مطالب
فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۰۰۱ تا ۱٬۰۲۰ مورد از کل ۵۳۷٬۷۵۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف : هدف تحقیق حاضر شناسایی مؤثرترین مشوق های مبتنی بر بازاریابی خدمات در تمایل به اکوتوریسم در پارک جنگلی سیسنگان نوشهر بوده است. روش شناسی : جامعه آماری تحقیق گردشگران ورودی به پارک جنگلی سیسنگان بوده که به دلیل نامحدود بودن آن ها تعداد 384 گردشگر به عنوان نمونه انتخاب و پرسش نامه ها با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس میان آن ها توزیع شد. پرسش نامه طراحی و توسعه محصول، قیمت، مکان، ترفیع، افراد، فرآیند، شواهد فیزیکی از تحقیق ایشت و همکاران (2020)، پرسش نامه مشارکت و برنامه ریزی نیز از تحقیق تشوکودو (2012) و پرسش نامه تمایل به اکوتوریسم از تحقیق کریستیان و همکاران (2023) به دست آمده است. سپس داده ها با استفاده از روش مدل یابی معادلات ساختاری تجزیه و تحلیل شد. یافته ها : نتایج نشان داد که مؤثرترین مشوق های مبتنی بر بازاریابی خدمات در ایجاد تمایل به اکوتوریسم در پارک جنگلی سیسنگان به ترتیب طراحی و توسعه محصول، مکان، قیمت، افراد، ترفیع و شواهد فیزیکی می باشد و عواملی مانند برنامه ریزی، مشارکت و فرآیند تأثیر معناداری نداشته اند. در این میان، متغیرهای توسعه و طراحی محصول و مکان بیشترین تأثیر را بر تمایل به اکوتوریسم داشته اند. نتیجه گیری و پیشنهادات : براساس نتایج به دست آمده، سیاست گذاران و مدیران گردشگری پارک سیسنگان تمرکز بیشتری بر طراحی بسته های جامع گردشگری، بهبود خدمات کارکنان و توسعه زیرساخت های تبلیغاتی و ارتباطی داشته باشند. همچنین، به کارگیری قیمت گذاری انعطاف پذیر و ایجاد بسترهای رزرو و پرداخت آن لاین می تواند تجربه مشتریان را بهبود بخشیده و اکوتوریسم منطقه را به یک مزیت رقابتی پایدار تبدیل کند. نوآوری و اصالت : این پژوهش از معدود مطالعاتی است که با استفاده از انواع آمیخته بازاریابی خدمات به بررسی جامع عوامل مؤثر بر توسعه اکوتوریسم در یکی از مناطق جنگلی شمال ایران پرداخته است. همچنین، تمرکز هم زمان بر نه شاخص بازاریابی، دیدی چندبعدی و بین رشته ای به موضوع فراهم کرده است.
تأثیر نوآوری مالی بر مدیریت ریسک شرکت با تأکید بر نقش تعدیل کننده محدودیت های تأمین مالی
منبع:
حسابداری مدیریت راهبردی سال ۲ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
70 - 90
حوزههای تخصصی:
تئوری توسعه بر استفاده کارآمد منابع اقتصادی، در اقتصاد تأکید دارد؛ زیرا استفاده بهینه منابع اقتصادی به سرمایه گذاری مولد تبدیل می کند که درنهایت منجر به رشد اقتصادی پایدار می شود. توسعه نوآوری های مالی در اقتصاد با فناوری تغییر و کارایی بیشتری را در موسسه های مالی ایجاد می کند که می توانند محصولات و خدمات مالی بهتری را ارائه دهند. لذا بر پایه این استدلال، هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر نوآوری مالی بر مدیریت ریسک شرکت های پذیرفته شده بورس اوراق بهادار تهران با استفاده از یک نمونه متشکل از 167 شرکت طی دوره 1394 تا 1402 است. نتایج یافته های پژوهش نشان می دهد که نوآوری مالی باعث ارتقای مدیریت ریسک سازمانی می شود. همچنین؛ مطابق با فرضیه دوم پژوهش محدودیت های تأمین مالی بر ارتباط بین نوآوری مالی و مدیریت ریسک سازمانی تأثیر تعاملی دارد.
توسعه چارچوب استراتژیک تحول دیجیتال مبتنی بر فناوری های صنعت 4 برای ارتقای پایداری و رقابت پذیری جهانی تولید دارویی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت استراتژیک هوشمند سال ۴ پاییز ۱۴۰۴ شماره ۳
203 - 256
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف «توسعه چارچوب استراتژیک تحول دیجیتال مبتنی بر فناوری های صنعت 4 برای ارتقای پایداری و رقابت پذیری جهانی تولید دارویی» انجام شده است. صنعت داروسازی در مواجهه با رقابت شدید بین المللی، الزامات زیست محیطی فزاینده و ضرورت نوآوری مستمر، نیازمند راهبردی منسجم برای بهره گیری از قابلیت های تحول دیجیتال است. به کارگیری فناوری هایی چون اینترنت اشیاء صنعتی، هوش مصنوعی و تحلیلات داده های کلان می تواند فرآیندهای تولید را هوشمند کرده، کارایی منابع را ارتقا دهد و آثار زیست محیطی را کاهش دهد؛ با این حال، تلفیق مؤثر این فناوری ها با اصول پایداری مستلزم شناخت عمیق از عوامل مؤثر و روابط میان آن هاست.این تحقیق به صورت کیفی و با رویکرد نظریه داده بنیاد انجام پذیرفت. داده های لازم از طریق مصاحبه های نیمه ساختاریافته با ۲۵ صاحب نظرِ کلیدی شامل مدیران زنجیره تأمین و تولید در شرکت های دارویی، کارشناسان تحول دیجیتال و اساتید دانشگاه گردآوری شد. تحلیل داده ها در سه مرحله کدگذاری باز، محوری و انتخابی صورت گرفت و تا رسیدن به اشباع نظری ادامه یافت. اعتبار نتایج از طریق بازبینی اعضا و مثلث سازی منابع داده تضمین شد.مدل نهایی، شش بُعد اصلی را برای استقرار موفق تحول دیجیتالِ پایدار در صنعت داروسازی شناسایی می کند: (۱) چشم انداز و رهبری پایدار، (۲) زیرساخت هوشمند و یکپارچه فناوری، (۳) نوآوری چابک محصول و فرایند، (۴) مدیریت چرخه عمر منابع و محیط زیست، (۵) حاکمیت داده و شفافیت زنجیره تأمین، و (۶) یادگیری و شایستگی دیجیتال. روابط علّی و زمینه ای میان این ابعاد نشان می دهد که رهبری متعهد به پایداری و سرمایه گذاری هدفمند در زیرساخت های هوشمند، پیش ران تحقق دیگر مؤلفه هاست و نهایتاً به مزیت رقابتی جهانی منجر می شود.یافته ها دلالت می کنند که رویکرد تحول دیجیتالِ پایدار، فراتر از پیاده سازی فناوری است و نیازمند تغییر پارادایم مدیریتی در کل اکوسیستم دارویی است. چارچوب ارائه شده می تواند به عنوان نقشه راهی عملی برای مدیران و سیاست گذاران به منظور طراحی برنامه های سرمایه گذاری، توسعه قابلیت ها و تنظیم مقررات حمایتی در جهت دستیابی به تولید دارویی پایدار و رقابت پذیر در مقیاس جهانی به کار رود.
اعتبارسنجی مدل سطح نظارت خارجی بر رابطه بین تعیین هویت شریک حسابرسی و کیفیت حسابرسی شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت استراتژیک هوشمند سال ۴ پاییز ۱۴۰۴ شماره ۳
505 - 536
حوزههای تخصصی:
هدف این تحقیق اعتبارسنجی مدل سطح نظارت خارجی بر رابطه بین تعیین هویت شریک حسابرسی و کیفیت حسابرسی شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران بوده است. ابزارگردآوری داده ها در این تحقیق پرسشنامه بوده است. جامعه آماری این تحقیق را 690 نفر از مدیران و کارکنان موسسات حسابرسی در ایران تشکیل داده است. بر اساس فرمول، 368 نفر به عنوان نمونه در نظر گرفته شده است. برای آزمون فرضیه های بیان شده در مطالعه استفاده شد. روش تحلیل داده ها نیز با استفاده از نرم افزار smart.PLS بوده است. نتایج نشان داد هویت حرفه ای شریک حسابرسی بر کیفیت حسابرسی تاثیر معناداری دارد. هویت سازمانی شریک حسابرسی بر کیفیت حسابرسی تاثیر معناداری دارد. سطح نظارت خارجی بر کیفیت حسابرسی تاثیر معناداری دارد. سطح نظارت خارجی بر رابطه بین تعیین هویت شریک حسابرسی و کیفیت حسابرسی تاثیر معناداری دارد.
Legal and Illegal Souvenir Shoppers; Identifying and Comparing Factors Affecting Purchasing Behavior between Legal and Illegal Afghan Immigrants(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
In recent decades, tourism has played a significant role in the economies of many countries. One of the crucial elements in tourism is souvenir shopping. However, there is no research exploring Afghan souvenir shopping behavior. In addition, there is no research analysis of legal and illegal shoppers. The main objective of the present study is to identify the factors influencing Afghan immigrants’ selection of souvenirs, as well as to compare and analyze the purchasing behavior of legal and illegal Afghan immigrants. The research method employed in the current study is a qualitative approach with a semi-structured interview technique. Interviews were conducted with 45 individuals, including legal and illegal Afghan immigrants, comprising tourists, traders, students, and workers traveling to Iran. The data were analyzed using the thematic analysis method. According to the research findings, the influential factors on souvenir selection by legal immigrants include: "Tourism-Centric Nature of Souvenirs", "Needs and Expectations", "Diverse Shopping Styles", "Cultural and Ethnic Lenses", "Ethical Considerations", and "Real and Virtual Worlds”. Additionally, the influential factors of souvenir selection by illegal immigrants include: "Economic Conditions", "Purchase Motivation", "Affordability", "Collective Shopping Style", "Cultural and Ethnic Lenses", "Ethical Considerations", and "Real World Influence". Finally, it offers a comparison of purchasing behavior between legal and illegal societies. This study adds to the current body of knowledge by exploring a novel context.
گردشگری سلامت دیجیتال: پذیرش اینترنت اشیا در استارتاپ های نوآور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی های مدیریت رسانه دوره ۴ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲
282 - 305
حوزههای تخصصی:
هدف: با توجه به گسترش و تأثیرهای فناوری های نسل چهارم، این پژوهش به دنبال شناسایی چالش ها، مانع ها، راهبردها و مزیت های پذیرش فناوری اینترنت اشیا در استارتاپ های گردشگری سلامت است. روش: روش اجرای این پژوهش کیفی و روش جمع آوری داده ها مصاحبه است. به منظور تحلیل متون مصاحبه های انجام شده از نرم افزار مکس کیودا استفاده شده است. یافته ها: یافته های این پژوهش، به شناسایی ۲۷ کد اولیه با فراوانی ۱۹۶ واحد معنایی انجامید که در سه کد محوری «چالش ها و موانع به کارگیری اینترنت اشیا در استارتاپ های گردشگری سلامت»، «اقدام ها و راهبردهای استارتاپ های گردشگری سلامت برای پذیرش و به کارگیری اینترنت اشیا» و «فرصت ها و مزایای استفاده از اینترنت اشیا برای بهبود خدمات گردشگری سلامت» دسته بندی شدند. نتیجه گیری: بر اساس نتایج پژوهش، در خصوص کد محوری «چالش ها و موانع به کارگیری اینترنت اشیا در استارتاپ های گردشگری سلامت»، مؤلفه های سرمایه و بودجه عبارت اند از: هزینه تجهیزات و ابزارها و پیاده سازی اینترنت اشیا و کمبود منابع مالی استارتاپ های گردشگری سلامت. مؤلفه های ریسک پذیری عبارت اند از: عدم تمایل به نوآوری و تغییر، انعطاف پذیری بیشتر استارتاپ ها در مقایسه با سازمان های بزرگ وعدم سرمایه گذاری کسب وکارهای گردشگری در فناوری های نوظهور. مؤلفه های فرهنگ سازمانی عبارت اند از: آگاهی و نگرش کاربردی مدیران و کارکنان و فقدان فرهنگ حمایتگر از فناوری های جدید در استارتاپ ها. مؤلفه نیروی انسانی توانمند عبارت اند از: نیروی انسانی متخصص در حوزه اینترنت اشیا و هزینه جذب نیروی انسانی توانمند در حوزه اینترنت اشیا. مؤلفه های زیرساخت فنی عبارت اند از: طرح اجرایی مناسب برای بهره برداری از فناوری های نوظهور، مشکلات زیرساختی استارتاپ های گردشگری سلامت و دسترسی مناسب به ابزارها و گجت های اینترنت اشیا. همچنین در زمینه «اقدامات و راهبردهای استارتاپ های گردشگری سلامت برای پذیرش و به کارگیری اینترنت اشیا»، سه مؤلفه هم آفرینی با شرکت های ارائه دهنده خدمات اینترنت اشیا، جذب و نگهداری نیروی انسانی خبره و جذب سرمایه گذار شناسایی شد. علاوه براین مؤلفه های مربوط به «فرصت ها و مزایای پذیرش و به کارگیری اینترنت اشیا در استارتاپ های گردشگری سلامت»، در دو سطح گردشگر سلامت و استارتاپ دسته بندی شدند که کمک به کیفیت فرایند درمان بیماران، هزینه خدمات و کمک به نظارت و پیگیری از راه دور گردشگر سلامت مؤلفه های سطح گردشگر هستند و افزایش بهره وری و کاهش هزینه، ایجاد مزیت رقابتی، افزایش سود، یکپارچه سازی و بهبود فرایندها و زنجیره ارزش، کمک به تصمیم گیری آگاهانه مدیران، افزایش مقیاس، استفاده از ابزارهای فناوری برای بازاریابی در گردشگری، کمک فناوری های جدید بر تداوم فعالیت کسب وکار و شناخت سبک زندگی بازار هدف گردشگری سلامت، مؤلفه های سطح استارتاپ را تشکیل می دهند.
تحلیل محتوا اسناد حوزه انتشار کربن: تحلیل علم سنجی و مصورسازی شبکه موضوعی و هم رخدادی واژگان (2015 -2024)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت توسعه سبز سال ۴ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲
119 - 140
حوزههای تخصصی:
در سال های اخیر، پرداختن به موضوع تغییرات اقلیمی و کاهش انتشار کربن به عنوان گزینه ای اجتناب ناپذیر مطرح شده است. با وجود این که عصر داده ها بستر تحقیقاتی مناسب برای تحقیقات ایجاد کرده است، برخی از حوزه های پژوهشی مورد کم توجهی پژوهشگران قرار گرفته است. بنابراین، پایش دقیق پژوهش های انجام گرفته در زمینه های انتشار کربن و تغییر اقلیم، به عنوان مبنایی برای برنامه ریزی آینده پژوهش ها، از اهمیت قابل توجهی برخوردار است. این تحقیق با هدف تجزیه وتحلیل مقالات منتشرشده، به واکاوی اسناد منتشرشده با رویکرد علم سنجی در حوزه انتشار کربن پرداخته است. بدین سان درباره تمامی اسناد این حوزه که طی سال های 2015-2024 در پایگاه وب آوساینس نمایه شدند از جنبه های: نوع سند، سال انتشار، طبقه بندی موضوعی، نشریات برتر، تألیفات مشترک و دسته بندی موضوعی به دو روش شبکه های جفتی کتاب شناختی و شبکه هم رخدادی واژگان تجزیه وتحلیل انجام گرفته است. نتایج بررسی نشان می دهند که انتشار اسناد این حوزه با سرعت زیادی در هر سال دارای پیشرفت است. بیشتر اسناد منتشره از نوع مقالات بوده، Wang Qiang پژوهشگر برتر و آکادمی علوم چین مؤسسه پیشرو در چاپ مقالات می باشد. "علم و فناوری سبز و پایدار؛ مهندسی، محیط زیست؛ علوم محیطی" طبقه برتر در اسناد حوزه انتشار کربن بوده و نشریه"Journal of Cleaner Production" بیشترین مقالات را در این حوزه منتشر نموده است. اسناد مورد بررسی از نظر موضوعی در 16 دسته کلی قرار می گیرند که "شهرنشینی و انتشار کربن" بیشتر از دیگر طبقه بندی ها و واژه "انتشار کربن و گازهای گلخانه ای" در مقالات این حوزه بسیار استفاده شده است. نتایج تحقیق، ثابت می کند در برخی از موضوعات مانند پایداری، اثرات زیست محیطی و یافتن راه هایی برای کاهش انتشار کربن در بخش های صنعتی شاهد توجه بیشتر بوده ایم. در موضوعاتی مانند بهینه سازی و سیستم انرژی احیاکننده شاهد کاهش اسناد منتشره در سال های اخیر بوده و تحقیق و پژوهش در موضوعاتی مانند مصرف بهینه، انرژی های تجدیدپذیر و محاسبه چرخه زندگی به عنوان یکی از گپ های مهم در تحلیل موضوعی اسناد می باشد.
شناسایی و اولویت بندی ظرفیت های سازمانی مؤثر بر جایگاه سازی برند شرکت های مواد غذایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش شناسایی و اولویت بندی ظرفیت های سازمانی مؤثر بر جایگاه سازی برند شرکت های مواد غذایی می باشد. روش پژوهش از حیث هدف از نوع تحقیقات کاربردی و از نظر شیوه اجرا کیفی می باشد. این پژوهش از مبنای فلسفی تفسیری، رویکرد استقرایی می باشد. جامعه آماری پژوهش شامل 13 نفر از مدیران ارشد و مدیران بازاریابی و فروش فعال در صنعت غذایی می باشند و نمونه گیری به صورت هدفمند انجام شد. در این پژوهش از مصاحبه نیمه ساختاریافته استفاده شد. برای گردآوری و تحلیل داده ها از نظریه داده بنیاد و در تجزیه و تحلیل از نرم افزار 2020 MAXQDA برای کدگذاری مصاحبه ها و از تکنیک تحلیل سلسله مراتبی (AHP) برای رتبه بندی استفاده گردید. نتایج نشان داد در مجموع 164 کد اولیه در قالب 20 مقوله دسته بندی شده اند. مقدار شاخص کاپا برابر با 743/0 محاسبه شد که در سطح توافق مناسب قرار گرفته است. نتایج دلفی در دو راند انجام شد که در دور دوم هیچ سوالی حدف نشد که این خود نشانه ای برای پایان راندهای دلفی است. همچنین اختلاف بین دو مرحله از حد آستانه کم (8/0) کوچک تر گزارش شد. در ادامه برای رتبه بندی نهایی از تحلیل سلسله مراتبی فازی استفاده شد. نتایج این تحلیل نشان داد که پیامدها با وزن 0.293 در رتبه اول، راهبردها با وزن 0.268 در رتبه دوم، عوامل زمینه ای با وزن 0.249 در رتبه سوم، مداخله گر با وزن 0.165 در رتبه چهارم، عوامل علّی با وزن 0.154 در رتبه پنجم، مقوله محوری با وزن 0.007 در رتبه ششم قرار گرفت.
نقش هوش مصنوعی در شکل دهی آگاهی و مشارکت سیاسی کاربران دیجیتال
منبع:
جامعه شناسی صنعتی سال اول بهار ۱۴۰۴ شماره ۲
96 - 111
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هوش مصنوعی در سال های اخیر به عنوان یکی از فناوری های تحول آفرین، تأثیر بسزایی بر سیاست و مشارکت مدنی داشته است. این فناوری از طریق ابزارهایی مانند سیستم های توصیه گر، پردازش کلان داده ها، چت بات های سیاسی و کمپین های دیجیتال، نحوه دسترسی شهروندان به اطلاعات، فرایند تصمیم گیری و میزان مشارکت در امور سیاسی را دستخوش تغییر کرده است. کاربران دیجیتال، به عنوان یکی از فعال ترین گروه های اجتماعی در فضای دیجیتال، بیشترین تعامل را با این فناوری ها دارند و به طور مستقیم و غیرمستقیم از مزایا و چالش های آن تأثیر می پذیرند. با وجود پژوهش های گسترده ای در سطح بین المللی در زمینه نقش هوش مصنوعی در سیاست، این مطالعات در ایران محدود بوده اند. هدف پژوهش حاضر مطالعه نقش هوش مصنوعی در شکل دهی و مشارکت سیاسی کاربران دیجیتال است.روش: پژوهش حاضر با رویکرد فراتحلیل کیفی انجام شده است. این روش با تحلیل و تفسیر نظام مند یافته های پژوهش های پیشین، امکان شناسایی الگوها، روندها و خلأهای موجود در ادبیات موضوعی را فراهم می سازد. هدف اصلی، بررسی تأثیر هوش مصنوعی بر شکل گیری آگاهی و مشارکت سیاسی کاربران دیجیتال از خلال مطالعات معتبر بین المللی است. این رویکرد امکان تحلیل عمیق تر روابط میان فناوری های هوشمند و رفتارهای سیاسی را فراهم کرده و درک جامع تری از پیامدهای سیاسی عصر دیجیتال ارائه می دهد.یافته ها: نتایج نشان می دهد هوش مصنوعی از طریق تحلیل داده های کاربران، استخراج الگوهای رفتاری و ارائه اطلاعات شخصی سازی شده، سطح آگاهی سیاسی کاربران را افزایش داده است. ابزارهای هوش مصنوعی همچون سیستم های توصیه گر و موتورهای جستجو، امکان دسترسی سریع تر به اطلاعات و تحلیل های سیاسی را فراهم کرده اند. این فناوری، همچنین از طریق چت بات های سیاسی و ابزارهای تعاملی، امکان افزایش میزان مشارکت کاربران دیجیتال در فرایندهای دموکراتیک را فراهم کرده و آنان را به کنشگری فعال تر در عرصه سیاست ترغیب نموده است. بااین حال، برخی چالش های مهم نیز در این زمینه شناسایی شده اند. قطبی سازی اطلاعات، ایجاد اتاق های پژواک، انتشار اخبار جعلی و تبلیغات هدفمند، مسائلی هستند که می توانند کیفیت مشارکت سیاسی را تحت تأثیر قرار دهند و بر شکل گیری دیدگاه های سیاسی اثر بگذارند. در مواردی، سیستم های هوش مصنوعی اطلاعاتی را نمایش می دهند که تنها تأییدکننده دیدگاه های پیشین کاربران است و این موضوع می تواند منجر به کاهش تعامل بین گروه های سیاسی مختلف و تشدید دوقطبی های اجتماعی شود.نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان می دهد، هوش مصنوعی در صورت استفاده صحیح و همراه با سیاست گذاری های مناسب، می تواند به افزایش آگاهی سیاسی و تقویت مشارکت دموکراتیک کمک کند. با این حال، استفاده بدون ضابطه از این فناوری ممکن است خطراتی همچون دست کاری افکار عمومی و انتشار اطلاعات نادرست را به دنبال داشته باشد.
رابطه بین مهارت های مدیریت و عزت نفس دانشجویان مقطع کارشناسی ناپیوسته
مقدمه: عزت نفس به عنوان یکی از مؤلفه های بنیادین شخصیت، نقش مهمی در رشد روانی و موفقیت تحصیلی دانشجویان ایفا می کند. از سوی دیگر، مهارت های مدیریتی می توانند با افزایش خودکارآمدی و احساس تسلط بر شرایط، بر سطح عزت نفس تأثیرگذار باشند. پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین مهارت های مدیریتی و عزت نفس در دانشجویان مقطع کارشناسی ناپیوسته انجام شد.روش کار: این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان کارشناسی ناپیوسته مراکز تربیت معلم کرمانشاه در سال تحصیلی 89–1388 به تعداد 650 نفر بود. نمونه ای به حجم 242 نفر به روش تصادفی ساده بر اساس جدول کرجسی و مورگان انتخاب شد. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه مهارت های مدیریتی ویتن (2000) و پرسشنامه عزت نفس کوپراسمیت (1967) استفاده گردید. داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندمتغیره تحلیل شدند.یافته ها: بین مهارت های مدیریتی و عزت نفس دانشجویان رابطه مثبت و معناداری وجود داشت (05/0>p، 52/0=r). مؤلفه های خودآگاهی و مدیریت استرس بیشترین قدرت پیش بینی عزت نفس را داشتند و در مجموع 31 درصد از واریانس عزت نفس را تبیین کردند.نتیجه گیری: ارتقای مهارت های مدیریتی، به ویژه در حوزه های خودشناسی و کنترل استرس، می تواند نقش مؤثری در افزایش عزت نفس دانشجویان ایفا کند و باید در برنامه های آموزشی مورد توجه قرار گیرد.
شناسایی و رتبه بندی چالش های اقتصاد دریا محور در ایران بر اساس سند تحول دولت مردمی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات علوم مدیریت دریایی دوره ۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۱۹)
129 - 146
حوزههای تخصصی:
هدف: این تحقیق باهدف بررسی و اولویت بندی چالش های بخش اقتصاد دریا محور بر اساس سند تحول دولت مردمی ایران انجام صورت گرفته است. روش شناسی: برای نیل به این مقصود از روش تحلیل سلسله مراتبی با استفاده از نرم افزار اکسپرت چویس نظر خبرگان توسط پرسشنامه مقایسه زوجی صورت گرفته است. یافته ها: نتایج نشان می دهد در میان چالش های اصلی اقتصاد دریا محور ازنظر خبرگان ضعف در شکل گیری زنجیره ارزش خدمات در حوزه دریایی با داشتن ضریب 0.417 مهم ترین چالش اقتصاد دریا محور محسوب می شود. سهم کم ناوگان ملی از تجارت دریا بر در کشور با کسب ضریب 0.350 در رتبه دوم قرار می گیرد و ضعف در مدیریت کلان حوزه دریایی کشور با داشتن ضریب اهمیت0.233 در پایین ترین رتبه از چالش های اقتصاد دریا محور قرار دارد. همچنین نتایج نشان می دهد در بین هفت عامل ، فقدان سیاست گذاری و هماهنگ کننده فرا بخش دریا و تداخل وظایف تنظیم گری وتصدیگرایانه در برخی دستگاه ها مهم ترین عامل ایجاد این چالش ها از دید خبرگان محسوب می شود نتیجه گیری: بنابراین جهت توسعه اقتصاد دریا در بخش اقتصاد و کاهش چالش های آن سیاست گذاران اقتصادی می بایست باز معماری نظام ملی حکمرانی حوزه دریایی با تشکیل شورای عالی دریایی کشور و توسعه همکاری های ظرفیت ساز و صیانتی در معاهدات و عهدنامه های بین المللی با تشکیل کمیته ملی دیپلماسی دریایی در دستور کار مسئولین قرار گیرد.
تاثیر انزوا و فراموش شدگی معلمان ورزش بر خستگی عاطفی سازمانی با میانجی گری استرس شغلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی تاثیر انزوا و فراموش شدگی معلمان ورزش بر خستگی عاطفی سازمانی با میانجی گری استرس شغلی بود. روش تحقیق حاضر توصیفی و از لحاظ هدف کاربردی بود که به شکل میدانی انجام شد. داده های این تحقیق به صورت میدانی و با استفاده از پرسش نامه گردآوری شد. جامعه آماری این تحقیق معلمان ورزش مقطع متوسطه شهر تهران بودند و با استفاده از جدول مورگان، 384 نفر در نظر گرفته شد و روش نمونه گیری به صورت در دسترس انجام شد. در این پژوهش برای آزمون مدل و فرضیه های تحقیق از مدل یابی معادلات ساختاری با رویکرد حداقل مربعات جزئی در نرم-افزار SPSS و Smart Pls برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شد. نتایج نشان داد که انزوا و فراموش شدگی بر خستگی عاطفی معلمان ورزش شهر تهران تاثیر مثبت دارد. همچنین، انزوا و فراموش-شدگی بر استرس شغلی معلمان ورزش شهر تهران تاثیر مثبت دارد. همچنین، نقش میانجی استرس شغلی در رابطه انزوا و فراموش شدگی و خستگی عاطفی معلمان ورزش شهر تهران تاثیر مثبت دارد، بنابراین استرس شغلی در این بین نقش میانجی را ایفا کرده است. خستگی عاطفی ممکن است باعث کاهش توانایی آنها در حل مسائل و تصمیم گیری در مواقع دشوار شود. این امر می تواند به افزایش استرس شغلی و افزایش حجم کارهای ناتمام منجر شود. بنابراین، خستگی عاطفی سازمانی معلمان ورزش می تواند به طور مستقیم یا غیرمستقیم باعث افزایش استرس شغلی آنها شود.
شناسایی عوامل موثر بر توسعه پایدار ورزش ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در طول چند دهه اخیر، حرکت در مسیر رشد و توسعه پایدار از اهداف کشورهای در حال توسعه می باشد. هدف از پژوهش حاضر بررسی عوامل موثر بر توسعه پایدار ورزش کشور بود. در پژوهش حاضر از پارادایم پژوهش کیفی و از بین روش های مختلف کیفی از روش شبکه مضامین استفاده شد. جمع آوری داده ها از نوع مصاحبه نیمه ساختارمند در سال 1402 بود. جامعه آماری کلیه صاحب نظران و خبرگان ورزش کشور بودند که از این بین 13 نفر صاحب نظر در حوزه تربیت بدنی به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. داده ها بوسیله نرم افزار مکس کیودا تجزیه و تحلیل شد و نتایج مشخص کرد که 9 مضمون به عنوان مضامین فراگیر، شامل بسترهای فنی و بسترهای مدیریتی (ساز و کار پیشایندی)، مدیریت ارتباطات، مدیریت اکوسیستم ها و مدیریت رویدادهای ورزشی (فرایندهای ایجاد پایداری)،عوامل اجتماعی، عوامل اقتصادی، عوامل فرهنگی و عوامل زیست محیطی (پیامدهای پایداری در ورزش) می باشند، بعنوان عوامل موثر بر توسعه پایدار ورزش در ایران وجود دارد. درنتیجه از آنجایی که نمونه پژوهش شامل متخصصان و نخبگان ورزشی در تخصص های مختلف بود، می توان نتایج بدست آمده را بسیار مفید و کاربردی دانست و آن را سرلوحه فعالیت های توسعه پایدار در ورزش کشور قرار داد.
مطالعه صیانت پیش رویدادی از منظر جرم شناسی واکنش اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نظارت و بازرسی سال ۱۹ بهار ۱۴۰۴ شماره ۷۱
29 - 62
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: صیانت از کاکنان فراجا قبل از بروز رویدادها، نیازمند مطالعه زمینه های آسیب است. یکی از زمینه ها، مقررات برآمده از قوانین، دستورالعمل ها و آیین نامه ها است که خودشان ممکن است آسیب های پنهان بر کارکنان داشه باشند و به اصطلاح کژکارکرد تلقی شوند. پژوهش حاضر با هدف شناسایی مقررات آسیب زای کارکنان فراجا، به دنبال پاسخ به این سوال است که کارکنان فراجا چگونه آثار زیانبار مقررات مربوط به خود را درک و تجربه کرده اند؟ روش شناسی: روش پژوهش از نوع کیفی با رویکرد پدیدار شناسی است. میدان مطالعه، 23 نفر از مدیران ستادی و اجرایی فرماندهی انتظامی استان قم می باشندکه به صورت هدفمند انتخاب شده اند. روش گردآوری داده ها، مصاحبه های نیمه ساختاریافته با محوریت مقررات مرتبط با فراجا بوده که تا اشباع داده ها ادامه یافته است. پس از احراز قابلیت اعتماد و اطمینان داده ها، از روش تحلیل تم به منظور استخراج و طبقه بندی داده ها استفاده شد. یافته: پس از مصاحبه ها، تعداد 57 مفهوم زمینه آسیب به کارکنان فراجا شناسایی شد. مفهوم ها شامل 11 تم پایه می باشند که عبارتند از: مداخله معارض، رویه ناسازگار، ساختار محلی شده، زیرساخت نامتناسب، برون سپاری نظارت، خطرآفرینی محیط، سلطه سیاست، مقررات نابرابر، محیط اقتصاد پایه، بهره کشی نهادی و مجازات تحقیری، می باشند. نتیجه گیری: پیامدهای آسیب زای مقررات فراجا در ناهمسویی نهادها، قدرت غیرتوزیعی و ساختار نامتوازن، پدیدار شده است. تغییر رویه مدیریتی، بهره گیری از نظرات کارشناسان صیانتی ، ساختار سازی سازمانی با نگرش صیانتی و اصلاح و تجمیع مقررات بین نهادی فراجا، می توانند صیانت پیش رویدادی را محقق نماید. «مقاله فوق در فهرست آماده انتشار می باشد»
تبیین وضعیت بلوغ نوآوری بهره ورانه در سازمان های ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت نوآوری و راهبردهای عملیاتی سال ۶ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲
128 - 144
حوزههای تخصصی:
هدف: مطالعه حاضر قصد دارد بر اساس نتیجه های حاصل از ارزیابی ده سازمان ایرانی که با «مدل ایرانی سنجش بلوغ نظام مدیریت بهره وری (مدل آی مپس)» موردبررسی قرار گرفته اند، وضعیت بلوغ آن ها در استقرار نظام نوآوری بهره ورانه را تحلیل کند. روش شناسی پژوهش: در این مطالعه، ضمن پیروی از روش شناسی تحقیقات کاربردی و توصیفی _تحلیلی، داده های حاصل از ارزیابی ده بنگاه ایرانی در عنصر «نوآوری» از مدل آی مپس تحلیل شده اند. مدل یادشده، جریان نوآوری بهره ورانه را از چهار جنبه (شامل فراگیری، رسمیت، برخورداری و باز بودن) مورد ارزیابی تخصصی قرار می دهد تا سطح بلوغ سازمان ها در این باره را تعیین نماید. یافته ها : این مطالعه نشان داد که سطح بلوغ نوآوری بهره ورانه در سازمان های ایرانی موردبررسی، پایین است (سطح دوم از سطوح هفتگانه بلوغ)، ضمن آن که از میان وجوه چهارگانه عنصر «نوآوری»، نقاط قوت و ضعف سازمان های ایرانی به ترتیب در مولفه های «فراگیری» و «باز بودن» است. دیگر نتیجه پژوهش حاکی از آن است که بنگاه های «خصوصی-تولیدی» کشورمان از نظر نوآوری بهره ورانه بالغ تر از سازمان های «دولتی-خدماتی» هستند. اولویت بندی وجوه چهارگانه این عنصر نیز نشان داد که «رسمیت» و «فراگیری» به ترتیب، اثرگذارترین و اثرپذیرترین وجه نوآوری بهره ورانه هستند. اصالت/ارزش افزوده علمی: این مطالعه را باید نخستین گزارش علمی به شمار آورد که درباره سطح بلوغ نظام نوآوری بهره ورانه در سازمان های ایرانی بر اساس مدل آی مپس تدوین شده و توانسته است تصویری شفاف از سطح توسعه یافتگی این بنگاه ها در عرصه نوآوری بهره ورانه ارایه دهد.
شناسایی و رتبه بندی چالش ها و فرصت های زیست بوم لند تک های ارایه دهنده اعتبار مصرفی در نقطه فروش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت نوآوری و راهبردهای عملیاتی سال ۶ پاییز ۱۴۰۴ شماره ۳
312 - 331
حوزههای تخصصی:
هدف: توسعه فناوری مالی در بخش وام دهی در سال های اخیر چشمگیر بوده است و این تحولات به تغییرات اساسی در نحوه ارایه خدمات مالی و کیفیت بسته های اعتباری منجر شده است. یکی از مهم ترین مدل های کسب وکار لندتک، الگوی اعتبارمصرفی در نقطه فروش است که به BNPL نیز شهرت دارد. پژوهش حاضر، به شناسایی و رتبه بندی چالش ها و فرصت های زیست بوم لند تک های ارایه دهنده اعتبارمصرفی در نقطه فروش می پردازد. روش شناسی پژوهش: در این پژوهش، پس از تحلیل مضمون 9 سند پژوهشی لاتین مرتبط با موضوع و انجام 15 مصاحبه نیمه ساختاریافته با خبرگان علمی-پژوهشی و نیز خبرگان کسب وکار، مضامین پایه، سازمان دهنده و فراگیر به وسیله روش تحلیل مضمون، استخراج شدند. پس از رسیدن به اشباع نظری در مرحله کیفی پژوهش، 4 مضمون فراگیر مربوط به فرصت ها و 6 مضمون فراگیر مربوط به چالش ها، بر اساس میزان اهمیت در این زیست بوم، به وسیله روش تاپسیس فازی و با مشارکت 22 خبره رتبه بندی شدند. یافته ها : یافته های پژوهش نشان داد فرصت های موجود به ترتیب شامل جبران ضعف های نظام بانکی در ارایه اعتبار خرد، ایجاد فرصت های مالی و عملیاتی برای پذیرندگان، ارتقای ظرفیت سیاست گذاری اعتبارخرد و ارتقا کیفیت خدمات اعتباری برای کاربران می باشند. در مقابل، به ترتیب چالش هایی نظیر عدم توسعه متناسب الزامات نظارتی، کمبود سواد مالی کاربران، انحصار در اعتباردهی، ناپایداری مدل کسب وکار، سواستفاده از داده ها و توزیع نامتناسب اعتبار، شناسایی شدند. اصالت/ارزش افزوده علمی: با وجود پژوهش هایی در خصوص زیست بوم فین تک و لندتک در ایران، بررسی پژوهش های فارسی نشان از خلا پژوهشی در اعتبار مصرفی لندتک دارد. این پژوهش با شناسایی و رتبه بندی چالش ها و فرصت های این زیست بوم، به توسعه ادبیات آن به فارسی کمک می کند.
از شاد زیستی تا معنویت گرایی؛ مطالعه ای کیفی در میان مادران دارای چهار فرزند و بیشتر در شهر طبس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی کاربردی سال ۳۶ زمستان ۱۴۰۴ شماره ۴ (پیاپی ۱۰۰)
101 - 124
از فرزند با عنوان «نعمت الهی» در قرآن کریم یاد شده است؛ باوجوداین، ترکیبی از تقارن های سیاست گذارانه، فرهنگی- اجتماعی، پزشکی و اقتصادی به کاهش فرزندآوری در کشور ایران انجامیده است. در این شرایط، خانواده هایی هستند که همچنان و مبتنی بر زیست-عادت واره سنتی-دینی، تمایل به چندفرزندی دارند. هدف تحقیق حاضر، کشف و واکاوی درک و تجربه چندفرزندی در میان مادران دارای چهار فرزند و بیشتر در شهر طبس است. مطالعه کیفی است و با 11 مشارکت کننده در سال 1403 به روش تحلیل مضمون انجام شد. تحلیل داده ها نشان داد که مشارکت کنندگان باوجود مشکلات اقتصادی و اجتماعی و نگرانی های فرهنگی راجع به تربیت فرزند، اما همچنان چندفرزندی را به عنوان الگو و تجربه خانوادگی مثبت تفسیر می کنند. پنج مضمون برساخت شده تحقیق عبارت اند از شادزیستی خانوادگی، عادت واره سنتی، مادرانگی خودبنیاد، سرمایه انگاری فرزند و باورهای معنوی. مطابق یافته ها می توان گفت که تمایل به چندفرزندی و تجربه زیسته آن باوجود تنگناهای متعدد اقتصادی و فرهنگی، به عنوان زیست مثبت قلمداد شده که به بهزیستی خانوادگی مشارکت کنندگان انجامیده است. نتایج این پژوهش می تواند برای سیاست گذاران فرهنگی و اجتماعی برای حمایت و تقویت ساختار خانواده های چندفرزندی مفید باشد و مبنایی برای تحقیقات آینده باشد. انجام مطالعات دیگر روی تجربه مشابه در مردان و همچنین بحث های نظری راجع به موضوع با رویکرد میان رشته ای پیشنهاد می شود.
مسئله مند شدن مشارکت سیاسی (مطالعه موردی: انتخابات دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی استان کهگیلویه و بویراحمد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی کاربردی سال ۳۶ زمستان ۱۴۰۴ شماره ۴ (پیاپی ۱۰۰)
125 - 148
هدف این پژوهش، واکاوی فهم مسئله مندی از مشارکت سیاسی در انتخابات دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی در استان کهگیلویه و بویراحمد بود. روش پژوهش حاضر کیفی است. گستره نمونه پژوهش شامل کنشگران و فعالان سیاسی استان مذکور بود. درمجموع بیست نفر مصاحبه شدند. یافته های تحقیق نشان دهنده آن است که تحزب و حزب گرایی به اشکال مختلف تضعیف شده و بر بنیاد قومیت، طایفه و بنکوگرایی مناسبات جدید دستیابی قدرت در دل ساختار انتخاباتی متولد می شود. در این بستر یا زمینه، منافع فردی به اشکال مختلف در منافع ایلی و جمعی گره می خورد و بازتولید می شود. در انتخابات اسفند 1402 باوجود سیر نزولی مشارکت انتخاباتی در سطح کشور، استان کهگیلویه و بویراحمد شرایط متفاوتی را سپری کرد؛ این وضعیت ازحیث مختلف می تواند پرسش برانگیز باشد و ذهن هر پژوهشگر حوزه سیاسی و اجتماعی را به کنجکاوی بکشاند. راهبرد و استراتژی کنشگران ترکیبی از کنش های سنتی، فایده گرایانه، رفتار مبتنی بر نگرش ایلی، اعتقادات و متأثر از اندک فضای رقابتی دموکراتیک است. هیچ کدام از این کارویژه ها به تنهایی اثرگذار نیستند و همگی در کنار هم به وجودآورنده مشارکت انتخاباتی بودند.
JCPOA’s Online Discourse: A Meta-Analysis
منبع:
Cyberspace Studies,Volume ۹, Issue ۲, July ۲۰۲۵
447 - 464
حوزههای تخصصی:
Background: Joint Comprehensive Plan of Action (JCPOA) signed in 2015, limited Iran’s nuclear program in exchange for sanctions relief. The U.S. withdrew in 2018, but talks continue to revive the deal.Aim: This meta-analysis examines how academic research from 2017 to 2024 has analyzed the JCPOA through the lens of critical discourse studies, revealing the interplay of language, power, and identity in constructing meaning around the agreement.Methodology: This meta-analysis synthesizes 27 peer-reviewed studies (2017–2024) to examine the discursive construction of JCPOA through critical discourse analysis (CDA) frameworks.Discussion: The study reveals how competing narratives shaped the agreement’s trajectory, focusing on three key dimensions: (1) transatlantic policy divergences, where EU multilateralist discourses clashed with U.S. unilateralist "America First" rhetoric under Trump, exacerbating diplomatic rifts; (2) domestic Iranian narrative battles, where reformist and conservative factions framed the JCPOA as either pragmatic diplomacy or ideological betrayal, leveraging media and social media to delegitimize opponents; and (3) diplomatic communication strategies, where translational asymmetries and linguistic negotiation underscored the politicized nature of interstate dialogue.Conclusions: The study demonstrates how discourse not only reflected but actively produced geopolitical realities, generating new identities (e.g., Iran as "resistant"), policies (e.g., maximum pressure), and material outcomes (e.g., renewed uranium enrichment).
دموکراتیزه بودن معرفت در فضای سایبر و بازتاب آن بر رویکرد سایبرفمینیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال ۲۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۸۲)
61 - 84
حوزههای تخصصی:
اینترنت و فراگیرشدن آن در ابعاد مختلف زندگی انسان، تأثیر گسترده ای بر شیوه های فعالیت های اجتماعی داشته و ایده های جدیدی در عملکرد جنبش های اجتماعی، از جمله جنبش زنان ایجاد نموده است. ازاین رو، توسعه ی فناوری های اطلاعات و ارتباطات (ICT) تغییرات گسترده ای بر فعالیت های فمینیستی در دهه های اخیر به همراه داشته است. باوجوداین، به دلیل ویژگی های معرفتی خاص فضای سایبر، فمینیست ها از این ویژگی ها تأثیر پذیرفته و در نتیجه، شیوه های عملکرد متفاوت تری ارائه نموده اند. مواردی چون نسبیت در معرفت، تغییر زبان معرفت و دموکراتیزه بودن را می توان از ویژگی های معرفتی فضای سایبر دانست. این مقاله به شیوه ی توصیفی تحلیلی به تبیین نحوه ی تأثیرپذیری فمینیست های سایبری از یکی از ویژگی های معرفتی شاخص فضای سایبر، یعنی دموکراتیزه بودن معرفت، بر رویکرد سایبرفمینیستی می پردازد. به نظر می رسد به رغم تمام ویژگی های معرفتیِ متمایز فناوری اطلاعات و ارتباطات، دموکراتیزه بودن معرفت در فضای سایبر بی تأثیر از بافت اجتماعی در دنیای واقعی نیست.








