مطالب
فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۲۱ تا ۲۴۰ مورد از کل ۵۳۹٬۹۳۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی و تببین عوامل مؤثر بر چابکی بازاریابی خدمات آموزشی در ایران بود. روش پژوهش با توجه به هدف، کاربردی و از حیث روش اجرا، آمیخته (کیفی- کمی از نوع متوالی) بود. به گونه ای که گام اول به مرور نظامند ادبیات تحقیق (مطالعات کتابخانه ای) برای شناسایی عوامل مؤثر بر چابکی بازاریابی خدمات آموزشی در ایران و گام دوم با استفاده از روش دلفی با اتکا به نظر خبرگان برای بررسی و تعدیل عوامل مکشوفه در گام اول اختصاص یافت. جامعه تحقیق در گام اول عبارت بود از تحقیقات داخلی و خارجی منتشرشده در پایگاه های اطلاعاتی معتبر در بازه 30 ساله منتهی به 1402 (2023) و روش نمونه گیری در این بخش از نوع هدفمند بود. جامعه آماری در گام دوم مشتمل بر خبرگان دانشگاهی و مدیران با تجربه وزارت آموزش و پرورش کشور بود. برای انتخاب نمونه در این مرحله از روش نمونه گیری هدفمند استفاده شد. همچنین روش تحلیل در گام اول تحلیل محتوای تحقیقات مرتبط نمایه شده در پایگاه های علمی معتبر و در گام دوم، تحلیل دلفی با استفاده از ابزار پرسشنامه بود و یافته های تحقیق نشان داد در خصوص چابکی بازاریابی خدمات آموزشی در ایران، 7 عامل و 24 مؤلفه، پویایی و سازگاری (4 مؤلفه)، فناوری (3 مؤلفه)، فرهنگ تغییر (3 مؤلفه)، مدیریت سازمان (5 مؤلفه)، مدیریت اطلاعات و ارتباطات (2 مؤلفه)، محیط پویا (4 مؤلفه) و شایستگی و توانمندسازی منابع (3 مؤلفه) موثرند. در انتها دندوگرام جامع عوامل، مؤلفه ها و سنجه های چابکی بازاریابی خدمات آموزشی ایران ارائه و راهکارهای مقتضی مطرح گردید.
تاثیر نقش میانجی رضایت و مشارکت مشتری بر ارتباط میان کیفیت خدمات، ارزش درک شده و وفاداری مشتری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت نوآوری و راهبردهای عملیاتی سال ۶ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲
145 - 167
حوزههای تخصصی:
هدف: نگاه به روند صنعت بانکداری ایران نشان می دهد که این صنعت در کمتر از یک دهه گذشته از یک صنعت انحصاری و کنترل شده، در حال تبدیل شدن به یک صنعت شدیدا رقابتی است. بر اساس آمارهای بانک مرکزی، تاسیس بانک ها و موسسات مالی جدید در حال افزایش است. معنای این واقعیت رقابتی تر شدن بیش از پیش بازار خدمات بانکی و سخت تر شدن جذب و حفظ مشتری توسط بانک ها است. پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر کیفیت خدمات و ارزش درک شده بر وفاداری مشتری با اثر میانجی رضایت و مشارکت مشتری در بانک سپه صورت گرفته است. روش شناسی پژوهش: این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر نحوه گردآوری داده ها از نوع توصیفی-پیمایشی می باشد. جامعه آماری پژوهش را مشتریان شعب بانک سپه زنجان تشکیل می دهد. روش نمونه گیری از نوع طبقه ای تصادفی می باشد و تعداد نمونه با توجه به نامحدود بودن جامعه آماری با استفاده از فرمول کوکران 290 نفر می باشد. داده ها از طریق پرسشنامه که پایایی آن از طریق آلفای کرونباخ بالای 0/7 محاسبه شد. روایی پرسشنامه توسط اساتید راهنما و مشاور و تعدادی از کارشناسان مورد تایید قرار گرفت. در این پژوهش به منظور بررسی نوع توزیع داده ها از آزمون کلموگروف اسمیرنف و جهت بررسی همبستگی بین متغیرها از ضریب همبستگی اسپیرمن به وسیله نرم افزار Spss25 استفاده شده است. همچنین جهت بررسی فرضیات مطرح شده از مدل سازی معادلات ساختاری با رویکرد حداقل مربعات جزیی به وسیله ی نرم افزار Smart PLS3 استفاده شده است. یافته ها : نتایج حاصل از پژوهش تاثیر کیفیت خدمات، ارزش درک شده، رضایت و مشارکت مشتری بر وفاداری مشتری و تاثیر کیفیت خدمات بر رضایت مشتری و رضایت مشتری بر وفاداری مشتری را مورد تایید قرار می دهد. اصالت/ارزش افزوده علمی: نتایج نشان دهنده تاثیر مثبت و معنادار کیفیت خدمات بر وفاداری مشتری از طریق رضایت مشتری و تاثیر ارزش درک شده بر وفاداری مشتری از طریق مشارکت مشتری می باشد.
تجربه زیسته دانشجویان درتفکر انتقادی و رابطه آن با سواد محیط زیستی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر با هدف اصلی مطالعه رابطه بین تجربه زیسته دانشجویان در تفکر انتقادی و سواد محیط زیستی آنان در سال تحصیلی 1402-1403 انجام شد. روش تحقیق پژوهش حاضر به لحاظ هدف از نوع کاربردی و به لحاظ روش گردآوری داده ها، از نوع غیرآزمایشی و به لحاظ معیار زمان از نوع مقطعی است. جامعه آماری پژوهش، کلیه دانشجویان دانشگاه اصفهان و دانشگاه علوم پزشکی اصفهان در سال تحصیلی 1402-1403 بودند که تعداد آن ها درمجموع، 26000 نفر برآورد شد. حجم نمونه برای سطح آلفای 05/0، توان آزمون 80/0 و اندازه اثر قابل تشخیص در جامعه آماری بر مبنای نمونه آماری 15/0 برابر با 435 نفر به دست آمد. به م نظور سنجش سواد محیط زیستی دانشجویان، از مقیاس استاندارد شری و تیواری (2021) استفاده شد. همچنین، سنجش تجربه زیسته تفکر انتقادی دانشجویان با استفاده از پرسش نامه ساخت و اعتباریابی شده توسط (کاشف و همکاران، 1404) بود. گردآوری داده ها با روش سهمیه ای انجام شد. پایایی داده ها با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ ارزیابی شد که این ضریب برای سواد محیط زیستی و تجرب زیسته تفکر انتقادی در سطح قابل قبول بود. تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 26 انجام شد. براساس نتایج، تجربه زیسته تفکر انتقادی در پایین تر از متوسط و به لحاظ سطح سواد محیط زیستی در بالاتر از متوسط برآورد شد. همچنین، نتایج، وجود ارتباط در سطح متوسط بین تجربه زیسته تفکر انتقادی و سواد محیط زیستی را تأیید کرد.
افلاک در فرهنگ عامه در لیلی و مجنون و خسرو و شیرین میرمحمد امین شهرستانی از دیدگاه بن هم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۹ بهار ۱۴۰۴ شماره ۷۳
128 - 149
حوزههای تخصصی:
در فرهنگ وباورعامه افلاک و سیارات در زندگی انسان تأثیربسزایی دارند. در ستاره شناسی و طالع بینی دکتر ویلیام بن هم نیز توجهی مؤکد به اجرام آسمانی و اثرگذاری آن در زندگی آدمی شده است. میرمحمدامین شهرستانی اصفهانی (981- 1047 ه.) متخلص به روح الامین و میرجمله از شاعران قرن دهم هجری است. وی یکی از نظیره سرایان عهد صفوی است که به تقلید از نظامی گنجوی، دو منظومه غنایی خسرو وشیرین و لیلی و مجنون را پدید آورد. مقاله حاضر به منظور بررسی و تحلیل عناصر فرهنگ و باورعامه درباب نجوم و تاثیر افلاک از دیدگاه بن هم، در لیلی و مجنون و خسرو وشیرین میرجمله به شیوه کتابخانه ای و به شکل توصیفی-تحلیلی نوشته شده است و به این پرسش اصلی پاسخ می دهد که کدام تیپ ِشخصیتی از دید بن هم در دو منظومه غنایی مذکور بسامد بالایی دارند؟ براساس دستاورد تحقیق، نجوم و تاثیر سیاره عشق یعنی ناهید(ونوس) بیشترین بسامد را در این دو منظومه عاشقانه دارا هستند.
Blended Learning in Higher Education: Key Challenges(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Blended learning is a pedagogical approach that combines face-to-face instruction with online activities and has garnered significant interest in recent years. Despite the potential benefits of blended learning, it faces several critical issues that may dampen stakeholders' enthusiasm within universities. Consequently, the current study explores the key challenges of blended learning in higher education institutions. The data for this research were collected through a qualitative approach, using a descriptive phenomenological method and semi-structured interviews with experts in the field. The findings were then analyzed using Colaizzi’s (1978) seven-step method. During our research, interviews were conducted with 14 experts in the field through purposeful sampling. From these comprehensive discussions, a total of 112 significant statements were identified. These statements were then meticulously categorized into ten initial themes, providing a structured overview of the data. Further analysis allowed us to distill the challenges associated with the blended learning approach in higher education into three critical factors. The validity of the qualitative data, based on the four criteria of Lincoln and Guba (1985)—credibility, transferability, dependability, and confirmability—was examined through re-coding by two independent coders and confirmed. The findings reveal that the challenges associated with implementing blended learning in higher education can be categorized into personal, organizational, and support-related factors. Each of these dimensions encompasses various critical elements. Notably, these research outcomes hold significant potential for facilitating the successful adoption of a pragmatic blended teaching and learning approach within higher education.
چارچوبی برای کارکرد رسانه های اجتماعی در ورود کارآفرینانه کسب و کارهای کوچک و متوسط(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت کسب و کار هوشمند سال ۱۳ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۱
253 - 289
حوزههای تخصصی:
امروزه استفاده از رسانه های اجتماعی در کسب وکارهای کوچک و متوسط به یک الزام رقابتی تبدیل شده است. برخی پژوهشگران، کارآفرینی را فرایندی اجتماعی و چند مرحله ای می دانند. به همین دلیل است که کسب وکارها تلاش می کنند در طول این مراحل و با هدف بقا یا توسعه کسب وکار از مزایا و منافع رسانه های اجتماعی به بهترین شکل ممکن بهره مند شوند. ورود کارآفرینانه یکی از مهم ترین مراحل فرایند کارآفرینی محسوب می شود که کسب وکارها می توانند با بهره گیری از مزایای رسانه های اجتماعی این مرحله را با موفقیت پشت سر بگذارند. پژوهش حاضر به دنبال آن است که چارچوب نظری کارکرد رسانه های اجتماعی را در ورود کارآفرینانه کسب وکارهای کوچک و متوسط صورت بندی کند. این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از منظر پژوهشی اسنادی- فراترکیب است. این پژوهش با محوریت 1608 مقاله پایگاه علمی اسکوپوس طی سال های 2016 تا 2023 صورت پذیرفته است. پس از غربال گری اولیه به 47 مقاله و در نهایت به 15 مقاله محوری برای استخراج یافته ها دست یافتیم. در روش فراترکیب چهار سازه اصلی همراه با 11 مفهوم شناسایی و سازمان دهی شد. نتایج این پژوهش می تواند به مثابه نقشه راهی برای کارآفرینان و فعالان کسب وکار در طول فرایند کارآفرینی و به ویژه مراحل اولیه راه اندازی کسب وکار عمل کند. از سوی دیگر چارچوب پیشنهادی می تواند مبنایی نظری برای پژوهش های آتی در بسط کاربردهای رسانه های اجتماعی در فرایند کارآفرینی قرار گیرد.
وضعیت سرمایه گذاری مشترک دولت و بخش خصوصی در کشور
منبع:
امنیت اقتصادی دوره ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴ شماره ۲ (پیاپی ۱۳۳)
53 - 64
حوزههای تخصصی:
با توجه به اینکه یکی از راه های کوچک سازی حجم دولت، حضور پررنگ بخش خصوصی در اجرای طرح های زیرساختی و... است، گسترش سرمایه گذاری های مشترک دولت و بخش خصوصی یکی از راه های کاهش تصدیگری دولت و درنهایت، تقویت بُعد نظارتی دولت بر کیفیت خدمات ارائه شده توسط بخش خصوصی خواهد بود. نگاه به سابقه عملکردی دولت در اجرای طرح های مشترک سرمایه گذاری با بخش خصوصی نشان می دهد افزون بر کاهش تعداد طرح های قابل واگذاری، بخش خصوصی نیز در این عرصه نقش فعالی نداشته است تا جایی که می توان گفت تعداد طرح هایی که منجر به عقد قرارداد با بخش خصوصی شده، در سال 1403 در مقایسه با سال 1398، دارای رشد منفی 84 درصد بوده است. عواملی مانند مشکلات قانونی و مقرراتی، محدودیت های مالی و زیرساختی، مسائل سیاسی و اقتصادی، مسائل فرهنگی و نهادی، ریسک های مرتبط با فساد و شفافیت و... از موانع جدی روند جذب سرمایه بخش خصوصی در طرح های مشترک با بخش دولتی به شمار می آیند. لازم به توضیح است عدم ورود سرمایه گذاران در عرصه های مولد، وجود بازارهای موازی را گوشزد می کند که این گونه بازارها با جذب سرمایه، مانع گسیل منابع به سوی فعالیت های مولد اقتصادی خواهند شد که نتیجه آن، طولانی شدن زمان اجرای طرح های عمرانی در کشور به دلیل فقدان سرمایه کافی به منظور پیشبرد است که درنهایت، اتلاف منابع و تهدید امنیت اقتصادی در کشور را در پی خواهد داشت. ازاین رو برخی پیشنهادها ازجمله اصلاحات قانونی، توسعه مالی و بانکی، افزایش شفافیت و مبارزه با فساد، گسترش آموزش و توسعه ظرفیت ها و... ارائه می شود.
بازخوانی واقع گرایی و ناواقع گرایی در پرتو یافته های علوم اعصاب شناختی از منظر ریچارد جویس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات اخلاقی دوره ۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
53 - 91
حوزههای تخصصی:
مناقشه واقع گرایی و ناواقع گرایی یکی از مهم ترین مسائل اساسی فرااخلاق بوده و هست. در این میان عقل گرایی به عنوان نماینده تمام قد واقع گرایی و احساس گرایی به عنوان نماد اصلی ناواقع گرایی معرفی شده اند. یکی از عرصه های نوین که در این مناقشه می تواند نقش ایفا کند علوم اعصاب سناختی است که با بررسی تجربی کارکرد عقل و احساس در جریان قضاوت و عمل اخلاقی، ممکن است به نفع یا بر ضد هریک از این دو وارد میدان شود. ریچارد جویس کسی است که تلاش کرده نشان دهد این یافته ها نه از احساس گرایی حمایت کرده و نه به عقل گرایی خدشه جدی وارد می کند. او با بررسی انواع عقل گرایی، به حملات منتقدان پاسخ می دهد. در این میان مباحث جاناتان هاید و جاشوا گرین به عنوان مدافعان احساس گرایی و در نتیجه ناواقع گرایی تحت یافته های علوم اعصاب شناختی از یک سو و تحلیل های جویس از امکان پایبند ماندن به واقع گرایی از مسیر عقل گرایی باب جدیدی را برای ابراز روایتی برساخت گرایانه از واقع گرایی می دهد که اتفاقا با دیدگاه فیلسوفان مسلمان (یا حداقل برخی از آنان) بسیار سازگار است.
بررسی نقش واسطه گری شناخت اجتماعی در بین ذهن آگاهی و اشتیاق تحصیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی سال ۲۹ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۱۱۳)
147 - 155
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی پیشایندها و پیامدهای فردی شناخت اجتماعی در قالب یک مدل علی بود. روش پژوهش از نوع همبستگی و معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی دانش آموزان مدارس شاهد و ایثارگر شهر شیراز در سال تحصیلی 03-1402 تشکیل دادند که از این میان تعداد 278 نفر (124 دختر و 154 پسر) به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس شناخت اجتماعی نجاتی و همکاران، ذهن آگاهی براون و ریان و اشتیاق به مدرسه وانگ و همکاران استفاده شد. برای بررسی روایی مقیاس ها از تحلیل عامل تاییدی و برای پایایی نیز از ضریب آلفای کرانباخ استفاده گردید که نتایج حاکی از مطلوب بودن روایی و پایایی بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها نیز از آمار توصیفی و ضریب همبستگی پیرسون و آزمون معادلات ساختاری استفاده شد. یافته ها نشان داد، ذهن آگاهی تاثیر معنادار بر شناخت اجتماعی دارد. شناخت اجتماعی نیز دارای تاثیر معنادار بر اشتیاق تحصیلی بود. شناخت اجتماعی همچنین توانست نقش واسطه گری در بین ذهن آگاهی و اشتیاق تحصیلی داشته باشد. نتیجه گیری: به طور کلی می توان نتیجه گرفت که ذهن-آگاهی و اشتیاق تحصیلی دو مورد از عوامل اصلی برای بررسی پیشایندها و پیامدهای اشتیاق تحصیلی می باشند. شناخت اجتماعی همچنین توانست نقش واسطه گری در بین ذهن آگاهی و اشتیاق تحصیلی داشته باشد. نتیجه گیری: به طور کلی می توان نتیجه گرفت که ذهن-آگاهی و اشتیاق تحصیلی دو مورد از عوامل اصلی برای بررسی پیشایندها و پیامدهای اشتیاق تحصیلی می باشند. شناخت اجتماعی، ذهن آگاهی، اشتیاق تحصیلی. شناخت اجتماعی، ذهن آگاهی، اشتیاق تحصیلی. شناخت اجتماعی، ذهن آگاهی، اشتیاق تحصیلی. ذهن آگاهی اشتیاق
بررسی تأثیر شک و تردید حرفه ای بر قضاوت حسابرسان شاغل در مؤسسات حسابرسی کشور عراق با توجه به نقش میانجی فرسایش توان ذهنی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
حسابداری و شفافیت مالی سال ۳ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲
77 - 95
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش بررسی تأثیر شک و تردید حرفه ای بر قضاوت حسابرسان شاغل در مؤسسات حسابرسی کشور عراق با توجه به نقش میانجی فرسایش توان ذهنی است. روش شناسی: پژوهش حاضر بر اساس هدف، کاربردی است، از نظر زمان، مقطعی، از نظر ماهیت داده ها، کمی و از نظر چگونگی دستیابی به داده ها از نوع تحقیقات توصیفی - پیمایشی است. جامعه آماری پژوهش شامل مدیران و کارکنان ارشد مؤسسات حسابرسی کشور عراق است که مجوز حسابرسی دارند. روایی پرسشنامه به تأیید اساتید رسید و پایایی پرسشنامه ها با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ در حد قابل قبولی گزارش شده است. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آمار توصیفی و روش معادلات ساختاری استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که شک و تردید حرفه ای بر قضاوت حسابرسان شاغل در مؤسسات کشور عراق تأثیر معنی داری دارد. همچنین فرسایش توان ذهنی بر قضاوت حسابرسان شاغل در مؤسسات کشور عراق تأثیر معنی داری دارد. دانش افزایی: شک و تردید حسابرسی موجب تمرکز بیشتر بر اسناد مالی شده و قضاوت های اشتباه را از جوانب مختلف اصلاح می نماید. از طرف دیگر اگر حسابرس به دلایل مختلف دارای خستگی ذهنی باشد، نمی تواند به نحو مدنظر بر قضاوت متمرکز گردد.
تأثیر دو نوع فعالیت ورزشی تداومی کم شدت و اینتروال پر شدت بر توجه انتخابی، حافظه فعال و کارکرد اجرایی در دانشجویان کم تحرک در دوران کرونا
حوزههای تخصصی:
مقدمه: توجه و حافظه از فرایندهای شناختی هستند که در امر یادگیری نقش بارزی را ایفا می کنند. شدت فعالیت های ورزشی می تواند نقش مهمی در عملکردهای شناختی داشته باشد. هدف: هدف پژوهش حاضر تأثیر دو نوع فعالیت ورزشی تداومی کم شدت و اینتروال پر شدت بر توجه انتخابی، حافظه فعال و کارکرد اجرایی در دانشجویان کم تحرک در دوران کرونا بود. روش: این پژوهش از نوع مطالعات نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل دانشجویان پسر دانشگاه فنی و حرفه ای شیراز در سال ۱۴۰۱-۱۴۰۰ بود. روش نمونه گیری از نوع نمونه گیری در دسترس بود که تعداد ۵۱ نفر به عنوان نمونه در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل جایگزین شدند. جهت جمع آوری داده ها از آزمون رنگ واژه استروپ و آزمون حافظه وکسلر بزرگسالان استفاده شد. برای تجزیه وتحلیل آماری داده ها از تحلیل کوواریانس و آزمون تعقیبی توکی به کمک نرم افزار SPSS نسخه ۲۲ استفاده شد. یافته ها: نتایج حاکی از تفاوت معنادار میان میانگین های پس آزمون در گروه آزمایش و کنترل بود؛ بدین معنی که تمرینات تداومی کم شدت می تواند میزان توجه انتخابی (89/0=Eta،001/0=P،40/58=F)، حافظه فعال (75/0=Eta،003/0=P، 89/36=F) و کارکرد اجرایی (94/0=Eta،001/0=P، 66/62=F) را در دانشجویان کم تحرک بهبود بخشد (05/0p<). نتیجه گیری: نتایج نشان داد که تمرینات تداومی کم شدت میزان توجه انتخابی، حافظه فعال و کارکرد اجرایی را در دانشجویان کم تحرک بهبود می بخشد؛ بنابراین، فعالیت تداومی کم شدت در مقایسه با فعالیت اینتروال پرشدت، مؤثرترین فعالیت ورزشی در بهبود عملکردهای شناختی است.
بررسی تفاوت های سنی و جنس مولفه به روز رسانی کارکردهای اجرایی در بزرگسالان
حوزههای تخصصی:
مقدمه: کارکردهای اجرایی به عنوان مکانیسم تنظیم فرایندهای شناختی تعریف شده که خاص انسان هستند. یکی از مولفه های این کارکردها به روزرسانی است که به عنوان فرایند جایگزین کردن اطلاعات نامرتبط با اطلاعات جدید به منظور به روز نگه داشتن اطلاعات حافظه کاری، تعریف می شود. هدف: عوامل موثر برکارکردهای اجرایی، پژوهش های زیادی را به خود اختصاص داده اند. با این حال، تاکنون مطالعه ای عملکرد گروه های سنی مختلف زنان و مردان را بررسی نکرده است. بنابراین پژوهش حاضر با هدف بررسی تفاوت های سن و جنس در مولفه به روزرسانی طراحی شد. روش: این پژوهش از نظر ماهیت، کاربردی، از نظر روش پژوهش، توصیفی - پیمایشی و روش اجرا، به صورت فردی بود. جامعه آماری، افراد ساکن استان کرمان از سنین 16 تا 59 سال در سال 1401 بود. تعداد 479 نفر (51% خانم) با استفاده از روش نمونه گیری سهمیه ای انتخاب و در ده گروه سنی طبقه بندی شدند. ابزار پژوهش نسخه رایانه ای مولفه به روزرسانی از مجموعه تکالیف کارکردهای اجرایی بنیادی و روش تحلیل داده ها، تحلیل واریانس یک راهه بود. یافته ها: نتایج تحلیل واریانس یک راهه برای تفاوت میانگین گره های سنی مولفه به روزرسانی نشان داد که تفاوت بین نمرات گروه های سنی ده گانه هر سه تکلیف در سطح 0001/0 P< معنادار است. همچنین، نتایج تحلیل واریانس یک راهه برای تفاوت میانگین جنس نشان داد که بین عملکرد زنان و مردان در این مولفه تفاوت معناداری وجود ندارد. نتیجه گیری: عملکرد نوجوانان در مولفه به روزرسانی کارکردهای اجرایی رو به افزایش است به صورتی که در افراد 20 تا 24 سال به بیشترین حد خود می رسد و سپس با افت ملایمی تا انتهای میانسالی همراه است. پیشنهاد می شود پژوهش های آینده جهت بالا بردن دقت نتایج مطالعات طولی را شامل شوند.
Palimpsestes et contagiosité dans La Peste d’Albert Camus et l’Aveuglement de José Saramago, intertextualité comme métamorphose et/ou métaphore?(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
L’intertextualité littéraire est la mémoire du passé et offre un terrain fertile pour explorer la richesse des dialogues entre auteurs éloignés dans l’espace-temps. Dans cet article, nous nous plongerons dans l’univers de deux figures marquantes de la littérature pandémie, Albert Camus et José Saramago, pour retracer les emprunts, inspirations, et transformations opérés à partir de leur héritage littéraire, en particulier autour de la thématique de la contagiosité, et à travers deux œuvres emblématiques: La Peste et L’Aveuglement . Cette recherche se propose donc d’analyser la manière dont Saramago s’inspire de l’héritage camusien tout en développant une approche distinctive de la contagiosité. Cela nous amène à nous demander comment et dans quelle mesure Saramago met la littérature au seconde degré en réinvestissant le concept de la contagion, dans les niveaux textuel et contextuel, comme à la fois concept issu de l’intertextualité défini par Durkheim, et transfiguration de l’épidémie. A cet égard, à travers l’examen des procédés et techniques relevant de l’intertextualité, qui permettent le réinvestissement du motif de la contagiosité dans l’œuvre de Saramago, nous aborderons également les convergences et divergences entre les styles narratifs et les visées symboliques de deux auteurs. L’objectif principal de cette recherche consiste à l’examen de l’approche intertextuelle dont José Saramago dialogue avec l’héritage camusien à travers la représentation de la thématique de la contagiosité en tant qu’allégorie sociale, et métaphore obsédante de l’absurde. Pour ce faire, la théorie de l’intertextualité de Genette dans Palimpseste, littérature au seconde degré , et la modélisation typologique de l’intertextualité par Vincent Jouve, dans Poétique du roman , servent de cadre théorique à la méthodologie adoptée qui consiste à l’étude de la notion d’intertextualité comme métamorphose, selon la logique du palimpseste, et/ou comme métaphore de la contagiosité, selon la classification générique de Durkheim qui considère l’intertextualité comme à la fois contagion et imitation.
دو روایت از دو تدوین خدای نامه در منابع حمزه اصفهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن شناسی ادب فارسی سال ۱۷ پاییز ۱۴۰۴ شماره ۳ (پیاپی ۶۷)
95 - 115
حوزههای تخصصی:
کتاب خدای نامه ( خودای نامگ ) یکی از منابع تاریخی ایران باستان به شمار می رود که در اوایل دوره اسلامی بارها از پهلوی به عربی ترجمه شده است. تاریخ نگاران دوره اسلامی از ترجمه های عربی این کتاب برای نگارش تاریخ پادشاهان ایران استفاده کرده اند. از خدای نامه مطالب متفاوتی در متن های تاریخی دیده می شود که دو دیدگاه متفاوت را درباره این کتاب به وجود آورده است: دیدگاه نخست، خدای نامه را اثری مفصّل با تحریرهای گوناگون (شاهی، دینی و پهلوانی) می داند؛ درحالی که دیدگاه دوم، آن را کتابی مختصر و محدود به فهرست شاهان و روایت های کوتاه تاریخی به شمار می آورد که نسخه های خطی بسیاری داشته است. با در نظر گرفتن این دو دیدگاه، در این پژوهش به روش تحلیل اسناد، سال شمار شاهان ساسانی در متن های تاریخی چهار قرن نخست اسلامی مقایسه شده و با تمرکز بر روایت حمزه اصفهانی در کتاب تاریخ سنی ملوک الأرض و الأنبیاء کوشش شده است تا به پرسش های زیر پاسخ داده شود: آیا سال شمار شاهان ساسانی در کتاب های دوره اسلامی برگرفته از خدای نامه پهلوی بوده است؟ تفاوت سال شمار شاهان ساسانی ناشی از تحریرهای مختلف خدای نامه بوده یا ناشی از تفاوت در نسخه های خطی این کتاب بوده است؟ مقایسه سال شمارهای شاهان ساسانی در متن های تاریخی نشان می دهد که این سال شمارها به چهار گروه و سه روایت مختلف تقسیم می شود. روایت نخست، به خدای نامه ای مربوط می شود که در زمان خسرو انوشیروان تدوین شده و تا دوره اسلامی با افزودن بخش های تازه ای نسخه برداری شده است. روایت دوم به تحریر دیگری از خدای نامه مربوط می شود که احتمالاً نزدیک به دوره اسلامی یا در قرن اول اسلامی تدوین شده است. منابع حمزه اصفهانی ترکیبی از این دو روایت را نشان می دهد، هرچند تأثیر تدوین دوم خدای نامه در آن بیشتر بوده است.
بررسی ویژگی های روانسنجی مقیاس دانش استفاده از هوش مصنوعی در جامعه ی ایرانی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی ویژگی های روانسنجی مقیاس دانش استفاده از هوش مصنوعی در جامعه ی ایرانی انجام گرفت. روش پژوهش توصیفی از نوع پیمایشی بود. جامعه ی آماری شامل کلیه ی افراد جامعه ی ایران در سال 1403 که اطلاعات مقدماتی در زمینه ی کامپیوتر و هوش مصنوعی داشتند بود که بالای 20 سال سن داشتند و از میان آنها با استفاده از روش نمونه گیری دردسترس 340 نفر (137مرد، 203 زن) انتخاب شدند. داده ها از طریق مقیاس دانش استفاده از هوش مصنوعی، پرسشنامه ی انگیزه های استفاده از هوش مصنوعی و فرم کوتاه مقیاس نگرش نسبت به هوش مصنوعی جمع آوری شدند. نتایج تحلیل عاملی تأییدی چهار عامل آگاهی ، استفاده ، ارزیابی و اخلاق را برای مقیاس دانش استفاده از هوش مصنوعی تأیید کرد. نتایج ضرایب همبستگی پیرسون برای بررسی روایی همزمان (همگرا و واگرا) مقیاس دانش استفاده از هوش مصنوعی نشان داد که بین خرده مقیاس های، مقیاس دانش استفاده از هوش مصنوعی و خرده مقیاس پرسشنامه ی انگیزه های استفاده از هوش مصنوعی و خرده مقیاس پذیرش هوش مصنوعی در فرم کوتاه مقیاس نگرش نسبت به هوش مصنوعی همبستگی مثبت معنادار و با خرده مقیاس ترس از هوش مصنوعی در فرم کوتاه مقیاس نگرش نسبت به هوش مصنوعی همبستگی منفی معنادار وجود دارد. همسانی درونی خرده مقیاس های، مقیاس دانش استفاده از هوش مصنوعی بر حسب آلفای کرونباخ با ضرایب همبستگی 72/0 تا 82/0 مورد تأیید قرار گرفت. بنابراین براساس یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت که مقیاس دانش استفاده از هوش مصنوعی برای سنجش این سازه در نمونه ای از جامعه ی ایرانی از ویژگی های روانسنجی مناسبی برخوردار است و می تواند ابزاری مفید برای پژوهشگران در زمینه ی پژوهش های مرتبط با دانش استفاده از هوش مصنوعی باشد.
The Grey Areas of Self-Determination: Double Standard of Recognition in International Law(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
This paper critically examines the international legal and political precedents surroundingthe principle of self-determination, beginning with the dissolution of Yugoslavia, particularlythe Kosovo War, and juxtaposes it with the global responses to analogous separatist claimsin Abkhazia, South Ossetia, Crimea, Luhansk, Donetsk, as well as the ongoing situations inPalestine and Somaliland. Through a comparative analysis of these cases, the paper exposesthe international community’s selective recognition of independence movements, wheresimilar claims are met with divergent responses based not on consistent legal standards buton geopolitical interests and strategic alignments. The study argues that the recognition ofKosovo as an independent state, despite bypassing the UN Security Council, has created aprecedent that is now invoked selectively to either support or delegitimize other secessionistclaims. This inconsistency reveals an underlying double standard in the application ofinternational law, wherein the principles of territorial integrity and self-determination areinstrumentalized to serve the hegemonic objectives of powerful states, thereby eroding thenormative coherence and credibility of the United Nations Charter and the internationallegal order it was designed to uphold.
اثربخشی آموزش ذهن آگاهی بر انعطاف پذیری شناختی و حساسیت بینفردی دانش آموزان پسر نوجوان دارای نشانه های اضطراب اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف اثربخشی آموزش ذهن آگاهی بر انعطاف پذیری شناختی و حساسیت بین فردی نوجوانان دارای نشانه های اضطراب اجتماعی انجام شد. پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانش آموزان پسر نوجوان دارای نشانه های اختلال اضطراب اجتماعی شهر کوهدشت در سال تحصیلی 1403-1402 بود که از میان آن ها 30 دانش آموز نوجوان دارای نشانه های اختلال اضطراب اجتماعی که نمرات پایینی در انعطاف پذیری شناختی و نمرات بالایی در حساسیت بین فردی داشتند، به شیوه نمونه گیری دردسترس انتخاب و به شیوه تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) گمارده شدند. داده ها با استفاده از پرسش نامه اضطراب اجتماعی نوجوانان (SASA)، پرسش نامه انعطاف پذیری شناختی دنی س و ون دروال (2010) و پرسش نامه حساسیت بین فردی توسط بویس و پاپکر(1989) جمع آوری شد. گروه آزمایش تحت آموزش ذهن آگاهی در طی 8 جلسه 70 دقیقه ای قرار گرفتند. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیری در نرم افزار SPSS (نسخه 24) تحلیل گردید. نتایج حاصل نشان داد که آموزش ذهن آگاهی بر انعطاف پذیری شناختی و حساسیت بین فردی گروه آزمایش تأثیر معناداری داشته است (۰۱/۰p<)، به بیان دیگر آموزش ذهن آگاهی در ارتقای انعطاف پذیری شناختی و کاهش حساسیت بین فردی گروه آزمایش اثربخش بوده است (۰۱/۰p<). می توان گفت از جمله آموزش های مفید و اثربخش در جهت تقویت انعطاف پذیری شناختی و کاهش حساسیت بین فردی نوجوانان دارای اختلال اضطراب اجتماعی، آموزش ذهن آگاهی است.
ماهیت و گسترلأ مغالطات ناشی از اشتراک لفظی با تأکید بر دیدگاه ارسطو، فارابی و ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهایی در فلسفه و کلام سال ۵۷ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۱۱۴
229 - 249
حوزههای تخصصی:
اشتراک اسم، اشتراک در احوال ذاتی لفظ و اشتراک در احوال عرضی لفظ از اقسام مهم مغالطات لفظی است که در طول تاریخ منطق در کانون توجه منطق دانان بوده است. در این نوشتار دیدگاه ارسطو، فارابی و ابن سینا در این سه قسم مغالطه مورد کنکاش قرار گرفته و نقاط مشترک و تمایز دیدگاه ها نشان داده شده است. همه آنان به اهمیت این سه قسم مغالطه واقف بوده و آن ها را در صدر بحث از مغالطات قرار داده اند و در بسیاری از مصادیق این مغالطات، اتفاق نظر دارند اما در نحوه بیان اقسام و تعبیراتی که درباره آن دارند و در گستره برخی اقسام اختلافاتی مشاهده می شود. دو تفاوت در سخن شان دیده می شود یکی در اطلاق اشتراک بر این اقسام که ابن سینا در هر سه از واژه اشتراک بهره برده است، ولی ارسطو و فارابی واژه اشتراک را به قسم اول و دوم اختصاص داده اند. البته مقتضای نگاه دقیق تر اختصاص اشتراک به قسم نخست است و به کار بردن آن برای سایر اقسام نوعی تسامح می طلبد. تفاوت دیگر در اعجام و گستره آن است که ابن سینا آن را مرادف احوال عرضی لفظ دانسته است و در نوشتار و گفتار جاریش می داند اما ارسطو و فارابی آن را مختص نوشتار دانسته اند. اینکه مغالطه اعجام چه معنایی دارد و چرا برخی مختص نوشتارش دانسته اند، هردو، بررسی شده است. از کلمات ارسطو و ابن سینا چهار معنا برای اعجام استفاده می شود و همین تعدد معنا علت اختلاف در گستره اعجام شده است و در حقیقت ارسطو و فارابی و ابن سینا در مغالطه ای که مختص نوشتار است، اختلافی ندارند.
بررسی تأثیر تغییرات فصول بر قابلیت های ادراک بدنمند بر رفتار (مورد مطالعاتی: فضای درکه در تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴ شماره ۱۴۳
5 - 22
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: روانشناسی محیطی به عنوان یک حوزه علمی گسترده پیرامون یافتن نحوه و نوع ارتباطات انسان با محیط احاطه کننده اوست یا به زبان ساده تر نحوه رفتارهای انسان در فضا که تحت تأثیر قرارگیری در محیط رفتاری است را بررسی می کند. این بحث که انسان به عنوان بخشی از محیط نقش ایفا می کند و کلیه رفتارهای او بر فضای پیرامونی تأثیر می گذارد و از آن تأثیر می پذیرد یک حقیقت بلامنازع است اما این امر که چرخه مورد نظر، تحت تأثیر عوامل محرک حسی این تجارب را می آموزد یا تحت تأثیر کدام محرک ها تغییر رفتار می دهند، یک پرسش اساسی است. هدف پژوهش: این پژوهش به دنبال ارتباطات میان ادراک ناشی از مناظر بصری فضا و نحوه تغییرات در الگوهای رفتاری فردی یا جمعی است. به همین دلیل نیز از فضای درکه، به عنوان یک فضا باوجود مناظر حسی متنوع و گسترده با جامعه مخاطبین مختلف برای رسیدن به این هدف استفاده شده است.روش پژوهش: این پژوهش از دو روش کیفی مطالعات قوم نگاری (رفتارنگاری) و همچنین پیاده روی حسی برای بررسی مقرهای حسی- رفتاری استفاده کرده است که در بازه های زمانی مختلف در فصول بهار و تابستان، به بررسی تغییرات رفتاری و مناظر حسی پرداخته است.نتیجه گیری: یافته ها نشان می دهد که تغییرات مناظر حسی در فصول بهار و تابستان به شکل محسوسی بر رفتارهای انسانی در فضای درکه تأثیرگذار است. در فصل بهار، حس بویایی و بینایی غالب بوده و با تقویت تعاملات دوستانه و رفتارهای لحظه ای، الگوهای جاری رفتاری را تحت تأثیر قرار داده است. در مقابل آن در تابستان، حس بساوایی به واسطه تغییرات اقلیمی فعال تر شده و تعاملات فردی با غریبه ها را پررنگ تر کرده است. این تغییرات حسی در ارتباط مستقیم با ویژگی های کالبدی محیط و چرخه های زمانی قرار داشته و نشان دهنده اهمیت برنامه ریزی محیطی برای ارتقای کیفیت فضاهای جمعی است. به طور کلی، تحریکات حسی مختلف در کنار عناصر کالبدی، بستری برای شکل گیری و تنوع الگوهای رفتاری فراهم می کنند.
بررسی تغییرات اشتغال و نقش آن در فرآیند توسعه شهری استان آذربایجان غربی (با تأکید بر رویکرد تغییرات سهم و مکان)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: استان آذربایجان غربی به دلیل ویژگی های جغرافیایی و اقتصادی، دستخوش تغییرات قابل توجهی در بازار کار و اشتغال بوده است. این پژوهش با هدف بررسی روند تغییرات اشتغال در سه بخش کشاورزی، صنعت و خدمات طی سال های ۱۳۹۰، ۱۳۹۵ و ۱۴۰۰ انجام شده است. هدف اصلی این پژوهش، شناسایی الگوی تغییرات اشتغال و تأثیر آن بر توسعه شهری استان آذربایجان غربی است. روش پژوهش: این پژوهش توصیفی - تحلیلی است و داده های آن از منابع کتابخانه ای و سالنامه های آماری کشور و استان جمع آوری شده است. برای تحلیل داده ها، از مدل تغییر سهم (Shift-Share) به منظور بررسی تأثیر عوامل ملی و ساختاری بر اشتغال، و از مدل ضریب مکانی (Location Quotient) برای تفکیک مشاغل پایه و غیرپایه استفاده شده است. یافته ها و نتیجه گیری: یافته های این پژوهش نشان می دهند که در سال های ۱۳۹۰ تا ۱۴۰۰، سهم اشتغال در بخش کشاورزی و صنعت کاهش یافته است، به طوری که سهم اشتغال در کشاورزی از ۳۷.۲ درصد به ۳۰.۴ درصد و در صنعت از ۲۴.۸ درصد به ۲۲.۳ درصد کاهش یافته است. در مقابل، بخش خدمات دولتی شاهد رشد قابل توجهی بوده است، سهم اشتغال در این بخش از ۲۳.۱ درصد به ۳۰.۱ درصد افزایش یافته است. این تغییرات نشان دهنده انتقال نیروی کار از بخش های کشاورزی و صنعتی به بخش خدمات است. نتیجه اصلی پژوهش نشان می دهد که اشتغال در بخش های کشاورزی و صنعت کاهش یافته و به بخش خدمات انتقال یافته است، که نیازمند تقویت متوازن این بخش ها برای توسعه پایدار شهری است.







