فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۳۲۱ تا ۱٬۳۴۰ مورد از کل ۷٬۷۶۶ مورد.
حوزههای تخصصی:
«شخصیت» و «تاریخ» خلیفة بن خیاط(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
کرخ در دورهى آلبویه(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
فاطمه(س) در حدیث دیگران
منبع:
فرهنگ کوثر ۱۳۷۶ شماره ۸
نقش جاهطلبى در واقعه عاشورا
منبع:
فرهنگ کوثر ۱۳۸۱ شماره ۵۳
حوزههای تخصصی:
امام جواد(ع) و راز شهادت
سلیمان بن خالد کوفى
منبع:
فرهنگ کوثر ۱۳۸۷ شماره ۷۵
حوزههای تخصصی:
منابع مالى دولت فاطمیان(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
در محضر نور ( امامان - علیهم السلام - در حجر اسماعیل )(مقاله ترویجی حوزه)
منبع:
میقات حج ۱۳۷۴ شماره ۱۱
روش تاریخ نگاری محمد بن جریر طبری (پیوند تاریخ و حدیث)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش در صدد است نشان دهد پیوند میان تاریخ نگاری اسلامی و حدیث نگاری ( روایت حدیث) تا چه اندازه عمیق و ناگسستنی بوده است. پژوهش حاضر از دو بخش تشکیل شده است: نخست پیوند میان حدیث و تاریخ مورد بررسی قرار می گیرد، سپس به گوشه هایی از روش تاریخ نگاری طبری به عنوان برجسته ترین نماینده تاریخ نگاری روایی (محدثانه) پرداخته می شود. به طور کلی محدثان کار خود را در دو سطح پی می گرفتند: نخست همه احادیث چه صحیح و چه موضوع را جمع آوری می کردند و سپس در سطح دوم آنها را مورد نقد و بررسی قرار می دادند، تا سره را از ناسره جدا سازند. بنابر سطح اول، کار محدثان یک کار مقارنه ای درجه اول بوده است: محدث باید روایات همه فرقه ها و جریانها را می شناخت و جمع آوری می کرد، سپس وارد سطح دوم می شد و دست به گزینش می زد. طبری در تاریخش فقط به سطح اول کار محدثان پایبند بوده و وارد سطح دوم نشده است. اینک جا دارد با استفاده از روش نقد حدیث، روایات تاریخ طبری دوباره مورد بازخوانی قرار گیرد.
نظام قبیلهای و خاستگاه خوارج نخستین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر در مقام آن است که از تحلیل نظام قبیلهای به منزله ابزاری برای توجیه وقایع رخ داده پس از جنگ صفّین در راستای پایگیری خوارج نخستین استفاده کند. در این مقاله نشان داده شده است که رقابتهای موجود میان قبایل عربی ساکن در عراق، نقشی تعیین کننده در بروز خارجیگری داشته است. با تحلیل وضعیت یکایک قبایل و نحوه مشارکت آنها در جریان صفین و حکمیت، معلوم شده است که دو نوع چالش سیاسی، تأثیر مستقیم بر برآمدن خوارج از یک قبیله داشته است: در بعد روابط بین قبیلهای، در چارچوب ارتباط قبایل حاشیهای متحد (قبایل اقماری) با قبایل محور، چالش سیاسی حاشیه با محور، زمینه بروز گرایش خارجی در میان قبایل حاشیهای را پدید آورده است. در بعد روابط درون قبیلهای، گسل سیاسی در مرکز قبیله نیز منجر به بروز خارجیگری در شعبههای مرکزی قبیلهای شده است. باید توجه داشت گونه اول از تنیدگی منجر به خارجیگری ناپایدار و گونه دوم خارجیگری پایدار شده است.
سعید بن مسیب
منبع:
فرهنگ کوثر ۱۳۷۷ شماره ۲۴
حوزههای تخصصی:
فرهنگ آثار تاریخى مکّه (2)(مقاله ترویجی حوزه)
منبع:
میقات حج ۱۳۷۵ شماره ۱۵
حوزههای تخصصی:
امام على اصغر زین العابدین علیه السلام(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
رفتار سیاسی علمای شاخص اهل سنت و امامیه با خلافت عباسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعه تاریخ اسلام، نشانگر دوگونگی رفتار علمای اهل سنت و امامیه با خلافت اسلامی است. علما به دلیل تسلّط بر مبانی فقه و کلام اسلامی، می توانستند نقش مهمی در صورت بندی مبانی مشروعیت قدرت خلافت اسلامی، ایفا کرده و به عنوان، نظریه پردازان قدرت، در خدمت خلافت قرار گیرند، چنان که در خلافت بنی امیه، برخی از علمای اهل سنت چنین نقشی را بر عهده گرفته و به حمایت از امویان پرداختند. در مقابل عده دیگری از علما، به عنوان منتقدان جدی خلافت، به رد این دیدگاهها پرداخته و عملکرد خلفا را زیر سؤال بردند. در این مقاله با استفاده از روش توصیفی تحلیلی، تلاش می شود، به این پرسش اصلی پاسخ داده شود که علت دوگونگی رفتار علمای مذاهب با خلافت عباسی چه بود؟ این مقاله در صدد بررسی صحت و سقم دو فرضیه است: اول؛ انگیزه های مذهبی عالمان، نقش مهمی در دوگونگی تعامل عالمان با خلافت داشت. دوم؛ نیاز خلفا به کسب مشروعیت و تثبیت قدرت، موجب دوگونگی رفتار عالمان با خلافت شد. این بررسی نشان داد، انگیزه های مذهبی در دوگونگی روابط علمای مذاهب با حاکمیت عباسی، نقش مؤثری داشت. به همان اندازه که نزدیکی برخی عالمان سنی، معتزله و شیعه به کانون قدرت، با هدف ترویج باورهای عقیدتی، حفظ تشکل مذهبی و اصلاح باورهای مردم صورت گرفت، روی برتافتن دیگر علما از قدرت نیز به دلیل نگرانی از تضعیف مبانی عقیدتی، فساد عقیده و تحریف اعتقاد مذهبی، انجام شد. عامل دیگر این دوگونگی رفتار، نیاز حاکمیت عباسی به مشروعیت سازی بود. در زمان نخستین خلفای عباسی، آنها برای تثبیت قدرت و مشروعیت حکومتشان، به علمای معتزله و شیعه نیاز داشتند. پس از ثبیت قدرت، برای ادامه حیات، نیازی به معتزله نبود و شیعه رقیبان جدی به شمار می آمدند، از این رو، حاکمیت، به سمت اهل سنت گرایید و در این دوره، تعامل عالمان سنی با خلافت بیشتر شد.