فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۴۱ تا ۵۶۰ مورد از کل ۳۶٬۶۹۰ مورد.
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۲۰ بهار ۱۴۰۴ شماره ۷۷
283 - 299
حوزههای تخصصی:
با توجه به تغییر شیوه های آموزش از معلم محوری به دانش آموز محوری، و وجود خلا در الگوهای آموزش دانش آموز محور، این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی آموزش مبتنی برروش تدریس معکوس و روش تدریس مشارکتی بر یادگیری خودراهبر در درس شیمی یک دانش آموزان دختر پایه دهم (دوره دوم متوسطه) انجام شد. روش پژوهش، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری دو ماه با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش، شامل دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه (پایه ی دهم) یک منطقه از شهر تهران در سال تحصیلی ۱۴۰۲ – ۱۴۰۱ بود که تعداد آنها 600 نفر بود. حجم نمونه بر اساس جدول کوهن برآورد گردید. با روش نمونه گیری در دسترس 90 نفر از دانش آموز دختر پایه دهم بر اساس معیارهای ورود انتخاب و به روش تصادفی ساده در سه گروه مساوی آزمایش و گواه قرار گرفتند (هر گروه 30 نفر). دانش آموزان گروه آزمایش اول تحت آموزش یادگیری به شیوه معکوس در 8 جلسه 75 دقیقه ای و دانش آموزان گروه آزمایش دوم تحت آموزش به شیوه یادگیری مشارکتی در 8 جلسه 75 دقیقه ای قرار گرفتند و گروه کنترل هیچگونه مداخله ای دریافت نکرد. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه یادگیری خود راهبر فیشر و همکاران (2001) استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل واریانس آمیخته و آزمون تعقیبی بونفرونی انجام شد. نتایج نشان دهنده این بود که بین اثربخشی آموزش مبتنی برروش تدریس معکوس و روش تدریس مشارکتی بر یادگیری خودراهبر دانش آموزان تفاوت معنادار وجود دارد (0/01≥P ) و اثر گذاری آموزش مبتنی بر یادگیری معکوس نسبت به آموزش مبتنی بر یادگیری مشارکتی بر میزان یادگیری خودراهبر در دانش آموزان در درس شیمی یک بیشتر بوده است. بنابراین، برای بهبود پیشرفت تحصیلی دانش آموزان می توان با برنامه ریزی ها و به کارگیری تدابیر وبرگزاری کلاس های آموزشی به شیوه یادگیری معکوس و مشارکتی میزان یادگیری خودراهبر را در آنها تقویت نمود.
تدوین و اعتباریابی بستۀ آموزشی یادگیری سازگار با مغز مبتنی بر نظریۀ کاین و اثربخشی آن بر مجذوبیّت تحصیلی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی تربیتی سال ۲۱ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۷۶
7 - 44
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف تدوین و اعتباریابی بسته آموزشیِ یادگیری سازگار با مغز مبتنی بر نظریه کاین و اثربخشی آن بر مجذوبیّت تحصیلی دانش آموزان دختر مقطع ابتدایی انجام شد. نمونه آماری به منظور اعتباریابی بسته آموزشی تولید شده شامل 15 نفر از صاحب نظرانی بود که در موضوع یادگیری سازگار با مغز دارای تخصص بودند که به روش هدفمند انتخاب شدند. نمونه آماری در بخش کمی 4۰ نفر از دانش آموزان دوره مقطع ابتدایی منطقه 2 تهران بود که با روش نمونه گیری چندمرحله ای انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه مجذوبیّت تحصیلی (ریو،2013) بود. این پرسش نامه پیش و پس از اجرای بسته آموزشی، از دو گروه آزمایش و کنترل به عنوان پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری پس از 3 ماه گرفته شد. تجزیه و تحلیل آماری در بخش کمّی، با استفاده از تحلیل کوواریانس در نرم افزار SPSS25 انجام شد. نتایج در بخش کیفی نشان داد که که بسته آموزشیِ یادگیری سازگار با مغز مبتنی بر نظریه کاین از روایی مناسبی برخوردار است. در بخش کمّی، نتایج آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره نشان داد که میانگین مجذوبیّت تحصیلی گروه دریافت کننده آموزش یادگیری سازگار با مغز مبتنی بر نظریه کاین از دانش آموزان در گروه کنترل بیشتر بود (001/0sig = ). تأثیر این مداخله آموزشی پس از گذشت سه ماه نیز پایدار بود. بنابراین بسته آموزشیِ یادگیری سازگار با مغز مبتنی بر نظریه کاین بر مجذوبیّت تحصیلی دانش آموزان دختر مقطع ابتدایی مؤثّر بود.این بسته آموزشی می تواند ابزار مؤثّر و کاربردی در راستای ایجاد یادگیری معنی دار و عملکرد تحصیلی دانش آموزان دختر باشد.
اثربخشی درمان مبتنی بر ذهنی سازی بر نشخوارهای فکری و نگرانی بیماران دارای اختلال اضطراب فراگیر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۲۰ بهار ۱۴۰۴ شماره ۷۷
157 - 169
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر ذهنی سازی بر نشخوارهای فکری و نگرانی بیماران دارای اختلال اضطراب فراگیر انجام گرفت. پژوهش حاضر کاربردی، از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه و دوره پیگیری دوماهه بود. جامعه آماری شامل بیماران دارای اختلال اضطراب فراگیر مراجعه کننده به مراکز مشاوره منطقه یک شهر تهران در سه ماهه پاییز سال 1402 بودند. در این پژوهش تعداد 34 فرد دارای اختلال اضطراب فراگیر با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و با شیوه تصادفی در گروه های آزمایش و گواه جای دهی شدند (17 نفر در گروه آزمایش و 17 نفر در گروه گواه). بیماران حاضر در گروه آزمایش درمان مبتنی بر ذهنی سازی را طی هشت هفته در هشت جلسه 90 دقیقه ای دریافت نمودند. در این پژوهش از پرسشنامه اختلال اضطراب فراگیر (GADQ)، پرسشنامه نشخوارهای فکری (RQ) و پرسشنامه نگرانی ایالتی پنسیلوانیا (PSWQ) استفاده شد. داده ها با تحلیل واریانس آمیخته با استفاده از نرم افزار آماری SPSS 23 تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد که درمان مبتنی بر ذهنی سازی بر نشخوارهای فکری (0/001>P؛ 0/62=Eta؛ 52/19=F) و نگرانی (0/001>P؛ 0/58=Eta؛ 45/23=F) بیماران دارای اختلال اضطراب فراگیر تأثیر معنادار دارد. بر اساس یافته های حاصل از پژوهش حاضر، درمان مبتنی بر ذهنی سازی با بهره گیری از آموزش مهارت ها و نگرش های بهنجار، تقویت انعطاف پذیری و مقابله با استرس، افزایش ظرفیت ارتباطی، پذیرا بودن نسبت به دیدگاه دیگران و ایجاد ذهنیت موفق می تواند به عنوان درمانی کارآمد در جهت کاهش نشخوارهای فکری و نگرانی بیماران دارای اختلال اضطراب فراگیر مورد استفاده قرار داد.
The Relationship between Optimism and Mindfulness with Cognitive Performance in Elderly Adults
حوزههای تخصصی:
Objective : Aging and the onset of old age are accompanied by inevitable changes in cognitive function. Therefore, considering the aging population and the importance of cognitive functions during this sensitive period, identifying factors affecting cognitive function to enhance their cognitive abilities deserves attention. The present study aimed to investigate the relationship between optimism and mindfulness with cognitive function in the elderly. Methods : The present research employed a descriptive and correlational design. The statistical population of the study included all elderly adults residing in nursing homes in Guilan Province during the year 2020-2021. The study sample consisted of 160 elderly adults who were selected from nursing homes residents using purposive sampling. The research instruments included the Revised Life Orientation Test (LOT-R) for optimism, the Five-Factor Mindfulness Questionnaire (FFMQ) for mindfulness, and the Cognitive Performance Evaluation Questionnaire (CPEQ) for cognitive function. Data were analyzed using Pearson's correlation coefficient and multiple regression analysis (simultaneous method) at a significance level of 0.05. Results : The results showed a significant positive relationship between optimism and mindfulness with cognitive function, meaning that the more optimistic and mindful elderly adults were, the better their cognitive function. Furthermore, 34% of the variance in cognitive function was explained by optimism and mindfulness. Conclusion : Therefore, based on the findings of the present study, it can be concluded that optimism and mindfulness are important variables in predicting cognitive function (p < 0.05).
Impact of Pilates Training on the Levels of Depression and Self-Esteem in School Teachers
حوزههای تخصصی:
Objective : It is crucial to prioritize the enhancement of teachers’ mental health within the education system. As a result, this study aims to examine the impact of a Pilates training course on the psychological and mental well-being of school teachers, encompassing aspects such as depression and self-esteem. Methods : The research was carried out using a quasi-experimental approach. The study involved 60 elementary school teachers who were chosen through convenience sampling and then randomly and equally divided into two groups - experimental and control. Data was collected using standard questionnaires. T tests and ANCOVA were used to analyze data. Results : The results showed that there is no significant difference in both depression and self-esteem in the pretest (both P>0.05). However, it was observed that experimental group had significantly lower depression and higher self-esteem compared to control group in the posttest (both P=0.001). Finally, the results of ANCOVA showed significant differences between experimental and control groups in both depression and self-esteem (both P=0.001). Conclusions : These findings indicate that it is possible to recommend Pilates exercise and movement activities as a way to improve mental health, self-esteem, satisfaction with life, efficiency, positive mood and reduce mental and emotional tensions in school teachers.
اثربخشی آموزش تنظیم هیجان به شیوه گراس بر تحمل پریشانی و ناگویی هیجانی دانشجویان دختر خوابگاهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی کاربردی سال ۱۹ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۷۳)
200 - 220
حوزههای تخصصی:
هدف: زندگی در خوابگاه و دور از خانواده، دانشجویان را با چالش های هیجانی و رفتاری روبرو می کند و به همین دلیل هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر آموزش تنظیم هیجان بر تحمل پریشانی و ناگویی هیجانی دانشجویان دختر خوابگاهی بود. روش: پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری تمامی دانشجویان دختر ۲۰ الی ۳۰ ساله مقیم خوابگاه دانشگاه آزاد اسلامی اصفهان در سال تحصیلی ۱۴۰۲-۱۴۰۳ بودند که ۴۰ نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و بصورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هرگروه ۲۰ نفر) گمارده شدند. گروه آزمایشی به مدت ۸ جلسه ۹۰ دقیقه ای آموزش را دریافت کردند اما مداخله ای برای گروه کنترل انجام نشد. هر دو گروه با استفاده از پرسشنامه های تحمل پریشانی سیمونز و گاهر و ناگویی هیجانی بگبی و همکاران در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری سنجیده شدند. یافته ها: نتایج تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر نشان داد آموزش تنظیم هیجان توانسته است تفاوت معناداری بین دو گروه در دو متغیر پژوهش ایجاد کند بدین صورت که تأثیر ۱۷ درصدی بر افزایش تحمل پریشانی (۷۷/۷ = F، ۰۱/۰ > p) و تأثیر ۱۳ درصدی بر کاهش ناگویی هیجانی گروه آزمایش داشته است (۷۹/۵ = F، ۰۵/۰ > p). نتیجه گیری: با آموزش مهارت های تنظیم هیجان به دانشجویان می توان توانایی هیجانی آن ها را جهت زندگی در شرایط چالش برانگیز خوابگاه افزایش داد.
ارائه مدل پیش بینی افسردگی بر اساس ترومای کودکی و احساس تنهایی با نقش میانجی کندی زمان شناختی در دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی کاربردی سال ۱۹ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۷۳)
221 - 242
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف تدوین مدل ساختاری پیش بینی افسردگی بر اساس ترومای دوره کودکی و احساس تنهایی با نقش میانجی کندی زمان شناختی در دانش آموزان دختر متوسطه دوم شهر ایلام انجام گرفت. روش: پژوهش حاضر توصیفی- همبستگی از نوع مدلیابی معادلات ساختاری است، جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه شهر ایلام در سال تحصیلی 1403-1402(4812نفر) بودند. نمونه پژوهش357 نفر از این دانش آموزان است که به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. ابزار اصلی گردآوری داده ها، پرسشنامه افسردگی بک (1966)، پرسشنامه ترومای دوران کودکی برنستاین و همکاران (2003)، پرسشنامه احساس تنهایی آشر و ویلر (1985) و پرسشنامه کندی زمان شناختی بارکلی (2011) بود. برای تحلیل داده ها از روش مدل یابی معادلات ساختاری به کمک نرم افزارهای AMOS و SPSS استفاده شد. یافته ها: مدل ساختاری پیش بینی افسردگی بر اساس ترومای دوره کودکی و احساس تنهایی با نقش میانجی کندی زمان شناختی در دانش آموزان دختر متوسطه دوم شهر ایلام دارای برازش مطلوب است. نتیجه گیری: نتیجه گیری می شود اگر ترومای دوره کودکی و احساس تنهایی دانش آموزان با کندی زمان شناختی در آن ها همراه شود به تبع آن افسردگی بالا می رود، به عبارتی زمانی که کندی زمان شناختی در دانش آموزان دارای تجربه ترومای دوره کودکی و دارای احساس تنهایی بالا باشد می تواند افسردگی را در آن ها پیش بینی کند.
مقایسه اثربخشی طرحواره درمانی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر ناگویی هیجانی زنان مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی طرحواره درمانی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کاهش ناگویی هیجانی زنان مبتلا به این اختلال انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون–پس آزمون و گروه کنترل بود. نمونه ای ۴۵ نفره از زنان مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر که به کلینیک روان شناسی آرامیس شهرری مراجعه کرده بودند، به صورت هدفمند انتخاب و به طور تصادفی در سه گروه طرحواره درمانی، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و کنترل تقسیم شدند. گروه های آزمایشی طی ۸ جلسه ۹۰ دقیقه ای تحت مداخله قرار گرفتند. برای سنجش ناگویی هیجانی از پرسشنامه تورنتو استفاده شد و داده ها با تحلیل کوواریانس بررسی گردید. نتایج نشان داد هر دو رویکرد درمانی به طور معناداری ناگویی هیجانی را کاهش داده اند (p<0.05)، اما طرحواره درمانی اثربخشی بیشتری در بهبود مؤلفه های تشخیص و توصیف احساسات و کاهش تفکر عینی نشان داد. این یافته ها مؤید نقش مؤثر هر دو رویکرد در بهبود تنظیم هیجانی در مبتلایان به اضطراب فراگیر است و بر ضرورت توجه به ابعاد هیجانی در درمان های روان شناختی تأکید دارد. توصیه می شود انتخاب رویکرد درمانی با در نظر گرفتن ویژگی های فردی مراجع صورت گیرد.
تدوین مدل معادلات ساختاری تاب آوری براساس انعطاف پذیری شناختی وتنظیم شناختی هیجان با میانجی گری صمیمیت و سازگاری زناشویی در پرستاران شاغل در بیمارستان
حوزههای تخصصی:
مقدمه: تاب آوری به عنوان مؤلفه ای که نقش مهمی درتحمل سختی های محیط شغلی و زناشویی دارد شناخته می شود؛ لذا به عنوان سازه اصلی شخصیت شناسایی شده؛ بنابراین شناسایی متغیرهایی که بتوانند تاب آوری را پیش بینی نمایند مهم است. هدف: هدف تدوین مدلی برای تاب آوری با استفاده از متغیرهای انعطاف پذیری شناختی و تمایز یافتگی خود با میانجی گری صمیمیت و سازگاری زناشویی بود. ُ روش: پژوهش حاضر کمی و با روش توصیفی- همبستگی است. جامعه پژوهش شامل پرستاران زن متأهل شاغل در مراکز درمانی و بیمارستان های دولتی که در سال 1401 مشغول به کار در شهر کرج بودند که از بین 2938 پرستار (400 نمونه) به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. جمع آوری داده ها از طریق پرسشنامه های تاب آوری کانور و دیویدسون(2003)، انعطاف پذیری شناختی دنیس و وندروال(2010)، تنظیم شناختی هیجان گرانفسکی و همکاران (2003)، صمیمیت زناشویی باگاروزی (2001) و سازگاری زناشویی لاک -والاس(1993) در از نرم افزار SPSS24 و AMOS26 مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: ضریب مسیر غیر مستقیم بین انعطاف پذیری شناختی و تاب آوری از طریق صمیمیت زناشویی (248/0) معنادار است. ضریب مسیر غیر مستقیم بین تنظیم شناختی هیجان و تاب آوری از طریق صمیمیت زناشویی(352/0) معنادار است. ضریب مسیر غیرمستقیم بین انعطاف پذیری شناختی و تاب آوری از طریق سازگاری زناشویی(899/1) معنادار است. ضریب مسیر غیرمستقیم بین تنظیم شناختی هیجان و تاب آوری از طریق سازگاری زناشویی(202/0) معنادار است. نتیجه گیری: افزایش انعطاف پذیری شناختی و تنظیم شناختی هیجان بر تاب آوری تأثیرگذار است؛ بنابراین پیشنهاد می شود به متغیرهای شناختی، هیجانی و عاطفی این قشر توجه ویژه شود.
اختلالات مصرف مواد و رفتارهای خودکشی: مقایسه مواد غیر قانونی و متادون(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
شیوع خودکشی در میان افراد مبتلا به اختلالات مصرف مواد همچنان یک مسئله مهم سلامت عمومی در سطح جهان است. مرور متون پزشکی نشان می دهد که هم اعتیاد به مواد و هم اعتیادهای رفتاری ارتباط نزدیکی با افزایش افکار و تلاش برای خودکشی دارند. یک بررسی نظام مند که آرمون و همکاران انجام دادند، نشان داد 35 درصد از افراد مبتلا به اختلال مصرف مواد افکار خودکشی را گزارش کردند، درحالی که 20 درصد در سال گذشته اقدام به خودکشی کرده بودند [1]. در بین افراد مبتلا به اعتیادهای رفتاری، افکار خودکشی در اختلال قمار (22/9) و اعتیاد جنسی (18/2) بالاترین میزان بود [2]. عواملی مانند سابقه اقدام به خودکشی قبلی، افسردگی و سوء مصرف چند ماده به طور قابل توجهی خطر خودکشی را افزایش می دهند. وضعیت اجتماعی و اقتصادی پایین و عدم حمایت خانواده نیز به افزایش آسیب پذیری کمک می کند [2].
الگوی پیش بینی اعتیاد به اینترنت بر اساس شیوه فرزندپروری و کنترل روان شناختی و نقش میانجی سواد رسانه ای و تنظیم شناختی هیجان بر دانش آموزان دوره متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ پاییز (مهر) ۱۴۰۴ شماره ۱۵۱
۳۰۱-۲۸۱
حوزههای تخصصی:
زمینه: اعتیاد به اینترنت، معضلی است که سلامت روانی و اجتماعی نوجوانان را تهدید می کند. شناسایی و درک عواملی که منجر به اعتیاد به اینترنت می شود، بسیار حائز اهمیت است. در مورد نقش سواد رسانه ای و تنظیم شناختی هیجان در پیش بینی اعتیاد به اینترنت بر اساس شیوه فرزندپروری و کنترل روانشناختی دانش آموزان دوره متوسطه، خلا پژوهشی وجود دارد. هدف: هدف از انجام این پژوهش، تدوین الگوی پیش بینی اعتیاد به اینترنت بر اساس شیوه فرزندپروری و کنترل روانشناختی و نقش میانجی گر سواد رسانه ای و تنظیم شناختی هیجان در دانش آموزان دوره متوسطه شهر کرمانشاه بود. روش: روش این پژوهش توصیفی، از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانش آموزان دوره متوسطه شهر کرمانشاه در سال تحصیلی 1403-1402 بود. برای انتخاب نمونه آماری با روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای، 384 نفر از دانش آموزان مدارس دوره متوسطه شهر کرمانشاه انتخاب شدند. ابزارهای جمع آوری اطلاعات در این پژوهش شامل پرسشنامه های اعتیاد به اینترنت (یانگ، 1998)، شیوه های فرزندپروری (بامریند، 1991)، کنترل روانشناختی وابسته مدار و پیشرفت مدار (سوننز و همکاران، 2010)، سواد رسانه ای (تامن، 1995) و تنظیم شناختی هیجان (گرانفسکی و کرایج، 2006) بود. هم چنین داده های این پژوهش از طریق روش تحلیل مسیر و با استفاده از نرم افزار SMARTPLS مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج نشان داد که اعتیاد به اینترنت از طریق شیوه های فرزندپروری به طور مستقیم و با نقش میانجی گر سواد رسانه ای و تنظیم شناختی هیجان قابل پیش بینی است (05/0 >P)، ولی از طریق کنترل روانشناختی به طور مستقیم و با نقش میانجی گر تفسیر نمی شود. نتیجه گیری: بر اساس یافته های این پژوهش پیشنهاد می شود که برنامه های آموزشی در مدارس جهت آگاهی بیشتر والدین نسبت به تأثیرات مخرب استفاده زیاد از اینترنت بر فرزندان شان در نظر گرفته شود. هم چنین با توجه تأیید تأثیر شیوه فرزندپروری بر وضعیت اعتیاد به اینترنت در این پژوهش، این آموزش ها می تواند به والدین در شیوه های مؤثر فرزندپروری کمک کند.
بررسی نقش میانجی گر انعطاف پذیری روانشناختی در رابطه بین ویژگی های شخصیتی و فرسودگی شغلی معلمان دوره ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ پاییز (آبان) ۱۴۰۴ شماره ۱۵۲
۱۳۳-۱۱۷
حوزههای تخصصی:
زمینه: مطالعات نشان داده است که ویژگی های شخصیتی نقش مهمی در پیش بینی فرسودگی شغلی معلمان ایفا می کنند، اما مکانیسم های میانجی این رابطه هنوز به طور کامل شناخته نشده است. انعطاف پذیری روانشناختی به عنوان یک متغیر میانجی پتانسیل دارد تا تأثیر ویژگی های شخصیتی بر فرسودگی شغلی را تنظیم کند؛ با این حال، پژوهش های محدودی در این زمینه انجام شده است. هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه ویژگی های شخصیتی و فرسودگی شغلی با میانجی گری انعطاف پذیری روانشناختی معلمان انجام شد. روش: روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل تمامی معلمان ابتدایی در حال تدریس مدارس دولتی شهر کرمانشاه در سال تحصیلی 1401-1402 تشکیل بود. تعداد 312 معلم به صورت نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده، پرسشنامه های فرسودگی شغلی (ماسلاچ، 1981)، ویژگی های شخصیتی (مک کری و کاستا، 1992) و انعطاف پذیری روانشناختی (هیز و همکاران، 2004) بودند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون های آماری همبستگی پیرسون و مدل سازی معادلات ساختاری با نرم افزارهای spss نسخه 27 و mplus نسخه 8/3 انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد روان رنجورخویی، برون گرایی، توافق پذیری، وظیفه شناسی و انعطاف پذیری روانشناختی دارای اثر مستقیم بر فرسودگی شغلی هستند؛ اما تأثیر مستتقیم گشودگی بر فرسودگی شغلی تأیید نشد (05/0 >P). همچنین تأثیر مستقیم پنج ویژگی شخصیتی بر انعطاف پذیری روانشناختی تأیید شد. تحلیل روابط غیرمستقیم نشان داد که روان رنجورخویی و وظیفه شناسی با میانجی گری انعطاف پذیری روانشناختی بر فرسودگی شغلی اثر دارند اما اثر غیر مستقیم برون گرایی، توافق پذیری و گشودگی معنادار نشد. نتیجه گیری: باتوجه به نتایج این مطالعه می توان گفت برنامه های مداخله ای که بر روی افزایش انعطاف پذیری روانشناختی تمرکز دارند می توانند در پیشگیری از فرسودگی شغلی و تقویت سلامت روانی معلمان مؤثر باشند. همچنین، شناسایی ویژگی های شخصیتی مثبت، مانند برون گرایی و توافق پذیری، می تواند به مدارس کمک کند تا محیط کاری مناسب تری برای معلمان ایجاد کنند و از فرسودگی جلوگیری کنند.
تأثیر بازی درمانی دلبستگی محور بر کارکرد تأملی والدین و تنظیم هیجانی کودکان دارای مشکلات برونی سازی شده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی سال ۲۹ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۱۱۳)
12 - 23
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر، به منظور بررسی تأثیر بازی درمانی دلبستگی محور بر کارکرد تأملی والدین و تنظیم هیجانی کودکان دارای مشکلات برونی سازی شده انجام شد. این پژوهش ازلحاظ هدف جزء پژوهش های کاربردی و ازلحاظ روش ازنوع مطالعات تک آزمودنی است. جامعه پژوهش را کودکان 8-6 سال دارای مشکلات برونی سازی شده ساکن شهر یزد تشکیل دادند که از بین آنها به شیوه مبتنی بر هدف 3 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای این پژوهش شامل سیاهه رفتاری آخنباخ (2001)، پرسشنامه کارکرد تأملی والدین لویتن (2017) و سیاهه تنظیم هیجان (1995) بود. برنامه مداخله دلبستگی شامل 8 جلسه یک ساعته بازی درمانی دلبستگی محور با حضور مادر و کودک بود. آزمودنی ها در دو متغیر کارکرد تأملی و تنظیم هیجانی در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری دو ماهه مورد سنجش قرار گرفتند. یافته ها حاکی از اثربخشی قابل ملاحظه بازی درمانی دلبستگی محور بر بهبود کارکرد تأملی والدین و تنظیم هیجانی کودکان دارای مشکلات برونی سازی شده است. درنتیجه حضور مفاهیم دلبستگی در بازی درمانی منجر به بهبود تعامل مادر و کودک، تغییر سبک دلبستگی و افزایش حساسیت مادر نسبت به نیازها و احساسات کودک می شود و بدین ترتیب افزایش کارکرد تأملی والدین و کاهش مشکلات تنظیم هیجانی در کودکان انتظار می رود. شیوه نامه دلبستگی محور برای مراکز آموزشی و بالینی مورد توجه قرار گیرد.
پیش بینی نشخوار ذهنی بر اساس باورهای فرا هیجانی و تحریفات شناختی در بیماران دیالیزی با نشانگان افسردگی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
روان پژوهی و مطالعات علوم رفتاری سال ۳ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
102 - 116
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مطالعه نقش باورهای فراهیجانی و تحریفات شناختی در پیش بینینشخوار ذهنی بیماران دیالیزی دارای نشانگان افسردگی انجام شد. این پژوهش از نظر روش جزء مطالعات توصیفی- پیمایشی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این تحقیق بیماران دیالیزی مراجعه کننده به مرکز دیالیز بیمارستان شهید مدنی شهرستان خوی با نشانگان افسردگی در شش ماه دوم سال 1402 به تعداد آنها150 نفر بود. نمونه آماری به روش هدفمند و براساس فرمول به تعداد 91 نفر انتخاب شد. ابزار جمع آوری داده های مورد نیاز تحقیق شامل سه پرسشنامه استاندارد نشخوار ذهنی هوکسما و مارو (1991)، باورهای فراهیجانی میتمانسگروبر و همکاران(2009) و تحریفات شناختی عبداله زاده و سالار(1389)بود. داده های جمع آوری شده با استفاده از روش های آمار توصیفی، ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه تحلیل شدند. نتایج حاصل از تحقیق نشان داد که باورهای فراهیجانی مثبت با نشخوار ذهنی رابطه معکوس و معنی دار دارد (132/0-=β)، همچنین باورهای فراهیجانی منفی (140/0=β) و تحریفات شناختی فردی نیز (162/0=β) با نشخوار ذهنی رابطه مثبت و معنی دار دارند. ولی رابطه تحریفات شناختی اجتماعی با نشخوار ذهنی مورد تأیید قرار نگرفت. بنابراین باورهای فراهیجانی مثبت موجب کاهش نشخوار ذهنی و باورهای فراهیجانی منفی به همراه تحریفات شناختی فردی موجب افزایش نشخوار ذهنی بیماران دیالیزی با نشانگان افسردگی می شود.
Predicting burnout based on work-family conflict with the mediation of perceived social support and psychological capital
حوزههای تخصصی:
The present study aimed to predict job burnout in employed men and women based on work-family conflict mediated by perceived social support and psychological capital. This study is applied in terms of its purpose and descriptive in terms of its method and is of the correlation type. The statistical population of this study consists of all men and women employed in governmental and non-governmental offices and organizations in Tehran in the spring of 2024, of which 237 people were selected through available sampling. The research tools included the Job Burnout Questionnaire by Maslach et al. (2001), Multidimensional Measure of Work–Family Conflict by Carlson et al. (2000), Multidimensional Scale of Perceived Social Support by Zimet et al. (1990), and the Psychological Capital Questionnaire by Luthans et al. (2007). The structural model fit was examined using structural equation modeling and SPSS and AMOS software. The results showed that burnout in employed women and men is predicted based on work-family conflict (P=0.001, β=0.500). Burnout in employed women and men is predicted based on work-family conflict with the mediation of perceived social support (P=0.001, Z=5.33). Burnout in employed women and men is predicted based on work-family conflict with the mediation of psychological capital (P=0.001, Z=5.07).
رابطه بین استرس و فرسودگی والدینی با نقش میانجی تاب آوری در والدین دارای فرزند نوجوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه بین استرس و فرسودگی والدینی با نقش میانجی تاب آوری در والدین دارای فرزند نوجوان انجام شد. روش پژوهش حاضر توصیفی-همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل همه والدین دانش آموزان مقطع متوسطه اول و دوم شهر اصفهان در سال 1402 بود که از بین آن ها به روش نمونه گیری دردسترس 340 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. جهت جمع آوری داده ها از شاخص استرس والدینی- فرم کوتاه (PSI-SF؛ آبدین، 1990)، سنجش فرسودگی والدینی (PBQ؛ رزکام و همکاران، 2018) و مقیاس تاب آوری (CD-RISC؛ کانر و دیویدسون، 2003) استفاده شد. تحلیل داده ها به روش مدل یابی معادلات ساختاری انجام شد. نتایج نشان داد که مدل پیشنهادی از برازش مطلوب برخوردار بود و در مجموع 62% از واریانس فرسودگی والدینی را تبیین کرد. نتایج نشان داد که استرس والدینی به صورت مثبت بر فرسودگی والدینی اثر مستقیم داشت؛ اما در مقابل تاب آوری به طور منفی بر فرسودگی والدینی اثر مستقیم داشت؛ همچنین نتایج نشان داد که استرس والدینی به طور منفی و معنادار بر تاب آوری اثر مستقیم داشت (05/0>P). نتایج آزمون بوت استرپ نشان داد که تاب آوری بین استرس والدینی و فرسودگی والدینی نقش میانجی داشت (05/0>P). نتایج این مطالعه دلالت بر این داشت که استرس والدینی به صورت مستقیم و با نقش میانجی تاب آوری بر فرسودگی والدینی اثر داشت.
پیش بینی فرسودگی شغلی بر اساس انعطاف پذیری شناختی و ارگونومی شناختی با میانجی گری تاب آوری کارکنان صنایع پتروشیمی خلیج فارس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۴ خرداد ۱۴۰۴ شماره ۳ (پیاپی ۱۰۸)
۱۸۲-۱۷۳
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی تاب آوری در رابطه انعطاف پذیری شناختی و ارگونومی شناختی با فرسودگی کارکنان صنایع پتروشیمی خلیج فارس انجام شد. پژوهش حاضر توصیفی-همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری، کارکنان صنایع پتروشیمی خلیج فارس به تعداد 1600 نفر در سال 1403 بود که 250 نفر با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای به عنوان نمونه انتخاب شدند. داده ها توسط پرسشنامه های انعطاف پذیری شناختی دنیس و واندروال (2010، CFI)، ارگونومی شناختی شفیعی (1401)، فرسودگی شغلی مسلش و جکسون (1981،MBI ) و تاب آوری کانر و دیویدسون (2003، CD-RISC) جمع آوری گردید. داده های به دست آمده از طریق آزمون همبستگی و مدل یابی معادلات ساختاری مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که مدل اصلاح شده از برازش مطلوبی برخوردار بود. بر این اساس انعطاف پذیری شناختی، ارگونومی شناختی و تاب آوری بر فرسودگی شغلی در کارکنان اثر مستقیم و معناداری دارد (۰۱/0>P). همچنین انعطاف پذیری شناختی و ارگونومی شناختی بر فرسودگی شغلی با میانجی گری تاب آوری در کارکنان تأثیر غیرمستقیم و معناداری دارد (۰۱/0>P). ازاین رو، با اعمال برنامه ها و مداخلاتی برای افزایش انعطاف پذیری شناختی و ارگونومی شناختی و همچنین تاب آوری می توان از فرسودگی شغلی در کارکنان کاست.
انطباق فرهنگی در روان درمانی و مشاوره: مروری بر مدل ها و روش ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: درمانگران متوجه شده اند که درمان باید با شخصیت بیمار و زمینه منحصر به فرد او متناسب باشد. رویکردهای روان درمانی و مشاوره ای که زمینه های فرهنگی را در نظر نگیرند، ممکن است حتی مراجعان را در معرض آسیب قرار دهند. لذا انطباق فرهنگی که یک روند سیستماتیک است، برای متناسب کردن درمان با زمینه فرهنگی مراجعان ضرورتی است که باید طبق مدل های علمی انجام شود. هدف: مطالعه حاضر با هدف مروری روایتی بر مدل ها و الگوهای انطابق فرهنگی در روش های روان درمانی و مشاوره انجام شد. روش: این پژوهش به روش مرور روایتی انجام شد. جامعه پژوهش شامل کتاب ها و مقالات منتشر شده انگلیسی در پایگاه های اطلاعاتی شامل APAPsycNet, Google Scholar, PubMed با کلیدواژه های انطباق فرهنگی، مداخلات روان درمانی، مدل ها و روش ها در بازه زمانی (1990-2023) بود که براساس معیارهای ورود و خروج مورد استفاده قرار گرفت. یافته ها: این مقاله ادبیات مربوط به مسائل فرهنگی مداخلات روان درمانی و همچنین تعریف و انواع تطابق فرهنگی، مؤلفه های اساسی آن و در پایان 8 مدل انطباق فرهنگی را مرور می کند شامل: 1) مدل اعتبار اکولوژیکی، 2) مدل چند بعدی برای درک روان درمانی های پاسخگوی فرهنگی، 3) مدل تأثیر فرهنگ بر درمان، 4) مدل فرآیندی انطباق فرهنگی، 5) مدل برنامه پیشگیری ترکیبی، 6) مدل اقامت فرهنگی لئونگ، 7) چارچوب انطباقی درمان انتخابی و هدایت شده و 8) چارچوب اکتشافی. نتیجه گیری: انطباق فرهنگی یک فرآیند سیستماتیک است که باید طبق اصول و پروتکل های تدوین شده در متون علمی انجام شود و اکثر صاحب نظران خواستار یک فرآیند سیستماتیک و دقیق هستند. مدل های انطباق فرهنگی به اصلاح فرآیند و محتوای درمان ها برای افزایش تعامل، قابلیت پذیرش و همخوانی درمان با فرهنگ درمانجو می پردازند. در این مقاله تلاش شد ضرورت پرداختن به انطباق فرهنگی برجسته گردد و مروری بر تلاش ها و مدل های ارائه شده فعلی صورت گیرد تا زمینه ساز آگاهی اولیه در این حوزه باشد و متخصصان و پژوهشگران ایرانی با استفاده از مدل های ارائه شده، در جهت انطباق مداخلات روان درمانی و مشاوره جهت افزایش اثربخشی این خدمات در حد امکان گام بردارند.
Depression vs. Neuroticism, the Relationships with Past and Present Life Satisfaction and Presence of Meaning in Life(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: دوران سالمندی یکی از دوره های مهم و حساس هر شخص می باشد، سبک زندگی و نشاط معنوی به عنوان مولفه هایی تاثیرگذار بر اختلال آلزایمر در این دوره سنی می تواند نقش آفرینی کند. مقایسه سبک زندگی و نشاط معنوی در مبتلایان به اختلال آلزایمر با افراد بدون اختلال آلزایمر از نوآوری های پژوهش حاضر بود. هدف: هدف پژوهش حاضر مقایسه سبک زندگی و نشاط معنوی در سالمندان بالای 80 سال با و بدون اختلال آلزایمر بود. روش: پژوهش حاضر از نظرروش علی _ مقایسه ای و به لحاظ شیوه ی گردآوری داده ها پیمایشی بود. جامعه آماری شامل کلیه سالمندان (با اختلال آلزایمر و بدون اختلال آلزایمر) شهرستان قلعه گنج بود. که از بین آنها نمونه ای شامل 80 نفر سالمند در نظر گرفته شد. ابزارهای اندازه گیری پژوهش نیز پرسشنامه سنجش و اندازه گیری سبک زندگی اسحاقی و همکاران (1388)، پرسشنامه نشاط معنوی افروز (1395) که بین افراد توزیع گردید. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تحلیل واریانس تک متغیره با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 26 استفاده شد. یافته ها: بین گروه با اختلال آلزایمر و افراد بدون اختلال آلزایمر در متغیرهای وابسته ترکیبی سبک زندگی از نظر آماری تفاوت معنی داری بود (54/61 F=؛ 013/0 P=؛ 99/0=لامبدای ویلکز؛ و 02/0 =مجذور اتای تفکیکی). بین گروه با اختلال آلزایمر و افراد بدون اختلال آلزایمر در متغیرهای وابسته ترکیبی در متغیر نشاط معنوی از نظر آماری تفاوت معنی داری بود (72/41 F=؛ 019/0 P=؛ 99/0 =لامبدای ویلکز؛ و 03/0 =مجذور اتای تفکیکی). نتیجه گیری: مطابق یافته های پژوهش، سبک زندگی و مولفه های آن و نشاط معنوی تاثیر مثبتی بر پیشگیری از اختلال آلزایمر در سالمندان دارد و می-تواند باعث کاهش آلزایمر در سالمندی گردد. گسترش مهارت آموزی و اصلاح سبک زندگی و ارتقای نشاط معنوی بخصوص در سالهای جوانی و کودکی و ارتقای روزبه روز آنها در کشور می تواند برنامه مقابله ای خوبی جهت پیشگری از آلزایمر در جمعیت
مقایسه ارضای نیازهای بنیادین روان شناختی، سازگاری اجتماعی و کیفیت دوستی در دانش آموزان تیزهوش و عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های روان شناسی اجتماعی دوره ۱۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۷
105 - 120
حوزههای تخصصی:
مقدمه: در جوامع امروزی، تفاوت های فردی در میان دانش آموزان تیزهوش و عادی به موضوعی مهم در زمینه های آموزشی و روان شناختی تبدیل شده است. پژوهش حاضر با هدف مقایسه ارضای نیازهای بنیادین روان شناختی، سازگاری اجتماعی و کیفیت دوستی در دانش آموزان تیزهوش و عادی انجام شد. روش: روش پژوهش ، توصیفی و از نوع علی – مقایسه ای بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان پسر دوره دوم متوسطه شهر خوی در سال تحصیلی 1403- 1402 به تعداد 5936 دانش آموز بود که از این تعداد 5543 نفر دانش آموز عادی و 393 نفر دانش آموز تیزهوش می باشد. تعداد نمونه آماری پژوهش با استفاده از فرمول کوکران برای دانش آموزان عادی 360 نفر با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای و برای دانش آموزان تیزهوش 195 نفر با روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه نیازهای بنیادین روان شناختی (لی گاردیا و همکاران، 2000)، پرسشنامه کیفیت دوستی (حجازی و ظهره وند، 1380) و پرسشنامه سازگاری فردی – اجتماعی کالیفرنیا (کلارک و همکاران، 1953) بود. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس چند متغیری تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که بین میانگین ارضای نیازهای بنیادین روان شناختی، سازگاری اجتماعی و کیفیت دوستی دانش آموزان تیزهوش و دانش آموزان عادی تفاوت معناداری وجود دارد (001/0P<). به این صورت که نمرات ارضای نیازهای بنیادین روان شناختی، سازگاری اجتماعی و کیفیت دوستی دانش آموزان تیزهوش بیشتر از دانش آموزان عادی بود. نتیجه گیری: یافته های این پژوهش لزوم توجه به ارضای نیازهای بنیادین روان شناختی، سازگاری اجتماعی و کیفیت دوستی دانش آموزان را از طرف خانواده، برنام ه ریزان آم وزش و پرورش، روان شناسان و مشاوران مدرسه و معلمان مورد تأکید قرار می دهد.