فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۹۲۱ تا ۹۴۰ مورد از کل ۱٬۳۸۴ مورد.
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر باهدف بررسی وضعیت موجود آموزش نیکوکاری انجام شد. بدین منظور، روش تحلیل کیفی از نوع پدیدار نگاری با استفاده از ابزار مصاحبه نیمه ساختاریافته مورد توجه قرار گرفت و نمونه آماری به صورت هدفمند از جامعه مدیران و معلمان 12 مدرسه دولتی، غیردولتی و قرآنی دخترانه و پسرانه مقطع ابتدایی شهر تبریز انتخاب شد. در بخش اول؛ به نوع و میزان فعالیت های آموزشی در مدارس مورد بررسی اشاره گردید و در بخش دوم؛ از روش تحلیل محتوای استقرایی جهت تحلیل مصاحبه ها استفاده شد. نتایج تحلیل نشان داد که مقوله های مربوط به استفاده از صندوق صدقات در مدارس و توزیع پاکت پول در پاسخ مدیران و مقوله انشانویسی در پاسخ معلمان بیشترین تکرار را داشته است. همچنین، طبق پاسخ اکثریت مدیران، زمان برگزاری غالباً در هفته نیکوکاری و مسئولیت اجرای آن در بخش مسئولین اغلب بر عهده معاون مدرسه و مربی پرورشی و در بخش دانش آموزی به صورت گروهی بوده است. طبق نظر اکثریت معلمان، مفهوم نیکوکاری از پایه دوم ابتدایی قابلیت درک بیشتری برای دانش آموزان داشته است و نقش فعالیت های عملی و محتوای کتب درسی را به یک میزان مؤثر و مکمل هم بیان نمودند. درنهایت، مصاحبه شوندگان به موانعی در مسیر آموزش این نوع محتوا اشاره کردند که بعد از تلخیص و طبقه بندی اطلاعات، چهار تم تحت عنوان برنامه درسی آشکار، پنهان، پوچ و فوق برنامه از آن استخراج گردید.
شناسایی عوامل کلیدی موفقیت دوره های MOOC: سنتزپژوهی براساس مدل روبرتس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، شناسایی عوامل کلیدی موفقیت موک ها در آموزش و ارائه الگوی جاری عوامل مؤثر بر موفقیت آنها می باشد. رویکرد پژوهش حاضر کیفی و روش آن سنتزپژوهی است. جامعه پژوهش کلیه مقالاتی هستند (374 مقاله) که از سال 2010 تا 2018 در مورد موک ها در پایگاه های تخصصی و علمی ارائه شده اند. نمونه پژوهش 47 مقاله است که این تعداد بر اساس پایش موضوعی، اشباع نظری داده ها و به صورت هدفمند انتخاب شده اند. داده های پژوهش از تحلیل کیفی اسناد مورد مطالعه، گردآوری شده اند. با تجزیه و تحلیل داده ها، عوامل کلیدی موفقیت دوره های آموزشی موک در 5 بُعد، 15 عامل و 46 مقوله شامل بعد تعامل (ارتباطات متنوع، مدیریت بحث و ویژگی ارتباطات)؛ بعد مشارکت (انگیزش، آموزش متنوع، تسهیلات و ویژگی دوره)؛ بعد سیستم مدیریت (مدیریت یادگیری و مدیریت محتوا)، بعد استاندارپذیری (صحت و اصالت، پشتیبانی و طراحی ساختار) و بعد زمینه ای (نگرش اجتماعی، مهارت و فناوری)، طبقه بندی شدند. نتایج نشان داد برای ایجاد دوره های اثرگذار موک باید زمینه تعاملات و مشارکت فراگیران را مهیا ساخت،سیستم های مدیریت مناسب را طراحی؛ به استانداردهای موجود توجه و زمینه نگرش مثبت به اینگونه آموزش ها را در بین مؤسسات آموزشی و آحاد جامعه فراهم آورند.
آسیب شناسی نظام یاددهی- یادگیری دانشکده های فنی و حرفه ای تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش آسیب شناسی نظام یاددهی- یادگیری دانشکده های فنی و حرفه ای تهران بود. روش تحقیق توصیفی از نوع پیمایشی بود. جامعه آماری پژوهش را دانشجویان دانشکده های فنی و حرفه ای تهران تشکیل می داد که تعداد آن برابر آمار به دست آمده 17437 دانشجو بود که بر اساس فرمول کوکران تعداد نمونه برابر با 376 نفر و بر اساس نمونه گیری طبقه ای تصادفی انتخاب گردیدند. برای جمع آوری اطلاعات از مقیاس نظام جامع یاددهی - یادگیری استفاده شده است. مقیاس مذکور بر اساس طیف 5 درجه ای لیکرت طراحی شده است که مشتمل بر سه بعد مفهومی، ساختاری و عملکردی بوده که نظام جامع یاددهی- یادگیری را در آموزشگاه های فنی و حرفه ای تهران موردبررسی قرار می داد بعد مفهومی شامل مؤلفه های «موضوع و محتوای یاددهی- یادگیری، چیستی یاددهی- یادگیری، چگونگی یاددهی- یادگیری و اصول یاددهی- یادگیری»، بعد ساختاری شامل مؤلفه های «جهت گیری راهبردی، طرح سیستم یاددهی- یادگیری و فرهنگ یاددهی- یادگیری» و بعد عملکردی شامل مؤلفه های «اجرای فرایند یاددهی- یادگیری، رهبری و مدیریت فرایند یاددهی- یادگیری و ارزیابی اثربخشی یاددهی- یادگیری» می باشد. بررسی نرمال بودن داده ها با استفاده از آزمون کولموگروف- اسمیرنف و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون تک متغیره و به کمک نرم افزار SPSS انجام شده است. نتایج حاصل از تحلیل سؤال ها نشان داد در بعد مفهومی مؤلفه های چگونگی یاددهی- یادگیری و اصول یاددهی- یادگیری، در بعد ساختاری مؤلفه های جهت گیری راهبردی، طرح سیستم یاددهی- یادگیری و فرهنگ یاددهی- یادگیری و در بعد عملکردی مؤلفه های اجرای فرایند یاددهی- یادگیری، رهبری و مدیریت فرایند یاددهی- یادگیری و ارزیابی اثربخشی یاددهی- یادگیری از وضعیت مناسبی برخوردار نبوده و تنها در بعد مفهومی مؤلفه های «موضوع و محتوای یاددهی- یادگیری و چیستی یاددهی- یادگیری» از وضعیت مناسب برخوردار بودند. به عبارتی می توان گفت در هر سه بعد مفهومی، ساختاری و عملکردی نظام یاددهی –یادگیری جاری در دانشکده های فنی و حرفه ای تهران نقص و آسیب وجود دارد.
اثربخشی برنامه آموزشی مسئولیت پذیری تحصیلی بر سرزندگی تحصیلی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های برنامه درسی دوره یازدهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱
209 - 232
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی اثربخشی برنامه آموزشی مسئولیت پذیری تحصیلی بر سرزندگی تحصیلی دانش آموزان پایه نهم بود. روش پژوهش حاضر از نظر هدف جزء پژوهش های کاربردی و از لحاظ اجرا جزء تحقیقات نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل است. جامعه آماری پژوهش را کلیه دانش آموزان پسر پایه نهم دوره متوسطه اول در نواحی شهری سنندج تشکیل دادند که در سال تحصیلی 98-1397 مشغول به تحصیل بودند که 60 نفر از آنها با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای در دو گروه 30 نفره آزمایش و کنترل جایگزین شدند، به دانش آموزان گروه آزمایش 11 جلسه 60 دقیقه ای (هفته ای دو جلسه) برنامه آموزشی مسئولیت پذیری تحصیلی ارائه شد. اعضای هر دو گروه در هر سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری پرسش نامه سرزندگی تحصیلی دهقانی زاده و حسین چاری را تکمیل کردند. داده ها نیز با روش آماری تحلیل کواریانس تجزیه وتحلیل شد. یافته ها نشان دادند که میانگین نمرات سرزندگی تحصیلی در گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل، در هر دو مرحله پس آزمون و پیگیری افزایش معناداری داشته است. با توجه به یافته های به دست آمده از اجرای برنامه آموزشی مسئولیت پذیری تحصیلی و افزایش معنادار نمرات سرزندگی تحصیلی دانش آموزان در مراحل پس آزمون و پیگیری، می توان گفت که برنامه مذکور اثربخش بوده است. بنابراین برای افزایش سرزندگی تحصیلی دانش آموزان باید مسئولیت پذیری تحصیلی آنها را مد نظر قرار داد.
شناسایی دانش ضمنی معلمان زبان انگلیسی دوره دوم متوسطه از روش های ارزشیابی عینی: یک مطالعه پدیدارنگاری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات برنامه درسی ایران سال پانزدهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۵۶
140 - 119
حوزههای تخصصی:
یادگیری، آموزش و غنی سازی تجربیات معلمان باعث افزایش و بهبود سرمایه فکری سازمان مدرسه می باشد، افزایش مستمر دانش همراه با افزایش آگاهی نسبت به دانش روز، معلم را در فرآیند ارزشیابی کمک می کند. هدف این مقاله شناسایی دانش ضمنی معلمان زبان انگلیسی دوره دوم متوسطه از روش های ارزشیابی عینی است. این مطالعه به صورت کیفی انجام گرفته شد و روش به کارگرفته شده در این مطالعه پدیدارنگاری (تفسیری) می باشد. مشارکت کنندگان در مقاله حاضر شامل کلیه معلمان زبان انگلیسی دوره دوم متوسطه آموزش و پرورش شهرستان شهریار که در سال تحصیلی 97-98 مشغول به تدریس بوده اند، است. تعداد کل معلمان این دوره در این سال 75 نفر (48 نفر معلم زن و 27نفر معلم مرد) می باشد. نمونه گیری در این مقاله با رویکرد نمونه گیری هدفمند و روش انتخاب موارد مطلوب و تا سرحد اشباع صورت گرفت؛ لذا مواردی انتخاب شدند که تجربه کافی در زمینه ارزشیابی عینی داشتند. در این مقاله، نمونه ما 18 معلم زبان انگلیسی دوره دوم متوسطه (11نفر معلم زن و 7 نفر معلم مرد) بود. از حضور در کلاس های درس مدارس و مشاهده مستقیم عملکرد و رویه های به کار گرفته شده توسط معلمان، به دلیل عدم تمایل معلمان و ممانعت مدیران مدارس، صرف نظر شد و تنها به بیان آشکار این دانش از طریق انجام مصاحبه با معلمان بسنده شد. این مشارکت کنندگان، مورد مصاحبه نیمه ساختاریافته قرار گرفتند و اظهارات آنان با استفاده از روش تحلیل مضمون، تحلیل گردید. تحلیل داده های حاصل از مصاحبه نشان داد که دانش ضمنی معلمان از روش های ارزشیابی عینی، میزان قابل توجهی از دانش ارزشیابی ضمنی معلمان را شکل می دهد و اعتماد زیادی به این نوع ارزشیابی و آزمون های مرتبط به آن وجود دارد. در این مقاله به این نتیجه رسیده شد که. میزان دانش ضمنی آن ها از روش های ارزشیابی سنتی که بخش بزرگی از آن ارزشیابی به وسیله آزمون های عینی است، میزان قابل قبولی است. معلمان از میزان استفاده و مناسبت استفاده از ارزشیابی عینی با توجه به موقعیت و نوع دانش آموزان و کلاس درس اطلاعات خوبی داشتند. از نظر آن ها در ارزشیابی عینی عدالت درباره دانش آموزان بهتر و بیشتر رعایت می شود و قضاوت در رابطه با دانش آموزان صحیح تر صورت می گیرد. آن ها به صورت تجربی و آکادمیک از روش ارزشیابی عینی اطلاعات قابل توجهی دارند. به عقیده این معلمان دانش آموزان نیز با این نوع روش ارزشیابی بیشتر خوگرفته اند و این نوع ارزشیابی را مورد قبول و توجه قرار می دهند و برای آن اهمیت قائل هستند. دانش ضمنی شرکت کنندگان در سه حوزه شناخته شده برای این دانش که شامل دانش ضمنی فردی، دانش میان فردی و سازمانی است، مورد توجه قرار گرفت. معلم نیازمند به روز شدن و بالا بردن اطلاعات شخصی و فراگیری پیوسته است. مسئولان و برنامه ریزان درسی و آموزشی باید دانش معلمان را از لحاظ دانش رسمی و ضمنی مورد سنجش قرار دهند. این مقاله بر آن شد تا به دلیل حائز اهمیت بودن دو مقوله دانش ضمنی و ارزشیابی عینی، به هر دوی آن ها بپردازد. تا کنون پژوهشی از تلفیق این دو مورد صورت نگرفته است. تعداد اندکی از پژوهش ها در زمینه دانش ضمنی و ارزشیابی، با روش پدیدارنگاری (تفسیری) انجام شده است. مقاله حاضر به جهت استفاده از این روش اطلاعات نابی را از دنیای ذهنی دبیران استخراج کرد.
تبیین نشانگر عادات ذهن در برنامه درسی آموزش علوم: مطالعه موردی دانش آموزان دوره تحصیلی متوسطه دوم منطقه 9 شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات برنامه درسی ایران سال دوازدهم پاییز ۱۳۹۶ شماره ۴۶
119 - 148
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی وضعیت عادات ذهن دانش آموزان دوره تحصیلی متوسطه دوم بود.جامعه پژوهش شامل تمامی دانش آموزان دوره متوسطه دوم منطقه9 شهر تهران بود که از این جامعه به شیوه نمونه گیری طبقه ای با رعایت نسبت ها، نمونه ای به حجم 359دانش آموز انتخاب شدند.روش پژوهش توصیفی و از نوع مطالعات پیمایشی مقطعی بود.ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه عادات ذهن در سواد علمی عبدالملکی(1391) بود، پایایی ابزار با روش کودر-ریچاردسون با ضریب پایایی(78/0) مناسب برآورد گردید و روایی صوری و محتوایی آن موردتأیید متخصصان قرار گرفت.یافته ها نشان داد که وضعیت متغیر عادات ذهن و ابعاد آن در کل دانش آموزان، دانش آموزان دختر و پسر پایین تر از وضع مطلوب و در سطح05/0معنادار بود.همچنین تفاوت معناداری در رتبه بندی ابعاد متغیر عادات ذهن در دانش آموزان در سطح05/0وجود داشت که در کل دانش آموزان بالاترین رتبه مربوط به بعد محاسبه و برآورد کردن با میانگین رتبه(40/3)و کمترین رتبه مربوط به بعد دست ورزی و مشاهده با میانگین رتبه(23/2)بود.در دانش آموزان پسر بالاترین رتبه مربوط به بعد محاسبه و برآورد کردن با میانگین رتبه(79/3)و کمترین رتبه مربوط به بعد دست ورزی و مشاهده با میانگین رتبه(03/2)بود و در دانش آموزان دختر بالاترین رتبه مربوط به بعد ارزش ها و نگرش ها با میانگین رتبه(40/3)و کمترین رتبه مربوط به بعد دست ورزی و مشاهده با میانگین رتبه(36/2)بود.
بررسی عملکرد برنامه درسی مبتنی بر تربیت هنری در درس علوم تجربی پایه ششم ابتدایی با توجه به مؤلفه های نظام آموزشی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات برنامه درسی ایران سال دهم تابستان ۱۳۹۴ شماره ۳۷
103 - 120
حوزههای تخصصی:
در این مقاله به بررسی عملکرد برنامه درسی مبتنی بر تربیت هنری در درس علوم تجربی پایه ششم با توجه به مؤلفه های نظام آموزشی در ایران، پرداخته شده است. مؤلفه های تربیت هنری در نظام آموزشی که از سند برنامه درسی ملی استخراج شده شامل؛ پرورش حواس، ایجاد حس زیبایی شناسی، قدرت تخیل و خلاقیت، ایجاد مهارت های زبانی، خلق آثار هنری است. با در نظر گرفتن عناصر برنامه درسی (هدف، محتوا، روش های تدریس، ارزشیابی) چک لیستی با توجه به مؤلفه های تربیت هنری تهیه و تدوین شد که دارای روایی و پایایی مناسبی بود. نمونه مورد نظر 60 نفر از دانش آموزان پایه ششم بود. آموزش با توجه به مؤلفه های تربیت هنری در درس علوم پایه ششم توسط معلم آموزش دیده در درس علوم در گروه آزمایش طی جلسات معینی انجام پذیرفت و معلم در پایان هر جلسه در چک لیست مربوطه، با توجه به عملکرد هر یک از دانش آموزان علامت گذاری می نمود. نتایج نشان می دهد؛ تدریس معلم در مؤلفه های تربیت هنری؛ پرورش حواس و ایجاد حس زیباشناسی و خلق آثار هنری نتایج مثبت و معناداری در درس علوم در پی داشته است و باعث رشد این خصوصیات در دانش آموزان گروه آزمایش شده است، و این در حالیست که در مؤلفه های قدرت تخیّل و خلاقیت و ایجاد مهارت های زبانی، برنامه درسی تربیت هنری نتوانسته است تغییرات مثبت و معناداری در عملکرد دانش آموزان به وجود آورد.
واکاوی برنامه درسی متناسب با ویژگی های نسل z(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف ازپژوهش حاضرواکاوی برنامه درسی متناسب با ویژگی های نسل zبوده است.این مطالعه با رویکرد کیفی،ازنظر هدف کاربردی وﺑﺮ اﺳﺎس ﻧﻈﺮیه ﺳﯿﻮﻓﺎﻧﮓوﺷاتﻮن دارای تحلیل محتوای استقرایی بوده است.این پژوهش،با مصاحبه نیمه . ساختاریافته و نمونه . گیری هدفمند و مشارکت 23 نفر،از خبرگان علمی، اجرایی و20 نفر از دانش آموزان دوره متوسطه با گروه های کانونی انجام شد.پس از ﻣﺼﺎﺣﺒﻪ ﻫﺎیﻧﯿﻤﻪ ﺳﺎﺧﺘﺎریافته،ضمنﻣﺮاﺣﻞﮐﺪﮔﺬاری،تحلیل داده ها انجام شده است.برای تامین اعتبار یافته ها از روش مذاکره با ﻫﻤﮑﺎران ونظر ممیز بیرونی و ﺑ ﺮای پایایی از روش ﻟﯿﻨﮑﻠﻦ و ﮔﻮﺑﺎ اﺳﺘﻔﺎده شده است.یافته ها: علاوه برتأکیدبر اهمیت شناخت نسلی وویژگی ها،ترجیحات و نیازهای نسل z نشان می دهند که برنامه درسی متناسب با ویژگی های نسلz ناظر بر200 شاخص و 30مؤلفه و 10 اصل هستند که این 10 اصل عبارتنداز:(منطق،اهداف،محتوی،راهبردهاییادگیری،ویژگی های معلمان نسل z، موقعیت های یادگیری سنجش وارزشیابی، عوامل زمینه ای، پدیده های نوظهور، چرخش های نوگرا ) که منتج به استخراج چارچوب مفهومی برنامه درسی متناسب با ویژگی های نسل z گردید.
طراحی الگوی برنامه درسی محیط کار: یک مطالعه سنتز پژوهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برنامه درسی محیط کار به عنوان یکی از وجوه نوظهور رشته برنامه درسی به دنبال کاربست یافته های این رشته مطالعاتی در یادگیری محیط کار هست. هدف این پژوهش، بررسی جنبه های مختلف برنامه درسی محیط کار در اسناد مرتبط و طراحی الگو برنامه درسی محیط کار است. بدین منظور از روش تحقیق سنتزپژوهی مضمونی استفاده شده و جامعه پژوهش کلیه آثار منتشرشده در این حوزه از سال 1993 تا 2017 در هشت پایگاه اطلاعاتی معتبر و نمونه مورد بررسی شامل 36سند می باشد که با استفاده از نرم افزار MAXQDA18 دسته بندی و سازمان دهی شدند. بر اساس نتایج به دست آمده برنامه درسی محیط کار به عنوان مضمون اصلی، دارای چهار مضمون «وجوه»، «عوامل مؤثر»، «عناصر سازنده» و «پیامدهای مورد انتظار» می باشد. هرکدام از مضامین نیز دارای سطوح متنوعی هستند که در ارائه الگو برنامه درسی محیط کار به کار گرفته شده اند. الگو ارائه شده دارای عوامل اثرگذار، چرخه برنامه درسی و پیامد متصور از برنامه درسی محیط کار می باشد.
The Effectiveness of Teaching Learning Strategies on the Professional Competence of Adult Education Educators of the Literacy Movement Organization(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
Curriculum Research, Volume ۲, Issue ۱, ۲۰۲۱
65 - 72
حوزههای تخصصی:
Purpose : The purpose of this study was to explain the effectiveness of teaching learning strategies on the professional competence of adult education educators of the Literacy Movement Organization. Methods : The method of this research was quasi-experimental pre-test post-test with control group and had a follow-up stage. The statistical population of this study was all educators of the literacy movement in the cities of Tehran province in the academic year of 1998-99. In this study, 60 people were selected by purposive sampling method and two equal groups were divided into one group (30 people) as the experimental group and the other group (30 people) as the control group. Teachers' Professional Qualifications Questionnaire Sharifi and Islamieh (2013) were used to collect data. The independent variable (teaching learning strategies) was performed on the experimental group in 10 sessions of 90 minutes. In the follow-up step, the dependent variable was performed only on the experimental group. The obtained information and results were analyzed using descriptive and inferential statistics.. Finding : The results showed that the professional competencies of adult education educators of the Literacy Movement Organization who received training in learning strategies are significantly higher than the professional competencies of educators who did not receive this training and training strategies for learning professional skills. Adult educators are effective and have good stability over time (p <0.05). Conclusion : The results showed that teaching learning strategies is effective on the professional competence of adult education educators of the Literacy Movement Organization
مطالعه تأثیر مؤلفه های برنامه درسی پنهان بر ویژگی های غیرشناختی (نگرش عاطفی) یادگیری دانش آموزان دبیرستان های دولتی، غیر دولتی ، نمونه دولتی و استعدادهای درخشان (سمپاد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف : پژوهش حاضر با هدف بررسی و کشف تأثیرگذاری مؤلفه های برنامه درسی پنهان بر ویژگی های غیرشناختی (نگرش عاطفی) یادگیری دانش آموزان دبیرستان های دولتی، غیردولتی، نمونه دولتی و تیزهوشان (سمپاد ) و ارائه راهکارهایی در جهت طراحی بهتر محیط های آموزشی انجام گرفت. روش : روش پژوهش آمیخته یا ترکیبی است که در بخش کمی، از روش پیمایشی نوع مقطعی و در بخش کیفی از روش بررسی موردی ( پژوهش پدیدارشناختی از نوع تجربه زیست شده) استفاده شده است. جامعه آماری این پژوهش شامل دانش آموزان کلیه دبیرستان های دوره دوم متوسطه پسرانه ناحیه یک شهر بندرعباس در سال تحصیلی99- 1398 است که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی هشت دبیرستان( سه دبیرستان دولتی، سه دبیرستان غیر دولتی، یک دبیرستان نمونه دولتی و یک دبیرستان تیزهوشان) انتخاب شدند.
تبیین عناصر برنامه درسی تربیت اقتصادی در دوره آموزش عمومی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اگر چه اسناد بالادستی بر حیطه تربیت اقتصادی در برنامه درسی دوره آموزش عمومی تأکید کرده اند اما جایگاه کنونی این حیطه علمی مبهم است و اندک پژوهش های انجام شده، عناصر هدف، محتوا، روش تدریس و ارزشیابی را مورد توجه قرار داده اند. بنابراین، هدف مقاله حاضر تبیین عناصر دهگانه برنامه درسی در ارتباط با تربیت اقتصادی است. در این راستا، مطالعات انجام شده طی سال های 1398-1385 در داخل و سال های 2019-1995 در خارج از کشور با موضوعات تربیت اقتصادی، سواد اقتصادی، عناصر برنامه درسی تربیت اقتصادی و آموزش اقتصاد به عنوان جامعه آماری جستجو و پس از مطالعات لازم، 52 پژوهش به عنوان نمونه انتخاب و با روش سنتزپژوهی شش مرحله ای روبرتس، ترکیبی بهینه از نتایج آنها ارائه شده است. برای فراهم آوردن اطلاعات مورد نیاز، از کاربرگ و برای اطمینان از میزان پایایی، از ضریب کاپای کوهن استفاده شد؛ همچنین جهت تحلیل داده ها از نرم افزار Nvivo-8 استفاده گردید. طبق یافته های پژوهش اهداف تربیت اقتصادی دوره ابتدایی، آشنایی با مفاهیم پایه و ارزش های اخلاقی و در دوره متوسطه پرورش مهارت ها است. محتوا در هر دو دوره منطبق بر اهداف بوده و رویکردهای فعال تدریس مناسب اند. معلم نقش راهنما و تسهیل گر دارد و می توان از منابع متنوع استفاده کرد. زمان و مکان انعطاف پذیر بوده، فعالیت ها باید در قالب گروه های کوچک انجام پذیرد و انواع روش های ارزشیابی کیفی اهمیت دارند.
نقش آموزش های ضمن خدمت در ارتقای دانش، نگرش و مهارت های زیست محیطی معلمان ابتدایی شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات برنامه درسی ایران سال دهم پاییز ۱۳۹۴ شماره ۳۸
135 - 158
حوزههای تخصصی:
زندگی در شرایط ناپایدار، پیچیده و مخاطره آمیز امروزی، دانش، مهارت و نگرش های ویژه ای را طلب می کند. کودکان و نوجوانان جهت رویارویی با دنیایی چنین متغیر و مبهم با دگرگونی های شتابنده نیازمند آموزش هایی هستند که بتواند همه ابعاد جسمی، ذهنی، عاطفی وجود آن ها را به صورت هماهنگ توسعه دهد و آنان را با وظایف خود جهت مشارکت مؤثر در سطح محلی، ملی و جهانی آشنا سازد. لازم است دیدگاه جدیدی در مورد جهان به وجود آید و طرز زندگی را طوری تغییر کند که با محیط زیست طبیعی مطابقت داشته باشد. یکی از راه های ممکن، آموزش محیط زیست است. لذا این پژوهش به بررسی رفتارهای زیست محیطی معلمان دوره ابتدایی در ابعاد دانش، نگرش و مهارت پرداخته و نقش آموزش های ضمن خدمت در ارتقای این دانش بررسی می شود. روش این پژوهش توصیفی و از نوع کاربردی و ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه است. پرسشنامه به روی 360 نفر از معلمان دوره ابتدایی اجرا شده است. نتایج پژوهش گویای این است که بیش از 59 درصد از معلمان دوره ابتدایی، در حد متوسط رفتارهای مناسب زیست محیطی دارند. داده ها همچنین نشان می دهند که دانش معلمان درباره رفتارهای زیست محیطی متوسط است.
واکاوی تجارب زیسته معلمان از شرایط حاکم بر سیاست راهبران آموزشی و تربیتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تعریف پست سازمانی و به کارگیری راهبران آموزشی و تربیتی از سیاست های وزارت آموزش وپرورش در طی چند سال گذشته بوده است. علی رغم اینکه ارزیابی سیاست های آموزشی جزء لاینفک فرایند بهبود و ارتقا کیفیت آموزش و تربیت به شمار می رود، هنوز پژوهشی در ارتباط با ارزیابی سیاست راهبران آموزشی و تربیتی از دریچه واکاوی نظرات و رضایت جامعه هدف و ذی نفعان آن یعنی معلمان صورت نگرفته است. بدین منظور هدف پژوهش حاضر واکاوی تجارب زیسته معلمان در زمینه سیاست راهبران آموزشی و تربیتی است. رویکرد پژوهش کیفی است. داده های پژوهش با روش نمونه گیری هدفمند و با استفاده از مصاحبه نیمه ساختارمند با 13 نفر از معلمان استان آذربایجان شرقی صورت گرفته و با روش تحلیل مضمون مورد تحلیل قرار گرفتند. جهت برخورداری یافته های پژوهش از روایی و اعتبار به مواردی نظیر مصاحبه های مداوم، اختصاص زمان مناسب و مطلوب، درگیری و بررسی مداوم، دقت در تمامی مراحل پژوهش، روشن بودن روش پژوهش و توافق پژوهشگران در ارتباط با دسته بندی مضامین توجه شده است. تحلیل داده های پژوهش منجر به دسته بندی 4 مضمون اصلی و 19 مضمون فرعی شد. مضامین اصلی شامل مسائل روان شناختی مرتبط با راهبران آموزشی (ترس از مواجهه شدن با راهبر و ...)، نقاط ضعف راهبران آموزشی (فقدان آشنایی مناسب راهبران با ویژگی های مناطق روستایی و عشایری و ...)، نقاط مثبت راهبران آموزشی (کمک به ارتقای شایستگی حرفه ای معلمان کم تجربه و ...) و بایسته های حرفه ای و اخلاقی راهبران آموزشی (عدم التقاط وظایف کارکردی راهبر با سایر عوامل مدرسه و ...) است. یافته های پژوهش نشان می دهد عواملی چون وجود ابهام در چرایی و چگونگی نقش راهبران آموزشی زمینه های بروز کاستی هایی را در سیاست آموزشی مذکور به همراه داشته است. متناظر با یافته های پژوهش پیشنهاد می شود که مسئولین با برطرف سازی نقاط ضعف سیاست راهبران آموزشی و تربیتی، انتخاب افراد مناسب و اطلاع رسانی های مستمر بر کیفیت این سیاست آموزشی بیفزایند.
برنامه درسی پیش بینی نشده؛ به عنوان پیامد عصر کرونا و پساکرونا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با پیدایش و شیوع ویروس کرونا بخش های مختلف جوامع گوناگون با چالش های جدی روبه رو شدند. نهاد آموزش از اساسی ترین کانون های دگرگون شده جهان در دوران اپیدمی ویروس کرونا به شمار می رود. این دگرگونی های حاصل از شیوع ویروس کرونا و تغییرات آن در برنامه های درسی رسمی و غیررسمی، پژوهشگران را بر آن داشت که بر اساس رسالت تخصصی و تحصیلی خود به ارائه مفهومی نو در حوزه مطالعات برنامه درسی مباردت ورزند و عنوان " برنامه درسی پیش بینی نشده" را برگزینند. برای دستیابی به هدف پژوهش از راهبرد توسعه مفهومی بهره گرفته شده است. از معیارهای تجویزی زیگر و نظرات خبرگان نیز جهت اعتبارسنجی تحلیل های صورت گرفته استفاده شده است. در نهایت ضمن آنکه مفهوم برنامه درسی پیش بینی نشده تبیین و مورد واکاوی قرار گرفته، ابعاد، مصادیق و وجوه چالش برانگیز این نوع برنامه درسی نیز تشریح شده است.
مطالعه نگرش مدرسان زبان انگلیسی به انگیزش یادگیری دانشجویان در برنامه درسی دانشگاهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مسائل ورودی دانشجویان از آموزش متوسطه به دانشگاه، ضعف در مهارت های زبان انگلیسی و کمبود انگیزه لازم برای بهبود یادگیری در آنان است. هدف پژوهش شناسایی راهکارهایی برای تقویت مهارت هایی زبان انگلیسی با تأکید بر انگیزش دانشجویان است. رویکرد پژوهش کیفی و راهبرد آن نظریه داده بنیاد است. جامعه پژوهش شامل مدرسان زبان انگلیسی در دانشگاه های دولتی سنندج بود که 14 مورد شرکت کننده به صورت هدفمند، با استفاده از نمونه گیری نظری و شاخص اشباع نظری انتخاب شدند. ابزار پژوهش مصاحبه کیفی نیمه ساختاریافته بود. فرایند کدگذاری و مدل سازی داده های کیفی با نرم افزار تحلیل محتوای کیفی ( مکس کیودا 11) انجام شده است. بر اساس یافته ها، مقوله های پداگوژیک (با مفاهیم شیوه های فعال تدریس، فرایند تدریس یادگیری، و تناسب محتوایی)؛ مقوله های ساختاری (با مفاهیم ویژگی های فرهنگی، و چالش های آموزشی) و مقوله های انگیزشی (با مفاهیم نگرش عاطفی، و مؤلفه های ادراکی) در تبیین مسئله با شکل گیری نظریه «آموزش مبتنی بر انگیزش» راهگشا خواهد بود.
طراحی الگوی زیبایی شناسی فیزیکی در فضاهای آموزشی و تبیین مدل خلاقیت دانش آموزان مقطع ابتدایی: مطالعه ای ترکیبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، فهم مؤلفه های فیزیکی زیبایی شناسی در فضاهای آموزشی از دیدگاه دانش آموزان و تببین مدل خلاقیت دانش آموزان مقطع ابتدایی بر اساس مؤلفه های فیزیکی زیبایی شناسی است. طرح پژوهش، ترکیبی اکتشافی متوالی از نوع ابزارسازی بود. روش پژوهش در بخش کیفی پدیدارشناسی توصیفی هوسرلی بود. مشارکت کنندگان این بخش15 نفر از دانش آموزان کلاس پنجم و ششم مدارس ابتدایی شهرستان شیراز بودند که با رویکرد نمونه گیری هدفمند و روش معیار و بر اساس اشباع نظری انتخاب شدند. روش گردآوری داده ها، مصاحبه نیمه ساختمند بود. بر اساس یافته های پژوهش، ادراک فیزیکی زیبایی شناسی از فضاهای آموزشی در قالب؛ 14 مضمون پایه (رنگ، نور، پنجره، پرده، شکل و اندازه کلاس، جنس دیوار و کف، چیدمان، فضای سبز، دیوارها، حیاط، بوفه، آبخوری و سرویس بهداشتی)، 4 مضمون سازمان دهنده (محرکات دیداری، فیزیک کلاس، فضای باز و تجهیزات) و یک مضمون فراگیر طراحی گردید. در ادامه، الگوی زیبایی شناسی فیزیکی از فضاهای آموزشی در قالب یک ابزار برای استفاده در تحلیل بخش کمّی آماده شد. روش تحقیق بخش کمّی همبستگی بود و جهت انتخاب نمونه مطالعه در بخش کمی نیز از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای استفاده شد. شرکت کنندگان این پژوهش 191 نفر دانش آموز دختر و پسر پایه پنجم و ششم ابتدایی شهرستان شیراز بودند. برای گردآوری اطلاعات در این بخش از دو ابزار، مقیاس محقق ساخته ادراک فیزیکی زیبایی شناسی از فضاهای آموزشی برگرفته از بخش کیفی پژوهش و آزمون خلاقیت تصویری تورنس فرم الف استفاده شد و پس از تأیید پایایی و روایی ابزار پژوهش، سؤالات پژوهش تحلیل گردیدند. نتایج تحلیل های آماری حاکی از آن بود که در ابعاد محرکات دیداری و فضای باز با خلاقیت همبستگی و رابطه معناداری مشاهده گردید همچنین مقایه ضرایب بتا نشان داد که درمیان ابعاد محرکات دیداری، فیزیک کلاس، فضای باز و تجهیزات، تنها بعد محرکات دیداری پیش بینی کننده مثبت و معنادار خلاقیت می باشد و بقیه ابعاد نقش پیش بینی کننده معناداری نداشتند. .بر اساس تحقیق انجام شده توجه به ایجاد زمینه خلاقیت در دانش آموزان مقطع ابتدایی از طریق اهمیت دادن به مؤلفه های فیزیکی زیبایی شناسی در فضای آموزشی حائز اهمیت است.
تبیین عناصر برنامه درسی برای توانمندسازی شغلی کودکان کم توان ذهنی (سنتز پژوهی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این مطالعه تبیین عناصر برنامه درسی برای توانمندسازی شغلی کودکان کم توان ذهنی است. رویکرد مورد استفاده، کیفی و از نوع سنتز پژوهی است. نتایج این مطالعه نشان داد که اهداف کلی آموزش کودکان کم توان ذهنی را می توان در چهار دسته؛ رشد همه جانبه کودکان کم توان ذهنی؛ برقرار نمودن روابط مفید و مؤثر با دیگران؛ پذیرش مسئولیت اجتماعی؛ کفایت اقتصادی تقسیم کرد؛ و به تبع این اهداف محتوای برنامه درسی برای کودکان کم توان ذهنی ارائه گردید؛ همچنین نتایج نشان داد که یک روش تدریس نمی تواند جوابگوی نیازهای همه جانبه کودکان کم توان ذهنی باشد، بنابراین معلمان می توانند از روش های تدریس مختلف استفاده کنند و روش سنجش عملکردی همراه با ارزشیابی ملاک مرجع مؤثرین روش ارزشیابی از آموخته های دانش آموزان کم توان ذهنی می تواند باشد.
لزوم افزایش مشارکت معلمان در تدوین محتوای کتاب های درسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این مقاله ارزیابی یک پروژه با عنوان «ارتقای دانش و مهارت معلمان ریاضی در طراحی و تدوین محتوای کتاب درسی» است. روش تحقیق، طراحی مبتنی بر پژوهش است که در آن گروه هایی از معلمان ریاضی در کنار تیمی از متخصصان برنامه ریزی درسی قرار گرفته و با همیاری اقدام به تولید محتوا برای یک درس ریاضی کرده اند. جامعه آماری این مطالعه، 284 نفر معلم ریاضی رسمی دوره اول متوسطه شهر اصفهان بود که از بین آن ها 21 معلم به روش هدفمند از نوع معیارمحور برای شرکت در کارگاه های آموزشی تدوین محتوا انتخاب شدند. محتوای تولید شده برای دانش آموز و راهنمای معلم توسط دو پرسش نامه محقق-ساخته مورد ارزیابی قرار گرفت. روایی ابزارها توسط سه صاحب نظر تأیید شد و پایایی آن ها بر اساس ضریب آلفای کرونباخ به ترتیب 89/0 و 79/0 به دست آمد. برآیند یافته ها نشان می دهد محتوای تولید شده از نظر معلمان در سطح رضایت بخشی قرار گرفته است.
تاثیر روش و روش وارونه(معکوس) و دعوت به پژوهش شواب بر پیشرفت تحصیلی درس زیست شناسی دانش آموزان پایه ی دهم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف کلی از انجام این پژوهش تاثیر روش تدریس وارونه و دعوت به پژوهش شواب بر پیشرفت تحصیلی درس زیست شناسی دانش آموزان پایه ی دهم با تعدیل گری تفکر انتقادی می باشد.این پژوهش، از نوع تحقیق نیمه آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون همراه با گروه کنترل می باشد. وجامعه آماری آن شامل دانش آموزان دختر پایه دهم شهرستان تبریز در سال تحصیلی 95-96 می باشد. حجم نمونه متشکل از 69 دانش آموز پایه دهم بود که به کمک روش خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند . ابزارهای جمع آوری اطلاعات در این پژوهش شامل پرسشنامه تفکر انتقادی ریتکس و آزمون پیشرفت تحصیلی محقق ساخته در درس زیست شناسی بود. نتایج نشان داد که تفکر انتقادی تواسته است در پیشرفت تحصیلی دانش آموزانی که به روش دعوت به پژوهش شواب آموزش دیده اند به عنوان تعدیلگر عمل کند در حالی که در دانش آموزانی که به روش آموزش دیده اند نتوانسته است به عنوان تعدیلگر عمل کند.