فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۰۱ تا ۴۲۰ مورد از کل ۲٬۸۹۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
بنابر نظریه دوگانه انگارى جوهرى، انسان تشکیل یافته از دو جوهر متفاوتِ نفس یا ذهن غیرفیزیکى و بدن فیزیکى است و آنها تباین ذاتى دارند. مشهورترین شارح و مدافع این نظریه در دوره جدید، رنه دکارت است. وى حیاتى تازه به آن بخشیده و استدلال هاى پرشمارى مانند کاربرد زبان، خلاقیت رفتارى، شک روشمند، ادراک حسى متمایز و تقسیم ناپذیرى نفس را به سود آن صورت بندى کرده است. در این مقاله نخست این پنج استدلال را به وضوح تبیین، و سپس نقدهایى را بر آنها مطرح ساخته ایم. به علاوه، به برخى اشکالاتى که دوگانه انگارى جوهرى، به صورت عام، با آنها روبه روست نیز اشاره کرده ایم.
بررسی تطبیقی سیر از کثرت به وحدت در هستی شناسی افلاطون و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی یونانِ باستان و روم سقراط تا ارسطو افلاطون (428-348 ق.م)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی
مباحث مربوط به خلقت و ترتیب بندی موجودات، اصل خیر را در رأس هرم هستی شناسی خود می نهد و سعی در توجیه ارجاع کثرات به وحدت متعالی دارد. از سوی دیگر ملاصدرا نیز بر مبنای اصول فلسفی و دینی خود با نگاهی وحدت محور با طرح نظریة بدوی خود یعنی (وحدت تشکیکی وجود) و نظریة نهایی خویش (وحدت شخصی وجود) به نحوی خاص می کوشد تا چگونگی ارجاع این کثرات به وحدت متعالی را مبین سازد.
با وجود تفاوت هایی که در این زمینه در اندیشة این دو فیلسوف، بر اساس مبانی فلسفی متفاوت آن ها وجود دارد، هر دو، کثرات را به امری واحد ارجاع می دهند به نحوی که کثرات را بیش از سایه ای از وحدت متعالی نمی انگارند و در این رابطه چینش مورد نظر افلاطون از نظام هستی متناظر با نظریة بدوی ملاصدرا از هستی است
تحلیل های نادرست از قاعدة اعتدال ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قاعدة اعتدال هستة مرکزی فضیلت گرایی اخلاقی ارسطو است. بر اساس این قاعده، همة فضایل اخلاقی در حد وسط قرار دارند و رذایل اخلاقی همه ناشی از افراط و تفریط در اعمال و عواطف است. شارحان و ناقدان گاه در فهم این قاعدة مهم دچار اشتباه و اختلاف شده اند؛ یکی از نقاط اختلاف تفسیر معناشناختی یا عمل گرایانه از قاعدة اعتدال است؛ تفسیر اعتدال به حد وسط دقیق و به اعتدال کمّی، عدم انطباق قاعدة اعتدال بر همة فضایل، نسبت دادن افراط و تفریط به فضیلت و ایجاد رابطة خطی بین فضایل و رذایل از جمله تحلیل های نادرست در قاعدة اعتدال است. این مقاله درصدد بیان تحلیل های نادرست از قاعدة اعتدال و اصلاح آنهاست.
تحلیل هستی شناختی ابن سینا از اوسیای ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی یونانِ باستان و روم سقراط تا ارسطو ارسطو (384-322 ق.م)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی متافیزیک
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی مباحث وجود
ابن سینا نخستین فیلسوف مسلمان است که به طور دقیق به پیوند عمیق مفهوم ارسطویی اوسیا با وجود و ناهمگونی های معنا شناختی آن، توجه نموده است و کوشیده تا از طریق تحلیل هستی شناسانه معنای ارسطوئی اوسیا، نقصان اندیشه ارسطو را ترمیم نماید. ابن سینا از مفهوم ماهوی اوسیای ارسطو به «ما کونه فی الواقع لا فی موضوع» تعبیر می کند و مفهوم غیر ماهوی آن را در خود وجود منحصر می سازد. به این طریق، ابهام در موضوع و مسائل متافیزیک مرتفع می گردد و ظرفیت فلسفه ارسطو در تاسیس یک نظام فلسفی وجودشناختی نمایان می گردد. از نظر این قلم، ژرف نگری و دقت نظر ابن سینا در فهم درست این مفهوم محوری ارسطو حاکی از قوت و اعتبار نظرات او در ارسطوشناسی است.
از کارکردگرایی تا بسترگرایی: بازسازیِ گفتگوی دریفوس و پاتنم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در 1960 پاتنم در مقاله ""اذهان و ماشین ها"" بر پایه قیاسِ میانِ ذهن و ماشینِ تورینگ نگرشی نو به ذهن به نام کارکردگرایی را پی ریزی نمود. یک دهه پس از آن دریفوس براساسِ تفسیرش از پدیدارشناسیِ مرلوپونتی و هیدگر کارکردگراییِ پاتنم را نقد کرد. دریفوس نشان داد که نمی توان ذهن را به مثابه ماشینی تورینگ به شمار آورد که با بهره گیری از قواعدی صوری کار می کند و ورودی و خروجی هایش عناصری فارغ از بستر هستند. دو دهه بعد پاتنم بر پایه شکست کارنپ در صوری سازی استقرا، چرخش به سوی کل گرایی و خارجیت گرایی معناشناختیِ خودش از نگرشِ کارکردگرایانه- محاسبه گرایانه در فلسفه ذهن دست کشید و به نگرشی خارجیت گرا- بسترگرایانه روی آورد. نقدی که پاتنم بر پایه آن کارکردگرایی را از ریشه نادرست دانسته بود همان نقدی بود که دریفوس سال ها پیش بر وی وارد آورده بود. در این مقاله گفتگوی نقادانه میانِ دریفوس و پاتنم بازسازی می شود و بر پایه آن نشان داده می شود که فیزیکالیسم به مثابه نظریه ای در بابِ ذهن نادرست است و به جای آن ""سوژه ای در جهان"" الگوی مناسبی را برای ذهن فراهم می آورد.
نوس:دانشِ علمی برهان ناپذیر و مَلَکه ی معرفتی ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ارسطو در فصل پایانی کتاب دوم تحلیلات ثانوی (بعد از این ت. ث.) در باب آرخایِ دانش علمی (اپیستمه) دو پرسش می پرسد و سپس به هر دو پرسش پاسخ می دهد. نوس مفهوم محوری هر دو پاسخ اوست. اما از آنجا که سخن او در باب نوس به اندازه ی کافی روشن نیست درک منظور او مستلزم روشنگری در باب چیستی نوس است. در هر دو پاسخ او، و البته در جاهای دیگر نیز، نوس هکسیس نفس معرفی می شود اما او در پاسخ دوم به گونه ای سخن می گوید که نوس در ردیف مراحل و مراتب معرفت انسان قرار می گیرد. در این مقاله پس از مطرح کردن پرسش دوم و پاسخ ارسطو به آن در بخش اول، معناهای هکسیس در بخش دوم بررسی شده و برای آن سه معنای محوری معرفی شده است. از آنجا که بعضی از مفسران بنا بر دلایلی که دارند وسوسه شده اند هکسیس را در سراسر ت. ث. قوه (دونامیس) بفهمند بخش سوم مقاله به بررسی این مسئله اختصاص یافته است که آیا هکسیس قوه است؟ بخش اول مقاله با روشن شدن پاسخ این مسئله پایان می یابد. بررسی چیستی نوس در بخش دوم مقاله خواهد آمد.
بررسی نقد هیدگر درباره مفهوم زمان هگل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از موارد مواجهه هیدگر با فلسفه هگل، نقد مفهوم زمان اوست. از نظر هیدگر، زمان هگل زمان گذشته، عرفی و متعارف (vulgar)و بازخوانی صرف فیزیک ارسطوست. شارحان متعددی از جمله دریدا، ملابو، ترایورز و دیگران نقدهایی بر این نحوه تفکر هیدگر وارد دانسته اند. یکی از مهمترین نقدها در تفسیر هیدگر از زمان هگل این است که نقد او صرفاً مبتنی بر فلسفه طبیعت هگل و نه بر اساس تمامی دقائق فلسفه اوست. در این بررسی نشان داده می شود که او همچنین در این مسأله، بیش از اندازه در نقش صوری زمان به عنوان نفیِ نفی اغراق کرده است. در پایان نتیجه گیری می شود برخلاف تفسیر هیدگر، آینده بخش مهمی از فلسفه هگل است و مراحل متعددی از زمان در فلسفه او وجود دارد. بدین ترتیب زمان هگل را عرفی و متعارف دانستن، مورد تردید قرار می گیرد.
نظریه مثل افلاطونی و سیر آن در فلسفه اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
در این نوشتار به بررسی سیر نظریه مثل افلاطونی در آرای اندیشمندان اسلامی پرداخته شده است. نظریه مثل افلاطونی، از وجوه مختلف هستی شناسانه، معرفت شناسانه، علم النفسی، اخلاقی، زیبایی شناسانه و خداشناسانه اهمیت فراوانی دارد. از زمان افلاطون تا کنون، هم در میان فلاسفه اسلامی و هم در میان فلاسفه غربی، مسأله مثل افلاطونی، مورد بحث، تأیید و انتقاد فراوان واقع شده است. بررسی محتوایی تاریخی دیدگاه های اندیشمندان اسلامی از جمله فارابی، ابن سینا، شیخ اشراق، محقق دوانی، میرداماد و ملّاصدرا نشان می دهد که اولاً نظریه مثل افلاطونی نزد اندیشمندان مسلمان هم دچار جرح و تعدیل های بسیار و به برخی وجوه، پذیرفته شده و جنبه های اخلاقی و زیبایی شناسانه آن مورد نظر قرار نگرفته است؛ ثانیاً ادله آن ها در رد یا اثبات نظریه مثل ناتمام است؛ و ثالثاً فیلسوفان اشراقی (به معنای عام) و عرفان گرا رغبت بیش تری به پذیرش آن نشان داده اند.
خدا در فلسفه دکارت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه دکارت به غلط یک فیلسوف سکولار شناخته می شود. ما در این مقاله برآنیم نشان دهیم که در نظام فلسفی او، خداوند از جایگاه والایی برخوردار است و مبنای آن نظام را تشکیل می دهد. خداوند در نظام فلسفی دکارت نه تنها مبنای مابعدالطبیعه، بلکه مبنای علم و اخلاق است. در فلسفه دکارت، قدرت و علم الهی منشأ هر واقعیتی است؛ منشأ هرآنچه وجود دارد و نیز منشأ شناخت بشری از هرآنچه وجود دارد. خداوند نه تنها منشأ خلقت طبیعت است، بلکه منشأ خیر اخلاقی نیز هست و نور طبیعی عقل، که خداوند آن را در نهاد ما قرارداده است، نه تنها ما را قادر می سازد که ساختار ریاضی جهان را درک کنیم، بلکه به ما توان درک ارزش های اخلاقی را می دهد.
پیشینه تاریخی، توصیف و تبیین موضع ملاصدرا درباره چیستی فلسفه اولی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی یونانِ باستان و روم سقراط تا ارسطو ارسطو (384-322 ق.م)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی متافیزیک
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
الگوی علم شناسی موضوع محور ارسطویی- سینوی، فلسفه اولی را بحث از عوارض ذاتی «موجود بما هو موجود» دانسته و دو حوزه امور عامه و الهیات بالمعنی الأخص را ذیل آن علم واحد دسته بندی می کرد. با پیشرفت تاریخی علم کلام و غلبه یافتن رویکرد فلسفی در آن، مباحث دو حوزه مذکور از یکدیگر تفکیک شده و با لحاظ کردن آن ها به عنوان دو علم مستقل، به تدریج الگوهای متنوعی، یکی پس از دیگری و هریک با نقد الگوی پیشین، برای وحدت بخشی مباحث امور عامه ارائه گردید. از ملاصدرا به عنوان یک فیلسوف نوآور می توان توقع داشت که در این سیر تاریخی و خصوصاً با تحولی که در محتوای فلسفه اولی ایجاد کرده طرح بدیعی نیز برای شناسایی آن عرضه کرده باشد، اما او نامنتظرانه به همان موضع ارسطویی- سینوی بازگشته است. در تییین چرایی اتخاذ این رأی، شواهد غیرمقنع و قابل دفعی وجود دارد که نشان می دهد آن موضع، حاصل اندیشه های ابتدایی – و نه نهایی– ملاصدرا بوده است. اما قابل دفاع تر است که آن موضع فلسفه شناسانه ملاصدرا با فلسفه او سازگار دانسته شده و یا اینکه با توجه به قرائن متعدد و از جمله برای حفظ ادعای انقلاب پارادایمی حکمت متعالیه نسبت به سنت های فلسفی پیشین، رخنه ای در اندیشه او محسوب گردد.
دکارت و برهان وجودی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دکارت در برهان وجودیِ، تأمل پنجم، می کوشد تا مطابق مشی عقل باورانه خویش و بر اساس تصور فطری ای که از کمال نامتناهی داریم، وجود عینی خداوند را آشکار سازد. به نظر او، فرض ذاتی که واجد جمیع کمالات است اما موجود نیست، فرضی است محال و متناقض. خداوند، آن چنان که تصور فطری ما از او حکایت می کند، کمال نامتناهی است و چنین ذاتی ضرورتاً اقتضای وجود دارد. به نظر دکارت، هرچند در تمام موجودات تمایز ذاتی بین وجود و ماهیت در کار نیست و از ذات می توان وجود اخذ کرد، نوع وجودی که به هر ذات متعلق است، می تواند متفاوت باشد؛ به این معنا که از ذوات متناهی فقط وجود امکانی، و از ذات کامل متعال و نامتناهی (خدا) ضرورتاً وجود واجب استنتاج می شود.
روش شناسى نفى روش در هرمنوتیک فلسفى گادامر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هرمنوتیک فلسفى یکى از مهم ترین رویکردهاى هرمنوتیکى است که مارتین هایدگر آن را پایه ریزى و تبیین کرد و هانس جورج گادامر آن را تدوین کرد و توسعه بخشید. گادامر که شاگرد خصوصى هایدگر بود، در معروف ترین اثرش در هرمنوتیک به نام حقیقت و روش به تحلیل و نقدى گسترده و پرمحتوا از اندیشه هرمنوتیک روشى پرداخت. هرمنوتیک روشى، بر ارائه اصول و قواعد و روش شناسى تفسیر صحیح متون همت مى گمارد؛ اما گادامر بنیان هرمنوتیکى خود را بر نفى روش و پدیدارشناسى فهم وجودى استوار مى سازد و با اتکا بر اصول هرمنوتیکى خود، الگوى مفاهمه دیالکتیکى را ارائه مى دهد.
این نوشتار، کیفیت ابتناى فلسفه هرمنوتیکى گادامر بر نفى روش را توصیف و تحلیل مى کند تا از این رهگذر بتواند علاوه بر تبیین «مفاهمه دیالکتیکى مبتنى بر پرسش و پاسخ» به منزله روش بدیل گادامر در نفى روش، فرصتى براى بررسى این روش در اختیار قرار دهد و روشن خواهد شد که الگوى وى، داراى مشکلات پرشمارى از قبیل ابهام، دور و تسلسل است.
مقایسة شک در اندیشة دکارت و بوریدان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید دکارت تا کانت عقل باوری ( قرون 16 و 17)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی قرون وسطی قرون وسطی متاخر (قرون 14 و 15)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی معرفت شناسی
ژان بوریدان و رنه دکارت، هریک به نحوی با موضوع شک گرایی مواجه شده اند. دکارت، با شک روشی خود، در برابر شکاکیت امثال مونتی، یقین مطلق و گذر از شکاکیت را می جوید؛ وی در هر آن چه قابلیت شک در آن وجود دارد شک می کند تا نهایتاً به معرفتی دست یابد که هیچ گونه شکی در آن راه نداشته باشد. در سوی دیگر، بوریدان در رویارویی با شک گرایی قرن چهاردهم میلادی، کوشش می کند تا جهت حفظ اعتبار علوم و معرفت مورد نیاز در قلمروهای گوناگون زیست بشری پاسخی در برابر نتایج شک گرایی افراطی ارائه دهد. در حالی که هر دو متفکر مسئلة شک را با توجه به شکاکیت حاکم بر زمانة خود مطرح می کنند، و هر دو، با جدی گرفتن فرضیة شک گرایانة مبتنی بر قدرت مطلق خداوند، شک را تا بالاترین مرتبة آن مورد ملاحظه قرار می دهند، در مواجهه با شک گرایی دو رویکرد متفاوت اتخاذ می کنند. مقایسة نحوة مواجهة دکارت و بوریدان با شک گرایی، هدفی است که در این مقاله دنبال می شود
رابطه ایمان و اخلاق در اندیشه سورن کی یرکگور (1813 – 1855م)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر، بررسی رابطه ایمان و اخلاق در اندیشه سورن کی یرکگور، به عنوان دو حقیقت انکارناپذیر از واقعیت زندگی بشر را دنبال می کند. نگارندگان برای نزدیک شدن به واقعیت آنچه کی یرکگور، فیلسوف ایمان گرای مسیحی، از ایمان مسیحی تفسیر و تشریح می کند، این رابطه را در دو سپهر دینی و اخلاقی، با دقتی فلسفی و با ریشه یابی در محتوای کتاب مقدس درباره برخی آموزه های مسیحیت نظیر تجسد ، کفاره و تثلیث بررسی می کنند. از سوی دیگر، اخلاق را که حیث عملی آن مورد نظر فیلسوف است، در قیاسی تحلیلی با نوع خاصی از ایمان، به عنوان ایمان حقیقی و مورد تأکید فیلسوف قرار می دهند و رابطه این دو، ایمان و اخلاق را از آن استنباط می کنند.
آغاز فلسفه از دیدگاه ویتگنشتاین متأخر و هگل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله، یک بحثی تطبیقی میانه دو فیلسوف، یکی متعلق به حوزة تحلیلی
و دیگری به حوزة ایده آلیسم آلمانی، در مسألة بنیاد و آغاز فلسفه، انجام می گیرد. تعهد
و تمرکز مقاله بر ""ویتگنشتاین"" بیش از ""هگل"" خواهد بود. دشواری و در عین
حال جذابیت بحث از آن روست که دو فیلسوفِ مورد مطالعه، ماهیت فلسفه، روش و وظایف آن را متفاوت می نگرند و دارای موضوع، غایت و مسألة کاملاً متغایرند. دو فیلسوف درمعقولاتی مانند ماهیت اجتماعی زبان، زبان خصوصی، دیگری، میل، شکل زندگی، ذات گرایی، افلاطون گرایی، دکارت گرایی، کل گرایی، شک و یقین، باورِ نامدلل،
جهان بینی، عامل بودن سوژه، توصیف و تبیین، خردباوری و سوژه محوری مدرن، فهم و. . . مورد مقایسه و تطبیق قرار می گیرند. اما همة این موضوعات، همواره معطوف به نگاه دو فیلسوف به مسألة بنیاد و آغاز فلسفه انجام می شود. ازجمله محورهای اصلی تشابه، آگاهی عرفی یا گفتمان اجتماعی، نفی هرگونه معیار خارج از آگاهی یا گفتمان اجتماعی و لزوم وجود «دیگری» در هر دو فیلسوف است. دیگری در بنیاد فلسفه، هر دو فیلسوف چونان مقومی اصلی و غیرقابل فقدان حضور دارد. فعل و عمل نیز در پایه و اساس هر دو فلسفه همان اهمیت و محوریت را دارد. بدون آگاهی و گفتمان عرفی و اجتماعی و در غیاب دیگری و با فقدان فعل و عمل اساس و بنیاد هر دو فلسفه محلی از اعراب ندارد. ازجمله محورهای تفاوت نیز ذات گرایی، کلیت گرایی، رویکرد توصیفی و تبیینی است. در پایان به اشاره، چند محور برای نقد و ارزیابی پیشنهاد می شود.
عقل و خودآگاهی در فلسفه تاریخ هگل
حوزههای تخصصی:
فلسفه تاریخ یکی از شاخه های فلسفه است که به اندازه خود فلسفه قدمت ندارد . نگاه فلسفی به تاریخ از قرون وسطی شروع شده و در هگل به اوج خود رسیده است. در این مقاله نگاه هگل به تاریخ با توجه به مسایل عمده مطرح در فلسفه او ، بررسی می شود. دیالکتیک که به نطر هگل ، جریان جاری در هستی است ، حرکت روان را تبیین می کند و در توصیف فرایند این حرکت است که از هستی محض به شناسایی می رسد . هگل از عقلی سخن می گوید که درفرایند شدن خویش به روان مطلق تبدیل می شود و این نهایت تاریخ است جایی که عقل به خود می اندیشد و سوژه و ابژه یا فاعل و موضوع شناسایی یکی است . ا ز آن جا که بخش های مختلف فلسفه او از هم جدا نیستند، ناگزیر اشاره ای به منطق و پدیدارشناسی خواهیم داشت. مساله خودآگاهی و چگونگی حاکمیت عقل و پدیدار شدن روان در تاریخ و نتیجه ستیزه خواجه و برده در این مقاله مورد بحث قرار خواهد گرفت تا سرانجام ببینیم چگونه یگانه شدن اراده جزیی فردی با اراده و خواست کلی یعنی دولت، نهایت آزادی فرد را در پی خواهد داشت.
بررسی تطبیقی برهان امکان و وجوب ابن سینا و برهان علامت صنعتی دکارت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید دکارت تا کانت عقل باوری ( قرون 16 و 17)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی الهیات بالمعنی الاخص براهین اثبات واجب
علیت از منظر توماس آکوئینی و تطبیق آن با دیدگاه علامهطباطبائی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی قرون وسطی قرون وسطی میانه (قرون 12 و 13)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه اندیشه های فلسفی در ایران معاصر
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی علت و معلول
مفهومعلیتازمباحثیاستکههموارهموردتوجهحکمایمشاءقرارگرفتهاست. ""
توماس آکوینی""،فیلسوفمشهورقرونوسطی،ازجملهمتفکرانیاستکهبهاینموضوععنایتداشتهوازمباحثونتایجپیرامونآناستفادهنمودهاست.ایننوشتاربرآناستتامطالعه ایپیراموننظریاتتوماسآکوینیدربابموضوععلیتداشته وبارصدنظریات ""علامهمحمدحسینطباطبائی""دراینراستامقایسه ایانجامدهد.از آنجایی که آکوئینی به طور عمده نظرات خود در باب علیت را در براهین اثبات وجود خدا تقریر نمود، اینمقایسهحولمحورادلة آکوئینیبراثباتوجودخداصورتمی گیرد.سعیبرآناستتابهبررسیوپژوهشپیرامون مبادی نظریات توماس آکوئینی درقرنسیزدهموعلامه طباطبائیدرقرنحاضرپرداختهوبهپاسخاینپرسشنزدیکشدکهآیامی توانبیننظراتعلامهوقدیسهم زبانییافت؟
;fontG i y e ` ""'>شمارة 33.
نصری، قدیر (1385). «فهم کنستراکتیویستی امور سیاسی»، فصلنامة مطالعات راهبردی، شمارة 34.
یزدانی مقدم، احمدرضا (1387). «حرکت جوهری و ادراکات اعتباری با نگاه به اندیشة فلسفی- سیاسی علامه طباطبائی»، دانشگاه اسلامی، شمارة 39.
بررسی تطبیقی برهان امکان و وجوب تومیستی و برهان صدیقین سینوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی قرون وسطی قرون وسطی میانه (قرون 12 و 13)
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی الهیات بالمعنی الاخص براهین اثبات واجب
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
آکوئیناس، در طریقة سوم خود، از امکان و وجوب دریچه ای به سوی اثبات وجود خدا می گشاید. بعضی از فیلسوفان، استدلال او را طبیعی مابعدالطبیعی تفسیر کرده اند و بعضی دیگر، طبیعی. با این وصف، به سادگی نمی توان استدلال او را با برهان صدیقین ابن سینا یکی دانست. این مقاله بر آن است که پس از ارائة گزارشی از برهان صدیقین سینوی و تقریرهای گوناگون برهان امکان و وجوب تومیستی، تفاوت های این دو برهان را به خصوص از لحاظ ابتنای آن ها بر اصل امتناع تسلسل آشکار سازد. به نظر می رسد در تحلیل و ریشه یابی تفاوت یاد شده، باید سراغ نظر این دو فیلسوف دربارة خدا و رابطة او با طبیعت رفت؛ ابن سینا چون در پی اثبات واجب الوجود بالذات است و بس، برای اثبات مدعای خود، به بیش از این نیاز ندارد که با تکیه بر امکان ماهوی، تسلسل در علل فاعلی را ابطال و درنتیجه، وجود خدا را اثبات کند، در حالی که در تقریرهای طبیعی مابعدالطبیعی از برهان امکان و وجوب تومیستی، هدف اثبات واجب الوجودی است که عالم طبیعت را از کتم عدم خلق کرده است. به همین دلیل این نوع تقریرها نمی توانند صرفاً با تکیه بر امکان ماهوی، برای طبیعت حادث، آفریدگار ازلی اثبات کنند. همچنین با گریز به طریقة دوم آکوئیناس و مقایسة استدلال او بر امتناع تسلسل با برهان وسط و طرف ابن سینا، روشن می شود که حتی اگر استدلال آکوئیناس برگرفته از برهان ابن سینا باشد، اقتباسی ناقص از آن است
تطبیق زیبایی شناسی در فلسفه افلاطون و دکارت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تصور مطلق انگارانه دکارت نسبت به شناخت عقلی موجب فاصله گرفتن انسان با عالم طبیعت، ادراک حسی و سرانجام پدید آمدن شکاف میان عقل و حس شد. سئوال این است آیا می توان در مذهب اصالت عقل دکارت جایی برای زیبایی شناسی یافت؟ بدین منظور با توجه به جایگاه ادراک حسی در نظام فلسفی دکارت ابتداء به جایگاه زیبایی شناسی در مذهب اصالت عقل او می پردازیم و اینکه آیا بر چنین مبنایی می توان معرفتی قابل اعتماد از زیبایی داشت؟
سپس بعد از تبیین زیبایی شناسی نزد افلاطون و زیبایی شناسی در عرصه «سوبژکتیویسم» دکارت ، مقاله حاضر با رویکردی تطبیقی به این هدف رهنمون است که در حقیقت دکارت با تفسیری متفاوت از هستی، حقیقت و معرفت زمینه دگرگونی فلسفه هنر و زیبایی شناسی کلاسیک را که متأثر از افلاطون بود، فراهم کرد. لذا می توان او را بنیان گذار فلسفه هنر و زیبایی شناسی جدید دانست.