فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۸۱ تا ۵۰۰ مورد از کل ۲٬۸۹۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
نظریة نفس اسپینوزا اینهمانی نفس و بدن را در مقابل سنت دوگانه انگار دکارتی قرار می دهد. این دوگانه انگاری و اینهمان انگاری نفس و بدن موجب واکنش هایی در فلسفه های اخیر شده است. فیلسوفان فمنیست ضمن اعتراض و انتقاد از دوگانه انگاری هایی که سنت دکارتی پیش روی تاریخ تفکر غربی نهاده است، به فلسفه اسپینوزا به عنوان برونشدی از برخی از این دوگانه انگاری ها نگریسته اند. این مقاله نشان می دهد که چگونه فمنیست ها نظریة نفس اسپینوزا را به عنوان برونشدی از معضلات حاصل از سنت دوگانه انگارانه دکارت در باب نفس و بدن دیده اند و نیز چالش پیش روی این تفسیر را مطرح می نماید.
عنایت الهی نسبت به جهان هستی از نگاه سه فیلسوف یهودی، مسیحی و اسلامی( ابن سینا، ابن میمون و توماس آکوئینی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی قرون وسطی قرون وسطی میانه (قرون 12 و 13)
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
از مباحثی که در الهیات فلسفی یهود، اسلام و مسیحیت بدان پرداخته شده رابطة وجودی و تدبیری خدا با جهان است. این مسئله که با عنوان ""عنایت یا مشیت الهی""مطرح شده است در واقع از تمایز های مهم الهیات فلسفی در حوزة ادیان ابراهیمی با فلسفه های یونانی است، چرا که در الهیات یونانی به رابطة ایجادی بین مبدأ هستی و جهان توجه نشده است بلکه اصل ، عدم عنایت و التفات موجود عالی نسبت به دانی است. سه فیلسوف برجسته و تأثیر گذار در الهیات یهودی ، مسیحی و اسلامی - ابن میمون ، ابن سینا و توماس آکوئینی - با نگاه به این اصل و با الهام از متون دینی تفسیر متفاوتی از رابطة خدا با جهان ارائه نموده اند. هر چند ابعاد و فروعات این بحث بسیار گسترده است ولی با توجه به محدودیت مقاله به تحلیل دیدگاه این سه اندیشمند در توضیح تنها چهار پرسش محوری مرتبط با عنایت و مشیت الهی بسنده شده است و میزان توفیق آنان در تبیین فلسفی این موضوع و نقاط اشتراک و افتراق دیدگاه های آنان ارزیابی شده است .
نیچه"" و رویکرد دیونوسوسی به زندگی و مرگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در نظر ""شوپنهاور""، مواجهة آدمی با مرگ و رنج از او موجودی متافیزیکی ساخته است که به معنای جستجوگری برای یافتن پاسخ یا معنایی برای آن هاست. نیچه در فلسفة خود از همان ابتدا تا حد زیادی با این برداشت شوپنهاوری موافق است و ازاین رو در این مقاله کوشیده ام نشان دهم چگونه نیچه در آثار گوناگونش که هر کدام بازنمایندة مرحله ای از مرحله های اندیشه ورزی او هستند، می کوشد معنا و یا دست کم تسلایی برای مرگ پیدا کند. دو راه حل آپولونی و دیونوسوسی، راه حل هایی هستند که نیچه در نخستین اثرش می پرورد و در دومین بخش مقاله نشان داده ام که چرا نیچه راه حل دیونوسوسی را بر آپولونی ترجیح می دهد. این دو راهِ چاره در آثار دوران میانی کمابیش به فراموشی سپرده می شوند و نیچه راه هایی دیگری را می پیماید که اندکی بعد آن ها را ترک می گوید. ادعای نویسنده آن است که راه حل دیونوسوسی درنهایت راه حلی است که نیچه در آثار متأخرش، هرچند این بار نه در قد و قامت متافیزیکی نخستین اثرش، بدان باز می گردد.
رویکرد ذهنی گرا و معیارپذیر تفسیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مسائل بنیادین در تفسیر متون، معیارپذیری آن است، چرا که اعتبار تفسیر بر آن مبتنی است. هدف از تفسیر متون، به ویژه متون دینی، پی بردن به مراد مؤلف است. از این رو روی کرد رایج در تفسیر متون، به ویژه متون دینی، بر اساس معیارپذیری بوده است. همین روی کرد در سنت تفسیری غرب نیز مدت ها حاکم بوده است. اما با ظهور روی کردهای ذهنی گرای تفسیری در دوره های اخیر، معیارپذیری تفسیر متون با چالش های درخور اعتنایی مواجه شده است؛ این مقاله با بررسی و نقد ادله و مستندات روی کردهای یادشده در تفسیر، به این نتیجه رهنمون می شود که مشکل اساسی این نوع روی کردها، نادیده گرفتن واقعیات عینی و نیز اصول عقلایی و زبان شناختی است؛ واقعه انگاری تفسیر، استقلال معنا و عدم تعین معنای متن افزون بر آن که پشتوانه ی علمی و استدلالی ندارد، در فهم متون، به ویژه متون دینی، با غرض و هدف پدید آورنده ی آن ناسازگار است.
تأملی بر نفی مابعدالطبیعه متعالی در فلسفه کانت بر پایه اثبات ایدئالیسم استعلایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مفاهیم پیشینی که هم در فیزیک نیوتنی برای توصیف اشیاء تجربه پذیر و هم در مابعدالطبیعه متعالی برای توصیف اشیاء تجربه ناپذیر به کار گرفته می شوند، از نظر کانت فقط بر اشیاء تجربه پذیر (=پدیدارها) قابل اطلاق هستند و اطلاق آن ها بر آن سوی حوزه تجربه ممکن(=اشیاء فی نفسه)، روا نیست. کانت از این دیدگاه خود به ایدئالیسم استعلایی تعبیر می کند و آن را موجد انقلابی در فلسفه که با انقلاب کپرنیکی در علم هیأت قابل مقایسه است می داند. کانت می کوشد در چارچوب فلسفه انتقادی، برای انقلاب معرفتی خود در فلسفه استدلال کند. در این نوشتار کوشش ما بر آن است نشان دهیم که اولاً، از مقدمات استدلال کانت (بر فرض صحت آن ها) نمی توان ایدئالیسم استعلایی را نتیجه گرفت و ثانیاً، انقلاب کپرنیکی کانت، دیدگاهی در چارچوب فلسفه انتقادی نیست بلکه نوعی مابعدالطبیعه متعالی به شمار می رود.
جایگاه انگاره دین در نظام فلسفی هگل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هگل دیدگاهی تاریخی درباره دین و سیر تکامل آن دارد. این سیر با حرکت روح از نازل ترین مرتبه آغاز می شود و تا رسیدن به عالی ترین جایگاه -روح مطلق- ادامه می یابد؛ روح آدمی با گذار از هنر، به دین می رسد و سپس، به سوی عقلانیت محض حرکت می کند. در این مقاله، در پی آنیم تا نخست، به شیوه ای توصیفی، معانی متفاوت مورد نظر هگل از انگارة دین را، در دوره های مختلف فکری وی، بیان کنیم؛ سپس، به پدیدارشناسیِ تاریخیِ این انگاره از دید وی خواهیم پرداخت. هگل معتقد است که انگاره دین ماهیت دوگانه ای دارد: ازیک سو، متشکل از امر حسی- هنری و ازسوی دیگر، دارای وجهی مفهومی-فلسفی است؛ براساس همین نگرش، انگاره دین را به عنوان یک حد وسط منحصربه فرد، نسبت به دیگر واسط ها، در سیر تکامل روح تبیین می کنیم. علاوه بر این، از تأثیر صورت سه گانة اقانیم مسیحی بر تلقیِ دیالکتیکیِ هگل از سیر تاریخیِ روح یاد خواهد شد، به مثابه امری که خوانش های متفاوت و گاه متضاد از فلسفه هگل به دست می دهد.
برهان وجودی آنسلم به تقریر زالتا و نقد آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از صورت بندی های مربوط به برهان وجودی آنسلم، متعلق به اوپنهایمر و زالتا است که در مقاله ای مشترک، بر اساس منطق آزاد و مفهوم تصورپذیری، تقریری از این برهان ارائه داده اند. این صورت بندی بر دو مقدمه مبتنی است. نوشته حاضر، پس از ارائه گزارشی از تقریر اوپنهایمر و زالتا، به تحلیل یکی از مقدمات پرداخته و با گسترش مدل معنایی زالتا، استدلالی برای پشتیبانی از آن ارائه می دهد که بر دو مقدمه دیگر استوار خواهد بود. ادعا این است که این صورت بندی با متن آنسلم هماهنگی بیش تری دارد.
امکان معرفت و چیستی آن در معرفت شناسی فیلسوفان صدرایی و کارتزین ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید دکارت تا کانت عقل باوری ( قرون 16 و 17)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
در میان مباحث معرفت شناسی معاصر، دو مسئله امکان معرفت و چیستی آن، از جمله مباحث مهم به شمار می آیند. فیلسوفان حکمت متعالیه و فیلسوفان دکارتی، هر دو به امکان معرفت حقیقی اذعان دارند. همچنین آنها معرفت حقیقی را تعریف، و آن را به اقسام متفاوتی تقسیم می کنند. شکاکیت، تقسیم علم به حصولی و حضوری، سخن از تصور و تصدیق و اقسام آن و استفاده ایشان از منطق و به ویژه بحث قیاس و مباحث پیرامون آن، به منزله روش رسیدن به معرفت، از دیگر مباحث مهم در مقایسه معرفت شناسی این دو گروه در باب مسئله امکان و چیستی معرفت است.
جایگاه کانت در اندیشه شوپنهاور
حوزههای تخصصی:
این مقاله که به بررسی جایگاه کانت در اندیشه شوپنهاور می پردازد از یک مقدمه و دو بخش اصلی تشکیل یافته است. پس از شرح مختصر و مقدماتی جایگاه کانت در اندیشه شوپنهاور، در بخش اول، تحت عنوان« انتقاد از نقد اول»، ارزیابی انتقادی شوپنهاور از کانت در قالب سه مفهوم شیء فی نفسه، معنای تجربه و مقوله علیّت به تصویر کشیده می شود. نکته قابل توجه این بخش این است که شوپنهاور، بر خلاف کانت، نه تنها شیء فی نفسه را با اراده یکی می گیرد، بلکه آن را قابل شناخت نیز می داند. در بخش دوم، تحت عنوان«انتقاد از نقد دوم»، انتقادات شوپنهاور از اخلاق کانت و مفاهیم کلیدی آن مثل امر مطلق، صورت گرایی اخلاق و نیز مساله مهم آزادی توضیح داده می شود. نکته قابل توجه این بخش نیز این است که شوپنهاور، بر خلاف کانت، انسان را فاعل آزاد و مختار نمی داند بلکه معتقد است که انسان همواره تحت تأثیر انگیزه هایش قرار دارد. در پایان، پس از مشخص شدن انتقادهای شوپنهاور از کانت بر این امر اشاره می شود که او بطور کلی ، علی رغم انتقادات تندی که از کانت می کند، همواره کانت را ستوده و به اعتراف خودش از او مطالب زیادی را الهام می گیرد.
تحلیل فاعلیت و عنایت در متافیزیک افلاطونی، ارسطویی و سینوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی یونانِ باستان و روم سقراط تا ارسطو افلاطون (428-348 ق.م)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی یونانِ باستان و روم سقراط تا ارسطو ارسطو (384-322 ق.م)
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی الهیات بالمعنی الاخص صفات واجب
آیا نظام عالم فعلی- فاعلی است؟ و اگر فاعلیتی در کار است و عالم و مافیها را باید به عنوان فعل نگریست، آیا می توان نظام عالم را یک نظام عنایی دانست؟ در یونان باستان دو نظام بزرگ فلسفی توسط ارسطو و افلاطون برپا شد تا بتواند برای پرسش های فوق الذکر پاسخی داشته باشد. در عالم اسلام نیز فارابی و بعد از او ابن سینا با پی گرفتن فلسفه فارابی، اولین افرادی بودند که یک نظام فلسفی بنا کردند تا پاسخی بنیادین برای این پرسش ها بیابند. اما آنچه مهم است و ضروری می نماید، این است که یک بررسی تحلیلی- تطبیقی بین این سه نظام فلسفی به عمل آید. هر سه نظام فلسفی، نظام عالم را فعلی- فاعلی دیدند. به طور کلی، ارسطو به یک نظام عنایی قائل نبوده، اما افلاطون با وجود قائل شدن اراده و عنایت برای آفریدگار، فاعلیت او را ایجادی نمی داند؛ این در حالی است که در عالم اسلام، ابن سینا در سیر تفکر خود به یک نظام عنایی دست یافت که فاعلیت آن را کاملاً ایجادی می داند. چند و چون این اختلافات موضوع بحث این مقاله است. نتیجه نهایی و بنیادین که این مقاله به آن دست یافت، این بود که اختلافات ابن سینا با افلاطون و ارسطو ریشه در وجودشناسی دارد که شیخ به آن رسیده بود و این بر اصالت فلسفی وی در برابر تفکر یونانی دلالت می کند .
اخلاق در پدیده شناسی هوسرل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هوسرل با آغاز از جهان آگاهی اگو و تاکید وسواس گونه بر ماندن در این قلمرو، متهم به نادیده گرفتن غیریت مطلق «دیگری» و تقلیل آن به حضور آگاهی است. وی با تقلیل «دیگری» اخلاق را از دست می دهد و بنابراین خشونت را در گفتمان پدیده شناسی نهادینه می کند. در این مقاله ابتدا به جوانب مختلف این نقد بنیادین می پردازیم، و در ادامه با ارائه ی خوانشی از هوسرل تلاش می کنیم از او در مقابل این نقد دفاع کنیم. هوسرل در آغاز پدیده شناسی را به گونه ای طرح می کند که مستعد چنین نقدهایی است، اما در ادامه تأکید می کند که باید پدیده شناسی را از بعد تجربی آن رها کرد و به شیوه ای ایده تیک آن را پیش برد. نشان خواهیم داد که با قرار دادن پدیده شناسی در قلمرو ایده تیک اش می توان به این نقدها پاسخ داد.
تحلیل معناشناختی روایت ابن سینا از فهم متافیزیک ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
همواره در سنت فلسفی ما این تصور وجود داشته است که ابن سینا ابتدا کتاب مابعدالطبیعه ارسطو را نفهمید و سپس به کمک کتاب فارابی – که به بیان اغراض مابعدالطبیعه اختصاص داشت – موفق به فهم آن شد. این تصور از آن جهت در میان مورخان اندیشه فلسفی اسلامی رواج دارد که خود ابن سینا در زندگی نامه خودنوشتش تصریح می کند که بارها کتاب مابعدالطبیعه ارسطو را خوانده است اما آن را نفهمیده است. اما این تلقی از زندگی نامه شیخ – با توجه به نبوغ ابن سینا و نیز با در نظر گرفتن اختصار کتاب فارابی – قابل نقد به نظر می رسد. در این مقاله بر مبنای این دلائل و نیز شواهدی از دیگر آثار ابن سینا برداشت جدیدی از زندگی نامه او ارائه می شود که با تصور رایج برداشتی متفاوت دارد و نشان داده می شود که منطور شیخ آن نیست که در فهم محتوای مابعدالطبیعه مشکل داشته است بلکه با صورت بندی و برخی تفاسیر از آن موافق نبوده است.
بررسی و تحلیل ریشه ها و زمینه های تاریخی مذهب انگلیکن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در اوایل دهه 1520م، افکار اصلاح طلبان، بخصوص لوتر در انگلستان مورد بحث قرار گرفت. این بحث، زمینة نارضایتی گسترده مردم این کشور از کلیسای کاتولیک را فراهم آورد. ظهور اصلاح طلبان و قدرت گرفتن آنان در برخی مناطق تحت سیطره پاپ، قدرت وی را تا حد زیادی کاهش داد. هرچند انگلستان، نخستین کشوری بود که از سلطنت قوی و مستحکمی برخوردار بود، اما نزاع پادشاه و پاپ منجر به ایجاد یک کلیسای مستقل انگلیکن در مسیحیت شد. انگلیکانیسم، خود فرقه ای مجزا و مستقل است و جز هیچ یک از فرقه های دیگر مسیحیت، مانند کاتولیک و پروتستان و ارتدوکس نیست. انگلیکن ها در بسیاری از نقاط جهان، با کلیسا های لیبرال پروتستان ترکیب شده اند. با توجه به شباهت های بسیار زیاد از نظر سیاسی، ترکیب شغلی و تحصیلی با پروتستان های لیبرال به عنوان بخشی از پروتستان های لیبرال طبقه بندی می شوند. الیزابت دوم، ملکه انگلستان هم اکنون رئیس تشریفاتی کلیسای انگلستان است.
حل مشکل گناه ذاتی بر مبنای دو اصل «ایمان» و «لطف» در نظام فکری آگوستین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از اساسی ترین مسائل آگوستین در طول حیات فکری اش، یافتن پاسخ این مسئله است که چه چیز وصول بشر به حکمت حقیقی و سعادت را این چنین دشوار و در مواردی غیر ممکن ساخته است. پاسخ وی را می توان در یک کلمه خلاصه کرد: «گناه». به همین جهت او درصدد بر می آید تا با ارائة دو اصل بنیاد، ایمان و لطف، مشکل گناه را در بشر حل کند تا مسیر دستیابی به حقیقت را بر وی هموار سازد. اما باور او به «گناه ذاتی» که مبنایی برگرفته از متن مسیحیت است، وی را در حل این مشکل با دشواری هایی مواجه می سازد. به اعتقاد آگوستین دو اصل ایمان و لطف در ارتباط با ارادة انسان معنا پیدا می کنند؛ این اراده، مطابق مبنای گناه ذاتی، اراده ای در گناه تلقی می شود و بنابراین بیش از آن که بشر را به سمت خیر سوق دهد او را به سوی انتخاب شر می کشاند. بر این اساس به نظر می رسد کسب فیضِ ایمان یا لطف از سوی چنین موجودی تا حد زیادی غیر محتمل خواهد بود؛ همین مطلب موجب ابهاماتی در دیدگاه آگوستین در این زمینه شده است. پژوهش حاضر بر اساس روش توصیفی- تحلیلی با تکیه بر تحلیل منطقی به بررسی این مطلب پرداخته است
شک و عقلانیت: غزالی، هیوم و کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید دکارت تا کانت تجربه باوری انگلیسی (قرن 17)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید کانت تا ابتدای دوره معاصر
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام کلیات مکاتب کلامی اشاعره
با بررسی سه متفکر، یعنی غزالی، هیوم و کانت، ملاحظه می کنیم که هر سه با شک مواجه بودند اما با نگرش هایی متفاوت با آن رویارو شده اند. در حالی که هیوم در فضای شکاکیت باقی می ماند، غزالی و کانت، راه حل هایی برای شکاکیت فراهم می آ ورند، هر چند راه حل های آنان با یکدیگر تفاوت اساسی دارد. محور بحث ما در باب شکاکیت و نظر این سه متفکر، رابطه علت و معلولی است. غزالی با نقد دیدگاه ارسطو در باب ضرورت ماهوی، راه ابن سینا را در تاکید بر تجربه توسعه بخشیده و در نتیجه، رابطه ضروری بین علت و معلول را نفی کرده است. غزالی در این خصوص از هیوم سبقت جسته و جان مایه اندیشه وی را در حدود 6 قرن پیش از او مطرح کرده است. اما در حالی که کانت برای غلبه بر شکاکیت هیومی، به عقلانیت و زمینه های پیشینی عقل توسل جسته، غزالی مشیت و اراده خدا را مطرح کرده و به تجربه مستقیم درونی بها داده است.
بررسی نقد هیدگر به بنیاد وجودشناختی الهیاتی متافیزیک در فلسفة هگل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید کانت تا ابتدای دوره معاصر ایده آلیسمِ آلمانی (قرون 18 و 19)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه قاره ای اگزیستانسیالیسم
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی متافیزیک
این مقاله در پی شرح و بررسی درس گفتار هیدگر تحت عنوان این همانی و تفاوت دربارة فلسفة هگل است. در این بررسی کوشیده شده است تا درک و فهم هیدگر دربارة مؤلفه های اصلی تفکر هگل در باب «مسئلة این همانی و تفاوت»، اصل این همانی، و تقوم وجودشناختی الهیاتی متافیزیک نزد هگل، و نسبت بین متافیزیک دورة جدید و نیست انگاری حاصل از آن بیان شود. از نظر هیدگر، متافیزیک هگل، انتو تئو لوژیک یا به عبارتی وجودشناختی الهیاتی است و اصل این همانی در تفکر او مطلقاً به صورت روح ظاهر می شود و نیست انگاری دورة جدید نیز حاصل این نحوة نگرش او در باب متافیزیک است؛ اما هیدگر خود درصدد است که مسئلة این همانی و تفاوت را با تفکر موسوم به حدوث حل و فصل کند. در پایان نتیجه گرفته می شود که الگوی هیدگر در باب این همانی و تفاوت نیز نمی تواند تمامی تعارضات مربوطه را کاملاً برطرف کند. البته تفکر او در باب ظهور «تام و خالص وجود» نویدبخش ظهور افقی است که حق یا هستی به وجه لابشرط خود تجلی می کند که یگانه راه نجات ما از فروبستگی ساحت قدس است
کانت، فوکو و سنت انتقادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
روشنگری قرن هجدهم یکی از مهم ترین بنیادهای فرهنگ مدرن است و می توان فلسفه معاصرغرب را دیالکتیک و گفت وگوی روشنگری و جریان های منتقد آن دانست.گرچه سابقه مضامین فکری روشنگری را در اواخر قرون وسطی و حتی قبل از آن ریشه یابی کرده اند، برای نخستین بار در جستار روشنگری چیست؟ (و البته به نحو تلویحی در نقد های سه گانه و آثار سیاسی ) کانت است که روشنگری و وضع مدرن صورت بندی فلسفی خود را می یابد. میشل فوکو،فیلسوف پست مدرن فرانسوی در باب رساله روشنگری کانت، سهجستار منتشر کرده که نشانگر نوعی چرخش قابل ملاحظه در نگاه او به روشنگری است؛ نقد چیست؟(1978) کانت، روشنگری و انقلاب (1983) و روشنگری چیست؟(1984). این مقاله کوشیده تا از راه تحلیل و مقایسه چیستی روشنگری نزد کانت و فوکو به تبیین این چرخش بپردازد. فوکو روشنگری به مثابه یک دوره با اصول و مبانی جهانشمول را نفی کرده ، اما روشنگری به مثابه تداوم سنت انتقادی و هستی شناسیِ زمانِ حال (به عنوان یکی از جریان های مهم سنت فلسفی غرب) را می پذیرد.
نگاهی به ماهیت نفس و چگونگی تعلق آن به بدن در فایدروس و حکمت الاشراق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با توجه به اینکه افلاطون و سهروردی در موضوع ماهیت نفس و چگونگی تعلق آن به بدن دارای اشتراکات نظری هستند، درعینحال تفاوت های بنیانی در آرا و نیز شیوه آنها وجود دارد. در این مقاله ابتدا به عالم نفس که از دیدگاه هر دو فیلسوف منشأ نفس انسانی است، پرداخته شده، سپس نظرات آندو در مورد ماهیت نفس و همچنین نظرات و استدلال آنها در مورد حدوث و قدم روح بیان میشود. سهروردی معتقد به حدوث نفس انسانی بوده و نظر افلاطون در مورد قدم روح را که در فایدروس آمده، در حکمتالاشراق نقد و رد مینماید. در ادامه چگونگی تعلق آن به بدن از دیدگاه هر دو فیلسوف بررسی میگردد. شیوه افلاطون برای بیان مسئله روح، بیشتر در قالب اسطوره و تمثیل میباشد، ولی بیان سهروردی فلسفی، با رنگ علمی است و روشنگر این مطلب میباشد که آرای فلسفی سهروردی رونوشتی از آرای افلاطون نیست، بلکه او دارای استقلال رأی و نظرات متفاوت و بدیعی در فلسفه می باشد.