فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۱ تا ۱۰۰ مورد از کل ۲۰۱ مورد.
حوزههای تخصصی:
این تحقیق با هدف بررسی تاثیر ویژگیهای فردی و سوابق تحصیلی بر راهبردهای مطالعه و یادگیری دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی استان مازندران انجام شده است. به این منظور از میان 55583 نفر از دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی، 386 نفر به روش تصادفی طبقه ای بر حسب گروه تحصیلی انتخاب شدند. تحقیق به روش علی ـ مقایسه ای انجام شد. ابزار گردآوری اطلاعات، پرسشنامه استاندارد شده راهبردهای مطالعه و یادگیری وین اشتاین بود. با استفاده از آزمون تی، تحلیل واریانس و آزمون تعقیبی توکی، تاثیر ویژگیهای فردی (جنسیت و سن) و سوابق تحصیلی (معدل و مقطع تحصیلی) بر راهبردهای مطالعه و یادگیری دانشجویان بررسی شد. نتایج نشان داد که دختران نسبت به پسران عملکرد بهتری در حیطه های انگیزش، خودآزمایی، مدیریت زمان، پردازش اطلاعات و راهبرد آزمون داشتند. دانشجویان جوان تر نمرات بیشتری از دانشجویان با سنین بالاتر در حیطه های اضطراب، نگرش، راهبرد آزمون و انتخاب ایده اصلی به دست آوردند. دانشجویان با معدل بالا نسبت به دانشجویان با معدل پایین عملکرد بهتری در حیطه های نگرش، خودآزمایی و پردازش اطلاعات داشتند، همچنین هر چند عملکرد دانشجویان کارشناسی در حیطه مدیریت زمان بهتر از دانشجویان کاردانی بود ولی عملکرد دانشجویان کاردانی در حیطه راهنمای مطالعه بهتر از دانشجویان کارشناسی بود.
اثر تداخلی تکلیف دوگانه در یادگیری صریح و ضمنی توالی حرکتی در سالمندان و جوانان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش مقایسه میزان وابستگی به توجه در یادگیری صریح و ضمنی در دو گروه سنی سالمندان و جوانان بود.
روش: ابتدا نرم افزار تخصصی ارائه محرک های متوالی، ثبت زمان و خطای پاسخ و ارائه تکلیف آد بال طراحی شد. در این نرم افزار زمان پاسخ به محرک های متوالی و تعداد خطاها ثبت می گردید. در این پژوهش دو گروه سالمند و جوان در دو وضعیت یادگیری صریح و ضمنی (چهار گروه، هر گروه 15 نفر) شرکت داده شدند. برای تحلیل یافته ها از آنالیز واریانس چندطرفه استفاده شد، به این ترتیب که اثر سن، شرایط یادگیری (صریح و ضمنی) و نوع تحریک (توالی منظم و نامنظم) بر کاهش زمان پاسخ و کاهش تعداد خطاها مورد بررسی قرار گرفت.
یافته ها: در گروه جوانان خطای پاسخ و زمان پاسخ کمتر و کارایی تکلیف دوم بیشتر بود. خطای پاسخ در شرایط ضمنی در هر دو گروه سالمند و جوان کمتر بود. در مرحله منظم خطای پاسخ و زمان پاسخ کمتر و کارایی تکلیف دوم بیشتر از مراحل نامنظم بود.
بحث: تداخل تکلیف دوگانه در شرایط یادگیری ضمنی کمتر از یادگیری صریح است. بر اساس این یافته ها، یادگیری ضمنی نسبت به یادگیری صریح نیاز به توجه کمتری دارد و در شرایط تقسیم توجه (به ویژه در سالمندان)، بهتر است از شرایط یادگیری ضمنی استفاده شود.
تأثیر آرایش تمرین (شیوه های تمرینی خودتنظیم و غیرخودتنظیم) بر یادگیری تکالیف ردیابی ساده و پیچیده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به منظور بررسی تاثیر آرایش های مختلف تمرینی خودتنظیم و غیرخودتنظیم بر اکتساب، یادداری و انتقال تکالیف ردیابی ساده و پیچیده انجام شد. به همین منظور 96 دانشجوی دختر و پسر راست دست دانشگاه یزد با دامنة سنی 24-18 سال که واحد تربیت بدنی عمومی (1و2) را در نیمسال اول 88-1387 اخذ کرده بودند، به طور داوطلب انتخاب شدند و به صورت تصادفی در 8 گروه (4 گروه تکلیف ردیابی ساده و 4 گروه تکلیف ردیابی پیچیده) 12 نفری گمارده شدند. هر یک از 4 گروه تمرینی در قالب آرایش های تمرینی (قالبی، تصادفی، خودتنظیم و جفت شده با خودتنظیم) قرار گرفتند. روش تحقیق از نوع نیمه تجربی است. تکلیف مورد استفاده در این تحقیق ، نوعی تکلیف ردیابی است که به صورت نرم افزاری طراحی شده و هدف از اجرای آن ردیابی مسیر با حداکثر سرعت و حداقل خطا است و معیارهای اکتساب تکلیف، زمان حرکت و خطای حرکت (کلیک) منظور شد. آزمودنی ها پس از شرکت در پیش آزمون، در مرحلة اکتساب (2 جلسه)، 8 بلوک 16 کوششی را تمرین کرده و پس از 24 ساعت در آزمون یادداری و انتقال شرکت کردند. داده ها با استفاده از روش های آماری تحلیل واریانس عاملی مرکب و آزمون تعقیبی بونفرونی آزمایش شد. نتایج نشان داد تفاوت معنی داری بین روش های مختلف آرایش تمرین و نوع تکلیف از زمان حرکت وجود دارد (05/0 P<)، یعنی اثر تداخل زمینه ای در مرحلة اکتساب و یادداری زمان حرکت مشاهده شد، در حالی که بین روش های مختلف آرایش تمرین و نوع تکلیف از خطای کلیک تفاوت معنی داری مشاهده نشد؛ به عبارتی اثر تداخل زمینه ای در رابطه با خطای کلیک مشاهده نشد. تفاوت ها در مرحلة انتقال معنی دار نبود، ولی گروه های خودتنظیم از هر دو نوع تکلیف نسبت به سایر گروه ها از میانگین عملکردی بهتری برخوردار بودند. این یافته پیشنهاد می کند ضمن بهره گیری از تاثیرات مثبت تداخل زمینه ای، روش تمرینی خودتنظیم را نیز می توان به عنوان متغیر اثرگذار در سازماندهی تمرین محسوب کرد.
سبک های یادگیری و کاربرد آنها در پرستاری
حوزههای تخصصی:
مقدمه: شناخت عوامل مهم در ایجاد یادگیری موثر از ضروریات آموزش موفق است. یکی از این عوامل سبک یادگیری دانشجویان است. براساس نظر اندیشمندان، سبک های یادگیری مختلفی مانند وابسته و غیرواسته به زمینه، تاملی واکنشی و غیره وجود دارند که در این مقاله به آنها اشاره شده است. اطلاع از سبک یادگیری می تواند به تربیت پرستاران با کفایت کمک نماید. در نتیجه، هدف از نگارش این مقاله مروری، آشنایی با سبک های یادگیری و کاربرد آنها در آموزش پرستاری بود.
نتیجه گیری: افزایش آگاهی نسبت به شیوه یادگیری باعث فراگیری کارآتر شده و استفاده از عوامل محیطی به شکل مطلوب و در راستای یادگیری فردی و حذف اعمال نامناسب را سبب میشود. معلم باید روشهای ارتباطی و آموزشی خود را تا آنجا که ممکن است با سبکهای یادگیری و تفکر فراگیران وفق دهد تا یادگیری هرچه بهتر و عمیقتر اتفاق افتد.
بررسی رابطه باورهای انگیزشی، راهبردهای یادگیری و برخی از عوامل جمعیتی با پیشرفت تحصیلی گروهی از دانشجویان علوم انسانی در درس آمار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
"گروه نمونه پژوهش حاضر شامل 140 دانشجو(63 دختر و 77 پسر)بود و از پرسشنامهام. اس.ال.کیو، براساس 5 مؤلفه خود کفایتى، ارزش درونى، اضطراب امتحان، استفاده از راهبردهاى شناختى و خود تنظیمى، به عنوان ابزار سنجش استفاده به عمل آمد و روایى و پایایى پرسشنامه احراز گردید.نتایج حاصل بیانگر آن بود که از میان 7 متغیر مستقل پژوهش، 3 متغیر مربوط به رشته تحصیلى، خود کفایتى و اضطراب امتحان بهطور معنىدار نمره آمار را پیشبینى مىنمود. در حالى که رشته تحصیلى، و خود کفایتى بهطور مثبت نمره آمار را پیشبینى مىکرد؛تاثیر اضطراب امتحان بر نمره این درس منفى بود.بهطور کلى نتایج پژوهش نشان داد که پیشرفت تحصیلى دانشجویان در درس آمار بیش از آنکه به وسیله جنسیت و متغیرهاى شناختى (راهبردهاى شناختى و خود تنظیمى)پیشبینى شود؛به وسیله عوامل انگیزشى؛به ویژه مورد بررسى قرار گرفت و برخى از کاربردهاى آن مورد بحث قرار گرفت.
"
رابطه سبکهای یادگیری وابسته / نابسته به زمینه و پیشرفت ، در یادگیری زبان انگلیسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقش گیرنده های GABA A نواحی CA 1 هیپوکامپ در اکتساب و بیان ترجیح مکان شرطی شده ناشی از مرفین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هیپوکامپ از مراکز اصلی یادگیری وابسته به پاداش است و با در نظر گرفتن توزیع وسیع گیرنده های GABAA در ناحیه CA1 هیپوکامپ پشتی، احتمال می رود این گیرنده ها در یادگیری وابسته به پاداش نقش داشته باشند. در مطالعه حاضر، اثرات تزریق دو طرفه درون هیپوکامپی آگونیست یا آنتاگونیست گیرنده های GABAA بر اکتساب و بیان ترجیح مکان شرطی شده ناشی از مرفین، در موش های بزرگ آزمایشگاهی نر نژاد ویستار مورد بررسی قرار گرفته است.
روش: در این مطالعه تجربی - مداخله ای، از موش های بزرگ آزمایشگاهی نر بالغ، نژاد ویستار، با وزن تقریبی 200 تا 240 گرم استفاده شد. کلیه حیوانات با دستگاه استرئوتاکس در نواحی CA1 هیپوکامپ پشتی به صورت دو طرفه کانول گذاری و پس از طی دوره بهبود، وارد آموزش های شرطی سازی و القای «ترجیح مکان شرطی شده» (CPP) شدند. روش مورد استفاده برای CPP شامل یک دوره پنج روزه با سه مرحله مجزای زیر بود: -1 مرحله پیش شرطی سازی؛ -2 مرحله شرطی سازی؛ -3 مرحله آزمون یا بیان پاداش.
یافته ها: تزریق زیر جلدی مقادیر مختلف مرفین در یک روش وابسته به تعداد، ترجیح یک مکان شرطی شده (CCP) را القا نمود. تزریق موسیمول، به عنوان آگونیست گیرنده GABAA داخل CA1، توانست CPP القا شده به وسیله مرفین را به طور معنی دار مهار کند. تزریق دو طرفه مقادیر مختلف بیکوکولین داخل نواحی CA1 هیپوکامپ، همراه با یک مقدار بی اثر مرفین سبب القای معنی دار CPP گردید. موسیمول یا بیکوکولین به تنهایی بر شرطی سازی مکانی اثری نداشتند. همچنین نتایج نشان دادند که واکنش القا شده به وسیله تزریق دو طرفه موسیمول به CA1، با پیش تیمار به وسیله بیکوکولین برگشت پذیر است. از سوی دیگر، تزریق دو طرفه موسیمول یا بیکوکولین داخل CA1، بیان CPP مرفین را به طور معنی دار کاهش داد، در حالی که بر فعالیت حرکتی در مرحله آزمون اثری نداشت.
نتیجه گیری: نتایج تحقیق حاضر نشان دادند که گیرنده های GABAA نواحی CA1 هیپوکامپ، در اکتساب و بیان ترجیح مکان شرطی شده ناشی از مرفین نقش مهمی به عهده دارند.
تاثیر راهبردهای ذهن انگیزی بر یادگیری کیفیت فراگیر (جامع)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رشد تفکر منطقی و قوه قضاوت صحیح یکی از اهداف مهم و بنیادی آموزش و پرورش می باشد. در برآورد این هدف عالی، شیوه های مختلف آموزشی پیشنهاد گردیده است. حل مساله در قالب راهبردهای ذهن انگیزی توانسته است در برآورد چنین هدفی نقش عمده ای را ایفا کند. زیرا که راهبردهای ذهن انگیزی فرآیند یادگیری را در زمینه های شناختی، احساسی عاطفی، و روانی - حرکتی متبلور نموده بنحوی که یادگیرنده به میزانی از پختگی و مهارت می رسد که قابل انتقال و تعمیم به موقعیت های جدید می باشد. لذا، در این تحقیق تلاش شده تا تاثیر راهبردهای ذهن انگیزی بر یادگیری کیفیت فراگیر روشن شود. برای این منظور چهار گروه از دانش آموزان سال سوم دبیرستان به طور تصادفی انتخاب گردیدند. برای دو گروه از آنها درس روان شناسی به شیوه ذهن انگیزی تدریس گردید و دو گروه دیگر این درس را به شیوه سنتی آموختند. یافته های این تحقیق بر مبنای آزمونهای آماری، نشان داد که شیوه ذهن انگیزی در افزایش دانستیهای ضروری روان شناسی، ایجاد نگرش مثبت، و مهارتهای ضروری دانش آموزان تاثیر معنی داری داشته است. این شیوه برتری چشمگیر و معنی داری نسبت به روش سنتی در تدریس درس روان شناسی دارد.
بررسی مقایسه ای اثربخشی الگوهای یاددهی - یادگیری در رویکرد رفتاری - شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سبک های یادگیری، ارزیابی و تدریس
حوزههای تخصصی:
یادگیری در پارادایم پیچیدگی: ماهیت، قلمرو و فرایند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این مقاله تبیین ماهیت، قلمرو و فرایند یادگیری بر اساس پارادایم پیچیدگی می باشد. بدین منظور، نخست نظریه های سنتی یادگیری با نظر به مبانی فلسفی آن ها مرور شده و نحوه شکل گیری نظریه ارتباط گرایی در پارادایم پیچیدگی بررسی شد. سپس، ماهیت، قلمرو و فرایند یادگیری بر اساس پارادایم پیچیدگی تبیین شد. در تبیین ماهیت یادگیری در این پارادایم، سه ویژگی یادگیری پیچیده شامل «مقارنه دانش و داننده»، «کلاس و فراسیستم ها همچون سیستم های یادگیرنده» و «وابستگی متقابل تدریس و یادگیری» تبیین شدند. سپس، قلمرو یادگیری بر بستر پارادایم پیچیدگی تبیین شد. دراین باره، استدلال شد که یادگیرندگان علاوه بر افراد فراگیرنده می تواند شامل گروه های اجتماعی و کلاسی، مدارس، اجتماع ها، بدنه های دانش، زبان ها، فرهنگ ها، گونه ها و غیره نیز باشند. ازاین رو، سخن گفتن از «سازمان یادگیرنده» در چنین زمینه ای معنای شفاف تری می یابد. همچنین، درباره فرایند یادگیری استدلال شد که یادگیری فرایندی «نوپدید» بوده و شامل «تکامل همگام» افراد، گروه های اجتماعی و جامعه گسترده تر است. به عبارت دیگر، در فرایند یادگیری تأکید بر روابط میان عناصر به جای خود عناصر است و ذهن انسان به عنوان یک سیستم انطباقی مورد ملاحظه قرار می گیرد.
آموزش درک خوانداری: بهبود توانایی استنباط در آزمون پرلز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نتایج آزمون پرلز حاکی از آن است که میانگین کل نمرات دانش آموزان ایرانی به طور معناداری کمتر از میانگین جهانی است. گزارشهای مرکز پرلز نشان می دهند که یکی از مشکلات دانش آموزان ایران در درس خواندن، ناتوانی در رسیدن به استنباط است (کریمی،1388). در این تحقیق پژوهشگر در چارچوب مدل سازنده گرایی (گراسر، سینگر و ترابسو، 1994) از طریق مداخله آموزشی، مهارت درک متن را در کودکان 9 تا 10 ساله بهبود بخشیده است. هدف از انجام این پژوهش ارتقای توانایی رسیدن به استنباط در آزمودنیها بود تا به این ترتیب با رفع مشکل اصلی دانش آموزان ایرانی امکان ارتقای درک متن و به تبع آن نتایج پرلز فراهم آید. این پژوهش، تحقیقی شبه تجربی است. در انجام این تحقیق طرح پیش آزمون– پس آزمون با گروه کنترل به کار رفته، یعنی با استفاده از سؤالات آزمون پرلز 2011 از هر دو گروه آزمایشی و کنترل پیش آزمون و پس آزمون گرفته شده است. دانش آموزان در گروه آزمایشی از طریق مداخله آموزشی به راهبردهای درک متن مجهز شدند و گروه کنترل مداخله آموزشی دریافت نکردند. نمونه آماری شامل 66 نفر گروه آزمایشی و 68 نفر گروه کنترل است که با روش نمونه گیری چندمرحله ای از مدارس دخترانه دو منطقه در تهران (مناطق 2 و 18) انتخاب شدند. نمونه سؤالات آزمون پیشرفت تحصیلی پرلز 2011 و آزمون هوش ریون ابزارهای پژوهش حاضر بودند. یافته های پژوهش حاضر نشان داد که این دوره آموزشی به طور معناداری سبب ارتقای توانایی رسیدن به استنباط و درک متن در گروه آزمایش شد. با توجه به یافته های پژوهش می توان نتیجه گیری کرد که آموزش درک خوانداری در چارچوب مدل سازنده گرایی موجب افزایش درک متن و توانایی استنباط می شود.
اثربخشی الگوی طراحی آموزشی چهار مؤلفه ای مبتنی بر چندرسانه ای در یادگیری موضوعات پیچیده(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش، با هدف بررسی اثربخشی الگوی طراحی آموزشی چهار مؤلفه ای به صورت چندرسانه ای در یادگیری موضوعات پیچیده اجرا شد. برای این منظور، از روش تحقیق شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون و گروه کنترل استفاده شد. جامعه تحقیق، شامل تمامی دانش آموزان پسر سال دوم متوسطه شهرکرج بود که از بین آنها 60 نفر با روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شده و در سه گروه (یک گروه کنترل و دو گروه آزمایش) قرار داده شدند. در گروه کنترل، درس علوم تجربی به شیوه مرسوم و در گروه های آزمایشی یک و دو، به ترتیب همان مطالب درسی در قالب نرم افزار چندرسانه ای معمولی طراحی شده توسط محقق و نرم افزار چندرسانه ای طراحی شده با الگوی چهار مؤلفه ای، به دانش آموزان ارایه شد. برای هر سه گروه، پیش آزمون و پس آزمون اجرا شد. ابزار جمع آوری اطلاعات، آزمون محقق ساخته بود که پایایی آن، 84/0 به دست آمد. برای تحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس و آزمون تعقیبی شفه استفاده شد. یافته ها نشان داد که بین نمرات گروه های کنترل و آزمایش، تفاوت معناداری وجود دارد؛ بدین صورت که متغیر وابسته؛ یعنی، یادگیری دانش آموزان کلاس مبتنی بر چندرسانه ای معمولی بهتر از گروهی که با روش مرسوم آموزش دیده بودند و نیز یادگیری دانش آموزانی که با روش مبتنی بر چندرسانه ای طراحی شده بر مبنای الگوی چهار مؤلفه ای، بهتر از گروه مبتنی بر چندرسانه ای معمولی بود. با توجه به نتایج به دست آمده، توصیه می شود، در آموزش موضوعات پیچیده از قابلیت های چندرسانه ای ها و الگوهای طراحی آموزشی دقیقی مثل الگوی چهار مؤلفه ای که برای آموزش موضوعات پیچیده ارایه شده است، استفاده گردد.