فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۰۱ تا ۲۲۰ مورد از کل ۱٬۲۷۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
این پژوهش باهدف بررسی الگوی مفروض راهبردهای یادگیری خودتنظیم در درس ریاضی بر اساس عوامل انگیزشی و واسطه گری هیجان های تحصیلی انجام شد. برای آزمون این الگو تعداد 395 نفر از دانش آموزان پسر نواحی پنج گانه تبریز به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند و پرسشنامه یادگیری خودتنظیم و هیجان های پیشرفت را تکمیل نمودند. داده ها با استفاده از روش آماری تحلیل مسیر بررسی شدند. نتایج حاصل از تحلیل مسیر نشان می دهد که ارزش تکلیف با راهبردهای مبتنی بر یادگیری عمیق و سطحی ارتباط معنی داری دارد. رابطه ی خودکارآمدی با راهبردهای یادگیری عمیق و سطحی، معنی دار و مثبت است. ارزش تکلیف و خودکارآمدی رابطه ی مثبت و معنی داری با هیجان های مثبت و رابطه ی منفی و معنی داری با هیجان های منفی دارند. یافته ها حاکی از آن هستند که هیجان های منفی رابطه ی معنی داری با راهبردهای یادگیری عمیق ندارند؛ ولی رابطه ی معنی داری بین هیجان های منفی و یادگیری سطحی مشاهده می شود. درنهایت نتایج پژوهش نشان می دهد که هیجان های مثبت با گرایش فراگیران به استفاده از راهبردهای یادگیری عمیق و سطحی مرتبط هستند
آنالیز پی: توزیع و خنثی شدن سرنخهای صوتی-شناختی در واژگان زبان فارسی معیار(مقاله علمی وزارت علوم)
مقایسه عملکرد شناختی درون گرایان و برون گرایان در سه موقعیت سکوت، موسیقی و سر و صدا با توجه به پیشینه های صوتی متفاوت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در پژوهش حاضر، تاثیر موسیقی، سروصدا و محیط مطالعه ی قبلی بر عملکرد دانشجویان دختر درون گرا و برون گرا در آزمون های شناختی مورد آزمایش قرار گرفت. شرکت کنندگان پژوهش شامل 60 نفر از دانشجویان دوره ی کارشناسی ارشد رشته علوم تربیتی دانشگاه تربیت مدرس تهران بودند که بر مبنای پرسش نامه شخصیت آیزنگ (EPQ) به عنوان افراد گروه درون گرا(30 نفر) و برون گرا(30 نفر) تشخیص داده شدند. سپس اعضای هر گروه بر اساس شرایط مطالعه ی قبلی به سه گروه 10 نفره تقسیم شدند. در مرحله دوم، آزمودنی ها در محیط کاملا کنترل شده از نظر صدا در سه مرحله سکوت، موسیقی و سر و صدا به آزمون های شناختی موازی پاسخ دادند. یافته ها توسط آزمون آماری تحلیل واریانس طرح درون آزمودنی– بین آزمودنی مکرر و تحلیل واریانس طرح درون آزمودنی– بین آزمودنی مکرر دو راهه تحلیل گردیدند. نتایج حاکی از این بود که درون گرایان در موقعیت سکوت و برون گرایان در شرایط پخش موسیقی عملکرد بهتری داشتند. عملکرد هر دو گروه درون گرایان و برون گرایان در شرایط وجود سروصدا ضعیفتر از شرایط موسیقی و سکوت بود. گروه های مورد مطالعه در شرایط سر و صدا تفاوت معناداری با هم نداشتند. شرایط محیط مطالعه ی قبلی تاثیر معناداری بر عملکرد شناختی درون گرایان و برون گرایان نداشت. در مجموع یافته های پژوهش شواهد مطلوبی در جهت تفاوت درون گرایان و برون گرایان در گرایش به محرکهای محیطی، فراهم آورد.
نگاهی تحلیلی به رابطه روش تعامل آموزشی با ماندگاری دانشجویان در آموزش الکترونیکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش، رابطه بین روش های برقراری تعامل آموزشی و ماندگاری دانشجویان در برخی رشته های آموزش داده شده به صورت الکترونیکی بررسی شد. پژوهشی توصیفی-تحلیلی و به روش پیمایشی انجام شد تا رابطه بین روش های همزمان تعامل آموزشی (مانند گفتگوی برخط) و روش های ناهمزمان تعامل آموزشی (مانند تالار مباحثه و ارسال پیام الکترونیکی) با ماندگاری دانشجویان در آموزش الکترونیکی بررسی شود. یافته های پژوهش نشان داد بین استفاده استاد از دو روش تالار مباحثه و ارسال پیام الکترونیکی، با استفاده دانشجویان از این دو روش رابطه معنادار وجود دارد. همچنین یافته ها نشان می دهد که در 40% از رشته های برخط روش اصلی تعامل استاد و روش اصلی تعامل دانشجو یکسان و به طور مشخص ترکیبی از گفتگوی برخط و ارسال پیام الکترونیکی بوده است. همان طور که ادبیات پژوهش تأیید می کند، یافته های پژوهش دلالت بر این دارند که انتخاب یک روش یا ترکیبی خاص از روش های تعامل برخط توسط استاد می تواند به استفاده بیش تر دانشجویان از آن روش یا ترکیب خاص منجر شود. این نتایج تأکیدی بر نقش یاددهنده به عنوان تسهیل گر و زمینه ساز مشارکت بیش تر دانشجویان در فرآیند یادگیری الکترونیکی است که به نوبه خود افزایش ماندگاری دانشجویان در مسیر آموزش را به همراه دارد.
میزان توجه به ابعاد مختلف یادگیری واژه در کتاب های درسی دانشگاهی زبان انگلیسی تخصصی انتشارات پیام نور و تأثیر آن در کیفیت نظام آموزشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
محتوای کتاب های درسی در کیفیت نظام آموزش عالی نقش بسزایی دارد. در دروس زبان تخصصی دانشگاهی فراگیری واژه نقش عمده ای دارد. در واقع این واژگان هستند که زبان را می سازند و به درک مطلب کمک می نمایند. اما به نظر می رسد که در تألیف کتب درسی دانشگاهی به ماهیت چندبعدی واژگان توجه نمی شود. هدف ما در این پژوهش، بررسی ابعاد یادگیری واژه در کتاب های زبان تخصصی انتشارات پیام نور می باشد تا با توجه به نتایج حاصله مشخص شود در این گونه کتاب های دانشگاهی از میان نه بعد به چه ابعادی از یادگیری واژه و به چه میزان پرداخته شده است. بدین منظور تمرینات واژه در دوازده عدد از کتاب های زبان تخصصی انتشارات پیام نور درگروه علوم انسانی مورد بررسی قرار گرفت. تمرین های مربوط به هر بعد بر مبنای فهرستی از پیش تهیه شده و تأیید شده توسط کارشناسان در همه ی کتاب ها مشخص و شمارش شد و در نهایت میزان درصد پرداخته شده به آنها محاسبه گردید. تجزیه و تحلیل نتایج به صورت کیفی و توصیفی نشان داد که به بعد صورت- معنایی بیشترین توجه شده است و پس از آن به ترتیب بعد مفهومی- ارجاعی و بعد دستوری مورد توجه قرار گرفته اند. به بعد ارتباطی نیز به میزان اندکی پرداخته شده اما بقیه ی ابعاد در این کتاب ها نادیده گرفته شده اند. نتایج این تحقیق پرداختن به همه ی ابعاد واژگان را به مؤلفان محترم توصیه می کند، چراکه توجه به آنها به توانایی دانشجو درکسب مهارت های زبان می افزاید. در این تحقیق تأثیر و اهمیت این اهتمام در بالا بردن کیفیت نظام آموزش عالی مورد بحث قرار گرفته است.
رابطه راهبردهای یادگیری و سبک های اسناد با مسئولیت پذیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضربا هدف تعیین رابطه راهبردهای یادگیری و سبک های اسناد با مسؤولیت پذیری صورت گرفته است. روش: بدین منظور، از میان 7690 دانش آموز دختر مقطع متوسطه تعداد 364 نفر به شیوه نمونه گیری خوشه ای تصادفی به عنوان گروه نمونه انتخاب گردید. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه های راهبردهای یادگیری، سبک های اسنادو پرسشنامه سنجش میزان مسؤولیت پذیری دانش آموزان استفاده شد.داده ها با استفاده از مدل بندی رگرسیون،مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.یافته ها: نتایج نشان داد که بین راهبردهای یادگیری و سبک اسناد رابطه وجود دارد از سویی راهبردهای یادگیری با مسولیت پذیری ارتباط دارد. همچنین،بین سبک های اسناد با مسؤولیت پذیریدانش آموزان رابطه وجود ندارد. بر اساس نتایج این پژوهش راهبرد های یادگیری در رشته های مختلف متفاوت است. افزون براین، میزان مسؤولیت پذیری در رشته های مختلف تفاوت معنی داری وجود دارد. از طرفیتفاوت معنی داری بین سبک های اسناد در رشته های مختلف تحصیلی مشاهده نشد.بر اساس نتیجه دیگر از این پژوهش بین راهبردهای یادگیری و سبک اسناد با مسؤولیت پذیری تحصیلی ارتباط معنی داری وجود دارد. نتیجه گیری: تسلط دانش آموزان به راهبردهای یادگیری باعث می شود تا کنترل و مسؤولیت پذیری بیشتری داشته باشند. همچنین توجه به اهداف و انتظارات، در عملکرد تحصیلی می تواند موثر باشد.
تأثیر رویکرد یادگیری مبتنی بر وظیفه برافزایش درک مطلب یادگیرندگان زبان انگلیسی به عنوان زبان خارجی
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی تأثیر رویکرد یادگیری مبتنی بر وظیفه برافزایش درک مطلب یادگیرندگان زبان انگلیسی به عنوان زبان خارجی است. بر این اساس نمره های آزمون درک مطلبِ خواندن در گروهی از دانشجویان که روش مبتنی بر وظیفه را تجربه کرده اند با نمره های گروه دیگر که با روش رایجِ خواندن و ترجمه آموزش دیده اند، مقایسه شده است. شرکت کنندگان شامل 26 نفر از دانشجویان مقطع فوق لیسانس در رشته تکنولوژی آموزشی می شود که در دانشکده علوم تربیتیِ دانشگاه علامه طباطبائی در سال تحصیلی 92-1391 مشغول به تحصیل بوده اند. پژوهشگر از بین دانشجویان دختر فوق لیسانس در رشته تکنولوژی آموزشی، دو گروه را به طور تصادفی به عنوان گروه آزمایشی (13 نفر) و گروه کنترل (13 نفر) در نظر گرفته است. گروه آزمایش متن آموزشی را بر اساس طرح درس مبتنی بر وظیفه گذراندند و گروه کنترل محتوا را به روش رایج آموزش دیدند. ابزار اندازه گیری پیش آزمون و پس آزمون محقق ساخته درزمینه درک مطلب زبان انگلیسی در سطح آموزش عالی بوده است. پایایی هر یک از آزمون ها به ترتیب 63/0 و 72/0 بوده که بزرگ تر از ملاک 60/0 است. روش تحلیل داده های پژوهش بوده که شامل میانگین، انحراف استاندارد، کمترین مقدار و بیشترین مقدار گروه آزمایش و کنترل می شود. آزمون معنی داری تفاوت بین میانگین های دو گروه با استفاده از t اختلافی نشان داده شده است. نتایج تحلیل داده ها نشان داد که نمره های زبان در گروه آزمایش که با روش مبتنی بر وظیفه آموزش دیده اند، در مقایسه با نمره های زبان در گروه کنترل که به روش رایجِ خواندن و ترجمه آموزش دیده اند، بیشتر است؛ بنابراین روش مبتنی بر وظیفه در آموزش زبان انگلیسی، منجر به افزایش درک مطلب یادگیرندگان این زبان می شود.
اثربخشی بیوفیدبک EEG بر افزایش فرایند توجه دانشجویان دختر دارای افت تحصیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی بیوفیدبک EEG در بهبود فرایند توجهی دانشجویان دختر دارای افت تحصیلی در دانشگاه محقق اردبیلی انجام گرفت. نمونه این مطالعه 33 نفر بودند که به روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند و در دو گروه آزمایش (15 نفر) و گروه کنترل (18 نفر) به تصادف جایگزین شدند. در قالب روش آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل از دستگاه نوروفیدبک (NFT)، و آزمون عملکرد پیوسته (CPT) برای جمع آوری داده ها استفاده شد. گروه آزمایش به مدت 20 جلسه تحت آموزش نوروفیدبک قرار گرفت. نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد دانشجویانی که در جلسات نوروفیدبک آموزش دیده بودند در مقایسه با گروه کنترل، در پاسخهای صحیح آزمون عملکرد پیوسته افزایش معناداری را نشان دادند و در مولفه های خطای حذف و خطای ارائه کاهش معناداری داشتند. نتایج این پژوهش حاکی از کارآیی نوروفیدبک به عنوان یک شیوه اثربخش در کاهش مشکلات توجه دانشجویان دارای افت تحصیلی است.
ارایه الگویی برای ارتقای توانمندی معلمان دوره ابتدایی، به منظور پرورش استدلال جبری و تفکر تابعی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مطالعه، به بررسی فرآیند تغییر ادراک معلمان دوره ابتدایی پایه های 3 تا 5 می پردازد که در دوره رشد حرفه ای «تفکر جبری، اساس ریاضیات ابتدایی» شرکت کردند. تفکر جبری به عنوان تفکر تابعی، اساس طراحی دوره و به کارگیری و تولید منابع در طول دوره بود. برای بررسی فرآیند تغییر و ارتقای معلمان، از مدل «پذیرش مبتنی بر دغدغه» (CBAM) به عنوان چارچوب نظری مطالعه، استفاده شد. این مدل ، روشی برای اجرا و مدیریت و ارزیابی برنامه های نوآوری است که در این پژوهش، از یکی از ابزارهای آن به نام «پیمایش دغدغه ها» جهت اجرا، مدیریت و ارزیابی کارآمدی این دوره آموزشی و تحلیل فرآیند تغییر معلمان، استفاده شد. این ابزار، توصیفی قدرتمند از میزان پویایی و درگیر شدن فرد را برای تغییر، فراهم می کند. بدین سبب از آن، به عنوان وسیله ای برای رتبه بندی دغدغه های شرکت کنندگان در سه بعد «خود»، «تکلیف» و «تأثیر» در هفت سطح آگاهی، اطلاعاتی، شخصی، مدیریت، پیامد، همکاری و تمرکز مجدد، استفاده شد. نتایج حاصل از به کارگیری مدل، تغییرات مؤثر در میزان آگاهی، مدیریت برنامه و تولید تکلیف های مناسب برای تحقق اهداف برنامه در معلمان را نشان داد. تعدادی از معلمان تا سطح «تکلیف» و «تأثیر» از مراحل دغدغه، ارتقا یافتند. در ضمن، بر اثر کار با معلمان و با تکیه بر مفهوم پردازی های آنان، الگویی برای پرورش تفکر تابعی به دست آمد.
بررسی رابطه رویکردهای یادگیری با عملکرد تحصیلی کیفی و کمی دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه رویکردهای یادگیری دانشجویان (شامل سه رویکرد سطحی، عمیق و استراتژیک) با عملکرد تحصیلی کیفی (شامل ابعاد خودکارآمدی، برنامه ریزی، تأثیرات هیجانی، فقدان کنترل پیامد و انگیزش) و کمی بود. شرکت کنندگان پژوهش 414 دانشجوی دوره کارشناسی (256 دختر و 158 پسر) دانشگاه یزد بودند که به روش تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. برای سنجش رویکردهای یادگیری از پرسش نامه رویکردهای یادگیری برای دانشجویان (ASSIST) و برای سنجش عملکرد تحصیلی کیفی از پرسش نامه عملکرد تحصیلی کیفی (EPT) استفاده شد. سنجش پایایی به روش آلفای کرونباخ، پایایی مطلوبی را برای مقیاس ها گزارش کرد. عملکرد تحصیلی کمی بر اساس معدل ترم و معدل کل دانشجویان بررسی شد. نتایج تحلیل رگرسیون در حوزه عملکرد تحصیلی کیفی نشان داد که رویکرد عمیق و استراتژیک پیش بینی کننده مثبت و رویکرد سطحی پیش بینی کننده منفی نمره کل عملکرد کیفی تحصیلی است. به علاوه، از میان مؤلفه های عملکرد کیفی، خودکارآمدی و انگیزش توسط رویکرد عمیق به صورت مثبت پیش بینی می شوند و رویکردهای استراتژیک و سطحی نیز پیش بینی کننده هر پنج مؤلفه هستند. نتیجه دیگر این که رویکرد عمیق پیش بینی کننده عملکرد تحصیلی کمی نمی باشد، لکن رویکرد استراتژیک به صورت مثبت و رویکرد سطحی به صورت منفی معدل ترم و کل دانشجویان را تبیین می کنند. نتایج پژوهش حاضر ضرورت بازشناسی نقش رویکردهای یادگیری را در کیفیت عملکرد تحصیلی دانشجویان باز می نماید.
مقایسه تأثیر تدریس با الگوی قیاسگری (TWA) و یادگیری مشارکتی در تعامل با سبک های یادگیری ترجیحی بر بازده های یادگیری و نگرش نسبت به علوم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این مطالعه مقایسه تأثیر تدریس با الگوی قیاس گری و یادگیری مشارکتی در تعامل با سبک های یادگیری بر بازده های یادگیری و نگرش نسبت به علوم بود. نمونه تحقیق متشکل از 107 دانش آموز چهار کلاس سوم راهنمایی شهر تبریز بوده که به طور تصادفی خوشه ای از جامعه آماری انتخاب شده بودند. یکی از کلاس ها به عنوان گروه کنترل و کلاس های دیگر به عنوان گروه های آزمایشی لحاظ شدند. گروه کنترل آموزش به شیوه سنتی را دریافت نمود و گروه های آزمایشی (1) تدریس با الگوی قیاس گری، (2) قیاس گری توضیحی متنی به عنوان فوق برنامه و (3) یادگیری مشارکتی را دریافت نمودند. داده ها بوسیله آزمون پیشرفت تحصیلی علوم، مقیاس نگرش نسبت به علوم و پرسشنامه سبک های یادگیری ترجیحی گردآوری شد. نتایج تحلیل واریانس چندمتغیره نشان داد دانش آموزانی که با الگوی قیاس گری و یادگیری مشارکتی تدریس شده اند در مقایسه با گروه های قیاس گری توضیحی متنی به عنوان فوق برنامه و کنترل بازده های یادگیری بهتری دارند. بین بازده های گروه تدریس با الگوی قیاس گری و گروه یادگیری مشارکتی تفاوت معنی داری وجود نداشت. نکته قابل توجه اینکه، اثر سبک های یادگیری تأثیر معنی داری بر بازده های یادگیری دانش آموزان نداشت، هم چنین تعامل آن با گروه تفاوت معنی داری بر بازده های یادگیری دانش آموزان نشان نداد. نتایج تحلیل کوورایانس نشان داد که بین گروه های آزمایشی و کنترل در نگرش نسبت به علوم تفاوت معنی دار وجود ندارد. با توجه به این یافته ها، پیشنهاد می گردد از قیاس گری ها به عنوان الگوی آموزشی در تدریس و یادگیری کلاس های علوم جهت پیشرفت تحصیلی بهتر دانش آموزان استفاده شود.
بررسی تأثیر یادگیری مشارکتی در تعامل با سبک های یادگیری بر رشد مهارت-های اجتماعی دانش آموزان دختر پایه اول دبیرستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر، با هدف بررسی تأثیر یادگیری مشارکتی در تعامل با سبک های یادگیری بر رشد مهارت های اجتماعی دانش آموزان دختر پایه اول دبیرستان انجام گرفت. این تحقیق از نوع نیمه آزمایشی یا پیش آزمون و پس آزمون گروه کنترل بود. در راستای هدف پژوهش، از جامعه دانش آموزان دختر پایه اول دبیرستان های شهرستان ارومیه دادند که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای، تعداد 124 نفر انتخاب و در 4 گروه آزمایشی و کنترل جایگزین شدند. برای اندازه گیری متغیرها میزان از پرسشنامه مهارت های اجتماعی گرشام و الیوت و آزمون گروهی اشکال نهفته ویتکن استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل کواریانس دو راهه، نشان داد که یادگیری مشارکتی در تعامل با سبک های شناختی بر نمرات مهارت های اجتماعی تأثیری در یادگیری وابسته به زمینه روش مشارکتی نسبت ندارد هر چند که در شرایط به روش سنتی تأثیر بیشتری بر رشد مهارت های اجتماعی دارد.
اثربخشی آموزش برنامه ی فراشناخت پانورا و فیلیپو بر عملکرد ریاضی در کودکان با اختلال یادگیری ریاضی پایه ی چهارم دبستان در شهر اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی برنامه آموزش فراشناخت پانورا و فیلیپو بر عملکرد ریاضی دانش آموزان دختر با اختلال ریاضی پایه چهارم ابتدایی هست. در این پژوهش از روش پژوهشی تک آزمودنی با طرح A-B استفاده شد. آزمودنی ها 3 دانش آموز دختر مبتلا به اختلال یادگیری ریاضی در مدارس ابتدایی اصفهان می باشند که با استفاده از نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند و پس از اجرای آزمون تحت آموزش قرار گرفتند. ابزارهای مورداستفاده شامل چهارمین ویرایش آزمون هوش وکسلر، چک لیست تشخیصی اختلال ریاضی و آزمون عملکرد تحصیلی ریاضی بود. در این روش پس از موقعیت خط پایه، مداخله آغاز شد و طی 12 جلسه ی مداخله ی انفرادی، آموزش فراشناخت پانورا و فیلیپو به آزمودنی ها ارائه گردید و هر 3 آزمودنی یک ماه پس از پایان مداخله به مدت 2 هفته ی پی درپی چهار جلسه تحت آزمون پیگیری قرار گرفتند.
این پژوهش نشان داد که بر اساس شاخص آمار توصیفی و تحلیل دیداری، مداخله ی موردنظر در مورد هر سه آزمودنی اثربخش بوده است (با PND 100% برای دو آزمودنی الف و ب و PND 92% برای آزمودنی ج). نتایج پژوهش حاضر نشان داد که با آموزش برنامه فراشناخت پانورا، عملکرد ریاضی دانش آموزان مبتلابه اختلال یادگیری ریاضی بهبود می یابد
آموزش درک خوانداری: بهبود توانایی استنباط در آزمون پرلز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نتایج آزمون پرلز حاکی از آن است که میانگین کل نمرات دانش آموزان ایرانی به طور معناداری کمتر از میانگین جهانی است. گزارشهای مرکز پرلز نشان می دهند که یکی از مشکلات دانش آموزان ایران در درس خواندن، ناتوانی در رسیدن به استنباط است (کریمی،1388). در این تحقیق پژوهشگر در چارچوب مدل سازنده گرایی (گراسر، سینگر و ترابسو، 1994) از طریق مداخله آموزشی، مهارت درک متن را در کودکان 9 تا 10 ساله بهبود بخشیده است. هدف از انجام این پژوهش ارتقای توانایی رسیدن به استنباط در آزمودنیها بود تا به این ترتیب با رفع مشکل اصلی دانش آموزان ایرانی امکان ارتقای درک متن و به تبع آن نتایج پرلز فراهم آید. این پژوهش، تحقیقی شبه تجربی است. در انجام این تحقیق طرح پیش آزمون– پس آزمون با گروه کنترل به کار رفته، یعنی با استفاده از سؤالات آزمون پرلز 2011 از هر دو گروه آزمایشی و کنترل پیش آزمون و پس آزمون گرفته شده است. دانش آموزان در گروه آزمایشی از طریق مداخله آموزشی به راهبردهای درک متن مجهز شدند و گروه کنترل مداخله آموزشی دریافت نکردند. نمونه آماری شامل 66 نفر گروه آزمایشی و 68 نفر گروه کنترل است که با روش نمونه گیری چندمرحله ای از مدارس دخترانه دو منطقه در تهران (مناطق 2 و 18) انتخاب شدند. نمونه سؤالات آزمون پیشرفت تحصیلی پرلز 2011 و آزمون هوش ریون ابزارهای پژوهش حاضر بودند. یافته های پژوهش حاضر نشان داد که این دوره آموزشی به طور معناداری سبب ارتقای توانایی رسیدن به استنباط و درک متن در گروه آزمایش شد. با توجه به یافته های پژوهش می توان نتیجه گیری کرد که آموزش درک خوانداری در چارچوب مدل سازنده گرایی موجب افزایش درک متن و توانایی استنباط می شود.
نقش جهت گیری هدف و راهبردهای فراشناختی خواندن در پیش بینی انگیزش تحصیلی دانشجویان پسر دانشگاه فرهنگیان یزد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش، بررسی نقش جهت گیری هدف و راهبردهای فراشناختی خواندن در پیش بینی انگیزش تحصیلی دانشجویان است. بدین منظور 150 نفر از دانشجویان پسر به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند و پرسش نامه انگیزش تحصیلی، پرسش نامه اهداف پیشرفت، و پرسش نامه راهبردهای فراشناختی خواندن را تکمیل کردند. سپس، داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که بین جهت گیری هدف عملکرد-گرایشی، تسلط- اجتنابی، راهبردهای فراشناختی خواندن و انگیزش درونی رابطه معنی داری وجود دارد. بین جهت گیری هدف عملکرد- گرایشی، عملکرد- اجتنابی و انگیزش بیرونی رابطه معنی داری مشاهده شد. همچنین بین جهت گیری هدف عملکرد- گرایشی، تسلط- گرایشی و بی انگیزگی نیز رابطه معنی دار مشاهده شد. ضرایب رگرسیون چند متغیری نشان داد که جهت گیری هدف عملکرد-گرایشی، تسلط-گرایشی و راهبردهای فراشناختی خواندن می توانند انگیزش درونی و هدف عملکرد- اجتنابی می توانند انگیزش بیرونی و بی انگیزگی را پیش بینی کنند. مطابق نتایج بدست آمده، اهداف پیشرفت و راهبردهای فراشناختی خواندن با انگیزش تحصیلی رابطه دارند و در موقعیت های تحصیلی باید به این متغیرها توجه کرد.
طراحی برنامه مداخلهای مبتنی بر آموزش بازداری پاسخ و بررسی اثر بخشی آن بر نشانه های اختلال نارسایی توجه - بیش-فعالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف طراحی برنامه آموزش بازداری پاسخ و بررسی تأثیر آن بر نشانه های اختلال نارسایی توجه —بیش فعالی کودکان انجام شد. روش پژوهش آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و گروه گواه بود. جامعه آماری شامل همه کودکان دارای اختلال نارسایی توجه - بیش فعالی سنین هفت تا 11 سال شهر تهران بود که به بیمارستانتوانبخشی رفیده مراجعه و تشخیص روان پزشکی دریافت کرده بودند. تعداد 16 آزمودنی به شیوه هدفمند انتخاب شده و به روش تصادفی در دو گروه آزمایشی و گواه جای گرفتند. به منظور بررسی نشانه های اختلال نارسایی توجه - بیش فعالی کودکان از مقیاس درجه بندی معلم کانرز و برای ارزیابی هوش کودکان از آزمون ریون استفاده شد. برنامه آموزش بازداری پاسخ توسط پژوهشگران طراحی شد و کودکان گروه آزمایشی دراین برنامه 12جلسه ای (هر جلسه 45 دقیقه)شرکت کردندو کودکان گروه گواه هیچ گونه آموزشی دریافت نکردند. نتایج داده های به دست آمده با استفاده از روش تحلیل کوواریانس نشان داد که بین میانگین نمره های گروه آزمایشی و گواه در نشانه های اختلال نارسایی توجه - بیش فعالی تفاوت معنی داری وجود دارد(01/0>P).بنابراینمی توان نتیجه گیری کرد که برنامه آموزش بازداری پاسخباعث کاهش معنی دار نشانههای اختلال نارسایی توجه - بیش فعالی در کودکان گروه آزمایشی شده است