فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۰۲۱ تا ۱٬۰۴۰ مورد از کل ۲٬۰۱۸ مورد.
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: اختلال ریاضی یکی از مهمترین و شایع ترین اختلال های دوران کودکی است که بسیاری از روان شناسان به آن توجه ویژه نموده اند. اگرچه بسیاری از دانش آموزان در یادگیری ریاضی دچار مشکل هستند، ولی همه آنها به اختلال ریاضی مبتلا نیستند. در سال های اخیر روش های گوناگونی برای تشخیص و درمان اختلال های ریاضی به کارگرفته شده است، که فنون شناختی- رفتاری یکی از آنها به شمار می رود. هدف پژوهش حاضر مطالعه تأثیر درمان شناختی- رفتاری بر درمان اختلال ریاضی است. مطالعه حاضر از نوع تک آزمودنی با طرح اندازه گیری مکرر بوده است.
روش و یافته ها: یافته های پژوهشی مبین نقش مؤثر درمان شناختی- رفتاری در درمان اختلال ریاضی است. این روش بر آموزش مهارت های شناختی مبتنی است و بیشتر به شکل آموزش خود و خود گویی برای تسهیل مهارت حل مسئله ارائه می شود. در این پژوهش تلاش شد که دانش آموز محرک هایی را که بر پاسخ او اثر می گذارد، بشناسد و آن را به گونه ای مناسب تغییر دهد. داده های این مطالعه با استفاده از آزمون و مصاحبه عمیق بالینی گردآوری شده است. در این پژوهش یک دانش آموز دختر 11 ساله دارای اختلال ریاضی با بهره گیری از فنون شناختی رفتاری مورد درمان قرار گرفته است و داده ها با استفاده از روش اندازه گیری مکرر تحلیل شده است.
نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاکی از آن است که درمان شناختی- رفتاری در کاهش نرخ اشتباهات دانش آموز طی 10 جلسه اثر داشته است. استلزام های نتیجه به دست آمده در مقاله مورد بحث قرار گرفته است.
نقش باورهای فراشناختی و هوش هیجانی نابینایان در پیش بینی سازگاری اجتماعی و مقایسه ی آن با افراد عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی نقش باورهای فراشناختی و هوش هیجانی در پیش بینی سازگاری اجتماعی افراد نابینا و مقایسه آن با افراد عادی انجام شد. روش پژوهش، از نوع علّی مقایسه ای بود و جامعه ی آماری آن همه ی نابینایانی بودند که در 6 ماهه ی اول سال 1392، عضو انجمن نابینایان اردبیل بوده و همچنین افراد عادی که در دامنه ی سنی 20 تا 40 سال قرار داشته و مشکل نابینایی نداشتند. از بین جامعه ی نابینایان با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده، تعداد 40 نفر؛ و از بین جامعه ی افراد عادی نیز با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس، تعداد 40 نفر انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از فرم کوتاه پرسش نامه ی فراشناخت، مقیاس هوش هیجانی و مقیاس سازگاری استفاده شد. داده ها با استفاده از آزمون های آماری خی دو، تحلیل واریانس تک عاملی، ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندمتغیری تحلیل شد. نتایج نشان داد که بین دو گروه نابینا و افراد عادی از لحاظ متغیرهایی مانند خودآگاهی، خودمدیریتی، آگاهی اجتماعی و خودآگاهی شناختی تفاوت معناداری وجود دارد (05/0>P) و هوش هیجانی نابینایان بیشتر از افراد عادی بود (05/0p<). همچنین نتایج نشان داد که مدل پیش بینی سازگاری اجتماعی از روی متغیرهای هوش هیجانی و باورهای فراشناخت در افراد نابینا، معنادار بوده (01/0p<)، ولی در افراد عادی معنادار نبود (05/0p>). 20 درصد از واریانس سازگاری اجتماعی نابینایان به وسیله ی هوش هیجانی و باورهای فراشناخت قابل تبیین بود. این نتایج کاربردهایی را در راستای پیشگیری از آسیب های اجتماعی و روان شناختی و همچنین استفاده از نتایج در توانبخشی افراد نابینا به دنبال دارد.
تأثیر آموزش ایفای نقش بر مهارت های اجتماعی دانش آموزان کم توان ذهنی خفیف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به منظور بررسی تأثیر آموزش ایفای نقش بر مهارت های اجتماعی دانش آموزان کم توان ذهنی خفیف انجام شد. روش پژوهش از نوع آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. در این پژوهش 14 دانش آموز کم توان ذهنی خفیف 16-14 ساله به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه کنترل و آزمایش قرار گرفتند. ابزار پژوهش پرسش نامه مهارت های اجتماعی گرشام و الیوت (1990) بود. والدین و معلمان، پرسش نامه مهارت اجتماعی را برای آزمودنی ها تکمیل کردند. سپس گروه آزمایش در یک برنامه آموزشی 20 جلسه ای شرکت کرد. در این برنامه آموزشی 10 مهارت اجتماعی از طریق ایفای نقش به دانش آموزان آموزش داده شد. پس از این مرحله، پرسش نامه مهارت های اجتماعی دوباره برای همه آزمودنی ها (گروه آزمایش و کنترل) تکمیل شد. داده های به دست آمده از پیش آزمون و پس آزمون با استفاده از تحلیل کواریانس مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که باوجود تفاوت میانگین پیش آزمون–پس آزمون در گروه آزمایش، آموزش ایفای نقش به لحاظ آماری تفاوت معناداری در مهارت های اجتماعی دانش آموزان کم توان ذهنی خفیف ایجاد نکرد. یافته های این پژوهش می تواند در تدوین برنامه های آموزشی برای دانش آموزان با کم توان ذهنی مورد استفاده قرار گیرد.
اثربخشی بازی درمانی گروهی شناختی- رفتاری در اصلاح سازش نایافتگی اجتماعی دانش آموزان دختر با کم توانی ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی بازی درمانی گروهی با رویکرد شناختی- رفتاری در اصلاح سازش نایافتگی اجتماعی دانش آموزان دختر 8 تا 15 ساله کم توان ذهنی انجام گرفت.
روش: روش پژوهش آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل و آزمایش بود. جامعه آماری پژوهش را دانش آموزان دختر ابتدایی کم توان ذهنی شهر کرمانشاه تشکیل می دادند. در نمونه گیری 32 نفر به روش در دسترس انتخاب و سپس براساس 2 انحراف استاندارد بالاتر در آزمون راتر،20 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند (10 آزمایش و10 گواه). گروه آزمایش 11 جلسه بازی درمانی با رویکرد شناختی- رفتاری دریافت کردند و گروه کنترل در لیست انتظار قرار گرفتند. ابزار گردآوری داده های پژوهش، پرسشنامه رفتاری راتر بود. تحلیل داده با استفاده از روش تحلیل کوواریانس نشان داد که بازی درمانی با رویکرد شناختی- رفتاری باعث کاهش سازش نایافتگی اجتماعی دانش آموزان دختر با کم توانی ذهنی و افزایش تعاملات اجتماعی آن ها شده است.
یافته ها: مهم ترین نتایج این پژوهش، مؤثر بودن بازی درمانی گروهی در اصلاح سازش نایافتگی اجتماعی، مفید بودن استفاده از رویکرد شناختی- رفتاری و یکسان بودن نتایج مفید بازی درمانی در کودکان با سطوح ذهنی متفاوت است.
نتیجه گیری: از این رو می توان نتیجه گرفت روش بازی درمانی گروهی با رویکرد شناختی-رفتاری، در کنترل سازش نایافتگی اجتماعی نوجوانان کم توان ذهنی مؤثر است.
فلسفه ای برای تربیت دینی افراد کم توان ذهنی با نگاهی به فلسفه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ارائه مبانی فلسفی پیشنهادی برای تربیت دینی افراد کم توان ذهنی(بر اساس نظرات ملاصدرا) هدف اصلی این مقاله است. تاکید مقاله به طور عمده بر سرنوشت نهایی و سعادت اخروی این افراد، متمرکز است. تحلیل(متون صدرایی) و استنتاج، روش مورد استفاده درتدوین نوشته حاضر بوده است. تشکیکی بودن وجود، خیریت وجود، جسمانیه الحدوث و روحانیه البقا بودن نفس و حرکت جوهری، مبانی فلسفی منتخب برای تربیت دینی افراد کم توان ذهنی است. مراتب سعادت اخروی افراد کم توان ذهنی، وابسته به تربیت دینی آنان است.آنچه تفاوت مراتب وجودی و در نتیجه اختلاف در درجات سعادتمندی افراد کم توان ذهنی را همانند بقیه انسان ها، رقم می زند،کمیت وکیفیت ملکات و صورت های علمی متحد شده با نفسشان است که در فرایند حرکت جوهری کسب شده است. انجام فرایض دینی و خودداری از ارتکاب معاصی(با کمک بزرگسالان) هرچند با فهم اندک و اختیار محدود صورت پذیرد، برای افراد کم توان ذهنی بی نتیجه نیست و موجب ارتقا کیفیت زندگی اخروی آنها می گردد. تربیت دینی افراد کم توان ذهنی به دلیل این برداشت غلط که آنها مکلف نبوده و خداوند آنها را به عذاب دچار نمی سازد، نباید مورد کم توجهی قرار گیرد.
مقایسه کفایت اجتماعی دانش آموزان آسیب دیده شنوایی دارای مادران با و بدون استرس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: هدف از پژوهش حاضر مقایسه کفایت اجتماعی دانش آموزان آسیب دیده شنوایی دارای مادران با و بدون استرس بود.
روش: روش پژوهش توصیفی از نوع علی- مقایسه ای بود. برای این منظور 121 دانش آموز (دختر و پسر) که به شیوه نمونه گیری در دسترس از مدارس استثنایی شهر شیراز انتخاب شده بودند، شرکت داشتند. مقیاس پاسخ به استرس (کوه و همکاران 2001) و مقیاس کفایت اجتماعی (کاریگان، 2007) ابزار های مورد استفاده این پژوهش بودند.
یافته ها: به منظور تحلیل داده های این پژوهش از روش تحلیل واریانس دو طرفه استفاده شد که نتایج نشان داد تفاوت معناداری بین کفایت اجتماعی دانش آموزان آسیب دیده شنوایی مادران با و بدون استرس وجود دارد (p<0/05) بدین معنا که کفایت اجتماعی دانش آموزان دارای مادران با استرس به طور معناداری کمتر از دانش آموزان دارای مادران بدون استرس است.
نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان داد که استرس مادر می تواند روی کفایت اجتماعی کودک آسیب دیده شنوایی تأثیر منفی بگذارد.
رابطه ابعاد عزت نفس، آرزوها و انتظارات دانش آموزان با آسیب جسمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: بیشتر افراد با آسیب جسمی از عزت نفس پایینی برخوردارند و به نوبه خود انتظاری که برای رسیدن به آرزوهایشان دارند، پایین است. هدف از پژوهش حاضر، بررسی رابطه ابعاد عزت نفس، آرزوها و انتظارات دانش آموزان با آسیب جسمی بود.
روش بررسی: روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. نمونه پژوهش مشتمل بر 71 نفر از دانش آموزان با آسیب جسمی (41 پسر و 30 دختر) شهر شیراز بود. به منظور گردآوری داده ها از 3 ابزار؛ فرم کوتاه مقیاس عزت نفس هر (کلی، دنی و یونگ، 1997)؛ زیرمقیاس عزت نفس ارتباط با همسالان از پرسش نامه دوبوا، فلنر، براند، فیلیپس و لیز (1996) و مقیاس آرزوها و انتظارات (لوبر، استوت همر- لوبر، وان کامن و فارینگتون، 1991) استفاده شد، برای تحلیل داده ها نیز از ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد.
نتایج: نتایج حاصل از این پژوهش نش ان داد که بین عزت نفس در خانه با آرزوها و انتظارات (اهمیت کنونی اهداف، انتظارات آینده نزدیک، انتظارات آینده دور) دانش آموزان با آسیب جسمی همبستگی مثبت و معنادار بالاتری نسبت به سایر ابعاد عزت نفس وجود دارد (01/0>P).
نتیجه گیری: بین عزت نفس و آرزوها و انتظارات دانش آموزان با آسیب جسمی رابطه مثبت معنادار وجود داشت.
ناتوانی های یادگیری غیر کلامی: چگونگی تشخیص و کاهش اثرات آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: ناتوانی های یادگیری غیر کلامی یکی از جدیدترین مباحث از زیرمجموعه های ناتوانی های یادگیری است که با توجه به ارتباط و هم پوشانی برخی نشانه های آن با برخی از اختلال های طیف اتیسم (نشانگان اسپرگر) نیاز به دقت و ارزیابی بیشتری دارد. این مقاله تلاش دارد بر نوع غیر کلامی ناتوانی های یادگیری تمرکز کند.
نتیجه گیری: در این پژوهش پس از ارایه ویژگی های افراد با ناتوانی های یادگیری غیر کلامی از قبیل نشانه های کلی و ویژه؛ اطلاعاتی در مورد شیوه تشخیص و ارزیابی این گونه افراد و همچنین روش هایی برای کاهش اثرات آن هم در محیط آموزشگاهی و هم در اجتماع ارایه شده است. مقاله شامل نکته های کاربردی برای مربیان و همچنین نکته هایی برای همکاری والدین به منظور بهبود قابلیت اجتماعی افراد با ناتوانی های یادگیری غیرکلامی است.
تأثیر آموزش مهارت های اجتماعی بر مشکلات رفتاری- هیجانی دانش آموزان پسر با کم توانی ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر آموزش مهارت های
اجتماعی بر مشکلات رفتاری- هیجانی دانش آموزان پسر با کم توانی ذهنی انجام شد. روش
پژوهش، آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این
پژوهش همه ی دانش آموزان پسر با کم توانی ذهنی شهر
شیراز در سال تحصیلی 93-92 بودند که از بین آن ها نمونه ای به حجم 30 نفر به روش
نمونه گیری در دسترس انتخاب و به طور تصادفی در گروه آزمایش و کنترل جاگماری شدند
به طوری که هر گروه 15 نفر بود. از هر دو گروه پیش آزمون به عمل آمد و گروه آزمایش
آموزش مهارت های اجتماعی را در 12
جلسه دریافت کردند در حالی که به گروه کنترل این آموزش ارایه نشد و در
پایان برای هر دو گروه پس آزمون
اجرا شد. برای سنجش مشکلات رفتاری از پرسش نامه
مشکلات رفتاری- هیجانی اینفلد و تونگ (2002)
استفاده شد. تحلیل داده ها با استفاده از روش تحلیل کواریانس
نشان داد که میانگین نمره های مشکلات رفتاری و خرده مقیاس های
آن در گروه آزمایش به طور معنی داری کاهش یافته است. یافته ها بیان گر تأثیر آموزش
مهارت های اجتماعی بر بهبود مشکلات رفتاری- هیجانی دانش آموزان
پسر با کم توانی ذهنی بود.
بنابراین پیشنهاد می شود با طراحی و اجرای آموزش
مهارت های اجتماعی جهت بهبود مشکلات رفتاری دانش آموزان با کم توانی ذهنی
اقدام شود.
بررسی و ارزیابی مدل های ناتوانی در علوم توان بخشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: هدف پژوهش حاضر، بررسی و ارزیابی الگو های ناتوانی در علوم توان بخشی است. در طول 3 دهه؛ پژوهشگران در تلاش برای ایجاد بنیاد معرفت شناختی روشن و آشکار در حوزه توان بخشی بوده اند. به طورکلی الگو های ناتوانی نقش مهمی را در فراهم کردن حمایت های نظری- عملی و خدمات رسانی برای افراد با ناتوانی ایفا می کنند.
روش: پژوهش انجام شده، پژوهشی نظری بود. در حوزه مباحث مربوط به الگو ها و فراهم کردن ارزیابی آن ها؛ تعیین مفروضه های اساسی در رابطه با الگو ها، تعاریف و اصطلاحات از اهمیت ویژه و تعیین کننده ای برخوردار است. بدین منظور، نخست مبانی نظری الگوهای ناتوانی که در علوم توان بخشی مطرح هستند؛ مورد معرفی، توضیح و توصیف قرار گرفتند. در ادامه به تبیین ارتباط بین این الگو ها با یکدیگر پرداخته شد و پس از آن به ارزیابی با استفاده از روش تجزیه و تحلیل منظم و به تبیین ارتباط بین این الگو ها پرداخته شد و مورد بحث نیز قرار گرفتند.
یافته ها: نتایج حاصل از این بررسی نشان می دهد که پژوهش و شناخت مبانی نظری الگو های ناتوانی می تواند چشم انداز روشنی را برای متخصصان، کارشناسان، درمانگران، آموزگاران، قانون گذاران و افراد با ناتوانی و سازمان هایشان فراهم آورد.
معرفی و کاربرد الگوی رهنموددادن همزمان در آموزش کودکان با اختلال اتیسم وکودکان با کم توانی ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از روش های موثر در آموزش کودکان با اختلال اتیسم و کودکان با کم توانی ذهنی روش رهنموددادن همزمان است. روش رهنموددادن همزمان را می توان هم برای مهارت های مجزا یعنی پاسخ تنها در یک دوره نسبتا کوتاه و هم برای مهارت های زنجیره ای و دنباله دار یعنی یک تعداد از توالی رفتارها که یک رفتار پیچیده را شکل می دهند، استفاده کرد. وقتی رهنموددادن همزمان استفاده می شود، معلم یک رهنمود کنترل شده یعنی رهنمودی را که مطمئن است پاسخ صحیح به حساب می آید؛ همزمان با محرک آماج شامل هدف، ژست، فعالیت یا وضعیتی که می خواهیم یادگیرنده وقتی آموزش تمام می شود، پاسخ دهد، ارایه می دهد.
نتیجه گیری: این مقاله به بررسی روش رهنموددادن همزمان در آموزش کودکان با کم توانی ذهنی و کودکان با اختلال اتیسم می پردازد
مقایسه تحولی نظریه ذهن در دانش آموزان با و بدون مشکلات ویژه یادگیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جنبه ای از شناخت اجتماعی که در سال های اخیر توجه فزاینده ای را به خود جلب کرده است، تحول نظریه ذهن در کودکان می باشد. این توانایی برای کارکرد اجتماعی مهم است و به کودکان کمک می کند تا روابط شان با دیگران را هماهنگ کنند. این پژوهش با هدف مقایسه تحول نظریه ذهن و سطوح آن (سطح 1، سطح 2 و سطح 3) در دانش آموزان عادی و مبتلا به اختلال یادگیری مقطع ابتدایی و ارتباط آن با متغیرهای جمعیت شناختی (سن، جنسیت، تحصیلات والدین و وضعیت اقتصادی خانواده) انجام شد. این پژوهش از نوع علّی- مقایسه ای است. جامعه آماری آن را کلیه دانش آموزان عادی و مبتلا به اختلال یادگیری شهر قوچان که در سال 91-92 در مدارس عادی ثبت نام کرده و مشغول به تحصیل بودند، تشکیل داد. انتخاب نمونه از طریق روش نمونه گیری در دسترس انجام شد و از بین دانش آموزان مبتلا به اختلال یادگیری که در مرکز آموزش وتوانبخشی مشکلات ویژه یادگیری امید قوچان دارای پرونده بودند 80 نفر انتخاب شدند. برای مقایسه دانش آموزان دارای اختلال یادگیری با دانش آموزان عادی تعداد 80 نفر از دانش آموزان مدارس عادی که به لحاظ ویژگی های جمعیت شناختی با گروه دانش آموزان دارای اختلال یادگیری همگن بودند انتخاب شدند. گردآوری داده ها از طریق آزمون نظریه ذهن (فرم 38 سوالی) و پرسشنامه محقق ساخته انجام شد. برای بررسی فرضیه پژوهش تحلیل کواریانس، آزمون t برای مقایسه میانگین دو گروه مستقل و تحلیل رگرسیون چند متغیری (با کدگذاری تأثیر) و نرم افزار SPSS-17 به کار رفت. یافته های حاصل از این پژوهش نشان داد که بین نمرات کلی نظریه ذهن و سطوح آن (سطح 1، 2 و 3) در دانش آموزان عادی و دارای اختلال یادگیری تفاوت وجود دارد.و این تفاوت در سطح 01/0 معنی دار است ( 01/0 >P ) و دانش آموزان مبتلا به اختلال یادگیری در مقایسه با دانش آموزان عادی در تکالیف نظریه ذهن عملکرد خوبی نداشتند.
مقایسه سبک های مقابله ای چند بعدی در معلمان مجرد و متاهل مدارس دانش آموزان کم توان ذهنی و عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: مقابله با تنیدگی یکی از چالش های حرفه ای معلمان به شمار می رود. این پژوهش با هدف مقایسه سبک های مقابله ای معلمان مجرد و متاهل در مدارس دانش آموزان کم توان ذهنی و عادی شهر تهران انجام شد.
روش: طرح پژوهش توصیفی از نوع علی-مقایسه ای بود که به شیوه نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای، 200 نفر در 2 گروه 100 نفری انتخاب شدند. داده ها با مقیاس سبک های مقابله ای چند بعدی لیونه، مارون و کاپلان (1996) جمع آوری و براساس تحلیل واریانس چند متغیری، تحلیل واریانس تاثیرات و مقایسه های زوجی مورد پژوهش قرار گرفتند.
یافته ها: نتایج نشان داد بین سبک های مقابله ای معلمان مجرد و متاهل تفاوت معنی داری وجود ندارد (05/0 P>). افزون بر این، بین سبک های مقابله ای مبتنی بر تاخیراندازی در معلمان دانش آموزان کم توان ذهنی و عادی تفاوت معنی داری به دست آمد (001/0 P< )، اما بین سبک های مقابله ای مبتنی بر توکل به خدا، عدم درگیری و روش مواجهه مستقیم در معلمان دانش آموزان کم توان ذهنی و عادی تفاوت معنی داری به دست نیامد (05/0 P>).
نتیجه گیری: معلمان مدارس دانش آموزان کم توان ذهنی نسبت به معلمان مدارس عادی از اصول روان شناختی و علوم تربیتی استفاده بیشتری نموده و از این طریق تلاش می کنند با بهره گیری بیشتر از سبک مقابله به تاخیراندازی؛ مقاومت و طرح عملی خود را برای مقابله با منابع فشارزا افزایش دهند.
اثر آموزش خودنظارتی توجه برعملکرد حل مسئله ریاضی دانش آموزان پسر ابتدایی دچار ناتوانی ریاضی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین تأثیر آموزش خودنظارتی توجه بر عملکرد ریاضی دانش آموزان با ناتوانی حساب انجام گرفت. طرح آزمایشی پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد. آزمودنی های پژوهش شامل 50 دانش آموز پایه پنجم ابتدایی با ناتوانی ریاضی بودند که با روش نمونه گیری هدف دار از بین دانش آموزان مرکز شهرستان خوی انتخاب شدند. آزمودنی ها در دو گروه آزمایش و کنترل انتساب شدند. از آزمون های تشخیصی ناتوانی یادگیری ریاضی(کی مت)، حل مسئله ریاضی و هوش ریون کودکان برای جمع آوری اطلاعات استفاده شده است. نتایج بدست آمده با استفاده از روش تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان داد دانش آموزان دارای ناتوانی حساب گروه آموزشی خودنظارتی در مقایسه با گروه کنترل نمرات بالاتری را در پس آزمون حل مسئله کلامی ریاضی و محاسبات عددی کسب کردند.
مقایسه تصورات یادگیری و عادت های مطالعه در بین دانشجویان با استعدادهای درخشان و عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مقایسه تصورات یادگیری وعادت های مطالعه دانشجویان با استعداهای درخشان و دانشجویان عادیانجام شد. طرح پژوهش توصیفی از نوع علی- مقایسه ای بود. جامعة آماری شامل همه دانشجویان با استعدادهای درخشان و عادی دانشگاه شیراز در سال تحصیلی 91-1390 بودند که از بین آن ها نمونه ای به حجم 242 نفر (141 نفر دانشجوی با استعدادهای درخشان و 141 نفر دانشجوی عادی) به روش هدفمند انتخاب شدند و به پرسش نامه های تصورات یادگیری (پردی و هاتی، 2002) و عادت های مطالعه (پالسانی و شارما، 1989) پاسخ دادند. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس چندمتغیره نشان داد که بین دو گروه از نظر تصورات یادگیری کلی تفاوت معنی داری وجود ندارد (05/0P>). با وجود این، میانگین نمره دانشجویان عادی در خرده مقیاس های یادگیری به عنوان به دست آوردن اطلاعات، یادگیری به عنوان یادآوری و استفاده از اطلاعات، به طور معنی دار بالاتر از دانشجویان با استعدادهای درخشان بود (05/0P<)، میانگین نمره دانشجویان با استعدادهای درخشان در خرده مقیاس های یادگیری به عنوان تغییر شخصی، یادگیری به عنوان فرآیندی که به زمان و مکان محدود نیست و یادگیری به عنوان رشد قابلیت اجتماعی به طور معنی دار بالاتر از دانشجویان عادی بود (01/0P<) و در خرده مقیاس یادگیری به عنوان وظیفه بین دو گروه تفاوت معنی داری مشاهده نشد (05/0P>). افزون بر این یافته های پژوهش نشان داد که میانگین نمره عادت های مطالعه کلی دانشجویان با استعدادهای درخشان به طور معنی دار بالاتر از دانشجویان عادی است (01/0P<). همچنین در خرده مقیاس های تقسیم بندی زمان، وضعیت فیزیکی، توانایی خواندن، یادداشت کردن و انگیزش یادگیری میانگین نمره دانشجویان با استعدادهای درخشان به طور معنی دار بالاتر از دانشجویان عادی بود (01/0P<) اما در خرده مقیاس های حافظه، برگزاری امتحانات و تندرستی بین دو گروه تفاوت معنی داری دیده نشد (05/0P>). با توجه به یافته های به دست آمده می توان گفت که عادت های مطالعه مناسب مستلزم تصورات یادگیری عمیق تر است. بنابراین پیشنهاد می شود آموزش و یادگیری کاربردی تر شود تا تصورات یادگیری دانشجویان عمیق تر شود و از این طریق عادت های مطالعه آن ها بهبود یابد.
بررسی اثربخشی موسیقی ملایم در حین انجام فعالیت های حرفه ای بر بهبود عملکرد شغلی، خودکارآمدی و رفتار سازشی دختران کم توان ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: بر اساس تعریف جدید صاحب نظران از مفهوم کم توانی ذهنی، می توان برخی رفتارهای این گروه از جامعه را بهبود بخشید، بنابراین ﭘﮋوﻫﺶ ﺣﺎﺿﺮ، با هدف بررسی اثربخشی موسیقی ملایم هنگام انجام فعالیت های حرفه ای بر بهبود عملکرد شغلی، خودکارآمدی و رفتار سازشی دختران کم توان ذهنی انجام شد.
روش کار: 40 دانش آموز دختر کم توان ذهنی از میان جامعه کم توان ذهنی آموزش پذیر مدارس حرفه ای دخترانه شهر تبریز به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب و در 2 گروه آزمایشی و گواه گمارده شدند (هر گروه 20 نفر) و از ابزارهای مقیاس خودکارآمدی شرر، آزمون عملکرد حرفه ای کودکان کم توان ذهنی و مقیاس رفتارسازشی واینلند، برای جمع آوری داده ها استفاده شد.
یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد موسیقی ملایم هنگام انجام فعالیت های حرفه ای موجب بهبود عملکرد شغلی، خودکارآمدی و رفتار سازشی دختران کم توان ذهنی می شود.
نتیجه گیری:نتایج پژوهش حاضر، نشان داد که برخی مهارت های اجتماعی را می توان به دختران کم توان ذهنی آموزش داد که موسیقی یکی از روش هایی است که در تسهیل این آموزش می تواند موثر واقع شود. به این صورت که نتایج نشان داد، پخش موسیقی ملایم هنگام انجام فعالیت های حرفه ای می تواند بر بهبود عملکرد شغلی، خودکارآمدی و رفتار سازشی دختران کم توان ذهنی موثر باشد.
بررسی رابطه میان شیوه های فرزندپروری والدین و رفتارهای پرخطر دانش آموزان ناشنوا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: یکی از عواملی که در گرایش فرزندان به سمت رفتارهای پرمخاطره می تواند تاثیرگذار باشد، نوع و روش تربیت فرزند توسط والدین است. هدف از انجام این پژوهش بررسی رابطه میان شیوه های فرزندپروری والدین دارای فرزند آسیب دیده شنوایی با رفتارهای پرمخاطره دانش آموزان بود. روش: از جامعه 83 نفری که در سال تحصیلی92-91 در مدارس ویژه ناشنوایان در شهر کرج مشغول به تحصیل بودند، 80 نفر انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسش نامه سبک فرزند پروری بامریند برای والدین و مقیاس خطر پذیری نوجوانان ایرانی برای دانش آموزان آسیب دیده شنوایی استفاده شد. یافته ها: نتایج تحلیل داده ها با استفاده از روش های آمار استنباطی مانند تحلیل واریانس و ضریب همبستگی پیرسون نشان داد که میان گرایش به رفتار پرمخاطره در دختران و پسران تفاوت معناداری وجود دارد (p<0.05) و همچنین رابطه ای میان سبک فرزند پروری والدین و گرایش به رفتارهای پرمخاطره در دانش آموزان آسیب دیده شنوایی وجود ندارد (p>0.05). نتیجه گیری: به نظر می رسد آموزش و پرورش به سبب ارتباط مستمر با دانش آموزان ناشنوا و والدین شان می تواند در دو حیطه تعامل مشاوران با دانش آموزان برای آگاهی بخشی از رفتارهای پرمخاطره و برگزاری جلسات آموزش خانواده بر والدین اثربخش باشد.
بررسی تحلیلی انتقادی تشخیص های نادرست دانش آموزان تیزهوش و با استعداد
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: مطالعه حاضر با هدف تحلیل و نقد تشخیص های نادرست دانش آموزان تیزهوش و با استعداد و ارائه راهکارهای لازم انجام شد.
منابع داده ها: با استفاده از منابع گوناگون مانند کتب، نشریات، اسناد و مدارک و سایت های معتبر داده ها در مورد موضوع پژوهش گردآوری شد.
روش : روش پژوهش حاضر توصیفی – تحلیلی است. بدین منظور پایگاه های علمی با کلیدواژه های مرتبط با موضوع پژوهش مورد جستجو قرار گرفت و از اسناد و مقاله های به دست آمده مواردی که دارای اطلاعاتی در مورد تشخیص افتراقی و تشخیص های نادرست دانش آموزان تیزهوش و با استعداد بودند و از اعتبار علمی برخوردار بودند، تعداد 24 مورد بدون توجه به زمان نگارش آنها انتخاب شد و مورد تحلیل، بررسی، مقایسه، تفسیر و استنتاج قرار گرفت.
یافته ها: بسیاری از دانش آموزان تیزهوش و با استعداد نه تنها تشخیص داده نمی شوند، که اغلب تشیخص هایی را دریافت می کنند که نشان دهنده نابهنجاری است. تشخیص های نادرست رایج شامل ناتوانی های یادگیری، اختلال نارسایی توجه- فزون کنشی، نشانگان آسپرگر، اختلال نافرمانی مقابله ای، افسردگی و سایر اختلال های خلقی و اختلال وسواس فکری- عملی است. به همین دلیل دست کم ضروری است که متخصصان، معلمان، مربیان و والدین درک کافی از تیزهوشان داشته باشند تا تیزهوشی را نشانه نابهنجاری ندانند. در این مقاله پس از بیان مقدمه ای کوتاه، عوامل مؤثر در تشخیص های نادرست دانش آموزان تیزهوش و با استعداد بحث شده است. سپس رایج ترین تشخیص های نادرست بیان شده و در پایان نتیجه گیری لازم انجام شده است.
نتیجه گیری: زندگی رهبران آینده در مخاطره قرار دارد و برای پیشگیری از این فاجعه، تشخیص دانش آموزان تیزهوش و با استعداد باید به دقت و با روش های تخصصی قابل دفاع انجام شود.