فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۱ تا ۸۰ مورد از کل ۲٬۰۱۸ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف: فقدان حس عدد به عنوان یکی از عوامل بروز اختلال خاص یادگیری ریاضی در کودکان بوده و حافظه فعال نیز بهترین پیش بینی کننده عملکرد مرتبط با حس عدد در کودکان به شمار می رود. بنابراین، هدف از پژوهش حاضر، تحلیل حس عدد برحسب نیمرخ حافظه فعال در دانش آموزان با اختلال خاص یادگیری ریاضی بود. روش : پژوهش حاضر از لحاظ هدف جزء پژوهش های بنیادین و از لحاظ روش مطالعه، همبستگی بود. جامعه ی پژوهش را کلیه دانش آموزان پسر با اختلال خاص یادگیری ریاضی از مراجعه کنندگان به مراکز اختلال خاص یادگیری در سال تحصیلی -14002- 14001 تشکیل می دادند که از بین آنها به روش نمونه گیری هدفمند50 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای این پژوهش شامل مقیاس سنجش حس عدد جردن و همکاران (2008) و مجموعه آزمون حافظه فعال برای کودکان (حافبک) پیکرینگ و گدرکول (2001) بود. تجزیه و تحلیل داده های گردآوری شده به کمک آزمون همبستگی پیرسون و آزمون رگرسیون چندگانه انجام شد. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد بین مجری مرکزی و عملیات همبستگی مثبت و معناداری (29/0 r= و 01/0p<) و بین صفحه دیداری – فضایی و عملیات همبستگی معناداری وجود دارد (19/0 r= و 01/0p). همچنین، خرده مقیاس حافظه فعال صفحه دیداری- فضایی (56/0B= و 02/0>p) توان پیش بینی 04/0 درصد از تغییرات خرده مقیاس حس عدد از جمله عملیات را داشت. نتیجه گیری: با توجه به تأیید نقش معنادار حافظه فعال در میزان حس عدد در کودکان، می توان مهارت های مرتبط با مؤلفه های حافظه فعال به ویژه صفحه دیداری – فضایی را در مراکز اختلال خاص یادگیری جهت افزایش حس عدد آموزش داد.
اثربخشی بسته آموزشی تقویت غلبه طرفی بر کارکردهای اجرایی و ادراک دیداری کودکان با اختلال یادگیری خاص(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی افراد استثنایی سال ۱۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۳
43 - 75
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی بسته آموزشی تقویت غلبه طرفی بر مؤلفه های کارکردهای اجرایی و ادراک دیداری در کودکان با اختلال یادگیری خاص بود. روش پژوهش آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون به همراه گروه گواه بود. از میان کودکان مقطع ابتدایی از 7 تا 12 سال که در کلینیک های روان شناسی شهر تهران در سال 1399 تشخیص اختلال یادگیری خاص گرفته بودند، به صورت غیرتصادفی در دسترس، ۳۰ نفر انتخاب و در دو گروه ۱۵ نفره آزمایش و گواه جایگزین شدند. برای جمع آوری داده ها از آزمون دست برتری ادینبرگ، جدول عصبی-رشدی دلاکاتو، آزمون ادراک دیداری TVPS-R و پرسشنامه کارکردهای اجرایی بریف استفاده شد. نتایج نشان داد که بسته آموزشی تقویت غلبه طرفی بر کارکردهای اجرایی (01/0p< و 47/8=F) و ادراک دیداری )01/0p<و 20/10(F= کودکان با اختلال یادگیری خاص تأثیر داشته است.
تأثیر روان درمانی پویشی فشرده کوتاه مدت دوانلویی بر کیفیت روابط موضوعی و مکانیسم های دفاعی در نوجوانان با اختلال اضطراب جدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی افراد استثنایی سال ۱۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۳
149 - 178
حوزههای تخصصی:
اختلال اضطراب جدایی از شایع ترین اختلال روانی در نوجوانان است که موجب اختلالات شدید جسمانی و روانی می شود. هدف این پژوهش بررسی تأثیر روان درمانی پویشی فشرده کوتاه مدت دوانلویی بر کیفیت روابط موضوعی و مکانیسم های دفاعی در نوجوانان با اختلال اضطراب جدایی انجام شد. این پژوهش از نوع تجربی با طرح پیش آزمون _ پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه پژوهش را کلیه دانشآموزان پسر دوره متوسطه دوم دارای اختلال اضطراب جدایی شهرستان خلخال در سال تحصیلی 1400-1401 تشکیل دادند. از این میان تعداد 30 دانش آموز دارای اختلال اضطراب جدایی بر اساس پرسشنامه اضطراب جدایی مارچ و همکاران (1997) و مصاحبه بالینی ساختار یافته و سایر ملاک های ورود به پژوهش انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 15 نفر) جای دهی شدند. گروه آزمایش در 10 جلسه 60 دقیقه ای تحت برنامه روان درمانی پویشی کوتاه مدت دوانلویی قرار گرفتند. برای هر دو گروه در مرحله پیش و پس آزمون از پرسشنامه های روابط موضوعی بل (1995) و مکانیسم های دفاعی آندروز و همکاران (1993) استفاده شد. داده های پژوهش با تحلیل کوواریانس چند متغیری تجزیه وتحلیل شدند. نتایج نشان داد که روان درمانی پویشی فشرده کوتاه مدت می تواند به طور معناداری موجب بهبود کیفیت روابط موضوعی و کاهش مکانیسم های دفاعی ناسازگار در نوجوانان شود. بر این اساس استفاده از روان درمانی پویشی کوتاه مدت فشرده دوانلویی می تواند به دانش آموزان دارای اختلال اضطراب جدایی در کاهش مشکلات روان شناختی و افزایش کیفیت روابط کمک کند.
مرور نظام مند برنامه ی آموزش والدین هانن بر مهارت های ارتباطی، تعاملی و زبانی کودکان با اختلال طیف اتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی افراد استثنایی سال ۱۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۳
1 - 41
حوزههای تخصصی:
اختلال طیف اتیسم اختلالی تحولی است که تأثیر قابل توجهی بر مهارت های ارتباطی می گذارد. ازآنجاکه داشتن مهارت های ارتباطی برای رشد سایر مهارت ها ضروری است، به کارگیری مداخلات زودهنگام در جهت بهبود مهارت های ارتباطی در کودکان با اختلال طیف اتیسم ضروری به نظر می رسد. هدف از مطالعه حاضر بررسی تأثیر برنامه ی آموزش والدگری هانن بر مهارت های ارتباطی، تعاملی و زبانی کودکان با اختلال طیف اتیسم بود که به روش مروری نظام مند انجام شد. بر این اساس، با جستجوی کلیدواژه های اختلال طیف اتیسم، مهارت های ارتباطی، مداخلات زودهنگام، برنامه والدین هانن، در پایگاه های اطلاعاتی فارسی و خارجی شامل ساینس دایرکت، سیج پاب، پایگاه اطلاع رسانی اریک، کتابخانه آنلاین ویلی، اسپرینگر، مرکز ملی اطلاعات بیوتکنولوژی (پابمد)، مرکز اطلاعات جهانی پروکوست، پایگاه مجلات تخصصی نور، پایگاه مرکز اطلاعات علمی، مگ ایران و ایران داک، کلیه مقالات و پایان نامه های در بازه ی زمانی 1990 تا 2022 بررسی شد. ازاین رو، با توجه به ملاک های ورود و خروج به پژوهش، نتایج 13 مقاله و پایان نامه استخراج و موردبررسی قرار گرفت. نتایج این پژوهش ها نشان داد که برنامه والدین هانن می تواند با تکیه بر استراتژی های آموزشی در محیط طبیعی و تعامل مؤثر والد با کودک، موجب اکتساب طبیعی مهارت های ارتباطی کودکان با اختلال طیف اتیسم شود؛ بنابراین پیشنهاد می شود از این برنامه به عنوان مداخله ای زودهنگام آموزش والدین جهت کار با کودک با اختلال طیف اتیسم مورداستفاده قرار گیرد. بااین وجود، به علت محدودیت های پژوهشی که تعمیم پذیری نتایج را به خطر می اندازد، اثربخشی آن نیازمند بررسی های دقیق تری است.
پیش بینی اختلالات رفتاری کودکان پیش دبستانی بر اساس سبک های دلبستگی مادران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کودکان استثنایی سال ۲۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۹۱)
37 - 48
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حا ضر با هدف تبیین اختلالات رفتاری کودکان بر اساس سبک های دلبستگی مادران انجام شده است. روش: ٣١٨ نفر از کودکان پیش دبستانی (١٦٨ دختر و ١٥٠ پسر) از جامعه آماری با حجم ٦٠٥٥ نفر (که شامل مراکز پیش دبستانی تحت نظر اداره آموزش و پرورش شهر اصفهان بود) با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. با استفاده از پرسشنامه رفتاری کودک آخنباخ- نسخه والدین - و پرسشنامه سبک های دلبستگی هازن و شاور که توسط مادران کودکان تکمیل شدند، اطلاعات جمع آوری شد. داده های به دست آمده با آزمون معناداری همبستگی و تحلیل رگرسیون، تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که سبک دلبستگی ناایمن اجتنابی مادر با مشکلات برونی سازی و مشکلات درونی سازی همبستگی مثبت و سبک دلبستگی ناایمن دوسوگرا در مادر و مشکلات برونی سازی کودکان همبستگی مثبت داشت. همچنین، نتایج نشان داد که از بین سبکهای دلبستگی مادر، سبک دلبستگی اجتنابی به طور مثبت در پیش بینی مشکلات برونی سازی و درونی سازی کودکان نقش دارد. نتیجه گیری: یافته ها نشان میدهد مادران با سبک دلبستگی ناایمن تاثیر قابل توجهی بر اختلالات رفتاری کودکان دارند.
برنامه آموزشی ویژه دانش آموزان با آسیب بینایی: مطالعه مروری نظام مند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: دانش آموزان با آسیب بینایی علاوه بر آموزش در برنامه درسی اصلی مورد نیاز برای همه دانش آموزان باید آموزش های مؤثر و تخصصی در زمینه های منحصربه فردی که به آن برنامه درسی ویژه گفته می شود را نیز دریافت کنند. هدف از پژوهش حاضر مروری بر پژوهش های انجام گرفته در زمینه ی برنامه درسی ویژه دانش آموزان با آسیب بینایی بود. مواد و روش ها: بررسی داده ها در پژوهش حاضر به صورت مروری نظام مند انجام گرفت. روش شناسی آن مبتنی بر گردآوری، طبقه بندی و خلاصه کردن یافته های مقالات علمی- پژوهشی مرتبط با برنامه آموزش ویژه دانش آموزان با آسیب بینایی بود که در سال های 2010 تا 2023 میلادی و برگرفته از پایگاهای اطلاعاتی ، Eric، Ebsco، Google Scholar،Scopus Science Direct، PubMed با کلید واژه های مهارت های جبرانی، کارایی حسی، فناوری کمکی، جهت یابی و حرکت، زندگی مستقل، تعاملات اجتماعی، آموزش حرفه ای )شغلی(، تفریح و سرگرمی، خودتصمیم گیری و دانش آموزان با آسیب بینایی صورت گرفت. نحوه جستجو به این شکل بود که کلیدواژه های مذکور به زبان فارسی و انگلیسی مورد جستجو قرار گرفتند. در جستجوی اولیه، 105 مقاله انتخاب شدند و در ادامه 23 مقاله که عنوان آنها مهارت های جبرانی، کارایی حسی، فناوری کمکی، جهت یابی و حرکت، زندگی مستقل، تعاملات اجتماعی، آموزش حرفه ای )شغلی(، تفریح و سرگرمی، خودتصمیم گیری و دانش آموزان با آسیب بینایی بود، انتخاب شدند. نتیجه گیری: نتایج نشان داد، در 9 حوزه برنامه درسی آموزش ویژه، مهارت ها باید به گونه ای آموزش داده شوند که با زندگی واقعی این دانش آموزان همسو باشند و این دانش آموزان از طریق آموزش منظم و متوالی توسط یک مربی می توانند به این 9 حوزه دست یابند.
Interpersonal Reconstructive Therapy: Improving Empathy and Conflict Resolution in Parents of Children with Autism(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Psychological Research in Individuals with Exceptional Needs (PRIEN), Vol. ۲ No. ۱ (۲۰۲۴) : Serial Number ۵
37-44
حوزههای تخصصی:
This study aimed to evaluate the effectiveness of Interpersonal Reconstructive Therapy (IRT) in enhancing empathy and conflict resolution skills among parents of autistic children. This randomized controlled trial included 30 parents of autistic children, divided into an intervention group (n = 15) receiving IRT and a control group (n = 15) receiving no intervention. Participants were assessed at baseline, post-intervention, and four months post-intervention using the Interpersonal Reactivity Index (IRI) and Conflict Resolution Styles Inventory (CRSI). Data analysis involved repeated measures ANOVA and Bonferroni post-hoc tests, conducted using SPSS-27. The intervention group showed significant improvements in empathy and conflict resolution scores. Empathy scores increased from 54.78 (SD = 5.32) at baseline to 67.32 (SD = 5.67) post-intervention and were maintained at 65.91 (SD = 5.42) at follow-up. Conflict resolution scores rose from 62.14 (SD = 6.23) to 74.89 (SD = 5.47) post-intervention, with scores at follow-up being 73.28 (SD = 5.63). ANOVA results indicated significant main effects for Time (empathy: F(2, 56) = 45.67, p < 0.001, η² = 0.62; conflict resolution: F(2, 56) = 49.18, p < 0.001, η² = 0.64), Group (empathy: F(1, 28) = 32.78, p < 0.001, η² = 0.54; conflict resolution: F(1, 28) = 35.91, p < 0.001, η² = 0.57), and Time × Group interactions (empathy: F(2, 56) = 41.23, p < 0.001, η² = 0.59; conflict resolution: F(2, 56) = 43.89, p < 0.001, η² = 0.60). Bonferroni post-hoc tests confirmed significant improvements from baseline to post-intervention and baseline to follow-up. IRT significantly enhances empathy and conflict resolution skills in parents of autistic children, with improvements maintained over a four-month period. These findings highlight the potential of IRT as an effective intervention to support parents in managing the challenges of raising children with autism.
Promoting Lifelong Learning for Adults with Special Needs(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Lifelong learning is a critical aspect of personal and professional development, and its importance is magnified for adults with special needs. Ensuring that these individuals have access to inclusive and supportive educational opportunities is essential for their empowerment and integration into society. This letter aims to highlight the significance of promoting lifelong learning for adults with special needs and discusses various strategies and programs that have proven effective in enhancing their educational experiences and overall quality of life. Promoting lifelong learning for adults with special needs is a multifaceted endeavor that requires the collaboration of educators, policymakers, community organizations, and the learners themselves. By adopting inclusive policies, leveraging technological advancements, and fostering community support, we can create an educational environment that empowers individuals with special needs to achieve their full potential. The success of programs like Enabled Baristas and the implementation of resource classrooms demonstrate the transformative impact of inclusive education and underscore the importance of continued efforts to support lifelong learning for all.
Emotion Socialization and Grit as Determinants of Academic Self-Concept in Children with Hearing Impairments(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Psychological Research in Individuals with Exceptional Needs (PRIEN), Vol. ۳ No. ۴ (۲۰۲۴) : Serial Number ۸
37-44
حوزههای تخصصی:
This study aimed to investigate the predictors of academic self-concept in children with hearing impairments, focusing on the roles of emotion socialization and grit. Understanding these relationships can inform interventions to support the academic success and well-being of these children. The study employed a cross-sectional design with a sample of 271 children with hearing impairments, selected based on the Morgan and Krejcie table. Participants were assessed using the Self-Description Questionnaire I for academic self-concept, the Coping with Children's Negative Emotions Scale for emotion socialization, and the Grit Scale. Data were analyzed using Pearson correlation to examine bivariate relationships and linear regression to evaluate the predictive power of emotion socialization and grit on academic self-concept, using SPSS-27. Descriptive statistics indicated moderately high levels of academic self-concept (M = 3.45, SD = 0.58), emotion socialization (M = 4.12, SD = 0.73), and grit (M = 3.89, SD = 0.65). Pearson correlation showed significant positive relationships between academic self-concept and both emotion socialization (r = 0.45, p < 0.001) and grit (r = 0.52, p < 0.001). The regression model was significant (F(2, 268) = 76.45, p < 0.001), explaining 36% of the variance in academic self-concept (R² = 0.36). Emotion socialization (B = 0.35, p < 0.001) and grit (B = 0.45, p < 0.001) were significant predictors of academic self-concept. The study found that both emotion socialization and grit are significant predictors of academic self-concept in children with hearing impairments. These findings suggest that interventions aimed at improving emotion socialization practices and fostering grit could enhance the academic self-concept of these children, supporting their academic success and overall well-being.
Teachers’ Narratives on Implementing AI-Based Learning Tools for Students with Severe Disabilities(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Psychological Research in Individuals with Exceptional Needs (PRIEN), Vol. ۲ No. ۲ (۲۰۲۴) : Serial Number ۶
20-27
حوزههای تخصصی:
This study aims to explore teachers' narratives on implementing AI-based learning tools for students with severe disabilities. The objective is to understand the challenges faced, the impacts on students, and the experiences of teachers using these technologies in special education settings. A qualitative research design was employed, using semi-structured interviews to gather data from 16 certified special education teachers with experience in using AI-based learning tools. Participants were selected through purposive sampling to ensure a diverse range of perspectives. Interviews were transcribed and subjected to thematic analysis to identify key themes and patterns in the data. Three main themes emerged from the analysis: implementation challenges, the impact on students, and teacher experiences. Teachers reported significant technical difficulties, inadequate training, and limited administrative support as major challenges. Despite these issues, AI tools had a positive impact on student engagement, motivation, learning outcomes, social interaction, and behavioral changes. Teachers experienced a range of emotions, from initial skepticism to eventual acceptance, and highlighted the importance of peer support and professional growth. The study underscores the transformative potential of AI in special education, while also identifying critical areas that need attention for successful implementation. The integration of AI-based learning tools in special education offers significant benefits for students with severe disabilities, including enhanced engagement, improved learning outcomes, and better social interactions. However, successful implementation requires addressing technical issues, providing comprehensive training, securing administrative support, and fostering a culture of feedback and reflection. Future research should focus on long-term impacts, comparative effectiveness of different AI tools, and the development of effective training programs. Educational institutions must prioritize these areas to maximize the positive impact of AI technologies in special education.
اثربخشی درمان روان پویشی فشرده کوتاه مدت بر سبک های دفاعی و نشخوار فکری مادران دارای فرزند کم توان ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: داشتن کودک کم توان ذهنی بر جنبه های مختلف زندگی والدین بویژه مادران تأثیر می گذارد. این مادران به دلیل متحمل شدن عوامل استرس زای فراوان، مستعد مخاطرات روان شناختی مختلفی هستند. وجود نشخوار فکری و استفاده از سبک های دفاعی رشدنایافته، اهمیت مداخلات درمانی کارآمد را آشکار می سازد. هدف از پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی درمان روان پویشی فشرده کوتاه مدت بر سبک های دفاعی و نشخوار فکری مادران دارای فرزند کم توان ذهنی بود. روش: روش پژوهش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود جامعه آماری پژوهش تمامی مادران 30 تا 45 سال دارای فرزند کم توان ذهنی شهریار تهران بود که در سال 1401 به مرکز توان بخشی تپش مراجعه کرده بودند. حجم نمونه این پژوهش شامل 30 مادر دارای کودک کم توان ذهنی بود که براساس معیارهای موردنظر مطالعه به شیوه نمونه گیری در دسترس در مرکز توان بخشی تپش شهریار انتخاب شدند و به صورت تصادفی در 2 گروه آزمایشی ) 15 نفر ( و گواه ) 15 نفر ( جایگزین شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه مکانیسم های دفاعی آندروز و همکاران ) ۱۹۹۳ ( و پرسشنامه نشخوار فکری نولن-هوکسما ) 199 1 ( استفاده شد. برای شرکت کنندگان گروه آزمایشی، جلسه های درمان روان پویشی فشرده کوتاه مدت در 16 جلسه 90 دقیقه ای برگزار شد. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیره )مانکووا( و با نرم افزار SPSS نسخه 27 انجام شد. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که اثربخشی مداخله درمان روان پویشی کوتاه مدت بر سبک دفاعی رشدیافته ) 43 / 0=اتا و 001 / p=0 (، سبک دفاعی رشدنایافته ) 18 / 0=اتا و 040 / p=0 (، مؤلفه تفکر بی حاصل ) 22 / 0=اتا و 022 / p=0 ( و مؤلفه نشخوار افسرده وار ) 18 / 0=اتا و 037 / p=0 ( تأیید شد. نتیجه گیری: بنابراین می توان از این درمان در راستای بهبود نشخوار فکری و سبک های دفاعی رشدنایافته مادران دارای فرزند کم توان ذهنی استفاده کرد.
اثربخشی برنامه توان بخشی عصب شناختی مبتنی بر حس های پایه همراه با تحریک الکتریکی فراجمجمه ای بر نیمرخ حسی کودکان با اختلال اتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کودکان استثنایی سال ۲۴ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۹۲)
۱۴۰-۱۲۹
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از انجام این پژوهش اثربخشی برنامه توانبخشی عصب شناختی مبتنی بر حس های پایه همراه با تحریک الکتریکی فراجمجمه ای بر نیمرخ حسی کودکان با اختلال اتیسم بود. روش: طرح پژوهش حاضر از نوع کمی-کیفی یا آمیخته ترکیبی بود و در دو مرحله اعتباریابی درونی و اعتباریابی بیرونی اجرا شد. جهت اعتباریابی درونی 10نفر از متخصصان روان شناسی و درمانگران کودکان با نیازهای ویژه به پرسشنامه اعتباریابی پاسخ دادند و شاخص های CVI و CVR بررسی شد. جهت اعتباریابی بیرونی 20 دانش آموز اتیسم با عملکرد بالا که در سال تحصیلی 403-1402 در شهر مشهد درحال تحصیل بودند از مدارس اتیسم و مراکز مشاوره آموزش و پرورش استثنایی شهر مشهد به روش در دسترس انتخاب و به شیوه تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایدهی شدند. آزمودنی ها طی 20جلسه توانبخشی عصب شناختی مبتنی بر حس های پایه همراه با تحریک الکتریکی فراجمجمه ای دریافت کردند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه نیمرخ حسی دان فرم مدرسه استفاده شد. قبل و بعد از اجرای مداخله از آزمودنی ها پیش آزمون و پس آزمون گرفته شد و یک ماه پس از اتمام مداخله پیگیری انجام شد. یافته ها: یافته های حاصل از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر نشان داد که برنامه توانبخشی عصب شناختی همراه با تحریک الکتریکی فراجمجمه ای در سطح معناداری 001/0 موجب بهبود نیمرخ حسی کودکان اتیسم شده است. نتیجه گیری: براساس یافته های پژوهش حاضر؛ برنامه توانبخشی عصب شناختی مبتنی بر حس های پایه همراه با تحریک الکتریکی فراجمجمه ای بر نیمرخ حسی کودکان اتیسم اثربخش است. بنابراین پیشنهاد می شود در فرآیند توانبخشی و درمان اختلال اتیسم از این برنامه استفاده شود. هدف: هدف از انجام این پژوهش اثربخشی برنامه توانبخشی عصب شناختی مبتنی بر حس های پایه همراه با تحریک الکتریکی فراجمجمه ای بر نیمرخ حسی کودکان با اختلال اتیسم بود. روش: طرح پژوهش حاضر از نوع کمی-کیفی یا آمیخته ترکیبی بود و در دو مرحله اعتباریابی درونی و اعتباریابی بیرونی اجرا شد. جهت اعتباریابی درونی 10نفر از متخصصان روان شناسی و درمانگران کودکان با نیازهای ویژه به پرسشنامه اعتباریابی پاسخ دادند و شاخص های CVI و CVR بررسی شد. جهت اعتباریابی بیرونی 20 دانش آموز اتیسم با عملکرد بالا که در سال تحصیلی 403-1402 در شهر مشهد درحال تحصیل بودند از مدارس اتیسم و مراکز مشاوره آموزش و پرورش استثنایی شهر مشهد به روش در دسترس انتخاب و به شیوه تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایدهی شدند. آزمودنی ها طی 20جلسه توانبخشی عصب شناختی مبتنی بر حس های پایه همراه با تحریک الکتریکی فراجمجمه ای دریافت کردند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه نیمرخ حسی دان فرم مدرسه استفاده شد. قبل و بعد از اجرای مداخله از آزمودنی ها پیش آزمون و پس آزمون گرفته شد و یک ماه پس از اتمام مداخله پیگیری انجام شد. یافته ها: یافته های حاصل از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر نشان داد که برنامه توانبخشی عصب شناختی همراه با تحریک الکتریکی فراجمجمه ای در سطح معناداری 001/0 موجب بهبود نیمرخ حسی کودکان اتیسم شده است. نتیجه گیری: براساس یافته های پژوهش حاضر؛ برنامه توانبخشی عصب شناختی مبتنی بر حس های پایه همراه با تحریک الکتریکی فراجمجمه ای بر نیمرخ حسی کودکان اتیسم اثربخش است. بنابراین پیشنهاد می شود در فرآیند توانبخشی و درمان اختلال اتیسم از این برنامه استفاده شود.
اثربخشی آموزش هوش هیجانی بر حل مسئله دانش آموزان مبتلا به اختلال نقص توجه/بیش فعالی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کودکان استثنایی سال ۲۴ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۹۳)
۱۰۰-۹۱
حوزههای تخصصی:
هدف:دانش آموزان مبتلا به اختلال نقص توجه/بیش فعالی اغلب مشکلات عمده را در مهارت های حل مسئله نشان می دهند که پیامد های جدی برای عملکرد تحصیلی و اجتماعی آن ها دارد. لذا تلاش های رو به رشدی برای بهبود این مهارت صورت گرفته است و پژوهش حاضر نیز با هدف اثر بخشی آموزش هوش هیجانی بر حل مسئله دانش آموزان مبتلا به اختلال نقص توجه/بیش فعالی انجام شد. روش : پژوهش حاضر از نوع مطالعات نیمه آزمایشی و با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانش آموزان پسر پایه چهارم و پنجم ابتدایی مبتلا اختلال نقص توجه/بیش فعالی شهر تهران بودند و نمونه پژوهش حاضر از بین دانش آموزان مراجعه کننده به مراکز مشاوره آوای رهایی و کسری به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند، آزمودنی های گروه آزمایشی برنامه آموزش هوش هیجانی را به مدت 10 جلسه دریافت کردند و آزمودنی های گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکردند. تمامی آزمودنی ها قبل و بعد از آموزش با استفاده از پرسشنامه حل مسئله هپنر و پترسون مورد ارزیابی قرار گرفتند. یافته ها: پس از برگزاری جلسات آموزش هوش هیجانی، افزایش معناداری در نمره حل مسئله دانش آموزان با اختلال نقص توجه/بیش فعالی مشاهده شد.نتیجه گیری: برنامه آموزش هوش هیجانی مداخله ای موثر برای بهبود مهارت حل مسئله در دانش آموزان مبتلا به اختلال نقص توجه/بیش فعالی است.
اثربخشی درمان مبتنی بر یکپارچگی حسی در افزایش توجه انتخابی و توجه مستمر دانش آموزان با اختلال خواندن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: ناتوانی های یادگیری یک اختلال عصبی- تحولی با منشأ زیستی بوده و مبنایی است برای نابهنجاری ها در سطح شناختی که با علایم رفتاری این اختلال از قبیل نارسایی در توجه ارتباط دارد. بنابراین پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی درمان مبتنی بر یکپارچگی حسی در توجه انتخابی و توجه مداوم دانش آموزان با اختلال خواندن انجام شد. روش: پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر روش، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل و پیگیری یک ماهه بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی کودکان پسر 7 تا 12 سال دارای اختلال خواندن است که به مراکز روان شناسی، مشاوره و مراکز درمانی روان پزشکی تهران در سال ۱۳۹۹-۱۴۰۰ مراجعه کردند. از جامعه آماری موردنظر تعداد 30 دانش آموز به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گروه کنترل قرار گرفتند. شرکت کنندگان در پژوهش آزمون رنگ واژه استروپ (بندر، 1983) و آزمون عملکرد پیوسته (رازولد و همکاران، 1965) را تکمیل کردند و آزمودنی های گروه آزمایش 8 جلسه (هفته ای یک جلسه) شیوه نامه درمان مبتنی بر یکپارچگی حسی (آیرس، 1996) را دریافت کردند. در نهایت تحلیل داده های پژوهش با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر به وسیله نرم افزار spss26 انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد که گروه دریافت کننده برنامه درمان مبتنی بر یکپارچگی حسی در متغیرهای وابسته این پژوهش نسبت به گروه کنترل نه تنها اثربخشی بیشتری را نشان داد ه اند (p<0.001) بلکه در طی زمان نیز این میزان اثرگذاری برای آنها حفظ شد که پایداری اثر مداخله را نشان می دهد (p<0.001). نتیجه گیری: نتایج نشان داد که این روش درمانی در بهبود توجه انتخابی و توجه مستمر به صورت پایدار در کودکان با اختلال خواندن مؤثر بوده است و برنامه ریزان و درمانگران می توانند استفاده از این روش درمانی را در دستورکار خود قرار دهند.
مدل فراگیرسازی ورزش آموزشی افراد با ناتوانی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: آموزش فرا گیر به صورت آموزش و پرورشی که مبتنی بر اصول پذیرش و فرا گیری همه افراد باشد، تعریف می شود. ا ین پژو هش با هدف ارائه مدلی برای فرا گیرسازی ورزش آموز شی ا فراد با ناتوا نی در ا یران ان جام شد. روش: روش آمیخته ) کیفی و کمّّی( به صورت ا کتشافی متوالی برای اجرای این پژوهش مورد استفاده قرار گرفت. مشارکت کنندگان در پژوهش شامل متخصصان و خبرگان ورزش افراد با ناتوانی بودند و مصاحبه ها تا حصول اشباع نظری در بخش کیفی، 16 نفر و در بخش کمّّی نیز 10 نفر مورد استفاده قرار گرفتند. برای جمع آوری داده ها در بخش های کیفی و کمّّی، به ترتیب از مصاحبه نیمهساختاریافته و پرسشنامه تدوین شده مبتنی بر روش فرآیند تحلیل سلسله مراتبی) )AHP استفاده شد. یافته ها: تعداد 602 کُُد باز به دست آمد که بعد از ادغام کُُد های تکراری، 182 کُُد باز منحصر به فرد به عنوان گویه های مؤثر بر فرا گیرسازی ورزش آموزشی افراد با ناتوانی و به ترتیب 6، 14 و 5 کُُد محوری نهایی در 3 سطح خُُرد، میانی و کلان گردآوری شد. نتیجه گیری: با توجه به نتایج و بعد از شناسایی عوامل مؤثر بر فرا گیرسازی ورزش آموزشی افراد با ناتوانی، نقش معلم و فرد با ناتوانی در بخش عوامل خُُرد، نقش مدیریت ورزش و مالی سازمان و مرکز ورزش در بخش عوامل میانی و نقش اقتصاد کلان کشور و جامعه در بخش عوامل کلان از اهمیت بالاتری برخوردار بودند.
اثربخشی درمان مبتنی بر شفقت بر انزوای اجتماعی، درماندگی روان شناختی و دلزدگی تحصیلی کودکان با اختلال یادگیری ویژه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کودکان استثنایی سال ۲۴ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۹۳)
۱۴۱-۱۲۵
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی درمان مبتنی بر شفقت بر انزوای اجتماعی، درماندگی روان شناختی و دلزدگی تحصیلی کودکان با اختلال یادگیری انجام شد. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش کودکان با اختلال یادگیری شهر دزفول در سال 1402 بودند. حجم نمونه پژوهش شامل 30 نفر از این کودکان بود که با روش نمونه گیری در دسترس و با توجه به ملاک های ورود و خروج مطالعه انتخاب شدند. گروه آزمایش مداخله آموزشی را هشت جلسه 90 دقیقه ای هفتگی دریافت نمودند. پرسش نامه های مورد استفاده در این پژوهش شامل انزوای اجتماعی، درماندگی روان شناختی و دلزدگی تحصیلی بود. داده ها با تحلیل کوواریانس تک متغیره، با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 22 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج نشان داد بین گروه های آزمایش و گواه از نظر انزوای اجتماعی، درماندگی روان شناختی و دلزدگی تحصیلی تفاوت معنی داری وجود داشت (001/0>p). به عبارت دیگر درمان مبتنی بر شفقت باعث بهبود انزوای اجتماعی، درماندگی روان شناختی و دلزدگی تحصیلی شد. نتیجه گیری: منطبق با یافته های این پژوهش می توان مداخله مبتنی بر شفقت را به عنوان یک روش کارا جهت کاهش انزوای اجتماعی، درماندگی روان شناختی و دلزدگی تحصیلی کودکان با اختلال یادگیری پیشنهاد داد.
تدوین مدل ساختاری بهزیستی روان شناختی مادران دارای کودک با کم توانی هوشی بر اساس هسته ارزشیابی خود با میانجی گری دلزدگی زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کودکان استثنایی سال ۲۴ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۹۴)
۱۶۵-۱۵۳
حوزههای تخصصی:
هدف: تولد یک کودک با کم توانی هوشی می تواند شرایط دشواری برای والدین و خانواده ایجاد کند، زیرا والدین به طور غیرمنتظره ای با یک معضل عاطفی مواجه می شوند که موجب افزایش ناراحتی و نگرانی آن ها می شود. این پژوهش با هدف تدوین مدل ساختاری بهزیستی روان شناختی مادران دارای کودک با کم توانی هوشی بر اساس هسته ارزشیابی خود با میانجی گری دلزدگی زناشویی انجام شد. روش: روش مطالعه حاضر از لحاظ هدف کاربردی و از نظر ماهیت توصیفی به روش مدل یابی معادلات ساختاری می باشد. جامعه آماری این پژوهش کلیه والدین دارای کودک با کم توانی هوشی هستند که از سازمان بهزیستی خدمات دریافت می کنند. حجم نمونه در پژوهش حاضر نیز با در نظر گرفتن احتمال اُفت نمونه ها 300 نفر در نظر گرفته شد. روش نمونه گیری مورد استفاده نیز به صورت در دسترس بود. ابزارهای اندازه گیری داده ها شامل پرسشنامه بهزیستی روان شناختی، مقیاس هسته ارزشیابی خود، پرسشنامه دلزدگی زناشویی بود. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که بهزیستی روان شناختی مادران دارای کودک با کم توانی هوشی بر اساس هسته ارزشیابی خود با میانجی گری دلزدگی زناشویی وجود دارد. نتیجه گیری: این یافته می تواند به عنوان مبنایی برای طراحی و اجرای برنامه های جامع و حمایتی در زمینه روان شناسی عمل کند که با هدف تقویت هسته ارزشیابی خود و کاهش دلزدگی زناشویی، به بهبود کیفیت زندگی و بهزیستی روان شناختی مادران دارای کودک با کم توانی هوشی کمک کند. کلید واژه ها: بهزیستی روان شناختی، کم توانی هوشی، هسته ارزشیابی خود، دلزدگی زناشویی.
اثربخشی مداخله آموزشی سیستم های یادگیری چندگانه برحافظه ی کاری و توجه دانش آموزان با اختلال خواندن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: اختلال خواندن یکی از انواع اختلالات یادگیری ویژه است که به مشکلات تحصیلی و یادگیری در دانش آموزان منجر می شود و در مدارس میزان شیوع بالایی دارد. بنابراین پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی مداخله آموزشی مبتنی بر سیستم های یادگیری چندگانه بر بهبود حافظه ی کاری و توجه در دانش آموزان با اختلال خواندن انجام شد. روش: این پژوهش از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود، جامعه آماری پژوهش شامل دانش آموزان با اختلال خواندن در دوره دوم ابتدایی شهرستان مراغه بود که 30 نفر از آنان با استفاده از شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب و به طور تصادفی در 2 گروه آزمایشی ) 15 نفر( و گواه ) 15 نفر( جای دهی شدند. برای هر گروه از مشارکت کنندگان، نخست آزمون وکسلر ) WISC-R ۱ ، نسخه 5( و سپس آزمون تشخیص خواندن نما ) کرمی و نوری، 1388 ( و سپس آزمون حافظه ی کاری و آزمون توجه استروپ ) Stroop ( اجرا شد. سپس برنامه آموزشی مبتنی بر سیستم های یادگیری به مدت 14 جلسه 45 دقیقه ای روی گروه آزمایشی اجرا شد. داده ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: براساس یافته های پژوهش بین 2 گروه آزمودنی از نظر حافظه ی کاری و تعداد خطا و زمان وا کنش در توجه تفاوت آماری معنا داری وجود داشت و تعدادی خطای گروه آزمایشی کمتر از گروه گواه و زمان وا کنش گروه آزمایشی کمتر از گروه گواه بود. نتیجه گیری: با توجه به تفاوت آماری عملکرد 2 گروه آزمودنی می توان نتیجه گرفت که مداخله آموزشی مبتنی بر سیستم های یادگیری بر حافظه ی کاری و توجه اثربخش بوده و باعث بهبود عملکرد حافظه ی کاری و توجه دانش آموزان با اختلال خواندن می شود. بنابراین، پیشنهاد می شود مربیان مشکلات یادگیری ویژه از این نوع برنامه ها برای بهبود اختلال خواندن دانش آموزان خود استفاده نمایند.
طراحی و اعتباریابی الگوی بهبود نقص توجه و بیش فعالی در دانش آموزان دوره ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی افراد استثنایی سال ۱۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۳
77 - 120
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام این تحقیق طراحی و اعتباریابی الگوی بهبود نقص توجه و بیش فعالی در دانش آموزان دوره ابتدایی شهر اردبیل بود. تحقیق از لحاظ هدف کاربردی، از نظر ماهیت داده ها آمیخته و از نظر شیوه اجرا اکتشافی بود. در بخش کیفی، از مصاحبه نیمه ساختاریافته و نظریه داده بنیاد استفاده شده است. جامعه آماری بخش کیفی اساتید دانشگاهی و صاحب نظران حوزه مشاوره مدرسه و علوم تربیتی بودند که تعداد 15 نفر از آن ها بر اساس اصل اشباع نظر به صورت نظری هدفمند انتخاب شدند. جامعه آماری در بخش کمی نیز کلیه آموزگاران دوره ابتدایی شهر اردبیل در سال تحصیلی 1403-1402 به تعداد 2600 نفر بودند که بر اساس جدول مورگان 335 نفر از آن ها بر اساس روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات در این پژوهش، پرسشنامه محقق ساخته منتج از مفاهیم پالایش شده به دست آمده از کدهای اولیه بودند. مجموعه داده های به دست آمده بعد از طی فرآیند مستمر کدگذاری های باز، محوری و انتخابی در قالب 156 کد باز، 146 مفهوم، 12 مقوله و 6 طبقه بر اساس رویکرد سامان مند سازمان دهی شدند. یافته های پژوهش نشان می دهد الگوی بهبود نقص توجه و بیش فعالی در دانش آموزان دوره ابتدایی شهر اردبیل تحت مقولات ویژگی های فردی و روان شناختی، مهارت های حرکتی، مهارت های اجتماعی، اختلال نقص توجه، راهبردهای آموزشی در سطح فردی، راهبردهای آموزشی در سطح بین فردی و ارتباطی، مداخلات دارویی و تغذیه ای، مداخلات فیزیولوژیکی و رفتاری، کنترل روان شناختی، تقویت توانایی های حرکتی و جسمانی، رشد روان شناختی و مشارکت اجتماعی دسته بندی و از نظر اعتباریابی برازش شدند (p<0.05). درنهایت پیشنهاد می شود از نتایج یافته های این پژوهش به عنوان یک راهنما و مسیر کلی برای بهبود نقص توجه و بیش فعالی توسط متخصصان در مدارس و نیز در سایر مراکز همچون مراکز خدمات روان شناختی، کلینیک های مشاوره و روان درمانی، مراکز بهزیستی، دانشگاه ها و ... متناسب با موقعیت ها و زمینه های موجود استفاده شود.
Community Integration and Social Participation for Adults with Intellectual Disabilities(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
The objective of this study was to explore the experiences and perceptions of community integration and social participation among adults with intellectual disabilities (ID). This qualitative research employed semi-structured interviews to gather in-depth data from 27 adults with intellectual disabilities. Participants were recruited through purposive sampling from various community centers, support groups, and social service organizations. Data were collected until theoretical saturation was achieved. Thematic analysis was used to analyze the transcribed interviews, identifying key themes and subthemes that captured the essence of the participants' experiences and perceptions. The study identified four main themes: experiences of community integration, types of social activities, perceived benefits and challenges, and influencing factors. Participants reported a strong sense of belonging and personal growth through community activities, despite facing barriers such as stigma, accessibility issues, and financial constraints. Support systems, including family, professionals, and peer networks, played a crucial role in facilitating participation. Recreational, cultural, and educational activities, as well as volunteering, provided significant physical, emotional, and social benefits. Technological advancements, inclusive policies, and personal resilience were identified as critical factors influencing community integration. The findings highlight the importance of enhancing accessibility, support systems, and inclusive policies to promote community integration and social participation for adults with intellectual disabilities. Addressing the identified barriers and leveraging facilitators can improve their quality of life and well-being. Future research should employ mixed-methods approaches, include longitudinal studies, and consider the perspectives of family members, caregivers, and professionals to provide a more comprehensive understanding of the factors influencing community participation.