فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۴۱ تا ۵۶۰ مورد از کل ۴٬۴۲۱ مورد.
منبع:
اعتیادپژوهی سال یازدهم زمستان ۱۳۹۶ شماره ۴۴
209-226
حوزههای تخصصی:
هدف : پژوهش حاضر با هدف مدل یابی ساختاری کارکرد خانواده و ولع مصرف مواد در معتادان تحت درمان نگهدارنده با متادون با تأکید بر نقش واسطه ای خود شفقت ورزی انجام شد. روش: پژوهش حاضر از نوع مطالعات همبستگی است و از روش تحلیل مسیر برای بررسی ارتباط ساختاری بین متغیرها استفاده شده است. جامعه آماری این پژوهش معتادان تحت درمان نگهدارنده با متادون در مراکز درمان سرپایی زیر نظر بهزیستی سال 1396 شهرستان اهواز بود که از این میان با توجه به معیارهای ورود به پژوهش تعداد 150 نفر با روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند و به ابزار سنجش کارکرد خانواده، پرسش نامه خود شفقت ورزی و ولع مصرف مواد پاسخ دادند. تجزیه و تحلیل با استفاده از نرم افزارهای AMOS و SPSS انجام گرفت. یافته ها: نتایج حاکی از برازندگی مناسب مدل بود که در آن کارکرد خانواده به صورت مستقیم ولع مصرف مواد را پیش بینی نمود
بررسی تکانشوری در سوء مصرف کنندگان مواد قبل و پس از درمان نگه دارنده با متادون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال یازدهم زمستان ۱۳۹۶ شماره ۴۴
243-256
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از این مطالعه بررسی اثر درمان نگه دارنده با متادون بر سطوح تکانشوری سؤمصرف کنندگان مواد بوده است. روش: این مطالعه به صورت شبه آزمایشی به شیوه ی پیش آزمون- پس آزمون تک گروهی انجام شد. جامعه ی آماری این مطالعه سؤمصرف کنندگان مواد بودند که طی شش ماهه ی دوم سال 1394 به دو کلینیک ترک اعتیاد در شهر ساری مراجعه کردند. نمونه مورد مطالعه 30 سؤمصرف کننده مواد بود که به شیوه ی نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و قبل و 45 روز پس از درمان نگه دارنده با متادون مورد ارزیابی قرار گرفتند. از مقیاس تکانشوری بارات، آزمون خطرپذیری بادکنکی و آزمون برو- نه- برو برای سنجش تکانشوری شرکت کنندگان استفاده شد. یافته ها: نتایج آزمون تی وابسته حاکی از کاهش معنادار نمره ی کل تکانشوری و تکانشوری شناختی در مقیاس بارات و کاهش معنادار شاخص های تکانشوری در آزمون خطرپذیری بادکنکی و آزمون برو-نه-برو پس از درمان نگهدارنده با متادون بود. نتیجه گیری: مطابق با یافته های این مطالعه درمان نگه دارنده با متادون راهبرد مؤثری برای کاهش سطوح تکانشوری سوء مصرف کنندگان مواد می باشد. در مواردی که کاهش رفتارهای تکانشورانه ی سوءمصرف کنندگان مواد در دوره ی ترک مورد هدف باشد، می توان از درمان نگه دارنده با متادون استفاده کرد.
پیشگیری از اعتیاد با رویکرد اجتماعی کردن مبارزه با مواد مخدر و بهره مندی از ظرفیت سازمان های مردمی
حوزههای تخصصی:
اعتیاد زمینه ساز بسیاری دیگر از مشکلات و مسائل اجتماعی بوده و می تواند نقش مهمی در کم توسعه یافتگی داشته باشد. به علاوه با توجه به تبدیل شدن مواد مخدر و اعتیاد به ابزار جنگ نرم و تهدید علیه امنیت ملی از یک سو و منابع قابل توجه کشور خصوصاً در حوزه های فرهنگی از سوی دیگر، در صورت پذیرش اصل اقدامات رویکرد اجتماعی کردن پیشگیری از اعتیاد به عنوان مهم ترین رویکرد در مصون سازی آحاد جامعه، چاره ای جز حمایت از سازمان های مردم نهاد و تیم های محله ای در این زمینه نیست. مطالعه حاضر که به روش مروری-کتابخانه ای انجام شده، درصدد است تا ضمن تبیین نقش سازمان های مردم نهاد در برنامه های پیشگیرانه و اهداف اصلی رویکرد اجتماعی کردن مبارزه با مواد مخدر، با ایجاد حساسیت افزون تر در بین مسئولین و سازمان های مردمی، ضرورت ایجاد یک نهضت عمومی و فراگیر در پیشگیری از اعتیاد را روشن نماید؛ و مبارزه با مواد مخدر از طریق مبارزه ی اجتماعی با ورود و مشارکت تمام افراد جامعه ازجمله خانواده ها و سمن ها به عنوان یک سیاست ارجح برای هر دولتی در کشور ما باشد.
اثربخشی گروه درمانی شناختی -رفتاری بر افسردگی، اضطراب و عزت نفس بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی نوع یک(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: اختلال دوقطبی یک بیماری روان پزشکی مزمن و ناتوان کننده است که میزان شیوع نوع یک آن، 4/1 تا 6/1 درصد است. هدف از این پژوهش بررسی اثربخشی گروه درمانی شناختی-رفتاری بر افسردگی، اضطراب و عزت نفس بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی نوع یک پس از تثبیت فاز حاد می باشد. روش کار: جامعه ی آماری این کارآزمایی بالینی شامل تمام بیماران مرد با تشخیص اختلال خلقی دوقطبی نوع یک بستری در بخش های بیمارستان روان پزشکی ابن سینای مشهد در سال 1390 بودند که با درمان دارویی فاز حاد در آن ها تثبیت شده بود. از میان این بیماران،30 نفر به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب و به طور تصادفی به 2 گروه 15 نفری آزمون و شاهد تقسیم شدند. گروه آزمونتحت گروه درمانی شناختی-رفتاری 10 جلسه ای و گروه شاهد تحت درمان گروهی حمایتی غیر ساختاریافته قرار گرفتند. آزمون های افسردگی و اضطراب بک و عزت نفس آیزنک برای تمام بیماران، قبل، بلافاصله بعد و 2ماه و 6 ماه بعد از اتمام جلسات تکمیل شد. داده ها با شاخص های توصیفی و آزمون تحلیل کواریانس و تی مستقل با نرم افزار SPSS نسخه ی 19 تحلیل شدند. یافته ها: بعد از گروه درمانی شناختی-رفتاری، میزان افسردگی و اضطراب در پایان درمان و دو ماه و شش ماه پی گیری،کاهش معنی داری نسبت به گروه شاهد نشان داد (05/0>P) اما افزایش در میزان عزت نفس در پایان درمان و دوره ی پی گیری، معنی دار نبود. نتیجه گیری: رویکرد گروه درمانی شناختی-رفتاری به عنوان یک درمان موثر برای کاهش افسردگی و اضطراب بعد از تثبیت فاز حاد در کنار درمان های دارویی برای بیماران مبتلا به اختلال دو قطبی نوع یک می تواند مد نظر قرار گیرد و می توان در بازتوانی بالینی این بیماران، از آن کمک گرفت.
مقایسه نیمرخ حافظه فعال کودکان مبتلا به اختلال نارسایی توجه/ فزون کنشی و کودکان مبتلا به نارساخوانی با کودکان بهنجار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: بعضی از اختلال های روان شناختی و یادگیری دوران کودکی مانند نارساخوانی و اختلال نارسایی توجه و فزون کنشی می تواند فرایند شناختی کودکان را تحت تأثیر قرار دهد؛ بنابراین پژوهش حاضر به منظور مقایسه نیمرخ حافظه فعال کودکان مبتلا به اختلال نارسایی توجه/ فزون کنشی و کودکان مبتلا به نارساخوانی با کودکان بهنجار ، انجام شد.
پیش بینی بدکارکردی جنسی بر اساس باورهای جنسی در دانشجویان زن متأهل شهر اهواز(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف :هدف از انجام پژوهش حاضر، پیش بینی بدکارکردی جنسی بر اساس مؤلفه های باورهای جنسی شامل محافظه کاری جنسی، میل و لذت جنسی به عنوان یک گناه، باورهای مربوط به سن، باورهای تصویر بدن، انکار تقدم محبت در رابطه جنسی و ترجیح نقش مادری در دانشجویان زن متأهل بود. مواد و روش ها:روش پژوهش همبستگی و جامعه آماری دانشجویان زن متأهل دانشگاه های اهواز در سال 1394 بود که 200 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسش نامه های شاخص عملکرد جنسی زنان Rosen (Female sexual function index) و پرسش نامه باورهای ناکارامد جنسی Nober (Sexual dysfunctional beliefs) بود. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS به روش تحلیل ممیز گام به گام مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت. یافته ها:تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که ترکیب خطی متغیرهای محافظه کاری جنسی، میل و لذت جنسی به عنوان یک گناه، باورهای مربوط به سن، باورهای تصویر بدن، انکار تقدم محبت در رابطه جنسی و ترجیح نقش مادری قادر به پیش بینی عضویت گروهی افراد با و بدون بدکارکردی جنسی با 5/78 درصد صحت در دانشجویان زن متأهل بود. همچنین، کارامدترین متغیر در پیش بینی عضویت گروهی افراد لذت جنسی به عنوان یک گناه با سطح معنی داری 001/0 بود. نتیجه گیری:باورها به عنوان نگرش های شخصی افراد، نقش تعیین کننده ای در بدکارکردی جنسی افراد دارد. لازم است تا در مشاوره و درمان افرادی که بدکارکردی جنسی دارند، به باورها به عنوان عامل مهم برای کاهش بدکارکردی جنسی توجه کرد.
مقایسه رفتارهای پرخطر، راهبردهای فرایندی نظم جویی هیجان و حافظه فردمحور و پیرامون محور در دانش آموزان دبیرستانی با و بدون گرایش به اعتیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف این مطالعه مقایسه رفتارهای پرخطر، راهبردهای فرایندی نظم جویی هیجان و حافظه فردمحور و پیرامون محور در دانش آموزان با و بدون گرایش به اعتیاد بود. روش: طرح پژوهش توصیفی از نوع علی- مقایسه ای بود. جامعه آماری این پژوهش را دانش آموزان پسر دبیرستانی شهر تبریز در سال تحصیلی 96-1395 تشکیل می دادند. نمونه آماری این پژوهش شامل60 دانش آموز دارای گرایش به اعتیاد و 60 دانش آموز بدون گرایش به اعتیاد بودند که از میان دانش آموزان انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسش نامه های رفتارهای پرخطر، راهبردهای فرایندی نظم جویی هیجان و حافظه فردمحور و پیرامون محور استفاده شد. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که بین دو گروه از دانش آموزان با و بدون گرایش به اعتیاد در متغیرهای حافظه فردمحور، انتخاب موقعیت، تعدیل موقعیت، گسترش شناختی، تعدیل رفتاری، تعدیل تجربی، خشونت، سیگار کشیدن و مصرف الکل تفاوت وجود دارد. در واقع دانش آموزان با گرایش به اعتیاد از حافظه فردمحور و رفتارهای پرخطر بیشتری برخوردار بوده و از راهبردهای نظم بخشی هیجانی کمتری استفاده می کنند. نتیجه گیری: می توان گفت: رفتارهای پرخطر، راهبردهای نظم بخشی هیجانی و حافظه فرد محور، شدت اعتیاد را در دانش آموزان تحت تأثیر قرار می دهند.
اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر ولع مصرف، شدت وابستگی و تنظیم شناختی هیجان زنان وابسته به مواد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین میزان اثربخشی درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی بر ولع مصرف، شدت وابستگی و تنظیم شناختی هیجان زنان وابسته به مواد صورت گرفت. روش: نوع پژوهش شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه می باشد. جامعه آماری پژوهش تمامی زنان وابسته به مواد مراجعه کننده به مراکز ترک اعتیاد شهر تبریز در نیمه اول سال 1394 بود. به روش نمونه گیری در دسترس تعداد 30 نفر (15 نفر گروه آزمایش و 15 نفر گروه گواه) انتخاب شدند. پرسش نامه های ولع مصرف، شدت وابستگی و تنظیم شناختی هیجان برای جمع آوری داده ها استفاده شد. روش درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی در 10 جلسه دو ساعته در گروه آزمایشی اجرا شد. یافته ها: نتایج نشان داد درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی باعث کاهش ولع مصرف و کاهش شدت وابستگی به مواد و افزایش استفاده از راهبردهای مثبت تنظیم شناختی هیجان در زنان وابسته به مواد شد. نتیجه گیری: درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی از روش های درمانی تاثیرگذار بر ولع مصرف، شدت وابستگی و تنظیم شناختی هیجان زنان وابسته به مواد می باشد.
اثربخشی گروه درمانی با رویکرد تحلیل ارتباط متقابل (TA) بر کاهش شدت اعتیاد بیماران زن تحت درمان با متادون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی گروه درمانی با رویکرد تحلیل ارتباط متقابل (TA) بر کاهش شدت اعتیاد بیماران زن تحت درمان با متادون بود. روش: طرح تحقیق، شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری، شامل تمامی زنان وابسته به موادمخدر بودند که درسال 1395 برای درمان به یکی از مراکز ترک اعتیاد، در شهرمشهد مراجعه نموده بودند و با استفاده از روش نمونه گیری هدف مند انتخاب شدند. تعداد 40 نفر از بیماران زن تحت درمان با متادون به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند و از ابزارهای شاخص شدت اعتیاد و پرسش نامه ویژگی های جمعیت شناختی استفاده گردید. برنامه مداخله گروه درمانی با رویکرد تحلیل ارتباط متقابل بر روی گروه آزمایش به صورت گروهی به مدت 10 جلسه 2 ساعته (در هر هفته یک جلسه) انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد که ابعاد شدت اعتیاد بین دو گروه، تفاوت معناداری داشت (001/0P<). همچنین تحلیل متغیرها به تفکیک بیانگر آن بود که در ابعاد وضعیت روان پزشکی، مصرف مواد و مصرف الکل تفاوت در سطح (001/0P<) معنادار بود. نتیجه گیری: با توجه به نتایج تحقیق چنین به نظر می رسد که گروه درمانی با رویکرد تحلیل ارتباط متقابل بر کاهش شدت اعتیاد بیماران زن تحت درمان با متادون، مؤثر است.
نقش تشخیصی راهبردهای تنظیم شناختی هیجان، همجوشی شناختی و راهبردهای کنترل فکر در اختلال وسواسی–اجباری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه:هدف پژوهش حاضر بررسی نقش تشخیصی راهبردهای تنظیم شناختی هیجان، همجوشی شناختی و راهبردهای کنترل فکر در اختلال وسواسی–اجباری و افراد بهنجار بود. روش:طرح پژوهش حاضر از نوع پژوهش های علی -مقایسه ای بود. جامعه هدف پژوهش حاضر شامل کلیه مراجعه کنندگان مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی بود که در بازه زمانی مهر تا اسفند سال 1395 به مراکز درمانی شهر تهران مراجعه کرده بودند. از این میان تعداد 50 نفر با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. سپس از مقیاس وسواسی -اجباری ییل -براون فرم کوتاه پرسشنامه نظم جویی شناختی هیجان، پرسشنامه کنترل فکر و پرسشنامه آمیختگی شناختی برای گردآوری داده ها استفاده شد. برای تجزیه وتحلیل داده ها از روش تحلیل تابع تشخیصی استفاده شد. یافته ها:نتایج تحلیل داده ها نشان داد که در کلیه متغیرها به جزء راهبردهای سازگارانه پذیرش و ارزیابی مجدد، همچنین راهبردهای کنترل فکر نگرانی، تنبیه، کنترل اجتماعی و ارزیابی مجدد، میانگین گروه بهنجار به صورت معناداری بیشتر از گروه وسواسی بود. در متغیرهای دیگر میانگین گروه وسواس به صورت معناداری بیشتر از گروه بهنجار بود. همچنین یافته های این پژوهش بیانگر آن بودند که بر اساس راهبردهای تنظیم شناختی هیجان، همجوشی شناختی و راهبردهای کنترل فکر می توان عضویت افراد در دو گروه را پیش بینی کرد. نتیجه گیری:می توان نتیجه گیری کرد که فعال شدن باورهای درآمیختگیافکار، ارزیابی هایی را بر می انگیزاند که بر اساس آنها استفاده از راهبردهای ناسازگارانه تنظیم هیجان و کنترل فکر بیشتر و متعاقباً فکر وسواسی خطرناک تلقی می شود. این ارزیابی ها منجر به بروز احساس ترس، اضطراب، گناه و ناراحتی می شوند. اگر ارزیابی فرد این باشد که فکر وسواسی نشان دهنده آن است که اتفاقی خطرناک پیش از این رخ داده است، ممکن است راهبردهای وارسی یا اختلال ذهنی را به کار گیرد. راهبردها باعث می شوند فرد نتواند در واقعیت این باورها را بیازماید و اعتبار آنها را رد کند.
اثربخشی برنامه آموزش شادی بر کاهش استرس، اضطراب، افسردگی و علایم میگرن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: میگرن از جمله بیماریهای ناتوان کننده دنیای امروز است. از جمله مهمترین علل روانشناختی آن میتوان به افسردگی، استرس و اضطراب اشاره نمود. هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی روش درمان روانشناختی ""آموزش شادی فوردایس"" بر کاهش استرس، اضطراب، افسردگی و علائم میگرن مبتلایان است. روش : پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه آزمایش و گروه کنترل بوده است. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه زنان مبتلا به میگرن شهر تهران بود که در سال 1394 برای درمان به متخصصان مغز و اعصاب مراجعه کرده بودند که از بین آنها 40 نفر در دو گروه آزمایشی و یک گروه کنترل (20 نفر در هر گروه) گمارده شد. ابزار مورد استفاده در این پژوهش پرسشنامه DASS-21، پرسشنامه سردرد میگرن اهواز و بسته آموزش شادی به شیوه فوردایس بود. داده ها با استفاده از روش آماری تحلیل کوواریانس چند متغیری و یک متغیری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج نشان دادند که روش آموزش شادی فوردایس منجر به کاهش معنادار علائم میگرن، افسردگی و استرس در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل شده، اما تغییر نمرات اضطراب گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل معنادار نبوده است. نتیجه گیری: یافته های پژوهشی نشان می دهند که برنامه آموزش شادی فوردایس با کاهش افسردگی و استرس منجر به کاهش علائم میگرن در افراد مبتلا به میگرن خواهد شد.
بررسی بازشناسی هیجان در چهره و مشکلات بین فردی در افراد با علایم اختلال شخصیت مرزی در مقایسه با افراد سالم(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف :بی نظمی هیجانی به عنوان یکی از علایم اصلی در اختلال شخصیت مرزی (Borderline personality disorder یا BPD)، تأثیرات قابل توجهی بر ادراک هیجانی در این گروه از بیماران دارد و با توجه به اهمیت بازشناسی هیجان در چهره در تعاملات اجتماعی و نتایج ضد و نقیض پژوهش هایی که در گذشته بازشناسی هیجان را در این گروه مورد ارزیابی قرار داده است، هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی بازشناسی هیجان در افراد با علایم اختلال شخصیت مرزی و ارتباط این علایم بر تعاملات میان فردی در این گروه از افراد بود. مواد و روش ها:حجم نمونه پژوهش 30 نفر بود که 15 نفر از افراد با علایم اختلال شخصیت مرزی و 15 نفر آزمودنی سالم به عنوان گروه شاهد در نظر گرفته شدند. آزمودنی ها به شیوه نمونه گیری در دسترس از بین جامعه آماری مربوط انتخاب شدند. پرسش نامه شخصیت مرزی (Borderline personality inventory یا BPI) و پرسش نامه مشکلات بین فردی (Inventory of interpersonal problems یا IIP) و آزمون بازشناسی هیجان در چهره (Facial affect recognition task) بر روی دو گروه اجرا گردید. یافته ها:افراد با علایم اختلال شخصیت مرزی نسبت به همتایان بهنجار در بازشناسی هیجان در چهره عملکرد ضعیف تری داشتند (001/ < P، 5/1 = F). از طرف دیگر، این افراد در بازشناسی همه هیجان های منفی دچار اشکال نبودند، بلکه به طور خاص در بازشناسی هیجان تنفر (010/0 < P، 5/2 =F ) و خشم (020/0 > P، 05/4 = F) نقص داشتند. همچنین، آن ها مشکلات بین فردی بیشتری را نسبت به گروه شاهد نشان دادند (001/ > P، 01/0 = F). نتیجه گیری:نقص در بازشناسی هیجان در چهره می تواند زمینه ساز مشکلات میان فردی در این گروه از افراد با علایم اختلال شخصیت مرزی باشد. بنابراین، توجه به بازشناسی هیجان در چهره به عنوان یکی از مؤلفه های تأثیرگذار در تعاملات اجتماعی می تواند به فهم بهتر از بدکارکردی اجتماعی در بیماران مبتلا به اختلال شخصیت مرزی کمک کند.
مقایسه سیستم فعال سازی/ بازداری رفتاری و ویژگی های سرشت و منش در افراد وابسته به مواد و غیر وابسته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر به منظور مقایسه سیستم فعال سازی/ بازداری رفتاری و ویژگی های سرشت و منش در افراد وابسته به مواد و افراد غیروابسته صورت گرفت. روش: طرح پژوهش توصیفی و روش آن علی-مقایسه ای بود. جامعه پژوهش شامل تمامی مردان وابسته به مواد و غیر وابسته ساکن در جزیره کیش بودند که تعداد 200 نفر از آنان به روش در دسترس انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسش نامه سرشت و منش کلونینجر و مقیاس سیستم فعال سازی/سیستم بازداری رفتاری استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها نیز با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون و تحلیل واریانس چندمتغیره انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد که بین دو گروه از نظر میانگین های سیستم فعال سازی رفتاری، جستجوی سرگرمی و پاداش وابستگی، تفاوت وجود ندارد و فقط در ویژگی سائق و سیستم بازداری رفتاری تفاوت وجود دارد (05/0>P). همچنین بین دو گروه از نظر آسیب پرهیزی و خودراهبری تفاوت معناداری وجود داشت (01/0>P). به علاوه، نتایج تفاوت معناداری را در ویژگی های نوجویی، پشتکار، همکاری و تعالی بخشی خود بین دو گروه نشان نداد. نتیجه گیری: افراد وابسته به مواد نسبت به افراد غیروابسته سیستم بازداری رفتاری ضعیف تری دارند. اما برخلاف تحقیقات قبلی، حساسیت سائق در افراد غیروابسته بیشتر از افراد وابسته به مواد است. آسیب پرهیزی بالا و خودراهبری پایین شدت اعتیاد را در افراد وابسته به مواد تحت تأثیر قرار می دهد. با توجه به حجم نمونه بالا نسبت به تحقیقات قبلی و تک جنسیتی بودن نمونه تحقیق، انجام تحقیقات مشابه در جهت نیل به نتایج روشن تر ضروری است.
اثر تمرینات استقامتی و مصرف متیل فنیدیت بر تعادل رت های نر مبتلا به اختلال کم توجهی- بیش فعالی (ADHD)(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: به طور قابل توجهی در بیشتر مطالعات قبلی پی برده اند که کارکردهای تعادل در اختلال کم توجهی- بیش فعالی (ADHD یا Attention deficit hyperactivity disorder) با اشکال مواجه بوده است. همچنین، ارتباط تنگاتنگی بین فعالیت های بدنی و بهبود اختلالات رفتاری وجود دارد. هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی اثر تمرینات استقامتی و مصرف متیل فنیدیت بر تعادل رت های مبتلا به ADHD بود.
مواد و روش ها: تحقیق به روش آزمایشگاهی صورت گرفت. آزمودنی های مطالعه شامل 35 سر رت نژاد ویستار با وزن 69/8 ± 66/181 گرم بود که به طور تصادفی به 5 گروه 7 تایی تقسیم شدند. جهت ADHD رت ها به مدت 8 هفته 10 میلی گرم L-NAME و 6 روز در هفته به ازای وزن هر رت به صورت زیرصفاقی تزریق شد. 5 گروه شامل گروه شاهد و 4 گروه ADHD (مصرف متیل فنیدیت، تمرین استقامتی، مصرف متیل فنیدیت، تمرین استقامتی و بدون مصرف متیل فنیدیت و بدون تمرین استقامتی) بود. ابزارهای تحقیق شامل آزمون Open field، آزمون تعادل Balance beam و تردمیل 5 بانده بود. آزمون تعادل بعد از 4 هفته تمرین گرفته شد. به گروه دارویی 2 میلی گرم متیل فنیدیت روزانه به ازای کیلوگرم وزن بدن به صورت خوراکی داده شد. رت های گروه تمرین 5 روز در هفته برای مدت 28 روز با سرعت 2 تا 20 متر بر دقیقه به تمرین پرداختند. مدت زمان تمرین در هر جلسه در هفته اول و زمان آشناسازی 2 متر بر دقیقه و با اضافه بار در هر هفته به 20 متر بر دقیقه رسید. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس ANOVA تجزیه و تحلیل شد.
یافته ها: بین پیش آزمون و پس آزمون تعادل گروه شاهد (170/0 = P) و گروه ADHD (170/0 = P) تفاوت معنی داری وجود نداشت، اما بین پیش آزمون و پس آزمون تعادل گروه ADHD + تمرین، گروه ADHD + متیل فنیدیت و گروه ADHD + متیل فنیدیت + تمرین (001/0 = P) تفاوت معنی داری به دست آمد. همچنین، نتایج آزمون تعقیبی Tukey نشان داد که تعادل گروه شاهد نسبت به تمامی گروه ها بهتر بود (001/0 ≥ P). تعادل تمامی گروه ها به غیر از گروه شاهد از گروه ADHD بهتر بود (001/0 ≥ P). بین تعادل گروه ADHD + تمرینات استقامتی با گروه ADHD + مصرف متیل فنیدیت و همچنین، تعادل گروه ADHD + مصرف متیل فنیدیت با تعادل گروه ADHD + تمرینات استقامتی و مصرف متیل فنیدیت تفاوت معنی داری وجود نداشت (001/0 ≤ P).
مقایسه توجه انتخابی در افراد با نشانه های اختلال شخصیت ضداجتماعی و اختلال شخصیت وسواسی -جبری و افراد بهنجار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه:علوم شناختی با استفاده از تکالیف مختلف ماهیت و فرآیندهای توجه را مورد بررسی قرار می دهد. هدف این پژوهش مقایسه توجه انتخابی در افراد با نشانه های اختلال شخصیت ضداجتماعی و اختلال شخصیت وسواسی –جبری و بهنجار بود. روش:در این پژوهش 400 دانشجوی دختر به صورت تصادفی انتخاب شدند و نسخه کامپیوتری پرسشنامه میلون را کامل کردند. سپس بر اساس ملاک های ورود، سه گروه اختلال شخصیت ضداجتماعی، اختلال شخصیت وسواسی –جبری و بهنجار انتخاب شدند. در ادامه، آزمون توجه انتخابی d2 برای شرکت کنند گان اجرا شد. داده ها با استفاده ار تحلیل واریانس چند متغیره تحلیل شد. یافته ها:نتایج نشان داد در مؤلفه کارایی تمرکز بین دو گروه شخصیت وسواسی – جبری و گروه بهنجار تفاوت معناداری وجود دارد بطوری که گروه شخصیت وسواسی – جبری عملکرد ضعیف تری داشت. در رابطه با خطای حذف تفاوت گروه شخصیت وسواسی – جبری و گروه شخصیت ضداجتماعی معنادار بود و افراد وسواسی –جبری بیشتر مرتکب خطای حذف شده بودند. همچنین تفاوت دو گروه وسواسی و بهنجار در خطای حذف معنادار بود و افراد وسواسی - جبری خطای حذف بیشتری داشتند. نتیجه گیری:براساس یافته ها پژوهش به نظر می رسد نقص در توجه انتخابی با بروز نشانه های اختلال شخصیت مرتبط باشد. پیشنهاد می شود در تحقیقات آینده مبنای عصب شناختی فرایند توجه و پردازش محرک های اجتماعی در اختلال شخصیت ضداجتماعی و اختلال شخصیت وسواسی –جبری مورد بررسی قرار گیرد.
مقایسه تأثیر آموزش نوروفیدبک و دارودرمانی بر کاهش ولع مصرف مواد غذایی و سلامت عمومی در زنان دارای اضافه وزن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: چاقی و اضافه وزن یکی از عمده ترین معضلات قرن حاضر در حوزه سلامت عمومی به حساب می آید که طبق گزارش سازمان بهداشت جهانی نرخ میزان چاقی از سال ۱۹۸۰ میلادی در سرتاسر جهان دو برابر شده است. پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی آموزش نوروفیدبک و دارودرمانی بر ولع خوردن مواد غذایی و سلامت عمومی زنان دارای اضافه وزن بود. روش: بدین منظور 45 نفر از زنان دارای اضافه وزن به شیوه تصادفی در یکی از گروه های نوروفیدبک، دارودرمانی و کنترل تقسیم شدند. هر سه گروه پرسشنامه ولع مصرف مواد غذایی و سلامت عمومی را قبل و بعد از مداخله تکمیل کردند. برای تحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس یک متغیری و چند متغیری استفاده شد. یافته ها: نتایج تفاوت معناداری بین گروه های نوروفیدبک و دارودرمانی در ولع مصرف مواد غذایی و سلامت عمومی افراد شرکت کننده نشان نداد؛ یعنی دارودرمانی و نوروفیدبک به یک اندازه بر ولع مصرف مواد غذایی و سلامت عمومی مؤثر است. نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان داد که آموزش نوروفیدبک به اندازه دارودرمانی می تواند به عنوان یکی از مداخلات درمانی اثربخش جدید در حوزه اضافه وزن و چاقی مطرح شود. با توجه به اینکه نوروفیدبک روشی است که حداقل عوارض و برگشت پذیری را دارد، به عنوان درمان مکمل چاقی و اضافه وزن مناسب است .
مدل شناختی اضطراب در بیماران مبتلا به سرطان: نقش متغیرهای شناختی و فراشناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر به منظور بررسی مدل شناختی اضطراب بر اساس مدل دوگاس، در بیماران مبتلا به سرطان انجام شد. در این مدل متغیرهای شناختی عدم تحمل ابهام، باورهای مثبت در مورد نگرانی، اجتناب شناختی، جهت گیری منفی به مشکل و اثرات مستقیم و غیرمستقیم آن ها بر نگرانی و اضطراب، در قالب مدل اندازه گیری و ساختاری مورد بررسی قرار گرفت. روش: سیصد نفر از مبتلایان به بیماری سرطان به صورت دردسترس در یک بیمارستان و کلینیک شیمی-درمانی در اصفهان انتخاب شدند. داده های پژوهش با استفاده از روش مدل معادلات ساختاری مورد بررسی قرار گرفت. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که این مدل در بیماران مبتلا به سرطان از برازش مناسبی برخوردار است و روابط بین متغیرهای میانجی با متغیرهای برون زا و درون زا معنادار بوده و واریانس معناداری از نگرانی و اضطراب توسط متغیرهای مورد بررسی مدل در این گروه از بیماران تبیین شده است. نتیجه گیری: بررسی مدل پیشنهادی در این پژوهش نشان داد که داده های به دست آمده از شرکت کنندگان مبتلا به بیماری سرطان با مدل دوگاس (2004) برازش خوبی دارد.
مقایسه اثربخشی سه رویکرد راه حل مدار، شناختی- رفتاری و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر افسردگی و کیفیت زندگی زنان مطلقه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با توجه به افزایش میزان طلاق و تأثیر منفی آن بر کیفیت زندگی زنان مطلقه، این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی درمان راه حل محور، درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش و درمان شناختی- رفتاری بر افسردگی و کیفیت زندگی زنان مطلقه انجام شد. در این پژوهش از طرح شبه آزمایشی با پیش آزمون- پس آزمون استفاده شد. جامعه آماری شامل کلیه زنان مطلقه شهر سنندج در سال 1395 بود که جهت درمان افسردگی به مراکز مشاوره این شهر مراجعه کرده بودند. نمونه آماری شامل 48 نفر بودند که به صورت نمونه گیری در دسترس از بین کسانی که به فراخوان پژوهشگر پاسخ مثبت داده بودند و پس از انجام مصاحبه روانشناختی، تشخیص افسردگی گرفته بودند انتخاب شدند و سپس به صورت تصادفی در 4 گروه درمان راه حل محور، درمان مبتنی بر تعهد و پذبرش، درمان شناختی- رفتاری و گروه کنترل، جایگزین شدند. هر گروه آزمایش 9 جلسه درمانی2 ساعته دریافت کردند. ابزار جمع آوری داده ها، پرسشنامه افسردگی بک و پرسشنامه کیفیت زندگی (WHOQOL-BREF) بود و داده ها با تحلیل کواریانس چندگانه در SPSS 20 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج تحقیق نشان داد که بین میانگین نمرات پیش آزمون و پس آزمون گروه های آزمایش و کنترل تفاوت معناداری وجود دارد (01/0>P). همچنین مقایسه گروه های درمانی حاکی از آن بود که درمان شناختی- رفتاری در کاهش افسردگی و ارتقاء کیفیت زندگی نسبت به درمان راه حل محور و درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش، موثرتر است (01/0> P). براساس نتایج به دست آمده درمان شناختی- رفتاری، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان راه حل محور می توانند باعث کاهش نشانه های افسردگی و بهبودکیفیت زندگی زنان مطلقه شوند.
مقایسه سبک های دلبستگی، سبک های عاطفی و منبع کنترل در افراد وابسته به مواد و افراد بهنجار
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مقایسه سبک های دلبستگی، سبک های عاطفی و منبع کنترل در افراد وابسته به مواد و افراد بهنجار بود. روش پژوهش، علّی مقایسه ای بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی مردان بهنجار و همچنین مردان وابسته به مواد مراجعه کننده به مراکز ترک اعتیاد شهر کرمانشاه بودند. نمونه پژوهش را 304 شرکت کننده وابسته به مواد و بهنجار تشکیل می دادند. روش نمونه گیری در دسترس بود. گروه ها از لحاظ سن و تحصیلات همتا شدند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس کنترل راتر، سبک دلبستگی بزرگسالان و پرسش نامه سبک های عاطفی استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که بین افراد سوءمصرف کننده مواد با افراد عادی در سبک های دلبستگی، سبک های عاطفی و منبع کنترل تفاوت معناداری وجود دارد. سبک دلبستگی اجتنابی و دوسوگرا، سبک عاطفی پنهان کاری و منبع کنترل بیرونی در گروه وابسته به مواد بیشتر بود. با توجه به نتایج پژوهش، می توان گفت که سبک های دلبستگی، سبک های عاطفی و منبع کنترل در گرایش افراد به اعتیاد نقش دارند. بنابراین، می توان گفت که از دلایل احتمالی گرایش افراد به اعتیاد، سبک های دلبستگی ناایمن و سبک های عاطفی نادرست و منبع کنترل بیرونی است.