فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۳۴۱ تا ۱٬۳۶۰ مورد از کل ۵۲٬۹۰۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
در میان صنایع بدیعی، کمتر آرایه ای را می توان یافت که از نظر اهمیّت، ارزش سجع و موازنه را در آفرینش آثار منثور کلاسیک فارسی دارا باشد. نثری که بر این اساس شکل می گیرد، نثر موزون و مسجّع است که نوعی از کلام ادبی محسوب می شود و خصیصه اصلی آن، ایجاد آهنگ و موسیقی برای انتقال هرچه بهترِ معنای متن، از طریق تأثیرگذاری بر مخاطب است. سؤال این است که «آیا گلستان سعدی در استفاده از نثر مذکور، به جز رعایت قواعد مربوط به این نوع کلام در زبان فارسی، از مختصّات این نوع نوشته در امهات کتب بلاغی عربی نیز تبعیت می کند؟» جواب ما مثبت است. در این پژوهش، با استفاده از روش تحقیقِ توصیفی- تحلیلی، میزان تطبیق گلستان سعدی با ویژگی های نثر موزون و مسجّع در کتب بلاغیِ عربی، با اشاره ای مختصر به وضعیت علوم بلاغی فارسی مورد بررسی قرار می گیرد. نتایج نشان می دهد که سعدی از دیدگاه علمای بلاغت عربی، در استفاده از موازین و مختصات نثر موزون و مسجّع بهره می برد.
اسلوب و ساختار اخلاق الاشراف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اخلاق الاشراف عبید زاکانی با سایر آثار او هم در روش طنزپردازی و هم در زمینه ها و مضامین طنز متفاوت است. در این رساله، عبید با استفاده از نقیضه سازی از سخن شاعران و نویسندگان پیشین، به توصیف وضعیت طبقات مختلف اجتماع خصوصاً طبقات فرادست جامعه می پردازد و با توجه به انحطاط اخلاق و مرگ فضیلت ها، به طریق کنایه و تهکم، اخلاق را مایه تباهی و بی اخلاقی را مایه سعادت می داند. باژگونگی مفاهیم و مسلمات دینی و اخلاقی و نیز اصرار عبید بر فضاسازی های هزل آمیز از اجتماع عصر خود، نشان از موقعیت سیاسی- اجتماعی ایران در عصر او دارد. انحطاط اخلاق در قرن هفتم و هشتم، علی رغم نگارش کتاب های اخلاقی، از زمینه های فساد اجتماع و سیاست ایلخانان بوده است. نگاه هجوآمیز عبید به آثار بزرگانی چون فردوسی، نظامی و سعدی، طنز تلخ اخلاق الاشراف را به مجموعه ای از ارجاعات به متون گذشته تبدیل کرده است. این ارجاعات نه تنها در اثبات پیام ها و حکمت های مندرج در شعر و نثر پیشینیان، بلکه با کنایه های تلخ به اهل روزگار، بی اعتنایی آنان را به حکمت و دین و اخلاق باز می نمایاند. در این تحقیق برای نشان دادن شگردهای طنز عبید در اخلاق الاشراف به تحلیل سبکی و بررسی این متن با رویکردی توصیفی و ساختاری می پردازیم.
مسئله امانت در ترجمه
حوزههای تخصصی:
مطالعه تطبیقی کارکرد ضمیر ناخودآگاه در تجارب عرفانی و سوررآلیستی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ضمیر ناخودآگاه به دلیل رابطه ای که با فطرت آدمی دارد، راهی برای نزدیک شدن به «حقیقت برتر» به شمار می آید. در تلاش های مبتنی بر جست وجوی ناخودآگاه، «عقلانیت» به عنوان بزرگ ترین مانع ظهور ناخودآگاه، کنار گذاشته می شود تا راه برای فعالیت این ضمیر باز شود. عرصه هایی از زندگی آدمی که خالی از نیروهای اراده و عقل و آگاهی است، بهترین جولانگاه ضمیر ناخودآگاه است. چنانکه به عنوان نمونه خواب و رویا یکی از مظاهر ناخودآگاهی و ارتباط با دنیای فراواقعی و حقیقت برتر شمرده می شود. سوررآلیسم با شباهت های بسیار زیادی که با معرفت عرفانی دارد، به تبع عرفان، از امکانات ناخودآگاه در رسیدن به هدف متعالی اش بهره ها جسته است.با اینکه در موارد گوناگون، نوع به کارگیری ابزارهای مشترک بین عرفان و سوررآلیسم متفاوت، و گاه حتی متمایز است، و چنین استفاده ای به طور طبیعی بر تفاوت در نتایج تلاش های این دو تأثیر خواهد گذاشت، اما ابزار و اهداف نسبتا مشترک عرفان و سوررآلیسم در استفاده از ضمیر ناخودآگاه برای کشف حقیقت، بررسی مقایسه ای را ضروری تر و منطقی تر می کند.
برج ایفل
حوزههای تخصصی:
بررسی نیایش های عطار نیشابوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بنا به اعتقاد عطار نیشابوری، دعوت خداوند بزرگ برای دعا و نیایش، افتخاری بزرگ از برای نوع بشر است و حتی در این راه، شور و شوق دعا کردن را نیز خود خداوند در آدمیان ایجاد می کند و برای انجام آن توفیق می دهد. دورنمایه نیایشهای عطار، ستایش خداوند بزرگ، عجز و عشق او نسبت به خدا و بیان درخواستهاست. مهمترین دعا و خواسته وی، سلامت نفس و سعادت آخرت است. از مجموع نیایش های عطار آشکار می گردد او مومنی است با اعتقاد راستین که در سیر و سلوک عارفانه پای از جاده شریعت بیرون ننهاده و در تصوف جانب اعتدال را اختیار کرده است.
تحلیل نشانه شناختیِ داستان کوتاهِ داش آکل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نشانه شناسی به مثابه نظریه ای ادبی در چند دهه آخر قرن بیستم توجهات زیادی را به خود جلب کرده و در برنامه های درسی و نظریه انتقادی جایگاه ویژه ای یافته است. پژوهشِ حاضر نیز در پی آن است تا رویکردی نشانه شناختی را در تحلیل داستان کوتاهِ «داش آگل» از صادق هدایت به کار گیرد. هدف ما خوانش متن با استفاده از عناصر موجود در آن، برای دست یابی به معناهای آشکار و پنهان متن است. در این راه از کوچک ترین عناصر موجود در متن تا بزرگ ترین آن بهره می گیریم، زیرا معنا چیزی انتزاعی و فضایی است و زمانی می تواند صورتی عینی یابد که به لفظ درآید. تحقق این عینیت هم در گرو عناصر زبانی است: آوا، واژه، گروه، جمله و در نهایت متن. یافته ها حاکی از آن است که فضای عمومی داستان با زبان متن همراه است و سازوکارهای زبانی در راستای القای معنای موردنظر عمل می کنند.
محمدمهدی الجواهری و اعراضه الشعریه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جواهری در طلیعه قرن بیستم در خانواده ای مذهبی دیده به جهان گشود. این شاعر انقلابی عاشق در خلال یک قرن نزدیک به بیست هزار بیت سرود. او جامع اضداد است به عبارت دیگر یکبار متنبی، بار دیگر بحتری و ابو العلاء معری، و در جای دیگر ابو نواس و عمر بن ابی ربیعه است، و از دیگر سو شریف رضی است. جواهری در هر روش از روشهای شعری وارد شده و به خوبی از عهده بر آمده است. در این مقاله جوانبی از شخصیت او در خلال اغراض و مقاصد شعری وی به شرح زیر آمده است:
1- مدح: هدف او از مدح، مطامع مادی یا موقعیت اجتماعی نبوده بلکه به آنسوی آفاق ممدوح نفوذ کرده و به او هشدار داده تا او را بدانسو که میخواهد، هدایت کند.
2- رثاء: اغلب اشعار رثایی او جنبه سیاسی و کمدی همراه با انتقاد از موقعیتهای خاصی دارد. او در این زمینه خالق ابداع و نوآوری است.
3- وصف: جواهری در وصف نیز به اوج خود رسیده است او تصاویر بدیع و دل انگیزی از وصف رودخانه ها، درختان خرما، سواحل و کوهها ترسیم کرده که تابلو درخشانی در آسمان شعر عربی است.
4- شعر سیاسی: بیشترین حجم در دیوان او شعر سیاسی است. سیاست معنایی جز فرو رفتن در گرداب حوادث، که به سرنوشت همگان مرتبط است، نیست.
6- غزل: او دیدگاه خاصی نسبت به زن دارد که مختص به اوست. ضمن این که غزل عریان او جنجال زیادی به پا کرده و سوالهای فراوانی را مطرح کرده است. او در ورای غزل عریانش انگیزه هایی نهفته دارد.
تبارشناسی زن اثیری در بوف کور صادق هدایت بر پایه کشفیات «نقاره خانه ری»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی بهار ۱۳۹۷ شماره ۷۵
41-60
حوزههای تخصصی:
شیوه نگارش و پرداخت شخصیت ها در رمان بوف کور به گونه ای ا ست که این متن را همواره در میدان دیدگاه های گوناگون و رویکردهای مختلف قرار داده است. یکی از شخصیت های رازآمیز و بحث برانگیز این رمان، «زن اثیری» است. تاکنون نظرهای گوناگونی درباره چیستی و کیستی این زن داستانی از سوی تفسیرگران و منتقدان بازگفته شده است. این مقاله پس از بررسی دیدگاه های پیش گفته، به تبارشناسی «زن اثیری» بر پایه نشانه هایی از درون متن و نشانه هایی از بیرون متن پرداخته است. این نوشته در پی پاسخ بدین پرسش است: آیا شخصیت «زن اثیری» تنها برآمده از خیال خلاق داستان پرداز است یا ریشه در واقعیت های بیرونی دارد. نتیجه این پژوهش نشان می دهد که تصویر زن اثیری و مکان به خاک سپاری او با برخی از یافته های باستان شناسی در منطقه «نقاره خانه ری» همسویی دارد. بازگشت روان مردگان به جهان زندگان در آثار دیگر هدایت نیز نظر نگارندگان این مقاله را پشتیبانی می کند که معتقدند: «این زن می تواند همان "نجیب زاده دیلمی" باشد که در نقاره خانه ری به خاک سپرده شده، از سوی هدایت بازآفریده شده است».
«آل» اوج تجلی فمینیسم در آثار ایل؛ بررسی مؤلفه های زن محوری در داستانک «آل» اثر محمد بهمن بیگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی سال شانزدهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۶۳
119-147
حوزههای تخصصی:
داستان کوتاه «آل» نوشته محمد بهمن بیگی، بزرگترین داستان نویس ایل قشقایی است، که بخشی از فرهنگ ایل مبنی بر نوع نگاه به «زن» و وضعیت زنان و دختران در سبک زندگی عشایری را بازتاب می دهد. بهمن بیگی در این روایت با رویکردی واقع گرایانه به شرح حال شخصیت داستان (زلیخا) می پردازد و با برجسته نمودن محدودیت ها و مشکلات تحمل ناپذیر زلیخا، بر وضعیت اسفبار زنان در فرهنگ ایلی انگشت انتقاد می گذارد. تکیه های تعمدی نویسنده بر گزاره های فرودستی زنان گاه به طنزی تلخ می گراید که از علل و عوامل این معضل فرهنگی همچون جهل و خرافه پرستی پرده برمی دارد. بررسی آل بارویکرد فمینیستی، علاوه بر مؤلفه های کلی فمینیسم، جلوه های ویژه ای از زن محوری را نیز در این روایت نمایان می سازد، که درک عمیق نویسنده از ارزش های بنیادین مادران در جوامع عشایری و در عین حال، مظلومیت های اجتماعی آنان و همچنین موضع روشنگرانه و دفاع جسارت آمیز او از حقوق زنان را در جامعه بسته و متعصب ایل و در برابر رسوبات سخت و ضخیم تفکر مردسالاری نشان می دهد؛ به گونه ای که می توان این اثر را مهمترین داستان فمینیستی بهمن بیگی و بالطبع «نقطه اوج زن محوری» در آثار داستانی ایل تلقی نمود.
نگاهی اجمالی به ادبیات پدیداری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله براساس فلسفه پدیدار شناسی ادموند هوسرل تدوین یافته است. هوسرل معتقد بود که باید پدیدار را از هر امر غیر ذاتی و عارضی پیر است تا امر ذاتی ظاهر شود. بنابراین پدیدار شناسی، کوششی است برای رهیابی به ذات و سرچشمه شناخت. نقد شناخت براساس شک دکارتی، مرحله آغازین این فلسفه است. هوسرل این فلسفه شناخته را در مورد پدیده ها phenomens به کار گرفت و پس از او شاگردش آلفرد شوتز با طرح فرآیند گذار از واقعیات چند گانه به واقعیت یگانه وجهه جامعه شناختی به آن بخشید. شوتز با نوشتن مقاله «دن کیشوت و مساله واقعیت» و پس از او پیتر برگر، با نوشتن مقاله دیگری تحت عنوان مساله واقعیات چند گانه: آلفرد شوتز و رابرت موزیل، طرح جامعه شناختی گذار از واقعیات چند گانه به واقعیات یگانه را به حوزه جامعه شناسی ادبیات سوق دادند و پس از آن دو، هیدگر با طرح مباحث جدی هنر،از جمله منطق مکالمه (در سطح زبان) و سرچشمه اثر هنری (در سطح ادبیات)، تحول نوینی در نقد پدیدار شناختی به وجود آورد . فلسفه پدیداری مفسر فهم ادبی است نهحامل آموزه های جدید برای ارتقای فهم ادبی، این فلسفه به تفسیر فاهمه هایی می پردازد که در مواجهه با متنن ادبی، پیش فرض ها، پیش داوری ها، پیش فهم ها، پیش زمینه ها، حب و بغض ها و به طور کلی تمامی متغیرهایی را که در زمره عوامل بازدارنده ادراک مستقیم و تجربه های شهودی انسان می شوند و روابط کلامی انسان را آلوده می نمایند به حال تعلیق در می آورد و بین الهلالین قرار میدهد، این عوامل بازدارنده را فرانسیس بیکن در شمار انواع بت ها طبقه بندی می کند و مولوی آنها را غرض می نامد که مانع تجلی و تبلور هنر می شوند: چون غرض آمد هنر پوشیده شد صد حجاب از دل به روی دیده شد فلسفه پایداری، در سطح ادبیات مفسر نقد آزاد و فاهمه های ادبی شفاف است، نمونه ای از این گونه نقد را در قضاوت ادبی امام علی (ع) می توان ملاحظه کرد. وقتی که نظر آن حضرت را در مورد بهترین شاعران جویا شدند، حضرت فرمود: شعر میدان مسابقه نیست که خط پایانش مشخص باشد اما اگر ناگریز به قضاوت باشیم، بهترین شاعر، پادشاه گمراه (الملک الضلیل) است و منظور امام از ملک الضلیل، امرالقیس شاعر هجویه سرا و معلقه سرای عرب بوده است. شعر امره القیس در ترازوی نقد اخلاقی فاقد هر گونه ارزشی بوده است اما چون این شاعر با فعلیت بخشیدن توانمندی های بالقوه هنری، همان زشتی ها را به زیباترین وجه بیان می داشت علقه های عاطف امام به شاعران مسلمانی مانند حسان بن ثابت انصاری نصر،نعمان و نعیم، پسران عجلان انصاری، ذهن آزاد اندیش آن حضرت را دستخوب انفعال قرار نداد و حضرت در مرحله قضاوت برای غیر از عدالت دریغ نورزید، مقاله حاضر پس از مقدمه و کلیات به ذکر نمونه هایی از نقد پدیدار شناختی در حوزه ادبیات پرداخته است.
نقد جامعه شناختی
منبع:
هنر پاییز ۱۳۷۸ شماره ۴۱
حوزههای تخصصی:
درباره دانشنامه میسری
بررسی چند قصه با مضمون مشترک از مولوی، عطار...(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ ۱۳۸۴ شماره ۵۵
حوزههای تخصصی:
داستانِ نخجیران* ، یکی از دلاویزترین و آموزنده ترین داستان های تمثیلی مثنوی مولوی است که بنابه تصریح مولانا از کلیله و دمنه اقتباس شده است. نظایر این حکایت، با تفاوت هایی چند، در فیه مافیه و نیز در آثار بعضی از سخنوران متقدم بر مولوی و یا متأخر از وی و همچنین در افسانه هایِ منسوب به یکی از افسانه سرایان یونان کهن مشاهده میشود. در این مقاله، قصة نخجیران مولوی ـ فارغ از مباحثات و مناظرات مبسوطِ فلسفی، کلامی و عرفانی مندرج در آن ـ با داستان فیل و چشمة آب در فیه مافیه و نیز با حکایاتی از شیخ فریدالدین عطار در اسرارنامه و الهینامه و همچنین با تمثیلی از مولانا فخرالدین علی صفی در لطایف الطوایف و نیز با افسانة اصل و سایة اِزوپ** مقایسه و مقابله و وجوه تشابه و افتراق آنها بررسی و تحلیل شده است. در ضمن، مخصوصاً بر بعضی از مفاهیم و دقایق روان شناسی جدید که، به طور مشخّص، در آثار مولانا و عطار مشاهده میشود، تکیه و به پیام های اخلاقی و تربیتی ملحوظ در این حکایات اشاره شده است. (* نخجیر (= نخچیر): حیوانی که آن را شکار کنند، شکار کوهی خاصه بز. (شرح مثنوی شریف، جزء دوم از دفتر اول، ص 359) **. ازوپ (Ezop؛به یونانی: Aisopos ): افسانه گوی یونانی متعلق به قرن 7ـ6 قبل از میلاد. وی نخست بنده بود و سپس آزاد شد و سرانجام به دست مردم دلف به قتل رسید. وی شخصیتی نیمه افسانه ای است. مجموعة کنونیِ افسانه های ازوپس که به نثر یونانی و با سبکی بسیار خشک نوشته شده، منسوب به پلانود (Planude) ـ کشیش قرن چهاردهم میلادی ـ است. (فرهنگ معین، جلد 5، ذیل «ازوپس») بسیاری از نویسندگان آتنی و ازجمله آریستوفانس، گزنفون، افلاطون و ارسطو، به ازوپ و افسانه های وی استناد کرده اند و در تاریخ هرودت دربارة وی چنین آمده است:اِزوپ، سازندة داستان ها، در روزگار آماسیس (Amasis) فرعون مصر (اواسط سدة ششم قبل از میلاد) ـ میزیست و زادگاه او جزیرة سامس (Samos) است. (حلبی، بیتا: 3، 14، 15)
انسان کامل از دیدگاه ابن عربی و پیشینة آن
حوزههای تخصصی:
مفهوم «انسان کامل» یکی از مفاهیم مهم در عرفان و فلسفه اسلامی است. ابن عربی اعتقاد دارد: «انسان کامل کامل ترین مجلایی است که حق در او ظهور کرده، خلقت با او آغاز شده و بدو ختم می گردد، قطب و مرکز دایره وجود است، عالم بر مدار او می چرخد و همه کائنات از او فیض می گیرند.» در این مقاله با اشاره به اندیشه های پیشینیان در این باره، تبیین ابن عربی از انسان کامل تحلیل می شود.
بررسی تیپ شخصیتی شخصیت های رمان شوهر آهو خانم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
انسان ها ساختارِِ روانیِ پیچیده ای دارند و در موقعیت های گوناگون و ارتباط با افرادِ متفاوت تغییرپذیرند. بنابراین، ارزیابی شخصیت افراد کار ساده ای نیست که بتوان بر اساس آزمون های متفاوت به نوع شخصیت هر فرد پی برد؛ اما روان شناسان برای شناخت نسبی هر شخصیت آزمون هایی مطرح کرده اند. تیپ نمای «مایرز بریگز» یکی از این روش هاست که به کمک آن می توان به شناخت چهار بُعد شخصیتی انسان دست یافت. این چهار بُعد شامل برون گرا درون گرا، حسی شهودی، فکری احساسی، و باساختار منعطف است که ترکیب این چهار بُعد موجب پیدایش شانزده تیپ شخصیتی می شود.
رمان شوهر آهو خانم، اثر علی محمد افغانی، با توصیف جزئیِ اعمال و رفتار شخصیت ها، گزینة مناسبی برای شناخت تیپ شخصیتی شخصیت های اصلی آن (سیدمیران، آهو، و هما) است. در این پژوهش، با توجه به اطلاعاتی که نویسنده از شخصیت های خود به خواننده می دهد، به عبارت های هر بُعد امتیاز داده شده است. و پس از تحلیل و بررسی هرکدام از این عبارت ها، تیپ شخصیتی سیدمیران برون گرا، حسی، فکری، و باساختار، تیپ شخصیتی آهو برون گرا، حسی، فکری/ احساسی، و باساختار، و تیپ شخصیتی هما برون گرا، حسی، فکری، و منعطف به دست آمد.
ویژگی های اقلیمی در داستان نویسی شمال ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اقلیم گرایی در داستان نویسی معاصر ایران به طور جدّی از دهه هزار و سیصد و سی شمسی آغاز می شود و در دهه های چهل و پنجاه به اوج خود می رسد. داستان های اقلیمی غالباً بازتاب دهنده ویژگی ها و عناصر مشترکی چون فرهنگ، باورها و آداب و رسوم منطقه ای جغرافیایی اند. با توجّه به خاستگاه نویسندگان و ویژگی های اقلیمی بازتابیده در آثارشان، پنج حوزه یا شاخه داستان نویسی اقلیمی شمال، جنوب، غرب، شرق و آذربایجان، در داستان نویسی معاصر ایران قابل تشخیص است. این مقاله پس از ارائه تعریفی از داستان اقلیمی با توجه به عناصر و ویژگی های بازتابیده در داستان های اقلیمی، به معرّفی انتقادی داستان های اقلیمی شمال و برشمردن ویژگی های آن ها با ارائه شواهد و نمونه های متنی، می پردازد و نشان می دهد که این شاخه از داستان نویسی اقلیمی از اهمیت و اعتبار ویژه ای برخوردار است.
نقد و بررسی کتاب روایت داستانی : بوطیقای معاصر ، نوشته شلومیت ریمون کنان
حوزههای تخصصی: