فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۴۲۱ تا ۱٬۴۴۰ مورد از کل ۵۳٬۱۱۱ مورد.
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۶۹
113 - 146
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با بهره گیری از آراء میخائیل باختین و به طور خاص نظریه چندصدایی، سعی دارد به صورت تطبیقی گفتمان های موجود در رمان های سووشون اثر سیمین دانشور و میرامار اثر نجیب محفوظ را واکاوی نماید و با استفاده از روش توصیفی _تحلیلی به بازتاب چندصدایی در این رمان ها بپردازد. نگارنده بر اساس منطق مکالمه ای باختین و مؤلفه های موجود در آن این رمان ها را مورد ارزیابی قرار می دهد و در ضمن پژوهش به این پرسش پاسخ داده است که چگونه چندصدایی در رمان های منتخب بازنمایی شده است؟ نتایج پژوهش نشان می دهد که در داستان های فوق ما شاهد چندصدایی هستیم، اما شکل و نحوه بیان این چندصدایی باهم متفاوت است و در هر داستان عواملی چون: جنسیت ، ساختار اجتماعی و اقتصادی، جریانات روشنفکری در قالب دو قطب خودآگاهی و ازخودبیگانگی فرهنگی، در به ثمر رسیدن چندصدایی در قالب مؤلفه ها خود را بیش از سایر عوامل بازنمایی می کنند. زنان غالباً نقش دنباله رو اندیشه ای که از مرجع اخلاقی داستان صادر می شود، دارند و عموماً با سبک بخشی موجب تقویت چندصدایی در داستان می شوند. ساختار اجتماعی و اقتصادی و تقابل و تضاد طبقاتی و جریانات روشنفکری در داستان ها هرکدام با ایجاد دو قطب متقابل به عنوان دیگری، زمینه تنوع گفتمانی را ایجاد می کنند.
بررسی فرهنگی استعاره های ساختاری خشم در گویش دشتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال ۱۲ مهر و آبان ۱۴۰۳ شماره ۵۸
173 - 207
حوزههای تخصصی:
هدف از این مطالعه بررسی ساختار مفهومی استعاره هایی است که مقوله عاطفی خشم را در گویش روزمره منطقه دشتی مفهوم سازی می کنند. بنیان های نظری این مطالعه در بررسی و تحلیل استعاره ها رویکردی است که لیکاف و جانسون (1980) درباره ساختار مفهومی استعاره ها و همچنین کوچش (2005) درخصوص نقش الگوهای فرهنگی در مفهوم سازی استعاری مطرح می کنند. این مطالعه از روشی بهره می گیرد که استفانویچ (2006) تحت عنوان تحلیل الگوی استعاری پیشنهاد می دهد. بدین منظور از طریق گفت و گو با تعداد 45 نفر از گویشوران (40 ساله و بالاتر) منطقه دشتی و همچنین مشاهده طبیعی رفتارهای زبانی گویشوران این منطقه، عبارت های زبانی ای که ساختار مفهومی حوزه مقصد خشم را به دست می دهند، فراهم شد و مورد بررسی و تحلیل قرار گرفت. داده های به دست آمده از این مطالعه نشان می دهد که هر چند ساختار مفهومی خشم در گویش دشتی عمدتاً تحت تأثیر عواملی است که مربوط به زمینه های مشترک همگانی است، با وجود این، کاربرد حوزه های مبدأ متفاوت و تفصیل های متمایزی که در موارد قابل توجهی از مفهوم خشم در این گویش به دست داده می شود، تأثیر عواملی را به روشنی نشان می دهد که از تجارب اقلیمی و فرهنگی گویشوان این منطقه برمی خیزد.
بررسی فضای زندان در حبسیه های خاقانی براساس نظریه هانری لوفور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسئله اساسی در پژوهش حاضر، نحوه بازنمایی فضای زندان در حبسیه های خاقانی است که با هدف شناخت رابطه دیالکیتک سه گانه فضای ادراک شده، فضای تصورشده، و فضای زیست شده براساس نظریه تولید فضای هانری لوفور انجام شده است. روش تحقیق توصیفی- تحلیلی و بر مبنای اسناد کتابخانه ای است و یافته ها نشان می دهد که در فضای ادراک شده که مبتنی بر سنت پدیدارشناسی و دیدگاه انتقادی است، شاعر با مواجهه تنانه به درک جدیدی از فضای مادی زندان رسیده، سازوکار پنهان قدرت را باز می شناساند. در فضای تصورشده که مبتنی بر دانش نهادینه شده از سوی گفتمان قدرت است، شاعر به مثابه سوژه به شناختی از فضا می رسد که حاصل اندیشه جبری است. همچنین دسترسی گروه های مختلف به قدرت و نقش آنها در حبس خاقانی آشکار می شود. در فضای زیست شده که مبتنی بر مقاومتی پنهان دربرابر گفتمان قدرت است، شاعر به کمک تخیّل خود و با تکیه بر جهان ممکنات و همچنین با بهره گیری از تعابیر شاعرانه فضایی متفاوت خلق می کند که نسبت مادی با فضای حقیقی زندان ندارد، بلکه صرفاً معنایی آرمانی به آن اضافه می کند. نتایج پژوهش حاکی از آن است فضای مادی زندان، گفتمان قدرت و شاعر زندانی به مثابه سوژه کنشگر در شکل گیری فضای زندان در حبسیه های خاقانی نقش دارند.
تحلیل گونه های زبانِ ادبی خاطره نگاری با تکیه بر آثار خاطره نگار از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی
منبع:
پژوهشنامه زبان ادبی دوره ۲ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
41 - 70
حوزههای تخصصی:
زبان ادبی یکی از مؤلفههایی است که در انواع ادبی و هنری در تأثیرگذاری بر مخاطب نقشدارد و از منابع ارزنده برای شناخت آثار اجتماعی، سیاسی و فرهنگی دورههای مختلف بهشمار میرود. به بیانی دیگر؛ مطالعه زبان ادبی ماهیت و ساختار افکار و آراء شاعران و نویسندگان را هویدا میسازد. زبان ادبی مانند دیگر زبانها در همه حوزههای جغرافیایی، دورههای تاریخی و بافتهای اجتماعی یکسان نیست. خردهفرهنگهای متفاوت جامعه از عوامل مهم بروز این تنوع اجتماعی است که سبب ایجاد "گونههای زبان ادبی" متنوع شدهاند. نویسندگان و شاعران در طول تاریخ برای بیان خاطرات خود از گونههای متفاوت زبانی بهره بردهاند. این تفاوت زبانی، سبک زبانی خاصی را برای هر اثر ادبی ایجاب کرده است. نگارندگان مقاله با روشی توصیفی- تحلیلی به بررسی انواع گونههای زبان ادبی در آثار خاطرهنگار از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی پرداختند. نتایج پژوهش از تفاوت زبان ادبی خاطرات حکایت میکند. ازآنجاکه تفاوتهای فرهنگی و اجتماعی قشرهای مختلف جامعه سبب تنوع زبان و سبک آثار میشود؛ زبان خاطرات رجال حکومتی با زبان خاطرات شخصیتهای فرهنگی و اجتماعی تفاوت بسیار دارد؛ چنانکه این تفاوت در زبان خاطرات "سردار مریم بختیاری" (عامیانه و گویشی) با زبان خاطرات "مشیرالدوله" (معیار و علمی) دیده میشود و با خاطرات ادبی نظیر آنچه در کتابهای ورقپارههای زندان، روزها و ... (ادبی، تمثیلی) دیده میشود نیز تفاوت بسیار دارد. زبان ادبیِ خاطرات نویسندگان فرهنگی و اجتماعی در قیاس با خاطرات شاعران و رجال درباری تفاوت و تنوع زیادی دارد.
تحلیل ساختار روایی رمان های فریبا وفی بر مبنای رویکرد سارا میلز در سه سطح گفتمان، جملات و واژگان با تکیه بر پرنده من و رؤیای تبّت
منبع:
پژوهشنامه زبان ادبی دوره ۲ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
107 - 146
حوزههای تخصصی:
تجارب زنان و تفاوت آن با تجارب مردان، زمینه ساز شکل گیری رویکردهای مختلفی در زمینه پیوند زبان و جنسیت شده است. زنان و مردان در کارگرفتِ برخی ویژگی های زبانی گرایش های متفاوتی دارند و همین امر سبب تفاوت زبان آنان با یکدیگر می شود. در این پژوهش سعی می شود به شیوه توصیفی – تحلیلی به این پرسش اصلی پاسخ داد که در ساختار روایی رمان های فریبا وفی تفاوت میان زبان زنان و مردان در قالب شاخص های مدّنظر سارا میلز در سطح واژگان، جملات و گفتمان، چگونه نمود یافته اند؟ یافته ها حاکی از آن است که در بافت متنی این رمان ها، زبان زنان در هر سه سطح، مطابق با پیش بینی های مدّنظر سارا میلز است. ازآنجاکه نویسنده، زنی است که درباره زنان می نویسد، بسامد استفاده از واژگان مخصوص زنان در نوشتار وی فراوان است، هم چنین استفاده از تصویرگری دقیق، جزئی نگری، بهره گیری از واژگان جنسیتی، رنگ واژه ها، سوگندواژه ها، واژگان عاطفی و مانند این ها. زن های این رمان ها از تردیدنماها، تشدیدکننده ها و تقریب نماهای بیشتری استفاده کرده اند و با پرهیز از به کارگیری دُشواژه ها و استفاده از درخواست های غیرمستقیم، زبانی مؤدبانه را برای گفت وگوهای خویش برگزیده اند. بسامد قابل توجه جملات کوتاه، استفاده از نشانه های فرازبانی سه نقطه، توصیفی، ناتمام، محافظه کارانه و مشارکت گرا با مؤلفه های مدّنظر سارا میلز همخوانی دارد. در سطح گفتمان نیز تعدد شخصیت های زن، زاویه دید سوم شخص، متن روایی و راویگری نویسنده، اشاره به پیشینه خانوادگی، جایگاه اجتماعی زنان، اشاره به بحران های عاطفی و هویتی در زندگی زنان دیده شد. بسامد قابل توجه حضور شخصیت های زن در جریان پیشبرد روایات، نوستالژی، آداب و رسوم و خرافات، امید و انتظار از نمودهای مؤلفه های مورد بحث به شمار می روند.
تأویل های گوناگون عطّار نیشابوری و صبغه های استعاری، مفهومی و تشبیهی آن ها
منبع:
پژوهشنامه زبان ادبی دوره ۲ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
183 - 218
حوزههای تخصصی:
ادب فارسی به ویژه نوع عرفانی آن با قرآن کریم و حدیث انسی دیرینه دارد. افزون بر بهره برداری متعارف از این دو منبع مهم اسلامی، گاه شاعران صرفاً عین آیات و احادیث را نقل کرده اند، گاه دست به تأویل زده و در مواردی هم ساختارشکنی کرده اند. عطار نیشابوری از تأویل کنندگان عارف است. او با استعاره، تلمیح و تمثیل، به زبانی ساده و روان و گاه با "زبان اشارت و رمزگ تأویل کرده است. تأویل های ساختاری یا زبانی او در سه گونه واژه محور (واژگانی-استعاری)، جمله محور (انداموار و بر سیاق دو سوی تشبیه مرکب) و خوشه ای (به سان استعاره مفهومی) عرضه شده اند که با بهره گیری از عنصرهای ادبی (تلمیح، تشبیه، تمثیل، استعاره، مجاز، کنایه، نماد، رمز، اغراق، ایهام، آیرونی و حُسن تعلیل) صبغه بلاغی یافته اند. از حیث محتوا هم عطار برابر مشرب عرفانی خود تأویل هایی بدیع و ساختارشکن با درون مایه های عرفانی، اخلاقی، و اجتماعی فراروی خواننده قرار داده؛ و حتی گاه میان نمادهای اساطیری و عرفانی پیوند زده است. در این جستار که گزارشی از پژوهشی توصیفی تحلیلی است به این پرسش که «عطار نیشابوری در آثارش کدام روش بلاغی را هنگام تأویل به کار برده است؟» پاسخ داده شد. عطار در تأویل های خود با استفاده از تلمیح، تمثیل و استعاره قراردادن عناصر متن و گاه با بیان آیرونیک، کنایی و رمزی جنبه ادبی متن را به نکات عارفانه، دینی و تعلیمی پیوند زده است تا صراحت و خشکی مباحث موجب خستگی خواننده نشود و متن ضمن داشتن نکات عرفانی، رنگ ادبی-بلاغی خود را حفظ کند.
نگاهی به تمثیل براساس گزاره های معقول و محسوس در اشعار فخرالدین عراقی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
آنچه که شعر و نوشته یک هنرمند را از باقی شاعران و نویسندگان متمایز می کند و او را دارای سبک می نماید، تأکید بر نوع خاصّی از اصول بلاغت است. برای مثال شاعری چون حافظ؛ با ایهام های منحصربه-فرد خود شهره گشته و شاعری دیگر در به کار بردن تشبیه و استعاره و باقی ص ناعات ادبی. تمثیل یکی از مقوله های گسترده و پرکاربرد در اشعار شاعران دوره های مختلف است که در اکثر آثار انواع آن را م شاهده می کنیم. عراقی که یکی از شاعران بلندآوازه و صاحب سبک قرن هفتم هجری می باشد به مبحث تمثیل دیدی عمیق و ژرف داشته و از آن استفاده های منحصر به فردی در اشعارش داشته است. این مقاله با مطالعه کلّیات دیوان عراقی، سعی کرده تا تمثیل را ازطریق آوردن شاهد مثال تحلیل نماید. یافته های تحقیق نشان داده است که عراقی با بهره از آرایه های رایج عهد خود بیشترین بسامد و تنوّع مضامین و ساختار را در تمثیل داشته که ثابت می کند او در آوردن تمثیلات، علاوه بر حافظه و مطالعه، خلاقیت هم داشته؛ چراکه تنها تمثیلات مشهور را استفاده نکرده؛ بلکه تمثیلاتی خاص خود هم دارد که ازطریق گذاره های معقول و محسوس؛ پیوند شباهت، علت و اثبات دعوی را برقرار کرده است. با بررسی اشعار عراقی این حقیقت آشکار می شود که وی مانند بسیاری از شاعران عارف مسلک، بیشتر تمثیلاتش جنبه عرفانی و نظری دارد و به همین دلیل می توان وجه مشترکی بین شاعران عارف مثل: سنایی، مولوی، نظامی، عطار و حافظ با عراقی در مضامین عرفانی پیدا کرد.
بررسی ظرفیت ویژگی های خصیصه نمای روایت مدرن در خلق روایت های جنایی با تمرکز بر رمان آبی تر از گناه اثر محمد حسینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادبیات جنایی با انواعی همچون معمایی، پلیسی (کارآگاهی) و تریلرهای جنایی یکی از انواع ادبی (ژانرهای) محبوب ادبیات داستانی محسوب می شود که طرفداران بی شماری دارد. به رغم وجود تفاوت های اساسی میان انواع مختلف این نوع، همگی آنها از نگاه تمرکزشان بر دو ویژگی خلق معما و ایجاد تعلیق شبیه یکدیگرند. در نمونه های قدیمی تر روایت های جنایی که بیشتر با محوریت راوی دانای کل و پیرنگ خطی نوشته می شد، ویژگی های تعلیق و معماگونگی بیشتر در سطح محتوا نمایان می گردید. یعنی نویسندگان تلاش می کردند تا از طریق خلق محتوایی پیچیده، خوانندگان را تا انتهای داستان با خود همراه سازند. این درحالی است که تغییرات ایجادشده در ادبیات داستانی تحت تأثیر ظهور مدرنیسم در اوایل قرن بیستم، امکانات جدیدی را به ویژه در سطح فرم برای نویسندگان ژانر جنایی فراهم ساخت. تغییراتی اساسی در عناصری همچون پیرنگ و شخصیت که خاستگاه اصلی آن، تحولات رخ داده در نوع تلقی انسان مدرن از واقعیت بود. روی گردانی از راوی دانای کل و گرایش به راویان اول شخص، استفاده از شیوه های جریان سیال ذهن و تک گویی درونی در روایتگری، به هم خوردن نظم منطقی و خطی رویدادها در پیرنگ و همچنین امکان پرداختن به شخصیت های ضدقهرمان عمده ترین این امکانات بودند. با توجه به این پیش فرض در این مقاله تلاش شده است تا به روش توصیفی-تحلیلی و با تمرکز بر متن رمان «آبی تر از گناه» از محمد حسینی، به این سؤال پاسخ داده شود که امکانات یادشده تا چه اندازه فرآیند نگارش روایت های جنایی را تسهیل کرده است؟ نتایج نشان می دهد که نویسنده رمان با عدول از پیرنگ کلاسیک معمول در رمان های پلیسی و گزارش وقایع به شکل درهم تنیده و بدون نظم خطی و نیز استفاده از راوی ضدقهرمان و اغفال گر که رویدادها را به شکل جریان سیال ذهن روایت می کند، تمامی امکانات رمان مدرن را به درستی در اختیار خلق روایتی جنایی به کار گیرد.
تعامل و تقابل با دیگری در رمان «دریاس و جسدها»ی بختیار علی بر اساس نظریه منطق گفتگویی باختین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه : رمان «دریاس و جسدها»، از آثار «بختیار علی» نویسنده پرکار کورد، نوعی رمان فلسفی-اجتماعی است که در ردیف رمان های مدرن قرار می گیرد. هدف اصلی این پژوهش توصیف و تحلیل مولفه های نظریه چندصدایی باختین در گفتمان شخصیت های داستان است و این که در این رمان، گفتمان از چه مولفه های زبانی و محتوایی برخوردار بوده و چه جهان معنایی ای را برای ما آشکار می کند؟ روش: در این پژوهش با این فرض که می توان خوانشی دیگر از رمان «دریاس و جسدها» در عصر حاضر را ارائه کرد، به روش توصیفی _ تحلیلی به بررسی و تحلیل رمان با نظریه ی منطق گفتگویی باختین پرداخته ایم. یافته ها: در این رمان گذار از سبک ریالسم جادویی به نوعی ریالیسم اجتماعی، تنوع صداها، شخصیت ها، جهان بینی ها، گفتمان های طبقات مختلف جامعه در رابطه با یکی از مهم ترین مفاهیم زندگی انسان مدرن کورد، «پدیده انقلاب» به خوبی قابل تشخیص است.«چندصدایی» از اساسی ترین مفاهیم موجود در آرای نقادانه «میخائیل باختین» نویسنده و منتقد روسی است که مبنای تحلیل رمان حاضراست. در رمان به صداهای متکثری بر می خوریم که هر یک موضع خود را دارند. صداها هم سو و منفرد در حرکت هستند و لزوما تنها راوی سخن نمی گوید. رمان «دریاس و جسدها» اثری «پولی فونیک»(Polyphony) است که در آن بختیار علی با استفاده از چند شخصیت روایتگرمتمایز درتحصیلات، سیاست، اجتماع و...رمانی چندبعدی خلق کرده است.
بازنمایی کلاه خود رستم در دوران توسعه، شکوفایی و افول کتاب آرایی ایران (مطالعه موردی: شاهنامه های بایسنغری، طهماسبی و داوری)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال ۱۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۷
149 - 173
حوزههای تخصصی:
کتاب آرایی ایرانی همبسته و وابسته ی ادبیات به شمارمی رود که دوران توسعه، شکوفایی و افول آن به ترتیب به دوران تیموری و صفوی و قاجار اختصاص دارد. از موضوعات قابل بررسی در مطالعه نگاره های حماسی، جنگ افزار پهلوانان است که در هر عصر، با توجه به مسائل سیاسی و فرهنگی با رویکردی متفاوت نقش بسته است. رستم مهمترین پهلوان و از شاخص ترین شخصیت های ادبیات حماسی در شاهنامه فردوسی است که بخش قابل توجهی از این حماسه دربرگیرنده توصیف هایی از ظاهر و داستان های اوست که دستمایه ی تصویرگران ایرانی برای خلق تصاویر بسیاری بوده است. شاهنامه های بایسنغری، طهماسبی و داوری علاوه بر داشتن نگاره های بسیار و شاخص، از مهم ترین آثار مکاتب نگارگری ایران نیز محسوب می شوند که به ترتیب به ادوار توسعه، شکوفایی و افول نگارگری ایرانی تعلق دارند؛ از این رو، مطالعه این شاهنامه ها، مدنظر این پژوهش قرارگرفته اند. در میان جنگ افزارها، کلاه خود رستم به دلیل تنوع در محتوا و تصویر، قابلیت بررسی بیشتری دارد. مساله این است: در ترسیم کلاه خود رستم، نگارگران نسخ شاهنامه بایسنغری، طهماسبی و داوری چه ویژگی های بصری را به نمایش گذاشته اند؟ و تا چه میزان از متن ادبی شاهنامه تبعیت کرده اند؟ روش تحقیق تحلیلی-تطبیقی، روش تجزیه و تحلیل کیفی و شیوه گردآوری اطلاعات، کتابخانه ای-اسنادی است. نتایج پژوهش مبین این نکته هستند که در دوران توسعه توجه به متن ادبی شاهنامه مدنظر هنرمند بوده است؛ لیکن از این زمان به بعد، شیوه ترسیم کلاه خود رستم، تحت تاثیر تخیل نگارگر، جنبه تزئینی و نمایش قدرت یافته و از روایت کمتر تبعیت کرده است.
حکمت متعالیه از ساختارگرایی تا پساساختارگرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال ۱۶ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۷
73 - 102
حوزههای تخصصی:
یکی از مسائل مهم در فلسفه عرفان، نقش ساختارهای تجربه گر در محتوای تجارب عرفانی و نسبت این تجارب با یکدیگر است که باعث شکل گیری رویکردهای پرینالیزم، ذات گرایی، ساختارگرایی و زمینه زدایی شده است. در این تحقیقِ تحلیلی تطبیقی پس از معرفی اجمالی هر یک از این مواضع، به جست وجوی پاسخ ملاصدرا به این مسئله پرداخته شد. یافته ها: در رویکرد ملاصدرا، ساختارهای شخصی، نقش مهمی در تجارب عرفانی دارد؛ به طوری که عارف ازطریق انعکاس و تجربه آن در واقعیت درونی با حقایق متعالی ارتباط برقرار می کند و به همین جهت نقش استعداد، باورها، رفتارها، انتظارات، تمایلات و توجهات در این تجارب بارز است؛ در عین حال تجارب عرفانی موازی در سنت های متمایز حاکی از تأییداتی در راستای رویکرد پرینالیزم است. ملاصدرا برخی تجارب یا داده های عمودی را خیالی دانسته و موضع ساختارگرایی محض را برمی گزیند و در مرحله فنا، نیل به تجارب ناب و گذار از رویکرد ساختارگرایی به پرینالیزم را ترجیح می دهد. به عبارتی دیدگاه صدرالدین، رویکرد ساختارگراییِ تشکیکی است؛ یعنی هرچه تجربه گر به مراتب بالاتری از حقیقت سیر می کند و زهد و حریت در او بیشتر می شود، نقش ساختارهای فردی کم رنگ تر و واقع نمایی و همگرایی عرفا در تجارب موازی بیشتر می شود. در این موارد در تحلیل ادبیات عرفانی، تحلیل زمینه ای را برمی گزیند.
بررسی و تکمیل نظریه ارکان عروضی خانلری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال ۱۶ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۴۹)
1 - 14
حوزههای تخصصی:
ارکان عروضی جایگاهی خاص در دانش عروض دارند و از همین رو عروضیان همواره به تقطیع و نام گذاری آنها توجه ویژه ای نشان داده اند. پرویز ناتل خانلری یکی از نخستین کسانی است که در عروض جدید فارسی به مبحث ارکان پرداخت. خانلری ده رکن را که شامل چهار رکن دو هجایی و شش رکن سه هجایی است برای توصیف وزن شعر فارسی مطرح کرد. باوجود نوآوری فروان در این رهیافت جدید عروضی، برخی ضعف های آن سبب شد تا عروضیان اقبالی به آن نشان ندهند. در این تحقیق شیوه رکن بندی خانلری با رویکردی انتقادی ارزیابی و سعی شد از یک سو نقاط قدرت و ضعف آن مشخص شود و از سوی دیگر با اصلاح ضعف ها و تکمیل نظریه، بر کارایی این شیوه افزوده شود. نتیجه این تحقیق نشان می دهد که شیوه رکن بندی خانلری با تکمیل و اصلاح، توانایی توصیف وزن شعر فارسی را دارد و می تواند با فرارفتن از نگاه مرسوم و شکستن هنجارهای ذهنی، درکی متفاوت از ماهیت اوزان عروضی ایجاد کند و در آسان سازی آموزش عروض و ژرفادادن به آن مفید باشد. در این مقاله برای نخستین بار ارکان خانلری در عمل به کارگرفته شد و این موارد برای تکمیل نظریه خانلری پیشنهاد شد: منظم کردن تقطیع براساس تکرار و تناوب و پرهیز از اوزان مختلف الارکان؛ نشان دادن تکرارها و تناوب های بزرگ تر از سه هجا؛ اضافه کردن یک رکن به شش رکن سه هجایی خانلری و بهره گیری از رکن ناقص یک هجایی و تبیین نام گذاری ارکان ناقص.
انگیزه های تاریخ ادبیات نگاری در میان تذکره نویسان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۷ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۶۷
225 - 262
حوزههای تخصصی:
موضوع مقاله حاضر بررسی، تحلیل و صورت بندی انگیزه های تذکره نویسان فارسی است. سعی نگارنده برآن بوده تا انگیزه ها و نیت های تذکره نویسان فارسی را با توجه به تحولات ادبی و سیاسی ایران بررسی کند و فزونی و کاستی انگیزه ها را در دوره های مختلف نسبت به شرایط حاکم بر آن دوره ها تحلیل نماید. علاوه بر انگیزه ها، نیت هایی که تذکره نویسان با نگارش اثرشان، بدان ها تجسم بخشیده اند نیز محل بحث بوده است. درنهایت می توان گفت فهم و صورت بندی انگیزه های تذکره نویسان، از طریق ابزاری همچون وجه/شخصیت تذکره نویس، قسمتی از راه تاریخ نگاری ادبیات فارسی را روشن و این پژوهش را نسبت به تحقیقات پیشین جامع تر و دقیق تر خواهد ساخت.
خوانشی تطبیقی از داستان «زال و رودابه» فردوسی و «بهرام و گل اندام» کُردی از دیدگاه تاریخ گرایی نو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقد تاریخ گرایی نو در تقابل با تاریخ گرایی سنتی شکل گرفته است. وارونه تاریخ گرایی سنتی که از تأثیر یک سویه تاریخ بر ادبیات سخن می گوید، تاریخ گرایی نو به تأثیر متقابل ادبیات و تاریخ بر یکدیگر باور دارد. داستان بهرام و گل اندام از منظومه های قابل توجه در ادبیات کُردی است که از آن ها با عنوان «بیت» نام برده می شود. بیت ها داستان هایی عامیانه با وزن هجایی هستند که به وسیله بیت خوان ها خوانده می شوند. می توان گفت میان داستان بهرام و گل اندام و زال و رودابه از برخی جهات شباهت هایی وجود دارد. از همین رو قابلیت سنجش این دو داستان با یکدیگر هست. در این پژوهش با تکیه بر مطالعات کتابخانه ای و اسنادی و با رویکردی تحلیلی تطبیقی کوشیده ایم خوانشی از دو داستان مورد نظر برپایه انگاره های تاریخ گرایی نو به دست بدهیم. یافته ها نشان می دهد که هر دو داستان اگرچه ظاهراً عاشقانه هستند وکشمکش ها بر سر عشق و ازدواج است؛ اما در باطن داستان، قدرت و منافع گفتمانی مسأله بنیادین است. هرگفتمانی می کوشد تا منافع سیاسی و اجتماعی خود را حفظ کند.
واکاوی ترجمه رمان سقوط بر پایه سیستم تحریف متن آنتوان برمن
منبع:
هنر و ادبیات تطبیقی سال ۲ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
81 - 100
حوزههای تخصصی:
پژوهش پیش رو درصدد است به بررسی بخشی از ترجمه سقوط رمان فرانسوى قرن بیستم، نوشته ى آلبر کامو بپردازد. آلبر کامو یکی از نویسندگانی است که در مکتب پوچ گرایی بسیار مورد توجه قرار گرفته و این اثر چندین بار توسط مترجمان مختلف به فارسى بازگردانده شده است. ترجمه تعامل بینا فرهنگی میان ملت های مختلف را ممکن می سازد، بنابراین برای مترجمان که پیشگامان این ارتباط هستند، آشنایی با نظریه های ترجمه ضرورت دارد تا به کمک این ابزار مشکلاتی را که در روند ترجمه با آن مواجه اند، برطرف سازند. در این پژوهش با بهره گیری از نظریه گرایش های ریخت شکنانه آنتوان برمن کاربست پذیری مؤلفه های آن در فرآیند ترجمه آناهیتا تدین از رمان سقوط با روش توصیفی-تحلیلی مورد نقد و بررسی قرار خواهد گرفت. در بررسی مقابله ای به روش برمن که نظریه پردازی مبدأگرا است، ابتدا به خوانش متن اصلی و متن ترجمه پرداخته و سپس ساختارهای زبانی در متن مقصد براساس همگرایی و واگرایی های معنایی نسبت به متن اصلی تحلیل خواهد شد. برآیند پژوهش نشان می دهد که روش برمن برخی از موارد ناهمگونی میان ترجمه و متن مبدأ را در سیستم تحریف متن آشکار می سازد و در نتیجه آسیب های وارده بر بافت متن ترجمه شده مشخص می گردد. در مجموع مترجم این اثر رویکردی مبدأ گرا داشته و در انتقال صحیح مفاهیم و پیام نویسنده موفق بوده است.
بررسی ویژگی های گونه شرقی زبان فارسی در شیرین و خسرو امیرخسرو دهلوی در مقایسه با خسرو و شیرین نظامی گنجوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سروده های امیرخسرو دهلوی سرشار از ویژگی های تمایزبخش زبانی است که برخی از آن ها را می توان با گونه شرقی زبان فارسی مرتبط شمرد. امیرخسرو دهلوی و نظامی برخاسته از دو دوره زمانی و دو ناحیه جغرافیایی متفاوت شرق و شمال غرب ایران هستند. پرسش اصلی این است که برجسته ترین ویژگی های زبانی نمودیافته در شیرین و خسرو امیرخسرو دهلوی کدام است و تا چه حد می توان تفاوت های زبانی شیرین و خسرو و خسرو و شیرین را به تفاوت های شرق و غرب قلمرو زبان فارسی نسبت داد. یافته های پژوهش، نشانگر وجود ارتباط معناداری میان برخی از ویژگی های زبانی خاص این دو منظومه و ناحیه جغرافیایی سرایندگان آن ها است. به نظر نگارندگان، این تمایزها، اغلب به حوزه های آوایی و واژگانی زبان مرتبط اند و کمتر با نحو و جمله بندی ارتباط دارند. از میان ویژگی های آوایی و واژگانی، می توان به حذف صامت آغازین «ن»، کاربرد نون ساکن پیش از فعل ربطی «است»، سکون یا حرکت یافتن برخی از حرف ها، و کاربرد خاص «ایستاد» در شعر امیرخسرو دهلوی اشاره کرد که در شعر نظامی دیده نمی شود. نیز باید از لغت های «ته» به معنای زیر، «فرویش»، «توی/ تو»، «خله»، «گواران»، «پیش افتاد»، «هر همه»، «خیرباد» و «پیچاک» یاد کرد که زبان امیرخسرو دهلوی را از زبان نظامی متمایز می کند.
بررسی و تحلیل داستانِ «فارسی شکر است» از جمال زاده برمبنای سبک شناسی انتقادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله داستان کوتاه «فارسی شکر است» از مجموعه داستان «یکی بود یکی نبود» اولین اثر داستانی محمدعلی جمال زاده، با در نظر گرفتن مؤلفه های سبک شناسیِ انتقادی لسلی جفریز، مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است. مسأله اصلی مقاله آن است که به کمک این مؤلفه ها شناخت لایه های پنهان متن و کشف مناسبات «ایدئولوژی»، «قدرت»، «گفتمان انتقادی» با نظم و سهولت بیشتری انجام می پذیرد. مؤلفه های سبک شناسی انتقادی از دیدگاه جفریز عبارت اند از: 1-نامیدن و توصیف کردن 2-بازنمایی کنش ها، رخدادها و وضعیت ها 3-ترادف و تقابل 4-مثال آوردن و نام بردن 5-اولویت بندی 6-معانی ضمنی و فرض و دلالت 7-منفی سازی 8-فرضیه سازی 9-ارائه سخنان و افکار دیگر مشارکین 10-بازنمایی زمان، مکان و جامعه. با توجه به ساختار زبانی و تحلیل های اجتماعی و فرهنگی موجود در این داستان، مؤلفه های ده گانه جفریز در ارزیابی و تحلیل این اثر کارایی و قابلیت بسیار زیادی دارد و می تواند یافته های قابل توجهی را برای پژوهش فراهم کند.بازنمایی وضعیت ها، رخدادها و کنش ها با اختلاف چشم گیری نسبت به سایر مؤلفه ها نمود بیشتری در این داستان دارد. مؤلفه هایی مانند بازنمایی جامعه، فرضیه سازی و بیان اندیشه های دیگران، کم ترین بسامد را در این داستان دارند. روش کار این مقاله توصیفی-تحلیلی و تطبیقی با استفاده از منابع کتابخانه ای است. این پژوهش در مقایسه با پژوهش های سبک شناسی که درباره آثار جمال زاده انجام شده، واجد نوآوری ها و تازگی های بسیاری است که هم در روش بررسی و تحلیل آن دیده می شود و هم در کیفیت دست یابی به داده ها و یافته ها می توان شاهد آن بود. از مزیت های این روش، آمیختن مباحث سبک شناسی، نقد و دستور زبان است، و مبتنی بر تحلیل های فرهنگی و جامعه شناسی است که بین روساخت و ژرف ساخت زبان متن واکاوی می کند. مؤلفه های مورد نظر جفریز برای عینی کردن پژوهش و نظام مند کردن تحقیق در مقایسه با تحلیل گفتمان انتقادی و دیگر روش های مشابه مزیت بیشتری دارد.
A Narratological Analysis of the Strategic Affective Enlistment in Hardy’s Major Wessex Novels(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
The present study focuses on the strategic process of enlisting the readers’ empathetic responsiveness in Thomas Hardy’s major Wessex novels. The analytical perspective draws on Suzanna Keen’s theories in affective narratology; it intends to uncover the stylistic strategies of affective impressionism in the Wessex narratives. The methodological procedure is grounded in the qualitative appraisal of the emotive aspects of Hardy’s realistic representations through critical discourse analysis. The research approach is influenced by the recent mind theories in cognitive science, emphasizing emotional perception as the most significant determinant of the gestalt of interpretations. The semi-fictional world of Wessex capitalizes on an insight into the primacy of emotive sensibility over cognitive rationality. The authorial intentionality in the Wessex narratives aspires to propagate human compassion by resorting to the literary application of the empathy-altruism hypothesis. The melioristic agenda for edification via investment in the readers’ emotive capacities saturates the narratives’ impressionistic composition. The manipulation of the narrative consciousness foci in the major Wessex novels enables Hardy to maintain his readers’ empathetic identification with his characters’ predicaments in a philosophical context. Moreover, the tagged characterization of the protagonists establishes the intended impressions of their temperament and demands the corresponding empathetic responses from the readers.
روایت هایکوها در رمان جاده ی باریک به اعماق شمال ریچارد فلانگان: سطحی از روایت یا کنه آن
منبع:
تحلیل گفتمان ادبی دوره ۲ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
27 - 50
حوزههای تخصصی:
این مقاله تلاشی است برای بررسی ابزارهای روایت در امتداد هایکوها در رمان جاده ی باریک به اعماق شمال ریچارد فلانگان تا جنبه های هنری روایت را روشن نماید. سبکی از سفرنامه نویسی برای بازگویی خاطرات پدری از جنگ مورد تقلید قرار می گیرد. این بازگویی تحت عنوان جاده ی باریک به اعماق شمال نوشته می شود تا هم تقلیدی از شیوه ی نوشتن و هم تلمیحی به اثر ادبیات کلاسیک ژاپن به قلم باشو باشد که ویژگی اصلی آن بهره گیری از هایکوها می باشد. این هایکو ها همچون عکس نوشته هایی بازنمایی می شوند که امکان بازگو شدن را دارند. استفاده از هایکوها و دیگر فنون روایت بستری را برای نویسنده فراهم می کنند تا بازنمایی ای شخصی خود، که به آسانی دیده نمی شود، را نیز ارائه دهد. دگربودگی به شیوه ای که باختین آن را تعریف می کند این ادعا را قوت می بخشد چرا فضا برای چند صدایی مهیا می شود. این طبیعت هایکو است که راه برای بررسی فراتر از سطح اولیه را فراهم می کند.
خوانش کهن الگویی رؤیاها در رساله «بدوّالشّأن» ترمذی از منظر نماد شناسی یونگ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نثرپژوهی ادب فارسی دوره ۲۷ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۵
137 - 163
حوزههای تخصصی:
رؤیا گاه تجلی گاه ناخودآگاه فردی و جمعی بشر و بستر ظهور کهن الگوها، درقالب رمز و سمبل، است. یونگ، پیرو استادش فروید، به رؤیاها اهمیت زیادی می داد اما منشا آنها را «ناخودآگاه جمعی» می دانست. روایت خواب ها و مکاشفات عرفا نیز که مشتمل بر محتویات ضمیر ناخودآگاه آنهاست از متون قابل تفسیر و تطبیق با نمادشناسی یونگ است. بخشی از رساله «بدوّالشأن»، زندگینامه خودنوشت حکیم محمدبن علی ترمذی، روایت رؤیاهایی است که وی دیده یا دیگران، بویژه همسرش، درباره او دیده اند. در این پژوهش، به شیوه توصیفی تحلیلی، این رؤیاها که برطبق نظر یونگ برآمده از ضمیر ناخودآگاه و دارای محتوایی نمادین است، تفسیر شده است. نتایج نشان می دهد این رؤیاها با نمادهای کهن الگویی یونگ قابل تطبیق و تفسیر است و کهن الگوهایی همچون فرایند فردیت، خویشتن، سایه، آنیما، پیر خردمند در آنها نمود یافته اند. تجربه سفر به خانه خدا در رؤیاهای ترمذی نمادی از سفر درونی وی است. برخی از کهن الگوهای یونگی همچون پیر خردمند، در بدوّالشّأن، در قالب پیامبر، پیرمرد سفیدمو، فرشته و امیر، در نقش راهنمای ترمذی، ظاهر شده اند. مواجهه با خویشتن یا «فرامن» نیز با نماد گیاهان، اشکال هندسی، صخره، پرنده و درخت تجلی یافته است. ترمذی با راهنمایی های این نمادها باید از دشواری های راه سلوک بگذرد و به خودآگاهی و کمال برسد. همسر ترمذی نیز که بیشتر خواب ها درباره ترمذی از او روایت شده، نمادی از آنیمای عارف است که او را در شناساندن سایه ها (نفس امّاره و امورات دنیوی) و رسیدن به خویشتن و فردیت یاری می دهد.