فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۷۸۱ تا ۳٬۸۰۰ مورد از کل ۵٬۴۳۱ مورد.
منبع:
قبسات ۱۳۸۱ شماره ۲۵
حوزههای تخصصی:
بحث از معناداری و اثباتپذیری گزارههای دینی، از جمله مسائلی است که در حوزة مباحث کلام جدید و فلسفة دین، اهمیت و اولویت خاصی دارد. در این مقاله میکوشیم تا با بررسی اجمالی برخی نظریات مطرح شده در این خصوص، به مبنای معناداری و اثباتپذیری گزارههای دینی توجه کنیم. با توجه به گستردگی این بحث و ارتباط آن با مباحث گوناگون در حوزة معرفتشناسی، فلسفة علم و فلسفة ذهن، صرفاً به ذکر آرا و اقوال و تحلیل کلی آنها در این زمینه بسنده شده است.
در این جهت دیدگاههای مطرح در مقاله در دو محور دیدگاههای پوزیتویستی (معیاری زبان علم) و دیدگاههای تحلیل کارکردی گزارهها، ارائه، و ویژگیهای اصلی نظریات پیشگفته، خلاصه شده است. نگارنده با تأکید بر اینکه تمام نظریات مطرح شده، به رغم تنوع و تعدد، رویکرد پوزیتویستی را دنبال میکند، با اشاره به مسألة معرفت و تحلیل اجزای معرفت، مقولات و گزارههای دینی را بهطور کامل، معنادار و اثباتپذیر میداند، و شواهد و براهینی بر این مطلب اقامه میکند. در مقاله، به ضرورت و لزوم تفکیک بین دو مقولة معناداری و اثباتپذیری که اهمیت خاصی دارد نیز اشاره شده است.
حقیقت وحی تجر به دینی یا عرفانی؟(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات ۱۳۸۱ شماره ۲۶
حوزههای تخصصی:
مقاله ذیل به تحلیل وحی از منظر تجربة دینی و عرفانی میپردازد. نگارنده، نخست بهصورت مقدمه به چهار رهیافت ذیل از وحی اشاره میکند: 1. روانشناختی؛ 2. جامعهشناختی؛ 3. تجربة معرفتی (فلاسفه)؛ 4. معرفتی و زبانی (متکلمان)؛ سپس دیدگاه همسانانگاری وحی و تجربة دینی با تعریف تجربة دینی و تقسیم آن به ذاتیگرا و ساختیگرا تحلیل و نقد میشود. در نقد آن به نکاتی چون لزوم تنزل وحی به تجربة عادی، غیرآسمانی انگاشتن وحی، تکثر ادیان به عدد تکثر تجارب دینی و تعمیم نبوت اشاره خواهد رفت. قسمت دوم مقاله به رویکرد عارفان از وحی اختصاص دارد. در این قسمت، نگارنده با بهرهگیری از اصول و مبانی عرفانی به تبیین وحی میپردازد و تأکید میکند که حقیقت وحی نزد عارفان، تجربه است؛ اما نه از قسم تجربة دینی؛ بلکه نوعی تجربة الوهی خاص که مبدأ و پیشینة آن به عالم عقول و مقام واحدیت و صادر اول بر میگردد و در واقع، وحی مخصوصاً وحی پیامبر اسلام تجربه دوم و به عبارت دقیقتر ظهور تجربة وحیانی پیامبر در عالم عقول است که با نزول عین ثابته پیامبر از حقیقت محمدیه و صعود دوباره و اتصال به آن تحقق مییابد.
تردید و تأمل در هنر و امکان دینی شدن آن
منبع:
سروش اندیشه ۱۳۸۱ شماره ۲
حوزههای تخصصی:
«معنویت» بجای «دین» قرائتی لیبرال- مسیحی از اسلام
منبع:
کتاب نقد ۱۳۸۱ شماره ۲۳
حوزههای تخصصی:
تأله
منبع:
نامه فلسفه ۱۳۸۱ شماره ۱۳
حوزههای تخصصی:
زبان، کانون توجه فلسفی
انسان و آزادى
منبع:
رواق اندیشه ۱۳۸۱شماره ۷
حوزههای تخصصی:
نوشتار حاضر که به مقوله آزادى انسان از منظر قرآن، برهان و سنت پرداخته، تفاوت و تعدد معنا و مفهوم وصف آزادى را تابع انسانشناختى اشخاص، جوامع و مکاتب گوناگون دانسته، تاثیر جهانبینى الهى و مادى، باورها و ناباوریها در نگرش به آزادى را مورد بررسى قرار داده و حد آن را براى هر موجودى تابع خود او و براى غیر ذات حق بویژه زندگى اجتماعى انسان، محدود برشمرده است .
طبیعت انسان را مغایر با فطرت او، طغیانگر و خواهان آزادى مطلق و خداوند را تنها تعیینکننده محدوده آزادى انسان در شوؤن گوناگون مىداند . همچنین با استناد به قرآن، عقیده را امرى علمى و منوط به تحقق مبادى و مقدمات آن در نزد انسان و غیر قابل تحمیل و انسان را در پذیرش آن آزاد دانسته است .
جنگ و جهاد ابتدایى را موافق آزادى عقیده براى رفع موانع آزادى و رهایى فطرت اسیر شده بشر نه تحمیل دین و عقیده، قلمداد کرد و حمایت قرآن از آزادى اندیشه و دعوت و تشویق به آن، در قالب امر به تفکر، تعقل، تدبر و مانند آن را در بیش از سیصد آیه قرآن یادآور شده با استناد به قرآن، هدف از نزول آن را همین امر برشمرد و رفتار اربابان کلیسا در قرن پانزدهم و شانزدهم میلادى را از ساحت قرآن کریم به دور و یک فاجعه بزرگ انسانى دانست .
در بخشهاى پایانى، کعبه به عنوان سمبل آزادى جامعه انسانى و انبیا، اولین آزادىخواهان جهان، معرفى و آزادى براى انسان به عنوان یک امر ضرورى و مورد نیاز و مقدمه حیات شایسته مادى و معنوى او دانسته شده است و با اشاره به عوامل بردگى روح و عقل و علم انسان، عبودیت نسبتبه ذات اقدس خداوند، تنها عامل اوج و عروج انسان اعلام گردید .
اثبات وجود خدا از منظر ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه مفید ۱۳۸۱ شماره ۳۰
حوزههای تخصصی:
در طول تاریخ بشر در کنار مساعى انبیاء الهى در راستاى معرفى خداى حقیقى به انسانها، عقلاء و متفکرینى نیز بودهاند که حداکثر تلاش خود را جهت رهیافت عقل به وجود خداوند به کار گرفتهاند. در این میان ابن سینا به عنوان فیلسوفى مسلمان از منزلت رفیعى برخوردار است. در مقاله حاضر پس از بحث از نظرى بودن مسأله اثبات خدا و این که از میان انواع براهین فلسفى چگونه برهانى در این باره قابلیت دارد. به بیان تقریرهاى مختلف ابن سینا براى اثبات وجود بارى تعالى در مهمترین آثار او یعنى: «شفا» «اشارات»، «نجات» و «مبدأ و معاد» پرداخته و توضیح مىدهیم که همه این تقریرها قابل جمع به بیان واحدى هستند. ابن سینا برهان خود را «صدیقین» مىنامد که از این جهت مورد انتقاد ملاصدرا واقع شده است. از نظر بزرگان فلسفه، برهان ابن سینا نه لِمّ است و نه دلیل، بلکه شبه لمّ است. در پایان به برخى ایرادات وارد بر برهان پرداختهایم.
فلسفه اخلاق و معرفتشناسى
حوزههای تخصصی:
چکیده
تحقیق درباره رابطه علوم با یکدیگر، به دلیل کارآمد بودن نتایج آن، امرى ارزشمند و بلکه ضرورى است. این ضرورت در فلسفه اخلاق و معرفتشناسى، به دلیل قدر و منزلت ویژهاى که دارند، بیش از بقیه علوم احساس مىشود.
در مقاله حاضر، سعى بر آن است تا با بررسى برخى از جنبههاى اختلاف و شباهت بین فلسفه اخلاق و معرفتشناسى، این آرزو را جامه عمل بپوشانیم که کاش روزى بشر بتواند با رفع گسستگىهاى علمى، آنچنان پیوستگىاى بین معارف و اندیشههاى خویش ایجاد کند که راه هرگونه تفرقه و تکثّر را بر خود ببندد.
رابطه سیاست و ادبیات
باز هم مبانى خداباورى
حوزههای تخصصی:
چکیده
نخستین نقد مهم به معرفتشناسى پلانتینگا، به دست فیلیپکوین - فیلسوف وابسته به کلیساى کاتولیک - صورت گرفت . پلانتینگا به نقد کوین پاسخ داد که در آن به چهار مسئله پرداخته بود . مقاله حاضر، پاسخى استبه آن پاسخ . در این نوشته، کوین مسائل چهارگانه پلانتینگا را یکایک مطرح مىکند و نظر خود را در باب آنها بازمىگوید . به نظر کوین، این چهار مسئله موارد اختلاف وى با پلانتینگا است . با این حال، وى معتقد است که در باب دو مسئله نخست مىتوان به توافقى دستیافت، لیکن در دو مسئله بعدى چنان با پلانتینگا اختلاف نظر دارد که امیدى به توافق بر سر آنها ندارد . این چهار مسئله که در عین حال چهار قسمتساختار مقاله را تشکیل مىدهند عبارتند از:
1 . شیوه جزئىنگرانه توجیه معیارهاى معرفتى; 2 . بنیانانگارى کلاسیک بازبینى شده; 3 . توجیه اعتقادات خداباورانه; 4 . مسئله ابطال اعتقادات خداباورانه
فلسفه هنر سید حسین نصر
نسبت علم اخلاق و فلسفه اخلاق
منبع:
رواق اندیشه ۱۳۸۱شماره ۱۲
حوزههای تخصصی:
واژه دیر آشناى اخلاق آنگاه که با کلماتى چون فلسفه ترکیب مىشود، گاه با کج فهمىهایى همراه مىگردد; چنان که بسیارى را گمان بر این است که «فلسفه اخلاق» چیزى جز فایده و ضرورت رعایت آداب اخلاقى نیست . نویسنده در این مقاله وجوه تمایز علم اخلاق و فلسفه اخلاق را بر مىشمارد و بر آن است تا به صورتى گذرا، تفاوت آنها را تبیین نماید .
پیش از بیان تفاوت علم اخلاق با فلسفه اخلاق شایسته است ابتدا نگاهى گذرا به مفردات این دو اصطلاح یعنى واژههاى «علم» ، «اخلاق» و «فلسفه» بیافکنیم تا با دقت و بصیرت بیشترى به بحث اصلى بپردازیم .
امکان سخن گفتن از خدا از دیدگاه ویلیام آلستون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات ۱۳۸۱ شماره ۲۵
حوزههای تخصصی:
ویلیام آلستون اعتقاد دارد: پرسش اصلی بحث «سخن گفتن از خدا» این است که «آیا ما میتوانیم از طریق زبان طبیعی به طور حقیقی، معنادار و صادق دربارة خداوند و اوصاف و افعال او سخن بگوییم».
آنچه سبب دشواری این شیوة خاص سخن گفتن شده است، از یکسو به محدودیتهای زبان طبیعی و قالبها و مدلهای آن و از سوی دیگر، به نحوة وجود منحصر به فرد خداوند و تعالی و به کلی دیگر بودن او مربوط میشود.
زبان عادی و رایج ما متناسب با همین عالم امکانی و جسمانی و محدود است. مفاهیم رایج در این زبان در خور این عالم و متناسب با آن هستند. چگونه میتوان از طریق همین مفاهیم و مدلها دربارة امری متعالی سخن گفت که با این عالم و حوادث رایج در آن هیچ شباهتی ندارد؟
مفاهیم امکانی، جسمانی و محدود چگونه میتوانند از موجود و واجبالوجود به بسیط، مجرد، نامتناهی حکایت کنند؟ آلستون در پاسخ به این پرسش معتقد است: ما میتوانیم با استفادة از همین زبان عادی و مفاهیم رایج در آن، زبان دیگری بسازیم که هم قابل اطلاق بر خداوند و هم قابل اطلاق بر انسان باشد.
او معتقد است که برای رسیدن به این مطلوب باید ویژگیهای امکانی، جسمانی و زمانی و مکانی این مفاهیم را کنار نهاده، هستة اصلی معنا را که امری مشترک بین خدا و انسان است، به خدا نسبت دهیم از دیدگاه آلستون، ما ممکن است بتوانیم مفاهیمی از قبیل عشق، علم و قدرت را پالایش کنیم؛ یعنی آنها را از تمام ویژگیهای مخلوقانهای که متناسب با زمانمندی، جسمانیت و غیره است، بپراییم و هستهای از معنا را باقی نگه داریم که قابل اطلاق بر خداوند باشد. چنین واژههای پیراستهای را میتوان به نحو حقیقی بر خداوند اطلاق کرد و با استفادة از آنها میتوان گزارههای صادقی دربارة خدا سامان داد.
آلستون در راه رسیدن به این مطلوب، به نظریة «کارکردگرایی» متوسل میشود. در نظر وی، کلید اصلی داشتن زبان حقیقی مشترک میان خالق و مخلوقات در این نکته نهفته است که ما بتوانیم مفهوم واحد و مشترکی را از اوصاف خدا و انسان بهدست آوریم. او مدعی است که به رغم تفاوت آشکاری که میان خدا و انسان وجود دارد میتوان به این مفاهیم مشترک دست یافت و خاستگاه انتزاع این مفاهیم مشترک کارکرد و عمل مشترک این اوصاف، در خدا و انسان است. واقعیت علم خدا و علم انسان فی حد ذاته مفهوم مشترکی با هم ندارند و ما میتوانیم با توجه به کارکرد مشترک و واحد علم در خدا و انسان، به مفهوم کارکردی واحد و مشترکی دست یابیم که هم قابل اطلاق بر خداوند و هم قابل اطلاق بر انسان باشد.
تبارشناسی معرفت فرهنگی
مبناگروی سنتی از منظری دیگر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه مفید ۱۳۸۱ شماره ۳۴
حوزههای تخصصی:
مبناگروى سنّتى، یکى از نظریّههاى ارائه شده در باب توجیه معرفت شناختى مىباشد. این نظریّه که نخستین بار از سوى ارسطو ارائه شده و طرفداران فراوانى را در طول تاریخ فلسفه، خصوصا در میان اندیشمندان مسلمان به خود جذب کرده است، در صدد است که به مسأله شکّاکیّت در ناحیه توجیه پاسخ گوید. این نظریّه با پذیرش باورهایى که آن را موجّه بِنَفسِه تلقّى مىکند و اصل قرار دادن روش قیاسى، ساختار باورهاى انسان را متشکّل از باورهاى موجّه بنفسه و موجّه بغیره مىکند. امّا اینکه نظریّه فوق تا چه اندازه مىتواند بر مشکل شکّاکیّت در ناحیه توجیه فائق آید بحثى است که بعد از توصیف و تبیین نظریّه به آن پرداخته خواهد شد.