فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۱۶۱ تا ۱٬۱۸۰ مورد از کل ۱٬۳۲۹ مورد.
منبع:
رهپویه هنرهای صناعی دوره اول تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴
35 - 50
حوزههای تخصصی:
معماری، به مثابه فضایی گفتمانی، میراث دارِ دانش، فرهنگ، هنر و زبان گویایی برای بیان گفتمان های مسلط تاریخی است. ابنیه شاخص تاریخی، تجلی گاه فرهنگ و سنت های جاری، و معرف بستر خلق خویش اند. یکی از مهم ترین بن مایه های پُر سخن در معماری ایرانی، هندسه مکنون و جلی در آثار شاخص تاریخی است. هندسه به عنوان صورتی از ماهیت قدسی، هم در آفرینش ساختار ابنیه و هم در صورت بندی تزئینات معماری ایرانی اسلامی، نقشی اساسی ایفا می کند. نظر به تحولات و رشد فناوری در ابزار طراحی و دگرگونی شیوه اندیشیدن در فرایندهای طراحی دیجیتال، بررسی شیوه های بازنمایی سنت ها به طور عام و بازآفرینی هندسه به طور خاص، از منظر ساختار و صورت، ضرورت دارد. در این پژوهش در جست وجوی پاسخ این پرسش هستیم که چگونه می توان با تکیه بر آراء سنت گرایان، در طراحی معماری بناهایِ امروزین، با به کارگیری روش های طراحی رایانشی و الگوریتمیک به بازنمایی تاریخ و تعامل با سنت پرداخت؟ و آیا می توان با رویکرد بازآفرینی نقش مایه های هندسی معماری ایرانی اسلامی، بر بستر روش های طراحی رایانشی، به بناهای امروزی، هویت بخشید؟ در این راستا با بهره گیری از روش کتابخانه ای و تحلیل نمونه های قابل توجه معماری با رویکرد بازآفرینی نقش مایه های هندسی الگوی هنر سنتی، تلاش می شود از بستر هندسه جاری معماری ایرانی اسلامی، از آرای سنت گرایان، بهره جست. بنا بر پژوهش صورت گرفته، ساختار هندسی نقش مایه های هندسی هنر و معماری ایرانی اسلامی، با تکیه هنرمند ریاضیدانِ مسلمان، بر هندسه اقلیدسی و فیثاغوری و بنیان های حکمی و علمی، نمود تام و تمامی از هماهنگی معنا و صورت است. از طرفی طراحی پارامتریک و الگوریتمیک که مفاهیم هماهنگی جزء و کل، تکثیر، پیچیدگی، ریتم و فرم های توسعه و تکامل یافته، از ویژگی های زیباشناختی آن است، تناسب بسیاری با زیبایی شناسی نقشمایه های هندسی ایرانی اسلامی دارد که مبنای آن، تأکید بر مفاهیم کثرت در وحدت، پیچیدگی، تکرار و فرم های هندسیِ استحاله یافته نظام مند است. ماهیت انتزاعی و ویژگی های صوری و زیبایی شاختی نقش مایه های هندسی هنر و معماری ایرانی اسلامی، بنیان و ساختاری غنی و قابل توسعه است و شناخت، تحلیل، توسعه و بازآفرینی آن که در گذشته کاری دشوار و پیچیده بود، امروزه به واسطه ابزار نوین طراحی برای تولید فرم هایی با تفکر الگوریتمی و طراحی رایانشی تسهیل شده است.
تحلیل پالت های رنگی دو نمونه از قالیچه های بلوچ با استفاده از طیف سنجی انعکاسی
منبع:
رج شمار دوره دوم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱
83 - 95
حوزههای تخصصی:
عنصر رنگ و هارمونیِ فام های رنگیِ مورد استفاده در یک دست بافته می تواند شخصیتی منحصربه فرد به آن بدهد و ارزش هنری آن را در کنار طرح و نقش مطلوب دو چندان کند. یکی از مناطق نام آشنای ایران که گویی ساکنان آن به خوبی با این دانش آشنایی دارند اقلیم زیبای بلوچستان است؛ چرا که با به کارگیری تعداد فام های رنگی محدود (حداکثر 6 تا 8 فام) در طرح و نقش دست بافته های خویش هر بار روح تازه ای به وجود آنها می بخشند. اگرچه برخی از پژوهش ها بر موضوع مطالعه و شناخت فام های رنگی در دست بافته های سیستان و بلوچستان متمرکز شده اند؛ با این وجود، جای خالی تحلیل پالت رنگی مورد استفاده در این آثار هنری به کمک یک ابزار دقیق آزمایشگاهی به چشم می خورد. مطالعه پیش رو، با استفاده از آنالیز جامع و شناخته شده طیف سنجی (یا اسپکتروفتومتر) انعکاسی که یک روش شناسایی غیرتخریبی است به تجزیه و تحلیل فام های رنگی موجود در دو قالیچه بلوچ با بیشترین تعداد فام های رنگی پرداخته است. با استفاده از این آنالیز، پارامترهایی نظیر: روشنایی (L*)، کروما (C)، زاویه رنگ (h˚) و اختلاف رنگ (E∆) فام های موجود در هر قالیچه برای نقاط مختلف (10 نقطه) محاسبه شدند. نتایج نشان می دهد که مواد رنگزای طبیعی، روش دندانه دادن و شرایط به کار گرفته شده (دما، زمان و شیوه شستشو) در فرآیند رنگرزی سنّتی می تواند بر پارامترهای رنگی یاد شده موثر باشد. علاوه بر این، تغییرات رنگی برای فام های غالب در قالیچه ها ناچیز بوده که نشان دهنده پایداری آنها در برابر عوامل محیطی (نور، رطوبت و سایش) است. این نتیجه حاکی از دانش ذاتی اقوام بلوچ پیرامون علم شناخت رنگ است، چیزی که یقیناً بافندگان خوش ذوق و هنرمند ساکن این منطقه آن را با نگریستن به اقلیم جغرافیایی زیبای اطراف محیط زندگی خویش آموخته اند.
بازنمایی طبیعت آذربایجان در آثار سلطان محمد تبریزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نگریستن به محیط اطراف میتواند بهسان اندوخته ی بصری در ذهن هنرمند وجود داشته باشد و این اندوختهی بصری در ذهن هنرمند خلاق میتواند منجر به آثار بدیعی گردد. یکی از هنرمندانی که در عرصه ی نگارگری ایرانی صاحب سبک و خلاقیت بوده، سلطان محمد است که با دیدن آثارش، به ویژه کوهها و صخره های این آثار، بی درنگ میتوان دریافت که اثر از آن اوست. از این رو با دست یازیدن به یکی از ماناترین منابع الهام در پرورش قوه ی تخیل سلطان محمد، یعنی طبیعت پیرامون زندگی وی (کوهها و صخرهها) و تطابق آن با نمونه آثاری که از او بجای مانده، میتوان به تأثیر محیط طبیعی بر آثار سلطان محمد دست یافت. این مطلب مهم ترین هدف از نگارش این مقاله هست. همچنین پرسش اصلی پژوهش این است که محیط پیرامون زندگی سلطان-محمد به چه میزان در خلق آثارش تأثیرگذار بوده است. روش انجام این مقاله توصیفی-تحلیلی است که به کمک منابع کتابخانهای و جستجوهای میدانی در طبیعت آذربایجان به انجام رسیده است. پس از بررسی صخرههای منطقه ی آذربایجان مشاهده گردید که کوههای این منطقه به دلیل وجود صخرههای تیز که در شرایط طبیعی خراشیده شده، به همراه رنگهای طبیعی خاک این منطقه، میتوانستند ویژگی منحصربه فردی را به جهت پروراندن قوه تخیل هنرمند فراهم آورد. همچنین بازی نور و سایه در این صخرهها در زمان های مختلف روز، تصورهای گوناگونی را به نگرنده مینمایاند. در راستای چنین جست وجویی؛ مشاهده گردید بسیاری از شکلهای ترسیمی در صخره نگاری آثار سلطان محمد میتوانست منبعی چون طبیعت آذربایجان (محل زندگی او) را داشته باشد. از این زاویه دیدن و بودن در چنین ناحیهای توانسته در پرورش قوه ی تخیل و هنرآفرینی سلطان محمد بهعنوان هنرمندی خلاق نقش پررنگی داشته باشد.
نقش طراحی در ساخت هویت بصری برند طلا و جواهر نیمانی بر اساس دیدگاه یان ون تورن
منبع:
رهپویه هنرهای صناعی دوره ۲ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۵
59 - 66
حوزههای تخصصی:
هویت بصری نمایش قابل مشاهده یک برند است، از لوگو و رنگ ها گرفته تا وبسایت و طراحی فروشگاه ها و شامل همه چیزهایی است که فرد می تواند در ارتباط با یک برند ببیند. اگر هویت برند، شخصیت کسب و کار را می سازد، هویت بصری بیانگر آن شخصیت است. هویت برند به مشتریان احساساتی را می دهد که آن ها با شرکت مرتبط هستند. این هویت شامل ارزش ها، لحن و صدا، راهنمای سبک، شخصیت برند، دارایی های بصری و موارد دیگر است. هویت بصری بخشی ازهویت برند است. این موضوع، نیاز به رویکردی مجزا از هویت برند دارد، اما باید برند را تکمیل کند. به همین دلیل است که طراحان و خلاقان معمولاً مسئول هویت بصری هستند، درحالی که بازاریابان و تیم های برندسازی مسئول هویت برند هستند. برند نیمانی یکی از برندهایی است که محصولاتی مانند کیف، کمربند، لباس و طلا و جواهر را تولید می کند و از برندهای محبوب به شمار می رود. هدف اصلی در این پژوهش، بررسی نقش طراحی در ساخت هویت بصری این برند بر اساس دیدگاه یان ون تورن است. روش تحقیق توصیفی تحلیلی و روش گردآوری اطلاعات کتابخانه ای است. سوال اصلی پژوهش عبارت است از این که عوامل مؤثر در طراحی هویت بصری برند طلا و جواهر نیمانی بر اساس دیدگاه یان ون تورن کدام اند؟ طبق نتایج پژوهش از مهمترین این عوامل می توان به اهمیت شرایط تولید در بافت اجتماعی نیویورک، اهمیت دولت و رسانه و هویت ایرانی و طراحی با حرف «ه » و نشان آن در ارتقاء فرهنگ و استفاده از الفبای فارسی اشاره کرد.
شاهنامه بر بوم کاشی (معرفی و شناخت شخصیت های تصویری میز سرامیکی موزه آبگینه و سفالینه های ایران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آثار هنری همواره نشانگر پیوند فرهنگ با جریانات اجتماعی و سیاسی جامعه هستند. همین پیوند، ارزش آثار هنری را چند برابر کرده و پژوهشگران را مشتاق به شناسایی آن ها می کند. دوران قاجار، عصر تحولات هنری و تاریخی و پیشرفت فنون هنر کاشی کاری می باشد. در این بین نقوش انسانی در کاشی کاری با ترویج باستان گرایی توسعه یافتند. روند ملی گرایی در هنر و تقارن آن با اشاعه غربگرایی باعث رشد آثار هنری با موضوعات پادشاهی و اسطوره ای ایران شد. تأکید بر این اصل فرهنگی و حفظ آن برای زنده نگه داشتن هویت انسانی و روح جامعه ای پویا، تعامل و اقتدار ملی و درنهایت انسجام بُعد معنوی ضروری بود. میز سرامیکی با نقوش پهلوانان اسطوره ای و شاهنامه ای موجود در موزه آبگینه که به دوره قاجار تعلق دارد، به گونه ای گواه این موضوع است. روش تحقیق در پژوهش حاضر، توصیفی تحلیلی و روش گردآوری اطلاعات بر پایه منابع کتابخانه ای و بازدید میدانی می باشد و با استناد به مطالعه شخصیت های شاهنامه ای که بر میز مذکور نقش شده اند، به این موارد پرداخته است:1) شناخت نقش رستم و دیگر پهلوانان شاهنامه در مجالس موجود روی میز و تطبیق آن با ابیات شاهنامه و صحنه های مشابه چاپ سنگی؛ ۲) شناسایی ویژگی های سبک، ترکیب بندی و زیبایی شناسی میز موزه آبگینه. نتایج به دست آمده از پژوهش حاضر بیانگر این مطلب است که میز موردمطالعه، به لحاظ ویژگی تمایل برای بازگشت به فرهنگ کهن ایرانی در دوره قاجار، نقوشی از پهلوانان شاهنامه را داراست که ویژگی تصویرگری هرکدام با تصویر مشابهشان در دیگر آثار هنری و اشعار شاهنامه قابل مقایسه است.
بازآفرینی، آسیب نگاری و بررسی ساختاری کتیبه گریوار بقعه دوازده امام یزد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تاریخ ساخت بقعه «دوازده امام یزد» به عنوان یکی از کهن ترین بناهای کتیبه دار ایران، به اواخر دوره آل بویه و دیلمیان برمی گردد. تحقیقات انجام گرفته بر روی این بنا به معماری و مرمت جداره خارجی آن محدود می شود، درحالی که گنبدخانه آن دارای آرایه های ارزشمندی ازجمله کتیبه آیت الکرسی در گریوار گنبد است. هدف این پژوهش، مطالعه آسیب های وارده به این کتیبه و شناخت ساختار و نقوش به کار رفته در آن برای کمک به استفاده های بعدی ازجمله در مرمت کتیبه بوده است. نیل به این هدف در گرو پاسخ به این دو سؤال است: 1. آسیب های وارده به کتیبه گریوار بقعه دوازده امام شامل چه مواردی است؟ 2. ساختار کلی و تزئینات به کار رفته در این آرایه چگونه است؟ ضرورت این پژوهش از این روست که با توجه به قدمت بنا و تأثیرات مخرب جوی، کتیبه فوق دچار آسیب های جدی شده لذا نیازمند شناخت این آسیب ها جهت جلوگیری از آسیب های بیش تر و بازسازی بوده و احیای آن بسیار ضروری است. روش تحقیق در این پژوهش توصیفی تحلیلی و براساس مطالعات کتابخانه ای و میدانی است. یافته های این پژوهش براساس بازآفرینی بخش های آسیب دیده، آسیب نگاری و پردازش تصویری با برنامه های رایانه ای، حاکی از آن است که بیش ترین آسیب ها عمدتاً به دلیل ریزش مصالح زیرساخت،ریزش رنگ و آلودگی های محیطی است. وسعت ریزش مصالح هفت درصد کل کتیبه است و ریزش تکه ای رنگ 5/6 درصد کتیبه را درگیر نموده درحالی که آلودگی های سطحی 100 درصد کتیبه را فراگرفته اند. تحلیل داده ها در آلودگی سطحی، گواه وجود میانگین 13 درصدی رنگ خاکستری روشن،34 درصدی خاکستری میانه و 14درصدی خاکستری تیره به جای دو رنگ سفید 55 درصدی و سیاه 45 درصد در طرح اولیه است که نشان از سطح بالای تخریب کتیبه دارد. هم چنین هرچند در همه کتیبه های معماری نظام های سه گانه نوشتاری، هندسی و گیاهی لزوماً به کار نرفته اند، براساس بررسی ساختاری کتیبه، این اثر هر سه بخش را به شکل ساختارمندی داراست به گونه ای که طراح، هریک از اجزاء را در هماهنگی هرچه بیش تر برای رسیدن به کلیتی منسجم طراحی نموده است.
نشانه شناسی پوشاک بانوان سریال «در چشم باد» با تکیه بر آرا ء رولان بارت
منبع:
رهپویه هنرهای صناعی دوره ۲ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۵
25 - 35
حوزههای تخصصی:
رولان بارت به عنوان یکی از مهم ترین نظریه پردازان حوزه فرهنگ، نظام پوشاک را مطرح و مورد خوانش قرار داد. نظام پوشاک به عنوان یک نظام نشانه ای دارای عناصر متعددی است که برای انتقال مفاهیم کارکرد ویژه ای دارد. این نظام در توصیف حالات و روحیات افراد، طبقه اجتماعی، اقلیم، قومیت و هویّت اجتماعی نقش به سزایی را ایفا می کند. در صنعت تولید فیلم و سریال از این عنصر نشانه ای برای شخصیت پردازی در فیلم و بهتر دیده شدن نقش بازیگر استفاده می کنند. در پژوهش حاضر سعی بر این است که پوشاک بانوان سریال در چشم باد به عنوان عنصر نشانه ای از منظر رولان بارت مورد تحلیل و بررسی قرار گیرد. روش پژوهش حاضر توصیفی تحلیلی است و اطلاعات ضروری و مورد نیاز به شیوه کتابخانه ای گردآوری شده است. نتایج به دست آمده نشانگر آن است که طراحی لباس به همراه مجموعه ای از رمزگان های نمادین و عناصر نشانه ای که شامل فرم، شکل، حجم، بافت، طرح، رنگ، جنس و پارچه است، نقش قابل ملاحظه ای در توصیف موقعیت فرهنگی، اجتماعی و سیاسی بانوان سریال مذکور داشته و همسو با سیر روایتی داستان و بازی بازیگران قرار گرفته است.
تحلیل استعاره مفهومی جنسیت در دیوارنگاره های بزم و رزم کاخ چهلستون براساس آرای لیکاف و جانسون
منبع:
رهپویه هنرهای صناعی دوره اول بهار ۱۴۰۱ شماره ۳
23 - 41
حوزههای تخصصی:
جنسیت از مهم ترین مفاهیمی است که با قدرت در ارتباط بوده و برمبنای آن معناسازی می شود.. گفتمان های مختلف جنسیت در هر عصر پاره ای از گزاره ها و احکام پیرامون زنانگی و مردانگی تعریف کرده و برمبنای آن روابط اجتماعی را تنظیم می کنند. در این میان استعاره های مفهومی یکی از مهم ترین ابزار گفتمان ها برای این معناسازی است. استعاره مفهومی، که لیکاف و جانسون زبان شناسان شناختی مطرح کردند، ساختار ادراک و نظام مفهومی انسان ها را استعاری می داند. بر مبنای این نظریه، مفهوم سازی یک حوزه تجربه برحسب حوزه تجربی دیگر و درک کردن چیزی بر اساس چیز دیگر امکان پذیر است. بر این مبنا این پژوهش در نظر دارد استعاره مفهومی جنسیت در عصر صفوی را بررسی و به پیامدهای آن در هنر، جامعه و روابط اجتماعی بپردازد. این تحقیق با هدف توصیفی-تحلیلی و به روش کیفی با مطالعه منابع کتابخانه ای صورت گرفته و در آن از نظریه استعاره مفهومی، به عنوان چارچوب نظری برای تحلیل دیوارنگاره های کاخ چهل ستون استفاده شده است. نتایج حاصل از تحقیق بیانگر آن است که با توجه به تغییرات گفتمانی پادشاهی در عصر شاه عباس صفوی مسئله جنسیت نیز رنگ و بوی زمینی گرفته و به جهان واقعیت نزدیک تر شده است. همچنین در عصر صفوی، دوگانه انگاری جنسیتی مدرن وجود نداشته و زنانگی و مردانگی صرفاً در ارتباط با قدرت شاه معنا می شدند؛ به این معنا که در این دوران زنان و مردان هم می توانند سوژه و هم ابژه های میل باشند؛ اما در برابر شخص شاه، همه در مقام ابژه قرار می گیرند.
مطالعه تطبیقی سفال دست ساز روستای برجک و جیرده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله می کوشد با مطالعه تطبیقی سفالینه های برجک و جیرده، به وجوه اشتراک، افتراق و شاخصه های مهم سفالگری این سرزمین بپردازد. هدف در این پژوهش، شناخت و پی بردن به جایگاه سفال های دست سازِ تولیدشده در دو روستای نام بُرده در بستر مطالعات تطبیقی است. همچنین بررسی شاخصه های هویتی و ارتباط سفالینه ها در این دو روستا مدنظر بوده است. از این رو، به طرح این پرسش ها پرداخته است: 1- چه ارتباطی بین دست سازه های سفالی دو روستای «جیرده شفت» و «برجک خمین» وجود دارد؟ 2- شاخصه های دست سازه های سفالی دو روستای «جیرده شفت» و «برجک خمین» کدام است؟ پژوهش پیشِ رو با بهره گیری از روش توصیفی-تحلیلی با رویکرد تطبیقی به مقایسه و تطبیق تولید سفال دو روستای جیرده و برجک پرداخته است. در جمع آوری اطلاعات از روش کتابخانه ای، میدانی و مکاتبه از راه دور با سفالگران پیشکسوت استفاده شده است. درنهایت، این نتیجه حاصل شد که در میان آثار سفالی جیرده ظروف موسوم به «گَمَج و نوخون» از همه شاخص تر است، و از سفال های معروف روستای برجک «دو گُوله» را می توان نام برد که هر دو برای طبخ و پخت وپز استفاده می شوند. در دو روستا محصولات سفالی بدون استفاده از تکنیک چرخ سفالگری، بسیار ساده و گاهی با تزئینات ابتدایی و نقش های بومی و به فرم های مُدوّر، کشیده، استوانه ای و تخت تولید می شوند؛ ویژگی ها یی که قدمت فرهنگی هر یک از این روستاها را می رسانَد. ازسویی دیگر، به خاطر عجین شدن زندگی مردمِ روستا با طبیعت و تأثیر سلایق دیرینه نیاکان هنر خویش را این گونه به نمایش می گذارند؛ و از همه مهم تر اینکه بانوان سفالگر دو روستا هستند که هنری مشابه می آفرینند که درعین حال منحصر است و سالیان بی شماری است که سعی در حفظ سنت های خویش کرده اند. تفاوت میان سفالینه ها ی دو روستا هم ناشی از سلیقه ها و تفاوت ها ی فردی و علائق و باورهای سفالگران و هم ویژگی ها ی فرهنگی و جغرافیایی محیط است.
شناسایی و تحلیل آثار رقم دار محمد باقر جهانمیری (نقاش و کاشی نگار شیراز در عصر پهلوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای صناعی ایران سال ۶ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۱۰)
157 - 178
حوزههای تخصصی:
کاشی نگاران شیراز در عصر پهلوی، نقش مهمی در حفظ سنت های قاجاری و مرمت بناهای تاریخی در آن دوره داشتند. از آن میان محمدباقر جهانمیری (1262-1338ه.ش) معروف به «حاجی محمدباقر نقاش» یا «حاج باقر»، کاشی نگار، شیشه نگار، گچ نگار و مرمتگر نقاشی های دیواری عصر پهلوی است که میراث نقاشی روی کاشی را زنده نگهداشت و تا آخرین لحظه زندگی هم چنان در پی حفظ این میراث بود. آثار وی به سبب چیره دستی در نقاشی و هم زمان آشنایی کامل با فنون کاشی سازی در روزگار خود ممتاز بود، با این حال این آثار کم تر مورد مطالعه و دسته بندی قرار گرفته اند. هدف پژوهش کنونی شناسایی آثار و تحلیل کاشی های رقم دار او و ارائه دسته بندی اولیه ای از آثار وی جهت مطالعات تطبیقی با دیگر هنرمندان است. این پژوهش می کوشد به این پرسش ها پاسخ دهد: حیات هنری محمدباقر جهانمیری به چند دوره قابل تقسیم است؟ حامیان، همکاران و شاگردان وی چه کسانی بوده اند؟ و دسته بندی آثار و انگاره های حاکم بر آن ها کدامند؟ روش پژوهش، تفسیری-تاریخی، مبتنی بر توصیف و تحلیل داده هاست. داده ها از منابع کتابخانه ای گرد آمده اند و بخش مهمی از مستندات، حاصل کار میدانی و عکاسی است. نتایج نشان می دهد که کاشی نگاره های محمدباقر جهانمیری را می توان در شش گروه شامل «گل و مرغ سازی»، «باستان گرایی»، «شمایل نگاری و چهره پردازی»، «فرنگی سازی»، «خیالی نگاری» و «کتیبه نگاری» جای داد که در کل چهار انگاره را به عنوان انگاره های حاکم بر آثار مطرح می سازند: «انگاره های فرنگی» (در طراحی عمارت ها، چشم اندازها و منظره های فرنگی)، «انگاره های مذهبی» (در شمایل نگاری روایت ها و شخصیت های مذهبی شیعی)، «انگاره های ایران باستان» (در طراحی صحنه ها و فیگورهایی از دوران هخامنشی و ساسانی) و «انگاره های برگرفته از نقاشی ایرانی» (در طراحی گل ومرغ و نقوش گیاهی).
نظریۀ کسر اصنام، مستخرج از زندگی ابراهیم(ع) در قرآن و تبیین کاربست و جایگاه آن در هنر اسلامی، با رویکرد نظریۀ داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تقلید و واردات شیوه های تولید آثار هنری و مبانی هنر، از تمدن های دیگر، به تمدن اسلامی، در دوران معاصر، سبب تولید انبوهی از آثار، با ویژگی های متفاوت و گاها متناقض با مبانی فکری اندیشه اسلامی گردیده است. هدف پژوهش حاضر، برداشتن اولین گام ها، برای ارائه یک نظریه، مبتنی بر قرآن با تکیه بر شیوه تفکر ابراهیم(ع)، که برخی نیازهای کارکردی و نظری هنرمندان جهان اسلام را مرتفع گرداند، می باشد. ابراهیم(ع) به عنوان شخصیت تاریخی، با پنج ویژگی منحصر بفرد و ناظر بر عقلانیت و تفقه او، یعنی رشدیافتگی فکری پیش از نبوت، الگوی خوب برای مومنان، صاحب بینش، صاحب قلب سلیم و دیدن ملکوت آسمان و زمین معرفی شده و مخالفان استدلالات او نیز، سفیه و کم عقل خطاب شده اند. پژوهش حاضر از نوع کیفی است و با استفاده از روش تئوری داده بنیاد به انجام رسیده است. پس از جمع آوری کلیه دیتاها و انجام کدگذاری باز، محوری و انتخابی، ضمن یافتن پاسخ ها، مکانیزم تفکر ابراهیم(ع) به عنوان فرآیندی عقلانی، که بر اساس نقد مکرر معیارهای پیشین، معیارهای جدید خلق می کند، تحت نام نظریه «کسر اصنام »، استخراج و کارکرد آن در هنر را مشخص شد. سپس به شباهت ها و تفاوت های این نظریه و اندیشه انتقادی که در بستر سوبژکتیویسم به وجود آمده و مبنای هنر مدرن از منظر گرینبرگ معرفی گردیده، پرداخته شد. همچنین عدم هرگونه تنافر یا تناقض این نظریه به اصول، ثوابت و امور لایتغیر و لایزالی که در خلق هنر سنتی، و در قلب آن هنر دینی، ضروری هستند، بررسی و مشخص شد و در نتیجه مکانیزم تولید و ارتقاء معیارهای جدید برای ایجاد محصولات جدید بر اساس نقدهای پیاپی در چارچوب فاصله عبودیت و ربوبیت، بر اساس این نظریه تبیین گردید.
بررسی دیدگاه بانوان نسبت به عوامل تیره پوشی و تاثیرات رنگ لباس فرم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رنگ ها نیروها و انرژی های درخشنده ای هستند که در ابعاد مختلف زندگی از جمله پوشش اجتماعی افراد نمود دارند و بسته به تیرگی، روشنی و خصوصیات درونی خود، میتوانند بر زندگی فردی و اجتماعی شهروندان تأثیر مثبت و یا منفی بگذارند. افراد به طور دقیق نمی دانند که رنگ لباس هایشان در ایجاد سرزندگی، سلامت روح و روان و نحوه ارتباط آنها نقش دارد. معمولا بیشتر انتخاب های رنگی در پوشش افراد به ویژه بانوان در اجتماع و محیط کار، به رنگ های تیره، تکراری و بی روح محدود می شود. این پژوهش با هدف شناسایی عوامل مؤثر بر تیره پوشی افراد در جامعه و پرداختن به آگاهی سازی حول محور کاربرد الگوهای رنگی مناسب و متنوع در لباس افراد، به خصوص بانوان انجام شده است و میکوشد به این پرسش پاسخ دهد که بانوان چه دیدگاهی نسبت به تاثیرکاربرد رنگ های متنوع در پوشش های خود دارند؟ همچنین چه عواملی در انتخاب رنگ پوشش های اجتماعی افراد مؤثرند؟ تحقیق حاضر به لحاظ هدف کاربردی است که از طریق بررسی منابع کتابخانه ای و گردآوری و تحلیل داده ها با استفاده از پرس شنامه انجام پذیرفته اس ت، از اینرو پژوهش موردنظر ماهیتی کمی دارد. جامعه آماری بانوان کارمند فروشگاههای زنجیره ای شهر تهران بوده که به روش تصادفی انتخاب شدند. تجزیه و تحلیل داده های کمی با نرم افزار SPSS26 انجام شده است. یافته های پژوهش حاضر نشان می دهد که بسیاری از بانوان باوجود اینکه معتقدند استفاده از رنگ های شاد و روشن در پوشش بر زندگی، روحیه و نحوه ارتباط آنها در اجتماع تاثیرگذار است، اما از نقش و تاثیر رنگ ها بر کیفیت شغلی خود در محیط کار آگاهی کافی ندارند. در نتیجه به دلیل برخی عوامل تاثیرگذار همچنان تمایل به تیره-پوشی در لباسفرم و پوشش های اجتماعی خود دارند. در نهایت با توجه به عوامل تیره پوشی و بررسی این عوامل از دیدگاه بانوان مشخص شد که سه عامل"کمتر دیده شدن آلودگی لباس های تیرهرنگ"، "نقش رنگ های تیره در لاغرتر و باریک تر نشان دادن اندام افراد"و "قابلیت راحت تر و بیشتر هماهنگی رنگ های تیره با رنگ سایر اجزای پوشش" در تمایل به تیرهپوشی بانوان تاثیر بیشتری دارند.
اشیاء روزمره یا اسباب تجمّل: دوگانگی مفهوم اشیاء صناعی در متون دوران اسلامی
منبع:
رهپویه هنرهای صناعی دوره اول زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲
75 - 86
حوزههای تخصصی:
دست ساخته های صناعتگران دوران اسلامی که امروز از آثار اصیل هنر اسلامی به شمار می آیند، در منابع متقدم از دو منظر متفاوت یاد شده اند؛ یکی ناظر بر وجه کاربردی آنها در زندگی عموم مردم و دیگری به اعتبار وجه زینتی و تجمّلی آنها در گنجینه های اغنیا. این تعابیر دوگانه در نوشته های بعضی از متفکران پیشین جهان اسلام اساس دسته بندی صناعات دستی به دو گروه ضروری و تجملی شده است. هدف از این نوشتار نزدیک شدن به فهم گذشتگان از آثار صناعی، از راه جست وجوی این اشیاء و صناعات سازنده آنها در متون کهن است. نتیجه کار نشان می دهد اشیائی که امروز آثار هنرهای صناعی شناخته می شوند، از گروه دوم اند؛ اما این شأن هنری برآمده از نگاه امروزی نیست، بلکه آنها نزد سازندگان و صاحبان اصلی خود نیز ارج و اعتباری فراتر از وجه کاربردی شان داشته اند و در جایگاه شاهکارهایی نفیس قدر می دیده و به نیکی نگهداری می شده اند. از سوی دیگر، اشیاء روزمره نیز منزلت خود را داشته و هرگز از کانون توجه اهل تفکر دور نبوده اند.
سیر تحول پیش کلاه و جقه در سرپوش های سلطنتی دوره قاجار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهپویه هنرهای صناعی دوره ۳ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۱۰
65 - 77
حوزههای تخصصی:
پوشش سر در دوره قاجار، اهمیتی فراتر از کارکرد اولیه آن به عنوان محافظی در برابر سرما و گرما داشته است. درواقع، مردان قاجاری کلاه را علاوه بر پوششی برای محافظت، برحسب نوعی عادت منطبق بر قانون، آداب ورسوم و فرهنگ خود بر سر می نهادند. همچنین در این دوره، پیشانی کلاه ها همواره با نوعی پیش کلاه آراسته می شد و استفاده از این زیور برای شخص شاه در درجه اول، سپس خانواده سلطنتی و همچنین اعیان و اشراف، ضرورت و اهمیت ویژه ای داشت. بر این اساس، هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی انواع و سیر تحول پیش کلاه در سرپوش های سلطنتی دوره قاجار است. مقصود از پیش کلاه نیز شامل انواع جواهرات، نشان ها و از همه مهم تر، جقه هایی است که مورد استفاده شاهان دوره قاجار بوده است.
نویسنده با تکیه بر روش توصیفی- تحلیلی و استناد به منابع کتابخانه ای، اسناد تاریخی و مشاهدات میدانی، روند تغییر و تحول این جواهر سلطنتی را بر دو بستر تاریخی و فنی مورد ارزیابی و تحلیل قرار داده است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد که پیش کلاه های سلطنتی دوره قاجار علاوه بر اهمیت بالایی که برای مقام سلطنت داشته و به عنوان مهم ترین عنصر تزئینی برای سرپوش شاه به شمار می آمده است، تحت تأثیر تغییرات تاریخی- فرهنگی این دوره، دستخوش تغییراتی در فنون ساخت، شکل ظاهری و نحوه استفاده گردیده اند. همچنین کاربرد این پیش کلاه نیز فراتر از تزئین صرف بوده و فرم و تزئینات آن بازگوکننده معانی نمادینی است که همگی به نحوی بر اهمیت مقام سلطنت، قدرت، صلابت و ارتباط او با قدرت الهی اشاره دارد.
بررسی شکل و تزیینات مرکب دان های فلزی ایرانی (سده های 5 10 ه.ق) محفوظ در موزه متروپلیتن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای صناعی ایران سال ۶ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۱۰)
237 - 254
حوزههای تخصصی:
آثار فلزی ایران ازجمله مجموعه های بااهمیت و دارای ارزش هنری بالا هستند که مانند دیگر آثار هنری آن، قدمت زیادی دارند و ویژگی های مهمی چون فرهنگ، دین، اوضاع اقتصادی، اجتماعی و سیاسی زمانه خود و هم چنین نماد و نشانه هایی مربوط به دوران ظهور خویش را انعکاس می دهند. با توجه به اهمیت خوشنویسی در هنر اسلامی، مرکب دان ها نیز جزو وسایلی هستند که در رابطه با این هنر به کار گرفته می شوند. تا به این زمان پژوهشی در رابطه با مرکب دان های فلزی موزه متروپلیتن به طور خاص انجام نگرفته است. لذا در این پژوهش مرکب دان های فلزی ایرانی متعلق به سده های ۵-10 ه.ق (11-16 م.) از نظر شکل، تزیینات و نقوش به کار رفته مورد بررسی قرار می گیرند. بر این اساس، سوالات مقاله حاضر این چنین تبیین می شود: تزیینات به کار رفته در مرکب دان های مذکور چه ویژگی هایی دارند و شامل چه نقوشی هستند؟ این پژوهش به روش توصیفی تاریخی انجام شده و جمع آوری اطلاعات آن به صورت کتابخانه ای و با گردآوری تصاویر از سایت موزه متروپلیتن بوده است. نتایج مشخص می کند در پنج نمونه مرکب دان از سده های ۵ 7 ه.ق، شکل مرکب دان ها مدور است و یا درپوشی مسطح با گنبد یا برجی در مرکز درپوش بر پایه عمودی کوتاه تعبیه شده و تعدد نقوش به کار رفته بر این آثار به ترتیب نقوش گیاهی، انسانی، حیوانی و خوشنویسی و صور فلکی متأثر از علم نجوم (که در مکتب خراسان و توسط دانشمندان ایرانی پیشرفت کرده است) می باشد. در مرکب دان سده 10 ه.ق، نقوش حیوانی و پیچش نقوش گیاهیِ نزدیک به هنر تشعیر ایرانی و با ظرافت بیش تر و طبیعت گرایانه ترسیم شده اند و شکل مرکب دان بر پایه برج ها و برگرفته از معماری و به فرم استوانه ای بلند و با درپوشی گنبدی به نماد آسمان ساخته شده است. درمجموع، تزیینات گیاهی بیش ترین و نقوش هندسی (نقش شمسه، چلیپا و الگوی هفت دایره) و صور فلکی، کم ترین تعداد را به خود اختصاص داده اند. اسب، شیر، آهو، خرگوش و گرگ نقوش جانوری پرکاربرد هستند که در میان قاب های هندسی و یا در بطن پیچک های طوماری و اسلیمی ها قرار گرفته اند. نقوش انسانی، سوار بر اسب و یا در قالب صور فلکی تصویر شده اند. کتیبه های خوشنویسی در نوارهای پایین و بالای مرکب دان و روی درپوش استفاده شده و خط کوفی و نسخ، بیش ترین کاربرد را در تزیین مرکب دان ها داشته اند.
خوانش بینامتنی نقاشی پشت شیشه و نگارگری دوره صفوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهپویه هنرهای صناعی دوره ۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۸
33 - 42
حوزههای تخصصی:
هنر نقاشی پشت شیشه به عنوان هنری تزیینی پس از رواج یافتن در کشورهای اروپایی به کشورهای آسیایی نیز سوق یافت و در دوره صفویه وارد ایران شد. هنرمندان ایرانی، توانایی خاصی در این هنر یافته و همچون نگارگری رنگ وبوی بومی بدان بخشیده و رواج دادند. نگارگری ایران نیز در دوره صفویه با شکل گیری مکاتب مختلف هنری، هم زمان با تحولات سیاسی و اجتماعی آن دوره رونق داشت. علیرغم تقارب زمانی، تأثیر و تأثرات نقاشی پشت شیشه و نگارگری دوره صفوی مورد مطالعه قرار نگرفته، درحالی که بررسی آن و به طورکلی رابطه بین متون تصویری مختلف با رویکرد بینامتنیت می تواند در تبیین بهتر این روابط راهگشا باشد. بنابراین پژوهش حاضر با هدف بررسی روابط بینامتنی در آثار هنری مذکور دوره صفویه بر مبنای نظریه ریفاتر درصدد پاسخ به این پرسش اصلی که چه رابطه بینامتنی مابین هنر نقاشی پشت شیشه و نگارگری دوره صفوی وجود دارد؟ برآمده است. روش تحقیق توصیفی-تحلیلی بوده و اطلاعات با استفاده از منابع کتابخانه ای و اینترنتی گردآوری شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که با توجه به نظر ریفاتر و نقش اصلی مخاطب در خوانش متن، بین نقاشی پشت شیشه و نگارگری دوره صفوی بینامتنیت احتمالی برقرار است و نقاشی پشت شیشه این دوره ضمن حفظ ویژگی های منحصربه فرد خود تأثیر متون تصویری دیگر را نمایان می سازد.
مؤلفه های فرهنگی و شکل گیری سبک نگارگران دوره پهلوی اول در دوره پهلوی دوم
منبع:
رهپویه هنرهای صناعی دوره ۲ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۶
7 - 19
حوزههای تخصصی:
با فروپاشی سلسله قاجار، روشنفکران که نتوانسته بودند آرمان های خود را که با انقلاب مشروطه طرح شده بود تحقق بخشند، برای به قدرت رسیدن رضاشاه از هیچ تلاش و حمایتی دریغ نکردند؛ زیرا معتقد بودند که آرمان های انقلاب مشروطه تنها در سایه یک دولت متمرکز قدرتمند محقق خواهد شد. ازاین رو در دوره پهلوی اول، سیاست های کلی که رضاشاه برای اداره امور مملکتی در جهت نیل به اهداف و آرمان های مدنظر وی و قشری از روشنفکران در پیش گرفته بود، منجر به رواج جریان های فکری چون تجدد و ملی گرایی در کشور و میان اقشار مختلف جامعه شد که تحولات فرهنگی و هنری بسیاری را به دنبال داشت. در اثر این تحولات، هنر نگارگری که سال ها در رکود مانده بود، دوباره از نو احیا شد و هنرمندان نگارگر بسیار زیادی فعالیت خود را در این زمینه آغاز کردند؛ اما، در دوره پهلوی اول، غالب آثار این هنرمندان نگارگر کپی کاری از روی نگاره های گذشتگان و تقلیدی از آثار نگارگری مکتب اصفهان، خصوصاً شیوه رضا عباسی بود تا اینکه در دوره پهلوی دوم، هریک از آنان توانستند به سبک فردی خویش در نگارگری دست یابند. حال مسئله اینجاست که چه عوامل فرهنگی باعث شد این نگارگران بتوانند به سبک فردی خویش در دوره پهلوی دوم دست یابند؟ این پژوهش با این پرسش و با هدف شناخت فضای فرهنگی دوره پهلوی اول و دوم و مطالعه و بررسیِ این دو فضا، عوامل و مؤلفه هایی را که سبب گشت تا نگارگران دوره پهلوی اول بتوانند در دوره بعد، یعنی دوره پهلوی دوم، سبکی مختص به خود داشته باشند، بازشناسایی نماید. در این میان این مقاله برای رسیدن به هدف خود، به بررسی و مطالعه گفتمان های اصلی مطرح در دوران پهلوی که تحولات فرهنگی و هنری ایران را در این دوران رقم زدند و همچنین نهادها، انجمن ها و نشریاتی که به دلیل این تحولات فرهنگی و هنری در این دوران در ایران تأسیس شدند، می پردازد.
شناخت و تحلیل عوامل بصری مؤثر در تصویرگری بازی چوگان در سه نگاره از شاهنامه طهماسبی با تأکید بر نقش مایه اسب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چوگان یکی از ورزش های باستانی ایرانی محسوب می شود که از نام چوبی که در آن استفاده می شود، برگرفته شده است. این بازی که در آغاز جنبه نظامی و جنگی داشت و سوارکاران ایرانی در آن استعداد اسب های جنگی خود را به نمایش می گذاشتند، به تدریج فراگیر شد. در این میان، اسب یکی از محوری ترین اجزا در این بازی محسوب می شود که در تاریخ هنر ایران، هنرمندان بسیاری سعی در نشان دادن نقش مهم آن در به تصویرکشیدن صحنه های این بازی داشته اند. به این ترتیب که اسب یکی از مهم ترین نقش مایه های صحنه های پهلوانی در بازی چوگان است که بسیار مورد توجه نگارگران خصوصاً در ترسیم نگاره های شاهنامه طهماسبی بوده است و در صحنه آرایی بازی چوگان در این نگاره ها با محوریت شیوه خاص ترسیم نقش مایه اسب توجه شده است. مقاله حاضر کوششی برای شناخت و تحلیل ساختار بصری شیوه ترسیم نقش مایه اسب و عوامل مؤثر در تصویرگری بازی چوگان با تأکید بر سه نگاره از شاهنامه طهماسبی است. از این رو، در این نوشتار با استفاده از روش تحقیق توصیفی- تحلیلی و گردآوری مطالب به روش کتابخانه ای و اسنادی به این پرسش پاسخ می دهد که در به تصویرکشیدن بازی چوگان، از چه ویژگی های خلاقانه بصری برای نشان دادن عمق داستان استفاده شده است؟ بر اساس یافته های پژوهش، در ترسیم این نگاره ها به حفظ تعادل، آرایش و ترکیب بندی اسب توجه شده است. بنابراین، در نگاره های بازی چوگان، نمودی واضح مبنی بر خروجی بصری هنرمند با هماهنگی سازمان یافته نسبت به روایت شاهنامه اعمال گردیده است. از این رو، نقش مایه اسب که در عناصر بصری نگاره های بازی چوگان نقش کلیدی بازی می کند، در عین وفاداری به متن دارای نقش تکمیل کننده ای در فضاسازی نگاره ها دارد. همچنین، چینش و ترکیب بندی عناصر بصری نگاره ها بر اساس محوریت این نقش مایه به تصویر کشیده شده است.
تحلیل ویژگی های فنی و هنری قلمزنی ایران دوره معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فلزکاری در ایران، پیشینه بسیار پربار و طولانی دارد. در میان منابع مطالعاتی موجود پیرامون هنر فلزکاری در دوران پیش از تاریخ تا دوره قاجار به طور عمده با رویکردی تاریخی مورد مطالعه قرار گرفته و منابع متنوعی در این حوزه، در دست است. در این میان هنر قلمزنی بهعنوان یکی از زیرشاخه های مهم در هنر فلزکاری مطرح است اما مطالعات کافی پیرامون این هنر از دوره پهلوی تا به امروز صورت نگرفته و آنچه مهم بهنظر می رسد سرگذشت و حیات هنر قلمزنی است که به عصر قاجار محدود نشده و نه تنها در دوره معاصر از حرکت بازنایستاده بلکه پویایی و مانایی خاصی در دوره معاصر داشته است. هدف، بررسی ویژگیهای فنی و نقوش قلمزنی در شهرستانهای اصفهان، بروجرد، تهران، شیراز، طبس، کرمان، کرمانشاه، مشهد و یزد بهعنوان شهرهای شاخص قلمزنی در دوره معاصر است. از این رو پژوهش پیش رو به دنبال پاسخ بدین پرسش هاست که خصوصیات فنی و نقوش قلمزنی معاصر ایران در شهرهای مذکور چیست و نقاط افتراق و اشتراک آنها کدام است؟ تحقیق از نظر هدف، توسعه ای و از لحاظ روش، توصیفی-تحلیلی است. روش جمعآوری اطلاعات کتابخانهای بوده اما به طور ویژه بر دادههای میدانی استوار است. در این شهرها تاریخچه فلزکاری، طرح و نقش، تولیدات، خلاقیت و نوآوری، ابزار مورد استفاده و روش اجرای هنر قلمزنی مورد واکاوی و تحقیق قرار گرفته است. مهمترین و شاخص-ترین ویژگی مطرح شده در هر شهر معرفی گردیده و درنهایت هر یک از این ویژگیها در قالب جداولی مورد بررسی و مقایسه قرار گرفته است.
مطالعه تحلیلی نقوش جانوری در تزئینات آبگینه فاطمیان مصر
منبع:
رهپویه هنرهای صناعی دوره اول زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲
39 - 49
حوزههای تخصصی:
سلسله فاطمیان، شیعه اسماعیلی بودند که خود را به حضرت محمد(ص) منسوب می کردند. بنیانگذاری این حکومت در تونس انجام شد و در مصر به پایان رسید. تأثیر این دوره را نمی توان در شکل گیریِ صنایع هنری همچون، آبگینه نادیده گرفت. هدف از پژوهش پیش رو شناسایی نقوش گونه های جانوری، مفاهیم و کارکرد آن ها در آثار آبگینه فاطمیان است. از این رو دو پرسش زیر صورت بندی شده است. الف: گونه های جانوری مورد استفاده در تزئینات آبگینه فاطمیان کدامند؟ ب: کارکرد وکیفیات زیباشناسانه نقوش جانوری آثار آبگینه این دوره چیست؟ این پژوهش، به روش تاریخی، با رویکردی توصیفی-تحلیلی و استناد به منابع کتابخانه ای، به سرانجام رسیده است. نتایج پژوهش نشان می دهد: گونه های جانوری اجرا شده بر آبگینه فاطمیان شامل پرندگان، آبزیان، چهارپایان و موجودات افسانه ای می باشند که تنها به دلیل جنبه زیبایی بر آثار اجرا نشده اند بلکه وجه نمادین آن ها نیز مورد نظر بوده است. این نقوش تداعی گر معانی و مفاهیم خاص بوده و ریشه در باورها و اعتقاداتِ فرهنگ این دوران داشته است که در قالب نقوش مذکور، نمود یافته و نیز یادآور الهه ها و نماد خانوادگی فاطمیان است. این نقوش غالباً در یک خط سیر متوالی بر پیرامون آثار دیده می شوند که گاه نقش جانوران به تنهایی یا در ترکیب با نقوش نوشتاری، هندسی و گیاهی نیز به شیوه تراش، قالب و رنگ گذاری اجرا شده است.