فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۸۰۱ تا ۱٬۸۲۰ مورد از کل ۱٬۹۶۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
پرداختن به مسائل شخصیتی و روانی انسان از جمله مسئله سوگ و تروما که یکی از چالش های اساسی در زندگی انسان به حساب می آید، از موضوعات گیرایی است که امروزه نویسندگان سعی می کنند تا بدین طریق مخاطب را با خود همراه سازند. یکی از نظریه های کاربردی و علمی برای مشاوره و راهنمایی در راستای گذر از این مرحله چالش زای زندگی، نظریه تکالیف سوگ جیمز ویلیام وردن است. او چهار تکلیف یعنی «پذیرش واقعیت فقدان»، «گذر از درد سوگ»، «سازگاری با محیط بدون متوفی» و «تغییر جای متوفی از نظر عاطفی» را برای افراد سوگوار در نظر می گیرد و با کاربست این مراحل، وی را برای سازگار شدن با دنیای بدون متوفی راهنمایی می کند. رمان نسکافیه مع الشریف الرضی اثر میاده خلیل یکی از رمان های روان شناختی است که با نظریه تکالیف سوگ کاملاً قابل تطبیق است. در این رمان شخصیت های مختلف عراقی و هلندی با موضوع سوگ درگیر بوده و واکنش های مختلفی را از خود نشان می دهند. پژوهش حاضر می کوشد تا به صورت توصیفی – تحلیلی و با تکیه بر نظریه تکالیف سوگ، حالات روحی و روانی یکی از شخصیت های اصلی داستان به نام دیوید را در ارتباط با سوگ همسر عراقی اش سلمی تحلیل کند. یافته های پژوهش بیانگر آن است که از چهار تکلیف ذکر شده در نظریه تکالیف سوگ، فقط سه تکلیف، یعنی «پذیرش واقعیت فقدان»،
تحلیل المنهح الثقافی لإلین شوالتر فی روایه « أصل وفصل» لسحر خلیفه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
الاهتمام بقضایا المرأه ومرکزیتها فی الأعمال الأدبیه من المسائل التی أثارت اهتمام العدید من الباحثین فی مختلف المجالات الاجتماعیه، والثقافیه والأدبیه خلال القرنین الأخیرین. یقوم النقد النسوی بدراسه الأثار الأدبیه التی کتبت بید المرأه أو حول المرأه. إلین شوالتر من المنظِّرات فی هذا المجال اقرحت أربعه مناهج لدراسه النقد النسوی وهی المنهج البیولوژی، اللغوی، النفسی والثقافی. من بین المناهج التی اقترحتها إلین شوالتر یلعب المنهج الثقافی دوراً هاماً فی دراسه انعکاس القضایا الاجتماعیه، والسیاسیه والثقافیه فی الأدب والروایه. یهتم هذا المنهج بدراسه النظره السائده للمرأه فی المجتمع و دور المجتمع فی تشکیل عمل المرأه ونشاطها ومکانتها. نظراً لأهمیه المنهج الثقافی لإلین شوالتر فی دراسه الأدب القصصی والروایه، یقوم هذا المقال بدراسه روایه «اصل وفصل» لسحر خلیفه على أساس هذا المنهج على ضوء المنهج الوصفی-التحلیلی لکی یدرس کیفیه انعکاس القضایا الإجتماعیه فی الروایه ویسعى أن یجیب عن هذا السؤال: ماهو تأثیر المجتمع الفلسطینی فی الثلاثینیات والأربعینیات من القرن العشرین علی أفکار سحر خلیفه واتجاهاتها؟ وکیف یتجلی هذا التأثیر فی الروایه ویمکن دراسته من خلال المنهج الثقافی لإلین شوالتر؟ نتائج البحث تشیر إلی أنّ سحر خلیفه تحدت المجتمع الأبوی الفلسطینی فی النصف الأول من القرن العشرین والسنوات الأولی للاحتلال من خلال معالجه مقومات المنهج الثقافی لإلین شوالتر کالاهتمام بالحیاه والاستقلال الاقتصادی، کراهیه النسیان التاریخی للمرأه، اکتشاف الذات والتعبیر عن الواقع حول المرأه، الزواج القسری والتقلیدی للمرأه، قیود تعلیم المرأه، تحقیر المرأه وإهانتها و .... أدانت هیمنه الرجل علی المرأه. ولذلک فإن المجتمع التقلیدی الفلسطینی آنذاک أثّر فی کل أبعاد واتجاهات أفکار سحر خلیفه. بحیث تعتبر خلیفه سیطره الرجل علی المرأه کسیطره إسرائیل علی فلسطین وتدینها. وکما المرأه فی فکر خلیفه رمز للوطن والأرض.
دراسة الاستعارات المفهومية في لغة المكتوبات على شواهد القبور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۰
141 - 158
حوزههای تخصصی:
إن الاستعاره المفهومیه عباره عن إدراک حقل مفهومی یعرف بالهدف من خلال إدراک حقل مفهومی آخر یُعرف بالمصدر. یُشکل حقل المصدر عبر عملیه التخطیط، وتُسمّى البنى المفهومیه بمخطّطات الصوره، والتی تربط فهم غیر المنظور بالشیء المنظور. لمخطّطاتِ الصوره أنواع مختلفه، ومن أهمّها مخطّطات الحرکه، والاتجاه، والقوه، والأنطولوجی. إن قسما من الأدب الشعبی متأثر بفقدان الأحبه والأعزاء ویصور المواضع الخاصه عن ظاهره الموت. تعد المکتوبات على شواهد القبور من هذه الأوعیه الشعبیه التی تحمل جانبا معینا بفضائل الشخصیات ومکارمها، وتعکس مظاهر اجتماعیه ودینیه ولغویه من مختلف العصور التی کتبت فیها. قد تمیّزت بنیه هذه المکتوبات بالتنوع فی الأسالیب اللغویه، بما تتضمنه من استعارات مفهومیه. وما یهمنا هنا هو دراسه بعض الاستعارات المفهومیه التی کتبت على شواهد القبور العربیه، للکشف عن أهم الحقول المبدئیه المستخدمه فی هذه المکتوبات واستخراج أبرز مخطّطات صورها. أظهرت النتائج أن الاستعاره المفهومیه فی المکتوبات على شواهد القبور تفهم بانتقال التصورات الذهنیه من حقل المصدر (التصورات الأکثر حسیه وملموسه)، إلى حقل الهدف (الموت)، فی انسجام استعاری یصنعه الکاتب على شواهد القبور حتى تکون التصورات الذهنیه محسوسه للمتلقی، وأن المخطّط الحرکی (32%)، والمخطّط الاتجاهی (28%)، من أبرز مخطّطات الصوره فی المکتوبات علی شواهد القبور.
دراسة الزمن الروائي في روایة "اسکندرونه" لفضل مخدر؛ على ضوء نظریة جیرار جینیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی السردانیة العربیة جلد ۵ الشتاء ۱۴۴۵ شماره ۱۱
113 - 134
حوزههای تخصصی:
إنّ الروایه باعتبارها نمطاً سردیاً یعتمد على تقنیات متنوعه فی الکتابه، تتمتع بکامل القدره على التحلیل وذلک على ضوء النظریات التی تحدّثت عن عناصرها وکیفیه توظیفها. من هذا المنطلق، عمل جینیت على إکمال إجراءات النقاد البارزین فی بیان وظائف الزمن الروائی وقدّم نموذجاً بنیویاً متمیزاً یمکن أن یکون -إلى جانب عنصر المکان- أرضیه خصبه للدراسه والبحث. تتطرق هذه الدراسه عن طریق المنهج النقدی اللغوی الجینیتی إلى دراسه بنیه الزمن فی روایه "اسکندرونه" لفضل مخدر. إنّ الروائی اجتهد من خلال اعتماده على أسلوب الحوار بین الراوی-البطل والشخصیات الفرعیه، أن ینظّم النصّ الروائی بناء على معدّل السرعه المعیاریه التی نادى بها جیرار جینیت. ومن خلال توسّله إلى الماضی، یقیم نوعاً من التوازن المطلوب بین ذکره للأحداث والأبطال الثانویین فی الزمن الضائع. مع ذلک، لم یختصر الکاتب على اعتماد بنیه جینیت الزمنیه؛ وقد وظّف أحیاناً أسلوبی الحذف والتلخیص؛ لکی یمنح روایته سرعه أکبر أو یعتمد على أنواع الوقفات للحدّ من سرعه الزمن فی الروایه ویقودها إلى السرعه السلبیه. وقد تبیّن لنا من خلال نتائج البحث بأنّ "فضل مخدر" اتخذ أقصى درجات الزمنیه فی روایته "اسکندرونه" على ضوء نموذج جینیت. وإنّ الروایه تتمتع بنوع من النظم والترتیب الزمنی الذی قام به الراوی-البطل؛ لیس هذا فحسب، بل یعانی الراوی نفسه أیضاً بالتشویش الزمنی الّذی ینتهی به المطاف إلى الزمن الماضی. مع ذلک، فإنّ قمه إبداع الروایه تتمثّل فی النظره المتمیزه بالنسبه إلى المستقبل؛ وهی نظره أودعها الروائی فی النهایه المفتوحه لروایه المقاومه. ویبدو أنّ عقربه الزمن فی "اسکندرونه" تتراوح -على أساس نموذج جینیت- ما بین السرعه المعیاریه والسرعه السلبیه.
نظریه روح معنا از نگاه دانشوران یکصد سال اخیر در حوزه علمیه قم (با تأکید بر دیدگاه های امام خمینی، علامه طباطبایی و آیت الله جوادی آملی)
حوزههای تخصصی:
بر اساس نظریه وضع الفاظ بر ارواح معانی یا به اختصار، نظریه «روح معنا»، الفاظ بر روح معنای مشترک بین مصادیق گوناگون وضع شده اند و خصوصیات مصادیق در وضع الفاظ دخالتی ندارد. طبق این دیدگاه، مراد از الفاظ متشابهی چون عرش، کرسی، لوح، قلم و... در کتاب و سنت، نه معنای ظاهری آن هاست و نه معنای مجازی آن ها، بلکه معنای آن ها چنان گسترده است که شامل مصادیق غیرمادی هم می شود. نظریه روح معنا در اصل برای توجیه الفاظ متشابه قرآن مطرح شده است؛ ولی می توان آن را به طور کلی آن را در دسته نظریه های کلان در لغت شناسی طبقه بندی نمود. این دیدگاه را برای نخستین بار غزالی مطرح کرد و پس از او بسیاری از بزرگان اندیشه اسلامی آن را پذیرفته اند. این نظریه در سده اخیر و در حوزه علمیه قم مجال طرح مجددی یافته است و به این منظور، به طور ویژه دیدگاه سه عالم برجسته در حوزه علمیه قم یعنی امام خمینی، علامه طباطبایی و آیت الله جوادی آملی درباره این نظریه، از منظرها و با رویکردهای گوناگون شایسته بررسی است. در این مقاله تقریر هر یک از این سه بزرگوار از این نظریه و شباهت ها و تفاوت های تقریر آنان و امتیاز و برجستگی دیدگاه آنان در طرح این نظریه مورد بررسی قرار گرفته است.
بررسی نحوی خطاهای سجاوندی در انواع شش گانه وقف در کتاب «علل الوقوف»
حوزههای تخصصی:
علم وقف و ابتدا، شاخه ای از علم قرائت است که دانشمندان علوم اسلامی از دیرباز به آن توجه داشته و تألیفات مهمی درباره آن نگاشته اند. در بعضی از این تألیفات تنها قوانین کلی وقف و ابتدا بیان شده و در بعضی دیگر علاوه بر آن، مواضع وقف را در کل قرآن کریم مشخص کرده اند. یکی از این تألیفات، کتاب «علل الوقوف»، اثر محمدبن طیفور سجاوندی است. او در این کتاب، شش نوع وقف را معرفی، و با توجه به آنْ مواضع وقف را در کل قرآن کریم تعیین کرده است. بیشتر مصادیقی که او بیان نموده، با معیارهای تعیین شده و نیز اعراب عبارات منطبق است، ولی گاهی نیز انطباق ندارد. ازآنجاکه بسیاری از قاریان قرآن کریم وقف و ابتدای خویش را بر اساس این مواضع اقدام می کنند، تبیین مواضعی که با معیارها و اعراب عبارات مطابقت ندارد، ضروری است تا قاری از وقف های نادرست بپرهیزند. ازاین رو در این مقاله کوشش شده است که با توجه به معیارهای سجاوندی و نیز اعراب عباراتِ بعد از مواضع وقف و با روش تحلیلی انتقادی به بررسی نمونه وار این موارد پرداخته شود. از این بررسی به دست می آید که سجاوندی گاهی در تعیین مواضع وقف دچار خطا شده است که همه انواع وقف های او را شامل می شود.
صور التشظّی فی روایه "ورّاق الحب" لخلیل صویلح(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی السردانیة العربیة جلد ۵ الصیف ۱۴۴۵ شماره ۱۳
۱۰۱-۱۲۲
حوزههای تخصصی:
تمیّزتروایه مابعد الحداثه بجمله من الخصائص، ومن تلک الخصائص، یحاول البحث رصد صور التشظّی فی روایه مابعد الحداثه، حیث إنّ بعض روائیو مابعد الحداثه اعتمدوا علی هذه التقنیه السردیه الجدیده التی تعمل علی تهشیم الحبکه السردیه وکسر السرد الخطی المنظّم. وقد مثّلت الروایه المتشظّیه المؤثر الأکبر فی أدب ما بعد الحداثه بوصفها رؤیه جدیده تلائم متطلبات العصر لما لها من قدره علی خلق قواعد جدیده تختلف عن القواعد التقلیدیّه. ومن هذا المنطلق، یعدّ التشظّی إحدی سمات روایه ما بعد الحداثه وهو الانزیاح عن التقالید والابتعاد عن الانتظام والتماسک والتقنین فی النصّ الروائی وهو الطریقه الأکثر وضوحاً لتوسیع آفاق الروایه الجدیده. مثّلت روایه "ورّاق الحب" لخلیل صویلح نموذجاً جیداً لروایه ما بعد الحداثه لأنّها تضمّنت أشکالاً من التشظّی فی السرد وتجلّت أهمیه بحثنا فی أنّ روایه "خلیل صویلح" هی استکشاف قوی ومؤثر للتشظّی والتبعثر الموجود داخل المجتمع وهی تعلیق علی الحاله الإنسانیّه فی عالم یتسم بالانقسام واللاانتظام. ورأینا من خلال دراستنا لهذه الروایه عبر المنهج الوصفی- التحلیلی أنّ من أبرز ملامح التشظّی فی هذه الروایه هی التشظّی فی الحبکه، البناء الزمکانی المتشظی، انعدام القصه، تحرّر الکاتب من کل القیود والکتابه المتشظّیه. کما توصلنا إلی أنّ التشظی یدلّ علی فکره الفوضی والوجود المحطّم الذی تعیشه الشخصیّات، وبما أنّ کل شخصیّه ممزّقه بین ماضیها وحاضرها وبین رغباتها وواقعها وإن الإضطراب والتشویش فی الزمان والمکان یدلّ علی عدم الیقین وعدم استقرار الذات.
مؤلفه های التزام اسلامی در رمان «لیالی ترکستان» نجیب کیلانی
منبع:
جستارهای ادب عربی سال ۱ پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲
53 - 68
حوزههای تخصصی:
نجیب کیلانی از پیشگامان ادبیات متعهد اسلامی به شمار می آید که با تالیفات فراوان در این حوزه، از مشهورترین نظریه پردازان ادب اسلامی معاصر می باشد. از جمله برجسته ترین رمان های کیلانی رمان «لیالی ترکستان» می باشد که در آن به مبارزات ضد استعماری مردم مسلمان ترکستان پرداخته است. پژوهش حاضر با تکیه بر رویکرد درون متنی و با روش توصیفی تحلیلی به موضوع تعهد به اسلام و آموزه های اسلامی در این رمان و انعکاس موضوعات متعهدانه در آن پرداخته است. با بررسی های انجام شده می توان گفت که نجیب کیلانی در رمان «لیالی ترکستان» به مقوله اسلام و ارزش های اسلامی و التزام به اسلام و مفاهیم آن بسیار پرداخته است. تحریم ازدواج با کفار، دفاع از اسلام، به دوستی نگرفتن دشمنان خدا، نفی تحقیر شرایع اسلام، الهام پذیری از قرآن و شهادت از نمونه های بارز تعهد به اسلام در این رمان به شمار می آید.
تطور علم بدیع در صد سال اخیر حوزه علمیه قم (مطالعه موردی آرایه تشابه الاطراف در المیزان)
حوزههای تخصصی:
حوزه علمیه قم در صد سال اخیر ابتکارات و نظریه هایی را در شاخه های مختلف علوم اسلامی ارائه کرده است. یکی از دانش هایی که حوزه علمیه قم در صد سال اخیر در آن صاحب نوآوری بوده است، دانش بدیع است. آرایه تشابه الاطراف از آرایه هایی است که علاوه بر کارکرد زیبایی شناختی از کارکرد معناشناختی نیز برخوردار است. این کارکرد معناشناختی آنگونه است که غفلت از آن موجب کج فهمی برخی مفسران شده است. در میان تفسیرهایی که در صد سال اخیر در حوزه علمیه قم به نگارش درآمده است می توان به المیزان فی تفسیر القرآن و تفسیر سوره حمد اشاره کرد. در میان این آثار کتاب المیزان از جمله آثاری است که در آن نه تنها از دانش های ادبی در فرایند فهم متن استفاده شده است بلکه صاحب اثر در مسائل ادبی استفاده شده، دارای نوآوری نیز می باشد. نوآوری های علامه طباطبایی در المیزان قابلیت رقابت با سایر نظریات جدید زبانشناسی در جهان را دارد. از نوآوری های علامه طباطبایی در المیزان توجه به کارکرد معناشناختی آرایه تشابه الاطراف در فرایند تفسیر و فهم متن است. هرچند به صورت پراکنده پیش از علامه نیز توجه به کارکرد معنایی این آرایه رائج بوده است اما به مثابه یک روش در فرایند تفسیر و فهم متن در نیامده بوده و همچنین معانی آن و کیفیت تاثیر آن نیز کشف نشده بود. بنابر این می توان استفاده از کارکرد معنایی آرایه تشابه الاطراف و کشف معانی آن را از نوآوری های صد سال اخیر حوزه علمیه قم ب
تحليل الأفکار الدينية في أعمال الحسن البصري وتأثيرها على معتقدات المجتمع(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶۰
199 - 209
حوزههای تخصصی:
تعتبر أفکار الحسن البصری من أکثر الأفکار تأثیراً فی موضوع المهدویه بین المسلمین. إن تقدیم آرائه فی أعمال ومؤلفات البصری من التقالید والأسس الخاصه فی المنهج السردی میزه عن غیره. بحیث تزایدت فی العصر المعاصر الأنشطه الإعلانیه فی هذا المجال بشکل کبیر. إن إشاره الحسن البصری فی کتاباته إلى مقاربات الحدیث الشائعه بین مجموعه من المحدثین ومطابقتها أیضاً وفق تسلسل زمنی محدد هی سمه من سمات أعمال البصری الموجوده. وعلى ضوء الشکوک الموجوده فی هذا المجال فإنه یقرر ضروره إعاده النظر فی هذا التدفق ومراجعته. وکغیره من الأئمه، اعتبر الحسن البصری نفسه مستفیدا من المعرفه الإلهیه. ویتناول فی مؤلفاته مختلف الموضوعات القرآنیه والحدیثیه والعقائدیه والتاریخیه والفقهیه والأدبیه العربیه. تناول هذا البحث النظریات الصحیحه أو الخاطئه للحسن البصری من خلال المراجعه المکتبیه والمنهج الوصفی التحلیلی. ویتناول فی مؤلفاته مختلف الموضوعات القرآنیه والحدیثیه والعقائدیه والتاریخیه والفقهیه والأدبیه العربیه. تناول هذا البحث النظریات الصحیحه أو الخاطئه للحسن البصری من خلال المراجعه المکتبیه والمنهج الوصفی التحلیلی.
المفارقة الدعائية وأنماطةا اللفظية، والنغمة، والحكاية أو الإيةام، والإلماع دراسة في بنية الدلالة لأدعية مفاتيح الجنان نموذجا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۰
105 - 120
حوزههای تخصصی:
إنّ مفاتیح الجنان کتاب له قیمه بالغه ومکانه عظیمه، لما فی أدعیته من المعرفه الإلهیه والخلقیات الإنسانیه البنّاءه. والأدعیه هذه فی غالبیتها نصوص أدبیه تندرج ضمن الأدب القدیم، فهی حافله بکثیر من الملامح البلاغیه والفنیه الکلامیه، منها المفارقه فی أنماطها المختلفه. یقتصر هذا البحث على المفارقه، حسب بنیتها الدلالیه، کالمفارقه اللفظیه، ومفارقه النغمه، ومفارقه الحکایه أو الإیهام، والإلماع، ثمّ تطبیقها علی أدعیه مفاتیح الجنان فقط دون الزیارات والملحقات والباقیات الصالحات، لیتقصّى هذه التقنیه من جانب واحد ولئلّا یصاب بالتشتت والسطحیه فی الدراسه والتحلیل حتى یصل إلى هدفه بأعلى مستوى یتسنّى له. فالمفارقه تقنیه قدیمه الاستخدام جدیده المصطلح، یستخدمها المبدع الموهوب لیظهر ما قصده من الرسائل، ناتئاً بارزاً عبر التضاد والتناقض بین طرفی القول. ولیس للمفارقه تعریف جامع مانع، بل لها أنماط مختلفه وأنواع متعدده حسب درجتها وصیاغتها وطرفیها وما إلى ذلک؛ فمن الصعب أن نحصل على تعریف محدد. والتقنیه هذه تُستخدم لإبراز أفکار المبدع وعواطفه، لتؤدّی إلى الصحوه والحث. والقاسم المشترک بین أنواعها، وأنماطها، وأسالیبها هو التضاد بین المظهر والمخبر. وقد بیّن هذا البحث المتواضع، المواضع التی لها بنیه مفارقیه فی أنماطها المختلفه، عبر تحلیل النص الدعائی، واعتمادا علی المنهج الوصفی التأویلی والتحلیلی، لتقصی المفارقه وتبیین أنواعها وفک شفراتها، محاوله الوصول إلى المعانی الخفیه والمدلولات المختبئه وتسلیط الضوء على المعنى المقصود، حسب بنیتها الدلالیه، وفقاً لتقسیم محمد العبد. وفی النهایه، قدّمت أهم الملحوظات والنتائج التی توصلت إلیها الدراسه؛ ومن أهمّها أنّ المفارقه فی الأدعیه ولیده المواقف النفسیه وحصیله الإدراکات العقلیه، کما استُعینت بها لتجسید الواقع الإنسانی وإخراجه من نطاق الذاتیه المجرده إلى نطاق الموضوعیه الحسیه، کما أن التنویع فی أنماطها یدلّ علی تمکن الداعی فی الخطاب.
واکاوی ترادف و تفاوت معناشناختی واژه «بئر» و «جب» در قرآن کریم از منظر زبان های سامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از جمله مترادف های قرآنی که مفسران تفاوت معناشناختی خاصی برای آن ها قائل نشدند، واژگان «بئر» و «جب» به شمار می رود. واژه «بئر» یکی از تکامدهای قرآنی است که در آیه 45 سوره مبارکه حج آمده است اما واژه «جب» دو مرتبه و صرفا در سوره شریفه یوسف به کار رفته است. لغت شناسان و عالمان قرآنی معتقداند این دو کلمه دارای ریشه عربی می باشد و تفاوت صرفا در میزان عمق آن هاست؛ اما به نظر می رسد حقیقت امر خلاف این مدعی باشد. این مسأله موجب شد تا جستار پیش رو ریشه واژگان مذکور را در خانواده زبانی سامی (عربی، عبری و آرامی) مورد بحث قرار داده و با روش توصیفی- تحلیلی و تطبیقی و استناد به وقایع تاریخی دینی به بررسی این واژگان پردازد. یافته ها حاکی از آن است که واژه «بئر» جزء واژگانی است که در زبان های سامی کاربرد دارد اما دقیقا مشخص نیست از کدام یک از گروه زبانی سامی وارد سایر گروه ها شده است؛ اما واژه «جب» مشخصا دارای ریشه آرامی بوده و دلیل این که پروردگار جهانیان در سوره یوسف از یک واژه آرامی الاصل استفاده می کند این است که براساس شواهد تاریخی، ابراهیم نبی و تمامی نوادگان او اهل حران بودند و گفته می شود زبان آن ها یا به طور مشخص آرامی بوده و یا به زبان اکدی متاثر از آرامی سخن می گفتند.
تأثير الهجرة في شعر المهجر والشعر الفلسطيني (دراسة مقارنة)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶۰
1 - 17
حوزههای تخصصی:
إن شعراء المهجر وشعراء فلسطین المشرّدین، یعیش کلاهما خارج بلادهم، وإلى جانب شعورهم بالغربه، لدیهم حنین إلى الوطن. ولکن تختلف الدوافع والأسباب وراء هجره هؤلاء الشعراء؛ فإن شعراء المهجر هاجروا إلى دول الأمریکتین الشمالیه والجنوبیه بإرادتهم ولأجل عیش حیاه أفضل، ولهم أن یعودوا - متى ما شاؤوا - إلى أوطانهم. أما شعراء فلسطین، فلم یخرجوا من بلدهم طوعًا، بل إن المحتلّین الصهاینه هم الذین قاموا بتهجیرهم، ولیس لهم العوده إلى وطنهم. فی هذا المقال، نحاول بمنهج تحلیلی-وصفی دراسه آثار الهجره على شعر فلسطین وشعر المهجر وتبیان الفروق بین هذه الآثار. تبیّن النتائج المتحصله من هذا العمل البحثی أن اختلاف دوافع الهجره وأسبابها، قد ترَک تأثیرًا مباشرًا على الشعر لدى شعراء فلسطین وشعراء المهجر. یحنّ شعراء المهجر إلى الوطن، ولکن لا یعودون إلیه متوسلین بذرائع واهیه، ویصوّبون سهام النقد إلى الجماهیر، بینما یعشق شعراء فلسطین بلدهم ویدعون الجماهیر إلى النضال. کما أن عواطف الشعراء الفلسطینیین ومشاعرهم المعبّره عن التوق إلى الوطن، أصدق وأقوى من التی لدى شعراء المهجر. تبیّن النتائج المتحصله من هذا العمل البحثی أن اختلاف دوافع الهجره وأسبابها، قد ترَک تأثیرًا مباشرًا على الشعر لدى شعراء فلسطین وشعراء المهجر. یحنّ شعراء المهجر إلى الوطن، ولکن لا یعودون إلیه متوسلین بذرائع واهیه، ویصوّبون سهام النقد إلى الجماهیر، بینما یعشق شعراء فلسطین بلدهم ویدعون الجماهیر إلى النضال. کما أن عواطف الشعراء الفلسطینیین ومشاعرهم المعبّره عن التوق إلى الوطن، أصدق وأقوى من التی لدى شعراء المهجر. تبیّن النتائج المتحصله من هذا العمل البحثی أن اختلاف دوافع الهجره وأسبابها، ولکن لا یعودون إلیه متوسلین بذرائع واهیه
تجلّیات النّبل والمروءة في دیوان أبي فراس الحمداني(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
النّبل والمروءه من أشهر الصّفات التی هام بهما العربی منذ قدیم الزّمن فأصبحتا تسیطر علی أقواله وأعماله وصار یقاس علیهما کلّ قول وفعل. یعدّ أبو فراس من أشهر شعراء العهد العبّاسی وهو الأمیر الأسیر الذی زخر دیوانه بالنّزعات الأخلاقیه والإنسانیه. تعرّض دیوان أبی فراس للکثیر من الدّراسات والکتب التی تناولت تحلیل الرّومیات والفخر والغزل من مناحٍ مختلفه ممّا یحکی عن أهمیه شعر أبی فراس وأثره فی العهد العبّاسی. حاول هذا المقال أن یسلّط الضّوء على تجلیّات النُّبل والمروءه فی دیوان أبی فراس الحمدانی وفقا للمنهج الوصفی التحلیلی. العفّه والعفو عند المقدره وقبول الحبّ بکرامه والحلم والأنفه من أشهر ملامح النّبل والمروءه التی توصّل البحث إلیها بعد إمعان النّظر فی دیوان أبی فراس الحمدانی. تناول هذا البحث تحلیل الملامح المذکوره وأهمّ الأبیات المرتبطه بها ومن أهمّ النّتائج التی توصّل إلیها هذا المقال هی أنّ صفتی العفو عند المقدره والأنفه من الصّفات الأکثر التصاقاً بشخصیه الشّاعر بحیث حاول الشّاعر أن یستخدم صفه العفو عند المقدره فی ألطف مدارجها وهی حمایه النّساء وشفاعتهن وکذلک صفه الأنفه عند الشّاعر فهی بلغت أقصی مدارجها حیث أنف أبی فراس کلّ الأنفه من العدو نظراً لعظم نفسه فرافقت الأنفه والتجلّد الشّاعر حتّی فی ساعات الاحتضار.
التمثّل الاجتماعی للسلطه البطریارکیه فی روایتی نحیب الرافدین وکان لفریدون ثلاثه أبناء(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یهدف البحث إلى الکشف عن التمثلات الاجتماعیه للسلطه البطریارکیه فی الروایه العراقیه المتمثله (نحیب الرافدین) لعبد الرحمن مجید الربیعی(1939) ومقارنتها بالروایه الفارسیه لعباس معروفی (1957) (کان لفریدون ثلاثه أبناء). إنّ الدراسه غیر معنیه بالمستوى الجمالی فی البنیه السردیه. وإنما معنیه بالمنطقه الثقافیه وتسرّباتها فی النص السردی. وحین نقرأ التمثلات فهذا یعنی سنرکز على التمثل بوصفه تقمصّاً واعیاً یقوم على التبنی الخطابی الفاضح للظواهر المجتمعیه والثقافیه، وحین یحمل العنوان ثیمه السلطه البطریارکیه فلأنها تعنی تلک السلطه الأبویه التی شاعت فی سبعینیات القرن الماضی فی الدراسات النسویه والذی یعنی هیمنه السلطه الذکوریه على المجتمع فی ظل عوامل مرجعیه تراکمیه. وتترکز أهمیه الموضوع فی الکشف عن مفهوم الأبویه المهیمنه بکل تجلیاتها وممارساتها بوصفها سلطه (أب، وشیخ عشیره، الحاکم، وسلطه الدوله وغیرها، والکشف عن العلاقه بین الروایه العراقیه والإیرانیه فیما یخص التوجه الروائی نحو فضح السلطه البطریارکیه بکونها ظاهره من الظواهر الثقافیه السائده فی المجمتعین) بالمنهج الثقافی المقارن حسب المدرسه الأمریکیه عن الأنساق المضمره والظواهر الثقافیه المتمثله فی النص الجمالی. وتشیر النتائج المستخلصه إلى أن التمثل الاجتماعی للسلطه البطریارکیه تظهر فی عده محاور منها الفضاء الزمکانی المشترک للنساء وبالتالی الأحداث الاجتماعیه المشترکه التی تتشابه إلى حد کبیر جداً فی الروایتین کذلک المظاهر المارکسیه والتی تتمثل بالاغتراب والفقر فی الروایه. فی روایه نحیب الرافدین یشیر الراوی إلى المصریین فی العراق وأیضاً ظاهره الطبقیه، بینما رکز معروفی على الفقر خارج الفضاء البلد وبتأثیر مباشر من الفکر المارکسی السیاسی، أمّا عن العلاقات العاطفیه فرکز الروائیان على مسأله الغریزه الحسیه وبصراع سلطه اجتماعیه متداخله وکشف الربیعی ذلک بصراع اجتماعی و دینی فی فضاء شرقی، ولکن معروفی أشار إلى السطه الاجتماعیه أکثر فی الفضاء الغربی.
بررسی تکنیک های چند صدایی در رمان «رحیل» از جهاد الرجبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چندصدایی، یکی از اصیلترین نظریاتی است که نظریه پرداز روسی، میخائیل باختین مطرح کرده و زمینه ساز پژوهشهای جدیدی در مورد پیچیدگیهای نثر رمان شده است. باختین،در ژانر رمان،ظرفیتی برای میدان دادن به صداهای متنافر می بیند که به اعتقاد او در سایر انواع ادبی یافت نمی شود. در رمان چندآوا، به دلیل عدالت موجود در فضای آن، صدای شخصیتهای مختلف به گوش مخاطب میرسد که اجازه دارند علاوه بر اظهار نظر، حتی با نظر نویسنده نیز مخالف باشند؛ همچنین بین متن رمان چندصدا و متون دیگر ارتباط و گفت وگو برقرار میشود و صدای آنها نیز به گوش می رسد. به تدریج مفهوم گفتگومداری در گستره نق د و نظریه های مطالعات ادبی پویاتر و گسترده تر ش د، ب ه گون ه ای که آراء و ملاحظ ات متکث ر و متنوعی به بار آورد. از جمله رمانهایی که ظرفیت چندصدایی در آن مشهود است، رمان «رحیل» اثر خانم جهاد الرجبی، نویسنده معاصر و فلسطینی تباری است که با اینکه نگاهی اسلامگرا به مساله مقاومت فلسطین دارد، اما دیدگاه خود را به شخصیتهای داستان تحمیل نمی کند و آنها به دلیل دموکراسی موجود در رمان به بیان ایدئولوژی و دیدگاه های خود درباره مسائل گوناگون از جمله مقاومت و تسلیم می پردازند. رمان رحیل به دلیل گفتگومداری و ابراز آزادانه جهانبینی شخصیتهای داستانی و با بهره مندی از مؤلفه های چندصدایی مطابق نظریه میخائیل باختین، مثل گفت وگو، بینامتنیت و کارناوال میتواند جزء رمان های چندصدا قرار بگیرد؛ لذا نگارنده در این پژوهش بر آنست که به بررسی تکنیک چندصدایی در رمان رحیل یکی از برجسته ترین آثار جهاد الرجبی است از منظر نقد ادبی بپردازد.
بازخوانی انتقادی دیدگاه های نقد فرهنگی عبدالله غذامی پیرامون شعر عربی و بلاغت شیفتگی منتقدان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقد فرهنگی رویه ایی جدید از نقد ادبی است که به بررسی متن ادبی، از منظر کشف زیرساخت های فکری و فرهنگی پنهان در زیر لایه های ظاهری آن می پردازد. غذامی ناقد معاصر سعودی از جمله منتقدانی است که به تحلیل شعر عربی با رویکرد نقد فرهنگی پرداخته است. این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی، مهم ترین دستاوردهای نقدی او را با دیدی انتقادی بازخوانی نموده و کوشیده به این سؤال پاسخ گوید که مبانی نظری غذامی در نقد فرهنگی چیست و چه انتقادی هایی به آن وارد است. نتایج به دست آمده از این پژوهش گویای آن است که شعر عربی، به باور غذامی، در کنار محاسن موجود در ظاهر آن که طی سالیان، دل-مشغولی ناقدان بوده، عیوب پنهان و قابل نقدی داشته و دارد که نقد سنتی و حتی نقد نو، به سبب دل بستگی شدید به زیبایی های شکلی، از کشف آنها ناتوان مانده است. او در جای جای آثار نقدی خود و به شکلی افراطی بر این باور خود تأکید می کند و معتقد است این معایب، با گذشت زمان، در ناخودآگاه قوم عرب، رسوخ کرده، جزئی از وجود آنها شده که در نتیجه به شکل یک نظام مولد فرهنگ درآمده است و این (الشعرنه= شعرشدگی) و شعرزدگی رفته رفته در همه افکار و رفتارهای این قوم تسری یافته، بن مایه فرهنگی آنها شده است. او شعر را بستر و زمینه ساز این انحراف می داند و غفلت منتقدان در برابر این کج-روی را به شدت به باد انتقاد می گیرد. از نگاه وی، نقد فرهنگی با رویکرد نقد زیرساخت ها، ضرورتی اجتناب ناپذیر برای رهایی از این معضل است.
بازشناسی آراء و رویکرد یحیی بن حمزه علوی صاحب "الطراز؛ المتضمن لأسرار البلاغه وعلوم حقائق الإعجاز" در تعریف حقیقت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دانش بلاغت به عنوان یکی از پر نظریه ترین علوم، در معرضِ توجه متفکرانِ اسلامیِ حوزه های مختلف قرار گرفته تا جایی که مباحث این علم را با جریان های فکری متفاوت خود، در آمیختند. از طرفی، تاریخ این علم، مبیّنِ مطالعات فراوانی پیرامون دیدگاه های متفکران در رابطه با مباحثِ دانش بلاغت است. چیستی "حقیقت" واژه، به عنوان یکی از مقوله های اصلی در بلاغت کلاسیک همواره در کانونِ توجه بلاغیان بوده و در مباحث نظری که ارتباط مستقیمی با اندیشه متفکران داشته به یکی از بحث های جدلی تبدیل شده است. اختلافِ نظرها پیرامون این مفهوم، بیشتر متوجه رویکردهای فکری بلاغت پژوهان در ارتباط با دایره شمول مفهوم حقیقت و مجاز بوده که در علم بلاغت با اصطلاح "حدّ الحقیقه" و "حدّ المجاز" بیان می شود. تقسیم بندی و قید زدن بر مفهوم "حقیقتْ"، توسط عده ای از نظریه پردازان، منشأ اصلیِ پیدایش این اختلاف ها شد. از طرفی، حقیقت به مثابه ابزاری برای شناخت واقعیتِ اندیشه متفکران جزئی ضروری است.از این رو؛ لازمه این نوع شناخت، فهم دقیق و تصور آنها از چیستی حقیقت است که این تصور می تواند به عنوان زیر ساخت فکری متفکران در رویکرد کلیشان، تلقی شود. از این رو، چگونگی تبیینِ مفهوم "حقیقت" به عنوان یکی از مباحث کلیدی در بلاغت، مورد توجه متفکران اسلامی بوده و پژوهش های فراوانی پیرامون آن صورت گرفته است؛ اما اغلبِ این مطالعات به نقلِ دیدگاه های بلاغت پژوهان پیرامون این مقوله، بسنده کرده اند، نقد و بازکاوی آراء متفکران، محور اصلی پژوهش ها نبوده است. علوی (۷۴۹ه )، نظریه پرداز کلاسیک در کتاب بلاغیِ "الطراز؛ المتضمن لأسرار البلاغه وعلوم حقائق الإعجاز" ضمن اشکال گیری بر آراء اغلب بلاغت پژوهان، به تبیین مفهوم "حقیقت" می پردازد. پژوهش گرانی که به بررسی آراء علوی پرداخته اند، باور به رویکردِ تکاملی یا میانه وی، دارند و این باور را خلاف اصلِ اندیشه وی، در پیش گرفتند. از این رو؛ مقاله حاضر با هدفِ شناختِ منظومه فکری علوی با تکیه بر مباحث نظری وی در مبحث "حقیقت" می کوشد با رویکرد کیفی و روش توصیفی - تحلیلی، و تمرکز بر تضادهای موجود در آراء علوی، دوگانکی حاکم بر اندیشه وی را نشان دهد و به نفیِ انتسابِ رویکرد تکاملی او بپردازدMethodologyپژوهش حاضر، با تکیه بر رویکردهای حاکم بر بلاغت و شناخت اندیشه علوی، و با این هدف اصلی که مفهوم حقیقت می تواند به عنوان عنصری تعیین کننده برای شناختِ منظومه فکری علوی باشد، در تلاش است تا به نفیِ رویکرد تکاملی وی، بپردازد. شایان ذکر است که تمرکز جستار کنونی بر مباحث نظری بوده که زیر بنای فکری بلاغت پژوهان محسوب می شود، و از طرفی، تکیه اصلی بر استنباط آراء علوی از بطنِ اعتراض های وی بر دیگر متفکران کلاسیک بوده که در ضمن بحث، تا حدودی این اعتراض ها بررسی می شوند. Results and Discussionمفهوم "حقیقت" و چگونگی تبیین آن، یکی از مضامین اساسی در علم بلاغت است که توجه بسیاری از متفکران میراث عربی – اسلامی را به خود جلب کرده است. از آنجاکه مقوله حقیقت به مثابه ابزاری برای شناخت واقعیت اندیشه متفکری است؛ بنابراین لازمه فهم اندیشه وی، فهم دقیقِ تصور او از چیستی حقیقت است که این تصور می تواند به عنوان تکیه گاه فکری متفکر در رویکرد کلی وی، تلقی شود. از جمله نظریه- پردازانی که در این زمینه، آراء مهمی داشته یحیی بن حمزه علوی به عنوان یکی از متفکران منتسب به رویکرد تکاملی و صاحب کتاب "الطراز" است واکاوی آراء وی در این خصوص، با تکیه بر محورهای اصلی همچون "الوضع الأول"، "الوضع بالأصاله"، "الحقیقه اللغویه"، "الوضع اللغوی"، "المواضعه"، "استعمال فی الموضوع الأصلی"، و "معناه الأصلی" که به منزله سنگ بنای آراء علوی قرار گرفته و اندیشه متعارض وی را برجسته کرده، بر این مهم دلالت دارند که علوی مفهوم حقیقت را در دو مرحله بررسی می کند: الف: به اعتبار وضع واضع که از آن با عنوان دلالت تطابقی نوع اول یاد می شود. وی نخست بر بی اعتباری این مقوله به عنوان معیاری برای تعیین حقیقت واژه، تاکید داشته و آن را از دایره شمول حقیقت خارج کرده- است، و این بی اعتباری را حتی در اندیشه جرجانی و ابن جنی، نیز رقم زده است. به نوعی وی در این مرحله، بر این باور است که واژه قبل از استعمال، حقیقت بر آن صدق نکرده و نقل معنایی در آن صورت نمی گیرد. ب: به اعتبار اصطلاح تخاطب که از آن با عنوان دلالت تطابقی نوع دوم یاد می شود. وی این مقوله را ملاکی برای تعیین حقیقت واژه دانسته؛ یعنی واژه بعد از استعمال مشمول مفهوم حقیقت می شود؛ زیرا در این مرحله است که نقل معنا صورت می گیرد هر چند که در مبحثی دیگر، با اعتبار بخشی به وضع واضع (دلالت تطابقی نوع اول) ملزم به نقض چنین دیدگاهی می شود. جدال علوی میان اعتباربخشی به وضع واضع یا اصطلاح تخاطب، منجر شده نوعی دوگانگی و تعارض- گویی، آراء وی را پیرامون مفهوم حقیقت احاطه کند. با مشروط کردن وضع واضع به قید استعمال، به گونه ای میان دلالت تطابقی نوع اول و دوم تفکیک قائل شده، و سعی دارد قید استعمال را در اصطلاح تخاطب؛ یعنی استعمال واژه در بافت های لغوی، عرفی و شرعی پیش ببرد. از طرفی، علوی وضع اولیه واژه یا همان دلالت تطابقی نوع اول را مقدمه اصطلاح تخاطب قرار داده؛ اما در تعریف نوعی از حقیقت (شرعی) با تکیه بر محورهایی، این دیدگاه را نفی کرده و دلالت تطابقی نوع اول و دوم را در یک راستا پیش می برد؛ بنابراین با چنین رویکردی، ملزم به نقض قید استعمال، بی اعتباری وضع واضع، عدم نقل معنا در دلالت تطابقی نوع اول و حتی ایراد بر جرجانی و ابن جنی می شود. با توجه به دیدگاه های فوق، در مباحث نظری که ارتباط تنگاتنگی با اندیشه علوی داشته گویا جریان عقل گرایی بر ابعاد فکری وی، قابل تطبیق بوده و مجموع این موارد، در نفیِ رویکرد تکاملی وی بوده است. Conclusionیافته های پژوهش نشان می دهد؛ جدالِ میان اعتباربخشی به وضع واضع یا اصطلاح تخاطب، سبب شده نوعی دوگانگی بر آراء علوی پیرامون حقیقت سایه افکند و دو تعریف متعارض از حقیقت ارائه دهد. وی بر بی اعتباری وضع واضع و عدم انتقال معنا تاکید داشته و آن را، مشروط به قید استعمال می داند؛ یعنی وضع واضع را به عنوان معیار تعیین کننده نقل معنا از حقیقت به مجاز قبول ندارد؛ اما در جایی دیگر، با اعتباربخشی به وضع واضع، ملزم به پذیرش انتقال معنا و نفیِ قید استعمال در آن، و برابری وضع واضع با اصطلاح تخاطب می شود. بر این اساس، جریان عقل گرایی بر ابعاد فکری علوی غلبه دارد.
بررسی فرایند اعمال قدرت در رمان سیدات الحواس الخمس بر اساس نظریه گفتمان کاوی انتقادی نورمن فرکلاف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گفتمان کاوی یک روش تحقیق کیفی است که با دیگر علوم انسانی ارتباط دارد و در زمینه تحلیل آثار ادبی نیز کاربرد دارد. گفتمان کاوی انتقادی، از زیرمجموعه های گفتمان کاوی است که با زبان شناسی پیوند محکمی دارد و نورمن فرکلاف از مشهورترین نظریه پردازان آن است که با ارائه الگوی خود در سه سطح توصیف، تفسیر و تبیین به پژوهشگران ادبیات این امکان را می دهد تا به تحلیل آثار ادبی و فرایند اعمال قدرت و تقابل طبقات اجتماعی بپردازند. با توجه به تغییر ساختار مدیریتی در کشورهای عربی، نویسندگان عرب در رمان های خود موضوعات مختلفی همچون برخورد فرهنگ غرب و شرق، ازخودبیگانگی فرهنگی، افراط گرایی و دیکتاتوری را بیان می کنند و تأثیر اعمال قدرت حکومت علیه طبقات جامعه را نشان می دهد. رمان سیدات الحواس الخمس اثر جلال برجس نویسنده اردنی از رمان های اجتماعی است که با نگرشی تاریخی بسیاری از تحولات اخیر جهان عرب را نشان داده است. پژوهش حاضر می کوشد بر اساس نظریه فرکلاف تقابل گفتمان رسمی و انتقادی را در این رمان بررسی کند. نتایج پژوهش حاکی از آن است که گفتمان رسمی و در رأس آن حکومت و سرمایه داران پرنفوذی همچون سلیمان الطالع با اعمال قدرت علیه طبقات پایین دست جامعه و زنان از آن ها در جهت منافع خود بهره کشی می کنند و به موازات آن گفتمان انتقادی برای ایجاد تغییرات مثبت در جامعه اردن می کوشد.
الدیستوبیا وتمظهراتها فی روایه دفاتر الوراق لجلال برجس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
أدب المدینه الفاسده أو الدیستوبیا أو الواقع المریر (Dystopia) هو مجتمع خیالی، فاسد تسوده الفوضی، فهو عالم وهمی لیس للخیر فیه مکان، یحکمه الشرّ المطلق، ومن أبرز ملامحه الخراب، والقتل والقمع والفقر والمرض. لقد ظهرت قصص وروایات مثل هذا المجتمع فی العدید من الأعمال الأدبیه، بعد ما أصبحت المدینه الفاضله فی مخیّله الأدباء ولم یحصلوا علی مدینه لائقه للعیش الکریمه فی ظلّ الظروف التی مرّت فی حیاتهم. لم یخلُ الأدب العربی من هذا النوع الأدبی، فقد اهتمّ شعراء العرب وروّادهبهذا المفهوم فی آثارهم الشعریّه ونصوصهم الأدبیه. ومن أولئک الذین جسّدوا المدینه الفاسده فی نتاجهم الأدبیه هو الروائی الأردنی جلال برجس کاتب روایه "دفاتر الوراق"، فقد نراه فیها یصوّر للمتلقّی مدینه خیالیه مُفزعه تدور أحداثها حول القتل والخراب والفساد. هذا الأمر ناتج عمّا یمرّ بلده الأردن من الواقع المریر والانشطار الطبقی جراء السلطه الفاسده وکذلک الصراعات الدائره مع الاحتلال الإسرائیلی التی أفضت البلدان العربیه إلی الدمار والاضطرابات والفوضی. هذا المقال یقوم وفقاً للمنهج الوصفی-التحلیلی بدراسه ظواهر الدیستوبیا کالفقر والحرمان وتفشی الفساد الحکومی والحروب والقتل والدمار وتجلیّات هذه المفاهیم فی روایه دفاتر الوراق. نظراً لأهمیّه البحث یحاول کاتبا المقال معتمداً علی عناصر الدیستوبیا، الاستقصاء فی روایه دفاتر الوراق للکشف والإیضاح عن المعلومات عن القضایا التی تؤدی إلی موجه الدیستوبیا فی المجتمع وکیفیه ظهور ملامح عناصرها فی هیکل الروایه لدی کاتبها. لقد أظهر المقال ملاحظه جلال برجس بالظروف النفسیّه الحاکمه فی شخصیّات روایته کالشذوذ الخلقی والتناقض فی الشخصیّه وقد أبان عن أمور اجتماعیّه مکتومه کالحیاه المحبطین والمتشردین والمنبوذین کما أنّه کأدیب ملتزم قد تمنی حیاه سعیده لشعبه وأبناء وطنه ولهذا ناقش فی أمور الحکومه ومدی تخلیها عن دورها الحقیقی فی تطبیق العداله والقانون وقمع الشعب اقتصادیاً وسیاسیاً.