فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷۸۱ تا ۸۰۰ مورد از کل ۳٬۹۴۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
در غرب بحث درباره اخلاق زیست محیطی به عنوان یکی از سرفصل های اصلی اخلاق جهانی دچار دگردیسی هویتی شده است. دلیل این دگردیسی، عدم توفیق کانون های چهارگانه اخلاق زیست محیطی در زمینه مهار بحران های زیست محیطی است. امروزه تمرکز پژوهش های زیست محیطی اندیشمندان بزرگ غربی سمت وسویی دینی به خود گرفته است. آنچه امروزه در مراکز آکادمیک غرب تحت عنوان «معنویت زیست محیطی» شنیده می شود، کوچ کردنی آرام از اخلاق زیست محیطی مبتنی بر انسان به اخلاق مبتنی بر «معنویت» است. نگارنده با بررسی سیر دگردیسی آثار پژوهشی شکل گرفته در مغرب زمین، «اندیشه تجلی» را مهم ترین خاستگاه معنویت زیست محیطی در عالم اسلام می داند. این مقاله می کوشد در دو منبع حکمت و شریعت اسلامی شاکله اصلی این موضوع را کندوکاو نماید. روش به کار رفته در این پژوهش، اسنادی تحلیلی است؛ بدین نحو که ابتدا برخی از مهم ترین نظریات و کانون های زیست محیطی و در ادامه، اندیشه تجلی در دامان شریعت و حکمت بحث خواهد شد و به این نتیجه خواهد رسید که مجموع نصوص متقن دینی و متون حکمی عرفانی، زیست بومی فکری – فرهنگی ایجاد کرده است که این زیست بوم ظرفیت بالایی برای پذیرش اندیشه تجلی دارد. این اندیشه به شرط ایجاد سازوکارهای دقیق، قدرت خوبی در زمینه فرهنگ سازی زیست محیطی دارد.
حدیث معراج، خاستگاه مقامات عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۳۰
207-232
حوزههای تخصصی:
بعد از توحید، مهم ترین مسئله مورد بحث در عرفان، توجه به مراحل و مقامات سیروسلوک برای رسیدن به وصال حضرت حق است. ازاین رو، بحث از چگونگی پیدایش و جایگاه مقامات عرفانی و منازل سیروسلوک و تعداد آن ها، اصلی ترین مباحثی است که توجه پژوهشگران عرفان را به خود معطوف کرده است. در آثار صوفیه، از قرن سوم به بعد، مسئله «مقامات عرفانی» مطرح شد. ازاین رو، برخی گمان بردند که «مقامات» حاصل تجارب و اندیشه های صوفیه و عارفان است که در طول سالیان متمادی شکل گرفته است. برخی، اولین بیانگر «مقامات عرفانی» را امام صادق(ع) می دانند. برخی دیگر، آن را در کلام امیرالمؤمنین(ع) و امام سجاد(ع) جستجو می کنند. درحالی که نتیجه پژوهش حاضر این است که پس از قرآن کریم، حدیث معراج، نخستین خاستگاه «مقامات عرفانی» است و دیگران هرآنچه گفته اند از این سرچشمه نوشیده اند. مقامات عرفانی در حدیث معراج عبارت اند از: توبه، ورع، زهد، فقر، صبر، توکل، رضا، تعقل، ذکر، حب و بغض برای خدا، حب دنیا، بیداری در شب، حلال جویی و خوش اخلاقی.
اولیای معشوق و کرشمه عنایت؛ شرح و تأویل غزلی از دیوان کبیر با نگاهی به جهان نگری سلطان ولد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۳۰
335-366
حوزههای تخصصی:
در این جستار، غزل شماره 1854 «چه دانی تو خراباتی...» از دیوان کبیر مولانا با توجه به منابع اصلی طریقه مولویه، خصوصاً آثار سلطان ولد شرح و تأویل شده است. تحقیق حاضر که بر مطالعات کتابخانه ای مبتنی است و با روش تحلیلی توصیفی انجام می شود، به دو پرسش پاسخ می دهد: الف. نمادهای موجود در غزل شماره 1854 دیوان کبیر تا چه حد با نظریات سلطان ولد در خصوص مراتب ولایت سازگار است؟ ب. غزل مذکور تا چه اندازه توانسته ویژگی های مراتب مختلف ولایت یعنی «مرتبه عاشقی» و «مرتبه معشوقی» را ترسیم کند؟ نتیجه پژوهش آشکار می کند که این غزل نمادین، مراتب مختلف عرصه ولایت یعنی «مرتبه عاشقی» و «مرتبه معشوقی» را تبیین می کند. مولانا طبق گفته فرزندش سلطان ولد پیش از ملاقات با شمس و بر اثر تعلیمات سیّد سردان «مرتبه عاشقی» را درک کرده و به پختگی در عرصه طریقت رسیده و با اکسیر مصاحبت پیر تبریز توانسته است مرتبه معشوقی را نیز تجربه کند و با این تحول عظیم روحی به معراج حقایق قدم بگذارد. خداوندگار در این غزل سعی نموده تا حدی که تنگنای لفظ و عبارت به او مجال می دهد، پرده از این راز سترگ بردارد و از عالمی سخن بگوید که حتی بزرگان عرصه عرفان (مشایخ صوفیه) نیز نتوانسته اند آن را درک کنند. مرتبه معشوقی مختص به مستوران قباب عزت است و کسی را یارای قدم گذاشتن به این مرتبه نیست، مگر اینکه «عنایت» خداوند و انسان کامل، سالک عارف را به این وادی هدایت کند و در خرابات حقیقت مصاحب خواص بارگاه الهی گرداند.
بررسی عوامل زمینه ساز تکوین و تکامل ادبیات عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۵ تابستان ۱۳۹۸ شماره ۶۰
378 - 394
حوزههای تخصصی:
عرفان و ادبیات عرفانی یکی از مهم ترین شاخه های ادبیات تعلیمی و دارای گستره وسیعی در ادبیات فارسی است. بی تردید بخش عظیمی از آثار و متون ادبیات فارسی به آثاری با محتوا و مضامین عرفانی اختصاص دارد. حوادث، اتفاقات و سیاست های حاکمان یک جامعه در همه ارکان آن جامعه اثرگذار است؛ ادبیات نیز همانند هر پدیده دیگر، متأثر از فضای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و حوادث و اتفاقات رخ داده در جامعه است. این شرایط در هر دوره ای می تواند منجر به تکوین و تکامل و یا رکود و افول یک نوع ادبی شود. بخشی از این علل و عوامل به حوادث سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی آن جامعه بستگی دارد. پیدایش و تکامل ادبیات عرفانی، هم زمان با دوره حاکمیّت ترکان غزنوی، سلجوقی و مغول در ایران است. این مقاله که با روش توصیفی- تحلیلی با استفاده از منابع کتاب خانه ای نوشته شده، به بررسی نقش عوامل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی بر تکوین و تکامل ادبیات عرفانی در دوره های مذکور پرداخته است. که عوامل مذکور شامل: فقدان حکومت مقتدر و علاقه مند به فرهنگ ایرانی- اسلامی، ظلم و فساد حاکمیّت و انحطاط اخلاقی، سخت گیری و تعصّبات مذهبی و سطحی نگری دینی، انحطاط و افول علوم عقلی، تقدیرگرایی و ناامیدی مردم، نقش خانقاه ها، نقش سروده های زهدی، نقش شعر و نثر عرفانی عربی و مسائل اقتصادی است.
بررسی عوامل زمینه ساز معنا در نگرش ابوالحسین نوری و ویکتور فرانکل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۲ بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱
69 - 89
حوزههای تخصصی:
نوشتار حاضر با توجه به بحران معنوی و خلأ وجودی انسان معاصر عوامل زمینه ساز معنا در آرای ابوالحسین نوری و ویکتور فرانکل را بررسی می کند. این پژوهش با روش توصیفی مقایسه ای نگاشته شده است و نتایج حاصل از آن نشان می دهد فرانکل با طرح نظریه اراده معطوف به معنا، بر نقش محوری معنا در سلامت روان تأکید می کند و از روان شناسی تقلیل گرا فاصله می گیرد. او انسان را موجودی روحانی و نیازمند معنا معرفی می کند؛ معنایی که تجلی سطحی فرامعنا یا خداوند است. این امر روان شناسی او را به نگرش عرفانی نزدیک می کند و موجب مقارن های مفهومی، در آرای او و ابوالحسین نوری می شود؛ تأکید بر آزادی، مسئولیت و گوش دادن به ندای وجدان که ارتباط با فرامعناست و نیز اشاره به جایگاه ویژه پذیرش رنج، انجام تجارب خاص در کشف معنا، از جمله این مقارنه هاست. هرچند میزان تأکید آن ها بر فرامعنا متفاوت است. متعلق عشق ابوالحسین نوری خداوند است و عشق به او موجب آزادی، ایثار و پدیدآورنده ارزش های نگرشی است. اقتران آرای ابوالحسین نوری که در کتب تاریخی، در زمره عقلای مجانین قرارگرفته است با شخصیت سالم در نگرش پدر روان درمانی، قابل تأمل است.
بررسی لطایف سبعه و پیامبران وجودی هفت گانه از عطار تا شیخ علاءالدوله سمنانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۲ پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲
189 - 205
حوزههای تخصصی:
شیخ علاءالدوله (657 736 ه .ق) در آثار مختلف خود به ویژه رسایل فارسی به این مسئله که دل انسان چگونه می تواند جلوه گاه و آینه تجلی جلال و جمال الهی شود، اشاره کرده است و از این رهگذر به «لطایف سبعه» پرداخته است. نظریه لطایف سبعه و تطبیق آن با پیامبران وجودی هفت گانه تاکنون با نام علاءالدوله سمنانی شناخته شده است، اما اینکه آیا تا قبل از وی کسانی دیگری نیز به این مسئله پرداخته اند یا نظریه لطایف سبعه و تطبیق آن با پیامبران وجودی هفت گانه نوآوریِ خود شیخ علاءالدوله بوده است، جای تأمل و بررسی دارد. با بررسی، تحلیل و مقایسه مصنفات فارسی شیخ علاءالدوله با رساله شق الجیب ابن عربی به این نکته رهنمون شدیم که شیخ علاءالدوله علی رغم اختلاف شدید با ابن عربی به ویژه در مسئله وحدت وجود، شدیداً تحت تأثیر او بوده است، تا آنجا که می توان گفت که برخی از مطالب شیخ علاءالدوله درباره لطایف سبعه دقیقاً ترجمه مطالب رساله شق الجیب ابن عربی است. تنها بُعد جدیدی که علاءالدوله بر مباحث ابن عربی اضافه کرده است، علاوه بر شرح و بسط دادن آن ها، تطبیق این لطایف با پیامبران وجود هفت گانه ای است که عطار در مصیبت نامه از آن ها نام برده است. تأثیرپذیری علاءالدوله از عطار را می توان از مقایسه مصیبت نامه با رساله سربال البال به خوبی دریافت که هر دو عارف پس از سیر در عوالم مختلف آفاقی و ناسوتی به این نتیجه می رسند که سالک باید در روح و جان خود که عبارت از نور محمدیه است، سیر کند. ازاین رو، می توان گفت که نوآوری شیخ علاءالدوله در این است که توانسته پیامبرانِ هفت گانه ای را که عطار در مصیبت نامه به آن ها اشاره کرده، با لطایف سبعه ای که ابن عربی در رساله شق الجیب به آن ها پرداخته است، تلفیق کند. علاوه بر این، شیخ علاءالدوله برای اولین بار نظریه تفسیری خود را بر مبنای همین لطایف بنیان گذاشته است. امری که نه عطار و نه نجم الدین رازی در تأویلات عرفانی خود و نه ابن عربی هیچ یک از آن بهره نگرفته اند.
تربیت عرفانی از منظر علامه طباطبایی(ره)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۵ بهار ۱۳۹۸ شماره ۵۹
85 - 100
حوزههای تخصصی:
در فلسفه تعلیم و تربیت معاصر به تربیت عرفانی جایگاه اندکی داده شده است و یکی از نظریه پردازان آن علامه طباطبایی (1360-1281 ش) در رساله لب اللباب و آثار دیگر خود به معرفی تعلیم و تربیت عرفانی می پردازد و در رساله الولایه این تربیت را در قالب سیر و سلوک علمی و عملی به صورت تطبیقی مطرح می نماید. در طرح نظر خود از عرفان نظری و هستی شناسی عرفانی و آشنایی با حقایق دین آغاز می کند و در عرفان عملی به تأثیر دعاها، مراقبه، ذکر و فکر، خلوت و طهارت، نیت و ارادات و مانند آن می پردازد و کلیدهای تربیت عرفانی را در منازل و مقامات سلوکی دنبال می کند و طرحی جامع برای برنامه ریزی در تدوین یک الگوی تربیتی ارائه می دهد که در این مقاله تلاش می گردد عناصر اصلی آن شناسایی و معرفی شوند.
بررسی و تحلیل عنصر پیرنگ مبتنی بر عشق، اخلاق و معنویت در سه داستان کوتاه بزرگ علوی، جمال زاده و آل احمد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۵ بهار ۱۳۹۸ شماره ۵۹
353 - 374
حوزههای تخصصی:
داستان کوتاه در سرآغاز ظهور خود در ایران همراه با سادگی بوده و رویکرد آن واقع گرایی است. نویسندگان مطرح این دوره بر اساس ویژگی های اشخاص عادی و کلیت حاکم بر جامعه و حکومت داستان می نویسند و انتقادات خود را مستقیم یا غیر مستقیم بیان می کنند. علوی، جمال زاده و آل احمد سه نویسنده ای هستند که داستان های کوتاه زیادی نوشته اند که هر یک در نوع خود گوشه ای از کمبودهای جامعه ایرانی را نشان می دهد. در این پژوهش با انتخاب داستان های ستاره دنباله دار، درد دل ملا قربانعلی و سه تار، به بررسی پیرنگ این داستان ها با توجه به عناصر معنویت، عشق و اخلاق پرداختیم و به این نتیجه رسیدیم که علوی نویسنده ای سیاسی نویس است و با معنویت از نوع مذهبی کاری ندارد و معنویت و عشق و اخلاق در داستان او بر اساس اعتقاداتی است که برای او و سایر مبارزان با حکومت پهلوی پذیرفته شده است. در داستان جمال زاده نیز هر سه عنصر روی نموده است. معنویت در این داستان از نوع مذهبی است و عشق مجازی و غیر اخلاقی نیز در آن پر رنگ است که مورد انتقاد نویسنده است. در داستان آل احمد نیز جلال با توصیف شخصیت اصلی و علایق وی، معنویت خرافی را که در شخصیت مقابل نشان می دهد نفی نموده است. عمل این شخصیت از نظر نویسنده غیراخلاقی است و در عوض عشق شخصیت اصلی به ساز قابل تقدیر است.
تکدی در آموزه های عرفانی وفقه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۵ تابستان ۱۳۹۸ شماره ۶۰
174 - 191
حوزههای تخصصی:
تکدّی به معنی گدایی کردن، امروزه به عنوان یک منبع پردرآمد، مورد توجّه جامعه قرار گرفته است. شناخت احکام تکلیفی شرعی تکدّی در فقه اسلامی و گونه های نامشروع آن، سؤال بسیاری از کسانی است که دارای احساسات دینی هستند. شیوه های بکارگیری در متون ادبی و رفتار اجتماعی آن، قابل توجه و تأمل است. نگارنگان در نوشتار حاضر با روش تحقیق توصیفی- تحلیلی و مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای، برآنند که این مسأله را در فقه و شریعت با رویکرد عرفانی تحلیل و توجیه نمایند. یافته ها حاکی از این است که چنان که این موضوع با نظرگاه شریعت و عرفان بررسی شود، رویکردهای مثبت و منفی آن، بیشتر نمایان می سازد و گاه در متون عرفانی، بسیار زیبا و مثبت جلوه گر شده و گاهی نوعی آداب معمول این گروه اجتماعی قرارگرفته است. اما در باب احکام تکلیفی، گدایی شامل چهار حکم مباح، مکروه، حرام و واجب است و گونه های نامشروع آن مانند: گدایی به وسیله به کارگیری الفاظ «خداپسندانه»، قرائت قرآن به قصدگدایی، متکدّی در ایّام مقدس، در میان عبادت کنندگان، تکدّی به قصد ثروت اندوزی و متکدّیان که توانایی کار دارند، با استناد به آیات قرآن، روایات اسلامی را برّرسی نموده است.
بررسی تطبیقی مادر و مادری در اندیشه های سیمون دوبووار و عرفان اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۶ زمستان ۱۳۹۸ شماره ۶۲
240 - 263
حوزههای تخصصی:
«فمینیسم» یکی از جنجال برانگیزترین جنبش های اجتماعی و فکری قرن بیستم قلمداد می شود. هر چند جنبش فمینیسم در غرب از اوج اقبالِ اجتماعی خود باز ایستاده اما در کشور های در حال توسعه و از جمله کشورهای اسلامی همچنان به عنوان یک دغدغه ی اجتماعی در حال پیگیری است. فمینیست ها برآنند که بین زن و مرد به ویژه در نظام تشریع فرقی نیست؛ اما دین اسلام به تفاوت های زن و مرد در نظام تکوین اذعان دارد و با تأکید بر جایگاه خانواده و تکریم ِنقش مادری و همسری، بر رعایت حریم ها و هنجارها در رفتار جنسی تأکید مضاعف دارد. از سوی دیگر عرفان اسلامی از پرورش انسان ها در محیط خانواده و نقش آفرینی «مادر» در این تربیت سخن گفته و به آن اهمیت ویژه ای داده است. نقش زن به عنوان مادر و همچنین همسر دراعتلای انسان و رسیدن به مراحل بالای عرفانی چه برای خود او و چه برای همسر و فرزندان، در عرفان اسلامی و شیعی، انکار ناپذیر است. روش تحقیق توصیفی – تحلیلی بوده و براساس مطالعات کتابخانه ای تهیه و به انجام رسیده است. یافته های پژوهش نشان می دهد، که گروهی از فمینیست های رادیکال «سرکوب زنان» را به موضوع مادری ربط داده و ادعا نموده اند که رایج ترین موانع بر سر راه زنان به واسطه بیولوژی تولید مثل ایجاد شده است.
بررسی کارآمدی یا ناکارآمدی «جهد» در برابر «عنایت» در منطق الطیر و مصیبت نامه عطار نیشابوری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۲ پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲
261 - 281
حوزههای تخصصی:
عنایت در اندیشه عرفانی عطار موهبت خاصی است که در «ازلُ الآزال» یا «پیشان» برای انسان رقم خورده است. با آنکه عطار آدمیان را برای رسیدن به کمال روحانی به جهدی مستمر دعوت می کند؛ اما ازنظرِ وی جهد خالی از عنایت بی ثمر است. مسئله اصلی این مقاله آن است که رابطه میان عنایت و جهد در اندیشه عرفانی عطار چگونه ترسیم شده است؟ آیا سعادت روحانی انسان از موهبت الهی حاصل می شود یا از تلاش بنده؟ عطار ازیک طرف، رسیدن به سعادت را موهبتِ آن سری دانسته است و جهد سالک را بی تأثیر و بی مقدار می خواند، اما از طرف دیگر، سالک را به جهد فراوان فرامی خواند. این دو رویکرد متناقض نما را چگونه می توان با هم جمع کرد؟ اگر عنایت آن سری و عطای محض است؛ پس تلاش بنده چه ارزشی دارد و این همه دعوت برای جهد در آثار عطار چه معنایی دارد؟ از تحلیل های صورت گرفته در این مقاله به دست آمد که در اندیشه عطار، جهد «شرط» عنایت است، اما «علت» عنایت نیست؛ بنابراین، هر عنایتی همراه با جهد است، اما هر جهدی همراه با عنایت نیست. جهد کارآمد، محصول عنایت و محفوف به دو عنایت «پیش از جهد» و «پس از جهد» است. فرض «جهد بی عنایت» در اندیشه عطار مطرح شده است، اما فرض «عنایتِ بی جهد» چندان جایگاهی ندارد. تحقق سعادت نزد عطار به سه عنصر اساسی «عنایت»، «پیر» و «جهد» بستگی دارد و برتری با عنایت است. هدف این پژوهش حل مسئله تعارض جهد و عنایت در نظام فکری عطار و بازخوانی پاسخ وی به این مسئله با روش توصیفی - تحلیلی است.
بررسی مسئله عبد اسم در عرفان اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
عبد اسم از جمله اصطلاحاتی است که در دستگاه عرفانی ابن عربی مطرح و به وسیله برخی پیروانش تبیین شد. این مفهوم به این معناست که وقتی سالک در فنای صفاتی یا بقای پس از آن، با اسمی از اسمای الهی متحد شد، در وجود او جز حقیقت اسم مزبور حقیقت دیگری یافت نمی شود و وجود او به تمام معنا تحت تدبیر و ربوبیت آن اسم واقع می شود. در چنین حالتی گفته می شود او عبد آن اسم شده است. این مسئله در دو دانش عرفان نظری و عملی قابل طرح است: در عرفان نظری ذیل بحث انسان کامل و نیز ذیل بحث مظاهر اسما و در عرفان عملی ذیل ویژگی های سالک در سفر دوم از اسفار اربعه عرفانی. در عبودیت اسم، هم اسم الهی و هم عبد آن، هر کدام در ارتباط با یکدیگر احکام و ویژگی هایی دارند: اسم الهی ضمن شکل دادن به باطن و حقیقت قلبی سالک، او را ربوبیت می کند؛ عبد هم ضمن مظهریت برای آن اسم ، مجرای فیضی برای آثار آن می شود.
تحلیل عرفانی تجلّی حق و مشاهده حضرت محمد(ص) در معراج (براساس روایت نظامی گنجوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۵ بهار ۱۳۹۸ شماره ۵۹
439 - 457
حوزههای تخصصی:
در این مقاله، ابتدا معراج پیامبر به شیوه روایت نظامی گنجوی بحث و تحلیل می شود. معراج از وقایعی شگرفی است که برای شخص پیامبر اتفاق افتاد. هریک از مفسران، اهل حدیث و روایت و تحلیل گران دینی براساس مشرب عرفانی یا دینی خود (تسنّن یا تشیّع) گزارش های جالبی داده اند. محتوای گزارش هایی که از نحوه معراج پیامبر شده است با بسیاری از آموزه ها و تجربیات عرفانی همسو است؛ یعنی عارفان و صوفیان سعی کرده اند برخی از مبانی عرفانی و پیکره آن را با سیر روحانی و جسمانی پیامبر همسو کنند. مبانی و مفاهیمی مانند «تجلی حق»، «سِتر»، «حجاب»، «مشاهده»، «دل» و مانند اینها از این دسته اند. هدف عمده پژوهش، بازخوانی، نقد و تفسر معراج پیامبر و هم خوانی برخی از مفاهیم پرورش یافته عرفانی، مطابق با آن است.
حال و مقام در عرفان اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۵ تابستان ۱۳۹۸ شماره ۶۰
344 - 357
حوزههای تخصصی:
با تامل و اندیشیدن درباره حال و مقام در عرفان و تصوف در می یابیم که عارفان زیادی افکار تصوف و اصطلاحات عرفانی و گفتار مشایخ را با ذوقیات شعری خود آمیخته اند و در قالب نظم درآورده اند. در کل می توان گفت که تصوف جنبه عملی عرفان است و صوفی از طریق سیر و سلوک و کسب مقامات و نیل به احوال به مشاهده می رسد و حق را به دیده دل می بیند و طریق تصوف بهترین راه معرفت حق است و صوفیان بهترین طبقه از مردم هستند و حال ذوقی آنها نیکوترین احوال است. حال احساساتی که نفس سالک صوفی را پر می سازد و آن از بخشش و کرم خداوندی است؛ مقام ایستگاهی از عبادات و مجاهدات است که بنده در مقابل پیشگاه خداوندی می ایستد و از همه قطع امید می کند تا به او بپیوندند.
تأویلات عرفانی از مباحث کلامی در تمهیدات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۵ بهار ۱۳۹۸ شماره ۵۹
375 - 394
حوزههای تخصصی:
بسیاری از متون عرفانی علاوه بر جنبه های عرفانی و صوفیانه از وجوهی از جمله علم کلام قابل بررسی اند؛ اماعرفای برجسته اسلامی گاهی دیدگاه های کلامی و حتی فلسفی خود را نیز با تأویلات و مشرب عرفانی در آثار خود بازگو کرده اند که دست یابی به آنها، ارزیابی دقیق آراء عرفانی را کامل تر خواهد کرد. از عرفای تأثیرگذاری که بسیاری از آراء کلامی و فلسفی را در آثار خویش بانگاهی عرفانی تعبیر کرده، عین القضات همدانی (525-492) بوده است. نگارنده درمقاله حاضر، در صدد است با روش توصیفی- تحلیلی پس از مباحث مقدماتی، به بعضی از دیدگاه های کلامی عین القضات در کتاب تمهیدات در ضمن مقایسه متکلمان اسلامی، جایگاه اندیشه های کلامی او را در عرفان نشان دهد و حتی المقدور به این سوال پاسخ دهد که عین القضات برکدام مذهب کلامی بوده وکدام آراء و اندیشه های کلامی او با تأویلات عرفانی آمیخته است؟ و به این نتیجه دست یابد که در عرفان اسلامی در بسیاری از موارد کلام و عرفان نه تنها متمایز از هم قابل تفسیر نیستند بلکه تآویلات عرفانی چاشنی تازه ای به کلام داده است.
سیمای عرفانی پهلوانان در چندی از روایت های شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۶ پاییز ۱۳۹۸ شماره ۶۱
317 - 339
حوزههای تخصصی:
بر این باوریم که شاهنامه فردوسی، یکی از شاهکارهای عمده ادبیات جهان است که نه تنها ایرانیان بلکه اغلب محققان منصف در عرصه ادبیات جهانی به ارزش و عظمت آن معترفند و در این اثر سترگ، ما با پهلوانانی با سیمای عرفانی مواجهیم به طوری که شاهنامه جلوه گاه تمام نمای انسان آرمانی- عرفانی در سه حوزه اجتماعی، فردی و عرفانی است. بر این اساس در این پژوهش با اذعان به این نکته که فردوسی به هیچ وجه اصطلاح انسان کامل و یا ایده آل و آرمانی را صراحتاً در شاهنامه مطرح نکرده است، با تکیه بر چندی از روایت های شاهنامه و شخصیت های ایدآل آنها به معرفی سجایای عرفانی پهلوانان ایرانی و انیرانی می پردازیم. نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد که فردوسی به موضوعات متعددی به عنوان ابعاد عرفانی پهلوانان اشاره کرده است و ویژگی های انسان عرفانی در این اثر در سه حوزه: رابطه انسان با خدا (اخلاق عرفانی)، رابطه انسان با خود (اخلاق فردی) و رابطه انسان با خلقت (اخلاق اجتماعی) نمود یافته است.
کارکرد عرفانی عناصر اسطوره ای، دینی و ملّی در غزل های صائب تبریزی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۶ زمستان ۱۳۹۸ شماره ۶۲
70 - 89
حوزههای تخصصی:
مضمون پردازی از هنرهای برجسته شعر دوره صفوی و به ویژه صائب تبریزی است. استفاده از عناصر اساطیری، مذهبی و ملّی نیز در این میان ضمن یاری رساندن به مضمون سازی و خلق مضامین جدید، گاه برداشت های عرفانی صائب را از این عناصر بازتاب می دهد. این مقاله سعی دارد با شیوه تحلیلی- توصیفی، این عناصر و نحوه استفاده صائب از آن ها را بررسی نماید. ابتدا با یک تقسیم بندی این موارد در سه دسته کلّی اساطیری، مذهبی و ملّی جای داده شد و سپس با بررسی اشعار صائب، نحوه استفاده وی از این عناصر در بیان مضامین عرفانی چون طلب، عشق، استغنا، توحید (وحدت)، فنا و مضامین مرتبط با این مفاهیم با ذکر مثال های شعری بررسی گردید. نتیجه این بررسی نشان می دهد که صائب در مضمون سازی از این عناصر، گاه اشارات عرفانی ظریفی را در اشعارش مطرح ساخته و در این میان سهم اساطیر مذهبی (شامل عناصر اسلامی که منبع آن بی شک قرآن کریم بوده ) از سایر عناصر بیشتر و برجسته تر است.
جایگاه اعیان ثابته در هستی شناسی ابن عربی با تکیه بر آراء قیصری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۶ زمستان ۱۳۹۸ شماره ۶۲
114 - 127
حوزههای تخصصی:
اعیان ثابته از مهمترین اصطلاحات عرفانی ابن عربی است. هرچند که مفاهیم دیگری قریب به این اصلاح در سنت فکری اسلامی وجود داشته است لیکن ابن عربی خود مبدع این اصطلاح است. شارحان و صوفیان متاثر و به تبعیت از وی آن را بکار بسته اند و از آن در مسائل متعدد در تبیین هستی شناسی عرفانی، بهره برده اند. داود قیصری را میتوان مهمترین شارح محی الدین خواند که با دقت فکری کم نظیری به شرح و تبیین آراء وی پرداخته است. بنابراین این مقاله با تکیه به شرح قیصری استوار گشته است. در اندیشه ابن عربی اعیان ثابته از لوازم اسماء و صفات الهی و علم ثبوتی حق تعالی است. نقش واسطه ای اعیان ثابته در پدیداری عالم کارکردی ویژه به آن می بخشد که بدون پرداختن به آن، فهم عرفان نظری ممکن نیست. لذا از جایگاه مهم هستی شناختی در نظام عرفانی برخوردار است. این مقاله جایگاه هستی شناختی اعیان ثابته در نظام وحدت وجودی که اساس آن بر تجلی الهی استوار است را تبیین می کند و به لوازم وجودشناختی نظریه اعیان ثابته می پردازد.
قصه های عاشقانه در مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۹
87-116
حوزههای تخصصی:
مثنوی معنوی مولانا حاوی مباحث بسیار متنوع و گوناگونی است؛ به طوری که هر قسم موضوعی را در آن می توان یافت. اما در همه موضوعات مطرح شده در آن، مولانا می خواهد به آن هدفی که در ذهن خود دارد، برسد و با تمثیل های خود، مخاطب را به اقناع برساند. یکی از مباحثی که در لابه لای ابیات مثنوی به چشم می خورد، ذکر داستان های عاشقانه ای چون لیلی و مجنون، محمود و ایاز، وامق و عذرا، شیرین و فرهاد و ... است که قهرمانان این داستان ها، نام آشنا و شناخته شده هستند. در این پژوهش سعی شده تا با استفاده از اسناد و منابع کتابخانه ای، ضمن پی بردن به میزان بسامد این داستان ها در دفترهای شش گانه مثنوی ، به این پرسش پاسخ داده شود که مولانا از ذکر این داستان ها در مثنوی ، چه اهدافی را دنبال می کرده است. نتایج حاصل از تحقیق نشان می دهد که مولانا جز در مواردی که با هدف بیان مثال نامی از قهرمانان این داستان ها می برد، در بقیه موارد، با ذکر این حکایت ها یک لطیفه زیبای عرفانی را که منبعث از عشق حقیقی که پایه و اساس مکتب اوست، بیان می کند.
مطالعه تطبیقی تکرار و توالی هفت گناه کبیره اخلاقی در آثار سنایی با هفت دیو بزرگ در مزداپرستی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۲ بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱
23 - 46
حوزههای تخصصی:
حکیم سنایی غزنوی (ف 536 ه .ق)، شاعر دوران ساز ادبیات عرفانی فارسی، در تدوین نظام اخلاقی عرفانی خود و در تبیین هفت گناه کبیره اخلاقیِ «آز، شهوت، خشم، کِبر، رشک، بخل و کینه»، هم از میراث فرهنگ اسلامی و هم میراث مزداپرستی باستان بهره می گیرد. وی با رویکردی تحذیری و بنا بر ذهنیت قرآنی خود، از این هفت خوی بهیمی به عنوانِ «هفت درِ دوزخ» و بنا بر گرایش همدلانه به فرهنگ اساطیری ایران باستان، از این خوی ها به عنوانِ «دیو» یاد می کند. از فحوای کلام سنایی چنین برمی آید که ظاهراً نخستین بار زرتشت، پیامبر مزداپرستی، به این هفت خوی بهیمی اشاره کرده است و بعدها این هفت خوی به عنوانِ «هفت درِ دوزخ» به آثار عارفان مسلمان راه یافته است. نویسندگان در این نوشتار کوشیده اند که با یک نگاه تطبیقی به اشعار سنایی در حوزه گناهان کبیره اخلاقی، این اشعار را تحلیل کنند و وجوه اشتراک این هفت گناه کبیره اخلاقی را با ماهیت و کارکرد دیوها در اوستا و دیگر منابع مزدایی نشان دهند. افزون بر این نگارندگان با گزارش صُوَر تمثلی این هفت گناه کبیره اخلاقی در حدیقه الحقیقه و دیوان سنایی، خاستگاه اساطیری، روایی و بلاغی و حکمی آن ها را نشان داده اند. «تکرار و توالی این هفت خوی بهیمی»، «دیو بودن این خوی ها »، «آفریدگان و همکارانِ اهریمن بودن این دیو ها»، «در تن لانه داشتنِ این دیوها» و «دوزخی بودن متصفان به این خوی ها» همسویی اندیشه سنایی را با برخی از باورهای مزدایی نشان می دهد. افزون بر آن، فراتر از آموزه های قرآنی، تنفر سنایی از خرفستران و اعتقاد تلویحی به وجود استقلالی یا تلفیقی دیوان، به جز ابلیس، جنیان و اهرمن، بر بنیاد نگاه همدلانه و آشکار به مزداپرستی نیز شایسته توجه است.