«ما» یکی از مبهم ترین و متنوع ترین و پرکاربردترین واژگان عربی است. یکی از انواع آن «ما» موصوله است که برای ابهام زدایی آن از جمله یا شبه جمله ای به عنوان صله استفاده می کنند. گاهی عبارت صله با عبارت قبل از «ما» شباهت داشته، «ما» یا ضمیر راجع به آن برای هر دو عبارت، یکی از چهار نقش کلیدی: فاعلی، نائب فاعلی، مفعولی، یا مبتدایی را ایفا می کند. در این میان، نمونه هایی مثل «فیه ما فیه» وجود دارد که در آنها دو عبارت طرفین «ما» یکسان است. نگارندگان در این مقاله ضمن نام گذاری چنین کاربردهایی به «اسلوب معادله»، با توجه به نکات دستوری و بلاغی، به بازنگری در مفهوم آن پرداخته و پس از گزارش ترجمه نمونه هایی از آن در قرآن و حدیث و متون ادبی، ترجمه های قابل قبول را نمایانده اند.
در عرف قرآن صراط، یک راه بیش نیست و مستقیم است؛ راه مستقیم آن است که انحرافی و اعوجاجی یا کژی در آن نباشد بر خلاف راههای انحرافی. صراط، شاهراهی است که بر همه ی«سبیل»های رسیدن به خدا برتری و احاطه دارد . میان خدا و بندگان، چند سبیل و یک صراط مستقیم برقرار است.تفسیر های مختلفی که مفسران در باره صراط مستقیم نقل کرده اند، همه در واقع به یک چیز باز می گردد: همان دین و آئین الهی در جنبه های اعتقادی و عملی که راه و رسم رساندن خلایق به سوی خدایند. این مقاله به روش توصیفی – تحلیلی و تفسیری و بررسی اقوال مختلف، مفهوم عام از صراط مستقیم را ترجیح می دهد. اقوال و اشارات مختلف در روایات و تفاسیر بیان مصادیق این مفهوم عام است. در این مقاله روایت قرآن از صراط مستقیم به تصویر کشیده شده است. ظهور این تصویر در سوره حمد که عصاره تمام قرآن است آشکار است. به نظر می آید این دیدگاه با کلیت آموزه های قرآن و روایات در تبیین معنای صراط مستقیم سازگارتر باشد.
آبراهام مزلو (1970 – 1908) از پیشگامان حوزه روان شناسی انسان گرا یا نیروی سوم روان شناسی است که با نقد و خرده گیری بر نظام روان شناسانه فروید پی ریزی شده است. از مهم ترین دیدگاه های مزلو که در دانش روان شناسی و نیز نزد محققان علوم تربیتی جایگاه ویژه ای یافته است، هرم نیاز است که براساس آن پنج دسته از نیازها از پایین به بالا یا از نیازهای فروتر به نیازهای فراتر ترسیم شده که در اوج آن نیاز به خود شکوفایی قرار دارد. این مقاله می کوشد؛ با مطالعه ای تطبیقی درباره مفهوم خودشکوفایی از دیدگاه مزلو و متون اسلامی، به روش کتابخانه ای و به شیوه تحلیل محتوا، خودشکوفایی انسان از منظر مزلو را با تاکید بر آیات و روایات اسلامی نقد نماید. نتایج حاصل از این تحقیق نشان می دهد که مفهوم خودشکوفایی از نظر آبراهام مزلو بیشتر بر جنبه های مادی انسان استوار است، اما آموزه های اسلامی این مفهوم را در سطحی بالاتر از آن مطرح کرده و خودشکوفایی را علاوه بر جنبه های مادی انسان به جنبه های متعالی مرتبط می سازد.
نوشتة حاضر پیرامون دو محور «حکمت» و «جمال» و نسبت آن دو با یکدیگر در قرآن فراهم آمده است. حضور مکرّر در قرآن دو واژة مذکور، جایگاه آنها را تصدیق می کند و همین تکرار و تأکید از وجوه مختلف و طیّ آیات عدیده، بررسی هر یک از این دو واژه را ضروری می کند. امّا علی رغم اهتمام قرآن پژوهان، آنچه مغفول مانده، نسبت بین این دو واژه است که در این مقام با تأمّل و تدبّر عمیق تر در قرآن به این معجزة عمیق قرآنی دست یابیم. در منظومة فکری قرآن، حکمت و جمال نه تنها دو سیّارة دور افتاده از هم نیستند، بلکه به طور وثیقی به یکدیگر مربوط و وابسته اند. هنر قرآن در این است که در ساختار خلل ناپذیر خود معنایی شگرف و معجزه آسایی عرضه می دارد که در بسیاری اوقات، از نگاه سطحی دور می ماند و هنرمند کسی است که به کشف چنان روابط پنهان و ناملموسی نائل آید. از این رو، برای دستیابی به چنین هدفی با مراجعه به قاموس ها، معنای لغوی هر یک را به دست آوردیم و آنگاه بر بنیاد تفاسیر معتبر، بهترین معنا را مشخّص کردیم و در نهایت، از نسبت شگرف بین آن دو که در کلام وحی به خوبی یادآوری شده، پرده برداشتیم.