آیا می توانیم جزء کشورهای توسعه یافته باشیم؟ راه های رسیدن به توسعه کدام است؟ موانع توسعه نیافتگی کدامند؟ این قبیل سئوالات از مهم ترین پرسش هایی است که از زمان تقسیم جهان به دو بخش توسعه یافته و توسعه نیافته در ذهن تقریباً اکثر مردم، بویژه متفکرین، دانشمندان سیاسی و محققین امر توسعه در کشور نقش بسته و هر یک برای دستیابی به توسعه و قرار گرفتن در سطح کشورهای توسعه یافته طرح ها و ایده های مختلفی را که اغلب برگرفته از مطالعات و یافته های کشورهای غربی است ارائه نموده اند. این مسئله از اهمیت خاصی برخوردار است، چرا که از یکسو، متاسفانه مطالعات آکادمیک توسعه ای در سطح نخبگان علمی کشورهای جهان سوم، به جز چند مورد جزیی صورت نگرفته و از سوی دیگر، مطالعات غربی انجام شده را نیز نمی توان به کشورهای جهان سوم و کشورمان تعمیم داد. زیرا شناختی از جهان سوم و کشورمان توسط کشورهای توسعه یافته صورت نگرفته است. این مقاله در صدد پاسخگویی به سئوالات فوق نیست، اما می خواهد برخی از مفاهیم توسعه را به طور مختصر توضیح دهد.
توسعة روستایی به عنوان یکی از زیرشاخه های توسعه همواره از مهم ترین مسائل دولت ها ازجمله در کشور عراق بوده است. هدف پژوهش حاضر تحلیل نظام توسعة روستایی براساس الگوی شبکة یکپارچة منطقه ای در استان کرکوک عراق است. این پژوهش از نوع توصیفی تحلیلی است و برای جمع آوری داده ها و اطلاعات از مطالعات کتابخانه ای اسنادی و پیمایش از نوع پرسشنامه استفاده شده است. جامعة آماری پژوهش را 79096 خانوار روستایی و 894 روستا تشکیل دادند، که از این تعداد با استفاده از روش نمونه گیری کوکران 400 نفر سرپرست خانوار و 27 روستا به عنوان نمونه به صورت تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل یافته های پژوهش از طریق نرم افزار SPSS نشان می دهند که نظام توسعة روستایی در استان کرکوک مبتنی بر الگوی شبکة غیریکپارچه و مدل های غیرارگانیک است و جریان های فضایی با برتری عناصر شهری صرفاً از روستا به شهر صورت گرفته است. نتایج تحقیق نشان می دهند که حاکمیت چنین فرایندی موجب محرومیت روستاهای استان شده و سطح رضایت ساکنان را به شدت کاهش داده است.
پژوهش حاضر به ارزیابی تأثیرات اجتماعی- اقتصادی بازارچة مرزی سِرو (در استان آذربایجان غربی) بر توسعة مناطق روستایی پیرامون پرداخته است. در این مطالعه از روش توصیفی-تحلیلی بهره گرفته شد. جامعة آماری پژوهش، روستاهای پیرامون بازارچة سِرو بودند. منطقة مطالعه شده براساس نظر کارشناسان به سه لایه با فاصله های سه، شش و نُه کیلومتری از بازارچه دسته بندی شدند. درمجموع 14 روستا در این سه لایه شناسایی و مطالعه شدند. در هر روستا به روش نمونه گیری تصادفی ساده، سرپرست خانوار مورد بررسی و مطالعه قرار گرفت. جمع آوری داده ها با استفاده از پرسشنامة محقق ساخته انجام شد. برای تعیین اعتبار ابزار پژوهش از اظهار نظر استادان و متخصصان ذی ربط و برای تعیین پایایی آن از هم سانی درونی به روش آلفای کرونباخ استفاده شد. ضریب آلفای کرونباخ 66/0 تا 84/0 برای متغیرهای گوناگون به دست آمد که نشان از بهینگی پرسشنامه داشت. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS19 بهره گرفته شد. یافته های تحلیل واریانس نشان دادند که بین روستاها (سه لایة مورد مطالعه) از نظر وضعیت شاخص های اقتصادی اجتماعی، تفاوت معناداری وجود دارد. تأثیر بازارچة سِرو بر شاخص های رفاه اجتماعی، اقتصاد روستایی، صنایع دستی و مشارکت اجتماعی در روستاهای لایة اول (سه کیلومتری) مشهود و به صورت کاهشی بود. از طرفی در لایه های دوم و سوم ازنظر شاخص های مذکور تفاوتی مشاهده نشد، بنابراین بازارچه موجب کاهش وضعیت این شاخص ها شده است و اثر کاهشی بر کیفیت زندگی تا لایة دوم قابل ره گیری است. تحلیل اثر کل نشان می دهد که محدودة تأثیر این بازارچه تا شعاع شش کیلومتری بوده و اثر اقتصادی آن در منطقة روستایی پیرامون بیش از اجتماعی و کاهشی بوده است.
رشد بخش کشاورزی از طریق رشد بهره وری، همزمان با توزیع مناسب درآمد، می تواند فقر را در مناطق روستایی کاهش دهد. خود رشد بهره وری نیز از عوامل زیادی نظیر سرمایه-گذاری، سطح آموزش و مهارت نیروی کار و زیرساخت ها تأثیر می پذیرد. مطالعه حاضر به بررسی عوامل مؤثر بر بهره وری نیروی کار، توزیع درآمد (عدالت) و فقر در جامعه روستایی ایران با استفاده از نظام معادلات همزمان برای دوره 1363 تا 1386 می پردازد. نتایج به دست آمده حاکی از آن است که مخارج آموزشی و تحقیقاتی، افزایش نرخ باسوادی، مخارج برق-رسانی و موجودی سرمایه منجر به رشد بهره وری نیروی کار خواهد شد. رشد بهره وری نیروی کار به همراه سرمایه گذاری در صنایع روستایی و مخارج عمرانی به بهبود توزیع درآمد و در نهایت، کاهش فقر در جامعه روستایی خواهد انجامید. از این رو، پیشنهاد می شود که مخارج زیربنایی از قبیل بودجه های عمرانی روستایی، برق رسانی، جاده سازی، مراکز بهداشتی روستایی و سرمایه گذاری در صنایع روستایی افزایش یابند.
این پژوهش، باهدف بررسی عوامل پیش برنده و بازدارنده ی توسعه ی کارآفرینی زنان روستایی بخش میان کوه شهرستان اردل انجام گرفته است. روش تحقیق از نوع توصیفی تحلیلی بوده که جهت گردآوری داده ها از مطالعات اسنادی و میدانی استفاده شده است. جامعه ی آماری پژوهش حاضر را کلیه ی زنان روستایی بخش میان کوه (8381N=) تشکیل می دهند که 254 نفر به عنوان نمونه ی مورد مطالعه انتخاب شده اند. ابزار جمع آوری اطلاعات میدانی، پرسشنامه ای بود که روایی صوری و پایایی آن مورد تأیید قرار گرفت. با استفاده از تحلیل عاملی، شش عامل به عنوان عوامل پیش برنده و بازدارنده ی توسعه ی کارآفرینی زنان روستایی بخش میان کوه استخراج و نام گذاری شد. نتایج نشان داد که این عوامل به ترتیب 824/71 درصد و 784/67 درصد از واریانس عوامل پیش برنده و بازدارنده ی توسعه ی کارآفرین را در بین زنان روستایی مورد مطالعه، تبیین می کنند. هم چنین، نتایج پژوهش نشان داد که سهم عوامل پیش برنده، مؤثرتر از عوامل بازدارنده بوده و در نتیجه با ایجاد زمینه ی لازم می توان با تقویت عوامل پیش برنده و فائق آمدن بر عوامل بازدارنده، به توسعه ی کارآفرینی در بین زنان روستایی در بخش میان کوه کمک کرد.