فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۲۲۱ تا ۳٬۲۴۰ مورد از کل ۱۷٬۶۸۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
ماکس وبر از جمله بنیان گذاران عمده در جامعه شناسی تاریخی است. او نه تنها دغدغه بررسی “تاریخی" مسائل اجتماعی را داشت، بلکه این امر را به جد به صورت "تطبیقی" پیگیری می نمود و آثار خود را با محوریت سرمایه داری غربی و با تاکید بر فرایند عقلانی شدن پی می گرفت. نکته اساسی که در این میان مطرح است، این است که وبر در تمام پروژه خود سعی نمود بین تفسیرگرایی در نظریه و کار تطبیقی در پژوهش، بین تفسیر و تبیین، بین خاص بودگی و امر عام آشتی برقرار کند، برای او عینیت در علوم انسانی بسیار مهم بود. به عبارتی دیگر وبر سعی می نمود با ایجاد یک تعریف مشخص-به شکل نوع های مثالی- نگاه ژنریک خود از پدیده مورد نظر را به دست دهد، در این نوشته سعی می شود: نخست؛ با نگاه به مقالات روشی وبر، کار فکری و تلاش وی در زمینه توصیف، تبیین، تطبیق و تعمیم در جامعه شناسی تاریخی بحث شود، دوم؛ با بررسی ریشه های گفتمان شرق شناسی، تفاوت های اساسی نگاه وبر با گفتمان شرق شناسی مورد بررسی قرار گیرد و سوم؛ با اشاره به وضعیت فعلی جامعه شناسی تاریخی ایران، بحث خواهد شد که : برخلاف نظریه گفتمان می توان با بازگشت به ایده نوع های مثالی وبر که در جامعه شناسی تاریخی ارائه داد ه است، هم نظریه عام و هم نظریه خاص در مطالعات تاریخی را لحاظ کرد، امر "تطبیق"، "نقد" و "عینیت" را نیز همچنان مد نظر قرار داد تا کلیت تجدد غربی به "برساخت" فرو کاسته نشود.
مطالعه احساس امنیت روانی و اجتماعی با گرایش به خرافات مورد مطالعه: دانشجویان دانشگاه اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خرافات در هر جامعه ای، مقوله ای منفی از ابعاد فرهنگ معنوی آن جامعه محسوب می شود که با پیامدهای آسیب اجتماعی و روانی و به اشکال گوناگون متناسب با زمان و مکان بر اقشار جامعه تأثیر می گذارد؛ بنابراین، پژوهش حاضر با هدف مطالعه تأثیر احساس امنیت اجتماعی و روانی بر گرایش به خرافات در بین دانشجویان دانشگاه اصفهان انجام شده است. چارچوب نظری، مبتنی بر نظریه های کنش غیرمنطقی پارتو، کنش غیرعقلانی و سنتی وبر، احساس امنیت روانی مازلو و امنیت اجتماعی اینگلهارت و جامعه آماری، شامل کلیه دانشجویان دانشگاه اصفهان در سال 1397بوده است. حجم جامعه، 14375و حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران برابر با 375 نفر است که بر این اساس، 400 پرسشنامه توزیع شد. روش نمونه گیری به شیوه سهمیه ای از هر دانشکده است. متخصصان و صاحب نظران با تأیید گویه ها، روایی محتوا را تأیید کردند. برای اعتبار پژوهش از ضریب پایایی (آلفای کرونباخ) استفاده شده است. ضریب آلفا برای متغیر احساس امنیت روانی (0.771)، متغیر احساس امنیت اجتماعی (0.745) و برای میزان گرایش به خرافات (0.766) است. داده ها با پرسشنامه محقق ساخته، جمع آوری و یافته های مبتنی بر آمار توصیفی و استنباطی با استفاده از نرم افزار SPSS تجزیه وتحلیل شدند. نتایج نشان دادند میانگین امنیت روانی، 28.03 و امنیت اجتماعی، 34.56 است که به ترتیب با انحراف معیار 1.7 و 1.44 کمتر از میانگین کل است. میانگین خرافات، 41.21 با انحراف معیار 2.21 بیشتر از میانگین کل به دست آمد. رابطه امنیت روانی با گرایش به خرافات با شدت (0.317-) و رابطه امنیت اجتماعی با خرافات با شدت (0.145-) به صورت مستقیم و منفی تأیید شد. رابطه امنیت روانی و اجتماعی با گرایش به خرافات در زنان و مردان، قومیت های مختلف، مقاطع تحصیلی و افراد شاغل و بیکار متفاوت بود که در این میان، زنان، افراد بیکار، مقطع کارشناسی و قوم لر، گرایش بیشتری به خرافات نشان دادند. در تحلیل رگرسیون برای مشخص کردن معادله ای برای پیش بینی خرافات، معادله ای با متغیرهای امنیت روانی، امنیت اجتماعی، جنسیت و وضعیت اشتغال به دست آمد که درنهایت، 22.5 درصد از واریانس متغیر وابسته با این معادله تبیین شد.
از مادرانگی همچون اسطوره تا بحران مادرانگی خوانشی نشانه شناختی بر بازنماییِ مادرانگی در سینمای ایرانِ پس از انقلاب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این نوشتار بررسی برساخت مادرانگی، با توجه به ساختار ایدئولوژیکِ فیلم های منتخب در سینمای ایرانِ پس از انقلاب است. پرسش بنیادینِ این مقاله پرسش از بازنماییِ ایدئولوژیکِ مضمون مادری است. برای بررسی این موضوع، منظومه ای از مقوله های مطالعات جامعه شناختی زنان در زمینه بازنماییِ مادرانگی همچون مادری، مادرانگی، غریزه مادرانگی، تجربه مادرانگی، مادرانگی متکثر و اسطوره ای را به وام گرفته ایم. ایده نظری مقاله این است که سینما در ایران، مادرانگی را به مثابه یک تقابل برساختی به تصویر می کشد. در تداومِ کار با استفاده از روش نشانه شناسیِ انتقادیِ جان فیسک، فیلم های «مادر»، «مهرِ مادری»، «دعوت»، «گیلانه» و «من مادر هستم» مورد بررسی واقع شده اند. خوانش نشانه شناختیِ این فیلم ها، بیان از این دارد که سینمای ایران تحول مادرانگی را در از اسطوره مادرانگی تا بحران مادرانگی را بازنمایی می کند و در این زمینه مادرانگی را همچون نشانه ای در حال تحول که معنای آن در ارتباط با امور بیرونی و نه درونی زنان همچون مردسالاری، اسطوره-های فرهنگی، طبقاتی و طردشده بر می سازد.
نظریه حکومت استبدادی و جامعه کوتاه مدت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله شرح کوتاهی از نظریه حکومت استبدادی و جامعه کوتاه مدت که نویسنده از پنجاه و شش سال پیش ساخته و پرداخته ارائه شده است. شرح و تحلیل دقیق و مفصل آن ها در کتاب های ایرانیان: دوران باستان تا دوره معاصر؛ تضاد دولت و ملت: نظریه تاریخ و سیاست در ایران؛ دولت و جامعه در ایران: انقراض قاجار و استقرار پهلوی؛ ایران: جامعه کوتاه مدت؛ نه مقاله در جامعه شناسی تاریخی ایران: نفت و توسعه اقتصادی؛ مصدق و مبارزه برای قدرت در ایران؛ اقتصاد سیاسی ایران: از مشروطیت تا پایان سلسله پهلوی عرضه شده است. در نوشتار حاضر مساله اصلی نویسنده مطرح و سپس فرایند تدوین نظریات استبداد و جامعه کوتاه مدت مشروح افتاده است.
تبیین و تحلیل افزایش امنیت اجتماعی در پرتو بکارگیری سیستم نظارت هوشمند(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
انتظام اجتماعی سال یازدهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۱
119 - 142
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: در شهرهای بزرگ زمینه و شرایط ارتکاب جرم در برخی فضاها به دلیل نظارت کمتر بیشتر شده است. در واقع، این فضاها(حفره های دولت) باید با روش های پیش رفته تحت کنترل قرار گیرد. از ابزارهای عصر جدید که با تکیه بر تکنولوژی بر امنیت اجتماعی تأثیر قابل توجهی دارد؛ سیستم نظارت هوشمند است. هدف اصلی این پژوهش، نقش سیستم نظارت هوشمند در افزایش امنیت اجتماعی می باشد. روش شناسی: پژوهش حاضر از نظر هدف، تحقیقی کاربردی است و از نظر روش، یک تحقیق توصیفی- پیمایشی می باشد. جامعه آماری مورد نظر، جمعیت 350هزار نفری منطقه 20 شهر تهران می باشد. روش نمونه گیری تصادفی ساده و حجم نمونه 110 نفر می باشد. روایی پرسشنامه توسط خبرگان تأیید و مقدار پایایی، توسط آلفای کرونباخ، برابر با « 821/0» می باشد. یافته ها: تأثیر متغیر مستقل (دوربین مداربسته) بر متغیر وابسته (افزایش امنیت و انتظام اجتماعی ) با سطح اطمینان 95/0 مورد تأیید است. همین طور می توان گفت، متغیرهای کمک به کشف جرم و مجرم و کاهش تخلفات رانندگی با میانگین های 2/8 و 02/8، دارای بیشترین میانگین ها نسبت به میانگین های متغیرهای دیگر هستند؛ بنابراین، بیشترین تأثیر دوربین های مداربسته، در بهبود عملکرد نیروهای انتظامی و کاهش سرقت می باشد. نتیجه گیری: نتایج حاصل از تحقیق نشان می دهد سیستم های هوشمند نظارتی از قبیل دوربین های مداربسته در افزایش امنیت اجتماعی شهر و افزایش عملکرد دولت ها در کنترل محیط های خارج از نظارت (حفره های دولت) حائز اهمیت قابل توجهی است. - دوربین مداربسته احساس امنیت کاذب را در مردم ایجاد می کند. دوربین مداربسته سبب تقویت گزارشات پلیس و ثبت جرم می شود؛ توانایی پلیس با بررسی تصاویر دوربین مداربسته از طریق به کارگیری روش ها و فنون دقیق تر برای شناخت مکان ایده آل نصب دوربین مداربسته، می تواند بهبود یابد.
بررسی تجربه دانشجویان سه دهه گذشته تا کنون از سیر تحول مفهوم خانواده ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه مددکاری اجتماعی زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۲
79 - 114
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با دیدی غیر آسیب شناسانه با رویکرد کیفی صورت گرفته است و از این رو ابزار گردآوری داده های پژوهش، روش مصاحبه عمیق بوده است. جامعه آماری پژوهش حاضر افرادی هستند که در یک برهه از زندگی شان و به طور ویژه در دوران جوانی دانشجو بوده اند. نمونه گیری نظری هم در بین این افراد تا رسیدن به اشباع نظری صورت گرفته است. به این ترتیب دانشجویان که قشر جوان اجتماع به شمار می روند به عنوان جامعه آماری انتخاب شده اند چرا که این قشر در هر دوره ی زمانی مهمترین عنصر بازتولیدکننده جامعه به شمار می روند و در ضمن در مقایسه با سایر اقشار جامعه، نوخواهی از خصیصه های این قشر است و همیشه در صف مقدم تحولات و نوگرایی هم هستند و همگام با تحولات جامعه نیز زندگی-شان را سازماندهی می کنند. بر این اساس در این مطالعه که چگونگی تحول مفهوم خانواده است و در بین کسانی صورت گرفته است که در دهه های 60، 70، 80 دانشجو بوده اند به این نتیجه دست یافته که پیکربندی خانواده ایرانی در این سه دهه از درون و بیرون دچار تحولاتی شده است. تحولاتی از قبیل شکل-گیری کانال جدید تعاملات درخانواده، تغییرات کیفی در روابط خانوادگی و... که در نتیجه آنها پوسته ای از خانواده ایرانی باقی مانده است. بر اساس این یافته اصلی پژوهش، در سیر تحول مفهوم خانواده «عینیت ها» و «ذهنیت ها» در مورد خانواده متحول گشته و این تحول از تطابق کامل عینیت ها و ذهنیت ها تا دو شاخه شدن-شان را شامل می شود و مطابق هم نیستند.
تحلیل رابطه کانونی مدیریت دانش با استقرار مدیریت کیفیت فراگیر (نمونه پژوهش: مدارس ناحیه دو شهر همدان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۵ بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱
102 - 113
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش با هدف بررسی رابطه کانونی مدیریت دانش با استقرار مدیریت کیفیت فراگیر انجام شد. روش: روش پژوهش کمی، توصیفی و از نوع مطالعات همبستگی بود. جامعه آماری شامل معلمان ابتدایی ناحیه دو شهر همدان بودند، که از این جامعه با روش نمونه گیری تصادفی ساده و بر مبنای جدول مورگان نمونه ای به حجم 219 نفر انتخاب شدند. و ابزار پژوهش نیز پرسشنامه استاندارد مدیریت دانش فونگ و چی (2009) و پرسشنامه مدیریت کیفیت جامع اسپینوال (1994)، بود. جهت تعیین پایایی و روایی ابزار، از تکنیک های آلفای کرانباخ و تحلیل عاملی تائیدی استفاده شد، جهت تحلیل داده ها از همبستگی کانونی و رگرسیون خطی چندگانه با استفاده از نرم افزار SPSS 25 استفاده شد. یافته ها: نتایج این تحقیق نشان داد که ابعاد مدیریت دانش دارای همبستگی کانونی مثبت و معنادار در آلفای 01/0 به مقدار 637/0 با ابعاد استقرار مدیریت کیفیت فراگیر بودند. ابعاد مدیریت دانش قادر به تببین 127% واریانس متغیر استقرار مدیریت کیفیت فراگیر بودند. همچنین با توجه به ضرایب رگرسیونی استاندارد شده می توان گفت: ابعاد کسب دانش، ذخیره دانش و توزیع دانش دارای اثر مثبت و معنادار بر متغیر استقرار مدیریت کیفیت فراگیر درسطح 05/0 می باشند. نتیجه گیری: ابعاد مدیریت دانش دارای همبستگی کانونی مثبت و معنادار با ابعاد استقرار مدیریت کیفیت فراگیر هستند
بررسی زمینه های خانوادگی موثر بر انتخاب رشته در دانش آموزان مقطع دبیرستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۵ پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲
156 - 169
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از انجام این پژوهش بررسی زمینه و عوامل موثر خانوادگی(سرمایه اقتصادی، سرمایه فرهنگی و سرمایه اجتماعی) بر انتخاب رشته دانش آموزان بود. روش: روش مطالعه در این پژوهش از نوع توصیفی- تحلیلی بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان مقطع متوسطه واقع در منطقه 8 تهران در سال 95- 1394 بودند. جمعیت نمونه با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای و طبقه ای، متناسب با جنسیت شامل 355 نفر از دانش آموزان، با رعایت نسبت جنسی 178نفر پسر و 177نفر دختر بود ند. ابزار سنجش، پرسشنامه محقق ساخته بود. به منظور برآورد پایایی ابزار سنجش از پیش آزمونی با جامعه آماری30 نفر بهره گرفته شد و نتایج از طریق آلفای کرونباخ محاسبه شد و پایایی 0/8 بدست آمد. به منظور توصیف اطلاعات به دست آمده از فراوانی، درصد فراوانی، میانگین وشاخص پراکندگی انحراف معیار استفاده شد. برای آزمون فرضیه ها از آماره های همبستگی پیرسون و آنالیز واریانس بهره گرفته شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که عوامل موثر خانوادگی (سرمایه اقتصادی، سرمایه فرهنگی و سرمایه اجتماعی) در بین دانش اموزان رشته های مختلف تفاوت معناداری داشت(p<0.05)نتیجه گیری: با توجه به یافته های تحقیق بین متغییرهای سرمایه اقتصادی، سرمایه فرهنگی و سرمایه اجتماعی با انتخاب رشته دانش آموزان رابطه وجود دارد و تغییر در هریک از آنها موجب تغییر در انتخاب رشته دانش آموزان می گردد.
عوامل مرتبط با فقر مطلق در خانواده های تحت پوشش نهادهای حمایتی استان فارس(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
رفاه اجتماعی سال ۱۹ پاییز ۱۳۹۸ شماره ۷۴
۹۶-۴۷
حوزههای تخصصی:
مقدمه: فقر پدیده ای است هولناک که زندگی بشر را تهدید می کند و فرایندی است پیچیده که باید آن را ماحصل نوع روابط اجتماعی، ساختار نظام سیاسی و راهبردهای اقتصادی-اجتماعی آن و همچنین عملکرد خود فرد دانست. فقر، معضلات اجتماعی و اقتصادی مختلفی را به همراه می آورد و ثبات سیاسی، همبستگی میان افراد جامعه و فرهنگ ملتها را تهدید می کند؛ به همین دلیل پرداختن به موضوع فقر و علل و عوامل به وجود آورنده آن یکی از مهم ترین وظایف دولتهاست. روش: این پژوهش از نظر روش شناختی، تحقیقی کیفی است که در آن از شیوه تحلیل مضمون استفاده شده است. همچنین از نظر هدف، اکتشافی و از نوع کاربردی است. مشارکت کنندگان در این پژوهش 17 نفر از مددکاران خانواده کمیته امداد امام خمینی «ره» استان فارس و اساتید رشته های مرتبط در دانشگاههای شهر شیراز بودند که از طریق روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. اطلاعات موردنیاز با استفاده از شیوه مصاحبه نیمه ساختاریافته جمع آوری و در یک فرایند مقایسه مداوم مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: در این پژوهش 14 مضمون سازمان دهنده و 6 مضمون فراگیر به عنوان عوامل اصلی مؤثر بر بروز فقر در خانواده های تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی یافت شد. مضامین فراگیر و مضامین سازمان دهنده در این پژوهش عبارتند از: «عوامل مرتبط به سرپرست خانواده (فرد مقصر و ناخواسته)»، «عوامل مرتبط به خانواده (قابل کنترل و غیرقابل کنترل)»، «عوامل حاکمیتی (سیاسی، قانونی، خدمات شهروندی، شیوه اداره نهادهای حکومتی)»، «عوامل فرهنگی (اجتماعی، اعتقادی)»، «عوامل جغرافیایی (اقلیمی، منابع طبیعی)» و «عوامل اقتصادی (داخلی، خارجی)». بحث: فقر پدیده ای چندبعدی، پیچیده و مزمن است که آسایش و رفاه فردی و اجتماعی انسانها را تباه می سازد. عوامل متعددی در پیدایش فقر نقش دارند که به دلیل تنوع علل، نمی توان صرفا با تأکید بر رفع یک یا چند عامل، فقر را مهار ساخت. مهار فقر در جامعه مستلزم شناسایی کلیه عوامل مؤثر بر بروز فقر، دسته بندی صحیح و معنادار این عوامل و برنامه ریزی جامع و یکپارچه برای رفع آن است.
شناخت اثرات طرح ساماندهی کودکان خیابانی در سایه چالش های آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه مددکاری اجتماعی پاییز ۱۳۹۸ شماره ۲۱
75 - 132
حوزههای تخصصی:
طرح مراکز ساماندهی کودکان خیابانی به عنوان بخشی از تلاش سازمان بهزیستی در کاهش آسیب، بیش از یک دهه در حال اجراست. هدف این مطالعه، فهم اثرات طرح با در نظر گرفتن چالشهای آن بر اساس تجربه خدمت دهندگان و خدمت گیرندگان است. این پژوهش از نوع کیفی در سال 1396 و با جامعه پژوهش شامل مدیران، کارشناسان، مربیان، کودکان و سرپرستان در 4 استان تهران، سمنان، کردستان و سیستان و بلوچستان انجام شد. با روش نمونه گیری هدفمند، نمونه ای شامل مجموعاً 124 نفر مورد مصاحبه نیمه ساختاریافته قرار گرفتند و داده ها با روش تحلیل تماتیک بررسی شد. 11 مضمون اصلی، 28 مضمون فرعی و 79 مفهوم به دست آمد. دو مضمون اصلی شامل کاستی های طرح و پیچیدگی مختصات مساله کودکان خیابانی فراتر از قابلیتهای طرح اشاره به چالشهای ماهیتی طرح و مضمونهای اصلی شامل دیدگاه سازمانی و فرا سازمانی غیرمسئولانه، کمبود های مادی، فنی و مهارتی، مشکلات نیروی انسانی و هم افزایی آسیبهای مرکز و خدمت دهی ناقص از چالشهای اجرایی طرح بودند. در سایه این چالشها، اثرات طرح شامل مضمونهای اصلی کار پاسخی به تداوم ضعفهای خانوادگی، تحصیلی و محیطی، تقویت سرپرستی ، ترس از مرکز مولد نقشهای بهتر والد-فرزندی، تداوم دشواریهای والدگری و درهم تنیدگی احساس گرفتاری و دلخوشی از اثرات بود. به طور کلی طرح درگیر چالشهای ذاتی و اجرایی متعددی بوده که موجب اجرای ناقص وحداقلی آن شده است. طرح در کاهش اشتغال به کار و افزایش اشتغال به تحصیل، هنوز راه زیادی برای موفقیت دارد اما در تغییر سرپرستی برخی کودکان خیابانی موفق بوده است.
Designing a Predictive and Positive Model of Academic Participation in Students with Emphasis on Management Variables in Secondary Schools of Karaj(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Purpose: The purpose of this study was to identify and rank the dimensions and components of the pre-school and post-secondary model of academic participation in Karaj Secondary Schools. Methodology: The research method was applied in terms of purpose, and in terms of data collection method, it was a consecutive exploratory mix. The statistical population of this research was in the quantitative section, high school teachers in Karaj in the academic year 2017-18 which included 786 educational units and 17732 teachers. In order to execute the questionnaires, stratified random sampling method was used and a sample of 376 teachers was selected. In the qualitative section, the researcher collected qualitative data through a qualitative interview with 21 experts, in which the reliability of the collection was 77.6% by another researcher. The results of this section indicated that in the components of academic participation antecedents, classroom management components, educational leadership, instructional strategies, organizational climate, and physical environment, and in the outcomes section, learning ability, academic motivation, and academic self-efficacy and academic achievement. Were extracted. Findings: The results showed that among the antecedents of academic participation, education management had the highest standard coefficient (0.98) and the lowest standard coefficient among these variables was 0.76 for education and culture strategies. In other words, educational management explained 96% of the variance in educational participation, while the two variables explained education and climate strategies 58% of the variance. Conclusion: Education is generally influenced by five factors, including teacher, program, equipment, and educational environment. Each of these factors has characteristics that can have different effects on academic achievement and learning.
The Relationship between Positive Emotional Styles with Life Expectancy and Mediation of Quality of Life in Older Men(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Purpose: The purpose of the present study was to investigate the relationship between positive emotion styles with life expectancy and mediation of quality of life in male elderly. Methodology: This study was a descriptive-correlational study that aimed to investigate the mediating role of quality of life in the relationship between positive emotion styles and life expectancy in the elderly. The statistical population of this study included all elderly men over 60 years old in Neyshabour Welfare Office. The sample consisted of 132 elderly people who were selected through available sampling. Beck, Haffer & Scobler (2009), Schneider et al. (1991) Life Expectancy Questionnaire, and World Health Organization Quality of Life Questionnaire (1998) were used for data collection. Data were analyzed based on structural equations and correlation coefficient. Findings: The direct effect of positive emotion styles on life expectancy was 0.425 with a significance level of 0.008 and the indirect effect of positive emotion styles on life expectancy with respect to quality of life of the elderly was 0.404 and the corresponding significance level was It is less than 0.5, so the mediating role of quality of life is confirmed. The results of regression analysis and structural equations showed that there was a relationship between positive emotion styles with life expectancy and mediation of quality of life in male elderly. P≤ 0.001). The results also showed that the role of quality of life in the relationship between positive hyper-emotion style and hyper-interest with partial life expectancy was. (P ≤0.001) Conclusion: Based on the findings of this study, it is shown that extrasensory styles such as being pleasant, socializing, inhibiting and accepting change in quality of life increase in elderly men, which leads them to experience higher life expectancy.
Comparison of personality traits of students of single-parent families, two children and many children(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Purpose: The purpose of this study was to compare the personality characteristics of single-child, two-child and multiple-child students in Sari. Methodology: This study was a descriptive-comparative study. The statistical population of this study included all male and female students of first, second and third grade high schools of public and private schools in Sari in the academic year of 2018-19. The sample of the study population was 370 people using random sampling method based on Morgan table. In order to predict the decrease of subjects, the tests were performed on 500 people, but finally 324 questionnaires were completed. Demographic and personality questionnaires were completed by the 5-item Neo. Data was analyzed by SPSS software using descriptive statistics and multivariate analysis of variance at the significant level of 0.05. Findings: The results showed that there was a significant difference between the characteristics of neuroticism, extraversion, openness, agreeableness, and conscientiousness of students belonging to single-parent, two-parent and multi-child families (p <0.05). Also, no significant gender differences were found among the five personality traits of male and female students of single, two and multiple children (p <0.05). Conclusion: Student personality traits of single-child, two-child and multiple-child families. Happiness, life satisfaction and hope for the future are higher in single-parent families than single-parent families. In the present study, the agreement and extraversion of single children were higher than two children and multi children. Extraversion also includes traits such as positive thinking, happiness, life satisfaction and hope for the future. To illustrate this incongruity, it can be stated that single children in their families do not have conflicts with their peers and always remain in the strong position of the first child who has no successor and who has not been affected by the birth of the next child. Cause higher extravasation of this stratum.
The Importance of Architectural Factors on Increasing Social Interactions of Children with Autism in Educational Centers(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Purpose: The purpose of this study was to compare social interaction and communication in autistic children with the approach of architectural spaces and ordinary centers. Methodology: The data were causal-comparative. The statistical population was all children with autism in centers with architectural spaces approach and children with autism in normal centers of Tehran. The statistical sample consisted of 3 centers with architectural approach and 3 normal centers selected by available sampling method. Data collection was done based on the Childhood Autism Rating Scale (GARS) and Edited Autism Checklist in Toddlers (M-CHAT) Robins, Feln & Barton (1999). Data analysis was performed by SPSS software in descriptive and inferential statistics at the significant level of 0.05 using independent t-test. Findings: According to the data analysis, the significance level in both variables of the study is greater than 0.05, which means that the scores of social interaction variables and the relationship of both groups follow the normal distribution. Independent t-test was then used to compare the mean social interaction of children with autism with the centers of architecture spaces and ordinary centers and showed that the obtained t was significant at the level of 0.01. Therefore, the null hypothesis can be rejected at the level of 0.01 in favor of the research hypothesis and with 99% confidence that there is a significant difference in social interaction between the two groups. Comparison of means indicates that social interaction of children with autism in architectural centers is higher than that of children with autism in normal centers. Conclusion: Social interaction and communication rate in children with autism in centers with architecture approach were more than children with autism in normal centers. As the number of these children is increasing, especially in Iran, it seems necessary to design centers and spaces appropriate to the needs of these children.
Investigating the relationship between academic self-regulation and metacognition with students’ academic achievement(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Purpose: There is no doubt that one of the most important educational management and planning tasks of schools is to encourage youth to participate and cooperate in all matters. They can engage students in various school affairs by developing appropriate educational planning. This can help youth feel useful and get away from isolation and boredom as one example of fulfilling a happy and joyful life. The present study was aimed at investigating the relationship between academic self-regulation and metacognition with students’ academic achievement. Methodology: This was an applied research and followed a descriptive correlational method in terms of data collection. The statistical population included all students in Gilan-e-Gharb. 110 of them were selected through multi-stage cluster sampling method to participate in the study. To collect data, the self-regulatory questionnaire and Connell Ryan (1989) and O’Neill and Abedi metacognition questionnaire were used. Findings: The results showed a significant relationship between self-regulation and its dimensions including internal self-regulation, external self-regulation, cognitive self-regulation and internal motivation with student’s academic achievement. In addition, there was a significant relationship between metacognition and components of innovation and collaboration with students' academic achievement and the components of innovation and collaboration could predict students' academic achievement (P <0.05). Conclusion: Teachers can play an effective role in students’ academic achievement by creating a climate of collaboration and assistance among students in addition to creating a positive attitude toward the environment.
هم گرایی ملی در میان دانشجویان کرد و بلوچ ایرانی: فراتحلیل و مرور نظام مند(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
رفاه اجتماعی سال ۱۹ زمستان ۱۳۹۸ شماره ۷۵
۲۵۱-۲۰۳
حوزههای تخصصی:
مقدمه: این پژوهش به بررسی موقعیت هم گرایی ملی / واگرایی در میان دانشجویان کرد و بلوچ می پردازد. روش: جستجوی پایان نامه ها و طرحهای پژوهش انجام شده از طریق پایگاههای اطلاعاتی شامل، کتابخانه ملی و کتابخانه های دانشگاه تهران، شورای عالی انقلاب فرهنگی و همچنین مقالات نیز از طریق پایگاههای داده پرتال جامع علوم انسانی، Noormags, Irandoc، Magiran، SID، Civilica، Google Scholar، Scopus, Web of Science و با استفاده از کلیدواژه های «هم گرایی یا واگرایی ملی، هویت ملی یا هویت جمعی» و «دانشجو یا دانشگاهی» و «کرد یا بلوچ یا بلوچستان یا کردستان یا سیستان وبلوچستان یا زاهدان یا ایلام» و معادل انگلیسی آنها در مراکز بین المللی انجام شد. درنهایت، هشت مطالعه ملاک ورود به فراتحلیل را دارا بودند. سپس داده ها با استفاده از چک لیست محقق ساخته جمع آوری و به روش فراتحلیل و نرم افزار CMA-2 تحلیل شد. یافته ها: آزمون همگنی نیز نشان داد که متغیرهای مستقل نقش تعدیل کننده ایفا می کنند اما متغیر قومیت نقش تعدیل کننده نداشت. در این میان، بیشترین اندازه اثر مربوط به متغیرهای انسجام اجتماعی، سرمایه اجتماعی، رضایت از زندگی، ویژگیهای شخصیتی، هویت دینی، مشارکت سیاسی و تعامل و هم گرایی در خانواده بود. میانگین اندازه اثر مطالعات در قوم کرد برابر 245/0 و در قوم بلوچ برابر 145/0 به دست آمد. بر مبنای کل داده های تحلیل شده می توان اظهار داشت که مهم ترین عوامل مثبت مؤثر بر هم گرایی ملی مربوط به متغیر انسجام اجتماعی (505/0)، سرمایه اجتماعی (337/0)، رضایت از زندگی (332/0) و همچنین عوامل منفی مؤثر مشتمل بر احساس محرومیت (0.184) و میزان مصرف رسانه ای از شبکه های ماهواره ای (0.16-)، است. بحث: درواقع در سیاست گذاری برای ارتقای همگرایی ملی باید به بهبود انسجام اجتماعی، ارتقای سرمایه اجتماعی، کاهش احساس محرومیت و اصلاح مصرف رسانه ای جمعی اقدام کرد. از طرف دیگر، با افزایش احساس محرومیت، تعلق به هویت قومی به مثابه یک سپر محافظتی افزایش یافته و در مقابل، احساس هویت ملی کاهش می یابد، امری که می تواند با سیاست گذاری صحیح و رفع احساس محرومیت و برطرف کردن موانع محلی و ملی برای کسب امتیازات اجتماعی، مرتفع شود.
بررسی ﺭﺍبطه فرهنگ شهرنشینی با تعاملاﺕ اجتماعی دﺭ فضاهاﯼ شهرﯼ دﺭ شهر ملاﯾر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات جامعه شناختی شهری سال نهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۳۳
172-202
حوزههای تخصصی:
فرهنگ شهرنشینی ، به علت تراکم و ناهمگونی و فقدان نسبی آشنایی نزدیک شخصی، روابط انسانی را بسیار ناشناخته، سطحی و گذرا کرده است. به همین دلیل هدف اصلی این پژوهش بررسی رابطه میان فرهنگ شهرنشینی با تعاملات اجتماعی در فضاهایشهری در شهر ملایر است. روش پیمایشی- تحلیلی است، شیوه نمونه گیری چند مرحله ای و حجم نمونه بر اساس فرمول کوکران 385 نفر تعیین شد. ابزار گردآوری اطلاعات، پرسشنامه استاندارد شده با پایایی 826/0 و واحد تحلیل فرد است. برای تحلیل داده ها از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چند متغیره استفاده شد. یافته های تحقیق نشان داد بین فرهنگ شهرنشینی با تعاملات اجتماعی رابطه مستقیم و معنی دار وجود دارد. اما این رابطه بین مولفه های فرهنگ شهرنشینی (نوع دوستی، قانون گرایی، مسئولیت پذیری، فردگرایی، توجه به محیط زیست، غریبگی) با تعاملات اجتماعی متفاوت است. مسئولیت پذیری قوی ترین (500/0=r) و قانون گرایی ضعیف ترین (025/0=r) رابطه را با تعاملات اجتماعی داشتند و رابطه بین نوع دوستی با تعاملات اجتماعی منفی شد (169/0-= r). در رگرسیون چند متغیره با توجه به مقادیر Beta مسئولیت پذیری (382/0) بیشترین تأثیر و نوع دوستی (095/0-) در جهت منفی و کم ترین تاثیر را بر تعاملات اجتماعی داشتند. .نتیجه نهایی نشان داد که رابطه معنی داری بین فرهنگ شهرنشینی و تعاملات اجتماعی وجود دارد و قدرت تعیین و پیش بینی کنندگی فرهنگ شهرنشینی بر تعاملات اجتماعی بسیار قوی است(646/0). البته با برنامه ریزی های مناسب و آموزش و سرمایه گذاری فرهنگی می توان تعاملات اجتماعی را در جهت مطلوب هدایت نمود و با بازتعریف فرهنگ شهرنشینی مدرن و هویتی ایرانی شاهد رشد نوع دوستی و قانونگرایی در تعاملات اجتماعی شد.
نگاهی نقادانه بر جامعه شناسی تفسیری ماکس وبر و آموزه های آن برای پژوهش در جامعه شناسی تاریخی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
منظور از تدوین این نوشتار، فراهم نمودن بستری است برای بهره گیری از آموزه های ماکس وبر در مطالعات بومی جامعه شناسی تاریخی- تطبیقی جامعه ایرانی. موضوع اصلی مقاله، به کارگیری برخی مفاهیم و رهنمودهای جامعه شناختی وبر در تحقیقات جامعه شناسی تاریخی ایران است. در این نوشتار، نخست به بازاندیشی گزینشی و گذرا در دستگاه نظری ماکس وبر پرداخته شده است. هرچند کوشش در معرفت شناسی مدرنیته و عقلانیت به مثابه بستر اصلی جامعه شناسی وبر شناخته شده است، اما در نظام فکری او موضوع هایی مانند سنخ بندی کنش های اجتماعی، فهم تفسیری کنش و واقعیات اجتماعی در چارچوب نمونه های مثالی و توسعه جامعه شناسی تفسیری به حوزه جامعه شناسی تاریخی از محورهای اصلی جامعه شناسی وبر شناسایی شده است. روش پژوهش در این موضوع، مطالعه انتقادی آثار وبر و مقایسه دستاوردهای این تلاش با آگاهی های قبلی نویسنده در زمینه تاریخ تحولات اجتماعی در ایران است که بیش از دو دهه موضوع تدریس پژوهشگر در دانشگاه بوده است. در مطالعه حاضر کوشش شده با تمرکز بیشتر بر آموزه مشهور وبر با عنوان نمونه های مثالی و رهنمودهای او در تحلیل و تفسیر مباحث جامعه شناسی تاریخی، راهی متناسب با مقتضیات جامعه ایرانی در محمل تاریخ کشورمان و انجام مطالعه ای نظام مند دراین باره بیابیم.
بررسی رابطه درآمد با سلامت زنان (نمونه مورد مطالعه کارکنان زن دانشگاه زنجان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در دهه های اخیر، با ورود گسترده زنان به دانشگاه، عرصه های اجتماعی و تقاضای مضاعف آنان برای ورود به بازار کار مواجه هستیم. از آنجا که شغل به منزله مقولهای محوری در دنیای جدید و یکی از تعیین کننده های اجتماعی مؤثر بر کلیت سلامت مطرح است و سلامت زنان در ابعاد مختلف، سلامت خانواده و نهایتاً سلامت جامعه را ب ه دنب ال دارد، این مهم ما را بر آن داشت تا بررسی تأثیر درآمد بر سلامت عمومی زنان را ب ه منزل ه ه دف اص لی تحقی ق برگزینیم. جامعه آماری تحقیق، زنان (شاغل)دانشگاه زنجان هستند. بدین منظور 100 نفر از کارکنان زن دانشگاه زنجان، پرسشنامه های سلامت عمومی ویر و شربورن[1] (Weir and Sherborne). را با فرم اطلاعات جمعیت شناختی ، انجام داده اند. داده های پژوهش با استفاده از آزمون همبستگی و رگرسیون چندگانه تحلیل شدند و همچنین تجزیه و تحلیل داده های بدست آمده به کمک نرم افزار spss انجام شده و روش تحقیق در این مقاله، روشی توصیفی-تحلیلی است، جهت گردآوری اطالعات از دو روش (کتابخانه ای ومیدانی)استفاده شده و در محدوده زمانی سال 97-1396صورت پذیرفته است. نتایج نشان می دهد که متغیردرآمد با متغیرسلامت عمومی زنان ارتباط معنی دار دارد. با استفاده از رگرسیون چندگانه نتایج نشان می دهد که سلامت روانی سهم یگانه و معناداری در تبیین افزایش درآمد کارکنان زن دانشگاه زنجان دارد. همچنین سلامت جسمانی نمی تواند درآمد کارکنان را تبیین نماید.
بازسازی معنایی کیفیت زندگی زنان سرپرست خانوار در کردستان: یک مطالعه کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی کاربردی سال سی ام بهار ۱۳۹۸ شماره ۱ (پیاپی ۷۳)
143 - 166
حوزههای تخصصی:
زنان سرپرست خانوار ازجمله گروه های اجتماعی آسیب پذیر در جامعه اند و زندگی اجتماعی آنان به دلیل نبودن یا ضعف سرپرستی مرد با چالش هایی روبه روست. هدف این پژوهش مطالعه کیفی کیفیت زندگی این قشر از زنان از نگاه خودشان در شهر مرزی بانه در کردستان است؛ شهری که در یک و نیم دهه گذشته به دلیل تحولات اقتصادی، تغییرات اجتماعی زیادی را تجربه کرده و وجود شماری از این زنان، معلول همین تحولات است. روش این پژوهش کیفی است. با 23 نفر از زنان سرپرست خانوار در این شهر مصاحبه عمیق انجام شد. حجم نمونه براساس معیار اشباع نظری تعیین شد. از روش تحلیل محتوای کیفی برای تحلیل داده های مصاحبه ای استفاده شد. تحلیل ها درنهایت سبب ظهور چهار مقوله اصلی زیر شد: فرسودگی تدریجی، طرد و حاشیه نشینی، بازتعریف جایگاه زنانگی و حمایت برای بقا. این یافته ها نشان می دهند با وجود وضعیت دشوار و کیفیت نامطلوب زندگی این دسته از زنان، کمک های مالی و حمایتی نهادهای رسمی حتی در سطوحی پایین در کنار کمک های مردمی نقش مهمی در زندگی آنها دارند. نکته مهم این است که این حمایت های رسمی و غیررسمی در بسیاری از موارد تنها به حفظ وضعیت موجودشان کمک کرده و به ندرت سبب توانمندی آنها شده است؛ یعنی تنها بقای وضعیت کنونی آنان با ویژگی های مذکور را تضمین می کند و هدایت حمایت ها به ویژه به حوزه اشتغال آنان بسیار مؤثرتر است.