فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۳۰۱ تا ۳٬۳۲۰ مورد از کل ۱۷٬۶۸۳ مورد.
منبع:
برنامه ریزی رفاه و توسعه اجتماعی پاییز ۱۳۹۸ شماره ۴۰
115-145
حوزههای تخصصی:
نقطه اشتراک برنامه ریزی شهری و عدالت اجتماعی در شهر، عدالت توزیعی است. اساس توزیع عادلانه خدمات شهری نیز توجه به دو معیار قابلیت دستیابی و چگونگی پراکنش فضایی خدمات می باشد. هدف این پژوهش تحلیل تعادل فضایی دسترسی به خدمات شهری در شهر اقلید می باشد. روش تحقیق از نوع توصیفی- تحلیلی می باشد. داده های مورد نیاز با روش پیمایشی و ابزار پرسشنامه گردآوری شد. جامعه آماری، شهروندان 15 محله شهر اقلید می باشند. حجم نمونه نیز با استفاده از فرمول کوکران، برابر با 381 خانوار تعیین گردید. برای تحلیل داده ها از آزمون t تک نمونه ای، آزمون فریدمن، ضریب همبستگی اسپیرمن، و تکنیک VIKOR و AHP استفاده شد. نتایج نشان داد که دسترسی به خدمات در سطح محلات بر اساس آزمون t تک نمونه ای دارای تفاوت معناداری است. بر حسب تکنیک ویکور، محله حسین آباد با مقدار 0004/0 بیشترین دسترسی به خدمات شهری و محله زینبیه با مقدار 971/0 کمترین دسترسی را داشته است. بر حسب ضریب همبستگی اسپیرمن نیز در شهر اقلید، مابین دسترسی فضایی به خدمات و کیفیت زندگی در سطح 99 درصد اطمینان، رابطه معنادار و مستقیمی وجود دارد. اما بر اساس همین ضریب مشخص گردید که در شهر اقلید بین دسترسی به خدمات و جمعیت رابطه معناداری وجود ندارد. بر حسب نتایج آزمون فریدمن نیز محله الیاسان با مقدار 96/11 دارای بالاترین سطح کیفیت زندگی می باشد. در مجموع نتایج بیانگر عدم تحقق تعادل فضایی در دسترسی به خدمات شهری در شهر اقلید می باشد.
جنسیت، فهم از درد و رفتار بیماری: مطالعه ای در شهر سمنان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه مددکاری اجتماعی تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۰
1 - 42
حوزههای تخصصی:
پرسش اصلی این مقاله آن است که رابطه جنسیت با درک از درد و مواجهه با آن چگونه است؟ برای پاسخ به این پرسش از رهیافت داده بنیان و تکنیک مصاحبه نیمه ساخت یافته استفاده شد. حجم نمونه 34 نفر بود که با نمونه گیری هدفمند و نظری در دو محله تعاون و سعدی در شهر سمنان انجام شد. یافته ها نشان دادکه مقوله درد در چهار پارادایم سنتی (رفتار بهداشتی سنتی)، بدن زیبا و متناسب (رفتار بهداشتی مدرن)، بدن به مثابه ابزار، بازگشت به طبیعت (رفتار سلامتی پسامدرن) شناسایی شد. از نظر زنان به ویژه در پارادایم سنتی و بدن به مثابه ابزار بسیاری از دردها طبیعی بوده و کاملا زنانه است. آنان این دردها را تحمل می کنند. مردان به درد طبیعی باور ندارند. درد تحمیلی بین هر دو جنس دیده می شود. درزنان فهم تحمیلی از درد وجود دارد و آن را به ماهیت زنانه خود مربوط می دانند؛ اما مردان درد تحمیلی را با نقش نان آوری خود مرتبط می دانند. زنان در پارادایم بدن زیبا و متناسب دردهای زنانه را تحمیلی می دانند و سعی می کنند در مقابل آن مقاومت کنند. زنان در پاردایم سنتی درد زنانه را طبیعی دانسته، آن را پذیرفته و تحمل می کنند. در پاردایم بازگشت به طبیعت نیز درد انکار شده و به مثابه نوعی آگاهی تلقی می شود.
بررسی میزان تمایل به مهاجرت جوانان از استان خوزستان: مسائل متعاقب و عوامل زمینه ساز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی مسائل اجتماعی ایران دوره ۱۰ بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱
119 - 143
مهاجرت، به عنوان یکی از عوامل اصلی پویایی جمعیت، سبب تحولات جمعیتی، اجتماعی و اقتصادی مهمی در مبدأ و مقصد می شود. استان خوزستان ازنظر جابه جایی جمعیت در نیم قرن اخیر، با تغییرات زیادی روبرو بوده است؛ به طوری که بعد از استان تهران، بیشترین درصد مهاجران خارج شده را داشته است. این مطالعه به منظور شناخت تمایل به مهاجرت جوانان و عوامل مؤثر بر آن در استان خوزستان و با استفاده از روش توصیفی_تحلیلی اجرا شده است. چارچوب نظری تحقیق با استفاده از نظریات جذب و دفع، نظرییه سرماییه انسانی و نظرییه محرومیت نسبی تدوین شده و مدل تجربی تحقیق با استفاده از آنها و تحقیقات تجربی پیشین پیشنهاد گردیده است. با استفاده از شیویه نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای، 5 شهرستان انتخاب شده و تعداد 385 نفر از جوانان ساکن در استان به روش نمونه گیری تصادفی مورد بررسی قرار گرفته اند. اطلاعات موردنیاز با استفاده از پرسش نامه به دست آمده و تجزیه وتحلیل اطلاعات با استفاده از نرم افزار آماری spss صورت گرفته است. نتایج نشان داد بالای 77 درصد جوانان، در صورت فراهم بودن شرایط و امکانات، تمایل دارند به مکانی غیر از استان خوزستان مهاجرت نمایند. نگرش به دافعیه مبدأ، نگرش به جاذبیه مقصد، محرومیت نسبی و تحصیلات بر تمایل به مهاجرت جوانان استان خوزستان تأثیرگذار هستند. بیشترین درصد تغییرات تمایل به مهاجرت جوانان ناشی از عوامل دافعیه منطقیه مبدأ است که نشان دهندیه اهمیت و مهم بودن عوامل دافعه در استان خوزستان نسبت به عوامل جاذبیه سایر مناطق و احساس محرومیت نسبی در نزد جوانان استان خوزستان است.
بررسی تطبیقی فضاهای ورزشی دانشگاه های منتخب جهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه فضاها و اماکن ورزشی از مهمترین کاربری های دانشگاهی هستند که نقشی اساسی در بهبود کیفیت زیستی و افزایش معیارهای زندگی مطلوب دانشجویان دارند، بگونه ای که پرداختن به وضعیت این فضاها در طول تاریخ و ارائه راهکارهای ارتقائ جایگاه آنها در دانشگاهها و اشاره به استانداردها و ضوابط طراحی آنها اهمیتی اساسی دارد. این مقاله با استفاده از روش تطبیقی، فضاهای ورزشی دانشگاههای منتخب جهان را بررسی کرده است، بگونه ای که پس از جمع آوری داده ها از طریق بررسی اسناد و طرح های فضاهای ورزشی در دانشگاههای نمونه آماری پژوهش، شباهتها و تفاوتهای بین آنها بر اساس اصول اولیه استخراج شده از مبانی نظری و داده های اولیه شامل محتوا و عملکرد، تقارن و تعارض، پرسپکتیو سه بعدی ورزشگاه، همخوانی ورزشگاه با سبک و چهره عمومی دانشگاه، بیان سازه ای، استفاده خلاق از فضا و بالاخره یکی شدن ورزشگاه با شهر و منظره، شناسایی گردید و تلاش شد تا عوامل تاثیر گذار بر این شباهت ها و تفاوتها بررسی گردد و آثار تاثیر گذار ویژگی های فضاهای ورزشی در این دانشگاهها بر کیفیت زندگی دانشجویان، توضیح داده شود. در ادامه پس از ارائه نمونه هایی از واقعیت های فضاهای ورزشی امروزی در دانشگاهها، به استانداردها و ضوابط طراحی فضاهای ورزشی دانشگاهی و راهکارهایی چند در زمینه بهبود طراحی و معماری فضاهای ورزشی در دانشگاههای ایران می پردازیم.
تأثیر مصرف رسانه ای بر نگرش زنان به فرزندآوری در شهر جهرم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی رابطه مصرف رسانه ای در بین زنان و تأثیر آن بر نگرش آن ها نسبت به فرزندآوری پرداخته است. روش به کار رفته در این پژوهش، پیمایش است. جامعه آماری زنان 49-15 ساله در سنین باروری ساکن شهر جهرم می باشند که 400 نفر به عنوان نمونه تعیین و با استفاده از روش نمونه گیری چندمرحله ای انتخاب شده اند. ابزار تحقیق، پرسشنامه است که برای تعیین اعتبار آن از روش اعتبار صوری و برای تعیین پایایی، از شیوه هماهنگ درونی به روش آلفای کرونباخ استفاده شده است. نتایج توصیفی پژوهش، بیانگر آن هستند که میانگین نمره نگرش زنان به فرزندآوری در شهر جهرم در سطح بالایی است. یافته های تحلیلی پژوهش نشان می دهد مصرف رسانه بر نگرش زنان نسبت به فرزندآوری تأثیر مثبت و معنادار داشته و در واقع با افزایش استفاده از رسانه، نگرش آنان به باروری به طور مثبت، افزایش یافته است. در بین متغیرهای جمعیتی رابطه سن، تعداد فرزند و نوع شغل با نگرش زنان به فرزندآوری معنادار است. تبیین متغیر وابسته بر حسب مجموع متغیرهای مستقل، بیانگر آن است که دو متغیر مصرف رسانه و تعداد فرزند به ترتیب قوی ترین پیش بینی کننده نگرش زنان به فرزندآوری هستند و قادرند 29 درصد از تغییرات واریانس نگرش به فرزندآوری را تبیین کنند.
کندوکاو پنداره های ذهنی دانشجویان ساکن در سراهای دانشجویی، از زندگی در سرا: مورد مطالعه دانشجویان دختر سرای فرزانگان دانشگاه بوعلی سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دوران دانشجویی یکی از برهه های مهم زندگی است. بخش قابل توجهی از دانشجویان دانشگاه ها در سراهای دانشجوئی زندگی می کنند و به سبب غربت و دوری از خانواده مسائل این قبیل دانشجویان باید بیشتر و دقیق تر موردمطالعه علمی قرار گیرد. هدف پژوهش حاضر بررسی پنداره های ذهنی دانشجویان دختر از زندگی در سراها صورت گرفته است. زندگی دانشجویی هم یک فرصت است و هم تهدید. تفسیر و تأثیرپذیری دانشجویان دوره از زندگی بسیار متفاوت و گاه متضاد است. ویژگی های سنی،جنسی، تحصیلی و شرایط فردی و اجتماعی و نیز محیط درس و دانشگاه و جوانی و تغییرات اجتماعی همه با هم در زندگی دانشجو حاضرند و آن را پیچیده و چندوجهی می سازند. برداشت های خود دانشجویان از زندگی دانشجویی مهم ترین مقوله بشمار می رود. مشارکت کنندگان این پژوهش را 22 نفر از دانشجویان ساکن در سرای دانشجویی فرزانگان دانشگاه بوعلی سینا تشکیل می دهند. محققان از رویکرد کیفی نظریه زمینه ای و تکنیک جمع آوری اطلاعات مصاحبه ی عمیق برای بررسی موضوع استفاده نموده اند. تحلیل داده ها نشان می دهد شرایط زمینه سازی نظیر "بافت قومیتی فرهنگی" دانشجویان ساکن سراها " بافت مکانی-فضایی "خوابگاه"، "تأثیر هویت جمعی" و "تأثر پذیری"، "اقتضای سنی" و نظایر آن و عوامل دیگری نظیر روند "تغییرات جهانی سبک زندگی جوانان" و " تقارن با فضای مجازی" که به عنوان شرایط مداخله گر هستند دانشجویان را بر آن وا می دارد تا در این شرایط با قرار گرفتن در این بستر راهبردهای "هویت یابی"، "حرکت به سمت تعامل و تقارب فرهنگی"، "خود مراقبتی" و نظایر آن را بر گزینند که این راهبردها در نتیجه به پنداره های ذهنی دانشجویان ساکن در سرا از زندگی در این اماکن می انجامد.
عوامل مرتبط با تصمیم گیری خانوارهای ساکن استانهای محروم و نسبتاً محروم برای ورود به بازار خدمات سلامت(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
رفاه اجتماعی سال ۱۹ پاییز ۱۳۹۸ شماره ۷۴
۲۴۶-۲۰۷
حوزههای تخصصی:
مقدمه: بهبودبخشیدن به وضع تندرستی و تدارک دیدن خدمات بهداشتی و درمانی یکی از جنبه های اساسی توسعه اجتماعی-اقتصادی را تشکیل می دهد، زیرا تندرستی کامل و سلامتی یک جنبه اساسی کیفیت زندگی است. ازاین رو هدف این مطالعه بررسی عوامل مؤثر بر تصمیم گیری خانوارهای ایرانی ساکن در استان های محروم و نسبتا محروم برای ورود به بازار خدمات سلامت است. روش: در این مطالعه برای شناسایی عوامل مؤثر بر تصمیم گیری خانوارها از مدل های انتخاب نمونه و روش برآورد دومرحله ای هکمن استفاده شده است. قابل ذکر است که با توجه به مشکل انتخاب نمونه استفاده از مدل های انتخاب نمونه برای به دست آوردن برآوردهای قابل اعتماد، ضروری است. در تدوین مطالعه حاضر از اطلاعات بودجه خانوار مرکز آمار ایران بهره گیری شده است و داده های مربوط به 6940 خانوار ساکن در استان های محروم و 15324 خانوار ساکن در استان های نسبتا محروم کشور مورداستفاده قرارگرفته اند. یافته ها: جنسیت، بهره مندی از خدمات بیمه های درمانی، هزینه های دخانی، وضعیت تأهل سرپرست، تحصیلات، تعداد کودکان، جوانان و سالمندان، شهرنشینی و سطح توسعه یافتگی استان محل سکونت ازجمله مهم ترین عوامل مؤثر بر تصمیم گیری خانوارهای ساکن در استان های محروم و نسبتا محروم کشور برای ورود به بازار خدمات سلامت هستند. بحث: به منظور استفاده مکفی خانوارهای مناطق محروم کشور از شرایط بهداشتی و درمانی، باید کالاها و خدمات بهداشتی و درمانی بیش تری در این مناطق علی الخصوص نواحی روستایی عرضه شود، در مقاطع تحصیلی گوناگون فرهنگ سازی بهداشتی و درمانی موردتوجه قرار بگیرد و برنامه های بیمه ای بر پوشش همگانی افراد جامعه متمرکز شوند.
رابطه سالمندی جمعیت با رشد اقتصادی ایران از طریق میزان باروری و امید زندگی (رویکرد مدل نسل های همپوشان)(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
رفاه اجتماعی سال ۱۹ پاییز ۱۳۹۸ شماره ۷۴
۳۲۴-۲۸۷
حوزههای تخصصی:
مقدمه: سالمندی جمعیت عبارت است از برهم خوردن تناسب سنی جمعیت به نحوی که سهم جمعیت جوان از کل جمعیت کاهش یافته و سهم جمعیت سالمند (بالای 60 سال) رو به افزایش باشد. با توجه به آنکه کاهش نرخ باروری به همراه افزایش در امید به زندگی افراد به عنوان دو عامل مهم در شکل گیری پدیده سالمندی مطرح هستند، در این مطالعه اثرات اقتصادی کلان پدیده سالمندی بر رشد اقتصادی به تفکیک دو اثر کاهش در نرخ باوری و افزایش امید به زندگی موردبررسی قرار گرفت. روش: این پژوهش اثرات سالمندی جمعیت بر رشد اقتصادی ایران و همچنین برخی از متغیرهای اقتصاد کلان را با استفاده از یک مدل تکامل یافته نسلهای همپوشان 55 دوره ای، موردبررسی قرار داد. در این چهارچوب، پس از شبیه سازی با استفاده از نرم افزار متلب، اثرات دو سناریوی کاهش در نرخ رشد زادوولد و افزایش در احتمال بقا، بر رشد اقتصادی ایران بررسی شد. در این مطالعه، سال 1994 میلادی (1373 شمسی) به عنوان سال ابتدایی شبیه سازی انتخاب شد. این مدل با استفاده از داده های مربوط به اقتصاد ایران، طی سالهای 1994 تا 2017 کالیبره شد و روند متغیرها تا سال 2050 میلادی شبیه سازی شد. یافته ها: کاهش نرخ رشد زادوولد، نرخ رشد GNP واقعی و سرانه را کاهش می دهد. افزایش طول عمر یا احتمال بقا، نرخ رشد GNP واقعی را کاهش نداده اما GNP واقعی سرانه اندکی افزایش یافته است. بحث: تا سال 1395 بیش از 70 درصد جمعیت ایران در سن کار و فعالیت (64-15) قرار داشت و کمتر از 6 درصد جمعیت در سنین سالمندی قرار داشتند. با فرض تداوم باروری در سطح جایگزینی، کشور ما در دهه 2030 میلادی به صورت جدی با چالش سالمندی مواجه خواهد شد، همچنین پیش بینیهای دفتر جمعیت سازمان ملل متحد حاکی از آن است که در سال 2045 نسبت جمعیت بالای 60 سال به بیش از 15 درصد افزایش می یابد. تغییرات جمعیتی گسترده و سریع، ایران را در گروه کشورهایی قرار داده است که تا میانه قرن بیست و یکم میلادی ساختار سنی سالخورده ای خواهد داشت. عوامل مؤثر در رخداد پدیده سالمندی در ایران، بهبود و افزایش امید به زندگی به همراه کاهش در نرخ باروری است.
پیش بینی افسردگی بر اساس حمایت اجتماعی و عوامل شناختی در کودکان بی سرپرست و بدسرپرست(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
رفاه اجتماعی سال ۱۹ زمستان ۱۳۹۸ شماره ۷۵
202-183
حوزههای تخصصی:
مقدمه: یکی از اختلالات شایع دوران کودکی افسردگی است که پژوهشگران بر شناسایی عوامل مرتبط با آن در دوره کودکی تاکید کرده اند. هدف پژوهش حاضر بررسی پیش بینی پذیری افسردگی بر اساس حمایت اجتماعی و عوامل شناختی در کودکان بی سرپرست و بدسرپرست بود. روش: پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش را کلیه کودکان مراکز بهزیستی تهران به تعداد 1120 کودک 7 تا 12 سال در 79 مرکز در سال 1396 تشکیل داده که 545 نفر به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه افسردگی کودکان کواکس (1992)، پرسشنامه سبک اسنادی کودکان پترسون و سلیگمن (1984)، پرسشنامه نگرش ناکارآمد-کودکان (دوالساندرو و بورتون، 2006)، پرسشنامه مثلت شناختی کودکان (کاسلو و همکاران، 1992) و پرسشنامه حمایت اجتماعی پروسیدانو و هلر (1983) بودند که با رعایت اصول اخلاقی پژوهش به اعضای نمونه ارائه شدند. یافته ها: نتایج نشان دهنده این بود که از بین عوامل شناختی، سبک های اسنادی، نگرش ناکارآمد و مثلث شناختی پیش بین های معناداری برای افسردگی کودکان بودند. همچنین مشخص شد که حمایت اجتماعی نیز پیش بین معناداری برای افسردگی کودکان می باشد. بحث: این یافته ها به معنای آن است که در تبیین ریشه های آسیب شناختی افسردگی در کودکان، به ویژه کودکانی که دارای ساختار منسجم خانوادگی نیستند، بایستی به نقش حمایت اجتماعی در کنار عوامل شناختی توجه ویژه ای داشت. .
برنامه درسی کارآفرین محور راهبرد بحران هویت در آموزش عالی (مورد مطالعه : فارغ التحصیلان رشته علوم تربیتی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر باهدف بررسی و تعیین نقش برنامه درسی کارآفرین محور به عنوان راهبرد بحران هویت در آموزش عالی (موردمطالعه: فارغ التحصیلان رشته علوم تربیتی) تدوین شده است. این تحقیق از نوع تحقیقات آمیخته (کمی و کیفی) و کاربردی می باشد و جامعه آماری تحقیق را اساتید حوزه کارآفرینی و فعالان بخش کارآفرینی و دانشجویان رشته علوم تربیتی در سطح شهر تهران تشکیل می دهند که از کل جامعه در بخش کیفی 23 نفر از استادان و کارآفرینان و فارغ التحصیلان رشته علوم تربیتی برای نمونه با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و در بخش کمی 125 نفر از اساتید و کارآفرینان و فارغ التحصیلان رشته علوم تربیتی با استفاده از جدول مورگان با روش نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه انتخاب شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که در این پژوهش متغیرهای سیاست گذاری و مدیریت حرفه ای کسب وکار آموزشی و یادگیری (200/0 =β) مدیریت فناوری اطلاعات (200/0 =β) تصمیم گیری و حل مسئله (215/0 =β) تعاملات و ارتباطات مؤثر (203/0 =β) مدیریت و رهبری (250/0 =β) و مدیریت یادگیری و توسعه منابع انسانی (198/0 =β) اثر مستقیم و مثبت معناداری بر ساختار برنامه درسی مبتنی بر کارآفرینی در رشته علوم تربیتی دارد. پژوهش می تواند نقش مهمی را در جهت گزینش و غربالگری مربیان کسب وکار، طراحی و استانداردسازی برنامه های آموزشی، تدوین سرفصل های دوره های آموزشی، اجرا و ارزشیابی میزان اثربخشی برنامه ها و فعالیت های پرورش فارغ التحصیلان کارآفرین سودمند باشد.
Effectiveness of Life Skills Training on Coping strategies and Psychological Capital of female students(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Purpose: The purpose of the present study was to determine the effectiveness of life skills training on coping strategies and psychological capital of adolescents. Methodology: The research design was quasi-experimental with pretest-posttest design with the control group. The statistical population of this study consisted of all female high school students in the 4th District of Tehran in the academic year of 1396-97. According to Cohen's table, the sample size was 30 people. The initial random sampling method was used, but the participants in the control and experimental groups were randomly assigned and 15 individuals in the experimental group and 15 in the control group were replaced. The measuring tools included Lazarus's Coping Strategies Scale (1985) and Lutz's Psychological Capital Scale (2007), which subjects completed before and after the life skills training program. Analysis of variance (ANOVA) was performed using Spss21 software at a significant level of 0.05. Findings: The results showed that life skills training (14.3%) played a role in explaining the problem-focused coping strategy, but it was not effective in the emotion-focused coping strategy (P = 0.824). Life was 19.7% in explaining self-efficacy, 23.2% in explaining hope, and 17.1% in explaining the resilience of the experimental group. But the experiment group was not optimistic (P = 0.904). Conclusion: Based on the findings, it can be concluded that life skills training has been effective in coping strategies and psychological capital of adolescents.
رابطه جنسیت، وضعیت تأهل و شیوه اعمال قدرت در خانواده با دین داری دانشجویان دانشگاه مازندران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دین، نهاد مهم اجتماعی است که با تاروپود جامعه ایران گره خورده و منشأ تحولات مهمی همچون انقلاب اسلامی شده است. در این زمینه برای گسترش دین داری در کشور به ویژه بین جوانان تلاش های زیادی انجام شده است؛ بنابراین، با توجه به اهمیت دین داری، در پژوهش حاضر تلاش شده است میزان دین داری و عوامل مرتبط با آن بین دانشجویان بررسی شود. نمونه آماری 407 نفر از دانشجویان پسر و دختر مقطع کارشناسی دانشگاه مازندران است که ازطریق نمونه گیری خوشه ای 15 کلاس درس به صورت تصادفی انتخاب شد و به مقیاس شیوه اعمال قدرت در خانواده (خوش فر و محمدی نیا، 1393) و مقیاس دین داری (Glock & Stark, 1965) پاسخ دادند. نتایج نشان می دهند بیشتر دانشجویان (3/54 %) دین داری بالایی دارند و تفاوتی در دین داری پسران و دختران وجود ندارد؛ اما متأهلان از مجردها دین دارترند. براساس ضرایب رگرسیون گام به گام، سه متغیر شیوه اعمال قدرت دموکراتیک، استبدادی و وضعیت تأهل 13 درصد واریانس دین داری را پیش بینی می کنند.
نسبت سیاست های توسعه آموزش عالی و تقاضای اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
برنامه ریزی رفاه و توسعه اجتماعی زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴۱
33 - 72
حوزههای تخصصی:
توسعه کمّی آموزش عالی وابسته به سیاست هایی است که در دولت های مختلف وضع می شود؛ اما تقاضای اجتماعی می تواند برهم زننده این سیاست ها شود. هدف از این مقاله کشف تأثیر سیاست های توسعه آموزش عالی ایران از تقاضای اجتماعی و علل ایجاد تقاضای اجتماعی برای آموزش عالی در کشور است. افزایش کمّیت دانشگاه ها و توسعه نامتوازن آموزش عالی متأثر از تحولات جهانی مانند توده ای شدن از جمله موارد مؤثر در کنار تقاضای اجتماعی مردم به توسعه آموزش عالی کشور بوده است. بدین منظور از روش کیفی استفاده شد. در مرحله جمع آوری داده ها ابتدا با مطالعه اسنادی، سیاست ها و قوانین کشور در حوزه سیاست های آموزش عالی گردآوری شد و در بخش دیگری از تحقیق با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته با ۳۰ تن از مطلعین و دست اندرکاران آموزش عالی تحلیل مضمون صورت گرفت. یافته های تحقیق پیش رو نشان می دهد افزایش جمعیت و رشد نرخ سواد پایه در کشور طی دهه های گذشته از یک سو و افزایش عدالت اجتماعی و آگاهی مردم از حق دانستن از سوی دیگر زمینه شکل گیری تقاضای اجتماعی آن ها بوده است؛ نتیجه تحقیق نشان داده است درحالی که امروزه سیاست های کنش مندانه و همراهی آموزش با بازار اشتغال در سطح بین المللی مورد تأکید است، تقاضای اجتماعی منجر به عدم اجرای آمایش سرزمینی در حوزه آموزش عالی و بنابراین به تأسیس بی رویه مراکز آموزشی، بیکاری زیاد فارغ التحصیلان دانشگاهی و درنتیجه شکل گیری سیاست های انفعالی در حوزه آموزش عالی گردیده و آموزش از کیفیت دور شده است. بنابراین با توجه به وجود تقاضای اجتماعی آموزش عالی در ایران که ریشه در کسب منزلت فرهنگی دارد رابطه علّی میان آموزش عالی و اشتغال متصور نیست؛ ازاین رو، نیاز به تحصیل و دانشگاه به عنوان بُعد منزلتی آن همچنان وجود خواهد داشت.
نقش خشونت ساختاری درکاهش سلامت روان زنان شهر زاهدان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه مددکاری اجتماعی پاییز ۱۳۹۸ شماره ۲۱
215 - 244
حوزههای تخصصی:
خشونت ساختاری، یکی از انواع خشونت ها در سراسر جهان می باشد که به تبعیض ها، محرومیت های نظام مند و ممنوعیت های نهادینه شده درجامعه اشاره دارد. برخلاف خشونت فیزیکی، خشونت ساختاری در ساختارهای یک جامعه نهفته است و درتوزیع نابرابر قدرت، مالکیت منابع و فرصت ها نمایان می شود به طوری که؛ زاینده ی برخی پیامدهای اجتماعی و روانی درسطح جامعه و به ویژه زنان و دختران است. هدف از پژوهش حاضر، با توجه به اهمیت موضوع به نقش خشونت ساختاری درکاهش سلامت روان زنان شهر زاهدان می پردازد. داده ها به صورت پیمایشی جمع آوری شده است، جامعه ی آماری کلیه ی شهروندان بالای ۲۰ سال شهر زاهدان، می باشد، با استفاده از فرمول کوکران، نمونه ی آماری تحقیق ۳۸۴ نفر به دست آمده است. نتایج حاصل از تحلیل عاملی که با استفاده از نرم افزار Pls به دست آمده حاکی از معنادار بودن رابطه بین نقش خشونت ساختاری بر کاهش سلامت روان زنان است، مقدار به دست امده، در این آزمون برابر با 0.۵۷۸ می باشد که مقداری مثبت است. بر این اساس فرضیه صفر پژوهش رد و فرض مقابل تأیید می شود. همچنین تمام ابعاد ابعاد خشونت ساختاری ( نابرابری جنسیتی، نظام مردسالار، کمبود امکانات اجتماعی ، عدم حمایت قانونی و عدم دسترسی به فرصت های شغلی برابر) درکاهش سلامت روانی زنان موثر و هریک سهم مشخصی دارند.
واکاوی فهم گردشگری و زمینه های فرهنگی و اجتماعی شکل گیری آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گردشگری به مثابه پدیده ای «معنا ساز»، بر اساس درک و فهم کنشگران از آن، ذیل زمینه مندی فرهنگی- اجتماعی در هر جامعه ساخت می یابد. نویسندگان با استفاده از روش شناسی کیفی مصاحبه های باز و نیمه ساختاریافته صورت دادند تا چگونگی فهم و درک از پدیده گردشگری را در بین ایشان دریابند. نتایج نشان می دهد گردشگری امری هویت بخش (وجه ممیزه فرد مدرن و سنتی)، در اندیشه و کنش انسان امروز است که در بستر نظام مدرنیته شامل تعطیلات سازی، سبک زندگی مبتنی بر جدایی کار و اوقات فراغت، صنعت گردشگری و رسانه های مروج آن میسر می شود. بنیادی ترین معنا یا جوهره ی هستی شناختی گردشگری با گریز ازخودبیگانگی محصول زندگی کاری و روزمره شهری مترادف است. در کنار معنای اصلی یادشده، معانی از قبیل مقاومتی نرم در شکل نفی، شورش و تهاجم علیه روزمرگی زیست شهری، تلاش برای جستجوی اصالت همراه با کشف فضاهای جدید و بکر طبیعی و واقعیتی هزینه بر و کالایی شده قابل شناسایی است؛ که این معانی متاثر از رویکرد های تحلیلی جامعه شناختی در سطوح سه گانه خرد، میانی و کلان در قالب یک مدل نظری ارائه شده است.
مقایسه ویژگی های شخصیتی و مؤلفه های شناختی تنظیم هیجان در زنان مجرم و زنان عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
انتظام اجتماعی سال یازدهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲
115 - 134
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: جرم پدیده ای به قدمت تاریخ بشر و واقعیتی غیرقابل اجتناب است. هدف پژوهش حاضر مقایسه ویژگی های شخصیتی و مؤلفه های شناختی تنظیم هیجان در زنان مجرم و عادی شهرستان یاسوج می باشد. روش شناسی: پژوهش از نوع توصیفی- تحلیلی و در حیطه پژوهش های پس رویدادی قرار دارد. جامعه آماری کلیه زنان مجرم با جرم های (قتل، سرقت، مواد، حمل سلاح سرد و ...) بازداشت شده در زندان شهرستان یاسوج در زمستان و پاییز سال 1396 بوده که به روش نمونه گیری هدفمند، تعداد 30 زن از بین زنان مجرم و 30 زن از گروه غیرمجرم به روش همتاسازی انتخاب شدند. داده ها بوسیله پرسشنامه پنج عاملی شخصیت نئو[1] و تنظیم شناختی هیجان گارنفسکی[2]و همکاران جمع آوری و به روش تحلیل واریانس یک راهه به کمک نرم افزار اس پی اس اس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: یافته ها نشان داد که میان مؤلفه های روان رنجوری، مسئولیت پذیری و وجدان گرایی بین دو گروه زنان عادی و مجرم تفاوت معنادار وجود دارد و میانگین نمرات گروه زنان مجرم در بُعد شخصیت روان رنجوری بیشتر از زنان بهنجار بود. اما در ابعاد مسئولیت پذیری و وجدان گرایی، میانگین نمرات گروه زنان مجرم کمتر از زنان بهنجار بود. سایر نتایج نشان داد که در راهبردهای ناسازگارانه نظم جویی شناختی هیجان (ملامت خویش، نشخوارگری، فاجعه سازی و ملامت دیگران) بین دوگروه تفاوت معنادار وجود دارد و میانگین نمرات گروه زنان مجرم بیشتر از زنان بهنجار است و در راهبردهای سازگارانه نظم جویی شناختی هیجان میانگین نمرات گروه زنان مجرم کمتر از زنان بهنجار می باشد. نتیجه گیری: نتایج پژوهش تأکید دارد بر اینکه ویژگی های شخصیتی زنان از قبیل روان رنجورخویی بالا، مسئولیت پذیری و اخلاق گرایی ضعیف و دشواری در فهم و تنظیم واکنش های مناسب هیجانی به عنوان ویژگی های اکتسابی، می تواند در شناخت و مفهوم پردازی علت وقوع جرم و برنامه ریزی برای پیشگیری از آسیب های اجتماعی در زنان کمک کننده باشد.
ارائه و اعتبار یابی مدل ارتقای تعالی سازمانی در دانشگاه فرهنگیان (مورد مطالعه: منطقه 10 دانشگاه فرهنگیان: کرمانشاه،کردستان و همدان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف ارائه و اعتباریابی الگوی تعالی سازمانی در دانشگاه فرهنگیان کرمانشاه،کردستان و همدان به روش تلفیقی (میکس متد) در میان نخبگان، اساتید و مدیران دانشگاه فرهنگیان کرمانشاه،کردستان و همدان انجام گرفته است. استراتژی مورد استفاده در این پژوهش استراتژی اکتشافی متوالی است. در این استراتژی از دو مرحله جمع آوری و تحلیل داده ها استفاده می شود که در مرحله اول تحلیل بر اساس داده های کیفی صورت می پذیرد و تحقیق با جمع آوری وتحلیل داده های کمّی ادامه می یابد. یافته های کیفی نشان می دهد که در مرحله کدگذاری پس از بررسی دقیق تر و پیوند بین مفاهیم خرده مقولات، 11 مقوله محوری به دست آمد که این مقولات شامل: دانش گرایی، جانشین پروری، پایدارسازی نتایج مطلوب، شبکه ها و مهارت های ارتباطی، کارایی سازمانی، منابع انسانی، خلق مشترک ارزش، قابلیت رقابت پذیری سازمان، توانمندسازی، رهبران نخبه و سرآمد و شناسایی نقاط قابل بهبود هستند که با انتزاع بیشتر این مقولات در مرحله کدگذاری گزینشی، یک مقوله هسته ای به شرح «تعالی سازمانی در الگویی با توانمندسازی سازمان به وسیله مدیرانی نخبه و سرآمد، همراه با شناسایی نقاط قابل بهبود و کارا به خلق مشترک ارزش های پایدار و توسعه جانشین پروری منجر می شود.» ظاهر شد که می تواند تمامی مقولات دیگر را تحت پوشش قرار بدهد. در بخش کمی نیز با توجه به اطلاعات حاصل از استنباط آماری پژوهش در یک مدل معادله ساختاری، برآوردها و سطح معناداری نشان داده است که اثر همه متغیرها بر متغیر وابسته تعالی سازمانی معنادار بوده است.
نشانگان فروپاشی دودمان قاجار از منظر سیاحت نامه ابراهیم بیگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زوال نظام سیاسی واجد نشانه هایی است. از منظر ابن خلدون بدویان به دلیل داشتن عصبیت بیشتر بر یک جانشینان ظفر می یابند و زمینه های تأسیس امارت را فراهم می آورند. سپس پیروزمندان با خلق و خوی شهریان خو گرفته و سخت کوشی چادرنشینی جای خود را به محافظه کاری می دهد و عصبیت آن ها به ضعف می گراید و زمینه آماده می شود تا گروهی دیگر بر آن ها چیره شوند. نگارندگان با بهره گیری از سومین پرسش مقوله قدرت (قدرت چگونه از دست می رود؟) و با بهره گیری از رهیافت ابن خلدون و با برشماری نشانگان زوال قدرت برآن شده اند که با تحلیل سیاحت نامه ابراهیم بیگ به شمارش تفسیرگونه نشانگان زوال قاجاریه بپردازند.
تحلیل عوامل و راهبردهای مؤثر بر ارتقای شادکامی در استان ایلام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شواهد موجود، وضعیت نامطلوب شادکامی در جامعه ایران و استان ایلام را نشان می دهند. این در حالی است که امروزه شادکامی یکی از مؤلفه های مهم توسعه و رفاه و عنصری مهم در پویایی نظم اجتماعی به شمار می رود. پژوهش حاضر کوشیده است با شناسایی عوامل اثرگذار بر شادکامی در استان ایلام، توصیه هایی برای بهبود وضعیت موجود ارائه کند. چارچوب نظری پژوهش براساس دیدگاه های دورکیم، گیدنز و اینگلهارت تدوین شده است. پژوهش به روش ترکیبی و استفاده همزمان از روش های کیفی و کمی انجام شده است. نتایج تحلیل نشان می دهند رابطه متغیرهای اعتماد اجتماعی، ثروت، امنیت هستی شناختی، انسجام اجتماعی، دینداری و شبکه روابط خویشاوندی با شادکامی مستقیم و رابطه آنومی معکوس است. براساس یافته های پژوهش، راهبرد بازسازی اجتماع به منزله اصلی ترین راهبرد برای ارتقای وضعیت شادکامی در استان ایلام شناسایی و در قالب سه توصیه تقویت انسجام اجتماعی، احیا و بازآفرینی سنت و ترمیم گسست های اجتماعی عملیاتی شده است.
سالمندی و ناخشنودی در روابط خانوادگی (مطالعه ای پدیدارشناسانه در بین سالمندان تهرانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه مددکاری اجتماعی بهار ۱۳۹۸ شماره ۱۹
79 - 129
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به منظور شناخت ماهیت، سنخ ها و تجربه زیسته سالمندان در زمینه ناخشنودی در روابط خانوادگی، با رویکرد کیفی و روش پدیدارشناسی به مطالعه ناخشنودی های سالمندان تهرانی در این روابط پرداخته است. روش نمونه گیری، نمونه گیری هدفمند با استراتژی دردسترس بود. افراد مورد مطالعه شامل 30 نفر از مردان و زنان سالمند شهر تهران بود که با آنها مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته انجام شد و داده ها با تکنیک تحلیل تماتیک (مضمونی) تحلیل شدند. یافته ها حاکی است که سالمندان ضمن درک غفلت گونه از ناخشنودی، تجارب چندگانه ای از ناخشنودی و انواع آن داشتند که مهمترین آنها، سوء رفتار کلامی، سوء رفتار جسمی، سوء رفتار احساسی/عاطفی، بی اعتباری و نامراقبتی توسط اعضای خانواده بود. ناخشنودی را براساس نوع آن که سالمندان در روابط خانوادگی تجربه کرده اند، می توان به 5 سنخ تقسیم کرد: عاطفی، کلامی، مراقبتی، اقتصادی و مالی، و جسمی. در مقابل، سالمندان استراتژی های متفاوتی را برای مواجهه با این ناخشنودی ها در پیش گرفته اند که رایج ترین آنها، سکوت و تساهل، و طرد انتخابی است. یافته ها دلالت بر آن دارند که سالمندان، اگرچه ناخشنودی های مضاعف و چندگانه ای را تجربه می کنند، اما شکل این تجربه فراگیر نبوده و از الگوی متفاوتی در بین سالمندان برحسب مرد و زن، بی /کم سواد و باسواد، و شاغل و غیرشاغل تبعیت می کند.