فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۳۶۱ تا ۱٬۳۸۰ مورد از کل ۱۷٬۶۸۳ مورد.
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۸ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱
255 - 265
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی روش تدریس معکوس بر سواد اطلاعاتی و اشتیاق تحصیلی دانش آموزان دختر مقطع متوسطه دوم بود.روش شناسی: پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرا نیمه آزمایشی با گروه پیش آزمون-پس آزمون و پیگیری یک ماهه با گروه کنترل بودند. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان دختر دوره متوسطه دوم شهر اهواز در سال تحصیلی 99-1398 بودند که نمونه ای 50 نفره به صورت هدفمند انتخاب و سپس به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 25 نفر) گمارده شدند. ابزار اندازه گیری پژوهش پرسشنامه سواد اطلاعاتی تریلز (2007) و مقیاس اشتیاق تحصیلی فردریکز و همکاران(2004) بود. به گروه آزمایش 8 جلسه 70 دقیقه ای آموزش روش تدریس معکوس برگمن و سمز (2014) ارائه شد و گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای دریافت نکردند برای تجزیه و تحلیل داده ها نیز از روش های آماری استنباطی (تحلیل اندازه گیری های مکرر و آزمون تعقیبی بنفرونی) با نرم افزار Spss24 استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که روش تدریس معکوس بر سواد اطلاعاتی و اشتیاق تحصیلی دانش آموزان گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل به طور معناداری باعث افزایش نمرات آنان شد و این اثر تا دوره پیگیری یک ماهه ادامه داشت (05/0>P).بحث و نتیجه گیری: بر اساس یافته ها می توان نتیجه گرفت روش آموزش کلاس معکوس باعث افزایش اشتیاق تحصیلی و سواد اطلاعاتی در دانش آموزان متوسطه (دوم) می شود و از این رو، برنامه ریزان نظام آموزشی باید با معرفی و تشریح بیشتر این روش زمینه استفاده بیشتر معلمان در فرایند یاددهی- یادگیری را فراهم کنند.
Presenting the Pattern of School Administrators’ Interaction with Educated New Teachers of Farhangian University based on the Anthropological of Islamic Education(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Purpose: Educational environments are a place for the development of science, advancement of educational goals and cultural transfer. As a result, the aim of this study was presenting the pattern of school administrators’ interaction with educated new teachers of Farhangian University based on the anthropological of Islamic education. Methodology: This research in terms of purpose was applied and in terms of implementation method was qualitative. The statistical population of this research was managers and professors familiar with the field of research in Farhangian Universities of Razavi Khorasan province in 2021 year. In this study, the samples according to the principle of theoretical saturation were included 8 people who were selected based on the inclusion criteria and with using the purposive sampling method. Data collection tools were included demographic information form and semi-structured interview with managers and professors, which whose validity was confirmed by triangulation method and its reliability was calculated by agreement coefficient method between two coders 0.86. Also, to analyze the data were used from thematic analysis method. Findings: The findings of the present research showed that for the pattern of school administrators’ interaction with educated new teachers of Farhangian University based on the anthropological of Islamic education were identified 42 sub themes in 11 main themes. The identified main themes in this research were included the principal's respect to new teachers, principle of human respect, principle of dialogue, principle of tolerance and leniency, principle of altruism, principle of piety, principle of moderate rationality, principle of accepting intellectual and religious differences, management skills, interpersonal skills and communication skills. Finally, the pattern of the main themes of the school administrators’ interaction with educated new teachers of Farhangian University based on the anthropological of Islamic education was designed. Conclusion: According to the results of this study, in order to improve the school administrators’ interaction with educated new teachers of Farhangian University based on the anthropological of Islamic education can provide the ground for the realization of the identified sub and main themes for it.
مطالعات فرهنگیِ ایرانی، نادیده گرفتن فرودستان و سیاست زدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی فرهنگ و هنر دوره چهارم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲
75 - 88
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به تحلیل جایگاه مطالعات فرهنگی در ایران از خلال مقالات منتشرشده در فصلنامه مطالعات فرهنگی و ارتباطات در فاصله زمانی 1392- 1396 می پردازد. مبنای نظری مقاله مبتنی بر دسته بندی کریس روجک است که این حوزه از دانش را به چهار برهه ملی- مردمی، متنی- نمایشی، جهانی-پساذات باوری و حکومت مندی و سیاست تقسیم می کند. روش مورد استفاده «فراتحلیل کیفی»، و فن گردآوری داد ه ها مبتنی بر بررسی اسناد است. یافته ها نشان می دهد که از 156 مقاله بررسی شده، 97 مقاله در حوزه متون فرهنگی، 25 مقاله در حوزه فرودستان، 8 مقاله در باب زندگی روزمره، 7 مقاله در تحلیل فرهنگ عامه، 4 مقاله مربوط به سیاست گذاری فرهنگی و 14 مقاله نیز سایر مباحث را در بر می گیرند. مضمون مقالات بیانگر آن است که مطالعات فرهنگی در ایران تمایلی به بازنمایی و نمایندگی صداهای خاموش ندارد؛ به بافت و زمینه وقعی نمی نهد؛ انتزاعی است و جامعه هدفِ آن طبقه متوسط تهران. این در حالی است که کشور ایران دارای طیفی از گروه های اجتماعی مختلف با تجربه شکل های چندگانه نابرابری هم در حوزه سیاستِ بازتوزیع و هم در قلمرو سیاستِ بازشناسی است. از این حیث، به نظر می رسد اغلب این مطالعات به سیاست زدایی از جامعه و مردم محدود می شوند و چندان به مداخله راه نمی برند. ولی این تمام داستان نیست. برای مثال، با این که در دو دهه اخیر تغییرات اجتماعی چشمگیری رخ داده است و بخش مهمی از زندگی ما متأثر از فرآیندهای پیچیده اقتصادی و سیاسی است، اما این حوزه از دانش کماکان در پی مطالعات متنی است و التفاتی به چگونگی تغییر در سطح واقعیت مادی زندگی روزمره ندارد. مهم تر از همه این که مطالعات فرهنگی در ایران تاکنون نتوانسته سنت پژوهشی خاصی را دنبال کند و از این رهگذر هنوز به خلق مطالعات فرهنگی ایرانی که ذاتی این شیوه از اندیشه است دست نیافته است.
بررسی تاثیر سرمایه اجتماعی بر قصد خرید مشتری با نقش میانجی اعتبار برند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه، سرمایه اجتماعی نقش مهمی در برند سازی یک کالا و چگونگی انگیزه خرید مشتریان دارد. با افزایش سرمایه اجتماعی، کسب و کار شرکت ها از رونق برخوردار است. در غیر این صورت چالشهای زیادی بر سر راه موفقیت شرکت ها برای برند سازی و حفظ مشتریان قرار می گیرد، از مهمترین این چالش ها، نبود اعتماد به یک برند یا کالای تجاری است. بنابراین شرکت هایی که بتوانند باعث خلق سرمایه اجتماعی در بین مشتریان شوند، می توانند به حفظ مشتریان وفاداری برای خرید مجدد امید داشته باشند. هدف اصلی پژوهش حاضر تاثیر سرمایه اجتماعی بر قصد خرید مشتری با نقش میانجی ارزش درک شده برند و نام تجاری بوده است. روش تحقیق این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر ماهیت از جمله تحقیق های توصیفی و پیمایشی می باشد. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل مشتریان مرکز خرید«سیتی سنتر» شهر اهواز می باشد. حجم جامعه آماری در پژوهش حاضر نامعلوم می باشد. در این پژوهش محقق برای افزایش اعتبار و روایی پژوهش خود از 302 نفر با روش نمونه گیری تصادفی استفاده نموده است. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه استاندارد استفاده شده بود که روایی آن توسط اساتید بازاریابی مورد تایید واقع شده است و همچنین پایایی آن نیز بر اساس آلفای کرونباخ مورد تایید واقع قرار گرفت. جهت آنالیز داده های جمع آوری شده دراین تحقیق از نرم افزار SPSS و AMOS استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان داد که، بین متغیر قصد خرید مشتریان و ارزش یا برند تجاری رابطه منفی و معکوس وجود داشت. مدل ساختاری تحقیق نیز نشان داد که متغیر برون زای سرمایه اجتماعی هم به صورت مستقیم و هم به صورت غیر مستقیم با در نظر گرفتن نقش میانجی متغیر ارزش درک شده برند و نام تجاری با متغیر درون زا قصد خرید مشتری ارتباط دارد.
پیش بینی حسادت زناشویی بر اساس مؤلفه های خود-متمایزسازی و سبک های دلبستگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده پژوهی سال هجدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۷۱
535 - 550
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف پیش بینی حسادت زناشویی بر اساس مولفه های خود-متمایزسازی و سبک های دلبستگی انجام شد. پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی می باشد. جامعه آماری شامل افراد متاهل مناطق 2 و 5 شهر تهران در سال 1399 می باشد که به روش نمونه گیری در دسترس تعداد 200 نفر از آنها انتخاب و به ابزارهای مقیاس چندبعدی حسادت زناشویی، مقیاس تجدیدنظر شده دلبستگی بزرگسالان و پرسشنامه خود-متمایزسازی پاسخ دادند. پس از اجرای پرسشنامه ها، اطلاعات جمع آوری شده به وسیله شاخص های آمار توصیفی و همچنین روش های همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که بین حسادت زناشویی با دلبستگی ایمن همبستگی منفی و با دلبستگی اجتنابی و اضطرابی همبستگی مثبت وجود دارد، و در سطوح خود-متمایزسازی، جایگاه خود با حسادت زناشویی رابطه مثبتی داشت و سه بعد دیگر یعنی واکنش پذیری عاطفی، هم آمیختگی با دیگران و گریز هیجانی با حسادت زناشویی رابطه منفی داشتند و از بین سبک های دلبستگی، سبک دلبستگی اضطرابی پیش بینی کننده معناداری برای بعد شناختی حسادت زناشویی بود. می توان نتیجه گرفت که حسادت زناشویی به وسیله ابعاد دلبستگی و خود-متمایزسازی قابل پیش بینی است. بنابراین اقدام در جهت بهبود خود-متمایزسازی و سبک های دلبستگی می تواند باعث کاهش اثرات منفی حسادت زناشویی در زندگی زوجین شود.
طراحی و اعتباریابی برنامه فرزندپروری بالنده به منظور ایجاد آرامش و کاهش چالش در خانواده های دارای فرزند کم شنوا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده پژوهی سال هجدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۶۹
135 - 154
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، طراحی و اعتباریابی برنامه فرزندپروری بالنده به منظور ایجاد آرامش در خانواده های دارای فرزند کم شنوا بود. این پژوهش بر اساس هدف از نوع بنیادی و از نظر ماهیت و گرد آوری داده ها از نوع کیفی است. دو گام نخست با روش تحلیل محتوا، سه گام بعدی با استفاده از روش نظریه داده بنیاد و گام های بعدی بر اساس روش دلفی انجام شد. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل متخصصان روان شناسی و آموزش کودکان کم شنوا، معلمان کودکان کم شنوای پیش دبستانی و مادران کودکان کم شنوا و نمونه آماری شامل پنج متخصص، پنج معلم و پانزده مادر می شد که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. روند اعتباریابی برنامه در هشت گام انجام شد که شامل بررسی مبانی نظری برنامه، بررسی پیشینه و برنامه های موجود، تعیین هدف ها و محتوای برنامه، نیازسنجی و مصاحبه با گروه هدف، طراحی محتوای برنامه، اعتباریابی، بازنگری و نهایی سازی برنامه، و تبیین اعتباریابی برنامه است. برنامه مقدماتی بر اساس مبانی نظری و پیشینه ها طراحی و سپس چالش های پرورش کودکان کم شنوای پیش دبستانی با استفاده از روش نظریه داده بنیاد و مصاحبه نیمه ساختار یافته مشخص شد. به این ترتیب، 14 کد انتخابی و 51 کد محوری به دست آمد. از برنامه مقدماتی و نتایج مصاحبه برای طراحی برنامه فرزندپروری بالنده استفاده و این کار طی سه مرحله و بر اساس رویکرد دلفی انجام شد. سپس برای اعتباریابی برنامه از مثلث سازی بررسی کننده، به منظور تعیین پایایی از روش درصد توافق و برای محاسبه شاخص روایی محتوایی از روش لاشه استفاده شد. بنابراین، برنامه فرزندپروری بالنده در سیزده جلسه طراحی و پایایی برنامه با روش درصد توافق متخصصان برابر با 96 درصد و شاخص روایی محتوایی آن برابر با 97/0 به دست آمد. بر اساس یافته ها، برنامه فرزندپروری بالنده به منظور ایجاد آرامش و کاهش چالش در خانواده های دارای فرزند کم شنوا از روایی و اعتبار مطلوبی برخوردار است.
بررسی جامعه شناختی سطح مشارکت سیاسی فرهنگیان و عوامل اجتماعی موثر برآن (مطالعه موردی : استان اردبیل)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۸ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱
386 - 394
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی جامعه شناختی سطح مشارکت سیاسی فرهنگیان و عوامل اجتماعی موثر بر آن انجام شد.روش شناسی: پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرا توصیفی بود. جامعه آماری این مطالعه همه فرهنگیان شاغل استان اردبیل در سال تحصیلی 1400-1399 به تعداد 16300 نفر بودند که حجم نمونه طبق فرمول کوکران 380 نفر تعیین و این تعداد با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. ابزار پژوهش حاضر پرسشنامه محقق ساخته 85 گویه ای مشارکت سیاسی فرهنگیان با تاکید بر عوامل اجتماعی موثر بر آن بود که روایی صوری آن با نظر خبرگان آشنا به حیطه پژوهش تایید و پایایی کل آن با روش آلفای کرونباخ 87/0 به دست آمد. برای پاسخگویی به فرضیه های پژوهش از روش های فراوانی، درصد فراوانی، ضرایب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه در نرم افزار SPSS استفاده شد.یافته ها: یافته ها نشان داد که در بیشتر فرهنگیان استان اردبیل میزان مشارکت سیاسی، انگیزه سیاسی، وضعیت سیاسی محیط، رضایت از نخبگان سیاسی، فعالیت سیاسی و اثرگذاری سیاسی در سطح پایین، مهارت سیاسی در سطح متوسط و آگاهی سیاسی، استفاده از رسانه های جمعی و برون گرایی سیاسی در سطح بالا قرار داشت. همچنین، متغیرهای مهارت سیاسی، آگاهی سیاسی، استفاده از رسانه های جمعی، انگیزه سیاسی، وضعیت سیاسی محیط، رضایت از نخبگان سیاسی، فعالیت سیاسی، اثرگذاری سیاسی و برون گرایی سیاسی با مشارکت سیاسی فرهنگیان رابطه مثبت و معنادار داشتند (001/0P<). علاوه بر آن، هر یک از متغیرهای مهارت سیاسی، آگاهی سیاسی، استفاده از رسانه های جمعی، انگیزه سیاسی، وضعیت سیاسی محیط، رضایت از نخبگان سیاسی، فعالیت سیاسی، اثرگذاری سیاسی و برون گرایی سیاسی نقش معناداری در پیش بینی مشارکت سیاسی فرهنگیان داشتند (001/0P<).نتیجه گیری: با توجه به نتایج این مطالعه، برای افزایش مشارکت سیاسی فرهنگیان می توان زمینه را برای بهبود و ارتقای مهارت سیاسی، آگاهی سیاسی، استفاده از رسانه های جمعی، انگیزه سیاسی، وضعیت سیاسی محیط، رضایت از نخبگان سیاسی، فعالیت سیاسی، اثرگذاری سیاسی و برون گرایی سیاسی فراهم کرد.
اثربخشی آموزش خودتنظیمی بر ادراک از کیفیت تدریس معلمان، تفکر انتقادی و احساس تعلق به مدرسه در دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۸ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲
285 - 295
حوزههای تخصصی:
هدف: آموزش خودتنظیمی می تواند سبب بهبود متغیرها و عملکردهای تحصیلی در دانش آموزان شود. در نتیجه، پژوهش حاضر با هدف اثربخشی آموزش خودتنظیمی بر ادراک از کیفیت تدریس معلمان، تفکر انتقادی و احساس تعلق به مدرسه در دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه انجام شد.
روش شناسی: در یک مطالعه نیمه تجربی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه های آزمایش و گواه از میان دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه ناحیه 1 شهرسنندج، تعداد 30 نفر با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی ساده با کمک قرعه کشی در دو گروه 15 نفری گمارده شدند. گروه آزمایش 10 جلسه 90 دقیقه ای بر اساس پکیج برزگر بفرویی و همکاران (1398) آموزش خودتنظیمی دریافت کرد و در این مدت گروه گواه هیچ آموزشی ندید. در این مطالعه از پرسشنامه ادراک از کیفیت تدریس معلمان سراج (1392)، پرسشنامه تفکر انتقادی ریکتس (2003) و مقیاس تعلق به مدرسه ارسلان و دیورو (2016) برای گردآوری داده ها استفاده و داده های آن با روش تحلیل کوواریانس چندمتغیری در نرم افزار SPSS نسخه 19 تحلیل شدند.
یافته ها: یافته ها نشان داد که بین دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه گروه های آزمایش و گواه از نظر هر سه متغیر ادراک از کیفیت تدریس معلمان، تفکر انتقادی و احساس تعلق به مدرسه تفاوت معنی داری وجود داشت. به عبارت دیگر، آموزش خودتنظیمی باعث بهبود ادراک از کیفیت تدریس معلمان، تفکر انتقادی و احساس تعلق به مدرسه در دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه شد (001/0P<).
بحث و نتیجه گیری: با توجه به اثربخشی آموزش خودتنظیمی بر بهبود متغیرها و عملکردهای تحصیلی می توان از روش مذکور در کنار سایر روش های آموزشی برای بهبود و ارتقای متغیرها و عملکردهای تحصیلی به ویژه ادراک از کیفیت تدریس معلمان، تفکر انتقادی و احساس تعلق به مدرسه بهره برد.
ارائه مدل برنامه درسی محیط کار با رویکرد آینده پژوهی در نظام آموزش عالی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۸ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲
296 - 310
حوزههای تخصصی:
هدف: داشتن رویکرد آینده پژوهی در طراحی برنامه درسی می تواند برای آموزش عالی مزیت رقابتی ایجاد نماید. در نتیجه، پژوهش حاضر با هدف ارائه مدل برنامه درسی محیط کار با رویکرد آینده پژوهی در نظام آموزش عالی ایران انجام شد.روش شناسی: این مطالعه از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرا توصیفی- پیمایشی بود. جامعه پژوهش حاضر همه مدیران، اساتید و کارشناسان رشته های مدیریت آموزش عالی، مدیریت آموزشی، مدیریت دانش، برنامه ریزی درسی و آینده پژوهی دانشگاه فرهنگیان استان مازندران به تعداد 452 نفر بودند که با روش نمونه گیری تمام شماری انتخاب شدند. داده ها با پرسشنامه محقق ساخته برنامه درسی محیط کار با رویکرد آینده پژوهی در نظام آموزش عالی گردآوری که روایی و پایایی آن مناسب ارزیابی شد و با روش های تحلیل عاملی اکتشافی و مدل سازی معادلات ساختاری در نرم افزارهای SPSS و Smart PLS تحلیل شدند.یافته ها: یافته ها نشان داد که مدل برنامه درسی محیط کار با رویکرد آینده پژوهی در نظام آموزش عالی ایران دارای 42 شاخص و 22 مولفه در 6 مقوله بود. مقوله شرایط علّی شامل مولفه های لزوم توجه به عوامل محیطی، لزوم توجه به عوامل سازمانی، لزوم توجه به عوامل فردی، لزوم توجه به عوامل اجتماعی و فرهنگی و لزوم توجه به تغییرات فناورانه، مقوله پدیده اصلی شامل مولفه برنامه درسی محیط کار با رویکرد آینده پژوهی، مقوله شرایط زمینه ای شامل مولفه های تناسب برنامه درسی با اهداف و ویژگی های محیطی، سازمانی و فردی، فرآیند ارزشیابی صحیح، ایجاد سازمان یادگیرنده، گسترش شمول برنامه درسی کاری و انضباط سازمانی، مقوله شرایط مداخله گر شامل مولفه های سیاست گذاری ها، فهم ناقص از مفهوم برنامه ریزی محیط کار و فناوری آموزشی، مقوله راهبردها شامل مولفه های کاربست آموزش مجازی در تدوین برنامه ریزی درسی محیط کار، محیط شناسی و احصاء نیازهای آینده نگرانه در تدوین برنامه ریزی درسی محیط کار، ایجاد انعطاف در برنامه ها و سفارشی سازی برنامه درسی محیط کار، تدوین سازوکار یادگیری مشارکتی با تاکید بر تمرکززدایی و تقویت فرهنگ سازمانی و سازگاری میان سطوح گوناگون هویتی و مقوله پیامدها شامل مولفه های توسعه شایستگی های کارکنان، تحقق اثربخشی آموزشی و تحقق رضایت مندی آموزشی بودند. بار عاملی همه مقوله ها و مولفه ها بالاتر از 70/0، میانگین واریانس استخراج شده همه آنها بالاتر از 50/0 و پایایی ترکیبی همه آنها بالاتر از 70/0 به دست آمد. علاوه بر آن، مدل برنامه درسی محیط کار با رویکرد آینده پژوهی در نظام آموزش عالی ایران برازش مناسبی داشت و در این مدل شرایط علّی بر برنامه درسی محیط کار با رویکرد آینده پژوهی، شرایط زمینه ای، شرایط مداخله گر و برنامه درسی محیط کار با رویکرد آینده پژوهی بر راهبردها و راهبردها بر پیامدها و هر یک از مقوله ها بر مولفه های خود اثر مستقیم و معنادار داشتند (05/0P<).نتیجه گیری: با توجه به مدل برنامه درسی محیط کار با رویکرد آینده پژوهی در نظام آموزش عالی ایران، برنامه ریزی بر اساس آن جهت بهبود وضعیت برنامه درسی ضروری است.
تحلیل وضعیت خشونت خانگی در خانواده ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خانواده، یکی از ارکان و نهادهای اصلی جامعه است و بر این اساس مسائل و آسیب های مرتبط با حوزه خانواده از مهم ترین موضوعات در بررسی مسائل اجتماعی به شمار می رود. از جمله مهم ترین مسائل حوزه خانواده، بحث خشونت خانگی است و پیش از هر نوع تبیین و آسیب شناسی درباره علل خشونت خانگی، به توصیفی دقیق از وضعیت خشونت خانگی در جامعه هدف نیاز است. بر این اساس هدف از این پژوهش، ارائه توصیفی قابل تعمیم از وضعیت خشونت خانگی در بین اعضای خانواده ایرانی، به شکل کلی و در ابعاد مختلف (فیزیکی، روانی، کلامی، اقتصادی و جنسی) است. روش انجام پژوهش، تحلیل ثانویه داده های پیمایش ملی خانواده است که جامعه آماری آن، کلیه افراد بالای 15 سال در جامعه ایران در سال 1397 با حجم نمونه 5027 نفر با شیوه نمونه گیری تصادفی است که از این میان، 3815 نفر متأهل و 1212 نفر مجرد هستند. بر اساس یافته های این پژوهش، میزان شیوع شاخص کلی خشونت در میان زوجین، 81.1 درصد است و میانگین شدت آن برابر 9.06 در مقیاس 0 تا 100 است. همچنین میزان شیوع شاخص کلی خشونت در میان والدین و فرزندان، 84.5 درصد است و میانگین شدت آن برابر 13 در مقیاس 0 تا 100 است. در میان ابعاد مختلف خشونت بین زوجین، خشونت روانی با میزان شیوع 75.5 درصد و با میانگین شدت 14.42 دارای بیشترین شیوع و شدت است. همچنین در میان ابعاد مختلف خشونت بین والدین و فرزندان، خشونت روانی با میزان شیوع 81.6 درصد و با میانگین شدت 23.84 دارای بیشترین شیوع و شدت است.
A Comparative Study of Political Islam with Modernity in the First Pahlavi Era with a Discourse Approach(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Purpose: In this study, the sociological model of the conflict between political Islam, jurisprudence and modernity in contemporary Iran (with emphasis on the Pahlavi era) has been studied. Methodology: The present research method is based on discourse methodology. Findings: We find that based on the main hypothesis, which seems to be the incomplete understanding of traditional political jurisprudence of the logic of modernity on the one hand and the concern for the rule of modernity values on the other hand has caused a confrontation between the two currents. Findings indicate that due to the passage of time and the need for more tendency of the traditional world to the world of modernity and society is facing modernization and scientific changes; Technical; Conclusion: The new world requires the adaptation of both traditional and modern tendencies to harmonize and create a new culture, so it is very important to advance the modern or traditional goals of culture and adaptation in society
Identify, Explain and Prioritize Human Resource Planning Factors in Order to Show Organizational Citizenship Behavior by Employees(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Purpose: Considering the importance of human resource planning for organizational citizenship behavior, the purpose of this study was identify, explain and prioritize human resource planning factors in order to occurrence organizational citizenship behavior by employees. Methodology: The present research was descriptive from type of qualitative-quantitative. The research population in the qualitative part was documents and texts related to the research and experts were familiar with the subject who tried to identify and explain the factors of human resource planning in order to occurrence organizational citizenship behavior and in the quantitative part were the experts who prioritized these factors. The research sample consisted of 20 research-related documents and 15 experts who were selected by purposive non-random sampling method. Data collection tools included taking notes of documents and texts and surveying about new effective factors and expressing the rate of importance of existing factors in Delphi. Data were analyzed by coding and factor analysis methods. Findings: Findings showed that for the human resource planning pattern in order to occurrence organizational citizenship behavior by employees in the human resource planning part were identified 67 indicators in 19 components and in the organizational citizenship behavior part were identified 28 indicators in 6 components. In human resource planning the 19 components respectively were include performance management, labor adjustment, organizational culture, strategic goals, organizational structure, human resource planning, recruitment, training and development, maintenance, external environment, supply, demand, human resource strategy, strategic planning, management style, flexibility, reward system, job analysis and individual factors and in organizational citizenship behavior the 6 components respectively were include altruism, work conscience, personal development, organizational loyalty, organizational obedience and citizenship virtue. Conclusion: According to the reported results, to develop the occurrence of organizational citizenship behavior by employees can be action through its effective human resource planning factors that was identified in the present research.
بازنمایی ذهنیت قبیله گرایی سیاسی در توسعه نیافتگی: استان کهگیلویه و بویر احمد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه توسعه جزء ضرورت های نظام جهانی است تا جایی که نیل به پیشرفت و توسعه ازجمله دغدغه عمده حکمران های کشورهاست. برای ورود به توسعه باید افکار و ساختارهای ذهنیِ مانع توسعه اصلاح شوند و بر این مبناست که توسعه در تعارض با ذهنیت قبیله ای است. پژوهش حاضر با هدف کاوش فرآیند قبیله گرایی سیاسی و توسعه نیافتگی در استان کهگیلویه و بویر احمد صورت گرفته و از این رو از نظریه زمینه ای استفاده شده است. در این پژوهش مصاحبه شوندگان دوازده نفر از نخبگان علمی و پژوهشگران این حوزه در استان هستند. داده ها به صورت مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته به دست آمد و تا رسیدن به اشباع نظری ادامه یافت. تحلیل داده ها با استفاده از کدگذاری باز، محوری و انتخابی انجام شد که نتیجه تحلیل آنها رسیدن به چهار مقوله محوری و یک هسته مرکزی است. مقوله های محوری عبارت است از: برجستگی ذهنیت قبیله گرایی، سیاست های ساختاری نامطلوب و بازتولید ذهنیت قبیله گرایی سیاسی، تضعیف مرزهای سیاسی و ظهور قبیله گرایی سیاسی، نقش متناقض گونه نخبگان سیاسی در فرایند توسعه. مقوله هسته عبارت است از: قبیله گرایی سیاسی، دافع و بازدارنده توسعه. یافته های پژوهش نشان داد بین قبیله گرایی سیاسی و توسعه یافتگی استان کهگیلویه و بویر احمد پارادوکس ها و کشمکش های متعدّدی وجود دارد و افزایش تمایل به قبیله گرایی سیاسی، موجب کاهش توسعه یافتگی در استان می شود؛ اما توسعه و افزایش آن در جامعه اثر های قبیله گرایی سیاسی را کمرنگ می کند و موجب از بین رفتن روحیه قبیله گرایی سیاسی می شود.
کارکردهای رسانه ای موسیقی رپ در چارچوب خرده فرهنگ هیپ هاپ (مورد مطالعه: رپ زیرزمینی فارسی در دهه های هشتاد و نود شمسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی فرهنگ و هنر دوره چهارم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲
89 - 108
حوزههای تخصصی:
در جهان کنونی «موسیقی» رسانه ای تاثیرگذار و یک کالای پرمصرف فرهنگی محسوب می شود. موسیقی به واسطه جذابیت های سمعی و تهییج روانی افراد، اثرات روحی و روانی موثر و ماندگاری ایجاد می کند. در سال های اخیر، موسیقی «رپ» به عنوان ابزار رسانه ایِ خرده فرهنگِ «هیپ هاپ»، طرفداران زیادی را جذب خود کرده که عمدتاً در تنش و یا تضاد با فرهنگ غالب جوامع حرکت می کند و از این حیث به آن موسیقی زیرزمینی نیز گفته می شود. این نوع موسیقی سعی می کند با خیابانی ترین کلمات، عامی ترین افراد جامعه را تهییج و جذب نمایند. این نوع از رسانه در متن ها و فرامتن های خود انواعی یافته و کارکردهای متفاوتی را برای شنوندگان مهیا می کند که مقاله حاضر به دنبال پاسخ به این سئوال است که کارکردهای رسانه ای موسیقی رپ زیرزمینی فارسی در دهه های 80 و 90 شمسی چگونه است و با چه مضامینی خودش را ترویج می کند؟ برای رسیدن به پاسخ، از روش کیفی تحلیل مضمون استفاده شد و متن آهنگ های رپ 4 خواننده زیرزمینی و معروف این حوزه در 20 سال اخیر که قریب به ۹۲ آهنگ و ۶۵۷۴ کلمه بود، کدگذاری و تحلیل گردید که در نهایت به این نتیجه رسیدیم که مضامین کارکردی این متن ها، بیشتر حول آگاه سازی، اطلاع رسانی، انتقال ناآگاهانه و آگاهانه فرهنگ، تعلق اجتماعی و همبستگی اجتماعی بوده است.
مقایسه اثربخشی روان درمانی انگیزشی و درمان شناختی-رفتاری بر خود ناتوان سازی تحصیلی در نوجوانان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۸ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱
329 - 340
حوزههای تخصصی:
هدف: خود ناتوان سازی تحصیلی نقش مهمی در سایر متغیرهای تحصیلی دارد. بنابراین، هدف این مطالعه مقایسه اثربخشی روان درمانی انگیزشی و درمان شناختی رفتاری بر خودناتوان سازی تحصیلی در نوجوانان بود.روش شناسی: این مطالعه نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون همراه با گروه کنترل بود. جامعه آن همه دانش آموزان دختر مقطع متوسطه دوم شهر قاین در سال تحصیلی 1401-1400 بودند که 45 نفر از آنها با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه مساوی جایگزین شدند. هر یک از گروه های آزمایش به تفکیک 10 جلسه 90 دقیقه ای با روش های روان درمانی انگیزشی و درمان شناختی رفتاری آموزش دیدند و گروه کنترل در لیست انتظار برای آموزش ماند. ابزار پژوهش پرسشنامه خودناتوان سازی تحصیلی شوینگر و استینسمر-پلستر (2011) بود که در مراحل پیش آزمون و پس آزمون اجرا شد. داده ها با روش تحلیل کوواریانس تک متغیری و آزمون تی مستقل در نرم افزار SPSS تحلیل شدند.یافته ها: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که هر دو روش روان درمانی انگیزشی و درمان شناختی رفتاری باعث کاهش خودناتوان سازی تحصیلی در نوجوانان شدند و اثربخشی روان درمانی انگیزشی در مقایسه با درمان شناختی رفتاری در کاهش خودناتوان سازی تحصیلی در نوجوانان بیشتر بود (001/0P<).بحث و نتیجه گیری: طبق نتایج این مطالعه بهره گیری از هر دو روش مداخله روان درمانی انگیزشی و درمان شناختی رفتاری به ویژه روش روان درمانی انگیزشی در کاهش خودناتوان سازی تحصیلی ضروری است. بنابراین، مشاوران و روانشناسان می توانند از روش روان درمانی انگیزشی در کنار سایر روش های موثر جهت کاهش خودناتوان سازی تحصیلی استفاده نمایند.
سیاست و تجارت در مغرب قرون میانه؛ ناپایداری سیاسی و شکوفایی اقتصادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مغرب اسلامی زیست تمدنی خود را مدیون موقعیت جغرافیایی منحصر به فردی است. این موقعیت علاوه بر دسترسی توأمان مغرب به دریای مدیترانه و اروپا، آن را از سرزمین های بکر صحرای آفریقا و از مجاورت مصر به عنوان دروازه شرق هم بهره مند ساخته است. در طول تاریخ چندهزارساله این سرزمین، چنین موقعیتی امکان مطلوبی برای فعالیت های تجاری و بازرگانی آن فراهم ساخته است. البته طبیعی است که میزان به فعلیت رسیدن این ظرفیت همیشه تابعی از سایر متغیرها به ویژه متغیرهای سیاسی بوده است. از طرفی، منطقاً باید رابطه مستقیمی میان ثبات، آرامش و تمرکز سیاسی با رشد تجارت و بازرگانی برقرار باشد، اما مطالعه سیر تحول تجارت در سرزمین مغرب در قرون میانه (قرون 5 تا 10 هجری)، ما را با پدیده متفاوتی روبه رو می کند. در این دوره، به رغم تغییرات گسترده و جابه جایی حکومت ها، عدم تمرکز سیاسی و جنگ و نزاع مستمر، با رشد پیوسته همه شاخص های تجاری و بازرگانی روبه رو هستیم. مسئله اساسی پژوهش حاضر نیز بررسی این تناقض است. مدعای مطروحه در این نوشتار این است که بررسی شاخص هایی همچون بازارهای پویا، ضرب سکه قدرتمند و تردد آسان و گسترده کاروان های تجاری در سطح محلی و منطقه ای نشانه های آشکار شکوفایی بازرگانی در مغرب قرون میانه است. علل آن نیز علاوه بر موقعیت جغرافیایی، این است که دولت های این منطقه می دانستند که با داشتن خزانه های قوی، در منازعات سیاسی، قدرت و نیروی نظامی بیشتر و راضی تری در اختیار خواهند داشت. همچنین، می دانستند که تحقق خزانه غنی جز با تجارت شکوفا و رقابت بر سر راه ها و پایانه های تجاری میسر نمی شود. این پژوهش با تکیه بر چارچوب مفهومی تاریخ اقتصادی که یکی از وظایف اصلی آن تشریح ثبات یا دگرگونی ساختارها و روندهای اقتصادی است، وجود این حیات دوگانه سیاسی اقتصادی را چنین نشان داده است: در سرزمین مغرب، به رغم همه بحران های سیاسی، همواره شاهد سیاست ثابت حکومت ها در حمایت از تجارت و تسهیل بازرگانی هستیم؛ گویی توافق نانوشته ای میان رقبای سیاسی و طرف های نزاع وجود داشته که موضوع تجارت و بازرگانی را خارج از منازعات سیاسی نگاه دارند. علت آن نیز نیاز مستمر حکمرانی های این منطقه به حفظ ثروت خزانه، تأمین هزینه های سنگین نظامی گری، رقابت نرم برای تسلط بر راه های تجاری و جذب تاجران و بازرگانان به سرزمین خود بوده است.
طراحی الگوی شناختی بازماندگان بیماری سرطان با رویکرد پدیدارشناسی: مطالعه موردی بیماران در شهر ارومیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با توجه به تجربه گسست ها و چالش های شناختی متعدّد در زیستن با بیماری مزمنی مانند سرطان پیش بینی می شود این بیماری توان زیادی در ایجاد تغییرات شناختی و تکوین طرح واره ذهنی جدید در بین بازماندگان بیماری سرطان داشته باشد. در مطالعات اجتماعی-شناختیِ دهه های اخیر، به سرطان به عنوان یک چالش شناختی توجه شده است که به طور مؤثری، امکان عامل بودن و چانه زنی برای تغییر را فراهم کرده است. در این پژوهش، برای فهم طرح واره شناختی بازماندگان از رویکرد کیفی با تأکید بر روش پدیدارشناسی تفسیری استفاده شد. داده های میدانی با استفاده از تکنیک مصاحبه، مشاهده و معیار اشباع داده در بین بازماندگان بیماری سرطان شهر ارومیه گردآوری شده است. با 10 زن و 9 مرد مراجعه کننده به بیمارستان امید که بهبود یافته بودند، مصاحبه و داده ها به روش کلایزی تحلیل شد. از تحلیل و کدگذاری مصاحبه ها، 7 مضمون اصلی استخراج شد که عبارت است از: اجتماعی شدن در گذاری آشفته، زیستن در کشاکش خطا و کمال، جانبداری، راهبردهای هیجانی، ادراک قضا-قدری، متابعت و ادراک شناختی جدید. یافته ها نشان می دهد تجربه زیستن با سرطان، منشأ گسست از طرح واره ذهنی پیشین بوده است و ساماندهی تجربه زیسته بازماندگان نشان می دهد بقا در بیماری، مستلزم عامل بودن برای پذیرش تجربه های شناختی جدید است.
تحلیل قالیچه آستانه از مجموعه قالیچه شاهنامه ی موسوی سیرت بر اساس آراء جانت ولف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در دوره معاصر یکی از تولیدکنندگان قالی به نام موسوی سیرت مجموعه ای از شاهنامه شامل 26 تخته قالی را با توجه به تقدیرنامه مدیر موزه فرش از وی، از متن شاهنامه بایسنقری بازتولید کرده است، که امروزه در موزه فرش تهران نگهداری می شود. فرش آستانه یا به نوعی صفحه ورودی به این مجموعه، شامل تصویری از موسوی سیرت و اسامی از همکاران این پروژه است. از آنجا که صفحه آستانه در کتاب شاهنامه بایسنقری به بزم و رزم شاه اختصاص داشته است و با توجه به اهمیت صفحه آستانه و تأثیر آن در خوانش دیگر متن ها، این پژوهش به دنبال پاسخ به تبیین خلق این اثر با تأکید بر صفحه آستانه و نقش نهادهای دولت در معرفی این اثر است. با توجه به آنکه هدف از پژوهش بررسی قالیچه به مثابه تولید اجتماعی است، بنابراین به روش توصیفی تحلیلی و با تأکید بر آراء ولف، فرش آستانه تحلیل شده است. در گردآوری اطلاعات به روش اسنادی، یافته های پژوهش نشان داد که: تغییر نهادهای تولید و سفارش از حکام به تجار و سرمایه داران، این فرصت را فراهم ساخت که مجموعه ای از داستانهای شاهنامه، که بازتولید شاهنامه بایسنقری نامیده شده بر قالی بافته شود، تا با بازتولید یک شاهکار هنری بیش ار پیش بر قدرت و معرفیت موسوی سیرت افزوده شود. تقدیر و تأیید نهادهایی دولتی نیز از وی به بیان این قدرت کمک کردند. همچنین علاوه بر تولید یک اثر شاخص که می توانست بیانگر قدرت وی باشد، ترکیب بندی صفحه آستانه نیز تأکیدی بر این قدرت بود.
طراحی الگو تاثیر حالات روان شناختی بر وفاداری کارکنان سازمان آموزش و پرورش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۸ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱
150 - 165
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر حالات روان شناختی بر وفاداری کارکنان در آموزش و پرورش انجام شد.روش شناسی: پژوهش از نظر هدف کاربردی و به لحاظ روش آمیخته (کیفی وکمی) بود. جامعه پژوهش در بخش کیفی خبرگان تعلیم وتربیت و اساتید روانشناختی بودندکه براساس اصل اشباع نظری به تعداد۲۰نفر انتخاب و باروش نمونه گیری هدفمند و گلوله برفی مصاحبه شدند. تمام مصاحبه ها به شیوه تحلیل مضمون کدگذاری و با نرم افزار Maxqude تحلیل شد. در بخش کمی جامعه آماری شامل کارکنان ستادی، دبیران و مدیران منتخب آموزش وپرورش استان قزوین در پائیز ۱۳۹۹به تعداد ۱۲۰۰نفر و براساس فرمول کوکران ۲۹۲ نفر به عنوان نمونه آماری انتخاب شد. روایی پرسش نامه بااستفاده از روایی صوری و محتوایی تایید شد. پایایی پرسش نامه با آزمون کرونباخ مقدار ۹۲/۰حاصل شد. تجزیه وتحلیل داده ها با تحلیل عاملی استنباطی و با نرم افزار MICMAC انجام شد. درنهایت برای اعتبار سنجی معادلات ساختاری و برازش مدل از روش حداقل مربعات جزئی و نرم افزار PLS استفاده شد.یافته ها: نتایج بخش کیفی نشان داد ۶۴ شاخص و ۲۶مولفه در قالب ۷بُعد وجودداشت که شامل : بُعدشخصی با مولفه های(خودکارآمدی، تاب آوری، عزت نفس، رفتار فرانقشی)، بُعد شرایط شغلی با مولفه های(حمایت سرپرستان، استقلال وآزادی عمل، توسعه حرفه ای، تناسب شغل- فرد)، بُعدشرایط سازمانی بامولفه های(اعتمادسازمانی، فرصت رشدویادگیری، پاداش وقدردانی، هویت واستراتژی های سازمانی)، متغیر تعدیل گر حالات روان شناختی با مولفه های (امنیت شغلی، تعامل سازمانی، وجوه شخصیتی، هنجارهای اجتماعی)، بُعدنتایج فردی با مولفه های(شورواشتیاق، جذب درکار، سطح مهارت)، بُعدنتایج شغلی شامل مولفه های(رضایت شغلی، تعهدبه کار، توانمندسازی) و بُعد نتایج سازمانی شامل مولفه های(بهره وری مطلوب، بهبودکیفیت، شایسته سالاری درسازمان، تکریم ورضایت ارباب رجوع) استخراج شده دارای اثر مثبت بر وفاداری کارکنان آموزش و پرورش بودند. نتایج بخش کمی نشان داد مدل برازش(۳۹/۰= GOF) مناسبی داشت و مجموعه متغیرهای الگو توانستند به میزان ۷۶/۰ واریانس وفاداری را پش بینی کنند.بحث و نتیجه گیری: براساس یافته های پژوهش در الگوی ارائه شده می توان نتیجه گرفت حالات روان شناختی یکی از مهمترین و حیاتی ترین عوامل در پرورش وفاداری کارکنان آموزش وپرورش بود. این نتایج می تواند زمینه بازنگری و ایجاد تغییرات اساسی در قوانین سازمانی را فراهم آورد.
تبیین جامعه شناختی الگوی مصرف برق شهروندان شهر کرمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
برنامه ریزی رفاه و توسعه اجتماعی زمستان ۱۴۰۱ شماره ۵۳
161 - 192
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی الگوی مصرف برق شهروندان شهر کرمان و تبیین جامعه شناختی آن بود. جامعه آماری تحقیق شامل کلیه مشترکان برق خانگی شهر کرمان بود که تعداد 383 نفر از آنها با استفاده از شیوه نمونه گیری تصادفی ساده به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. در مطالعه حاضر برای حصول اطمینان از اعتبار و پایایی محتوای پرسشنامه از شیوه ی اعتبار صوری و آزمون کرونباخ استفاده شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS و آزمون های آماری پیرسون و تحلیل واریانس استفاده شد. یافته ها نشان داد که رابطه معنی داری بین آگاهی از الگوهای بهینه مصرف برق (الگوی های مشخص شده اداره برق)، آگاهی از نتایج مصرف بی رویه برق، حمایت اجتماعی، اعتماد اجتماعی و احساس ناامنی با الگوی مصرف برق بود. همچنین تفاوت معنی داری در میانگین های الگوی مصرف برق پاسخگویان برحسب تحصیلات، وضعیت تأهل، سن، تعداد اعضای خانوار و مدت سکونت و عدم تفاوت معنادار در میانگین الگوی مصرف برق مشترکان برحسب نوع مسکن و منطقه محل سکونت وجود داشت. درنهایت مشخص شد که قوی ترین متغیر پیش بینی کننده الگوی مصرف برق متغیر آگاهی از الگوهای بهینه مصرف است، بنابراین می توان با افزایش آگاهی شهروندان در این زمینه الگوی مصرف را بهبود بخشید.