فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۸۸۱ تا ۲٬۹۰۰ مورد از کل ۶٬۴۹۴ مورد.
حوزههای تخصصی:
یکی از مهمترین پیامدهای رشد شتابان شهرنشینی و توسعه فیزیکی شهرهای کشور در دهه های اخیر، ازهم پاشیدگی نظام توزیع مراکز خدماتی شهری بوده که زمینه ساز نابرابری اجتماعی شهروندان در برخورداری از این خدمات شده است. هدف اصلی این پژوهش بررسی و تحلیل پراکنش جمعیت و توزیع خدمات در کلان شهر اهواز می باشد. پژوهش حاضر از نوع کاربردی و ازنظر روش، ترکیبی از روش های توصیفی– تحلیلی است و در گردآوری داده ها از شیوه کتابخانه ای و اسنادی استفاده شده است. مناطق هفت گانه اهواز به عنوان واحدهای جغرافیایی در سنجش «عدالت فضایی» و 14 شاخص تعیین کننده خدمات عمومی برای رسیدن به این هدف انتخاب شده اند. سپس با استفاده از نظرات کارشناسان اقدام به میزان اهمیت شاخص ها در محیط فازی (AHP FUZZY) شد. برای تحلیل و رتبه بندی مناطق شهری از منظر برخورداری از خدمات عمومی، از مدل هایی چون ویکور (VIKOR)، الکتر (ELECTRE) و تاپسیس فازی (FTOPSIS) و برای رسیدن به یک نتیجه واحد از تحلیل داده ها در مدل های مختلف، از روش تلفیقی میانگین رتبه ها استفاده شده است.تجزیه وتحلیل داده های پژوهش نشان می دهد که مناطق 3 و 4 در رتبه اول برخورداری، مناطق 1 و 2 نیمه برخودار و مناطق6، 7 و 8 رتبه آخر را در بین مناطق دیگر ازلحاظ برخورداری از شاخص های خدمات شهری به خود اختصاص داده اند. سپس برای سنجش ارتباط بین جمعیت و برخورداری از خدمات شهری، از آزمون همبستگی پیرسون استفاده شد. ضریب همبستگی (471/0) به دست آمده گویای این واقعیت است که ارتباط ضعیفی بین پراکنش جمعیت و توزیع خدمات وجود دارد. درصورتی که ضریب همبستگی به دست آمده از آزمون پیرسون (810/0) نشان می دهد که توزیع خدمات، ارتباط قوی و مستقیمی با مساحت دارد.
تحلیلی بر ظرفیت نهادی- مدیریتی فضاهای شهری در ارتباط با مشارکت شهروندان در اداره شهرها (مطالعه موردی: منطقه 8 شهر تبریز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحقق مشارکت شهروندان در اداره شهرها، مستلزم ظرفیت سازی هایی در ابعاد نهادی و سازمانی فضاهای شهری است. از این رویکرد، درجهت تحقق مشارکت و در کنار شکل گیری عناصر ساختاری نظیر شوراهای شهر، عواملی که به چگونگی و ظرفیت های ارتباطی ایجاد شده بین سازمان های مدیریت شهری و شهروندان در فضاهای شهری مربوط است، مورد توجه قرار می گیرد. با توجه به ایده نظری مذکور و با هدف شناخت مؤلفه های ظرفیت نهادی- مدیریتی فضاهای شهری و رابطه آن با مشارکت شهروندان، پژوهش حاضر این موضوع را در منطقه 8 تبریز مورد بررسی قرار داده است. از مشکلات فراروی مدیریت شهری در این منطقه که مرتبط با عدم مشارکت فعال شهروندان است می توان به کمبود درآمد مدیریت شهری، ضعف در خدمات رسانی به شهروندان، عدم همکاری شهروندان در پرداخت عوارض به شهرداری، عدم مسئولیت پذیری مردم نسبت به مسائل بهداشتی و نظافت محلات، بی توجهی به اولویت های شهروندان در اجرای پروژه های شهری، ناآشنایی با حقوق شهروندی و... اشاره کرد. روش تحقیق از نوع توصیفی و همبستگی است که با استفاده از مطالعه کتابخانه ای- اسنادی و میدانی (پرسشنامه و مصاحبه) انجام گرفته است. حجم نمونه انتخاب شده با توجه به حجم جامعه آماری، 384 نفر برآورد شد. پایایی داده ها با بهره گیری از ضریب آلفای کرونباخ 76/0 محاسبه شد. با اجرای آزمون تی تک نمونه ای، دو فرضیه اول تحقیق مبنی بر وضعیت نامطلوب مشارکت و نیز ظرفیت پایین نهادی- مدیریتی فضای شهری برای مشارکت شهروندان در منطقه 8 تبریز مورد تأیید قرار گرفت. نتیجه آزمون رگرسیون گام به گام نشان داد که مؤلفه نگرش دولت به مشارکت با ضریب بتا 469/0 بیشترین تأثیر را در بین مؤلفه های بسترهای نهادی- مدیریتی داشته است. سپس به ترتیب مؤلفه های نقش رسانه های جمعی، نقش تشکل های مردمی و ایجاد فرصت های ارتباط با مدیریت شهری با ضریب بتا 443/0، 408/0 و 370/0 در مراتب بعدی قرار داشته اند. همچنین نتیجه آزمون همبستگی پیرسون نشان می دهد که بین اقدام به مشارکت و مؤلفه های نهادی و مدیریتی دخیل در مشارکت شهروندان در منطقه مورد مطالعه، رابطه وجود دارد.
ذهنیّت سنجی ساکنان محله های جدید و برنامه ریزی شده در ارتباط با مؤلفه های کیفیت زندگی (نمونه موردی: محله جاهدشهر مشهد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
توجه صرف به رشد شهرها و بازماندن از رویکردهای توسعه ای نسبت به شهرها موجب به وجود آمدن پدیده ماکروسفالی در آنها شده است و این موضوع تأثیر مستقیم در سطح کیفیت زندگی در شهرها دارد. نکته قابل توجه در مواجهه با کیفیت زندگی، در نظر گرفتن آن در همه ابعاد (ذهنی و عینی) است تا بتواند به صورت جامع مورد ارزیابی قرار گیرد؛ از این رو، مقاله حاضر با هدف تحلیل و بررسی کیفیت زندگی (دو بُعد عینی و ذهنی) در محله های برنامه ریزی شده شهری به دنبال ارتقای کیفیت زندگی در این دست از محله ها از طریق افزایش مؤلفه های محیطی است. محله مورد مطالعه، محله جاهدشهر واقع در منطقه 12 شهر مشهد است. معیارها و شاخص های کیفیت عینی و ذهنی زندگی در 4 سطح به صورت سلسله مراتبی تدوین شده اند. روش مورد استفاده از لحاظ هدف، کاربردی و از لحاظ روش توصیفی- تحلیلی است. گردآوری داده ها به روش کتابخانه ای و میدانی صورت گرفته و با استفاده از فرمول کوکران تعداد 372 نفر به عنوان حجم نمونه انتخاب شده و روش توزیع پرسشنامه تصادفی ساده است. در تحلیل اطلاعات از نرم افزارهای SPSSو AMOS استفاده شده است. با توجه به نتایج به دست آمده، میزان کیفیت ذهنی زندگی در محله جاهدشهر از نظر ساکنان درحد متوسط رو به ضعیف (فقط در بخش حمل و نقل خوب) و میزان کیفیت عینی زندگی در حد متوسط رو به بالا (فقط در مؤلفه های امنیت اجتماعی و اوقات فراغت متوسط روبه ضعیف) ارزیابی شده است.
عوامل تعیین کننده نگرش کشاورزان نسبت به مدیریت پایدار منابع آب (مورد مطالعه: شهرستان کمیجان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با توجه به اهمیت منابع آب به عنوان یک عنصر کلیدی در تمام زیربخش های اقتصادی به ویژه کشاورزی و درعین حال، محدودیت و کمبود شدید این منابع، حرکت به سوی مدیریت پایدار منابع آب امری اجتناب ناپذیر به شمار می آید. در این زمینه، بسیاری از صاحب نظران بر این باورند که عوامل ذهنی و روان شناختی به ویژه نگرش از عوامل اصلی سوق دادن افراد به سوی به کارگیری اقدامات مرتبط با مدیریت پایدار منابع آب می باشند. با در نظر گرفتن اهمیت موضوع، هدف اصلی این تحقیق بررسی عوامل تعیین کننده نگرش کشاورزان نسبت به مدیریت پایدار منابع آب بود. جامعه آماری این پژوهش، تمام سرپرستان خانوار در شهرستان کمیجان بودند (5100=N) که با توجه به جدول بارتلت و همکاران (2001)، تعداد 300 نفر از آنان به روش نمونه گیری چندمرحله ای انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه بود که روایی محتوایی آن با روش پانلی از کارشناسان تأیید شد. برای تعیین پایایی ابزار تحقیق پیش آزمون انجام گرفت که مقدار آلفای کرونباخ محاسبه شده برای مقیاس های اصلی پرسشنامه در حد مناسب (در دامنه بین 628/0 تا 812/0) بود. نتایج تحقیق حاکی از آن بود که نزدیک به نیمی از کشاورزان دارای نگرش خاصی نسبت به مدیریت پایدار منابع آب نبودند. با توجه به نتایج کسب شده، متغیرهای ادراک کشاورزان نسبت به مشکلات مدیریت پایدار منابع آب، میزان شرکت در برنامه ها و فعالیت های ترویجی و حجم استخر ذخیره آب، اصلی ترین عوامل تعیین کننده نگرش کشاورزان نسبت به مدیریت پایدار منابع آب در شهرستان کمیجان بودند. همچنین، نتایج تحقیق نشان داد که بین نگرش کشاورزان نسبت به مدیریت پایدار منابع آب بر حسب نوع مالکیت منبع آب آنها، تفاوت معنی دار وجود داشت، به نحوی که کشاورزان با مالکیت شخصی در مقایسه با کشاورزان دارای مالکیت مشاع، از نگرش مطلوب تری برخوردار بودند.
کاربرد توابع وزن - شاهد در مدلسازی ارتباط میان متغیرهای محیطی و الگوی پراکنش محوطه های باستانی مطالعه موردی: شهرستان های بروجن و لردگان استان چهارمحال و بختیاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اطلاعات در زمینه باستان شناسی و پراکنش نقاط باستانی به جهت امکان تجزیه و تحلیل جوامع گذشته و آثار برجای مانده از آنها، از اهمیت خاصی برخوردار است. اما متأسفانه اطلاعات ما در مورد محوطه های باستانی و الگوی پراکنش آنها اغلب با نقص و عدم قطعیت همراه است.در مطالعه حاضر از تکنیک های آماری و سیستم اطلاعات جغرافیایی جهت دریافت ارتباط میان متغیرهای محیطی (شامل: فاصله از چشمه ها، فاصله از رودخانه های دائمی، فاصله از قنات ها و چاه های آب، فاصله از جاده های مالرو و فاصله از قبرستان ها) که بر الگوی پراکنش جمعیت بشر در اعصار مختلف تعیین کننده و تأثیرگذار بوده اند،استفاده شده است. در میان تکنیک های آماری، توابع وزن-شاهد قادرند از دانسته ها و نادانسته های کاربر در مورد وقوع یک پدیده (مکان و محوطه های باستانی) استفاده نماید و با پردازش فرضیات از روی دانسته ها و محدود کردن فرضیه ها در مواردی که دانش دقیق وجود ندارد و در نهایت ترکیب وزنی ورودی ها، نقص اطلاعات را در نتایج نهایی نمایش دهد. برای ارزیابی صحت مدلسازی از آمارهROC استفاده شده است و نتایج تحقیق نشاندهنده توانایی بالای این مدل در پیش بینی پهنه های مساعد مکان ها و محوطه های باستانی شناخته نشده در شهرستان های بروجن و لردگان استان چهارمحال و بختیاری بوده است (89/0=ROC ). این رویکرد بعنوان راهکاری مناسب جهت تصمیم گیری و مدیریت در زمینه پژوهش های باستان شناسی است و از نتایج این تحقیق می توان جهت مدیریت و برنامه ریزی بررسی ها و کاوش های باستان شناسی، اولویت بندی پهنه های مستعد موجود از لحاظ اهمیت باستانی و در نهایت صرفه جویی در هزینه های زمانی و اقتصادی استفاده نمود.
تحلیل فازی استقرار بهینه مکانی فضای سبز شهری در شهر ماهشهر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اساس ظهور رویکردهای جدید نظریه ای در ساخت، طراحی و برنامه ریزی شهری مانند شهرهای سبز، شهرهای سالم و شهرهای اکولوژیک توجه به محیط زیست شهری و توجه بیش از پیش به برنامه ریزی کاربری فضاهای سبز در ساخت و طراحی شهرهای پرتراکم از لحاظ کالبدی و جمعیتی می باشد. بنابراین وجود چنین کاربری در شهرهای امروزی حیاتی و ضروری است. از این رو در مطالعه حاضر با روش شناسی «توصیفی– تحلیلی» هدف پژوهش ارزیابی و تحلیل مکان های بهینه برای استقرار فضاهای سبز شهری در شهر ماهشهر می باشد. در این راستا با توجه به داده های در دسترس شاخص های تعیین کننده در دستیابی به هدف موضوع پژوهش، 11 کاربری عمده شهری در شهر ماهشهر تحت عنوان کاربری های تجاری، فرهنگی، درمانی، آموزشی، فضای سبز، صنعتی، مذهبی، اداری، راه های ارتباطی، ورزشی و مکان های توریستی- تاریخی می باشند که برای تحلیل استقرار بهینه مکانی فضای سبز از آنها استفاده شده است. برای تحلیل داده ها ابتدا با استفاده از توابع فازی درمحیط نرم افزار Arc GIS 10 شاخص های پژوهش (کاربری های 11 گانه طبقه بندی شده) به عضویت فازی در آمده و سپس با استفاده از عملگر گامای فازی (Fuzzy Gama) مورد تحلیل قرار گرفته اند. نتایج پژوهش نشان می دهد آزمایش حد آستانه های 7/0، 8/0 و 9/0 در عملگر گامای فازی با توجه به شرایط موجود کاربری ها، گامای فازی با حد آستانه 9/0 بهتر از بقیه حد آستانه های مورد آزمایش با لحاظ اهمیت و تعادل در گرایش های کاهشی و افزایشی کاربری ها به تحلیل استقرار مکانی فضای سبز شهری در شهر ماهشهر پرداخته است. همچنین مطابق با نتایج این عملگر قسمت های مرکزی شهر در دو بخش غربی و شرقی آن مناسب ترین مکان ها برای استقرار و مکان گزینی برای کاربری فضای سبز شهری می باشد.
Studying The Role of Social Capital in Cohesion of urban areas and its impact on reducing social Harm (Case study: Pardis New Town)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت شهری دوره ۱۶ بهار ۱۳۹۶ شماره ۴۶ ضمیمه
۳۶۴-۳۴۱
حوزههای تخصصی:
Today, with the development of urbanization and increased abnormal behaviors, particularly urban crimes, prevention of social harms is of great importance. Social Sciences and Urban Development can prevent crime in urban areas by understanding cultural and social traits alongside other actions, in a way that the wrongdoer finds less opportunity for acting a criminal behavior in urban areas. The theory of social capital is intrinsically simple and affecting many other components. The core idea of social capital can be found and summed up in the word "relationship". Members of the community can cooperate and work together through making contacts with each other sustaining this relation. And thus they learn things that cannot be easily achieved alone or is hard-won. Humans are linked through a series of interconnected networks and tend to have values in common with other members of the network. And by expanding networks constitute an asset that can be considered as a form of capital. Obviously, the more people get to know each other and the more common outlook is found within them, we'll have a richer social capital. On this basis, this research will examine social capital in two dimensions, cultural (types of the trust) and structural (social participation and emotional and material support of network). And tries to study the relationship between social capital and social problems in the Pardis new city after explaining the concept of social capital; This research was conducted with survey method using a questionnaire technique. The statistical populations of the study are residents of Pardis new town, who have been selected though a random cluster sampling method. The sample size was determined as 400 people using Cochran Formula and finally data analysis was done with SPSS Software. The results show that increasing social capital components (cooperation, solidarity and social relations), social problems in new towns is reduced.
ارزیابی هویت مکانی محله های شهری، مطالعه موردی: محله سنگلج، منطقه 12 شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
محله های کلان شهر تهران از اساسی ترین عناصر اجتماعی – کالبدی بوده و به عنوان حلقه ارتباطی میان شهروندان محسوب می شوند. یکی از مسئله های مهم محله های شهری هویت مکانی آن ها می باشد. بی توجهی به این امر باعث می شود، شهروندان یک محله احساس تعلق به محل زندگی خود نداشته باشند و در نتیجه محله ای ناپایدار شکل می گیرد. هدف از مطالعه حاضر ارزیابی و تحلیل هویت مکانی محله سنگلج واقع در منطقه 12 تهران، به عنوان یکی از محله های قدیمی شهر تهران می باشد. تحقیق حاضر از نظر روش، توصیفی - تحلیلی است که به روش پیمایش و با استفاده از پرسشنامه انجام گرفت. جامعه آماری تحقیق شامل تمام ساکنان بالای 18 سال محله سنگلج می باشد که حجم نمونه آن با استفاده از فرمول کوکران، 115 نفر تعیین و جهت انتخاب نمونه از روش نمونه گیری غیر احتمالی استفاده گردید. نتایج به دست آمده از تحقیق نشان می دهد که بین شاخص های تعلق مکانی، اجتماع پذیری، آسایش و دسترسی به خدمات، همبستگی مثبت و معنادار وجود دارد. همچنین بین سن و هویت مکانی نیز رابطه معنادار به دست آمد. بعلاوه بین هویت مکانی و مدت سکونت تفاوت معنادار مشاهده شد و شهروندانی که مدت سکونت بیش تری داشتند، هویت مکانی محله سنگلج را مطلوب تر ارزیابی کرده اند. به طور کلی از نظر ساکنین محله مورد مطالعه، هویت مکانی ساکنان محله در سطح مطلوب قرار ندارد.
بررسی عامل تفاوت فضا و ارزش فضایی در خانه های سنتی ایران با استفاده از روش چیدمان فضا
حوزههای تخصصی:
بر اساس دیدگاه نظریه پردازانی چون راپاپورت، در هر دوره تاریخی مسائل فرهنگی-اجتماعی روز هر جامعه بر کالبد معماری فضاهای ساخته شده در آن جامعه تأثیرگذار است. گهگاه این موضوع به قدری پررنگ است که وجود بسیاری از کاربری ها در فضا را تحت الشعاع خود قرار می دهد. هدف از انجام این پژوهش بررسی میزان ارزش فضایی در فضاهای مختلف خانه است که درنهایت منجر به کشف منطق فرهنگی-اجتماعی حاکم بر فضاهای موردنظر است. به منظور به آزمون گذاشتن فرضیه های موردنظر پژوهش، چهارخانه سنتی به عنوان نمونه های موردی انتخاب گردید. روش تحقیق در این پژوهش توصیفی تحلیلی است و با استفاده از دو راهبرد کمی و کیفی به توصیف احتمالات وجود منطق فرهنگ-اجتماعی فضا پرداخته شد. در روش کمی از رابطه ریاضی نحو فضا استفاده گردید و در روش کیفی، از بررسی دو شاخص "عمق"و"حلقه" استفاده شد. نتایج تحقیق نشان داد که روابط فرهنگی-اجتماعی تأثیرات عمیقی بر ساختار کالبدی و پیکره بندی فضایی خانه های سنتی ایران داشته است. با استفاده از اطلاعات کالبدی معماری مانند پلان و ترسیم نمودار توجیهی آن و اطلاعات مستخرج از آن، می توان احتمالات مربوط به ارزش فضا را اثبات نمود و به میزان تفکیک فضایی و یا یکپارچگی آن با استفاده از روابط مربوطه پی برد.
راهکارهای تبدیل گذرهای شهری به پیاده راه در راستای ارتقاء سرزندگی شهری (مطالعه موردی: محور روگذر زندیه شیراز)
حوزههای تخصصی:
خیابان های شهری مهم ترین بخش تشکیل دهنده فضاهای عمومی هر شهرند. در بین خیابان های شهری، خیابان هایی همانند روگذر زندیه که به لحاظ موقعیت در بافت های تاریخی واقع شده و محل عبور و مرور مردم شهر و ارتباط دهنده بین بناهای تاریخی-فرهنگی بوده و نیز ارزش اقتصادی زیادی دارند، از اهمیت بیشتری برخوردارند. طرح های شهرسازی اخیر همانند اجرای ناقص طرح پیاده مداری در فضای باز اطراف ارگ و احداث زیرگذر زند باهدف احیای مجموعه کریم خانی اجراشده؛ اما برآیند این اقدامات باعث عدم همبستگی بین بناهای مجموعه و ناکارآمدی طرح پیاده مداری گردیده است. پیاده راه ها بالاترین حد نقش اجتماعی را دارند، به همین دلیل ساماندهی آن ها مستلزم دقت زیادی است و مهم ترین معیار در این فضاها، حضور و سرزندگی شهروندان در آن هاست. هدف اصلی پژوهش تبدیل روگذر زندیه به یک فضای شهری سرزنده به کمک افزایش کیفیات محیطی است. در این پژوهش با توجه به جمعیت نمونه آماریِ مرتبط با روگذر زندیه، طبق جدول کوکران 383 پرسشنامه تکمیل گردیده و با قرار دادن داده ها در نرم افزار SPSS نتایج زیر حاصل گردید که بین عوامل مؤثر بر کیفیت محیط با سرزندگی فضا و نیز بین مدیریت تردد خودرو و ایجاد یک فضای پیاده محور به هم پیوسته با انسجام کالبدی رابطه معنادار وجود دارد.
ارزیابی سطح آمادگی فیزیکی–کالبدی خانوارهای شهر کرمان در برابر زلزله(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زلزله از مهم ترین سوانح طبیعی است که بر تمامی ابعاد زندگی جوامع تأثیر می گذارد و در صورت عدم آمادگی جامعه در برابر آن، تلفات انسانی و خسارات اقتصادی بسیاری را موجب می شود. در حقیقت در زمان بروز سانحه زلزله آنچه بیشتر موجب تلفات می شود، تخریب های ناشی از محیط فیزیکی–کالبدی جوامع است که بدون استاندارد ساخته شده اند؛ بنابراین آمادگی از نظر بستر فیزیکی، قبل از وقوع سانحه مهم ترین مقوله ای است که می تواند آسودگی خاطر شهروندان، امنیت جانی و مالی آن ها و ایمنی زیرساخت های شهری را فراهم آورد. در این راستا هدف از این پژوهش، تبیین تفاوت های آمادگی از نظر بستر فیزیکی–کالبدی در سطح مناطق شهر کرمان و ارتباط میزان آمادگی خانوارها با پایگاه اقتصادی–اجتماعی است. روش تحقیق، توصیفی–تحلیلی و از نوع کاربردی است. گردآوری داده ها مبتنی بر روش اسنادی–کتابخانه ای و بررسی های میدانی به کمک ابزار پرسشنامه می باشد. جامعه آماری این پژوهش ۱۴۱۸۶۷ خانوار ساکن در چهار منطقه شهر کرمان است که حجم نمونه طبق فرمول کوکران معادل ۳۵۰ خانوار برآورد شده است. روش نمونه گیری نیز خوشه ای متناسب با حجم است. نهایتاً پس از گردآوری و ورود داده ها در محیط نرم افزار SPSS، با انجام آزمون های تحلیل واریانس یک طرفه، توکی و ضریب همبستگی پیرسون مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفته است. نتایج پژوهش نشان می دهد که بین مناطق ازلحاظ سطح آمادگی تفاوت وجود دارد به طوری که منطقه یک با میانگین 73/107 بیش ترین و منطقه چهار با میانگین 73/97 کم ترین آمادگی از نظر بستر فیزیکی–کالبدی قبل از وقوع سانحه را دارد، همچنین آمادگی خانوارها با سطح معنی داری ۰۰۲/۰ و مقدار ضریب پیرسون ̽ ̽ ۱۶۳/0 با پایگاه اقتصادی–اجتماعی آن ها دارای همبستگی معنی داری است یعنی هر چه پایگاه اقتصادی–اجتماعی خانوارها بهبود یابد به همان نسبت وضعیت آمادگی آن ها در برابر سوانح نیز افزایش می یابد.
تبیین جامعه شناختی پایداری اجتماعی در محلات تبریز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پایداری اجتماعی یکی از ارکان اساسی در توسعه پایدار است و نقش کلیدی مباحث اجتماعی در طرح ها و برنامه ریزی های شهری آن را به یکی از مهمترین ابزار ها و سیاستگذاری های شهری تبدیل کرده است پایداری اجتماعی به معنای ارتقای کیفیت زندگی و توسعه منابع انسانی و در نهایت خودتوانی برای غلبه بر چالش ها و مسائل درونی و واکنش در برابر تغییرات بیرونی و مدیریت حفظ ارزش هاست . پدیده نابرابری و رشد نامتوازن از جمله مشکلات شهرنشینی کشورهای در حال توسعه است. این نابرابری در خدمات شهری باعث تفاوت بین محلات شهری شده است. چنانکه این عامل باعث ازهم پاشیده شدن محلات شهری شده است. کم رنگ شدن احساس تعلق و وابستگی، عدم امنیت اجتماعی و....که روند پایداری اجتماعی محلات را به مخاطره می اندازد. شهرتبریز امروزه به عنوان پارک شهر در کانون توجه برنامه ریزان و مدیران قرار گرفته است. این شهر امروزه در پناه جذب سرمایه های ملی و بین المللی و جذب توریسم می تواند نقش آفرین توسعه اقتصادی در مناطق همجوار باشد. به همین خاطر، مقاله حاضر به تبیین جامعه شناختی پایداری اجتماعی در محلات تبریز با استفاده از تئوری های پارسنز، دورکیم، ریگ گیتز ، وینگتنر و ... پرداخته است. تحقیق موجود به لحاظ هدف یک مطالعه کاربردی و به لحاظ زمانی، مقطعی است از نظر گرداوری داده های یک بررسی پیمایشی است. ابزار گرداوری اطلاعات پرسشنامه محقق ساخته است؛ که اعتبار آن از طریق اعتبار صوری بدست امد. جامعه آماری بررسی حاضر، شامل شهروندان تبریز بوده که بر اساس فرمول کوکران، 400نفر به روش نمونه گیری طبقه بندی تصادفی انتخاب شدند. نرم افزار مورد استفاده برای تجزیه و تحلیل های داده ها SPSS و Amoss بوده است. نتایج تحقیق بیانگر تایید فرضیات تحقیق (تاثیر سلامت شهری، رضایت از مسکن و مدیریت شهری بر پایداری اجتماعی می باشد .
بررسی ارتباط بین کیفیت کالبدی مسکن و شاخص های امنیت تصرف در مناطق حاشیه نشین (مورد شناسی: محلة وکیل آباد شهر ارومیه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تأمین حق سکونت، یک اصل اساسی و لازم برای بهبود شرایط زندگی فقرای ساکن در سکونتگاه های حاشیه نشین شهری به شمار می رود و فقدان امنیت تصرف منجر به عدم تمایل به مشارکت و سرمایه گذاری در بهبود مسکن و آسیب های روانی در ساکنان می شود. این پژوهش در پی پاسخ به این سؤال است که شاخص های امنیت تصرف تا چه میزان بر کیفیت مساکن در محلة وکیل آباد ارومیه تأثیرگذار است؟ روش تحقیق در این پژوهش از نوع توصیفی- تحلیلی بوده و اطلاعات مورد نیاز تحقیق به روش پیمایشی و با ابزار پرسشنامه کسب شده اند. در نهایت با استفاده از مدل های آماری مختلف از قبیلِ آزمون میانگین، تحلیل عاملی، رگرسیون خطی و مدل مسیر به کمک نرم افزار SPSS به تجزیه و تحلیل اطلاعات پرداخته می شود. با استفاده از تحلیل عاملی، عوامل امنیت تصرف در سه گروه قراردادی، مشارکتی و تجربه محور جای گرفتند. برای بررسی کیفیت مسکن نیز از چهار شاخص مصالح ابنیه، پوشش ابنیه، سطح زیربنا و رضایتمندی ساکنان استفاده شد. نتایج حاکی از آن است که عوامل امنیت تصرف رابطة مستقیم و قوی با ارتقای کیفیت مساکن در محلة مورد مطالعه دارد. نتایج آزمون میانگین نشان داد که برای عامل مشارکتی، شاخص خویشاوندی و روستامحور بین ساکنان محدوده بیشتر است؛ اما ساکنان نسبت به حمایت نهادهای سیاسی چندان امیدی ندارند. نتایج آزمون رگرسیون نیز نشان داد که از میان عوامل امنیت تصرف، تأثیر عامل تجربه محور بر امنیت تصرف زمین و کیفیت کالبدی مسکن بیشتر و عامل قراردادی کمتر بوده است. برای ارتقاء امنیت تصرف، ابتدا باید شاخص های تجربه محور به ویژه نگرانی ساکنان از آوارگی بعد از تخلیه و سپس ترس از میزان نارضایتی نهادهای عمومی از اسکان در محله مورد رفع و بررسی قرار گیرد و به جای ارائة سند مالکیت، استفاده از مالکیت های جمعی و مدل های اجتماعی محور پیشنهاد می شود.
تدوین الگوی توسعه پایدار شهری مبتنی بر توسعه مجدد با استفاده از الگوریتم خوشه بندی (مورد مطالعه: شهر اراک)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رشد جمعیت شهرها و نیاز روز افزون به مسکن و خدمات در شهرهای کشور، نیاز به توسعه ی کالبدی شهرها را ناگزیر کرده است. این توسعه در دهه های اخیر بیشتر از نوع توسعه بیرونی بوده است و تأمین خدمات و مسکن شهروندان از طریق افزودن به محدوده های شهری را دنبال می کرده است که به پراکنده رویی شهری و زوال محیط زیست پیرامونی و باغات و کشاورزی های همجوار منجر شده است. این در حالی است که توسعه میان افزا و به ویژه بازیافت زمین و توسعه مجدد به عنوان رویکردهایی کارا می تواند در جهت کاهش آسیب به محیط زیست و تحقق توسعه پایدار شهرها مورد نظر قرار گیرد. در این راستا هدف این تحقیق تدوین الگویی برای شناسایی اراضی با قابلیت توسعه مجدد و بکارگیری آن در شهر اراک به عنوان نمونه است. بنابراین این تحقیق سعی در پاسخگویی به این پرسش ها دارد که چگونه می توان اراضی با قابلیت توسعه مجدد را(در راستای تحقق توسعه پایدار شهری) شناسایی نمود؟ و این اراضی در شهر اراک کدامند؟ بدین منظور الگوریتمی ابداعی به منظور شناسایی اراضی با قابلیت تخریب و توسعه مجدد طراحی شده است که در آن قطعات شهری بر اساس 8 معیار کیفیت ابنیه، عمربنا، ریزدانگی نفوذپذیری، قیمت زمین، نرخ سرپرستی، نسبت مهاجرت و دسترسی به فضای سبز مورد ارزیابی قرار می گیرند. این الگوریتم ابداعی به صورت نمونه در شهر اراک پیاده سازی شده است. نتایج نشان می دهد الگوریتم ابداعی(خوشه بندی توانی بر مبنای ده) قابلیت خوبی در ترکیب با نرم افزارهای سیستم اطلاعات جغرافیایی دارد و در شناسایی اراضی با قابلیت تخریب و توسعه مجدد می تواند مورد استفاده قرار گیرد. همچنین استفاده از الگوریتم مذکور در شهر اراک منجر به شناسایی 4178 قطعه با قابلیت توسعه مجدد شد که مساحتی برابر با 85.8 هکتار دارند و می تواند به منظور تحقق توسعه میان افزا در شهر اراک مورد استفاده قرار گیرد.
بررسی توسعه فیزیکی – کالبدی شهر فنوج بر اساس راهبرد رشد هوشمند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رشد و توسعه شهرها باعث استفاده نابجا از زمین شهری و توسعه پراکنده شهرها گردیده است. این مسأله باعث شکل گیری رویکردی با عنوان رشد هوشمند شهری شده است که هدف آن نظم دادن به توسعه شهرها است. بر این اساس در پژوهش حاضر به مطالعه چگونگی توسعه فیزیکی-کالبدی شهر فنوج پرداخته می شود. در واقع هدف اصلی پژوهش، تعیین راهکارهای جلوگیری از رشد «پراکنده» شهر فنوج و در نتیجه کاهش هزینه های اقتصادی ناشی از آن است. روش شناسی تحقیق حاضر، توصیفی-تحلیلی و مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای، اسنادی و بررسی های میدانی است. در این راستا اطلاعات و داده های مورد نیاز در مورد توسعه شهر، نحوه توزیع کاربری ها و میزان افزایش هزینه های اقتصادی توسعه پراکنده شهری، از اسناد معتبر و بخشی از طریق پرسشنامه تهیه گردیده و به وسیله نرم افزارهایArc GIS و SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد. نتایج حاصل از بررسی رابطه رشد هوشمند و کاهش هزینه های توسعه بر اساس آزمون T نشان داد که مقدار معناداری (000/0Sig) با سطح کم تر از 01/0 می باشد، بنابراین می توان با اطمینان 99/0 اذعان داشت که راهبرد رشد هوشمند بر کاهش هزینه های توسعه شهر فنوج، مؤثر خواهد بود. در صورت اجرای راهکارهای رشد هوشمند در شهر فنوج، میزان هزینه های اقتصادی و تخریب محیط زیست کاهش می یابد و باعث افزایش کیفیت محیط زندگی شهر و رضایت مندی شهروندان از محیط زندگی خود خواهد شد.
نقش عناصر طبیعت درخانه های بومی یزد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت شهری دوره ۱۶ بهار ۱۳۹۶ شماره ۴۶
۳۰۶-۲۹۷
حوزههای تخصصی:
کشور ایران با بیش از هفت هزار سال سابقه شهرنشینی و وضعیت توپوگرافی و جغرافیایی بسیار متنوع، یکی از گنجینه های تاریخ معماری جهان محسوب می شود. تنوع اقلیمی از یکسو و سابقه طولانی سکونت از سوی دیگر، موجب شده تا این سرزمین در زمینه معماری و شهرسازی، دستاوردهایی درخور توجه و ارزشمندی داشته باشد. اما این عوامل در معماری امروز کمتر مورداستفاده قرارمی گیرد. زندگی شهرنشینی، پیشرفت فناوری و نیازهای فزاینده اقتصادی، مردم راهرچه بیشتر از طبیعت دورساخته و روان آنها را در یک نظام تکرارشونده ماشینی قالب زده است. هدف این پژوهش، بررسی نقش عناصر طبیعت درخانه های بومی شهر یزد می باشد. روش پژوهش، توصیفی تحلیلی از نوع موردی (خانه های بومی - شهریزد) بوده وجمع آوری داده ها، به روش کتابخانه ای و میدانی انجام شده است.این درحالی است که انسان جزیی از طبیعت است و ارتباط نزدیکش با طبیعت، باعث ادامه حیات و دوام زندگی است. یکی ازفضاهای خانه های ایرانی که نشان دهنده ارتباط انسان با طبیعت میباشد. حیاط خانه های ایرانی است که گزیده نمادین طبیعت محسوب می شود.
سنجش رضایت مندی کیفیت محیط سکونت و واحد مسکونی در محلات شهری با تأکید بر اصول نوشهرگرایی مورد نمونه: محله شهید همتی فر شهر کرمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اولین گام در جهت دستیابی به محیط زندگی مطلوب، شناسایی عوامل مؤثر بر رضایتمندی ساکنین از کیفیت محیط سکونتشان است. این پژوهش در صدد است وضعیت رضایتمندی از کیفیت محیط سکونت و مسکن را بر حسب گونه های موجود (ویلایی، آپارتمانی- مجتمع های مسکونی و ...) با توجه به تصورات ذهنی و عینی شهروندان در محله جدید و نوساز شهید همتی فر شهر کرمان و با تأکید بر اصول نوشهرگرایی تعیین کند. روش پژوهش توصیفی، مقایسه ای و پیمایشی است. داده های عینی و ذهنی در سه بُعد محیط اجتماعی، محیط کالبدی و شبکه های ارتباطی و نحوه دسترسی به دو روش کتابخانه ای و میدانی جمع آوری شد و با استفاده از آزمون T تک نمونه ای، فریدمن و T دو نمونه مستقل و تحلیل عاملی تائیدی در نرم افزارهای SPSS و AMOS تحلیل شد. بنا بر نتایج تحقیق محله همتی فر از نظر رضایت مندی از کیفیت محیط سکونت با توجه به معیارهای نوشهرگرایی شرایط مورد قبولی را از نظر ساکنان خود دارد. میزان رضایت مندی از کیفیت محیط سکونت در ساکنین منازل ویلایی بالاتر از منازل آپارتمانی قرار دارد. با توجه به اختلاط و تنوع گونه های مسکن در این محله، تنها در معیار شرایط آرامش و آسایش تفاوت معنادار مشاهده شد و واحدهای ویلایی در اولویت بیشتری قرار گرفتند. همچنین مهم ترین عامل تأثیرگذار در ایجاد رضایت مندی از واحد مسکونی ویژگی های کالبدی بنا و تسهیلات و امکانات سکونتی می باشد. نتایج آزمون فریدمن نشان می دهد از دید ساکنان محله معیارهای محیط اجتماعی و سپس کالبدی در رضایت مندی از کیفیت محیط سکونت عوامل تأثیرگذارتری به نسبت دسترسی و شبکه های حمل ونقل هستند. لذا، ضرورت دخالت برنامه ریزان و طراحان نسبت به بهبود وضعیت شبکه حمل ونقل مهم می نماید.
تحلیل روند تغییرات دوره ای فضای سبز شهری زنجان از 1385 تا 1390 و ارائه الگوی مکانیابی بهینه آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از مطالعه حاضر تحلیل تغییرات دوره ای فضای سبز شهری زنجان و مکان یابی بهینه آن در منطقه 2 شهرداری زنجان است. روش تحقیق؛ توصیفی- تحلیلی بوده و از لحاظ نوع پژوهش، کاربردی می باشد. روند تغییرات کمّی وکیفی براساس مدل LCM و مقایسه دودوئی محاسبه گردید . جهت وزن دهی به معیارهای مکان یابی فضای سبز شهری از مدل تحلیل سلسله مراتبی در محیط نرم افزاری سیستم اطلاعات جغرافیایی استفاده شد. نتایج مطالعه نشان داد که سرانه فضای سبز در سال 1385 از 64/34 متر مربع به 46/12 متر مربع در سال 1390 کاهش یافته است. همچنین در سال1385 بیش ترین میزان تغییرات کمّی و کیفی به نفع مناطق فاقد فضای سبز 91/69 درصد بوده که این میزان در سال1390 به 69/80 درصد افزایش یافته است. طی سال های1390- 1385 بیش ترین میزان مساحت افزایشی در مناطق فاقد فضای سبز با حدود تقریبی250 هکتار و بیش ترین مساحت کاهشی از مناطق با فضای سبز کم با حدود تقریبی250 هکتار بوده است. طی این باز ه زمانی افزایش ساخت و ساز ها و سرریز جمعیتی به این منطقه از عوامل مؤثر در کاهش فضای سبز است. از کل مساحت 2250 هکتاری منطقه، 356 هکتار معادل 15 درصد از کل مساحت منطقه، وضعیتی کاملا سازگار برای گسترش فضای سبز دارد. در یک بررسی کلی می توان گفت که طی این سال ها میزان فضای سبز به نفع سایر کاربری های خدماتی افزایش داشته و این میزان در سال1390 شدت گرفته که نیازمند اتخاذ تمهیدات و انجام اقدامات پیش گیرانه از کاهش بی رویه کاربری فضای سبز است.
بازشناسی عوامل کالبدی_فضایی مؤثر بر پیاده روی شهروندان در محله های شهری مطالعه موردی: نوشهر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شهری دوره ششم بهار ۱۳۹۶ شماره ۲۲
89 - 97
حوزههای تخصصی:
مبحث پیاده روی و تأمین محیط های مناسب برای ترغیب و گسترش میزان پیاده روی به عنوان یکی از راهبردهای اصلی ارتقای کیفیت محیط در شهرها تبدیل شده است. امری که در پی تأیید تأثیرات مثبت پیاده روی بر سلامت شهروندان، کاهش ترافیک و آلودگی ها و مراودات اجتماعی افراد در پژوهش های مختلف، مداوماً رو به گسترش بوده است. با توجه به این که اهداف شهروندان از پیاده روی با یکدیگر متفاوت می باشد و در حالی که وجوه مختلف محیط در ترغیب شهروندان به پیاده روی در عرصه های شهری اثرگذاری متفاوتی دارند، پژوهش حاضر در جست وجوی تبیین چگونگی اثرگذاری ویژگی های کالبدی_فضایی محلات مسکونی بر میزان پیاده روی شهروندان بوده و در پی پاسخ به این سئوالات است که ابعاد کالبدی_فضایی محلات مسکونی بر چه جنبه هایی از پیاده روی افراد تأثیر بیشتری دارند؟ و در این صورت کدام یک از عوامل کالبدی_فضایی محیط ساخته شده بیشترین تأثیر را بر میزان پیاده روی دارند؟ در این پژوهش پس از مطالعات نظری پیرامون شاخص های کالبدی_فضایی شهر و پیاده روی شهروندان و تدوین مدل مفهومی تحقیق، میزان پیاده روی ساکنان سه محله واقع در شهر نوشهر استان مازندران (مطالعه موردی تحقیق) بر حسب دو نوع پیاده روی کاری و تفریحی از طریق پرسشنامه مورد پرسش و ارزیابی قرار گرفت. سپس همپیوندی آنها با فاکتورهای کالبدی فضایی منتج از مطالعات نظری (از حیث شدت تأثیرپذیری) از طریق رگرسیون خطی چند متغیره سنجیده شد. نتایج یافته های پژوهش نشان داد که متغیرهای کالبدی_فضایی شکل شهر تنها بر میزان پیاده روی تفریحی به صورت معناداری تأثیرگذارند (فرضیه نخست). دلیل این امر می تواند این باشد که پیاده روی کاری جزو فعالیت های ضروری افراد است و فرد در هر شرایطی ناگزیر به انجام آن است؛ بنابراین محیط تأثیر کمتری بر میزان پیاده روی کاری دارد. در صورتی که پیاده روی تفریحی جنبه حیاتی نداشته و در شرایطی انجام می گیرد که زمینه مطلوب برای آنها فراهم باشد؛ در نتیجه شرایط محیط و شکل شهر می تواند تأثیر زیادی بر انجام آن بگذارد. همچنین آنالیز واریانس یافته ها نشان داد که عوامل کاربری، تراکم و دسترسی(در بین عوامل کالبدی_فضایی شهر) بیشترین همپیوندی را با میزان پیاده روی شهروندان دارند(فرضیه دوم).
سنجش و ارزیابی توسعه پایدار محله ای در شهر تهران (مطالعه موردی: محله های ولی عصر شمالی، آشتیانی، نیلوفر و امامیه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
محله به عنوان کوچک ترین سلول زندگی شهری، دارای درون مایه های عظیم اجتماعی و فرهنگی است و با بازآفرینی فرهنگ شهروندی، زمینه توسعه پایدار را در سطح شهر و جامعه فراهم می سازد. براین اساس، در این پژوهش به سنجش و ارزیابی وضعیت توسعه پایدار محله ای در محله های ولی عصر شمالی، آشتیانی، نیلوفر و امامیه شهر تهران پرداخته شده است. پژوهش حاضر به لحاظ هدف کاربردی است. ابتدا با استفاده از مطالعات کتابخانه ای، شاخص های مؤثر بر تحقیق شناسایی شدند. برآورد حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران، معادل 384 بود. در مرحلة بعد 374 محلة شهر تهران برحسب پایگاه اجتماعی- اقتصادی به چهار طبقه (بالا، متوسط بالا، متوسط پایین و پایین) تقسیم شد و از هر طبقه یک محله به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شد. سپس با جمع آوری داده های مورد نیاز از سطح محله ها، تشکیل ماتریس اولیة تصمیم گیری انجام گرفت. در مرحلة بعد به روش وایکور- که از جمله روش های تصمیم گیری چندمعیارة جبرانی با حالت سازشی است- محله های نمونه از نظر شاخص های توسعة پایدار محله ای سنجش شدند. نتایج اجرای تکنیک وایکور نشان داد از نظر شاخص های پایداری محله ای، محلة نیلوفر با مقدار شاخص وایکور 017/0 و محلة ولی عصر شمالی با مقدار شاخص وایکور 1، به ترتیب در بهترین و بدترین شرایط، و محله های امامیه و آشتیانی نیز با مقدار پایداری 160/0 و 613/0 در رتبه های دوم و سوم پایداری محله ای قرار دارند.