فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۰۱ تا ۸۲۰ مورد از کل ۲٬۳۰۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
امروزه به دلیل وجود بحران های محیط زیستی حاصل از استفاده غیر منطقی و تبدیل زمین، ارزیابی توان بوم شناختی و آمایش کاربری ها در سرزمین قبل از اجرای توسعه، امری ضروری است. روش های متفاوتی در جهان برای ارزیابی و آمایش سرزمین استفاده می شوند. روش های رتبه بندی براساس شباهت به راه حل ایده آل (TOPSIS) و تخصیص کاربری ها بر اساس اهداف چندگانه (MOLA)، از جمله روش های ارزیابی و آمایش چندمعیاره هستند. در این مقاله از روش های TOPSIS و MOLA برای آمایش رستری سرزمین در حوضه حبله رود استفاده شده است. برای این منظور، از نقشه های توان بوم شناختی، اقتصادی و اجتماعی به عنوان معیار ارزیابی استفاده شد و کاربری های آبزی پروری، باغداری، توسعه و مرتعداری به عنوان گزینه های ارزیابی در نظر گرفته شدند. در ابتدا روش آنتروپی برای وزن دهی نقشه های توان استفاده شد. سپس، روش TOPSIS برای اولویت بندی کاربری ها در منطقه استفاده شد. روش های آنتروپی و TOPSIS هر دو به شکل رستری در نرم افزار ایدریسی اجرا شدند. در مرحله بعد به منظور مقایسه نتایج، روش MOLA نیز در نرم افزار ایدریسی برای آمایش کاربری ها استفاده شد. نتایج حاصل از دو روش، مورد تحلیل و مقایسه قرار گرفت. همچنین، به منظور بررسی نحوه چینش کاربری ها، پارامترهای سیمای سرزمین برای نقشه های آمایش نهایی به وسیله نرم افزار FRAGSTATS محاسبه شد. نتایج نشان داد روش های TOPSIS و MOLA هردو نقشه های آمایش مطلوبی را ارائه می کنند؛ اما نحوه چینش کاربری ها در منطقه در آنها متفاوت است؛ به طوری که نتایج آنها تنها در 41/57 درصد مساحت منطقه با یکدیگر هم پوشانی دارند. تحلیل پارامترهای سیمای سرزمین نشان داد کاربری ها در روش TOPSIS دارای پیوستگی بیشتری هستند؛ در حالی که در روش MOLA کاربری ها در بعضی مناطق دارای پراکندگی هستند. هر دو روش مورد استفاده دارای نواقص و مزایایی هستند و یکی از مسائل مهم در مطالعات آمایش سرزمین ارائه راهکارهایی برای بهبود این روش ها و یا حتی استفاده از نتایج ترکیبی این مدل هاست.
تحلیل فضایی اجتماعی جرایم خشونت آمیز در شهر کرمانشاه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جرم بهویژه از نوع خشونتآمیز آن گاه از برخی افراد سرمیزند و پیامدهای آن نه صرفاً دامن خود آنها و قربانیانشان بلکه گریبان جامعه را نیز میگیرد و مشکلاتی از جمله احساس ناامنی و کاهش ضریب سلامت و شادابی اجتماعی را برای جامعه ایجادمیکند. هدف این نوشتار آن است که با رویکردی میان رشتهای و ازطریق بهمیانآوردن پای جامعهشناسی و جغرافیا به بررسی جرایم خشونتآمیز و تحلیل فضایی اجتماعی آن در شهر کرمانشاه بپردازد. جمعیت آماری این پژوهش محلههای سطح شهر کرمانشاه است که 101محله را شامل میشود. داده های این پژوهش از مراکزی مانند مرکز تحقیقات ناجا و استانداری جمعآوری شدهاند. برای بررسی این دادهها از «روش تحلیل آمارهای موجود» و از دو روش تحلیل اساسی در پژوهش استفاده شده است. از نرمافزار آماری SPSS برای توصیف و تبیین متغیرها و برای شناسایی و درک الگوی مکانی و فضایی جرم، مدلهای آماری و گرافیک مبنا در محیط سامانه اطلاعات جغرافیایی(GIS) استفاده شده است. برای سنجش سطح توسعهیافتگی و سطح برخورداری محلهها نیز روش تاکسونومی عددی و موریس بااستفادهاز نرمافزار اکسل بهره گرفته شده است. یافتهها نشان میدهد محلههای کرمانشاه از نظر سطح برخورداری توزیع یکسانی ندارند و به پنج سطح نابرابر تقسیمبندی می شوند. نتیجه آزمون خوشهبندی و شاخص نزدیکترین همسایه حاکی از آن است که توزیع جرایم خشونتآمیز از الگوی متمرکز و خوشهای تبعیت میکند به این معنی که در این شهر کانونهای جرمخیز شکل گرفته است و محدودههای دیگر بسیاری در سطح شهر محدودههای پاک محسوب میشوند. میزان همبستگی بین نابرابری و جرایم خشونتآمیز نیز 215/0- بوده، که با جهت معکوس و با سطح 95% اطمینان، معنادار است. در نهایت، تاجاییکه به نتیجه این پژوهش برمیگردد مکانها و محلههای مختلف با سطح برخورداری متفاوت از امکانات و تسهیلات زمینه تبلور نابرابری اجتماعی بین محلهها و ساکنان آن را فراهممیکنند و از طرفی شکلگیری جرم، چه از حیث نوع آن و چه از نظر نرخ، در فضاهای مختلف متفاوت است. به عبارت دیگر، ماهیت فضا به جرم شکل می بخشد. از سوی دیگر، نابرابری اجتماعی بر وقوع جرم بسیار تأثیرگذار است و زمینه لازم را برای وقوع جرم ایجاد مینماید گرچه نوع تأثیر آن در محلههای مختلف شکل یکسانی ندارد.
بررسی خشکسالی سواحل جنوبی دریای خزر طی دوره پایه و آینده با استفاده از مدل های ریز مقیاس ساز LARS-WGو SDSM(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خشکسالی، رخدادی طبیعی است که در همه نوع اقلیم مشاهده می شود. این پدیده قادر است خسارات شدیدی به مناطق مستعد وارد سازد. از آنجایی که خشکسالی، کشاورزی سواحل خزر را به دلیل ویژگی خاص خود دستخوش تغییر می کند، این پدیده در سواحل خزر مورد بررسی قرار گرفته شد. هدف این پژوهش، بررسی خشکسالی طی دوره پایه 2010-1961 و آینده 2030-2011 در سواحل جنوبی خزر با استفاده از نمایه SPI(نمره (Zاست. داده های روزانه بارش 5 ایستگاه برای محاسبه مجموع بارش ماهانه و داده های مدلHADCM3 تحت سناریویB1 وA2دریافت شد. برای ریز مقیاس کردن داده هایHADCM3 از دو مدل ریزمقیاس ساز LARS-WGوSDSMاستفاده شد. نتایج نشان داد، مدل LARS_WG قابلیت بالاتری نسبت به مدلSDSMبرای ریزمقیاس کردن داده های بارش دارد. نتایج شبیه سازی مدل LARS-WG، افزایش بارش برای ماه های ژانویه -فوریه- نوامبر – و دسامبر و کاهش آن برای ماه های آگوست و سپتامبر را در هر پنج ایستگاه تخمین زد. نتایج شبیه سازی با مدل LARS-WGبا ضریب تبیین 96 تا 99 درصد، خطای مطلق میانگین 3.6 تا 12.6 میلیمتر و نتایج آزمون های T وF که به ترتیب برای معنی داری میانگین و واریانس داده ها می باشد، معنی دار است. معنی داری 2 میانگین مشاهداتی و شبیه سازی 2 مدل و هم توزیع بودن با دو تست به ترتیب ویلکاکسون و کلموگروف اسمیرنوف ثابت شد. شدت خشکسالی با استفاده ازGISبه نقشه تبدیل شد. نتایج نمره Zسه ماهه با ریزمقیاس سازی مدل LARS-WGنشان داد، بیشترین فراوانی و شدت خشکسالی طی دوره مشاهداتی مربوط به ایستگاه انزلی و رشت است. طی دورهآینده ایستگاه رشت، گرگان و رامسر بالاترین شدت خشکسالی را خواهند داشت. نمره Z6 ماهه مشخص کرد، از نظر فراوانی؛ ایستگاه بابلسر،گرگان و رامسر و از نظر شدت؛ ایستگاه انزلی، رشت و رامسر بالاترین خشکسالی را تجربه کرده اند. درآینده رامسر و سپس رشت و گرگان درجات بالاتر خشکسالی را خواهند داشت. نمره Z12 ماهه نیز بیشترین شدت را برای ایستگاه رامسر و سپس انزلی و برای آینده در رشت، رامسر، بابلسر و انزلی نشان داد. نتایج مشخص کرد، دوره های نرمال بر اساس نمایه نمره Z، دوره های با فراوانی بیشتری نسبت به بقیه دوره ها در هر 5 ایستگاه بوده است.
بهبود طبقه بندی طیفی-مکانی تصاویر ابرطیفی با به کارگیری اطلاعات مکانی در انتخاب نشانه ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فنآوری سنجش از دور ابرطیفی دارای کاربردهای فراوان در طبقه بندی پوشش های زمین و بررسی تغییرات آنها است. معمولترین روش جهت طبقهبندی تصاویر ابرطیفی، طبقه بندی مبتنی بر پیکسل بوده که در آن هر پیکسل فقط با اطلاعات طیفی خود و بدون در نظر گرفتن پیکسل های همسایه، به کلاس مشخصی اختصاص می یابد. پیشرفتهای اخیر و ایجاد تصاویری با قدرت تفکیک مکانی بالا، لزوم استفاده توأم از اطلاعات طیفی و مکانی را در طبقه بندی تصاویر ابرطیفی ایجاب می کند. در این تحقیق روشی جدید برای طبقه بندی طیفی-مکانی تصاویر ابرطیفی و بر اساس الگوریتم قطعه بندی هرمیمبتنی بر نشانه معرفی میشود. در میان الگوریتمهای مختلف طبقهبندی طیفی-مکانی تصاویر ابرطیفی، تاکنون الگوریتم قطعهبندی هرمی مبتنی بر نشانه در ترکیب با الگوریتم طبقه بندی ماشین بردار پشتیبان به بهترین نتایج دست یافته است. در روش پیشنهادی برای انتخاب نشانهها از ترکیب قطعهبندی واترشد (Watershed)و طبقهبندی ماشین بردار پشتیبان استفاده میشود. برای این منظور از میان پیکسلهای با بیشترین جمعیت برای هر ناحیه از نقشه قطعهبندی، آنهایی که دارای بالاترین درجه تعلق به یک کلاس هستند، به عنوان نشانه انتخاب میگردند. سپس بر روی نشانه های بدست آمده، الگوریتم قطعهبندی هرمی پیادهسازی میشود. در نهایت نقشه قطعه بندی بدست آمده به کمک قانون تصمیم رأی اکثریت با نقشه طبقهبندی ماشین بردار پشتیبان ترکیب می گردد. روش پیشنهادی بر روی سه تصویر ابرطیفی Pavia، Berlin و DC Mall پیادهسازی شد، نتایج آزمایشات بدست آمده برتری روش پیشنهادی را در مقایسه با الگوریتم هرمی مبتنی بر نشانه اولیه نشان میدهد. این برتری برابر با 4، 6 و 5 درصد در پارامتر ضریب کاپا و به ترتیب برای تصاویر Pavia، Berlin و DC Mall میباشد.
مقایسه ی عملکرد مدل های LARS و RegCM4 در شبیه سازی و پس پردازش داده های سالانه دما و بارش خراسان بزرگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این تحقیق به منظور شبیه سازی بارش و دما با مدل دینامیکی RegCM4 وLARSدر دو حالت با و بدون به کارگیری تکنیک پس پردازش آماری برونداد مستقیم مدل در شمال شرق ایران (خراسان بزرگ) ودوره آماری 2011-1987 در مقطع زمانی سالانه انجام شده است.بر اساس نتایج حاصله، در مدل LARS در منطقه مورد مطالعه، در دوره راستی آزمایی 2013-2007 میانگین اریبی بارش سالانه خام مدل برابر 63/53 میلیمتر و پس پردازش شده 25/11- می باشد. بطور خلاصه در مقیاس زمانی سالانه در 84 درصد ایستگاه های مطالعاتی انجام پس پردازش مؤثر واقع شده و میزان خطای اریبی را در بیشتر ایستگاه ها، بشدت کاسته است. بر اساس نتایج حاصله از مدل RegCM4، در دوره راستی آزمایی 2011-2006 میانگین اریبی بارش سالانه خام مدل RegCM4 برابر 3/85 میلیمتر و پس پردازش شده 04/61 محاسبه شده است.لذا مقادیر خطا در بیشتر ایستگاه ها قبل و بعد از پردازش بسیار بالا و نتایج مدل قابل قبول نیست. بطور خلاصه در مقیاس زمانی سالانه در 75 درصد ایستگاه های مطالعاتی انجام پس پردازش مؤثر واقع شده است. بنابراین قدر مطلق خطای اریبیپس پردازش متوسط بارش سالانه مدل LARS برابر با 6/13 و مدل RegCM4 برابر با 61 می باشد. میانگین اریبی دمای سالانه خام مدل LARS برابر 096/0 درجه سانتیگراد و پس پردازش شده 432/0- است. این در عمل بزرگتر از اریبی بدون پس پردازش شده است، لذا عمل پس پردازش در تمامی ایستگاه ها مؤثر واقع نشده و فقط در 46 درصد ایستگاه ها خوب تعریف می شود.شبیه سازی داده های دمای دومتری در ایستگاه های هواشناسی با استفاده از مدل RegCM4 و نیز اعمال MA کارایی بالایی را نشان داد. میانگین اریبی دمای سالانه خام مدل RegCM4 برابر 78/2- درجه سانتیگراد بود که پس از اعمال پس پردازش به 05/0- کاهش یافت. در تمامی ایستگاه ها دمای سالانه مدل شده با داده های مشاهداتی کمتر از 1/0 درجه سانتیگراد اختلاف دارد. بنابراین در شبیه سازی داده های بارش سالانه مدل LARS تا حتی بهتر از مدل RegCM4 جوابگو می باشد. و در شبیه سازی داده های دمای سالانه مدل دینامیکی RegCM4، واقعیت خیلی بهتری از منطقه نسبت به مدل آماری LARS ، از خود نشان می دهد.
پایش تغییرات خط ساحلی با استفاده از سنجش ازدور در محدوده ساحلی دریای عمان از چابهار تا بندر تنگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نواحی ساحلی به عنوان مناطقی که بین دو نوع محیط شکل زایی متفاوت قرار دارند همواره دارای تنوع فرآیند های مختلف طبیعی بوده و دارای اهمیت هستند که این مناطق در طول زمان تغییر می کنند. پایش ویژگی های مختلف نواحی ساحلی ازجمله تغییرات خط ساحلی، یکی از عوامل اساسی در جهت استفاده ی بهینه از این منابع طبیعی و مدیریت پایدار آن ها می باشد این پژوهش سعی دارد که به بررسی تغییرات خط ساحلی چابهار تا تنگ به کمک تصاویر ماهواره ای بپردازد و نقشه ها و نمودارهای مربوط به این تغییرات را استخراج کند. پژوهش از نوع توصیفی – تحلیل مبتنی بر روش های کتابخانه ای، نرم افزاری، آماری و میدانی است، بدین صورت که ابتدا به کمک فعالیت های میدانی، نقشه ها و مدارک موجود، منطقه مورد شناسایی قرار گرفت، سپس از طریق تصاویر ماهواره ای TM , ETMو OLI مربوط به سال های 1988 تا 2015 تغییرات خط-ساحلی با استفاده از روش های مبتنی بر طبقه بندی برای فاصله زمانی موردنظر بررسی شدند. نتایج حاصله بیانگر این است که محدوده موردمطالعه در طی 30 سال گذشته دارای تغییرات چشمگیری بوده است. به طوری که در طول دوره اول (1988-1998) 67/1 کیلومترمربع کلاس خشکی به کلاس آب تبدیل شده است. در همین دوره 75/8 کیلومترمربع کلاس آب به کلاس خشکی تبدیل شده است. در طول دوره دوم (1998-2008) 58/6 کیلومترمربع کلاس خشکی به کلاس آب و 2/260 کیلومترمربع کلاس آب به کلاس خشکی تبدیل شده است. همچنین در دوره سوم (2008-2015) 7 کیلومترمربع کلاس خشکی به کلاس آب و 12 کیلومترمربع کلاس آب به کلاس خشکی تبدیل شده است. تغییرات به صورت پس روی نیز بیشتر ناشی از فعالیت های انسانی در این منطقه بوده است. به طوری که بیشترین تغییرات در محدوده شهر چابهار،کنارک و اسکله ها و بنادری است که در محدوده ساحلی این منطقه ایجادشده است. عامل مهم و تأثیرگذار دیگر در پس روی خط ساحلی این منطقه حجم زیاد رسوب گذاری در مصب رودخانه های این محدوده می باشد. عامل دیگر که باعث بالاآمدگی ساحل این منطقه شده تکتونیک می باشد.
سنجش ارزش های محیطی در تخمین تمایل به دریافت وام برای مقاوم سازی مساکن روستایی در برابر زلزله با استفاده از روش انتخاب تجربی مورد شناسی: بخش آباده طشک واقع در شهرستان نی ریز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
روستا همانند شهر پدیده ای پویاست که بر اساس میزان تحولات وارده و انطباق فرایند های درونی خود با آن، جریان توسعه را طی می کند. این امر الگوی تصمیم گیری منعطف و مؤثری را می طلبد تا برای هدایت نیروهای شکل دهنده آن مورد استفاده قرار گیرد. در طراحی این الگوها نه تنها مؤلفه های عام اقتصادی و ملاحظات اجتماعی؛ بلکه میزان تمایل و مشارکت های مردمی به پشتیبانی از این الگوها نیز بسیار مؤثر است. یکی از این زمینه های قابل اشاره، فرایند بهسازی و نوسازی مساکن روستایی است که بیانگر تمایل ساکنین به احیاء مساکن روستایی است. در این زمینه برآورد کمّی تمایل به پرداخت هر یک از ارزش های محیطی در انجام اینگونه طرح ها حائز اهمیت است. در تفکرات اقتصادی، برای سنجش چنین تمایلات اجتماعی، از روش های متفاوتی بهره برده می شود که معروف ترین آنها روش انتخاب تجربی است. در این پژوهش که با هدف شناسایی نحوه رتبه بندی و محاسبه میزان تمایل به پرداخت ارزش های محیطی و دریافت وام ساکنین جهت ارتقا سطح کیفی هر یک از ارزش های محیطی در ده سکونتگاه روستایی منطقه آباده طشک انجام گرفت، تلاش شد تا ارزش های محیطی طبق نظر ساکنین رتبه بندی و تمایل به پرداخت روستاییان برای هر یک از ارزش های محیطی سنجیده شود. نتایج حاصل از مدل انتخاب تجربی نشان داد که همه متغیرهای محیطی تعیین ارزش شده به جزء متغیر زیبایی که sig آن بالاتر از.05 بوده است، رابطه معناداری در نظر ساکنین برای انتخاب مشخصه های مسکن خود داشته اند(P<0.05) . همچنین نتیجه مدل رگرسیون لجیت حاکی از آن است که استحکام بنا در اولویت متغیرهای تعیین ارزش شده دیگر است.
پهنه بندی خطر زمین لغزش با استفاده از تحلیل سلسله مراتبی فازی با تأکید بر عوامل شکل دامنه (مطالعه ی موردی: شهرستان کامیاران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با وجود توسعه ی روزافزون شهرها، روستاها، مناطق و شهرک های صنعتی، راه های ارتباطی و غیره بررسی و مطالعه ی پایداری دامنه ها و تعیین میزان خطر نسبی آنها ضروری است. از میان روش های تعیین خطر نسبی زمین لغزش و پهنه بندی آن، روش های کمّی و نیمه کمّی نتایج مطلوب تری به دست می دهد. یکی از روش های نیمه کمّی روش تحلیل سلسله مراتبی (AHP) است که برای تحلیل موارد با معیار های چندگانه و به روش مقایسه زوجی مورد استفاده قرار می گیرد. در این تحقیق برای رفع ابهامموجوددرنظراتانسان ها، از تلفیق روش تحلیل سلسله مراتبی و سیستم فازی برای پهنه بندی خطر زمین لغزش در شهرستان کامیاران که در جنوب استان کردستان واقع است، استفاده شده است. در این مطالعه علاوه بر عوامل مرسوم در پهنه بندی خطر زمین لغزش، دو عامل شکل دامنه یعنی انحناء سطح و انحناء مقطع نیز استفاده شده است. نتایج به دست آمده بیانگر این است که 03/52 درصد مساحت منطقه دارای خطر نسبی کم و خیلی کم و مابقی دارای خطر نسبی متوسط به بالا می باشد. از میان عوامل مورد استفاده، عامل شیب، سنگ شناسی و کاربری اراضی به ترتیب بیشترین تأثیر و عامل شکل دامنه کمترین اهمیت را در ناپایداری دامنه های منطقه ی مورد مطالعه نشان می دهد.
پهنه بندی خطر پذیری زلزله و مکان یابی مناطق امن در زمان مخاطرات طبیعی با استفاده الگوریتم های هوش مصنوعی و GIS (مطالعه موردی: منطقه یک شهرداری کلان شهر اهواز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پ با توجه به اینکه مکان گزینی برای اسکان موقت پس از بروز سانحه زلزله را سازمان امدادرسانی بدون در نظر گرفتن استانداردهای لازم انجام می دهد؛ از این رو، این کار با مشکلات زیادی به ویژه در کلان شهرها همراه خواهد بود. برای پیشگیری از وقوع مشکلات و برای داشتن برنامه عملیاتی مدون پس از وقوع بحران زلزله، لازم است مناطق زلزله خیزی همچون کلان شهر اهواز به لحاظ مناطق خطرپذیر، مناطق امن برای اسکان موقت پس از بحران و همچنین مسیریابی بهینه برای رسیدن به مناطق امن، پهنه بندی و بررسی دقیق شو د. در این پژوهش، اهداف یادشده با استفاده از سیستم استنتاج فازی، تحلیل سلسله مراتبی فازی و همچنین GIS در منطقه یک کلان شهر اهواز مطالعه و نتایج حاصل مقایسه شده است. به همین منظور، مؤثرترین داده ها برای یافتن محل های پر خطر زلزله، امن و مسیریابی گردآوری و استفاده شد. بر اساس نتایج به دست آمده، سیستم استنتاج فازی در خصوص پهنه بندی خطر به میزان 85% منطبق بر نظر کارشناسان، و تحلیل سلسله مراتبی فازی تنها به میزان 41% منطبق بر نظر کارشناسان بود که این نتایج قابلیت و دقت بالاتر سیستم استنتاج فازی را در مقایسه با تحلیل سلسله مراتبی نشان می دهد. برای یافتن مناطق امن برای اسکان موقت پس از زلزله، نیز بعد از بررسی مساحت ها و نوع کاربری های پهنه های پیشنهادی با دو مدل، در مدل سیستم استنتاج فازی تعداد 25 سایت اسکان موقت و در مدل تحلیل سلسله مراتبی فازی 18 پهنه اسکان موقت استخراج و شناسایی شد . همچنین، در زمینه مسیریابی نتایج نشان داد، برای محدوده مورد مطالعه، هر دو مدل الگوریتم ژنتیک و دایجسترا مناسب و قابل به کارگیری است. مقدمه: سرعت شهرنشینی در شهرهای کشورهای در حال توسعه منجر به این گردیده است که نصف جمعیت جهان در حال حاظر در مناطق شهری مستقر شوند. بیشتر این مناطق با تراکم جمعیتی بالا، در برابر وقوع بحران هایی همچون زلزله آسیب پذیر می باشند. در مورد شهرهای زلزله خیز بهترین و مناسبترین اقدام، جداسازی انسان از منطقه خطر است. بهمین خاطر شناسایی قبلی و برنامه ریزی در شناسایی پهنه های خطر پذیر، مناطق امن و همچنین مسیریابی بهنیه برای رسیدن به سایت های اسکان موقت لازم و ضروری می باشد. با توجه به اینکه مکان گزینی برای اسکان موقت پس از بروز سانحه زلزله توسط سازمان امدادرسانی بدون در نظر گرفتن استانداردهای لازم انجام می شود لذا این کار با مشکلات زیادی بویژه در کلان شهرها توام خواهد بود. برای داشتن برنامه عملیاتی مدون پس از وقوع بحران زلزله، لازمست مناطق زلزله خیزی همچون کلان شهر اهواز بلحاظ مناطق خطرپذیر، مناطق امن جهت اسکان موقت پس از بحران و همچنین مسیریابی بهینه برای رسیدن به مناطق امن پهنه بندی و مورد بررسی دقیق قرار گیرند. شرایط خاص کلان شهر اهواز و مشکلات آن نظیر جمعیت میلیونی، وجود بافت های فرسوده، ساختمان های با مصالح غیرمسلح سنگین، معابر باریک، بالا بودن سطح آب های زیرزمینی و ...، تدوین معیارها و ضوابطی جهت پهنه بندی مناطق در معرض خطر را امری انکارناپذیر می گرداند. هدف این مقاله پهنه بندی خطرپذیری زلزله و تعیین مناطق امن جهت اسکان موقت پس از بحران با استفاده از سیستم استنتاج فازی و تحلیل سلسله مراتبی فازی و همچنین مسیریابی بهینه برای رسیدن به مناطق امن و مراکز تسهیلاتی با استفاده از الگوریتم ژنتیک و دایجسترا برای منطقه یک شهرداری کلان شهر اهواز واقع در استان خوزستان و مقایسه نتایج روش ها می باشد. روش شناسی تحقیق: در این پژوهش از دو روش سیستم استنتاج فازی و تحلیل سلسله مراتبی فازی برای پهنه بندی خطرپذیری زلزله و تعیین مناطق امن جهت اسکان موقت و از دو الگوریتم ژنیتیک و دایجسترا برای مسیریابی بهینه جهت رسیدن به مناطق امن و مراکز تسهیلاتی استفاده و نتایج با یکدیگر مورد مقایسه قرار گرفت. داده های مورد استفاده : شامل نقشه موقعیت گسل ها، نقشه خطوط پرفشار انتقال نیرو، نقشه خطوط پرفشار گاز، نقشه کاربری اراضی، نقشه خطوط مترو، نقشه راههای ارتباطی درون شهری، اطلاعات جمعیتی و نقشه های ممیزی املاک که موثرین پارامترها بر یافتن محل های پر خطر زلزله می باشند. 3- بحث و نتایج: 3-1) پهنه بندی خطرپذیری زلزله: 3-1-1) پهنه بندی خطر پذیری زلزله با استفاده از سیستم استنتاج فازی: برای ایجاد سیستم استنتاج فازی ابتدا متغیرهای زبانی و محدوده های استاندارد معیارها تعریف شد...
پهنه بندی احتمال رخداد بیشینه بارش روزانه در استان همدان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از خصوصیات مهم اقلیم همدان نامنظم بودن زمان بارش و ریزش حداکثر 24 ساعته در ماه های اسفند و فروردین است. این عامل، یعنی ریزش باران های شدید باعث افزایش خطر سیل در این استان گشته است. فصل زمستان ریزش به صورت برف است و زمان ذوب آن در فروردین ماه همراه با بارش باران باعث طغیان رودخانه ها می گردد. در ماه های دیگر سال خالی بودن زمین از پوشش زراعی و گیاهی و خشک بودن خاک و ... باعث افزایش سیلاب می گردد. عوامل سیل خیزی در استان همدان گوناگون و متنوع می باشد. از علل مهم و مؤثر در سیل خیزی یک منطقه، آب و هوا، ناهمواری پوشش گیاهی و ... هستند. در این مقاله حداکثر روزانه بارش به منظور پیش بینی حجم آب قابل استحصال ناشی از سیلاب ها و برنامه ریزی در جهت مدیریت منابع آب منطقه، مورد بررسی قرار گرفته است. بدین منظور بر اساس بارندگی های حداکثر 24 ساعته، نقشه مدل ارتفاعی و گرادیان بارش و نقشه هم باران منطقه برای دوره بازگشت های 2،10،25،50 با روش بهترین توزیع آماری برای منطقه (توزیع گمبل) برآورد و در محیط GISپهنه بندی شده (به روش کریجینگ) پهنه بندی شده با کاهش دوره بازگشت، میزان بارش محتمل روزانه کاهش می یابد. بر این اساس در دوره برگشت های فوق مناطق جنوب شرق و شمال غرب استان همدان (دشت کبودر آهنگ) دارای بیشترین بارش محتمل روزانه است. فراوانی تعداد سیل های رخ داده در استان، نشان دهنده این واقعیت است که مناطق نامبرده بیشترین و مهیب ترین سیل ها را در استان به خود اختصاص داده اند (سیل سال 1366منطقه کبودر آهنگ). طبق این نقشه ها مناطق شرقی استان دارای کمترین بارش محتمل روزانه است. نتایج این مطالعه می تواند در پهنه بندی و پیش بینی سیلاب و همچنین برنامه ریزی و مدیریت منابع آب منطقه بکاربرده شود.
رویکرد شبکه بندی هگزاگون در ارزیابی تخریب سیمای سرزمین (مورد مطالعه: شهرستان شمیرانات)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مطالعه که بر روی سیمای سرزمین شهرستان شمیرانات انجام گرفت، برای اولین بار شبکه بندی هگزاگون برای دستیابی به واحدهای همگن در اجرای مدل تخریب به کار گرفته شد. در این راستا، با توجه به وسعت محدودة مورد مطالعه یک شبکة هگزاگون متشکل از 36 واحد (سلول) ایجاد و هر سلول شبکه به عنوان یک زیرسیما در نظر گرفته شد. در ادامه، آسیب پذیری اکولوژیک، عوامل تخریب و شدت آن ها برای هر سلول با به کارگیری متریک های سیمای سرزمین محاسبه و براساس منطق فازی استانداردسازی و طبقه بندی شد. در پایان، بر مبنای ضرایب تخریب به دست آمده، تحلیل و پهنه بندی سیمای سرزمین انجام گرفت. در مجموع، 73 درصد از مساحت شهرستان شمیرانات با وضعیت تخریب کم و مستعد توسعه شناسایی شد که با رعایت محدودیت های اکولوژیکی و حریم های (رود دره ها، فاصله از گسل های اصلی و مناطق حفاظت شده) قابل توسعه است. همچنین، 23 درصد نیازمند بازسازی و احیاء و 4 درصد نیازمند اقدامات حفاظتی شناسایی شد. در صورت به کارگیری شبکة هگزاگون به عنوان مبنای ارزیابی تخریب سیمای سرزمین، ضمن محاسبة دقیق تر متریک ها و در نهایت، برآورد ضریب تخریب به تفکیک سلول های همگن، وضعیت کل سیمای سرزمین مورد مطالعه نیز از لحاظ میزان تخریب صورت گرفته و پتانسیل توسعة آتی مشخص خواهد شد.
ارزیابی آسیب پذیری بافت فرسوده شهر مرودشت در برابر زلزله با استفاده از (AHP) و (GIS)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شهر زیستگاه متراکم انسانی است که به دلیل حضور انسان، نیازمند امنیت و ایمنی در همه ابعاد کالبدی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و ... است. موقعیت جغرافیایی شهر مرودشت به گونه ای است که هم از نظر توپوگرافی و هم از نظر زمین شناسی درونی زمین، خطر وقوع زلزله این شهر را تهدید می نماید. وجود گسل های درونی زمین در منطقه مرودشت و اطراف آن، سابقه فعالیت این گسل ها، دوره بازگشت زلزله و پهنه بندی خطر لزره ای در کنار بافت فرسوده، وسعت، نوع و میزان فرسودگی، امکان تخریب پذیری بالا و. .. از مهمترین تهدیدات برای این شهر است. روش تحقیق در این پژوهش توصیفی / تحلیلی و بر اساس هدف پژوهش کاربردی است. ابزار مورد استفاده در این تحقیق پرسشنامه، مشاهده، مصاحبه با ساکنین و استفاده از کتب و مقالات است. در این پژوهش ابتدا با توجه به شرایط ویژه بافت فرسوده شهر مرودشت و همچنین پس از بررسی و مطالعات تحقیقات پیشین تعداد 9 شاخص از قبیل جنس سازه، قدمت بنا، کیفیت ساختمانها، عرض معابر، تراکم جمعیت، فاصله از آتشنشانی، دسترسی به فضای باز و نزدیکی به مراکز درمانی تعریف شد و برای هریک از شاخص ها، زیر شاخص هایی در نظر گرفته شده است و سپس به تدوین و توزیع 30 پرسشنامه بین کارشناسان و متخصصان شهر پرداخته شد و پس از آن به وزن دهی و اولویت بندی شاخص ها با استفاده از روش تحلیل سلسله مراتبی (AHP) و نرم افزار (Expert choict) پرداخته می شود. و در انتها با استفاده از سیستم اطلاعات جغرافیایی(GIS)، نقشه های آسیب پذیری بافت فرسوده مرودشت تهیه می شود. نتایج تحقیق نشانگر این است که در بین شاخص های مورد بررسی، شاخص کیفیت ساختمانها با وزن 0.328 دارای بالاترین وزن نهایی و شاخص فاصله از آتش نشانی با وزن 0.017 کمترین وزن نهایی را دارند و با توجه به نقشه نهایی آسیب پذیری مشاهده می گردد که توزیع مناطق با آسیب پذیری بالا حدود 32 درصد از مساحت بافت را در بر گرفته است، 31 درصد از بافت دارای آسیب پذیری متوسط و بقیه مساحت بافت را فضاهای دارای آسیب پذیری کم به خود اختصاص داده است.
ارائه یک رویکرد ترکیبی برپایه ی تئوری مجموعه ناهموار- درخت تصمیم در پایش تغییرات کاربری اراضی با استفاده از تصاویر سنجنده ی TM (مطالعه موردی: شهرستان شوشتر)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با پیشرفت علم و تکنولوژی، حجم زیادی از داده های فضایی و غیرفضایی در پایگاه داده های بزرگ ذخیره می شوند. تحلیل این داده ها به منظور تصمیم گیری نیاز به داده کاوی فضایی را بطور جدی برای کشف دانش ضروری می سازد. بکارگیری تصاویر ماهواره ای، تحلیل زمین آماری و انواع داده های فضایی در مطالعات پایش تغییرات کاربری اراضی ابزاری مفید و کاربردی هستند؛ اماآنچه در این میان مهم است استخراج قواعد دقیق بواسطه ادغام مقادیر داده های زیاد به منظور فراهم ساختن دانش درباره قلمرو مورد بحث است. تئوری مجموعه ناهموار (RST) یکی از تکنیک های داده کاوی است که بطرق گوناگون در مدلسازی عدم قطعیت در داده ها استفاده می گردد. از اینرو در این پژوهش، روش کشف دانش RST بمنظور استخراج قواعد در ترکیب با الگوریتم درخت تصمیم (DT) برای طبقه بندی تصاویر ماهواره ای و پایش تغییرات کاربری اراضی مورد استفاده قرار می گیرد. نتایج تحقیق حاکی از آن است که با توجه به تغییرات بوقوع پیوسته طی سه دوره زمانی 6891 (5631)، 8991 (7731) و 4102 (3931) می توان دریافت که تغییرات افزایشی و کاهشی چشمگیری بترتیب در اراضی ساخت شده و پهنه های آبی اتفاق افتاده است؛ در حالیکه اراضی کشاورزی تغییرات چندانی نداشته است. البته با توجه به سال پایه (6891) می توان بیان داشت که سطح زیرکشت اراضی کشاورزی منطقه نسبت به سال پایه که همزمان با جنگ تحمیلی بوده است تغییرات اندکی را شاهد بوده و این یعنی که طی سه دهه گذشته سطح زیرکشت به مانند دوره جنگ تحمیلی است. این امر بیانگر بحرانی است که در بخش کشاورزی در حال اتفاق افتادن است. همچنین نتایج به لحاظ متدولوژی با توجه به صحت کلی و آماره کاپا حاصل از مدل ترکیبی DT-RST می توان گفت که RST ابزاری قدرتمند در داده کاوی، تقلیل داده های زائد از پایگاه داده ها و استخراج قواعد برای بکارگیری در روش DTمی باشد.
پهنه بندی حساسیت وقوع زمین لغزش با استفاده از مدل هیبریدی قضیه بیز –ANP (مطالعه موردی: کرانه جنوبی حوضه آبریز اهر چای از روستای نصیرآباد تا سد ستارخان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقشه های حساسیت وقوع زمین لغزش یکی از مهم ترین ابزارهای لازم برای برنامه ریزان و تصمیم گیران محیطی به ویژه در مناطق کوهستانی است. در این پژوهش، پهنه بندی پتانسیل وقوع زمین لغزش در کرانه جنوبی حوضه آبریز اهرچای از روستای نصیرآباد تا سد ستارخان با استفاده از روش تحلیل شبکه ای بر پایه زمین لغزش های رخ داده درگذشته که به وسیله روش شی گرا استخراج و شناسایی گردیده است، و تئوری احتمالات شرطی (قضیه بیز)، موردمطالعه قرارگرفته است. تئوری بیز ، به عنوان مدلی سودمند و آزمایش شده در زمینه های مختلف، همچون مطالعه حرکات توده ای، تحقیقات معدنی و نقشه کشی چشمه های آب زیرزمینی می باشد. جهت وزن دهی به لایه ها در این روش ها، از10 پارامتر شیب زمین (به درجه)، جهت شیب، کاربری زمین، سنگ شناسی، بارش، شاخص تراکم پوشش گیاهی(NDVI)، شاخص طول شیب(LS)، شاخص رطوبت توپوگرافیک (TWI)، شاخص قدرت آبراهه (SPI)، فاصله از گسل و فاصله از آبراهه استفاده شده است. تعداد 70 درصد زمین لغزش ها (25 عدد) برای اجرای مدل و 30 درصد (10 عدد) دیگر برای اعتبارسنجی به کاررفته است. نتایج حاصله از روش مذکور و اعتبار سنجی میدانی مؤید دقت شناسایی 71.11٪ و دقت کلاس بندی 91.4٪ می باشد. با توجه به نتایج به دست آمده 02/34 درصد از اراضی محدوده موردمطالعه از پتانسیل بسیار بالایی برای وقوع زمین لغزش برخوردار می باشند. همچنین، درصد قابل توجهی از زمین لغزش ها در طبقه با حساسیت زیاد (05/57) قرار دارند. لذا می توان گفت دقت مدل های بکار رفته در پهنه بندی حساسیت وقوع زمین لغزش قابل قبول و خوب است.
طیف سنجی سرزندگی در بافت ها و محلات شهری با تلفیق رویکردهای توسعه ی پایدار، رشد هوشمند و نوشهرگرایی و کاربرد مدل الکتر (نمونه ی موردی: محلات شهر مرودشت)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بروز اندیشه های نوین در مباحث شهرسازی و ورود آنها به عرصه های مدیریت شهری موجب گردیده تا شهرها، تجارب متفاوتی را کسب کنند. افول حیات و سرزندگی در محلات شهری را می توان به عنوان یکی از نتایج پیروی از دیدگاه مدرنیسم دانست که همواره طرفدار کمّی گرایی بوده است و به مباحث کیفی بی توجهی نموده است. پژوهش حاضر با هدف طیف سنجی و سنجش ابعاد سرزندگی در بافت ها و محلات شهر مرودشت انجام شده است. روش تحقیق، تحلیلی- پیمایشی و مبتنی برمنابع اسنادی و پرسشنامه های محقق ساخته می باشد. به منظور تحلیل داده ها از مدل الکتر (electre) استفاده شده است. مراحل تحقیق شامل سنجش (از طریق 44 سنجه در قالب 6 بُعد اصلی)، ارزیابی و انتخاب محله ی برتر (منتخب از پنج بافت مختلف شهر) می باشد. طبق یافته های تحقیق، بافت شماره 4 و محلات آن عنوان سرزنده ترین و بافت شماره 3 و محلاتش کمترین میزان سرزندگی از نظر ساکنان را داشته اند. در ادامه با توجه به نحوه ی پراکنش عوامل مؤثر در سرزندگی از قبیل نوع توزیع کاربری های جاذب، محل قرارگیری فضاهای عمومی، موقعیت مراکز محله، کاربری زمین شهر و غیره . طیف سنجی سرزندگی در بافت های شهر مرودشت و محلات آن صورت می گیرد. نتیجه طیف سنجی به صورت نقشه های سرزندگی در محورهای اصلی، سرزندگی در مراکز اصلی، سرزندگی در نقاط گره گاهی، سرزندگی در لبه های بیرونی و محورهای پیرامونی بررسی شده است. در نتیجه آزمون طیف سنجی سرزندگی، بافت شماره 4 و محلات درون آن به سبب سرزندگی بیشتر، تمام گزینه های طیف سنجی را دربر می گیرند. در مقابل بافت شماره 3 و محلاتش با کمترین میزان سرزندگی هیچ یک از گزینه های طیف سنجی را شامل نمی شود.
بررسی روند تغییرات بارش و رواناب بااستفاده از مدل جهانی سطح زمین (GLDAS) در حوضه ی سد دوستی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه با توجه به کاهش منابع آب و بحران آبی موجود توجه به مدیریت صحیح یکپارچه منابع آب بخصوص در مناطق مرزی امری مهم و ضروری می باشد. یکی از اقدامات اساسی در این زمینه آگاهی از میزان بارش و رواناب و روند تغییرات آن در محدوده حوضه های آبریز است. اما عدم دسترسی به داده های میدانی کافی در حوضه های مرزی این امر را با مشکل اساسی روبه رو می سازد. جهت فایق آمدن به این مشکل می توان از داده های سنجش از دور و مدل های جهانی استفاده نمود. هدف از انجام این تحقیق، بررسی روند تغییرات بارش-رواناب در حوضه ی سد دوستی با استفاده از مدل جهانی سطح زمین (GLDAS) می باشد. بدین منظور از داده های جهانی سطح زمین در 7 پیکسل 5/1 در 5/1 درجه ای بین عرض های جغرافیایی 5/36-35 شمالی و طول های جغرافیایی67-5/59 غربی استفاده شد. نوع تغییرات و روند داده های مدل از طریق شبیه سازی، ضریب همبستگی پیرسون، آزمون های من-کندال و من-کندال دنباله ای در طی 10 سال از سال 2004 تا 2013 به صورت فصلی و سالانه مورد بررسی قرار گرفت. نتایج به دست آمده از تحلیل داده ها نشان داد که در شرق و جنوب شرقی حوضه ی مورد مطالعه همبستگی بین بارش و رواناب ضعیف تر از سایر نقاط است همچنین در سطح اطمینان 95% برای داده های سالانه برای بارش تنها در پیکسل 7 و برای رواناب در پیکسل های 6 و 7 روند منفی هستند. در ارتباط با داده های فصلی، بارش تنها در فصل بهار در دو پیکسل 5 و 7 و رواناب در پیکسل 7 در فصل های زمستان و تابستان روند منفی تشخیص داده شد. نتایج این مدل نشان می دهد که مدل GLDAS جهت مطالعه بارش-رواناب در نقاطی که دسترسی به داده های زمینی دشوار است، می تواند بسیار کاربردی و مفید باشد زیرا امکان بررسی مناطق وسیع با هزینه ی کم را دارد.
ارزیابی و پهنه بندی احتمال خطر زمین لغزش در حوضه آبریز یایجیلو با مدل AHP(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی عوامل مؤثر در وقوع زمین لغزش، تهیه نقشه آسیب پذیری و دوری جستن از مناطق مستعد وقوع زمین لغزش می تواند کمک مؤثری در کاهش خسارت های احتمالی و مدیریت خطر حاصل از این پدیده داشته باشد. برای بررسی و پهنه بندی خطر زمین لغزش در این حوضه ابتدا نقشه ها و لایه های اطلاعاتی عوامل اصلی مؤثر در رخداد این پدیده از قبیل شیب، جهت شیب، بارش، لیتولوژی، کاربری اراضی، فاصله از گسل، فاصله از آبراهه و طبقات ارتفاعی در سامانه اطلاعات جغرافیایی (GIS) تهیه گردید و سپس با استفاده از تصاویر ماهواره ای و عملیات میدانی زمین لغزش های موجود در منطقه شناسایی شد. در مرحله بعد با به کارگیری روش تحلیل سلسله مراتبی (AHP) عوامل موردبررسی در مرحله پیشین به صورت زوجی مقایسه و وزن هر یک از عوامل که مبین میزان تأثیر آن ها است محاسبه شده است. وزن های به دست آمده در محیط نرم افزار Arc Map به لایه و کلاس مربوطه اعمال گردید و سپس اقدام به تلفیق لایه های مؤثر شناسایی شده در زمین لغزش گردید. و درنهایت نقشه پهنه بندی خطر وقوع زمین لغزش در حوضه یایجیلو به دست آمد. نتایج حاصل از این بررسی نشانگر این است که روش تحلیل سلسله مراتبی به دلیل استوار بودن بر مبنای مقایسه زوجی موجب سهولت و دقت در انجام محاسبات لازم و ارائه نتایج به دلیل دخالت دادن تعداد زیادی از عوامل در مقایسه با سایر روش های پهنه بندی خطر زمین لغزش است. نتایج پژوهش نشان دهنده این است که در حدود 36/2 در صد از مساحت حوضه یایجیلو، احتمال وقوع زمین لغزش خیلی زیاد بوده، همچنین در 93/21 درصد احتمال وقوع زیاد، 38/45 درصد احتمال وقوع متوسط، 14/28 درصد احتمال وقوع کم و در 21/3 درصد احتمال وقوع خیلی کم می باشد.
سنجش قابلیت جرم خیزی پارک های شهری خوی براساس مدل ترکیبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله، ظرفیتسنجی جرائم انجامشده در پارک های شهر خوی انجام میگیرد و داده ها براساس سه مدل ضریب ویژگی، استانداردسازی و از طریق AHP رتبه بندی میشوند. پس از شناسایی هشت پارک مهم شهر، ابتدا جرائم از نظر فراوانی و درصد طبقه بندی میشوند. سپس با توجه به معیارها و زیرمعیارهای رسمی طبقه بندی شدة جرم در کتب حقوقی، مدل ضریب ویژگی و استانداردسازی داده ها پیاده شد. در پایان نیز با استفاده از نرم افزار Expert Choice، تمامی معیارها و زیرمعیارها از طریق مقایسة دوبه دویی انجام گرفت و خروجی های آن به صورت جداول طبقه بندی شده تنظیم شد. مطابق نتایج، پارک طوبی (بهاران) براساس انواع مختلف جرمخیزی در رتبة اول و پارک ملت در رتبة آخر قرار دارد. خریدوفروش مواد مخدر، رابطه نامشروع و قماربازی و شرط بندی نیز از نظر شدت و تعداد در رتبه های اول تا سوم قرار گرفتند. همچنین نتایج نشان داد دو پارک شهر شادی و لاله شرایط نامساعدی برای حیات آتی دارند و شهر شادی به عنوان مهم ترین مکان تفریحی در گذشته، هم اکنون اوضاع بسیار نامطلوبی از جمله حضور مداوم معتادان و جرائم عمومی دارد. برای سنجش شدت جرائم براساس افکار عمومی، بعد از طبقه بندی آنها به زبان ساده، 382 نمونه از مجموع 75000 عضو جامعة آماری، براساس فرمول کوکران انتخاب شدند و پرسشنامه در هشت پارک منتخب توزیع شد. سپس براساس آن، جرائم براساس شدت از 1 تا 5 امتیازدهی شدند. براساس نتایج، قتل با 1910 و بچهدزدی با 1786 بیشترین و ایجاد مزاحمت برای بانوان با 765 و وندالیسم با 708، کمترین امتیاز را کسب کردند.
نقشه بندی فرسایندگی باران در استان کرمان با روش های زمین آماری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف تعیین شاخص فرسایندگی باران (EI30) در اقلیم نیمه خشک استان کرمان انجام گرفت. بدین منظور برای مناطق فاقد ایستگاه های باران نگار از تحلیل رگرسیونی بین این شاخص و بعضی شاخص های زودیافت برای 17 ایستگاه مجهز به باران نگار استفاده شد. مناسب ترین رابطة رگرسیونی بر مبنای شاخص متوسط حداکثر بارندگی ماهانه به میزان (882/0R2= ) بود. سپس، با بررسی تمامی ایستگاه های هواشناسی در استان کرمان (آمار شدت و روزانة بارندگی)، 135 ایستگاه با بیش از 20 سال آمار برای تهیة نقشة فرسایندگی باران انتخاب شد. نتایج نشان داد حداکثر و حداقل شاخص مورد نظر به ترتیب برابر با 74/213 و 91/24 مگاژول- میلی متر بر هکتار در ساعت و در سال برای ایستگاه های سلطانی و دولت آباد اسفندقه بود. در نهایت، با استفاده از تکنیک ارزیابی متقابل، روش زمین آماری کریجینگ ساده مناسب ترین روش پهنه بندی انتخاب و نقشة پهنه بندی شاخص فرسایندگی باران برای استان کرمان در نرم افزار ArcGIS 10.3 تهیه شد. نتایج نشان داد مقدار این شاخص در غرب و جنوب غربی استان دارای بیشترین و در شرق، جنوب و شمال استان دارای کمترین مقدار است. همچنین، معادلات مربوط به همبستگی شاخص های مورد بررسی با شاخص EI30 به دست آمد که نشان دهندة همبستگی قوی این شاخص با شاخص های زودیافت بود.
ارایه مدلی برای ارزیابی کیفیت محیط طبیعی نواحی روستایی به کمک سیستم های دانش بنیان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: تحقیق حاضر به دنبال ارایه الگویی دانش بنیان برای اندازه گیری و ارزیابی کیفیت محیطی در مناطق روستایی است و مناطق روستایی شهرستان های قوچان- فاروج به عنوان مطالعه موردی انتخاب شده است.
روش: در این تحقیق نواحی روستایی شهرستان های قوچان- فاروج مورد ارزیابی قرار گرفته است. برای ارزیابی از 15 شاخص، در قالب 4 مؤلفه استفاده شده است. برای ارزیابی کیفیت محیطی از سیستم دانش بنیان بر اساس سیستم استنباط فازی به کارگرفته شده است.
یافته ها: زندگی انسان به شدت وابسته به محیط و خدماتی است که از سوی محیط ارایه می شود. کیفیت محیطی، با مجموعه ای از خصوصیات و صفات مشخص می شود که به کمک آن ها می توان به ارزیابی شرایط محیط پرداخت. مناطقی که دارای شرایط محیطی بهتری هستند بستر و زمینه مناسبت تری برای زندگی و فعالیت های بشر فراهم می آورند. یافته های تحقیق دو بخش می باشد: یک بخش پایگاه دانش است که به کمک آن امکان ارزیابی کیفیت محیطی وجود دارد و همچنین، قوانین و شرایط حاکم برای ارزیابی کیفیت محیطی مشخص می شود و دیگر، پهنه بندی منطقه است. بسط این مدل می تواند در تحقیقات بعدی با تلفیق آن روش های کشف دانش و شبکه های عصبی مصنوعی باشد.
راهکارهای عملی: در مطالعات و برنامه ریزی نواحی روستایی، کیفیت محیطی برتصمیم گیری ها اثر مستقیم داشته و می تواند موفقیت برنامه ها را تضمین کند. ارزیابی کیفیت محیط، یکی از ابزارهای مهم در زمینه برنامه ریزی فضایی و برنامه ریزی محیطی است و مدل ارایه شده در این جا می تواند راهکاری عملی در زمینه سنجش و ارزیابی کیفیت محیطی محسوب شود.