فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۴۱ تا ۱۶۰ مورد از کل ۲۸۰ مورد.
همسوسازی فناوری اطلاعات و کسب و کار: مفاهیم، اندازه گیری و چالش ها
حوزههای تخصصی:
یکی از نگرانی های اصلی مدیران کسب و کار طی سال های گذشته، بکارگیری فناوری اطلاعات به روشی مناسب و به موقع و هماهنگ با استراتژی ها، اهداف و نیازهای کسب و کار بوده است. این نگرانی، هم به نحوه همسوسازی فناوری اطلاعات با کسب و کار و هم همسوسازی کسب و کار با فناوری اطلاعات اشاره دارد. نتایج پیمایش های اخیر نشان می دهد که در اکثر شرکت ها، فناوری اطلاعات با استراتژی کسب و کار همسو نمی باشد. بنابراین، همسویی بین نیازهای کسب و کار و توانمندی های فناوری اطلاعات همچنان یکی از حوزه های نگرانی قابل توجه است. در این نوشته قصد داریم تا با مروری بر ایجاد مفهوم همسویی بین فناوری اطلاعات و کسب و کار و نحوه ارزیابی و اندازه گیری آن، چالش های همسوسازی را درک کنیم و به مسائلی که همسوسازی فناوری اطلاعات و کسب و کار در عمل با آنها مواجه است، بپردازیم. این نوشته سعی دارد تا رهنمودی در جهت توسعه دانش همسویی کسب و کار و فناوری اطلاعات هم برای دانشگاهیان و هم برای شاغلین در حرفه فراهم کند
بررسی رابطه فرایند چرخه ای دانش و نرخ بازده سرمایه
حوزههای تخصصی:
در این تحقیق ما به بررسی رابطه مدیریت دانش سازمانی و موفقیت در شرکت های صنایع غذایی عضو بورس میپردازیم. برای ارزیابی فعالیت شرکت ها در زمینه مدیریت دانش از مدل فرایند چرخه ای دانش و برای ارزیابی موفقیت شرکت ها از معیار نرخ بازده سرمایه (RIO) استفاده شده است. هدف ما در اصل بررسی تئوری مزیت های رقابتی دانش محور و رابطه مدیریت دانش و کسب مزیت رقابتی پایدار بوده است. نتایج حاصل نشان داد در میان مؤلفه های فرایند چرخه ای دانش(خلق، تجمیع، درونی سازی، اشتراک و کاربرد دانش)، خلق و کاربرد دانش قوی ترین رابطه را با کسب و حفظ مزیت رقابتی پایدار داشتند
ارائه مدل ساختاری مدیریت دانش و انعطاف پذیری سازمانی (با در نظر گرفتن نقش فرهنگ سازمانی و نوآوری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جامعه آماری پژوهشِ توصیفی- پیمایشیِ حاضر که به صورت مقطعی در نیمه اول سال 1393 مورد مطالعه قرار گرفته است، کارکنان یکی از سازمان های دولتی استان بوشهر است. نمونه مورد مطالعه به شیوه نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شده است. برای تجزیه و تحلیل داده های جمع آوری شده، از شیوه مدل سازی معادلات ساختاری به کمک نرم افزار آموس استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد، فرهنگ سازمانی و ترویج نوآوری سازمانی تأثیر عمده ای در ایجاد انعطاف پذیری سازمانی بر پایه مدیریت دانش دارد. آزمون فرضیه ها همچنین نشان داد، مدیریت دانش به صورت مستقیم و غیرمستقیم بر انعطاف پذیری سازمانی تأثیرگذار است. در نهایت پیشنهاد می شود، مدیران سازمان با فراهم آوردن زمینه های فرهنگی مناسب، از نوآوری سازمانی به عنوان دروازه ورود به مدیریت دانش با هدف ایجاد سازگاری سازمانی استفاده نمایند.
بررسی تأثیر فرهنگ سازمانی و سبک رهبری بر پذیرش تکنولوژی و مدیریت دانش (مورد مطالعه: شرکت های تولیدی استان قزوین)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این تحقیق بررسی تأثیر فرهنگ سازمانی و سبک رهبری بر مدیریت دانش با درنظرگرفتن نقش میانجی پذیرش تکنولوژی است. فرضیه های این تحقیق با به کارگیری داده های حاصل از نمونه ای شامل 54 شرکت تولیدی استان قزوین و با روش مدل سازی معادلات ساختاری مبتنی بر واریانس (فن حداقل مربعات جزئی) و تحلیل مسیر تجزیه وتحلیل شد. یافته های این تحقیق نشان دهندة تأثیر مثبت فرهنگ سازمانی و رهبری تحول گرا بر پذیرش تکنولوژی و مدیریت دانش است، اما بین رهبری مبادلاتی و مدیریت دانش رابطة معنادار یافت نشد. همچنین، یافته ها حاکی از تأثیر منفی رهبری مبادلاتی بر پذیرش تکنولوژی است. در میان شاخص های تبیین کنندة رهبری تحول گرا؛ انگیزه و الهام بخشی (بیشترین تأثیر)، توجه فردی و تحریک فکری بر مدیریت دانش تأثیر مثبت دارند در حالی که هیچ یک از شاخص های تبیین کنندة رهبری مبادلاتی تأثیر معنادار بر مدیریت دانش و پذیرش تکنولوژی نداشته اند. در نهایت، پذیرش تکنولوژی نیز بر مدیریت دانش تأثیر مثبت معنادار دارد. نتایج این پژوهش مدیران شرکت را به درک صحیح از تأثیرگذاری سبک رهبری آن ها و فرهنگ سازمانی بر پذیرش تکنولوژی به منظور بهبود مدیریت دانش شرکتشان رهنمون می کند.
بررسی رابطة بین دو دسته از عوامل سازمانی (ساختار و فرهنگ) با مدیریت دانش در دانشگاه افسری امام علی (ع)
حوزههای تخصصی:
در عصر دانایی که دانش مهمترین سرمایة هر سازمان و جامعه ای محسوب می شود، مدیریت دانش وظیفة سازمان هایی است که می خواهند به سازمان یادگیرنده تبدیل شوند. بسیاری از سازمان ها که می خواهند بقا و موقعیت رقابتی خود را حفظ کنند، مدیریت دانش را در پیش گرفته اند. اما موفقیت این امر مستلزم آن است که عوامل سازمانی مختلف موجود در یک سازمان از جمله ساختار و فرهنگ سازمانی دارای ویژگی های خاصی بوده و از انسجام و هماهنگی لازم برخوردار باشند.
وجود شکاف و ناهماهنگی در بین این عوامل، مانع مدیریت دانش خواهد شد. در این پژوهش از میان عوامل سازمانی متعددی که در مدل های سازمانی مختلف ذکر شده اند، به بررسی دو عامل کلیدی «ساختار سازمانی» و «فرهنگ سازمانی» در رابطه با مدیریت دانش پرداخته می شود. «خلق دانش» و «انتقال دانش» به عنوان دو فعالیت اصلی و کلیدی مدیریت دانش در نظر گرفته شده اند که ارتباط عوامل سازمانی با این دو عامل کلیدی مورد بررسی قرار گرفت.
روش پژوهش به صورت (توصیفی- پیمایشی) است و برای گردآوری اطلاعات از پرسشنامه و منابع کتابخانه ای استفاده شده است. جامعة آماری در این تحقیق کلیة فرماندهان، مدیران و استادان دانشگاه افسری با مدرک کارشناسی به بالا می باشد. نتایج نشان می دهد که رابطة معناداری بین این عوامل سازمانی و مدیریت دانش وجود دارد. بنابراین باید به سازمان به عنوان یک «سیستم» نگاه کرد و همة این عوامل را مورد توجه قرار داده و وضعیت آنها شناسایی و تحلیل شود. بررسی وضعیت عوامل سازمانی از حیث ویژگی های لازم در رابطه با مدیریت دانش، اقدام اولیة مهمی است که می تواند بنیان مستحکمی برای اقدامات بعدی در این راستا فراهم سازد.
قابلیت های رقابتی در شرکتهای دانش بنیان مدلی برای تبیین نقش چابکی استراتژیک و یادگیری استراتژیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه به دلیل عدم وجود قطعیت و ثبات در محیط کسب و کار از یک سو و ظهور مستمر نوآوری های یکباره حاصل از فعالیت شرکتهای دانش بنیان از سوی دیگر، مفهوم رقابت در میان شرکتهای فعال در صنعت متفاوت شده است. برمبنای این تغییر پارادایم، شرکت ها بایدبه منظور باقی ماندن و موفقیت در بازار، بر ایجاد نقاط قوت و قابلیت های رقابتی خود تمرکز نمایند. هدف اصلی پژوهش حاضر تبیین الگوی تاثیرگذاری چابکی استراتژیک و یادگیری استراتژیک بر قابلیت های رقابتی شرکتهای دانش بنیان، در شرکت های دانش بنیان پارک علم و فناوری بوشهر می باشد. پژوهش حاضر از نظر هدف، پژوهشی کاربردی و از نظر روش جمع آوری داده ها، پیمایشی است. جامعهآماری اینپژوهشراکلیهشرکتهایفعالدرپارکعلموفناوریشهربوشهر تشکیل می دهد. به منظور بررسی فرضیات پژوهش و آزمون مدل نیز از نرم افزار SMART PLS استفاده گردیده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که، یادگیری استراتژیک و چابکی استراتژیک تأثیر مثبت و معناداری بر قابلیت های رقابتی شرکت های دانش بنیان دارند، هم چنین یادگیری استراتژیک بر چابکی استراتژیک این شرکت ها تأثیر مثبت و معناداری دارد.
ارائه متدولوژی استراتژی مدیریت دانش بر اساس مارپیچ دانش سازمان
حوزههای تخصصی:
برای ارزیابی و انتخاب استراتژی مناسب مدیریت دانش، عوامل سازمانی زیادی باید مورد توجه قرار گیرد. از طرفی در رویکرد دینامیک و پویا با نگاهی همه جانبه به سازمان برای ایجاد استراتژی مدیریت دانش، فرآیندهای خلق دانش، تسهیم دانش، حفظ دانش و کسب دانش به طور مستقیم بر انتخاب استراتژی های مناسب نقش دارند. در این پژوهش برای تدوین استراتژی مدیریت دانش، متدولوژی ارائه می شود که در آن با تفکیک زیرساخت ها و فرآیندهای مدیریت دانش، گلوگاه فرآیند مارپیچ دانش سازمان شناسایی شده و بر این اساس راهکارهای راهبردی برای سازمان ها تدوین می شود. بدین منظور با مرور مبانی نظری پژوهش های پیشین، عوامل تأثیرگذار بر استراتژی مدیریت دانش سازمانی، از چارچوب ها و روش های اجرایی استخراج شدند. در این متدولوژی عواملی که بر استراتژی مدیریت دانش، اثر می گذارند عبارت اند از: ساختار سازمانی، فرهنگ سازمانی، فناوری اطلاعات، راهبردهای منابع انسانی و فرآیندهای تسهیم، حفظ، کسب و خلق دانش. در این متدولوژی بر تأثیر متقابل ساختار سازمان، استراتژی های فناوری اطلاعات و مدیریت منابع انسانی، با رویکردی در فرآیندهای مارپیچ دانش سازمان، بر استراتژی مدیریت دانش تأکید می شود. متدولوژی ارائه شده در قالب فرضیه های تحقیق با نظرسنجی از 36 خبره سازمانی و دانشگاهی، با استفاده از آزمون t تک نمونه و تحلیل عاملی تأییدی، مورد تأیید قرار گرفت. در پایان این متدولوژی در دو سازمان با ماهیت مختلف، پیاده سازی و نتایج آن در دو سازمان، تحلیل و مقایسه شد.
بررسی ارتباط بین عدم قطعیت محیطی، قابلیت مدیریت دانش و ساختار سازمانی
حوزههای تخصصی:
محققین در حال بررسی کردن این مسئله هستند که چگونه قابلیت دانش مدیریت به ساختارهای سازمانی کمک می کند تا برعدم قطعیت محیطی غلبه کند. بنابراین این تحقیق یک الگوی یکپارچه را ایجاد و آزمایش می کند تا رابطه بین عدم قاطعیت محیطی، قابلیت دانش مدیریت و ساختارسازمانی را بررسی کند. اطلاعات لازم برای این تحقیق از 125 شرکت جمع آوری و تحلیل شده است. نتایج حاصله، از تحلیل الگوی معادلات ساختاری نشان می دهد که عدم قطعیت محیطی گرایش دارد تا شرکت ها را ملزم کند که قابلیت مدیریت دانش شان را افزایش دهند تا بدین ترتیب خودش را در قالب تغییرات ساختاری نشان دهد.
الگوی عوامل زمینه ای مناسب برای سازمان های دانشی
حوزههای تخصصی:
بررسی نقش ویژگی های شخصیتی در تسهیم دانش (مورد مطالعه: دانشجویان شاغل دانشکدة مدیریت دانشگاه تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از ضروریات سازمان ها در عصر یادگیری، تسهیم دانش بین افراد سازمان است. از این رو، شناسایی عوامل مؤثر بر تسهیم دانش اهمیتی بسیار دارد. در این مطالعه رابطة میان ابعاد مدل پنج عاملی شخصیت (برون گرایی، سازگاری، وظیفه شناسی، روان رنجوری، گشودگی در برابر تجربه) و رفتار تسهیم دانش بررسی می شود تا به مدیران و سازمان ها در پیاده سازی مؤثر تسهیم دانش کمک کند. بدین منظور پرسشنامه ای برای سنجش این متغیرها طراحی شد و پس از اطمینان از پایایی و روایی با اجرای تحلیل عاملی تأییدی، در میان نمونه ای متشکل از 332 نفر از دانشجویان دانشکدة مدیریت توزیع شد. روش تحقیق پیمایشی– همبستگی و به طور مشخص مبتنی بر مدل معادلات ساختاری است. یافته های تحقیق نشان داد بعد سازگاری بر تسهیم دانش اثر مثبت و معنا دار، اما بعد روان رنجوری بر تسهیم دانش اثر منفی و معنادار دارد.
مدیریت دانش و کاربرد آن در موسسات تولیدی و صنعتی
حوزههای تخصصی:
بررسی رابطة چگونگی استقرار مدیریت دانش با سلامت سازمانی در دانشگاه افسری امام علی(ع)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی اثر عوامل درون سازمانی بر عملکرد سازمان با در نظر گرفتن نقش مدیریت دانش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چگونگی تأثیر عوامل سازمانی در شکل گیری نوع مدیریت دانش و تأثیر این فضای مبتنی بر سرمایه های حاصل از دانش بر عملکرد سازمان، کانون توجه بسیاری از پژوهشگران است. در این پژوهش به بررسی تأثیر عوامل سازمانی متشکل از فرهنگ سازمانی، ساختار و راهبرد سازمانی بر عملکرد سازمان با در نظر گرفتن نقش مدیریت دانش پرداخته می شود. جامعه آماری این تحقیق، بخشی از جامعه ی بانکی انتخاب گردید. تعداد 210 عدد پرسش نامه مشتمل بر سؤالات چند گزینه ای طیف لیکرت تدوین گردید و پس از آزمون روایی و اعتبار، بین افراد نمونه به صورت الکترونیک و حضوری توزیع شد. داده ها با استفاده از نرم افزارهای SPSS و LISREL تحلیل شدند. نتایج حاکی از تأثیر مثبت فرهنگ سازمانی (59/2=t، 26/0= β)، راهبرد سازمانی (32/3=t، 30/0=β) و مدیریت دانش (42/5=t، 57/0= β) بر عملکرد سازمانی بود در حالی که تأثیر ساختار سازمانی بر عملکرد قابل توجه نبود. (11/1=t، 06/0= β) از طرفی نقش مدیریت دانش به عنوان میانجی برای متغیرهای فرهنگ سازمانی و راهبرد سازمانی نیز مورد تأیید قرار گرفت. در نتیجه می توان گفت بهبود مدیریت فرایندهای مربوط به دانش سازمانی که متأثر از عواملی چون فرهنگ و راهبرد سازمانی است، منجر به افزایش عملکرد سازمانی می شود. با توجه به عوامل مؤثر در پردازش دانش و زیرساخت های آن، پیشنهادهایی ارایه شده است.
بررسی تأثیر سیستم کاری تعهد بالا بر تسهیم دانش و نوآوری سازمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اگرچه نتایج پژوهش ها نشان دهنده تأثیر چشم گیر اقدامات مدیریت منابع انسانی بر نوآوری سازمان است اما این تحقیقات تأثیر اقدامات مدیریت منابع انسانی بر نوآوری را بصورت سیستمی بررسی نکرده اند ضمن اینکه نحوه یا فرآیند تأثیرگذاری این اقدامات بر نوآوری کاملاً شناخته شده نیست. پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین سیستم کاری تعهد بالا و نوآوری سازمانی انجام شد. این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر نحوه گردآوری داده ها توصیفی- همبستگی است. کارکنان دانشی شرکت سیماران به عنوان جامعه آماری این تحقیق انتخاب شدند. نمونه گیری به روش سرشماری انجام شد و تمامی 220 نفر اعضای جامعه به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. برای سنجش متغیرهای تحقیق از ابزار پرسشنامه استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزارهای اس پی اس اس و لیزرل انجام شد. پایایی ابزارهای سنجش با آزمون آلفای کرونباخ و روایی سازه با آزمون تحلیل عاملی تأییدی بررسی شد. برای آزمون فرضیه ها از مدل ساختاری استفاده شد. طبق یافته های این پژوهش، سیستم کاری تعهد بالا هم بصورت مستقیم و هم از طریق متغیر میانجی ادراک از اعتماد سازمانی بر تسهیم دانش تأثیر مثبت و معنادار می گذارد. نتایج همچنین نشان می دهد تسهیم دانش بر نوآوری سازمان تأثیر مثبت و معنادار می گذارد.