هدف مطالعه بررسی تاثیر کیفیت خدمات گردشگری بر وفاداری به مقصد با توجه به نقش میانجی تصویرذهنی از مقصد و رضایت گردشگران است. تحقیق با هدف کاربردی و روش توصیفی و پیمایشی و با بکارگیری پرسشنامه پاسخ بسته در گردآوری اطلاعات انجام گرفته است. نمونه آماری را 388 نفر از گردشگران (تابستان 1395) مکان های پربازدید استان قزوین تشکیل داده است. مدل پژوهش با معادله یابی ساختاری بررسی و نتایج حاکی است که کیفیت خدمات گردشگری بر رضایت و تصویرذهنی گردشگری و همچنین تصویرذهنی بر رضایت و وفاداری و رضایت بر وفاداری به مقصد گردشگری تاثیر می گذارد. نقش میانجی رضایت و تصویرذهنی در رابطه بین کیفیت خدمات گردشگری و وفاداری به مقصد گردشگری و در نهایت نقش میانجی تصویرذهنی در رابطه بین کیفیت خدمات گردشگری و رضایت گردشگران مورد تایید قرار گرفت.
در محیط فرارقابتی کنونی بازاریابان مقاصد گردشگری، بایستی بر برندسازی و عوامل تشکیل دهنده برند مقصد گردشگری توجه ویژه ای نمایند. از آنجایی که توجه و درگیری ذهنی، انتخاب و قصد بازدید از عناصر اساسی در ساختار برند گردشگری می باشد، هر گونه تغییر در این عناصر می تواند در تقاضای بازدید مجدد حائز اهمیت باشد. در این پژوهش به بررسی اثر درگیری ذهنی پایدار گردشگری در قصد بازدید مجدد گردشگران داخلی در مقایسه با گردشگران بین المللی با تأثیر و بدون تأثیر متغیرهای واسطه(آگاهی از برند، تصویر برند، کیفیت درک شده برند و وفاداری به برند) پرداخته شده است. پژوهش حاضر به لحاظ هدف کاربردی و از نظر روش تحقیق در زمره ی تحقیقات توصیفی پیمایشی قرار می گیرد. جامعه آماری پژوهش، گردشگران بین المللی و داخلی شهر تهران می باشد. تحلیل های آماری نیز با استفاده از نرم افزار اس، پی اس، اس و آموس انجام و در آزمون تحلیل مسیر فرضیه ها نیز از روش بوت استراپ استفاده شده است. یافته ها پژوهش حاکی از آن است که درگیری پایدار ذهنی گردشگر بر قصد بازدید گردشگران داخلی با تأثیر متغیرهای واسطه اثرگذار می باشد و درگیری پایدار ذهنی گردشگر بر قصد بازدید مجدد گردشگران بین المللی با تأثیر و بدون متغیرهای واسطه تأثیر مثبت و معناداری دارد در واقع بازدید مجدد از مقصد گردشگری شهر تهران مستلزم توجه به آگاهی از برند، تصویر برند، کیفیت برند مقصد، وفاداری به برند مقصد و درگیری پایدار گردشگری است. این عوامل دارای روابط متقابل بوده و اثر آن ها در بین گردشگران داخلی با گردشگران خارجی متفاوت است. بنابراین بازاریابی و استراتژی برندسازی برای گردشگران داخلی باید متفاوت از برندسازی برای گردشگران بین المللی باشد.
همگام شدن با روندهای جهانی و کسب مزیت رقابتی مستلزم این است که مقصدهای گردشگری راهبردهای خود را بر اساس شناخت اهمیت ویژگی های رقابت پذیری مقصد و عملکرد خود در این زمینه تدوین نمایند. در پژوهش حاضر، رویکرد IPA برای ارزیابی اهمیت فعالیت های مختلف جهت کسب مزیت رقابتی در مدیریت مقصد و بررسی عملکرد دو مقصد یزد و شیراز مورد استفاده قرارگرفته است. نتایج نشان داد که از دید خبرگان، در هر دو مقصد حدود نیمی از معیارها با اهمیت اندک و عملکرد ضعیف، اولویت پایینی برای اختصاص منابع دارند. بر اساس میانگین امتیازهای مرتبط با اهمیت، در شهر یزد ابعاد «مدیریت بحران»، «بازاریابی»، «تغییرات اقلیمی»، «آموزش گردشگری و مهمان نوازی»، «توسعه پایدار» و «توسعه محصول و نوآوری» و در شهر شیراز ابعاد «تغییرات اقلیمی»، «بازاریابی»، «مدیریت بحران»، «توسعه پایدار»، «توسعه محصول و نوآوری» و «آموزش گردشگری و مهمان نوازی» به ترتیب از بااهمیت ترین تا کم اهمیت ترین ابعاد مربوط به رقابت پذیری مقصد شناخته شدند.