فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۱ تا ۸۰ مورد از کل ۵٬۲۵۵ مورد.
منبع:
روابط آفریقا آسیا دوره اول بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
112 - 139
حوزههای تخصصی:
منطقه شمال آفریقا و خاورمیانه یکی از مناطق مهم ژئوپلیتیکی محسوب می گردد که از دیرباز تاکنون مورد توجه قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای قرار داشته است. در این منطقه تونس یکی از کشورهای مهم از منظر ژئوپلیتیکی محسوب می گردد. زیرا تونس در روزهای پایانی سال 2010 به علت خودسوزی جوانی به نام محمد بوعزیزی شاهد اعتراضات گسترده ای بود که در 14 ژانویه 2011 میلادی با فرار بن علی وارد فاز جدیدی شد. تونس در زمان بن علی روابط بسیار نزدیکی با کشورهای ایالات متحده آمریکا و فرانسه داشت؛ اما بعد از اعتراضات مردمی، این کشورها خواستار قبول تحولات ساختاری در این کشور شدند. در این بین جمهوری اسلامی ایران نیز به دلیل قرابت تاریخی، مذهبی، فرهنگی بعد از وقوع انقلاب در این کشور باب مناسبات را با تونس باز نمود. از این رو می توان شاهد گسترش روابط بین دو کشور در عرصه منطقه ای و بین المللی بود. از این رو این نوشتار درصدد پاسخگویی به این پرسش است، که چه عواملی در روابط ژئوپلیتیکی ایران و تونس در دوران بعد از بهار عربی موثرند؟ در راستای پاسخگویی به سوال تحقیق در پژوهش حاضر، از روش توصیفی-تحلیلی و از تکنیک دیمتل بهره گرفته شد. یافته های تحقیق نشان داد که متغیرهایی مانند توسعه تجارت، روابط دیپلماتیک، برگزاری رویدادهای فرهنگی، افزایش حساسیت های کشورهای عربی نسبت به ایران، گفتگوها و قراردادهای اقتصادی استراتژیک، انجمن ها و اتحادهای شیعیان در تونس، تشیع در تونس، دیپلماسی فرهنگی و ... در منطقه نشان دهنده اهمیت بالایی در روابط بین دو کشور بعد از بهار عربی بوده است. بنابر این جمهوری اسلامی ایران برای موفقیت در روابط خود با تونس باید از عوامل اقتصادی و تشیع خود بیشترین بهره برداری را می نمود.
دگرگونی جاده ابریشم و تغییر کارکرد فرهنگی آسیای مرکزی در سده های جدید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آسیای مرکزی با وجود چالش های پرشمار ناشی از همسایگی با جهان کوچروان و مسائل مربوط به تعامل و تقابل دو زیست جهان یک جانشین و کوچی، در هزاره نخستین اسلامی از کانون های بالنده و اثرگذار بر جهان اسلام مرکزی بوده است. چنین جریان پیوسته ای (البته با فراز و فرود)، در آغاز سده های جدید، جلوه های آشکاری از تغییر در نقش آفرینی یافت. هم زمانی این تغییرها با دگرگونی در سرشت جاده ابریشم، پژوهشگران را به دوگانگی نظری در تحلیل نسبت این دو متغیر کشاند، به گونه ای که گروهی از حامیانِ نظریه «انحطاط» جاده و به دنبال آن آسیای مرکزی شدند گروهی دیگر به «تداوم شکوه» آن دو قائل شده اند. این پژوهش با ورود به این چالش از دیدگاه جهان اسلام، بر مدار این پرسش شکل می گیرد که تغییر سرشت جاده ابریشم چه تأثیری بر کارکرد فرهنگی آسیای مرکزی در دنیای اسلام داشته است؟ برای یافتن پاسخ ضمن کاربست روش پژوهش کیفی، با بهره گیری از رویکرد تحلیل تاریخی به شیوه گردآوری داده ها از اسناد تاریخی و نظریه «تغییر اجتماعی» استیون واگو در جداکردن اجزای تغییر، لایه های جهان اسلام را از هم جدا کرده و از دو دیدگاه جهان اسلام مرکزی و پیرامونی، این نسبت را بررسی کردیم. در نتیجه، یافتیم که دگرگونی های جاده ابریشم به موازات عامل های منطقه ای و داخلی، موقعیت آسیای مرکزی را در جهان اسلام کانونی، واپس گرایانه و انحطاطی کرد. اما همین جایگاه از دیدگاه جهان اسلام پیرامونی (به ویژه قلمروی تاتارها و باشقیرها) به دلیل شکل متفاوت ارتباطات در مسیرهای جدید اوراسیا، پیشرونده و با تراز مثبت شد.
واکاوی مفهوم«زن»؛ «زندگی»؛ «آزادی» در اندیشه امام خامنه ای (مدّ ظلّه العالی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات بیداری اسلامی سال ۱۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۳۱)
115 - 132
حوزههای تخصصی:
مسئله زنان و جایگاه آنان در جامعه، پیوسته از مسائل مورد توجه اندیشه ورزان بوده و چه بسا در رخدادهای سیاسی- اجتماعی مورد بهره برداری گروه های مختلف قرار گرفته است. اعتقاد نظریه پردازان برجسته انقلاب اسلامی در این رابطه؛ توازن نقش فردی و اجتماعی زن است که در تقابل با مدعیان شعار (زن، زندگی، آزادی) قرار دارد. هدف پژوهش حاضر تبیین اندیشه های مقام معظم رهبری در موضوع «زن؛ زندگی؛ آزادی» است (مسأله)؛ روش پژوهش توصیفی- تحلیلی، با رویکرد استقرایی است (روش)؛ نتایج حاکی از آن است که مقام ایشان با تمسک به آیات قرآن کریم و سنت معصومین(علیهم السلام)، مرد و زن را از یک جوهر و حقیقت می داند که در برخی از خصوصیات و وظایف، با هم تفاوت هایی دارند؛ و هر دو باید برای رسیدن به زندگی عزت مند و حیات طیبه تلاش کنند. امام خامنه ای هرچند حق پذیرش مسئولیت های اجتماعی را از زنان سلب نمی کند ولی قائل به اصالت نقش محوری زن در خانواده، به عنوان مادر و همسر است. ایشان منشأ آزادی بشر را توحید الهی و نفی هر قید و بندی غیر از بندگی خدا دانسته؛ و آزادی غربی به معنای بی بندوباری را مردود می شمارد (یافته ها).
نقش رویدادهای فرهنگی و هنری در همگرایی ایران و تونس از منظر ژئوپاسفیک
منبع:
روابط آفریقا آسیا دوره اول پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
۲۱۱-۱۸۹
حوزههای تخصصی:
هنر در عصر حاضر در قالب هنرهای تجسمی، موسیقی، تئاتر و سینما به یکی از موضوعات پر طرفدار در جوامع بشری تبدیل شده است. از این رو، تاثیر هنر و رویدادهای هنری در مناسبات سیاسی، جغرافیایی و اجتماعی قابل تامل است. سیر تاریخی واژه هنر نیز نشان می دهد که واژه هنر در مکان ها و فضاهای جغرافیایی مختلف یک معنا و مفهوم مشترک را تداعی می کند. از این رو، می تواند رابطه مناسب و مستقیمی با جغرافیا داشته باشد. روابط سیاسی ایران با کشورهای آفریقایی از جمله تونس و سایر کشورهای شمال آفریقا به دلیل وجوه مشترک فرهنگی و هنری از سابقه طولانی برخوردار است. حضور در جشنوارهای هنری و ایجاد تفاهم نامه ها در حوزه های هنر، فرهنگ و آموزش نشان از روابط عمیق ایران با تونس دارد. پژوهش حاضر با روش توصیفی-تحلیلی و استفاده از منابع کتابخانه ای به بررسی حضور هنرمندان تآتر در رویدادها و جشنواره های کشور تونس و تأثیر روابط فرهنگی و هنری بر مناسبات سیاسی و اجتماعی دو کشور در یک دهه اخیر می پردازد. آنچه مشخص است ایران و تونس به عنوان دو کشور مسلمان از اشتراکات فراوانی برخوردار هستند و برگزاری جشنواره های هنری و فرهنگی با توجه به صلح آمیز بودن اینگونه رویدادها نیز به غنای روابط دو کشور در عرصه سیاسی و اجتماعی کمک می کند و کشور تونس امنیت روابط سیاسی و اقتصادی ایران در شمال آفریقا را تامین کند و این امر باعث می شود روابط سیاسی ایران با سایر کشورهای این منطقه از آفریقا را بهبود یابد.
بررسی تطبیقی الگوی شکل گیری روابط خارجی جمهوری اسلامی ایران در دوره دوم و سوم (حاکمیت آرمانگرایان ایدئولوژی محور و عملگرایان)
منبع:
غرب آسیا سال ۲ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۴)
88 - 118
حوزههای تخصصی:
بعد از وقوع انقلاب اسلامی، روابط خارجی جمهوری اسلامی ایران با یک تغیر جهت اساسی مواجه شد که این تغییرات را می توان در شکل گیری مرزهای جدید در روابط خارجی که متفاوت از روابط خارجی ایران در دوره پهلوی بود مشاهده کرد. اما آنچه که قابل توجه است، نوع روابط خارجی متفاوت در دوره های مختلف حیات نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران و از جمله دوره دوم یعنی حاکمیت آرمانگرایان ایدئولوژی محور با دوره سوم یعنی حاکمیت عمل گرایان است. حال این سوال اساسی قابل طرح است که چه متغیرهایی در شکل گیری روابط خارجی متفاوت جمهوری اسلامی ایران در این دو دوره موثر بوده است؟ یافته های این پژوهش بر این مبنا است که عوامل تأثیرگذار در شکل گیری روابط خارجی متفاوت دوره دوم با دوره سوم تاثیرگذاری و وزن متفاوت چهار متغییر ساختار نظام بین الملل، نیازهای داخلی، نگرش نخبگان تصمیم گیرنده و ژئوپلیتیک در تعریف نقش ها و اهداف ملی است. در واقع، تأثیرگذاری و وزن متفاوت این چهار متغیر اساسی منجر به تعریف متفاوت نقش ها و اهداف ملی در دوره دوم و دوره سوم و در نتجیه سمت گیری و در نهایت روابط خارجی متفاوت این دو دوره شده است. روش تحقیق در این پژوهش توصیفی- تحلیلی و روش گردآوری داده منابع کتابخانه ای، اسنادی و اینترنتی است.
بررسی نقش آفرینی آفریقا در مناسبات ژئوپلیتیکی جهان معاصر
منبع:
روابط آفریقا آسیا دوره اول پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
۳۱۸-۲۹۱
حوزههای تخصصی:
در دهه های اخیر آفریقا به میزان فزاینده ای به عنوان یک بازیگر مهم ژئوپلیتیکی در عرصه ملی و بین المللی شناخته می شود. از این رو قدرت های سنتی و نوظهور به این قاره توجه به سزایی دارند. بسیاری از آنها در حال تجدید نظر در استراتژی های خود در برخورد با این قاره هستند. اهمیت آفریقا در هزاره سوم برای قدرتهای جهان امری شناخته شده است. از این رو هدف از این تحقیق بررسی و تحلیل نقش آفرینی آفریقا در مناسبات ژئوپلیتیکی جهان معاصر و آینده است. در راستای دستیابی به این هدف از روش توصیفی-تحلیلی بهره گرفته شده است. یافته های تحقیق نشان داد مناسبات آفریقا با دولتهای پیرامون و هسته در بعد اقتصادی شامل (نهاده های کشاورزی، اقتصاد دیجیتال، رشد سریع اقتصادی، امنیت انرژی، منابع نفت و گاز، کانی ها) و در بعد مناسبات سیاسی شامل (مهاجرت جنوب به شمال، قاچاق مواد مخدر، حیات وحش، رقابت قدرتهای بزرگ، دموکراسی و افزایش افراط گرایی خشونت آمیز و تروریسم اسلام گرا) می شود. در نهایت باید بیان نمود اهمیت جهانی رو به رشد آفریقا تا حد زیادی از طریق رقابت ژئوپلیتیکی در عرصه بین المللی تفسیر شده است.
افول آمریکا و چشم انداز پیکربندی ژئوپلیتیکی سازه محیطی سیستم جهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
بحث افول آمریکا یکی از مهم ترین معماها در سازه محیطی سیستم جهانی است. متعاقب چنین شرایطی این دغدغه محوری و کلان پژوهش مطرح شد که با افول آمریکا پیکربندی ژئوپلیتیکی سیستم جهانی به چه صورت سامان خواهد یافت؟ در ذیل این پرسش کلان و عمده چند پرسش فرعی دیگر هم مطرح شد. از جمله این که ساختار قدرت جهانی به چه صورت سامان خواهد یافت؟ نظم جهانی چگونه خواهد بود؟ الگوهای کنترل در سازه محیطی سیستم چگونه خواهند بود؟ و در نهایت این که سازه کنترل نظم در سیستم به چه صورت خواهد بود؟ در پاسخ به پرسش اصلی پژوهش مفروض اولیه نگارندگان مقاله این بود که با افول آمریکا سازه محیطی سیستم جهانی با پیکربندی ژئوپلیتیکی نوینی در سطوح ساختار قدرت و چینش واحدها، نظم جهانی و الگوهای کنترل رفتاری و سازه کنترل نظم (مدل کنترل، اهداف کنترل، استراتژی کنترل، ابزار کنترل و ابزار کنترل ) روبه رو خواهد شد. پژوهش از نظر رویکرد توصیفی- تحلیلی است. گردآوری داده ها کتابخانه ای و ابزار جمع آوری نیز فیش برداری می باشد. روش سامان دهی داده ها از طریق «کدگذاری باز» و تجزیه و تحلیل داده ها نیز بر پایه روش علی ساختاری است. با بررسی شواهد مشخص شد که فرضیه پژوهش قابلیت انطباق دارد. متعاقب این حقیقت شواهد گویای حرکت ساختار قدرت سیستم جهانی به سوی چینش نوینی از بازیگران در قالب حرکت از ساختی تک قطبی به چند قطبی و از نظمی هژمونیک به یک نظم موازنه چندپیکری است. در سطح الگوهای رفتاری سازه محیطی سیستم در آستانه انباشت رقابت ها و متعاقب آن گسترش بی ثباتی است. افزایش نقش قدرت های منطقه ای در ژئوپلیتیک جهانی و افزایش هزینه های نظامی دیگر برآیند مهم افول آمریکا در سطح ساختار و نظم جهانی است. در نهایت این که سازه محیطی سیستم به تدریج در حال آماده شدن برای شکل گیری شبکه ای از اتحادها و همسویی های استراتژیک در ذیل نظم موازنه ای است.
روابط آمریکا و کردهای سوریه؛ اتحاد راهبردی یا همسویی پویا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی آمریکا سال ۴ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۱۶)
161 - 189
همزمان با شروع بحران سوریه، بازیگران مختلف داخلی، منطقه ای و بین المللی راهبردهای متمایزی را برای واکنش به این وضعیت اتخاذ کردند. این امر به ویژه به دلیل موقعیت بحرانی ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک سوریه در غرب آسیا مشهود است. ایالات متحده به عنوان یک ابرقدرت جهانی با منافع گسترده، راهبرد مداخله جویانه ای را با هدف حفظ منافع خود و متحدان منطقه ای اش در جریان بحران سوریه دنبال کرد. در ابتدا، ایالات متحده از تلاش ها برای سرنگونی نظام سوریه با حمایت از مخالفان عرب سوریه حمایت می کرد. با این حال، با تضعیف مخالفان و مواجهه با شکست در برابر نظام سوریه و متحدانش، ایالات متحده تمرکز خود را به نیروهای کُرد معطوف کرد و به دنبال حفظ منافع راهبردی خود از طریق مشارکت جدید بود. این تحقیق به دنبال پاسخ به این سوال اصلی است: چه راهبردی زیربنای رویکرد ایالات متحده در قبال کردهای سوریه است؟ فرضیه بر این اصل استوار است که بنظر می رسد رابطه بین دو بازیگر با تعهدات عمیق معمول یک اتحاد راهبردی مشخص نمی شود. در عوض، مشارکت ایالات متحده و کردهای سوریه با دقت بیشتری به عنوان یک همسویی پویا توصیف می شود، موقتی، مشروط و پاسخگو به تهدیدات فوری به ویژه در مورد مبارزه با تروریسم داعش و مهار قدرت های منطقه ای، مانند ایران و ترکیه می باشد. این مقاله، عوامل شکل دهنده این همسویی پویا و محدودیت هایی را که از تبدیل شدن آن به یک اتحاد راهبردی جلوگیری نموده، بررسی خواهد کرد. این تحقیق از نوع کیفی و مبتنی بر رویکرد توصیفی-تحلیلی از نظریه همسویی پویا استفاده می کند؛ لازم به ذکر است که نیز مطالعه اسنادی بوده و ابزار گردآوری داده ها نیز کتابخانه ای (اعم ازچاپی و دیجیتالی) می باشد.
مکتب ژئوپلیتیک روسی: معمای پایدار آسیب پذیری و گسترش گرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در روسیه سه سده گذشته، اندیشه پردازی برای روند ژئوپلیتیک روسی، به شکل یک نیاز اساسی درآمده و اندیشه های گوناگونی را دامن زده است. چالش اصلی این پژوهش دست یابی به درک یک دانش ویژه روسی، در حوزه مسائل راهبردی و جغرافیایی این کشور است. از این رو، پرسش این نوشتار آن است که: چگونه می توان از یک مکتب ژئوپلیتیک روسی سخن گفت و مفهوم های بنیادین آن چگونه قابل درک هستند؟ ادعای نگارنده آن است که با وجود پراکندگی اندیشه ها می توان حلقه وصل و نقطه مشترک آنها را در مفهوم های: نادسترسی دریایی، سرزمینی بودن، آسیب پذیری دفاعی، ژئواستراتژی عمق راهبردی، منطقه حائل و گسترش گرایی پیاپی بیان کرد. در میان آنها دو مقوله: آسیب پذیری جغرافیایی و گسترش گرایی قلمروی، رهنمود های مرکزی پنداشته می شوند. برای بررسی این فرضیه از روش تحلیل محتوای کیفی مضمون ها و متغیرهای موجود در متن های مربوط به اندیشه ژئوپلیتیک در روسیه بهره گرفته می شود. دستاورد این مقاله آن است که تکیه بر دو مفهوم اساسی آسیب پذیری و گسترش گرایی، ریشه بسیاری از مشکلات مربوط به توسعه و سیاست خارجی را در روسیه امروز نشان می دهد.
جایگاه مبانی فکری اندیشکده بنیاد دفاع از دموکراسی ها در سیاست خارجی ایالات متحده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی آمریکا سال ۴ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۱۴)
93 - 123
بنیاد دفاع از دموکراسی ها متشکل از نومحافظه کاران یهودی الاصل حزب جمهوری خواه همواره طی قرن 21 به عنوان یکی از اتاق های فکر شاخص ایالات متحده خصوصاً در زمینه مسائل سیاست خارجی این کشور در منطقه غرب آسیا مطرح بوده است. به طوری که مقامات و مسئولین دولت های مختلف آمریکا و همچنین اعضای کنگره این کشور با حضور و مشارکت فعال در این بنیاد به عنوان یکی از لابی های رژیم صهیونیستی در واشنگتن روابط قابل توجهی با این اندیشکده دارند. از همین رو پاسخ به این پرسش ضروری است که با گذشت بیش از دو دهه از آغاز فعالیت های بنیاد دفاع از دموکراسی ها مبانی فکری نومحافظه کارانه این اندیشکده چه جایگاهی در سیاست خارجی ایالات متحده دارد؟ پژوهش حاضر مبتنی بر رویکرد توصیفی-تحلیلی و با استفاده از روش کتابخانه ای در قالب بررسی و تطبیق مبانی فکری نومحافظه کارانه بنیاد دفاع از دموکراسی ها با رویکردهای نهادینه شده در سیاست خارجی آمریکا بر این فرضیه معتقد است که سیاست خارجی ایالات متحده نه تنها تحت تاثیر اندیشه نخبگان نئوکان بنیانگذار و عضو این اندیشکده است بلکه بررسی رفتار خارجی واشنگتن در دوره پسا جنگ سرد نشان می دهد مبانی فکری این اندیشکده از تئوری به عمل در سیاست خارجی ایالات متحده رسوخ کرده است. چنان که بر اساس نتایج به دست آمده عملکرد دولت های مختلف دموکرات و جمهوری خواه آمریکا در حوزه سیاست خارجی طی دوران پسا جنگ سرد مبتنی بر سه رکن مکمل سیاست تغییر رژیم، یک جانبه گرایی و حمله پیشگیرانه است و این روند در عین تلاش برای تامین حداکثری منافع آمریکا و گسترش ارزش های آمریکایی، در پی حفظ امنیت رژیم صهیونیستی نیز می باشد.
ثبات و توسعه در روابط با همسایگان متخاصم؛ مدیریت سیاست خارجی در نزد ادریسیان
حوزههای تخصصی:
ادریسیان به عنوان نخستین دولت علوی نسب در نیمه دوم قرن دوم هجری در شمال غرب آفریقا و سرزمین مغرب اقصی، در منطقه ای حیات خود را آغاز کرد که از همه سو با دولت های متخاصم احاطه شده بود: امویان اندلس در شمال، اغلبیان در شرق و دولت شهرهای خارجی مسلک بنورستم در شمال شرقی و بنومدرار در جنوب شرقی. معنای چنین موقعیت جغرافیایی ورود ناگزیر به جنگ های طولانی و فرسایشی و تنش های مستمر است، اما با مطالعه تاریخ ادریسیان نه تنها خبری از جنگ های مستمر نیست؛ بلکه با یک دولت با ثبات روبرو می شویم که درخشان ترین دوره تمدنی منطقه مغرب اسلامی در قرون نخستین هجری را رقم می زند. بررسی مدیریت سیاست خارجی ادریسیان و تبیین راهبردهای این دولت در مهار تخاصم و تبدیل بحران ها به فرصت در عرصه دیپلماسی مسأله اصلی پژوهش پیش رو است. مطالعه تاریخی با روش توصیفی و تبیین علّی با تکیه بر داده کاوی در گزارش های تاریخی مربوط به این دولت نشانگر این مطلب است که ادریسیان با اتخاذ سیاست هایی از قبیل: تسامح مذهبی، روابط تجاری گسترده با همسایگان، برقراری موازنه قدرت و بهره برداری از اختلافات قبایلی در قلمرو همسایگان توانستند در سیاست خارجی موفق عمل کرده و از درگیری های فرسایشی و جنگ های مستمر با همسایگان پرهیز نمایند و بدین طریق زمینه برای ثبات و توسعه در قلمرو خود را فراهم نمایند.
تحلیل پیامدهای ژئوپلیتیکی منابع مشترک نفتی بین ایران و عراق
منبع:
روابط آفریقا آسیا دوره اول بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
96 - 111
حوزههای تخصصی:
بیشتر میادین نفت و گاز مشترک در خلیج فارس واقع شده اند که یکی از کم عمق ترین دریاهای جهان به شمار میرود. منطقه غرب آسیا و حوزه خلیج فارس در حال تجربه تنش های ژئوپلیتیکی بی شماری است. از نظر تاریخی، این میادین نفتی مشترک منبع اختلاف و تنش هستند که به جنگ هایی نیز منجر شده است. ایران دارای 15 میدان مشترک نفتی با عراق می باشند. پژوهش حاضر با عنوان تحلیل پیامدهای ژئوپلیتیکی منابع مشترک نفتی بین ایران و عراق به دنبال پاسخ به این سؤال است که منابع نفتی مشترک ایران عراق چه نقشی در روابط دو کشور دارد؟ همچنین برای بررسی عنوان پژوهش از روش توصیفی-تحلیلی و تکنیک دیمتل بهره گرفته شده است. یافته های تحقیق نشان می دهد متغیرهایی مانند رقابت منطقه ای، توسعه یک جانبه میادین نفتی مشترک، همکاری نزدیک اقتصادی، اختلافات منطقه ای، رشد اقتصادی ایران و کاهش اثر تحریم ها، شرکای تجاری متفاوت، اختلاف در جذب سرمایه گذاری خارجی، عدم توانایی ایران در سرمایه گذاری، همگرایی ژئوپلیتیکی در تنگه هرمز، سرمایه گذاری مشترک، بی ثباتی در دیپلماسی اقتصادی و ... در منطقه نشان دهنده تعامل بالا و ارتباط سیستمی قوی با سایر متغیرها هستند. با اتکا به تحلیل ها، به نظر می رسد ضروری است که ایران با تحلیل دقیق موقعیت موجود و با توجه به پیش بینی های کارگشا درباره آینده درصدد توسعه روابط با عراق بربیاید و ضمن تلاش برای حفظ سهم و ثروت خویش در مخازن مشترک و سرمایه گذاری خارجی در صنعت نفت خود در راستای تبدیل تهدیدات احتمالی به فرصت های جدید برآید و با ایجاد همکاری زمینه تأمین منافع حداکثری را مهیا کند.
گذار از استثناگرایی آمریکایی؛ استثناگرایی به مثابه نظریه جریان میانه روابط بین الملل(مقاله علمی وزارت علوم)
مفهوم «استثناگرایی» باوجود ذهن آشنا بودن در ادبیات سیاسی جهان، یک واژه مبهم و بدون مرزبندی نظری و عملی باقی مانده است. محدود ماندن دایره مصادیق استثناگرایی به ایالات متحده، آن را به ابزار بازتولید هژمونی آمریکایی و پروژه «آمریکایی سازی» بدل ساخته است. شواهد حاکی از وجود مصادیق کامل و یا نسبی بیشتری از استثناگرایی در میان کشورهاست. چارچوب سازی نظری از مفهوم استثناگرایی، علاوه بر نفی استثناگرایی در معنای مطلق آمریکایی آن می تواند با فراهم کردن زمینه فهم کنشگران در عرصه بین الملل در خدمت تبیین و پیش بینی قرار گیرد. ارتباط متقابل سیاست داخلی و خارجی، کنش دولت ها در مقاطع حساس نظیر پرونده هسته ای ایران، رویکرد دولت ها به صلح، رویکرد آن ها به سازمان های بین المللی، مکانیسم تأثیر فرهنگ بر روابط بین الملل، تفکر حاکمیت نظم یا آنارشی، برابری منافع و تکثر فرهنگی از مسایلی است که انتظار می رود ارائه یک تعریف جدید و تدوین چارچوب نظری از استثناگرایی بتواند در زمینه فهم آن راهگشا باشد. این مقاله در تلاش است تا از طریق مقایسه اشتراکات و افتراقات محتوایی، معرفت شناسانه، و هستی شناسانه بین استثناگرایی و سازه انگاری، این فرضیه را به آزمون گذارد که «استثناگرایی یک چارچوب تحلیلی قابل بررسی در قالب فرانظریه سازه انگاری روابط بین الملل است». نتایج بررسی حاضر که به روش تحقیق کتابخانه ای صورت گرفته، حاکی از وجود اشتراکات قابل توجه میان استثناگرایی و سازه انگاری است. تأیید استثناگرایی به عنوان نظریه روابط بین الملل به معنای گذار از استثناگرایی آمریکایی و رسیدن به «استثناگرایی ها»، و عبور از معنای رئالیستی استثناگرایی به منظور اتخاذ رویکرد سازه انگارانه است.
تبیین ژئوپلیتیکی حضور ایالات متحده آمریکا در منطقه شاخ آفریقا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی آمریکا سال ۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۱۳)
179 - 201
منطقه شاخ آفریقا با برخورداری از موقعیت برجسته جغرافیایی، ژئوپلیتیک، ژئواکونومیک و ژئوکالچر، یکی از مناطق مهم و تاثیرگذار در ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی، نظامی، امنیتی و... نه تنها در آفریقا بلکه در سطح جهان است. این منطقه دو موقعیت دریایی و ساحلی را به صورت توأمان دارا است و همین مسئله به انضمام برخی ویژگی های مهم دیگر، نگاه بازیگران جهان را به این منطقه جلب کرده است. بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای مختلفی در شاخ آفریقا فعال هستند. ایالات متحده آمریکا یکی از بازیگران فرامنطقه ای حاضر در این منطقه است که به تبع نفوذ و حضور در سایر نقاط جهان، در شاخ آفریقا نیز در ابعاد مختلف سیاسی، نظامی، امنیتی، اقتصادی و... فعال و نقش آفرین است. فعالیت ها، ابعاد و علل حضور این کشور در منطقه شاخ آفریقا به واسطه برخورداری ماهیت آن ها از مولفه های جغرافیا، سیاست و قدرت قابل بحث و تبیین در چارچوب ژئوپلیتیک است. پژوهش حاضر که مبتنی بر رویکرد تبیینی بوده و روش مورد استفاده در آن نیز مطالعه اسنادی با بهره گیری از منابع کتابخانه ای است در صدد پاسخ به این سوال است که در چارچوب مفاهیم ژئوپلیتیک، مهم ترین علل حضور و فعالیت ایالات متحده آمریکا در شاخ آفریقا کدام اند؟ و تحلیل ژئوپلیتیکی این علل چیست؟ نتایج پژوهش نشان می دهد که مهم ترین دلایل حضور ایالات متحده آمریکا در منطقه شاخ آفریقا در ابعاد نظامی و امنیتی، تلاش برای افزایش حوزه نفوذ و قلمرو گستری، رقابت و مقابله با بازیگران رقیب و... است که هر یک از آن ها از ماهیتی ژئوپلیتیکی برخوردار هستند.
بررسی رویکرد اصلاح گرایانه دینی عبدالحمید بن بادیس در رویارویی با استعمار فرهنگی فرانسه در الجزایر
منبع:
روابط آفریقا آسیا دوره اول بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
204 - 228
حوزههای تخصصی:
عبدالحمید بن بادیس (1940-1889 م)، از بزرگ ترین شخصیت های دینی اصلاح گرای معاصر در الجزایر و در عرصه جهان عرب و اسلام به شمار می رود. دیدگاه های وی درباره احیا و اصلاح اندیشه دینی و چگونگی سامان بخشیدن به اوضاع نابسامان مسلمانان در دوران معاصر، بر اندیشمندان هم دوره اش در شمال افریقا و به ویژه شاگردان و عالمان دینی دهه های اخیر پس از سیدجمال الدین اسدآبادی تأثیر فراوانی گذاشته است. الجزایر یکی از مستعمرات مهم فرانسه بود، که بزرگترین نمونه های استعمار در تاریخ استعمارمدرن اروپا به شمار می رود. فرانسه در الجزایر پیش و بیش از موضوع نظامی به سیاست های فرهنگی آگاهانه و منظم توجه کرد. استراتژی استعمار فرانسه در زمینه فرهنگی در الجزایر مبتنی بر کاربست همه ابزارهای موجود در راستای از بین بردن ساختارهای فرهنگی و معنوی آنجا بود، تا ساختارهای فرانسوی–غربی و دیگر اهداف خود را جایگزین سازد. در زمانی که استعمار فرانسه کوشید مردم الجزایر را از هویت اسلامی و ملی تهی کند و حتی در نهایت تصمیم گرفت که الجزایر را ضمیمه خاک فرانسه سازد، عبدالحمید بن بادیس با تأسیس «جمعیت العلماء المسلمین»، تلاش کرد با احیای اسلام و زبان و فرهنگ عربی و تکیه بر روح ملی، توطئه های استعمار را خنثی نماید. وی با در پیش گرفتن خط مشی فرهنگی آموزشی، تأثیر زیادی بر عرصه سیاسی الجزایر گذاشت و ضربات سختی به استعمار فرانسه وارد کرد.
پژوهش حاضر رویکردی توصیفی-تحلیلی دارد و هدف اصلی آن، بررسی رویکرد اصلاح گرایانه دینی عبدالحمید بن بادیس در رویارویی با استعمار فرهنگی فرانسه در الجزایر است. پرسش های اصلی این پژوهش عبارتند از: ویژگی های گفتمان عبدالحمید بن بادیس چیست؟ اقدامات راهبردی جنبش عبدالحمید بن بادیس در رویارویی با استعمار فرهنگی فرانسه در الجزایر چیست؟ عبدالحمید بن بادیس به عنوان ادامه دهنده راه محمد عبده و رشید رضا، فعالیت های خود را بر سه محور عمده متمرکز کرده بود: تلاش برای احیای ریشه های دین اسلام، تلاش برای احیای زبان عربی و مبارزه با خرافات و بدعت ها. ماهیت جنبش بادیسیه، دینی، سیاسی، اجتماعی و ملی گرایانه بود. با توجه به شرایط دوران عبدالحمید بن بادیس، او معتقد بود که پیش از استقلال سیاسی، ضروری است با یک حرکت اجتماعی و فرهنگی، آثار و پیامدهای منفی استعمار فرانسه را از بین برد.
بررسی عوامل موثر بر نقش و جایگاه آفریقای جنوبی به عنوان قدرت منطقه ای و در حال ظهور
منبع:
روابط آفریقا آسیا دوره اول پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
۲۵۲-۲۱۳
حوزههای تخصصی:
پایان نظام دوقطبی و رقابت ابرقدرت ها، حوزه مانور قدرت های منطقه ای را افزایش داده و با ابتناء به خلاء قدرت در مناطق مهم جهانی، زمینه را برای نقش آفرینی بازیگران منطقه ای در شکل دهی به آرایش سیاسی و باز توزیع نقش ها و باز تعریف جایگاه ها فراهم آورد. با فروپاشی جنگ سرد، پایان سیستم آپارتاید و تغییر نوع ایدئولوژی سیاسی، هویت سیاسی کشور آفریقای جنوبی و نوع سیاست اعلامی و اعمالی آن نیزدگرگون شد. این شرایط، فرصتی برای هم افزایی منابع داخلی و خارجی این کشور فراهم نمود و توانست قدرت بالقوه خود را با تغییر تصور ادراکی، کنشگری فعال، عامل شناسا، پویایی داخلی، مدیریت امنیت و توسعه منطقه ای به منصه ظهور رساند. این تحقیق به دنبال پاسخ به این سئوال است که چه عواملی باعث گردید تا آفریقای جنوبی به عنوان یک قدرت منطقه ای و در حال ظهور مطرح گردد؟ یافته های پژوهش نشان می دهد که شرایط بین المللی، موقعیت جغرافیایی، نقش کارگزاران سیاسی، تغییر تصور اداراکی به دلیل تغییر سیتم سیاسی و رویکرد، علامل شناسا، تمایل، پذیرش، فرصت های دستیابی به جایگاه و تمایل به توسعه و امنیت و کنشگری در سطح بین الملل و منطقه ای ، فعال سازی و همچنین بنیانگذاری سازه های منطقه ای به همراه عضویت درسازمان های منطقه ای و بین المللی و همچنین عضویت دربریکس به نمود آفریقای جنوبی به قدرت منطقه ای و در حال ظهور کمک کرده است.
عوامل داخلی فروپاشی «جمهوری» چهارم در افغانستان
منبع:
غرب آسیا سال ۲ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۴)
32 - 66
حوزههای تخصصی:
فروپاشی جمهوریت در افغانستان شوکه آور بود. حکومت این کشور به رغم در اختیار داشتن تجهیزات پیش رفته، یک ماه بیشتر در برابر یورش طالبان دوام نیاورد. از این رو، هدف پژوهش حاضر، بررسی و تبیین علل داخلی فروپاشی جمهوری در افغانستان است. پرسش اصلی این است که کدام عوامل نقش اصلی را در فروپاشی جمهوریت افغانستان داشته اند؟ فرض بر این است که عوامل مربوط به سطح دولت در چهار بعدِ سیاسی، نظامی، اقتصادی و اجتماعی نقش اصلی را در فروپاشی جمهوری افغانستان داشتند. این پژوهش با رویکرد تحلیلی- توصیفی با روش کیفی، داده های کتاب خانه ای را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده است. یافته ها نشان می دهند که علل سیاسی (عدم مشروعیت دولت، نبود ایدئولوژی مشروعیت بخش، شکاف دولت- ملت، بحران هویت ملی، فساد سیاسی، نبود دیپلوماسی کارآمد)؛ علل اقتصادی (رشوه خواری و فساد اداری، کاهش سرمایه گذاری، فرار سرمایه و فقر و بیکاری)؛ علل اجتماعی (تبعیض در استخدام، فساد اخلاقی، سیاسی شدن هویت ها، عدم انسجام اجتماعی و فرار مغزها)؛ و علل نظامی (ضعف رهبری به دلیل نبود شایسته سالاری در ارتش، نبود استراتژی در جنگ، سیاسی شدن ارتش) عوامل اصلی فروپاشی جمهوری در افغانستان بودند.
نقش علماء و فقهای ایرانی درترویج و گسترش مذاهب اسلامی در افریقیه
منبع:
روابط آفریقا آسیا دوره اول بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
162 - 178
حوزههای تخصصی:
هم چنان که در شرق جهان اسلام اندیشمندان و فقهای بزرگ ایرانی در شکل گیری و رواج فرق و مذاهب گوناگون اسلامی دخالت داشتند، در غرب جهان اسلام و سرزمین افریقیه و مغرب از نسل مهاجران خراسانی آنجاT فقهای برجسته ای رشد کرده و در استقرار و گسترش مذاهب اسلامی، به خصوص مذهب حنفی و مالکی اثرگذار بودند. در منابع و کتب تراجم و طبقات شرح آثار و اقدامات بسیاری از فقهای ایرانی آمده و اکثر اسامی آنها با پسوند «الفارسی» یاد شده است. در واقع این القاب نشان دهنده خواستگاه و ایرانی بودن آنان دارد که با دیگران متمایزاند. این جستار به دنبال تبیین نقش و جایگاه واقعی فقهای ایرانی در شکل دهی و ترویج مذاهب اسلامی در افریقیه و مغرب است. با تکیه بر منابع کتابخانه ای و با رویکرد تاریخی و روش توصیفی تلاش خواهد شد تا سهم و تأثیر دانشمندان و علمای ایرانی در گسترش و رشد مذاهب اسلامی در مغرب اسلامی، به ویژه منطقه افریقیه روشن شود.
تیرگی ناشی از تنش دیورند در روابط افغانستان و پاکستان و پی آمدهای منطقه ای آن
منبع:
غرب آسیا سال ۲ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۴)
147 - 176
حوزههای تخصصی:
پاکستان کشوری است که در اوت 1947استقلال خویش را به دست آورده است. اما ازبدو شکل گیری تا اکنون، روابط این کشور با افغانستان فوق العاده پر فراز و فرود بوده است. ممکن متغیرهای متعدد دراین رابطه ای پرتنش تاثیرگذاربوده باشد؛ اماپرواضح است که مسئله خط مرزی دیورند برتیرگی این مناسبات به شدت تاثیرمنفی گذاشته است. این مرز باعث گردیده، که هردوکشورهمسایه به رغم بسترهای فراوان همگرایی، مسیرواگرایی و تخاصم را تجربه نمایند. هدف پژوهش این است که به بررسی منازعه مرزی دیورند بر تیرگی روابط میان افغانستان و پاکستان پرداخته شود. دراین راستا این پرسش قابل طرح است، که ادعای مرزی افغانستان بر مبنای معاهده دیورند چی تاثیری بر روابط افغانستان وپاکستان گذاشته، وچی پیامدهای منطقه ای به همراه داشته است؟ داوم ادعاهای مرزی دولت افغانستان درارتباط به خط مرزی دیورند منجر به افزایش تیرگی روابط با پاکستان گردیده است. و دراین جهت رشد افراط گرایی، گسترش ناامنی و افزایش مهاجرت ازپیامدهای منطقه ای دانسته می شود. دراین پژوهش از روش کیفی از نوع توصیفی – تحلیلی استفاده صورت گرفته است. یافته های تحقیق نشان میدهد که تنش مرزی دیورند میان افغانستان و پاکستان بر روابط هردوکشور درابعاد سیاسی، امنیتی، اقتصادی و فرهنگی بگونه ی جدی تاثیر منفی گذاشته ، وهزینه های سنگینی را نیز متوجه هردوکشور ساخته است. افزون برآن، رشد افراطیت، گسترش ناامنی و افزایش مهاجرت را به عنوان پیامدهای متعددی منطقه ای به همراه داشته است.
کشمکش دشمنی جویانه سنت و نوگرایی در افغانستان و برایندی خشونت آمیز (1919 – 1929)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحولاتی که در غرب با عنوان نوگرایی در عرصه های مختلف رخ داد، پیامدهایی در دیگر نقاط جهان داشته است. افغانستان نیز به اندازه خود از دامنه این امواج در دوره های مختلف اثر پذیرفت. ریشه داربودن سنت ها در افغانستان و برون زابودن تحولات جدید، رویاروی ارزش های نوگرایانه با سنت های دیرپا و ریشه دار در بستر ناهموار فرهنگی جامعه افغانستان را در پی داشت. این نوشتار به دنبال پاسخ این پرسش است که دیالکتیک سنت و نوگرایی در اندیشه سیاسی افغانستان در جریان سلطنت امان الله در سال های 1919 تا 1929 چه نتایجی داشته و چه جریان هایی پیرامون آن شکل گرفته است؟ در پاسخ این فرضیه مطرح می شود که اندیشه سیاسی نوگرایی در افغانستان بدون ارتباط با سنت، خود را مطرح و اجرایی کرده است و کشمکش فکری در میان طرفداران سنت و نوگرایی انجام نشده است. اصل در میان جریان های تأثیر گذار بر طرد و حذف بوده است نه گفت وگو و کشمکش فکری سازنده و مؤثر. روش پژوهش در این نوشتار، روش کیفی تاریخی است. اطلاعات مورد نیاز به صورت کتابخانه ای و مطالعه اندیشه متفکران این دوره گردآوری شده است و با استفاده از روش هرمنوتیک اسکینر یافته ها بررسی شده است. یافته های این نوشتار نشان می دهد که در این دوره کشمکش فکری مؤثر در میان دو جریان روشنفکری و سنت گرا صورت نگرفت. نوگرایان اندیشه سیاسی خود را بدون گفت وگو و کشمکش سازنده با سنت گرایان مطرح کردند. نگاه غالب میان این جریان ها، نگاهی آشتی ناپذیر و دشمنی بود. در نتیجه الگوی بومی شکل نگرفت و جامعه افغانستان به صورت دوپاره باقی ماند، بخش سنتی و بخش نوگرا.