فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۱۲۱ تا ۱٬۱۴۰ مورد از کل ۳٬۶۷۹ مورد.
حوزههای تخصصی:
صادق هدایت، متفکر و هنرمندی بر آشوبنده، نا بهنگام، پی افکن و نویسنده ای صاحب سبک بود. به جریت می توان گفت که بوف کوراو درنیم قرن اخیر بیش ازهراثرادبی ایرانی دیگری مورد نقد و بررسی جدی قرار گرفته و هر روز منتقدان ابعاد تازه ای از این اثر را هویدا می کنند. آنها ابعاد سورریالیستی، سمبولیستی، اگزیستانسیالیستی، ناسیونالیستی، اکسپرسیونیستی و متافیزیکی این اثر را تجزیه تحلیل کرده اند. از دیدگاه ادبیات تطبیقی، از تاثیر پذیری هدایت از شوپنهاور، ژان پل سارتر، گی دو موپاسان، ژرار دونروال، فرانتس کافکا و دیگر ادیبان هم از بعد محتوایی و هم از بعد ساختاری قلم فرسایی ها شده است. پژوهش حاضر تاثیر پذیری و اشتراکات انکار ناپذیر و درعین حال کشف نشده ی بوف کور از رمان خیزابها ی ویرجینیا وولف را مورد نقد و موشکافی قرار می دهد. در این پژوهش، ارتباطات بینا متنی بوف کور با خیزابها از بعد مضمونی واکاوی شده و در این راستا پژواک یکی از مهمترین مضامین رمان خیزابها یعنی روایت زدگی در بوف کور رد یابی می شود. بر اساس تطبیق متنی نشان داده می شود که چطور برخی از جملات بوف کورشباهت خیره کننده ای به جملات کلیدی رمان خیزابها دارند.
مطالعه تطبیقی آراء تربیتی امام صادق(ع) و ژان ژاک روسو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال دوازدهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۴۷
271 - 289
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر آراء تربیتی امام صادق(ع) و ژان ژاک روسو را به صورت موردی، تحلیل و بررسی کرده است. این پژوهش با استناد به منابع معتبر تاریخی و حدیثی به شیوه کتابخانه ای و روش تحقیق توصیفی- تحلیلی بر اساس سندکاوی است که به تحلیل مسأله می پردازد. نتایج بدست آمده در این پژوهش نشان می دهد، با توجه به اینکه دیدگاه های امام صادق(ع) مربوط به قرن اول و دوم هجری است و از قدمت زیادی نسبت به دیدگاه های روسو برخوردار است متأسفانه مورد توجه محققین تعلیم و تربیت قرار نگفته و یا بعضاً گذرا از آن گذشته اند و علمای غرب پس از ترجمه کتب عربی به لاتین با دیدگاه های اسلامی آشنا شدند احتمال اینکه دیدگاه های امام صادق(ع) مورد مطالعه علمای تربیتی در غرب قرار گرفته باشد زیاد است احتمال اقتباس روسو از آراء و نظرات تربیتی امام صادق(ع) به علت تشابهات در برخی از آراء تربیتی ژان ژاک روسو و امام صادق(ع) وجود دارد هرچند که روسو در نوشتارهای خود ذکری در این مورد نداشته است. در پژوهش حاضر به مقایسه تطبیقی دیدگاه های تربیتی طرفین از نظر هدف، اصول و روش پرداخته می شود.
بررسی تطبیقی اسطوره در شعر صلاح عبدالصبور و نیما یوشیج(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال دوازدهم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۴۶
129 - 152
حوزههای تخصصی:
مقایسه ادبیات دو ملت که از نظر زبان و فرهنگ و مسایل اجتماعی و ... با هم تفاوت دارند به کشف مشترکات و تفاوت های بین دو ملت می انجامد و همین باعث می شود ما دریابیم که دو شاعر علی رغم تفاوت زبان و فرهنگ و اجتماع شان تا چه میزان در محتوا و مشترکات روحی شبیه هستند. در راستای این نگرش، اسطوره پردازی و استفاده از نماد در شعر دو شاعر تازی و پارسی- صلاح عبدالصبور و نیما یوشیج - مورد بررسی قرار گرفت تا روشن شود که این دو شاعر به زعم وجود نظام مستبد و حکومت سیاسی خفقان آور چگونه از نماد و اسطوره در شعرهای خود استفاده کردند و با این عملکرد تحولی عظیم در شعر معاصر کشور خود ایجاد کردند.
بررسی تطبیقی استعاره های مفهومی حوزه خشم در رمان های «شوهر آهوخانم» و «هرگز رهایم مکن»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال دوازدهم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴۸
35 - 53
حوزههای تخصصی:
استعاره مفهومی مهم ترین دستاورد زبان شناسی نوین است که در آن مفاهیم انتزاعی و مجرد به طور عینی و تجربی مفهوم سازی می شوند. نظریه استعاره مفهومی اولین بار توسط لیکاف و جانسون در کتابی به نام «استعاره هایی که باور داریم» مطرح شد. بر اساس این نظریه، استعاره مفهومی امری تصوری و ذهنی است که در زبان به صورت استعاری تجلی می یابد. بیش تر مطالعه ها در مورد استعاره مفهومی منحصر به گفتار و نوشتار است در صورتی که استعاره های عواطف می تواند به گسترش الگوی استعاره مفهومی کمک کند. پژوهش حاضر به بررسی استعاره های مفهومی حوزه خشم در رمان «شوهر آهو خانم» افغانی و رمان «هرگز رهایم مکن» ایشی گورو (برنده جایزه نوبل ادبی 2017) می پردازد. داده های این تحقیق از عبارات و اصطلاحات مربوط به خشم در این دو رمان استخراج گردیدند. در این جستار بر آن ایم تا با بررسی قسمت هایی که در آن ها مفهوم خشم در قالب استعاره مفهومی مطرح است، پر بسامدترین نگاشت های استعاری و حوزه های مبدأ را تبیین کنیم.
دراسه المثلیه الجنسیه فی الروایه السعودیه علی ضوء نظریه الانعکاس فی علم الاجتماع؛ روایه "شارع العطایف" لابن بخیت نموذجا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال هشتم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۳۲
50 - 31
حوزههای تخصصی:
الروایه السعودیّه تتعامل مع ثالوث (الجنس، السیاسه، الدین) من منطلقات استعراضیّه والتی یری أنّ السیاسه والدین هما من الدوافع الرئیسه لما یتعلق بالجنس إذ إنّ توظیف الجنس فی الروایه السعودیه لیس من أجل العمل الأدبی بل هو ظاهره یوظفها الکاتب لأجل الجنس نفسه أو لنقل إقحام الجنس بوصفه جسدا کمصطلح دالّ علی مفهوم محدّد وبوصفه یشکّل حضورا دالّا فی الروایه السعودیّه. فالجسد الجنسی لایمکن أن تتمّ مناقشته بمعزل عن السیاق الثقافی والاجتماعی ومن هذا المنطلق یری عبدالله بن بخیت فی الجسد الجنسی دلالات عدّه، منها التمرّد علی عباءه العرف الاجتماعی باعتباره رمزا للحجاب الفکری لذا نحن فی هذه الروایه لانری إلا مهاد السریر(الجنس) لذلک استحق أن تکون بؤره تصبّ فیها کلّ شیء؛ بناء علی هذا فإنّه تمّ مناقشه هذه الروایه علی ضوء نظریّه الانعکاس وانتهی البحث إلی أنّ الراوی یرکّز علی المثلیّه الجنسیّه وکذلک العلاقات الجنسیّه غیر المشروعه لجمیع سکّان الحی حتی الأطفال الصغار لم یستثنوا من القاعده وکأنّ الجنس هو المحرّک الرئیس لکلّ الناس فی هذا المجتمع المحافظ. فالکاتب الروائی وضع مبضعه فی شارع العطایف لیشرّح مظاهر التفسخ الاجتماعی إذ إنّ الشارع فضاء اجتماعی للصراعات التی تجری فی المجتمع السعودی وکذلک إنه رمز الفضاء الاجتماعی ومطّرح المعیش الیومی وکأنّ هذا الشارع بکل مجریاته یمثّل العمود الفقری للمجتمع وکأنّه أهمّ معرّض لشبکه العلاقات الاجتماعیّه.
دراسه مقارنه للتبئیر السردی من وجهه نظر جیرار جینیت (روایتی سنه البَلبَله و موسم الهجره الی الشمال، نموذجا)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال هشتم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۳۲
51 - 67
حوزههای تخصصی:
یعتبر التوحید بین الروایه و مرکز الرؤیه من العناصر البدیهیه فی کتابه القصص، لأنَّ التبئیرهو إختیار مرکز الرؤیه الذی یشاهد عن طریقه الشخصیّات و الأحداث الروائیه، فهذه العملیّه تبرّر تعدّد الأصوات فی الروایه و تمزج فی مسیرتها زوایا الرؤیه المختلفه و تتغیر دائماً من رؤیهٍ إلی أخری. هذه الدراسه ناقشت و فسّرت أنواع التبئیرﺍﻟﺴﺭﺩی فی روایتی سنه البَلبَله للکاتب عباس معروفی وموسم الهجره الی الشمال للکاتب الطیب صالح، وفقاً لنظریه البؤره عند جیرار جینیت، النظریه التی ترتبط مباشراً بتیار الوعی، وفقاً للمنهج الوصفی - التحلیلی، معتمداً علی مدرسه الأدب المقارن و قد بیّنت أسالیب الأصوات و تعدّدها وعرضت أحاسیس شخصیّات الروایه و أفکارها عن طریق تیار الوعی و حدّدت أنَّ وجهه النظر لجیرار جینیت حول التبئیر فی الروایتین، ترتبط مباشره بتیار الوعی و هذا التلائم یظهر فی روایه سنه البلبله أکثر وضوحاً.
خردورزی در منظومه های تمثیلی احمد شوقی و پروین اعتصامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
احمد شوقی، شاعر پرآوازه ادبیات معاصر عربی و پروین اعتصامی، بانوی شهیر شعر معاصر فارسی از شاعرانی هستند که با استفاده از ظرفیت تعلیمی شعر، به امر آموزش و تربیت، به ویژه تربیت کودکان و نوجوانان، اقدام کرده و برای این منظور، به سرودن منظومه های تمثیلیروی آورده اند. اهمیت این نوع از قصه ها در سهولت انتقال مفاهیم اخلاقی، تربیتی و اجتماعی به مخاطب است. با توجه به ضرورت و اهمیت بازشناسی این مفاهیم در بررسی های تطبیقی، این پژوهش به دنبال این هدف است که با روش توصیفی- تحلیلی و بر اساس مکتب ادبیات تطبیقی آمریکایی به مقایسه و تحلیل خردورزی که یکی از مهم ترین مضامین در اشعار احمد شوقی و پروین اعتصامی است، بپردازد تا از این طریق، وجوه تشابه و تفاوت اندیشه های دو شاعر را نمایان سازد. یافته های تحقیق، بیانگر این است که شوقی و پروین، خرد را چراغ راهنمای زندگی فرد معرفی می کنند که وی با به کارگیری آن، می تواند موانع و مشکلات را از پیش رو بردارد و با فهم معنای واقعی زندگی، آینده روشنی را برای خود رقم بزند. دو شاعر معتقدند که آنچه موجب غنای عقل و تکامل آن می شود، کسب تجربه است. آن دو، رعایت احتیاط را نشانه خردورزی می دانند و کسی را خردمند به حساب می آورند که همواره جانب احتیاط را نگه دارد. در زمینه تفاوت دیدگاه ها؛ شوقی، رشد مادی و دنیوی را به عنوان یکی از نتایج خردورزی مطرح می کند و حال آنکه، پروین با صراحت بر رشد و کمال معنوی و روحانی تأکید می کند.
مقایسه مقابله ای مضامین اجتماعی سخریه در شعر أحمد مطر و نسیم شمال(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال دوازدهم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۴۶
31 - 56
حوزههای تخصصی:
ادبیات تطبیقی و مقابله ای به رغم عمر کوتاه خود در مشرق زمین، در سال های اخیر رونق چشمگیری در حوزه نقد ادبی یافته است. امروزه با شکل گیری فضاهای دانشگاهی، تحقیقات جامع و دقیقی راجع به ماهیت نقد و انواع آن صورت گرفته است. کتاب ها و مقالات متعددی در این باره نوشته شده و به اقتضای آن در جهت مصداق یابی، آثار بسیاری از شاعران مورد توجه موشکافانه قرار گرفته است. امروزه نگاه های پژوهشگرانه بیش تر معطوف به یافتن وجوه تشابه بین آثار ادبی خلق شده در زوایای جهان ادبیات است. در همین راستا پژوهش های ارزشمندی به صورت تطبیقی و مقابله ای صورت گرفته است. جستار پیش رو با التفات به نظریات متعدد در باب نقد، به مقابله شعر نسیم شمال ، شاعر عصر مشروطه و احمد مطر شاعر برجسته عراقی پرداخته است. از آنجا که هر دو شاعر با بکارگیری شیوه های مختلف طنز اعم از کنایه، تعریض، تلویح، نقیضه گویی و ... زبان به انتقاد علیه ناملایمی های روزگار خود باز کرده اند و شعر خود را صرف پرده برداشتن از ماهیت ظالمانه صاحبان و غاصبان قدرت نموده اند. کاری که برای هر دو شاعر به قیمت تحمل شکنجه های فراوانی تمام شده است. سعی شده مشترکات این دو مورد توجه و تحلیل قرار گیرد و راهکارهای هر دو در جهت مبارزه علیه استبداد و خودکامگی اربابان مورد نظر واقع گردد.
التبر المسبوک فی نصیحه الملوک غزالی مأخذ چند حکایت از هزارویک شب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ریشه یابی حکایت ها، اندیشه ها و دست مایه های ادبی و زبانی شاعران و نویسندگان، یکی از شاخه های مهم در بررسی های زبانی و ادبی است. این مسیله، زمانی اهمیت بیشتری می یابد که آموزه های یک اثر، به زبانی دیگر ترجمه شود و از طریق ترجمه ای خوب، نه تنها اثر جای خود را در میان فرهنگ و زبان ملتی دیگر باز می کند، بلکه تأثیرات بینامتنی خود را نیز ماندگار می نماید. پژوهش حاضر می کوشد تا ضمن یک مقابله و تطبیق دقیق متنی میان متن عربی هزارویک شب و ترجمه عربی نصیحه الملوک غزالی که به نام التبر المسبوک فی نصیحه الملوک معروف است، ثابت کند که کتاب التبر المسبوک ، مأخذ پنج حکایت از حکایت های هزارویک شب است و با وجود متون گوناگون عربی که به نوعی برخی از آن ها، روایت های دیگری از این پنج حکایت را در خود دارند، گردآورندگان و راویان هزارویک شب ، در گزارش این پنج داستان، اساس خود را بر این کتاب نهاده اند. اقتباس راویان هزارویک شب در یکی از حکایت های بررسی شده، اقتباس محتوایی و در چهار حکایت دیگر، اقتباس های صرفی و نحوی و منطبق بر متن عربی التبر المسبوک است، به گونه ای که میان حجم این حکایت ها در متن هر دو کتاب، تفاوت های زیادی وجود ندارد و نشان می دهد، راویان هزارویک شب ، با وجود برخی از این حکایت ها در متون عربی، متن التبر المسبوک را برای اقتباس خود برگزیده اند.
خوانش پسااستعماری شخصیت های نمایش نامه ی ماه عسل، اثر غلامحسین ساعدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعات پسااستعماری از جمله پژوهش های میان رشته ای است که در برخی از آثار ادبی نمود پررنگی داشته است .این نظریه به تقابل بنیان های فکری شرق فرودست با غرب فرادست می پردازد و می کوشد گفتمان حاصل این تقابل را میان استعمار و مستعمره نشان دهد،حال آنکه نمایش نامه ماه عسل ،اثرغلامحسین ساعدی از آثار برجسته ادبیات نمایشی ایران است که نویسنده در آن به شیوه ای نمادین به بررسی جلوه های استعمار در شکل نوین آن پرداخته است .در این پژوهش، شخصیت های نمایش نامه ی ماه عسل این نویسنده بر مبنای نظریه ی پسااستعماری تحلیل گردیدند و حاصل کار، گواه چینش و پردازش درست و هوشمندانه و به جای شخصیت هاو قدرت و توان آنان در بیان ایده ی مرکزی نویسنده یعنی سیاست های استعماری است. ساعدی در آفرینش نظام پسااستعماری درقالب ادبی زمینه های سلطه گری استعماررا در اشکال گوناگونش نمایان ساخته وهمچنین افزون بر آن چه در نظریه ی پسااستعماری مطرح گردیده، به جزییات ظریف تر و دقیق تری در گفتمان استعمارگر و استعمارشده پرداخته، که به حوزه ی کلان تر علوم سیاسی، اجتماعی و مردم شناسی بازمی گردد؛از جمله، آسیب شناسی مستعمرات و نقش و جایگاه خود مستعمرات یا دولت مردان آن ها در رقم خوردن سرنوشت تیره و تار آنان را می توان مثال زد که از طریق ضعف های داخلی یا در سیاست خارجی امکان می یابد.
بررسی تطبیقی طنزپردازی در شعر محمّدعلی افراشته و احمد مطر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال دوازدهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۴۷
291 - 312
حوزههای تخصصی:
استفاده از طنز به نیّت بازگویی دغدغه های مردمی، روشی ایده آل برای شاعرانی است که با حکومت های استبدادی روبه رو هستند. در ایران(دوران پهلوی دوّم) و عراق(دوران بعث) به دلیل فضای بسته سیاسی و اختناق حاکم، محمّدعلی افراشته و احمد مطر ، با سودجستن از شگردهای متنوّع طنزسرایی، به تشریح کاستی های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی پرداخته اند و شعر خود را بستری مناسب جهت تبیین دغدغه های خُرد و کلان افراد قرار داده اند. بررسی این شگردها در سروده دو شاعر با رویکرد تطبیقی(آمریکایی) و روش توصیفی- تحلیلی نشان می دهد که آن ها با استفاده از ترفندهایی چون تشبیه و استعاره های خنده دار؛ تهکّم و استهزاء؛ برعکس گویی؛ واژه های طنزآمیز و توصیف خنده دار، ضمن قوام بخشیدن به ساختار طنزهای خود، بر اثربخشی انتقادهای مورد نظرشان افزوده اند. افراشته و مطر به صورت مجزّا از تکنیک های دیگری هم استفاده کرده اند که در طنز افراشته ، نقیضه سازی و در طنز مطر ، غافلگیری، اغراق و تناقض برجسته تر بوده است. کارکرد اصلی طنز در سروده های دو شاعر، سیاسی- اجتماعی است و به هدف تولید خنده و تفکّر به موازات هم خلق شده است تا با ساختارشکنی مبانی رسمی جامعه، زمینه برای تحوّلات شخصی و اجتماعی و رسیدن به آینده آرمانی فراهم گردد.
پازولینی و اقتباس از هزارویک شب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
موضوع مقاله پیش روی، بررسی فیلم پازولینی مقتبس از کتاب هزارویک شب در شکل بازآفرینی آن در هزارویک شب سینمایی می باشد. مسیله تحقیق ما این است آیا اقتباس پازولینی، امکان روشن تر کردن معنی متن و یا افزودن معانی جدید به متن را دارا است یا خیر؟ هدف از این مقاله علاوه بر بدست دادن وجوه مشترک و متفاوت متن و تصویر با رویکردی تطبیقی، این است تا اثبات کند که پازولینی در پی گنجاندن مکانیزیم های ایدیولوژیک و گفتمان های مکتبی خود در برداشت جدید از هزارویک شب می باشد. روش این مقاله با تکیه بر نظریه اقتباس لیندا هاچن قرار دارد تا فیلم هزارویک شب ساخت 1975، به کارگردانی پازولینی مورد بررسی قرار دهیم. هاچن، اقتباس را اخذ می پندارد که گرته برداری نیست بلکه اثری تازه و بدیع است که دارای شان و شوکت هنری خاص خود است. طبق نظریه هاچن، پازولینی هزارویک شب را ملک کلک خویش ساخته و با توجه به سبک و سیاق هنری خویش در آن بر رفق وفق و سیاق وفاق تغییراتی ایجاد کرده است و به صرافت طبع خویش جهان بینی خویش را بر آن سوار کرده و از متن فاصله گرفته است که این فاصله، جز جدایی ناپذیر اقتباس است.
غربت عارفانه در شعر حافظ و ابن فارض(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با استفاده از روش تحلیلی- توصیفی به واکاوی بنمایه «غم غربت» به عنوان یکی از مهمترین بنمایه های عرفانی در شعر ابن فارض و حافظ دو نماینده بزرگ شعر عرفانی ادبیات فارسی و عربی پرداخته و کوشیده است تا پاسخ درخوری به چگونگی حضور این غم و واکنش این دو شاعر به موضوع بیابد. یافته های پژوهش حاکی است که در اندیشه عارفانه دو شاعر، جدایی روح از مصدر و قرار گرفتن در کالبد خاکی جسم و هبوط انسان از بهشت به این جهان، نمودهای غریبی او است. در مقابل واکنش عارف برای فرار از غربت روح در بدن، یاد مرگ و رسیدن به فناست و برای رهایی از غربت در این جهان و دوری از معشوق حقیقی به جلوه های آن عشق که در این جهان تجلی یافته است و از آن به عشق زمینی یا مجازی تعبیر می شود، روی آورده است. عشق زمینی در شعر دو شاعر ترجمانی از عشق الهی و انعکاسی از آن عهد روز نخست است که عارفان برای مجسم کردن آن عشق الهی و کاستن آلام حسرت دوری معشوق حقیقی به آن توسل جُسته اند. خواب و رؤیا و خلوت گزینی نیز دیگر ساختار های دو شاعر به این غربت است.
نقد تطبیقی همانندیهای شعر حافظ و کتاب چنین گفت زرتشتن یچه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نیچه فیلسوف آلمانی (سده نوزدهم) از طریق آثار گوته با اندیشه ی حافظ آشنا شده است. حافظ با زاهد ریاکارو ظاهربین سرستیز دارد و نیچه با انسان کوتوله معاصر خود که به همین درد گرفتار است. از این رو این دو متفکر به نقد دو گونه یا تیپ از انسان پرداخته اند. حافظ پیر مغان و جهان عشق را در برابر واعظ و جهان بی عشق طرح کرده و نیچه جهان انسان های کوچک را در برابر انسان های والا به نمایش گذاشته است. زبان حافظ و نیچه در ارایه ی چنین تفکری طنزآمیز، متناقض نما و موجز است. در این مقاله بیش تر تلاش شده است که تاثیر انسان آزاده و منتقد که گاه زندگی کسانی را به نمایش بگذارد که در زندگی دچار بن بست شده اند. اینان با راهنمایی سرانجام انسان آزاده می توانند به سرمنزل مقصود که عشق به جاودانگی است برسند. آن چه که در شعر حافظ و کتاب چنین گفت زرتشت برجستگی معنایی دارد این است که مردم معاصر هر یک از این دو متفکّر، ارزش هایی را پذیرفته که به مسخ انسان انجامیده است. در نزد حافظ این ارزش ها به ضدّ خود بدل شده و انسان را دچار ریاکاری کرده و در باور نیچه انسان مدرن را به دموکراسی و مدرنیته فروانداخته است.
بررسی تطبیقی مفهوم عشق در سوانح العشّاق احمد غزالی و عطف الألف ابوالحسن دیلمی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال هشتم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳۱
187 - 210
حوزههای تخصصی:
موضوع پژوهش حاضر بررسی عشق در نخستین آثار مستقل عارفان ایرانی است. احمد غزالی، رساله سوانح العشّاق را به عنوان نخستین اثر مستقل در این زمینه از خود به جای گذاشته است. وی در این رساله، مسائل پیرامون عشق را با دیدگاهی روان شناسانه با زبانی ادبی بیان کرده است. در قرن چهارم هجری، ابوالحسن دیلمی، عارف خوش قریحه ایرانی کتاب عطف الألف المألوف علی اللام المعطوف را در این باب به زبان عربی نگاشته بود که این اثر هم، رنگی کاملاً روان شناسانه دارد. دیلمی، گرچه از تفکّرات فلاسفه یونانی، به ویژه افلاطون تأثیر پذیرفته، امّا آمیختن نظرات آنان با مبانی دینی شریعت اسلام ایده اوست. در این جستار، سعی شده شباهت ها و تفاوت ها ی دو اثر به صورت تطبیقی نشان داده شود به گونه ای که از دل این رویکرد، نتایج خاص و منطقی به دست آید. احمد غزالی چون تجربه ابوالحسن دیلمی را در اختیار داشته، به نظریّه پردازی در باب عشق و محبت نپرداخته است؛ همچنین، زبان شاعرانه و تعمّد وی در بیان اشاره ای مطالب، سبب دشواری فهم اثر او شده است؛ در حالی که دیلمی هم نظریّه پرداز است و هم با زبانی علمی و شیوا به بیان مطالب پرداخته است؛ البته این دو، با هدف آثارشان چنان قلم و سبکی اختیار کرده اند.
بررسی تطبیقی جلوه های مبارزه با استعمار انگلیس و روس در انقلاب مشروطه (مطالعه موردی: اشعار نسیم شمال و ملک الشعرای بهار)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال دوم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۴
48 - 80
حوزههای تخصصی:
ادبیّات مقاومت در عصر مشروطه، درخت تناوری است که در دامان فرهنگی انقلاب مشروطه، علیه استبداد و استعمارِ بیگانگان روییده است. این شاخه ادبی بر پایه ستیز با بیدادگران و ترسیم چهره آنان و به منظور دفاع از هویّت ایرانی در مقابل تاخت و تاز بیگانگان ظهور کرده است. پدیده استعمار از پدیده هایی است که همواره کشورها و ملّت های مشرق زمین با آن مواجه بوده اند؛ لذا انسان های آگاه و توانمند به ویژه هنرمندان و ادیبان، با سلاح شعر به مبارزه با استعمار و استعمارگران می پرداختند. باتوجّه به این که شگردهای استعمار، گوناگون و مختلف است؛ لذا شگردهای مبارزه با آن نیز بایستی گوناگون و مناسب باشد. در این مقاله با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی به بررسی تطبیقی دیدگاه های محمّدتقی بهار و سیّد اشرف الدّین حسینی در باب پدیده استعمارستیزی در دیوان اشعارآن ها پرداخته می شود. پژوهش های صورت گرفته در این مقاله نشان می دهد که هر دو شاعر، به شکل های گوناگون به معرفی پدیده استعمار پرداخته اند و برای مبارزه با آن، شگردهای مشابهی نیز داشته و راهکارهایی نیز ارائه نموده اند که مهم ترین آن ها عبارت است از: آگاه کردن مردم و غفلت زدایی؛ دعوت به اتّحاد و مقابله با استعمار؛ تحقیراستعمار با زبان طنز، نکوهش و محکوم نمودن استعما رگران؛ برانگیختن مردم و بازگشت به هویّت اصیل فرهنگ اسلامی
تحلیل روایت شناختی داستان طوطی و بازرگان مثنوی بر اساس نظریه زمان در روایت ژرار ژنت(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال دوم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۵
35 - 55
حوزههای تخصصی:
یکی از روی کردهای نوینی که از زبان شناسی گرفته شده، روایت شناسی است؛ این علم به بررسی فنون و ساختار روایت ها پرداخته و از این طریق در صدد یافتن دستور زبان روایت است. روایت و کاربرد آن در ادبیات فارسی سابقه ی چندانی ندارد. یکی از بزرگ ترین داستان پردازان ادب فارسی، مولاناست؛ وی در مثنوی برای رسیدن به اهداف خود و بیان مفاهیم والا از داستان گویی و روایت بهره جسته است. چیره دستی وی در به کارگیری اصول دقیق فنون داستان پردازی و اشراف او بر انواع شگردهای داستان پردازی باعث شده که مثنوی به عنوان یک اثر مشهور در جهان زنده و پایدار بماند. یکی از این شگردها، چگونگی به کار گرفتن عنصر زمان در روایت است. یکی از محققانی که در چند دهه ی اخیر به چگونگی زمان بندی در روایت پرداخته، ژرار ژنت فرانسوی است. هدف از این مطالعه، استفاده از نظریه ی زمان در روایت ژنت در قالب سه مبحث: نظم، تداوم و بسامد، برای تحلیل روایت شناسی داستان طوطی و بازرگان در مثنوی است. روش این مطالعه تحلیلی- توصیفی با روی کرد روایت شناختی است؛ همچنین یافته های این مطالعه نشان می دهد نظریه ی ژرار ژنت الگوی مناسبی برای تحلیل داستان های مثنوی به دست می دهد. یکی دیگر از دستاوردهای این پژوهش، بهره مندی از روی کردهای نوین نقد و تحلیل ادبی و دانش های جدید از جمله روایت شناسی در برسی متون کلاسیک همچون مثنوی است.
بازتاب فرهنگ و ادب ایرانی در شعر ابن رومی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال هشتم بهار ۱۳۹۷ شماره ۲۹
105-123
حوزههای تخصصی:
ابن رومی (221-283 ه )، از سخن سرایان سترگ دوره دوم عباسی و از مفاخر عالم تشیع است که زیبایی و ظرافت چکامه های بلندش، رونق بخش بلاغت ادب عربی است. جلوه های فراوان تأثیرگذاری فرهنگ و ادب ایرانی بر شعر این شاعر سایه افکنده، به طوری که در برخی از سروده های خود، از مظاهر مختلف فرهنگ و تمدن ایرانی تأثیر پذیرفته است. نوشتار حاضر، پژوهشی توصیفی - تحلیلی، با هدف شناسایی زوایای گوناگون فرهنگ و ادب ایرانی در اشعار ابن رومی است که به شیوه ای نظام مند، بررسی جشن ها، آداب و رسوم ایرانی، الفاظ و واژه های فارسی، امثال و حکم، ذکر اسامی شهرها و اماکن ایرانی و ... را در دیوان این شاعر به نقد کشیده است. محورهای اساسی این پژوهش که در قلمرو ادبیات تطبیقی و مکتب فرانسه نگاشته شده، عبارتند از: دورنمایی از زندگی علمی و ادبی ابن رومی و نقد، تحلیل و تبیین برخی مضامین و جلوه های فرهنگ و ادب ایرانی در اشعار وی. یافته اساسی پژوهش در این است که ابن رومی، با بینش و آگاهی وسیع از فرهنگ و ادب ایرانی، از مظاهر مختلف آن تأثیر پذیرفته است. در این مقاله، ضمن اثبات تأثیرپذیری ابن رومی از فرهنگ و ادب ایرانی، این نتیجه به دست آمده است که علاقه قلبی وی به سرزمین ایران، او را از توجه به مبادی اسلامی بازنداشته و معرفی فرهنگ سرزمین مادری خویش، ایران، به دیگر ادیبان و مخاطبان عرب، از جمله دغدغه های فکری این شاعر شیعی بوده است.
مقایسه دوسویه شعر حسن هنرمندی و حافظ ابراهیم (نقد و پردازش اصول رمانتیسم)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال هشتم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۳۰
111-131
حوزههای تخصصی:
رمانتیسم، مکتبی مبتنی بر تخیل، احساس، یأس، ناامیدی واحساسات فردی است که به ناله های عاشقانه اصالت می بخشد و دارای رویکرد خاصی نسبت به مرگ و مرگ طلبی می باشد. از آنجا که مکتب رمانتیسم در جهان غرب ظهور یافت، مسلماً تأثیر آن ابتدا در میان نویسندگان و شعرای غرب و سپس در ایران و جهان عرب متجلی شد. در این میان، افرادی نظیر حسن هنرمندی و حافظ ابراهیم نمایشگر این تأثیرپذیری از مکتب رمانیسم قلمداد می شوند. حافظ ابراهیم، یکی از نمایندگان مکتب کلاسیک است، اما در میان اشعارش قصایدی دیده می شود که در آنها از مفاهیم رمانتیسم مانند طبیعت، حزن و اندوه، عشق، تنهایی... سخن می گوید. زیبایی های طبیعت را به تصویر می کشد و برای تسکین دردهایش به آن پناه می برد. او مرگ را اتفاق شیرین می داند و آن را تنها راه غلبه انسان های شریف بر نیرنگ های روزگار معرفی می کند. از سوی دیگر، حسن هنرمندی به عنوان نماینده رمانتیسم ایران به موضوعاتی؛ نظیر ناامیدی، وحشت، مرگ، ناکامی، عشق و...که همگی از موضوعات اصلی این مکتب می باشند، پرداخته است.
عصا و جایگاه نمادین آن در فرهنگ ها و باورهای باستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال دهم پاییز وز مستان ۱۳۹۷ شماره ۱۹
181 - 202
حوزههای تخصصی:
نمادها و نشانه ها در تاریخ اساطیری و روایی هر ملل دارای مفاهیم و معانی خاصی بوده است و هریک از آنها داستان ها، تفکرات و باورهایی را به خود اختصاص داده اند. در این میان، ابزاری همچون عصا یا دبوس که امروزه معنای مشخصی را به ذهن متبادر می سازد، در عصر باستانی و در روایات دینی و غیرِدینی معانی و کارکردهای متفاوت و متعددی داشته است. بر این اساس، پژوهش حاضر در پی آن است که دریابد عصا در تمدن ها و باورهای مختلف باستانی دارای چه کارکردهایی بوده و چگونه نمادی به شمار می رفته است؟ همچنین این ابزار در شکل انتزاعی و ملموس خود، در دست صاحبان قدرت (شهریاران) و اصحاب دین (رهبران دینی) هریک نشانگر چه مفاهیمی بوده و در نقوش و نگاره ها و باورهای دینی چگونه تصویر و معرفی می شود ؟ بدین سان با مطالعه و بررسی متون تاریخی و نگاره های باستانی و همچنین، با رجوع به روایات اساطیری و دینی، یافته های پژوهش پیشِ رو با رویکردی توصیفی- تحلیلی، حاکی از آن است که عصا/ دبوس در دنیای مادی، در دست افراد، نشانگر شوکت، قدرت دنیوی و دینی بوده و به عنوان نماد قدرت ایزدی، همواره در دست ایزدان مشاهده می شود و با این ابزار است که ایزدان و نمایندگان آنها در روی زمین، به تحقق آمال خود می پردازند. از طرفی عصا در دست صاحب منصبان نشانگر نقش رهبری و ریاست آنها و همچنین در مواردی، سمبل فرزانگی، آزمودگی و کهنسالی است.