فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۲۰۱ تا ۱٬۲۲۰ مورد از کل ۳٬۶۷۹ مورد.
منبع:
ادبیات تطبیقی سال دهم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱۸
183-203
حوزههای تخصصی:
ابن فارض از بزرگترین سرایندگان شعر صوفیانه در ادبیات عرب است؛ از سوی دیگر مولانا، خداوندگار عشق و عرفان در ادبیات فارسی است که زیباترین و مهمترین مضامین عرفانی در اشعار آن دو یافت می شود. جهان بینی و نگرش آن دو عارفِ بزرگ، با یکدیگر شباهت های قابل توجهی دارد و در بسیاری از موضوعات عرفانی مشابهت و مطابقت تام دارد. زیر بنا و شالوده اعتقادشان بر "وحدت وجود" و ادراک آن است. نظریه "وحدت وجود" از مهمترین مباحثی است که در عرفان از دیر باز مطرح بوده است، تا زمانی که ابن عربی در قرن هفتم آن را، به صورت حکمی و فلسف ی بیان کرد. بنابراین اندیشه این دو عارف بزرگ از جهاتی شبیه به اندیشه های ابن عربی است، با این تفاوت که ابن عربی به صورت مستدل و معقول مسأله "وحدت وجود" را مطرح کرده و مولانا و ابن فارض به صورت عاشقانه و با زبان شعر آن را بیان کرده اند. این دو عارف بزرگ، اگرچه هرک دام شیوه خاص ی در سلوک داشته اند، ولی به یک نتیجه واح د رسیده اند و آن رسیدن به وحدت از طریق عشق و شهود و فنا و... است. این امر اقتضا داشت، تا مقوله "وحدت وجود" و چگونگی نایل شدن به آن، در اندیشه و آثار منظوم این دو عارف شاعر بررسی و مقایسه شود.
حکایة "الحمال مع البنات" فی نسخة ألف لیلة ولیلة الخطیة القاجاریة فی ظل التحلیل التناصی علی أساس النقد الجغرافی لبرتراند ویستفال(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال هشتم بهار ۱۳۹۷ شماره ۲۹
39-9
حوزههای تخصصی:
تعتبر نظریة التناص من الاکتشافات المهمة للقرن العشرین والتی تقوم بتحلیل العلاقات المتشابکة بین النصوص حیث توصلت حتی الآونة الأخیرة وبعد اعتماد العدید من الباحثین علی فروعها المتنوعة إلی وجهات نظر حدیثة فی العلوم الإنسانیة بمختلف حقولها وخاصة الفنون والآداب. یتم ترکیز التناص فی النقد الجغرافی لبرتراند ویستفال بوصفه أحد أبرز فروع نظریة التناص علی أهمیة دور الفضاء والمکان والجغرافیا فی النتاجات الفنیة والأدبیة وذلک فی الفترة ما بعد البنیویة. وقبل هذه الفترة لم یتوسع دور الجغرافیا فی خلق المعرفة إلی هذه الدرجة. إن نسخة ألف لیلة ولیلة الخطیة القاجاریة لصنیع الملک فی قصر کلستان إحدی أکثر النسخ الخطیة ذات الرسوم واللوحات الفنیة تمیزا فی العالم إذ تحظی بمکانة تناصیة ممتازة من حیث حوارات النصوص الرئیسة والرسوم. هذا وإن النسخة المذکورة تتواءم والمبادئ النظریة والمنهجیة لبرتراند ویستفال حیث تتجلی فیها السیمیائیات والثقافات البینیة فی النقد الجغرافی بوضوح. فعلی أساس هذا المنهج وبعد اختیار سبع حکایات متداخلة من مجموعة "الحمال مع البنات" والتی تم رسمها الفنی بخمس عشرة لوحة من روایات صنیع الملک ذات الرسوم الفنیة فی النسخة المذکورة یقوم البحث بتحلیل هذا النتاج الأدبی والفنی ضمن حقل النقد الجغرافی لویستفال بالإضافة إلی دراسة المکانة التناصیة فی فترات تکوینها المختلفة. اعتمد الباحثون الأسلوب التحلیلی والتوصیفی إذ تم تطبیق هذا النهج فی استقصاء کل من النصوص والرسوم الفنیة. توصلت الدراسة إلی أن نسخة ألف لیلة ولیلة الخطیة القاجاریة لصنیع الملک نتاج متعدد الأصوات یخاطب جغرافیا إنسانیة ثقافیة لا حدود لها علی المستویین النصی والفنی.
تأثیر مصادر عربی بر ساخت واژگان فارسی معاصر بر پایه نظریه "تنوع واژگان" جانسون (بررسی موردی داستان «دار المجانین»، «ملکوت» و «گلیله مرد»)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال دهم پاییز وز مستان ۱۳۹۷ شماره ۱۹
47 - 66
حوزههای تخصصی:
در کنار روابط انسانی، زبان ها نیز در حال داد و ستد هستند. بارزترین مصداق تعاملات زبانی وجود وام واژه های بیگانه در یک زبان است. با توجه به قدمت روابط ایران و عرب، زبان فارسی، تحت تأثیر زبان عربی، واژگانی را از آن به عاریت گرفته است. بررسی و شناسایی این واژه ها در نظام ساخت واژی زبان فارسی اهمیت بسزایی دارد، از این رو، مقاله پیش رو سعی خود را برآن گذاشته تا با روش توصیفی تحلیلی و با استفاده از داده های آماری بر پایه نظریه «تنوع واژگان» جانسون، مصادر عربی به کاررفته در ساختار واژگان فارسی را در داستان «دار المجانین» نوشته محمدعلی جمال زاده، «ملکوت» نوشته بهرام صادقی و «گیله مرد» نوشته بزرگ علوی به عنوان آثار ادبی پیشگام داستان نویسی ایران بررسی کند. دستاورد پژوهش آماری، حاکی از آن است که در ساختار واژگان فارسی معاصر در طول 40 سال از مصادر ثلاثی مجرد زبان عربی در مقایسه با دیگر انواع مصادر این زبان به طور گسترده ، استفاده شده است اما هر چه به طرف زمان کنونی پیش می رود از میزان آن کاسته می شود.
مأخذیابی و مقایسه دو روایت منظوم طغرایی و مولوی از داستان شکار شیر و گرگ و روباه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال هشتم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳۱
129 - 163
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر ضمن تحلیل و بررسی مآخذ داستان «رفتن گرگ و روباه در خدمت شیر به شکار» به بازگویی دو روایت منظوم عربی و فارسی طغرایی و مولوی از این داستان می پردازد؛. سپس با نگاهی ساختار شناسانه، عناصر داستانی چون شخصیّت، پیرنگ، زاویه دید، لحن و... در هر دو روایت تشریح و مشخّص می شود کدام یک از دو روایت به مآخذ اصلی داستان نزدیک تر است. مهم ترین نتیجه این بررسی که براساس شیوه قیاسی تطبیقی به انجام رسیده، آن است که مولوی با افزودن عناصر داستان و شگردهای داستان پردازی، به تقلید صِرف بسنده نکرده، بلکه به خلق حکایتی زیبا تر و جذاب تر از روایت مآخذ اصلی پرداخته است. طغرایی نیز در ضمن داستان خود که پند و اندرز است، با استفاده از وجه تمثیل و برای تأکید سخن پندآموز خود، به این حکایت اشاره می کند.
بررسی مقایسه ای آرایه حس آمیزی در شعر احمد بخیت و نادر نادرپور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال دوازدهم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴۸
119 - 131
حوزههای تخصصی:
حس آمیزی یک تکنیک بلاغی و هنری است که با بسط و غنی سازی تصویر شعری از راه انتقال حواس پنج گانه از حسی به حس دیگر دامنه خیال پردازی شاعر را گسترش می دهد و منجر به آفرینش تصاویری بدیع متفاوت و تأثیرگذار می شود. حس آمیزی به عنوان آرایه ای ادبی، تکینیکی است از چندین صنعت، که هم از شاخه های علم بیان و هم از تقسیم بندی های علم بدیع محسوب می گردد. تلفیق حواس در خلق تصاویر منحصربه فرد ادبی و انتقال بی نظیر جو شعر در هنگام خوانش نقش بسزایی دارد. این آرایه به سبب بالا بردن سطح لذت ادبی از راه جلب توجه مخاطب و انتقال دقیق حس درونی به او و درگیر کردنش با تجربه روحی شاعر، در ادبیات فارسی و عربی به ویژه نزد شاعران معاصر از اهمیت خاصی برخوردار است. این پژوهش با توجه به حجم بالای استخدام این آرایه در شعر معاصر عربی و فارسی با روش توصیفی- تحلیلی و با آوردن نمونه های شعری مقایسه، به بررسی و تحلیل این پدیده و میزان بکارگیری آن در شعر احمد بخیت شاعر مصری و نادر نادرپور می پردازد. ملاحظه می شود که هر دو شاعر برای گسترش خیال خواننده و افزایش التذاذ ادبی ایشان و بدیع نمودن تصاویر شعری و انتقال موفق حس درونی و روح شعر به خواننده از تکنیک حس آمیزی استفاده کرده اند. طبق تحلیل نمونه های شعری می توان گفت که بکارگیری این آرایه در شعر دو شاعر، تصویرآفرینی ناب، انتقال معنی و تأثیر بر مخاطب را نیرو بخشیده و زیبایی شعرشان را دوچندان نموده است.
مقایسه سبکی هجویات حطیئه و خاقانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال دهم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱۸
245-264
حوزههای تخصصی:
ادبیات تطبیقی یکی از رویکردهای نو در ادبیات معاصر جهان است و بی تردید نقش سازنده و مؤثری در غنی سازی ادبیات هر ملتی ایفا می کند و زمینه های شناخت و بهره مندی وسیع از انواع ادبی ملل مختلف را ایجاد می کند. یکی از انواع ادبی که بسامدهای گوناگون آن در آثار بیشتر شاعران پارسی گو و عربی سرا واقع شده و آثار قابل ملاحظه و خواندنی در این نوع به وجود آورده، «هجویه سرایی» است. مقایسه سبکی این نوع ادبی در اشعار شاعران زبان فارسی و زبان عربی زمینه ساز تبیین اشتراکات و افتراقات بین آن ها می شود. پژوهش حاضر در حوزه ادبیات تطبیقی بر اساس مکتب ادبیات تطبیقی آمریکایی و با هدف بررسی مهم ترین وجوه اشتراک و افتراق سبکی هجویات حطیئه و خاقانی صورت گرفته است. روش پژوهش، توصیفی تحلیلی و مبتنی بر دیوان هر دو شاعر است. انتظار می رود، نتایج این پژوهش شناخت هر چه بهتر و دقیق تری از هجویات حطیئه و خاقانی را ارائه دهد و زمینه مطالعه و فهم بهتر این نوع از اشعار را در حوزه ادبیات تطبیقی فراهم سازد.
موازنة الموسیقى الخارجیة والجانبیة بین الشعرین العربی والفارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال هشتم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۳۰
79-90
حوزههای تخصصی:
القصد من الموسیقى الخارجیة للشعر هو توصیف النظام الوزنی، والغایة من الموسیقى الجانبیة هی القافیة والروی. الوزن فی العروض العربی والفارسی عبارة عن توالی المتحرکات والسکنات على نسق خاص، ویرى اللغویون أنه تقابل الحروف الصائتة والصامتة فی قرینة واحدة أو أکثر على نحوٍ لا یخرج عن دائرة القوالب والنماذج المحددة. والقافیة هی الحروف المکررة التی یلتزم بها الشاعر فی آخر کل مصرع من أبیات القصیدة والتی تشکل قالب القصیدة لتلک المصاریع. یطلق على کل أنموذج من نماذج الشعر فی إنشاء البحور الشعریة، التفعیلة أو الجزء وهو محصور فی تفاعیل معینة تنشعب منها فروع یطلق علیها فی العروض العربی زحافاتٍ وعللا وفی العروض الفارسی تعرف بالزحافات دون العلل، لعل ذلک یرجع إلى الخیارات الواسعة والمحددة فی نفس الوقت لدى الزحافات العربیة ما یجعل لغة الشعر العربی أکثر انفتاحا على الشعر مقارنة بالشعر الفارسی، لکن بموازاته أیضا یبتعد الشعر العربی عن الإیقاع والموسیقى الحقیقیین على خلاف ما نجده فی الشعر الفارسی. فی الأدب الفارسی لا یحق للشاعر تخطی الزحاف إلا ما قل وندر، ویطلق على هذا التخطی فی علم العروض الحدیث، جوازات البحور الشعریة. والقافیة فی اللغة الفارسیة مقتبسة من القافیة العربیة، رغم أن هناک ضرورات فی الشعر الفارسی تستدعی قواعد مبتکرة اشتد وعسر استعمالها مقارنة بالقافیة العربیة وبغض النظر عن وجوه الاختلاف بین العروض والقافیة فی اللغتین، إلا أن کبار الأدباء الفرس لا یرون ضرورة فی إبداع أو إنشاء قواعد ونماذج منفصلة أو بالأحرى تسمیات جدیدة خاصة بأدبهم، فبقیت مصطلحات هذین العلمین واستعمالهما متقاربة ومتشابهة إلى حدٍ أقصى.
مضامین پایداری و مردم مداری در اشعار نسیم شمال و بیرم التونسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال دهم پاییز وز مستان ۱۳۹۷ شماره ۱۹
219 - 240
حوزههای تخصصی:
در ادبیات معاصر با عنایت به مضامین ملّی و میهنی، شاهد گروهی از شاعران هستیم که نه از فراز کرسی قدرت و نه با زبان علم و قواعد پرتکلف ادبی بلکه با زبان مردم و در میان مردم شعر می سرایند. سیّد اشرف الدین حسینی و بیرم التونسی، امیران شعر مردمی در ایران و مصر هستند. شعرهای کوچه بازاری نسیم شمال و موال و زجل های عامیانه التونسی، توانسته است با آمیزه ای از هجو طنزآلود، رسالت شاعران را در انتقاد و بیداری مردم ادا کند. در این مقاله بر آنیم با روش توصیفی – تحلیلی، ضمن معرفی دو شاعر و اوضاع زمانه شان، با رهیافتی بر زبان شعری آن دو، به تطبیق مفاهیم فکری مشترک در اشعارشان، همچون انتقاد از بیگانگان و پارلمان، آزادی بیان و بازگو کردن مشکلات زنان، علم آموزی و مسائل اقتصادی تا دعوت به پایداری، اهتمام نماییم و به نظر می رسد که تقارب اندیشه و نگاه دو شاعر، حاکی از تجربه شرایط مشابه ﺍست.
سردیة الأمکنة المغلقة فی شعر محمد عفیفی مطر؛ المقبرة والمقهی نموذجاً(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال هشتم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۳۰
77-59
حوزههای تخصصی:
إذ اعتبرنا للبناء السردی فی النص الشعری المعاصر وحدةً متکاملةً تحمل الکثیر من عناصر وتقنیاتٍ خادمةٍ لصورته الفنیة، یملک بینها عنصر المکان أهمیةً قصوی فی تأطیر المادة السردیة وإقامة أواصر تجمع العناصر السردیة معطیاً لها مناخاً محدداً تفعل فیه وتعبر من خلاله عن وجهات نظر السارد الخاصة، ولاسیما المکان المغلق الذی لیس الیوم دیکوراً مهملاً فی مشهد العمل السردی بل یکون لوحده هدفاً ذا فاعلیةٍ نفسیةٍ واجتماعیةٍ تخرق جدران انغلاقه وتصل إلی مدلولٍ تنسجه کلماتٌ محددةٌ مع خصائصها الإیحائیة کما أن حضور الأمکنة المغلقة البارز فی شعر محمد عفیفی مطر یأتی بطابعها اللفظی الخاص والمنحصر فی فضاءاتٍ مغلقةٍ علی استیفاء التنظیم الدرامی للأحداث وتعمیق الحیاة الداخلیة للشخصیة المعنیة، ولکن قد یُنتج هذا الاندماج فی الداخل نتیجةً معاکسةً ویؤدی إلی المغامرة فی تجربة الخارج ثم انتشال تقابلاتٍ ضدیةٍ منها. تحاول هذه الدراسة بانتهاجها النهج الوصفی - التحلیلی أن تتناول سردیة الأمکنة المغلقة فی شعر محمد عفیفی مطر وعلی وجه الخصوص ترکز بینها علی مکانی "المقبرة" و"المقهی"؛ فیدل مجمل نتائجها علی أن المقبرة تنفرد بأبعادٍ ومقاساتٍ تمیز انغلاقها ومحدودیتها کمدلولها السردی الذی قد یومئ إلی ثنائیة الموت والبعث فی موقفٍ ثم یوحی بتقابل النفور والألفة فی مواقف أخری کما أن المقهی فی شعره یستطیع أن یکون ملاذاً تهرب إلیه الشخصیة حصولاً علی الأمان والاستقرار من أحداث الواقع الخارج المرة ویحدث ثنائیة التفضیة والتزمین أو یتحول إلی صراعٍ بین الذاتیة والعولمة.
بررسی تطبیقی نمایشنامه ی افول اثر اکبر رادی و نمایشنامه ی دشمن مردم اثر هنریک ایبسن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی تطبیقی دو اثر نمایشی (افول اثر اکبر رادی و دشمن مردم اثر هنریک ایبسن) بر اساس نظریه های فرانسوا یوست (2001-1918) درباره بن مایه ها، تیپ های شخصیتی و مضامین ادبی و نظریه اقتباسِ لینداهاچن می پردازد. با بررسی مضامین و تیپ شخصیت های این دو اثر درمی یابیم که این آثار دارای مضامین و تیپ شخصیتی کم و بیش یکسانی هستند و اما رادی نمایشنامه خود را رنگ و بویی محلی داده است و این از رهگذر تفاوت هایی است که او در اثر خویش خلق می کند. موضوعاتی چون مخالفت طبقات قدرتمند و مالکین با هر نوع تغییر در عموم مردم، اصرار افراد روشنفکر بر عقاید و ایده آل های خود، خیانت نزدیکان به جریان روشنفکری، آلت دست بودن عموم مردم، وفاداری همسران و در نهایت شکست روشنفکران در هردوی آین آثار مشاهده می شود. اکبر رادی با اقتباس قیاسی از پیرنگ نمایشنامه دشمن مردم و با دمیدن روح و فضای محلی به آن، نمایشنامه ای وطنی خلق می کند که بیش از هرچیز، برای خوانندگان خود با داشتن و یا نداشتن آگاهی از بینامتنیت اثر هرچند که در اقتباس قیاسی از اهمیت زیادی برخوردار نیست اثری می آفریند که در عین زمانی مکانی بودن، متعلق به هرزمان و مکانی است.
حبسیات ابن زیدون بین الإبداع والتقلید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال هشتم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۳۲
70 - 60
حوزههای تخصصی:
شعر الحبسیات أو شعر السجون قدیم فی الأدب العربی قدم الشعر والأدب؛ لأن بعض الشعراء نزلوا السجن لعلّه ما وذاقوا طعم السجن المرّ وانعکست هذه التجربه المره منذ القدم فی شعرهم وأدت إلی غلیان عاطفه الشاعر وخیاله بشکل خاص بحیث نجد صداها فی أشعارهم. وهذا النوع الأدبی فی الحقیقه یدل علی إحساس الشاعر الصادق وشعوره الرقیق کما هو مملو بالحزن والألم ویصور حیاه الشاعر فی السجن. إذن قام بعض الشعراء العرب بتصویر تجربتهم الذاتیه مستعینین من هذا النوع الأدبی فی العصور المختلفه، من بین هؤلاء ابن زیدون الشاعر الأندلسی المرموق الذی أُّتُّهم بالتدبیر لقلب نظام الحکم، والمیل إلی عوده الخلافه الأمویه، فسعایه الوشاه والأعداء أدی إلی سجنه، حیث نجد صدی حیاته المره التی قضاها فی السجن وبالتحدید فی خمس قصائد رائعه والتی وردت متناثره فی دیوانه. وهذه القصائد لم تدرس بعد دراسه مستقله رغم جمالها وفصاحتها؛ لذلک یسعی البحث دراسه الموضوعات والمضامین لهذه القصائد وتحلیلها اعتماداً علی المنهج الوصفی- التحلیلی حتی نقدّم للقارئ والمتلقّی إبداع الشاعر من حیث الموضوع فی نظم هذه القصائد وتقلیده کما نکشف نظره الشاعر إلی هذا النوع من الشعر الغنائی. ومن أبرز النتایج التی وصل البحث هو أن تعدد الأغراض فی القصیده الواحده یعد من أهمّ معالم التقلید عند ابن زیدون فی حبسیاته ولقد مزج الشاعر هذه القصائد بمشاهد الطبیعه ومناظرها بالتأثر من بئیه الأندلس وطبیعتها النضره وهذه هی من معالم الإبداع عنده حیث یمکن أن نقول بأنه لم یلقد شعراء الشرق فی نظم حبسیاته فحسب بل نجد أحیانا عنده شیئا من الإبداع.
بررسی تطبیقی نامه های نیما یوشیج و «امیلِ» ژان ژاک روسو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال دوازدهم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴۸
351 - 372
حوزههای تخصصی:
نیما یوشیج (1276-1338ش) از مشهورترین و تأثیرگذارترین شاعران معاصر است که علاوه بر دیوان شعر و آثار ادبی، مجموعه نامه ها حاوی نظرات نیما در موضوعات مختلف نیز از او در دست است. یکی از موضوعات مهمی که در مجموعه نامه های نیما فراوان به چشم می خورد مسائل مربوط به تعلیم و تربیت است. نیما که خود چند سال سابقه تدریس داشته است از نزدیک با مسائل و مشکلات این حوزه آشنا بوده و انتقادهای بسیاری به سیستم آموزشی کشور داشته است. به نظر می رسد که نیما در بیان برخی آراء تربیتی خود تحت تأثیر ژان ژاک روسو (1712-1778م) نویسنده و فیلسوف فرانسوی و به ویژه کتاب «امیل» او بوده است. نیما و روسو طبیعت و روستا را بر شهر ترجیح می دهند و معتقدند که اطفال باید تا حد ممکن در طبیعت و دور از شهر پرورش یابند و مهم ترین تربیت در دوران کودکی، تربیت جسمانی و تحریک حس کنجکاوی است. هدف از نگارش این مقاله بررسی نظرات نیما یوشیج درباره تعلیم و تربیت در مجموعه نامه ها و تأثیرپذیری او از نظرات ژان ژاک روسو و به ویژه کتاب «امیل» او می باشد.
مطالعه تطبیقی گشتارحکایت بلال از سیره ابن هشام و تاریخ به روایت مثنوی معنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مولوی درطریقت عرفان از جاده شریعت، به بیراهه نرفته است وازاینروی، آیاتقرآن و احادیث و روایات دینی، بازتاب گسترده و عمیقی در آثار او و بخصوص مثنوی دارند. این تحقیق، روایت دینی بلال را ازکتابهاینثرعربی سیره و تاریخکه ماخذ مولوی در مثنوی قرار گرفتهاند، میشناساند و سپس گشتارها و تغییراتی را که مولوی در اینانتقال، در آن روایت، روا داشته است تا بتواندآنرا از خبرسادهنویسا به متن خوانا، با ساحتها ولایههای معنایی متفاوت، تبدیل کند، با دیدی مقایسهکننده وسنجشگر، و بر اساس نظریههای تطبیقی، اما با گرایش اسلامی، سنجیدهوبه این نکته رسیدهاست که مولوی برای اعتلای متن و دمیدن فلسفه زندگی در آن، از سادگی و صنعتگریشعرموزون، تاویل وافزایش مفاهیمی چون عشق، خواب وخوابگزاری و استغراق اولیا در مصیبت و سختیها و... بهره گرفته است. تغییرات مولوی هم به ظاهر داستان و هم به بطن داستان مربوط میشود؛ کاربستقالب شعری مثنوی، تکهتکه و طولانیترکردن داستان، افزودندوپیرفت داستانی(موذنیو بهشتی بودن بلال)، وتاویلهای جداگانه هربخش داستان و... در بخش صوری و تبدیل ابوبکر به قهرمان اصلی داستان، بهرهگیری از گفتگو برای شخصیتپردازی، خوابگزاری ابوبکر که خبر راسخ بودن ویرا در علم میدهد، شرح و بیان عشق و...در بخش معنوی، قسمتی از گشتارهای افزایشی وبازنمای اندیشه وهنرشاعری مولوی هستند.
بررسی تطبیقی تأویلات آیه نور در دیدگاه ابن عربی و مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چکیده آیه نور، از جمله آیاتی است که تمثیلی اعجاب انگیز درباره حقیقتی متعالی و ماورایی دارد. در این تمثیل زیبا، رموز و نهفتگی هایی موجود است که گاه لازم می آید با زبانی نمادپردازانه به بیان آن پرداخته شود. عرفان اسلامی در پرتو کتاب آسمانی قرآن، روایات و احادیث معصومان(علیهم السلام)، در مباحث هستی شناسی و توحید، سرشار از غنای فکری و ژرف اندیشی است که هر بار با دقت و تأمل در این معارف، افق های جدید و فضاهای گسترده تری، مکشوف و مفتوح می گردد. برخی از این مفاهیم، در نتیجه جذبه و الهام است و برخی جنبه استدلالی و توصیفی دارد که در ساحت آموزه های قرآنی و دینی حاصل می شود. چند واژه که در این آیه شریفه، محور اصلی موضوع است: نور، مشکات، مصباح، زجاجه، شجره، زیتونه، لاشرقیه و لاغربیه می باشد. دلالت های لفظی، استعاری و تمثیلی متعددی در واژگان مذکور، موجود است. این مقاله به منظور بحث و تحلیل تعابیر مطرح شده مربوط به آیه نور با تکیه بر آثار ابن عربی و مولانا، هم چنین تحلیل های صاحب نظران، نوشته شده است و سپس به توصیف و تحلیل پرداخته ایم.
قضیه الالتزام بین الخطابین النقدی والشعری فی الأدب العربی المعاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال هشتم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۳۲
30 - 1
حوزههای تخصصی:
قضیه الالتزام من أهم ما اهتم بها النقاد والشعراء فی الأدب العربی المعاصر. ومن عجب ما یتفطن إلیه الباحث الأدبی الاختلاف بین مفهومی الالتزام عند الناقد وعند الشاعر، فالناقد العربی حدد الالتزام فی دائره القضایا الاجتماعیه خلافا للشاعر العربی المعاصر الذی حدّده فی دائره حریه التعبیر. هذا النموذج یبیّن أن النقد العربی، فی عصرنا الحاضر یرید أن یوجّه الأدب حسب میوله النقدیه دون الاهتمام بهواجس الشاعر العربی المعاصر. فلماذا حدثت هذه الفجوه بین خطابی النقد والأدب؟ الإجابه عن هذا السؤال هو ما یهدف إلیه هذا المقال وذلک فی منهج تحلیلی وصفی متعمد علی تحلیل الآراء النقدیه الوارده فی هذا المجال لیصل إلی نتیجه أن الناقد الأدبی الحدیث بدل أن یتصل بأدب قومه ویستنتج قضایاه النقدیه منه مباشرا، ویتخذه موقعا لیستلهم منه فکرته النقدیه، اتجه نحو الآراء النقدیه الوارده من الغرب کالاشتراکیه والوجودیه وجعلها قاعده لیستخرج منها أصوله النقدیه ویفرضها علی أدب قومه. هذه المفارقه بین خطابی النقد والشعر العربیین لمفهوم الالتزام الأدبی لداعیه إلی التأمل فی النقد الأدبی المعاصر، فلیس من الصحیح أن یُملَی علی الأدب العربی ما هو خارج عن طبیعته العربیه.
توظیف الروایة التاریخیة للسیرة النبویة فی کتاب "الهجرة" لعبدالحمید جودة السحار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال هشتم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۳۰
31-45
حوزههای تخصصی:
اهتم المسلمون قدیما وحدیثا بالسیرة النبویة العطرة وبکل ما یتصل بحیاة الرسول الکریم r بمختلف الأسالیب وشتى الوسائل. فکان من نتائج هذا الاهتمام، هذه الثروة العظیمة من الکتب المؤلفة فی مولده وسیرته. وقد ساهم الشعراء والأدباء فی تدوین سیرة النبی r وتخلید مناقبه فظهرت منظومات تاریخیة وقصائد شعریة عرفت فی تاریخ الأدب العربی بالمدائح النبویة یتحدث فیها الشعراء عن مدح المصطفى وسیرته وغزواته ومعجزاته. وفی العصر الحدیث ظهر جیل جدید من کتاب القصة والروایة استهوتهم السیرة النبویة فقاموا بتوظیف فنهم القصصی والروائی لأحداث السیرة النبویة الکریمة وبذلک مزجوا بین الفن والتاریخ وبین الدین والأدب. ومن هؤلاء الکتاب عبدالحمید جودة السحار الذی اتجه إلى توظیف الفن القصصی للسیرة النبویة برؤیة إسلامیة، فکتب سیرة رسول الرحمة r فی سلسلة من القصص تحت عنوان "محمد رسول الله والذین معه" فی عشرین جزءا. ویهدف هذا البحث مستفیدا من المنهج الوصفی التحلیلی إلى دراسة توظیف الروایة التاریخیة للسیرة النبویة فی کتاب "الهجرة" من مجموعة "محمد رسول الله والذین معه" لعبد الحمید جودة السحار ملقیا الضوء على کیفیة المزج بین السیرة النبویة والفن القصصی فی هذا الکتاب. ووصلت الدراسة إلى أن السحار استعان لبیان حوادث السیرة النبویة فی کتاب "الهجرة" بالسرد القصصی واعتمد فی عرض الحوادث ورسم الشخصیات على طریقة السرد المباشر والتزم فی تصویر شخصیاته بالواقعیة واتبع فی روایة الأحداث التسلسل الزمنی، واستفاد بعض الأحیان من بعض المفارقات الزمنیة بشکل "الاسترجاع " و"الاستباق". واکتفى السحار بالأماکن التاریخیة التی کانت مسرحا لأحداث السیرة النبویة فی الفترة التاریخیة المحددة. وأکثر من استخدام الحوار.
طنز در افسانه های عامیانه حیوانات (بررسی تطبیقی طنز در حکایات کلیله ودمنه و افسانه های ازوپ)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چکیده کلیله ودمنه در ادبیات فارسی و افسانه های ازوپ در یونان باستان، دو نمونه از آثار کهن ادبیات جهان، در حیطه «افسانه های تمثیلی حیوانات» یا «فابل» هستند. در مقاله حاضر، کاربرد «طنز» به عنوان یکی از انواع سخن غیرجد و نیز یکی از ابعاد هنری این دو اثر، مورد توجه قرار گرفته است. از این رو حکایت های تمثیلی این دو کتاب، از حیث شگردهای گوناگون ایجاد طنز نظیر: پیام اخلاقی- انتقادی، طنزکلامی، طنز موقعیت، مضامین خاص، شخصیت پردازی و... بررسی و با یکدیگر مقایسه شد و مشخص شد که طنز به کار رفته در افسانه های ازوپ بیشتر منحصر در به رخ کشیدن تناقض های اخلاقی و اجتماعی موجود در جامعه، با بهره گیری از کنایه و تعریض در طنزکلامی و طنزموقعیت است؛ البته کوتاهی طول افسانه ها و کاربرد صنعت ایجاز و اختصار به رسایی و خنده انگیزی این نوع طنز کمک شایانی کرده است. در کلیله ودمنه نیز تناقض های اخلاقی و اجتماعی با بیان طنزآمیز مورد توجه بوده است و قوت طنز حکایات آن برخاسته از مضامین متفاوت وتابو و شخصیت پردازی ها و طنز موقعیت در کنار طنز کلامی است. با این تفاوت که در کلیله ودمنه با انشای نصرالله منشی، کاربرد شیوه حکایت در حکایت به همراه توصیفات و تشبیهات و آن دسته از آرایش های ادبی که ویژه نگارش نثر فنی است، سبب طولانی شدن حکایت گردیده و از تأثیر طنز در آن کاسته است.
فضاء المقهى فی الروایتین الفارسیه والعربیه؛ أحمد محمود وعبدالرحمن منیف نموذجاً(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال هشتم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۳۲
90 - 70
حوزههای تخصصی:
تحاول هذه الدراسه إلقاء الضوء على فضاء المقهى فی روایات أحمد محمود وعبدالرحمن منیف. وإذا کان الفضاء بشکل عام محایثاً للعالم تنتظم فیه الکائنات والأشیاء والأفعال، ومن ثمّ معیاراً لقیاس الوعی والعلائق الوجودیه والاجتماعیه والثقافیه، فیتمیّز المقهى فی النصوص المدروسه بکونه "مختزلاً" لهذا التحایث والمعیاریه، وهذا ما یبرّر اختیاره لدراسه مقارنه تهدف إلى فتح نافذه للحوار بین المجتمعین الإیرانی والعربی بغیه ترسیخ قیم الانفتاح والتعایش والتعددیه، کما یبرر اختیار الکاتبین بوصفهما مهتماً بهذا الفضاء النصی، وکذلک مهتماً بتلک القیم التی تؤمن بها الدراسه. ویهتمّ الروائیان بالمقهى اهتماماً بالغاً، خاصه فی روایات "الجیران" (همسایه ها) و"قصه مدینه" (داستان یک شهر) و"الأرض المحروقه" (زمین سوخته) لأحمد محمود، وخماسیه "مدن الملح" وروایه "أرض السواد" لعبدالرحمن منیف. وتعتمد الدراسه إنجازات المدرستین الأمیرکیه، والسلافیه للدراسات المقارنه اللتین ترکِّزان على نقاط التشابه والاختلاف بین الأعمال الأدبیّه من ناحیه، وعلى العلاقه بین الأدب ومیادین المعرفه الأخرى من ناحیه أخرى. وقسّمنا الدراسه إلى: 1) موقع المقهى ودوره النصّی. 2) المقهى والتراث. 3) المقهى والتاریخ. وقد تراءى لنا من خلال الدراسه أنّ المقهى یضطلع بدور فنّی ومعرفیّ بامتیاز، إذ نستطیع القول بأنّه من أهمّ المکوّنات الروائیّه التی تساعد الکاتبین فی إیصال رسالتهما الجمالیّه والمعرفیّه إلى المتلّقی من خلال موقعه الطوبوغرافی أوّلاً و علاقته بالتراث والتاریخ.
تجلیات الحنین فی الاستذکار الشعری (قصیده "إلی النجف الأشرف بلدی الحبیبه" للشیخ أحمد الوائلی و"ملحمه حیدر بابا الترکیه" لشهریار نموذجاً)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
الاستذکار حاله إنسانیه یشترک فیها جمیع الناس، لکنّها تکون مختلفه عند الشعراء وفی الفن عموماً؛ فالذکریات تعدّ مصدراً مهماً یعتمدها الشعراء والفنانون فی تشکیل تجاربهم الأدبیه والفنیه وإثرائها. إنّ الحنین مقترن بالاستذکار وللشاعر ممکن أن یجعلَ منه الأساس الذی یرکِّز علیه بناء قصیدته. قد کان اغترابُ الشاعرِ المثیرَ الأولَ للحنین الذی کان مدعاه للاستذکار الشعری المتنوع الذی افضی إلی تشکیل القصیده موضوعیاً وفنیاً. أنشد الشیخ الوائلی قصیده "إلی النجف الأشرف بلدی الحبیبه" بعد اغترابه عن موطن طفولته وصباه وشبابه، مدینه نجف الأشرف، فی قصیدته یعرب عن حنینه إلی بلده ویستعرض ذکریاته واصفاً بلده بأبهی الأوصاف ویکشف عن معنی داخلی مضمر فی أعماق الشاعر یؤکد علاقته بمدینته وعمق هذه العلاقه ومن جانب آخر إنّ شهریار الشاعر الشهیر الإیرانی أنشد ملحمه"حیدربابا" باللغه الترکیه بعد اغترابه عن مولده ویعبر فیها الشاعر عن ذکریاته عن طفولته وصباه والحسره علی أیامه الّتی انقضت فی الریف عند تنوره جبل حیدربابا. هذه دراسه مقارنه لهاتین القصیدتین من خلال دیوانهما متبنّیهً المنهج الوصفی-التحلیلی علی أساس مکتب أمریکی فی الأدب المقارن، وقفاً فیهما علی مستویات الاستذکار الشعری التی وجدناها علی ثلاثه أنواع هی: الاستذکار الزمانی والاستذکار الاجتماعی والاستذکار المکانی، ومن ثمّ الکشف عن الافتراقات والاشتراکات بینهما والممیزات الخاصه فی التصاویر الفنیه التی اُستخدمت فی إبراز خواطرهما الجیاشه وخیالهما الشعری الذی ساهم بفاعلیه فی التشکیل اللغوی والتصویری لشعرهما. من نتائج الدراسه أنّ للطبیعه بعناصرها المختلفه دوراً فاعلاً فی تشکیل مستویات الاستذکار الشعری. إنّ تصاویر شعرهما وموسیقاهما تکون فی خدمه الفکره و تؤدی هذه الصور وظیفهً جمالیهً منظمهً ذات رتبه عند المتلقی وتجعل دور المتلقی مرکزیاً فی عملیه الإیصال، مما یساعد علی إزاله الفواصل بین شعور المتلقی والشاعر.
بررسی هنجارگریزی در اشعار معین بسیسو و محمدرضا شفیعی کدکنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال دوازدهم بهار ۱۳۹۷ شماره ۴۵
23 - 43
حوزههای تخصصی:
هنجارگریزی از نظریه های ادبی جدید است که در آن شاعر با بکارگیری اسلوب های خاص، ساختار متداول زبان را بر هم زده، و زبانی ناآشنا می آفریند. هم زمان با نشر جریان نوگرایی در شعر، شاعران معاصر فارس و عرب به نوگرایی در مفاهیم و زبان شعری خود روی آوردند. بسیسو (1926-1984م)، و شفیعی کدکنی (1318ش) از شاعرانی هستند که با گریز از هنجارهای زبان معیار، بعد زیباشناختی و تأثیرگذاری اشعار خود را وسعت بخشیده اند. هدف این پژوهش بررسی مؤلفه های هنجارگریزی در شعر دو شاعر است تا نشان دهد که شاعران مذکور در القای مفاهیم مورد نظر خود، چگونه و با چه هدفی از این شگرد ادبی بهره جسته اند؟ دستاورد پژوهش نشان داد که بسیسو و کدکنی با گریز از هنجارهای رایج سبک نحوی، واژگانی و ...، نه تنها بر صلابت شعر خود افزوده اند بلکه با خلق صورت معنایی جدید، توان القای مفاهیم مورد نظر خود را وسعت بخشیده اند.