فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۲۸۱ تا ۱٬۳۰۰ مورد از کل ۳٬۶۵۰ مورد.
منبع:
اضاءات نقدیه سال هشتم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳۱
158 - 133
حوزههای تخصصی:
تشابک الشعر العربی المعاصر مع الأسطوره بالشکل الذی یمکن اعتبار توظیف الأسطوره أحد أهم ظواهره الفنیه بروزا. وقد أضفى هذا الاتجاه الأسطوری سمه أسلوبیه بارزه إلى ثراء الشعر العربی المعاصر والتعبیر عن مضامینه الدلالیه والقدره فی تصویر معانیه، ما فتح آفاقا جدیده للشعراء. ولم یستعن الشعراء العرب المعاصرون بالأسطوره واقتباس الهیکل الأسطوری بهیئته الأساسیه فحسب، وإنما قاموا بإحداث تغییرات فی جوانب الأسطوره المختلفه وتحویلها إلى أشکال متنوعه بغیه تطبیقها مع الأوضاع الراهنه فی عصرهم لتکون متسایره مع أفکارهم وأهدافهم. وهذا التحریف إن صح التعبیر یشمل جمیع أنواع الأسطوره. یسعى هذا البحث معتمدا منهج الوصف التحلیلی، إلى تحلیل أهداف وتقنیات الإحاله الأسطوریه من خلال الکشف عن استدعاء الشعراء المعاصرین العرب لأسطوره المسیح ومعالجه عناصرها. واستنادا إلى نتائج البحث، تتضمن الإحاله فی أسطوره المسیح التی استدعاها الشعراء فی شعرهم، معظم الروایات الإنجیلیه. کذلک سلوک المسیح ومصیره وأسطوره لعازر وأسطوره المجوس، هی رکائز تعدّ من أهم مکوّنات هذه الأسطوره التی خضعت بشکل أو آخر للإحاله. یعتبر تحویل الشخصیات واستعاره وظائفها واستضافه عناصر إلى عنصر الأسطوره وبناء أسطوره جدیده فی ظل المزج بین الأساطیر ما تلائم حاجه الشاعر التعبیریه، هی من أبرز أسالیب وتقنیات الإحاله الأسطوریه. إضافه إلى ذلک، فإن الإحاله التی وظّفها الشعراء فی الأسطوره المسیحیه، هی على الأرجح ذات دوافع سیاسیه واجتماعیه کالیأس والقلق النابعین عن تبعات الأوضاع السیاسیه والاجتماعیه المتردیه حینئذ.
الصور الشعریه ومصادرها فی غزلیات بیدل دهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال هشتم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۳۲
90 - 85
حوزههای تخصصی:
تمیّزت الصور الشعریه بألوان ومظاهر شتى فی ظلّ العصور الأدبیه المختلفه. وتلک الصور الشعریه التی تتجلى فی الأشعار ما هی إلا ولیده سببین رئیسین: 1- المجتمع والظروف السیاسیه والاجتماعیه والثقافیه السائده آنذاک. 2- أفکار الشاعر ومخیّلته. أما الصور الشعریه فی أشعار بیدل فإنها ذات أفق خیالی واسع. وعلى ما یبدو إن الشاعر کان یمزج بین التجربتین الحسیه والخیالیه معاً حیث یعجز القارئ عن الحصول على المعنى المقصود والدلاله الموحیه والصریحه لتلک الصوره، ما یمکن القول إن الجانب المعرفی والثقافی لدى القارئ هو ما یعینه فی إدراک المفاهیم الشعریه. تناول البحث دراسه منشأ الصور الشعریه ونوعیتها فی شعر بیدل دهلوی، معتمداً على مصادر المکتبات، متوصلاً إلى أن الصوره الشعریه التی تکوّنت لدى الشاعر تختلف عن صور الشعر الکلاسیکی الفارسی من حیث المبدأ والمنشأ، ذلک لأن مبدأ الصور الشعریه فی الأشعار الکلاسیکیه مستوحى من عناصر وأشیاء محسوسه قریبه من الفهم والإدراک، بینما الصور الشعریه التی تجلّت فی شعر بیدل نشأت من خلال الأفکار الفلسفیه والصوفیه التی تتجسد فی لغه خاصه بها. وهذه اللغه تعرف ب "لغه الرؤیا" وهی لغه تتسم بالتعقید والغموض وفی النهایه تسبب تضییقا فی تحدید الصوره المعینه للمعنى المقصود.
کشمکش سیاسی اجتماعی در شعر خلیل حاوی و مهدی اخوان ثالث(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال دهم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱۸
123-144
حوزههای تخصصی:
بیان نمایشی یکی از انواع تمهیدات ادبی به شمار می رود. شاعر معاصر به منظور عینیت بخشیدن به افکار خویش از شیوه های مختلف نمایشی بهره می گیرد.کشمکش از اساسی ترین شگردهای این فن است، زیرا به اثر ادبی بعدی دو سویه می بخشد و ارتباط آن را با زمان، جامعه و هستی میسر می کند، همچنین میان نگرش غنایی و موضوعی پیوند برقرار می سازد. وجود مشابهت های فراوان میان خلیل حاوی و مهدی اخوان ثالث از جمله زیستن در شرایط سیاسی اجتماعی یکسان، بهره گیری از بیان نمادین و شیوه های مختلف نمایشی ، سبب شد از منظر برون متنی و با تکیه بر روش توصیفی تحلیلی چگونگی به کارگیری شگرد کشمکش سیاسی اجتماعی توسط این دو شاعرهمچنین تفاوتها و شباهتهایشان در این زمینه مورد بررسی قرار گیرد. بررسی اشعار حاوی و اخوان ثالث نشان می دهد که هر دو شاعر به شکل ضمنی و با عنایت به نمادهای مکانی، زمانی و طبیعی شگرد کشمکش را در مقوله های سیاسی اجتماعی به کار گرفته اند . تفاوتشان در زمینه به کار گیری این شگرد، غالبا در ارتباط با مصادیق نمادها می باشد.
مقایسه مقامات حمیدی ادیب قرن ششم با مقامات همدانی و حریری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال دوازدهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۴۷
337 - 361
حوزههای تخصصی:
در اواخر قرن چهارم هجری قمری، از شاخه های فن قصص که در آن زمان در نثر عربی شهرت و رواجی داشت، فنی جدید ابداع شد که مبتکر آن بدیع الزمان همدانی ، آن را «مقامات» نامید و سپس نثرنویسان دیگری که در زبان عربی و فارسی از آن تقلید کردند همین عنوان را برای آن برگزیده و به کار بردند. در این مقاله پیرامون کاربرد سجع در معروف ترین مقامات عربی و فارسی و تاریخچه مقامات مورد بررسی قرار گرفته است. همچنین به بررسی مقامات بدیع الزمان همدانی و مقامات حریری و تأثیر مقامه نویسی تازی بر ادبیات عربی پرداخته شده است. مقامات در زبان فارسی مانند زبان عربی، طرفداران زیادی پیدا نکرد چراکه علاوه بر بی ارزش بودن موضوع مقامات و صرف نظر از تکلّفات انشائی، اصل موضوع داستان نیز چنگی به دل نمی زند و جنبه انتقادی آن چه از جهت تعلیم اجتماعی و چه از نظر تبلیغ مذهبی ضعیف است. همچنین درباره اینکه چرا مقامات حمیدی ، مقلدانی پیدا نکرد و در میان فارسی زبانان که دارای فرهنگی پر پیشینه و ذوقی شگرف اند ریشه نگرفت و پیروز نگشت بحث و بررسی شده است. در پایان مقامات حمیدی از ادیبان قرن ششم با مقامات همدانی و حریری از نظر کاربرد سجع مقایسه شده است.
تحلیل و مقایسه کیفیت کرامات ابوسعید ابوالخیر در اسرارالتّوحید با کرامات شیخ احمد جام در مقامات ژنده پیل(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال دوم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۵
119 - 134
حوزههای تخصصی:
کرامت به عنوان یکی از اصول تصوّف که امری ناقض عادت و بیرون از محدوده توان بشر عادّی است، همواره موضوعی مورد مناقشه میان اهل شرع و تصوّف بوده و هست. موافقان، کرامت را از نشانه های یک ولی کامل دانسته، تأییدش می کنند، امّا مخالفان آن را ذریعه ای برای ارضای حسّ قدرت خواهی و ثروت اندوزی صوفی نماها می دانند. در میان صوفیّه، ابوسعید ابوالخیر و شیخ احمد جام دو تن از کسانی هستند که در کتب متعدّدی کرامات فراوانی از آن ها نقل شده، به گونه ای که این موضوع یکی از ویژگی های بارز شخصیّت حقیقی و ساختگی ایشان شده است. بر این پایه، آن چه در جستار پیش رو موردنظر خواهد بود، مقایسه این کرامات و تبیین اشتراکات و افتراقات فکری و رفتاری این دو عارف نامی با تکیه بر روش توصیفی- تحلیلی است. به نظر می رسد که ابوسعید و شیخ جام، علی رغم قُرب مسافت، به لحاظ فکری و منش صوفیانه از هم دورند و هر یک، باوجود مشابهت های فکری و رفتاری اندک، در وادی های متفاوتی از عرفان سیر می کنند. به طوری که ابوسعید طرفدار تصوّف همراه با محبّت و رجا است و شیخ جام، هواخواه تصوّف زاهدانه صرفِ همراه با خوف.
بررسی تطبیقی شکرگزاری در قرآن کریم و بوستان سعدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال دوازدهم بهار ۱۳۹۷ شماره ۴۵
205 - 213
حوزههای تخصصی:
مباحث بین رشته ای مثل قرآن و ادبیات باید به عنوان یکی از فعالیت های قرآن پژوهی و راهی برای نشر فرهنگ اسلامی، مورد توجه قرار گیرد. شکرگزاری یکی از فضائل اخلاقی است و در هر دو فرهنگ اسلامی و فارسی، انسان به شکر خداوند بسیار سفارش شده است. به طوری که در قرآن، این فضیلت اخلاقی در کنار صفاتی چون مطیع اوامر الهی بودن آمده و سعدی نیز در بوستان خود بابی مستقل را به شکر بر عافیت اختصاص داده است که دلیلی بر اهمیت این مقوله در فرهنگ اسلامی و ادب فارسی می باشد. در این مقاله فضیلت شکرگزاری به عنوان پلی ارتباطی بین فرهنگ اسلامی و ادب فارسی بررسی شده است. یافته های این تحقیق نشان می دهد که سعدی با تأسی به قرآن، پیوندی ظریف و محکم بین این دو فرهنگ برقرار کرده است که منجر به اعتلای ادب این مرز و بوم شده است.
مفهوم شناسی تطبیقی حزن در آینه چکامه های احمد مطر و نصرالله مردانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
احمد مطر، از شاعران معاصر عراقی و نصرالله مردانی، شاعر و نویسنده معاصر ایرانی است. این دو شاعر با توجه به شرایط خفقان آور و نابسامان جامعه، حزن و اندوه مردم را با بیان خویش به تصویر کشیده اند؛ مطر، با رعایت جانب ادب، توانسته حقایق تلخ روزگار خویش را آشکارتر سازد و برخلاف مردانی، شعر خود را تنها برای مبارزه با حکومت به کار گیرد و حس مخالفت مردم ضد اوضاع نابسامان را بیشتر برانگیزد. مردانی نیز توانسته با نوآوری های خود، افق های تازه ای را پیش روی شاعران انقلاب اسلامی و دفاع مقدس بگشاید و سروده های پایداری او مورد توجه همگان قرار گیرد. این پژوهش بر بنیان مکتب ادبیات تطبیقی آمریکایی و با تکیه بر دیوان های دو شاعر به بررسی و تحلیل اشعار حزن آلود آنان همت گماشته است. نگارندگان در این پژوهش بر آن بوده اند تا مفهوم حزن را در اشعار مطر و مردانی که تصویرگر چهره خونین و ویران میهن این دو شاعر در بحبوحه جنگ و هجوم متجاوزان است، مورد بررسی قرار دهند. نتایج پژوهش، حاکی از این است که دو شاعر در توصیف حزن و اندوه ناشی از ستم دشمنان بیدادگر خویش توفیق یافته اند و به نیکی تصویر مظلومیت میهن خویش را در مقابل متجاوز پدیدار ساخته اند؛ نگارندگان در بخش پایانی جستار حاضر کوشیده اند تا مشابهت ها و تفاوت های اشعار حزن آلود دو شاعر را مورد بررسی و تحلیل قرار دهند.
مقایسه تطبیقی تصویر پردازی های حماسی در دیوان متنبی و عنصری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال دهم پاییز وز مستان ۱۳۹۷ شماره ۱۹
1 - 25
حوزههای تخصصی:
سعی این پژوهش بر آن است تا تصویرپردازی های حماسی دیوان متنبی و عنصری را در قصایدی که به صورت ویژه به شرح جنگ ها و لشکرکشی های سیف الدوله و محمود غزنوی، پرداخته است، مورد بررسی قرار دهد و با تجزیه و تحلیل موضوعات مشترک به کار رفته در تصویرهای حماسی دو شاعر و بررسی تأثیر صبغه اقلیمی بر خلق این تصویرها به این پرسش اساسی پاسخ-دهد که هر یک از این دو شاعر برای خلق تصویرهای حماسی از چه تکنیک هایی استفاده کرده اند وکاربرد این تکنیک ها در نهایت چه تأثیری بر سطحی یا عمیق بودن تصاویر گذاشته است؟ در این تحقیق قصایدی انتخاب شده است که اختصاصا به شرح جنگ های سیف الدوله و متنبی می پردازند و بعضی از آنها فهرستی از جنگ های این دو پادشاه هستند. شیوه ارائه مطالب در این تحقیق، تحلیلی است و پژوهش در پایان به این نتیجه دست می یابد که مشترکات زیادی در موضوعات و تکنیک های تصویر-پردازی حماسی دو شاعر دیده می شود. <br /> براساس این پژوهش عنصری با تأثیرپذیری از متنبی، در بیشتر موضوعاتی که متنبی تصویر پردازی کرده، نمونه هایی خوب از قصاید حماسی را به ادب فارسی تقدیم کرده است. اما شیوه عنصری در خلق تصاویر حماسی یعنی به کارگیری تکنیک هایی چون استفاده از اوزان مناسب حماسه، واژگان و ترکیبات حماسی، تشبیهات و استعاره هایی با مضامین حماسی و استفاده از قصاید مقتضب که به حماسی تر کردن فضای قصاید او کمک می کند، سبب می شود که بتوان ادعا کرد هرچندتصویر های متنبی از نظر تازگی، تنوع، پیچیدگی و پویایی، بر تصویر های عنصری برتری دارند، اما تصاویر عنصری از نظر به کار گیری مجموعه عناصر حماسی برای ایجاد لحن حماسی قصاید، در جایگاه بالاتری قرار دارند. همچنین نشان دادن سطحی بودن تصاویر حماسی دو شاعر و دور بودن از تراکم و تو در تویی تصاویر از آن گونه که منجر به پیچیدگی و دور خیالی شعر می شود، برآیند دیگر این پژوهش است.
جلوه های مکتب رمانتیسم در ادب معاصر عربی و فارسی (مطالعه مورد پژوهش: شعر علی محمود طه و محمّد حسین شهریار)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال هشتم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳۱
165 - 186
حوزههای تخصصی:
مکتب رمانتیسم، از مکاتب ادبی در جهان معاصر است که مبنای آن بر تخیّل فردی و خلاقیّت براساس تخیّل و عکس العملی در برابر مکتب کلاسیسم بود. این مکتب، افزون بر غرب، تأثیرات زیادی بر ادبیّات فارسی و عربی معاصر نهاد و نیز نظر شاعران و نویسندگان بسیاری را به خود جلب کرده است. از سویی میان پیروان این مکتب در ادبیّات فارسی و عربی، همگونی زیادی دیده می شود. این پژوهش، درصدد است تا با روش توصیفی - تحلیلیِ محتوا و براساس چارچوب مکتب امریکایی ادبیّات تطبیقی، به بررسی جلوه های مکتب رمانتیسم در شعر علی محمود طه و سید محمّدحسین شهریار در ادبیّات عربی و فارسی بپردازد. یافته ها بیان گر آن است که دو شاعر در بیان حسرت و اندوه رمانتیکی خود که ناشی از اوضاع نامناسب محیط، وضع آشفته وطن و انبوهی از دردها و حالات غم انگیز درون خود و مردم جامعه است، به بیان جلوه های رمانتیکی؛ همچون وطن دوستی، احساس غم و تنهایی، طبیعت گرایی، انعکاس ناامیدی ها، شکایت از روزگار، عشق و یاد معشوق و... پرداخته اند و در این زمینه، جنبه های مشترکی باهم دارند. عشق و یاد معشوق از مضامین قابل توجّه در شعر دو شاعر است که با شور و اشتیاق درهم آمیخته شده است و از عشق مجازی به عشقی حقیقی می رسد. طبیعت، گریزگاه آن ها از غربت و تنهایی، اوضاع نابسامان محیط موجود و ناسازگاری های روحی و خستگی است.
بررسی تطبیقی نسبت درد و رنج و معنابخشی به زندگی از نظر مولانا و جان هیک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال دوازدهم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴۸
275 - 296
حوزههای تخصصی:
وجود درد و رنج به عنوان یکی از امور غیر قابل انکار برای هر انسانی است و همواره خاستگاه درد و رنج، دلایل وجودی و فواید و مضرّات وجود این امور، مورد سؤال بوده و می باشد. در این مقاله با امعان نظر به دیدگاه و جهان بینی خاص مولانا و جان هیک ، در زمینه وجود درد و رنج و نوع نگاه ایشان به آلام موجود در این عالم، راهکارهای برون رفت، کاهش عملی آثار آن ها و معنابخشیدن به زندگی، سخن خواهیم راند. در پایان اثبات خواهیم کرد که مولانا و جان هیک با وجود فاصله مکانی و زمانی بسیاری که با هم داشته اند و همچنین اختلافات نظر جزئی در بعضی زمینه ها، نظیر هبوط انسان؛ دارای نگرش عالی نسبت به مسأله درد و رنج بوده و دارای اشتراکات بنیادین نظری زیادی در این خصوص می باشند؛ به نحوی که می توان اندیشه های آن ها را در یک راستا و مطابق با هم دانست.
بررسی «ازخودبیگانگی زن» در جامعه پدرسالار داستان های کوتاه «زویا پیر زاد» و «هیفاء بیطار»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقد جامعه شناختی، یکی از روش های نقد ادبی، است که در تحلیل متون ادبی معاصر کاربرد دارد؛ بر این اساس، رمان و داستان، حوزه های مناسبی برای انجام مطالعات جامعه شناختی به شمار می رود. در دوران معاصر، نویسندگان بزرگی از بانوان به نگارش رمان و داستان اقدام نموده اند و با پرداختن به موضوعات اجتماعی، سعی داشته اند مشکلات و مسائل زنان جامعة خود را مطرح کنند. بی شک یکی از مهم ترین موتیف های ادبیّات زنانِ نویسنده، پرداختن به مسئلة هویت زنان و بیگانگی آنان در جامعه و به ویژه جامعة پدرسالاری است. در این نوشتار، سعی شده است موضوع ازخودبیگانگی زن در جامعة پدرسالاری با رویکردی جامعه شناختی و به روش توصیفی - تحلیلی، در چند داستان کوتاه از دو نویسندة معاصر ایرانی و سوری (زویا پیر زاد و هیفاء بیطار) بررسی و تحلیل شود. نتایج حاصله از بررسی داستان های این دو نویسنده (آن ها)، حاکی از آن است که در جامعة پدرسالاری، علاوه بر عقاید غلط حاکم و نوع نگرش جامعه نسبت به زن، شیوه های رفتاری زنان و عدم آگاهی از حقوق و جایگاه انسانی خود در جامعه، از دلایل اصلی سلطة مرد بر زندگی زن و از بین بردن حقوق مادّی و معنوی وی و سرانجام ازخودبیگانگی او محسوب می گردد. ازخودبیگانگی، بر کیفیّت زندگی زن تأثیر می گذارد و باعث می شود که زن، معناداری و احساس رضایتمندی و شادکامی را در زندگی کمتر تجربه کند. این دو نویسنده، سعی داشته اند شرایط زندگی زنان جامعة خود را نشان دهند و نوعی آگاهی و بیداری در زنان ایجاد نمایند.
"ققنوس" و "فینیق" در اشعار نیما و آدونیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
علی اسفندیاری (نیما یوشیج) و علی احمد سعید (آدونیس)، از شاعران برجستة معاصرِ فارسی و عربی هستند که دستی بر اسطوره و رمزگرایی دارند. یکی از این اسطوره ها «ققنوس» و «فینیق» است که از مشترکاتِ اساطیر ایرانی و سامی هستند. در این مقاله از شیوة توصیفی- تحلیلی با رویکرد تطبیقی استفاده شده است؛ به این ترتیب که نخست، طرح اولیه و ویژگی های اساطیری ققنوس و فینیق، براساس منابع اسطوره ای ایرانی و سامی بیان گردیده و سپس، به مسئلة بازتولید این اسطوره ها در قالب شعر نو فارسی و عربی پرداخته شده است. در گام بعدی، این دو اسطوره از نظر وجوه تشابه و تفاوت و چگونگی کاربردشان در جهت بیان مسائل سیاسی- اجتماعی عصر نیما و آدونیس مقایسه شده اند. یافته های این تحقیق نشان می دهد که نیما و آدونیس، اسطورة «ققنوس» و «فینیق» را به طور نمادین و با وجه شبهی تازه، متفاوت با اشعار پیشینیان، در سروده های خود به کارگرفته اند که هم رمز و نمادی برای خود شاعر است و هم جهت القای مفاهیمِ سیاسی- اجتماعی مدّنظر ایشان به کارگرفته شده است؛ به نوعی که هر دو شاعر، از این اسطوره برای مضمونی واحد و رسالتی مشابه بهره برده اند.
درون مایه اشعار حکمی ناصرخسرو و ابوالعتاهیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال یازدهم زمستان ۱۳۹۶ شماره ۴۴
45 - 70
حوزههای تخصصی:
ناصرخسرو و ابوالعتاهیه از جمله شاعرانی هستند که حکمت را در مضامین شعری خود جای داده و مفاهیم آن را به شکل والایی پرورانده اند. این دو شاعر بزرگ با بیان این مفاهیم متعالی حکمی، از سردمداران این عرصه به شمار می آیند و با وجود شباهت ها، تفاوت هایی نیز در بیان مضامین حکمی آن ها دیده می شود. این پژوهش با بررسی بسامد این مضامین، سعی بر توضیح شباهت ها و تفاوت های موجود در اشعار دو شاعر دارد. نتایج این بررسی نشان می دهد که هر دو شاعر، در پی بیان مفاهیم حکمی و فلسفی در شعرشان بوده اند. اما ناصرخسرو با تکیه بر اصول اخلاقی، اعتقادی و عملی، از این مفاهیم، بهره بیش تری برده است. به نظر می رسد که او به حکم رواج اشعار عربی در آن زمان در میان ایرانیان و بنا بر شیوه های تعلیمی رایج در عصر خود، با اشعار شاعران عرب به ویژه ابوالعتاهیه آشنا بوده و می توان گفت که به نوعی به مضامین و حکمت های شعر وی نظر داشته است.
تحلیلی انتقادی بر تأثیر فرهنگ ایران بر غزل مذکّر عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله، درباره تأثیر فرهنگ و تمدن ایران بر غزل مذکر عربی بحث به میان می آید. عمده بحث مطرح شده در این مقاله به بیان نحوه تأثیرپذیری غزل مذکر عربی از فرهنگ و تمدن ایرانی اختصاص یافته است. ازآنجا که برخی، این نوع غزل را برگرفته از فرهنگ ایرانی می دانند، جستار حاضر با روش تحلیل محتوا و بر اساس مدارک موجود به بررسی انتقادی این مساله پرداخته و با استناد به شواهد، ضعیف بودن چنین ادعاهایی را اثبات کرده است. این مقاله گذشته از تبیین تأثیر اندک فرهنگ ایران بر غزل مذکر، بر آن است انعکاس برخی از مفاهیم و مضامین غزل مذکر عربی را بر غزل فارسی بیان کند و با تطبیق نمونه هایی از آن ها، تأثیرپذیری سخن سرایان پارسی را از غزل مذکر عربی نشان دهد. درنهایت با بررسی اشعار فارسی و عربی، این نتیجه حاصل می شود که مفاد اصلی توصیفات و مضمون آن ها تقریباً یکسان است، اگرچه کلمات و طرز بیان متفاوت است. لذا این فرض تقویت می شود که تأثیر و اثر دو فرهنگ ایرانی و عربی گاه با گسترش دایره مفهومی و گاه بدون تصرف صورت پذیرفته است. هدف این پژوهش نگاهی به جریان شکل گیری و تحول چکامه های عاشقانه دوره عباسی و بررسی میزان تأثیر ایرانیان در رواج این نوع غزل است. شاید راه یافتن ایرانیان در دستگاه حکومت و دارا بودن سوابق متمدن ازیک طرف و نفوذ رجال ایرانی در دستگاه های دولتی و معاشرت خلفا با آنان از طرف دیگر و تلاش در جهت همرنگ شدن با مظاهر تمدن ایرانیان، از علل مهم این اظهارات باشد. ولیکن همان گونه که ملاحظه خواهیم دید، زمینه چنین تغییر و تحولی در میان اعراب به دلایل مختلف، مهیا و مساعد بوده و فرهنگ ایرانی یکی از عناصر مؤثر در این نوع غزل بوده است.
بررسی و مقایسه شرح شطحیّات روزبهان بقلی شیرازی و جواهرالاسرار شیخ آذری اسفراینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف مقاله حاضر، بررسی وجوه اشتراک و افتراق میان شرح شطحیّاتروزبهان بقلی شیرازی و جواهرالاسرارشیخ آذری اسفراینی است. نتایج به دست آمده حاکی است که مؤلفان مذکور با آسیب شناسی عرفان و تصوف از سویی به نقد، و از دیگر سو به دفاع از شطّاحان همت گمارده اند. فارسی بودن زبان هر دو کتاب، نگاه توأم با تکریمِ مؤلفان به مشایخِ عرفان و تصوف، شرح حروف مقطّعه و کلام شِبه شطح حضرت رسول (ص) و شطحیّات مشایخ صوفیه، برخی از مشترکات این دو کتاب می باشند. اما در باب تفاوت ها می توان چنین گفت که پرداختن به کلام شِبه شطح خلفای اربعه از اختصاصات شرح شطحیّاتاست؛ و در مقابل، پرداختن به شطحیّات منظوم متصوفه از اختصاصات جواهرالاسرار؛ دیگر اینکه روزبهان هم خود شطّاح بوده و هم علاقه او به شطحیّاتِ حلاج کاملاً در تألیف او پیداست، این در حالی است که از آذری هیچ شطحی گزارش نشده، او را می توان در مکتب صحو تعریف کرد و اینکه شرح شطحیّاتِ مشایخ گویا برای او بالسّویه بوده است. نوع جهان بینی مؤلّفان از دیگر عواملی است که بر محتوای این دو مکتوب تأثیر داشته است. همچنین نثر فنّی روزبهان، در مقابل نثر نسبتاً روان شیخ آذری از دیگر وجوه این تمایز است.
مطالعه تطبیقی درون مایه های غزل شریف رضی و فخرالدّین عراقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شریف رضی (406 ه .) شاعر و ادیب عرب و فخرالدّین عراقی (688 ه .) شاعر نامور ایرانی از جمله شاعران برجسته ای هستند که در قالب غزل، سروده های دلنشینی از خود بر جای نهاده اند و هر یک، با توجّه به عوامل بیرونی و درونی و نیز توانایی خویش، از آن به عنوان ابزاری به منظور بیان اندیشه و عواطف خود بهره جسته اند. اشعار عاشقانه رضی و عراقی با وجود فاصله زمانی و تفاوت زبانی، دربردارنده مفاهیم و اندیشه های همسان بسیاری است. این امر، نگارندگان را بر آن داشت تا با استفاده از شیوه تطبیق اندیشه های عاشقانه دو شاعر، به جستجو درباره مضامینی بپردازند که در غزلشان به دو شاعر هویّت می بخشند. مقاله حاضر در پی آن است ضمن بررسی ویژگی های ادبیّات تغزّلی دو شاعر، به رهیافتی از طرز تفکّر و مشرب اعتقادی آن ها دست یابد. با عنایت به نتایج به دست آمده، غزل دو شاعر، از مبنایی عرفانی و آرمانی سرچشمه می گیرد و دارای مشابهت های مضمونی، همچون وفاداری، پاکدامنی، بلندهمّتی و... است که این امر، از نوعی همسویی اندیشگانی در غزلشان حکایت دارد.
شگردهای سبکی در شعر متعهّد عربی و فارسی (مطالعه موردپژوهانه: شعر سیّد حسن حسینی و جواد جمیل)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سبک را می توان شیوة بیان و ویژگی های زبانی هر متن دانست که موجب تمایز آن و صاحبش از دیگر متون و افراد می شود. با وجود اختلافات سبکی، گاه این ویژگی های زبانی فراتر از فرد و در تناسب با معنا، ساختار و مشخّصات زبانی واحدی را در آثار ادبی ایجاد می کند که چه بسا بتوان آن را در آثار یک ژانر ادبی از چند زبان نیز ملاحظه کرد؛ بنابراین فرضیه، پژوهش حاضر می کوشد تا بر مبنای روش توصیفی - تحلیلی و با مطالعة دو اثر گنجشک و جبرئیلحسینی و الحسین لغة ثانیةجواد جمیل شاعر عراقی که دو شاهکار ادبی بدیع، کم نظیر و حتّی بی نظیر در حوزة ادبیّات متعهّد عربی و فارسی به شمار می آید، به مقایسة برخی شگرد ها و گونه های سبکی به کار رفته در آن ها از جمله تکرار، ایهام، پارادوکس و... بپردازد. پژوهش حاضر و بررسی عناصر سبکی و زبانی دو متن، نشان از قدرت و توانمندی بالای شعر فارسی و هنر حسینی در استفاده از شگرد های مورد بررسی دارد. شاعر توانسته است در کاربرد این شگرد ها بر شعر عربی سبقت گیرد و از زبانی متمایزتر برخوردار شود. نکتة قابل توجّه در کاربرد این شگرد ها، تناسب آن ها با محتوا و مضمون اشعار است که به وحدت ساختاری آن ها کمک کرده است.
بازتاب میراث عرفانی کهن، به ویژه مولانا، در اندیشه های امیرحسینی هروی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امیرحسینی هروی از عارفان گمنام قرن هفتم و هشتم هجری است. او با پرسش های هجده گانة خود، شیخ محمود شبستری را به سرایش گلشن رازبرانگیخت. از امیرحسینی هروی آثار مهمی بر جای مانده است. بررسی افکار او در مطالعات تاریخی و تطبیقی تصوف اهمیت خاصی دارد. در این مقاله، سه نوع تأثیرپذیری محتوایی آثار هروی از میراث عرفانی کهن بررسی می شود. نخست، تأثیرپذیری از عارف هم عصرش مولانا در مباحثی مثل تشابه آغازین کنزالرموزو مثنوی، اهمیت غفلت، عاشقان ساکن بی قرار، عشق این سری و آن سری و نقد قافیه اندیشی. دوم، تأثیرپذیری از اندیشه های عرفانی کهن و موضوعات پربسامدی مثل جاودانگی معشوق، ترک خودی و انانیت، نکوهش تقلید، مرگ پیش از مرگ و دوگانة عشق و ملامت. سوم، تأثیرپذیری از عارفانی با دیدگاه های خاص مثل ابوسعید، عین القضات و نجم رازی در مضامین ویژه ای همانند تصوف آسیا، نکوهش رسم و عادت و داستان خلقت آدم. این تأثیرپذیری های سه گانه، تا حد بسیاری بر غنای فکری و فرهنگی آثار هروی افزوده و عرفان و گزاره های عرفانی او را به اندیشه های اصیل عرفانی سده های نخستین نزدیک کرده است. از سوی دیگر هروی در حد یک مقلد صرف نیست و با طرح مضامینی مثل عقل و عشق، نفس توسن و کثرت گرایی دینی، صاحب فکر و نوآوری است. در قسمت پایانی مقاله به این موضوع پرداخته می شود.
شخصیت شناسی و مضمون شناسی در داستان «امیرارسلان نامدار» و نمایشنامه «اسکریکر»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال یازدهم پاییز ۱۳۹۶ شماره ۴۳
9 - 30
حوزههای تخصصی:
مطالعه حاضر به بررسی تطبیقی مفاهیم شخصیت شناسی و مضمون شناسی در داستان «امیرارسلان نامدار» اثر محمدعلی نقیب الممالک ، نویسنده ایرانی قرن نوزدهم و «اسکریکر» اثر کریل چرچیل ، نمایشنامه نویس انگلیسی قرن بیستم اختصاص یافته است. پژوهشگران با استفاده از روش کیفی و تحلیل محتوا، ابتدا به بررسی نوع ادبی هر کدام از آثار ادبی پرداخته و سپس شخصیت های اسطوره ای، مضمون شناسی ادبی و در نهایت مفاهیم فرهنگ عامه را در دو اثر مورد بررسی تطبیقی قرار داده است. نتیجه این تحلیل ها نشان می دهدکه شخصیت های دو اثر از لحاظ تبدیل شوندگی، خردمندی و زودباوری در دو فرهنگ عامه مجزا قابل تطبیق هستند. بن مایه ها، درونمایه ها و تصاویر نیز از دیگر موارد قابل انطباق محسوب می شوند.
بررسی تطبیقی نوستالژی در شعر سهراب سپهری و عبدالوهّاب بیاتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال یازدهم بهار ۱۳۹۶ شماره ۴۱
9 - 35
حوزههای تخصصی:
عبدالوهاب بیاتی و سهراب سپهری به عنوان دو شاعر پرآوازه ادبیات معاصر عربی و فارسی، و پرچمدار مکتب ادبی رمانتیسم با توجه به شرایط فردی و اجتماعی زمانه خود و با گریز از آن زمان، بخش عمده شعرشان را آمیخته با غصه، حسرت و دلتنگی برای گذشته نموده اند. در این پژوهش با مطالعه توصیفی- تحلیلی دفترهای شعری سپهری و بیاتی ، به بررسی و مقایسه چگونگی نمود این اندیشه شعری در شعر این دو شاعر پرداخته شده است. نتایج نشان می دهد که این دو شاعر در مضامین نوستالژیک، دوری از سرزمین، معشوق و اجتماعی با هم اشتراکاتی دارند.