فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۴۱ تا ۳۶۰ مورد از کل ۱٬۴۶۰ مورد.
رخش یا دخش؟ (بررسی صورت نگاشت یک لغت در نسخه های شاهنامه)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله کوشش شده است تا مبتنی بر رویکردی تحلیلی – مقایسه ای اختلاف صورت نگاشته های دو واژة «رخش» و «دخش» در فعل مرکب «رخش / دخش کردن به معنای «تیره و سیاه کردن» در چهار بیت شاهنامة فردوسی واکاوی، مقایسه و شرح شود. بنابراین، در مسیر شرح و پردازش مباحث نوشتار، به بررسی جایگاه صرفی و معنایی این واژگان، در چارچوب رویکرد مقایسه ای به نسخه های مورد بررسی شاهنامه پرداخته ایم. نتایج پژوهش از جمله گویای آن است که «رخش» و «رخش کردن» در فرهنگ ها و متون فارسی به معنای «سیاه و تیره کردن» دیده نمی شود و اشتقاق واژه نیز دقیقاً متضادّ این معناست، امّا ریشه شناسی های پیشنهاد شده برای «دخش» معنای «سیاهی» را برای آن تأیید می کند.
رویکردی دیگر به "ببربیان" در شاهنامه
منبع:
نامه پارسی ۱۳۷۸ شماره ۱۵
حوزههای تخصصی:
گفتاری در معرفی دست نویس شاهنامة کوچک دوم
حوزههای تخصصی:
دست نویس مصوّر شاهنامه، موسوم به شاهنامهکوچک دوم، نسخه ای، پراکنده و ناقص از شاهنامه فردوسی است که بر اساس برگ های مصوّر موجود ازآن و نیز3 دست نویس مشابه دیگر به سده 8 هجری قمری و کتابت در بغداد منسوب شده است؛ و بر همین اساس به عنوان اولین دست نویس مصوّر شاهنامه تا به امروز محسوب می شود. از این دست نویس 285 برگ در قالب میکروفیلم موجود بوده که متشکل از51 برگ مصوّر و 234 برگ غیر مصوّر است. مطابق بازسازی رایانه ای که بر روی این دست نویس انجام پذیرفته، بنظر می رسد که این دست نویس در اصل از یک ساختار 2جلدی در 602 صفحه، معادل 301 یا 302 برگ و حدود 49700 بیت تشکیل شده باشد، که از این تعداد صفحات حدود 280 صفحه در جلد اول و 302 صفحه نیز در جلد دوم آن برآورد می شود. بر همین اساس با توجه به برابری تقریبی میزان افتادگى و افزودگى ابیات دست نویس شاهنامه کوچک دوم با دست نویس ناقص شاهنامه کتابخانه ملى فلورانس، (614 ه. ق) این دست نویس می تواند مکمل دست نویس فلورانس محسوب گردد. اساس این مقاله با توجه به پراکندگی برگ ها و ناشناخته بودن در محافل علمی داخل ایران، بر پایه شناخت و معرفی این دست نویس استوار است.
هویت و غیریت در زمان شکل گیری کشور ایران از منظر شاهنامه: دیدگاه انسان باورانه ایرانی در سیاست خارجی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هم اکنون، با گذار از حاکمیت روش های کمّی و اثبات گرایانه در حوزه علوم اجتماعی، و اطلاع از تأثیرگذاری جدی عامل مغفول فرهنگ در این حوزه، توجه به تعامل فرهنگ و هویت، و روابط خارجی به جدی ترین مباحث رشته روابط بین الملل تبدیل شده است. پذیرش تأثیرگذاری فرهنگ در سیاست خارجی به معنای قبول تنوعات در آن است. در این مقاله از منظری ایرانی و با روش تاریخی و دیدگاه تحلیلی به متون کهن پارسی، در اینجا مشخصاً شاهنامه فردوسی، به برخی از ابعاد تأثیرگذاری این عامل بر روابط خارجی پرداخته شده است. چگونه «خود» و «دیگری» در شاهنامه بازنمایی شده اند؟ آیا تمایز آشکاری میان ایرانی و غیرایرانی در ذهنیت فردوسی وجود دارد؟ کدام دیدگاه فرهنگی می تواند با دیدگاه فردوسی مطابقت داشته باشد؟ انعکاس این نگرش در روابط خارجی چیست؟ در این مقاله ادعا شده است که فردوسی با نگاهی خاص فرهنگی به مقوله روابط خارجی می نگریست که آن را «دیدگاه انسان باورانه ایرانی در سیاست خارجی» می نامیم. دیدگاهی که ضمن تأکید بر هویت ممدوح ایرانی، اصالت را بر گسترش اخلاق و ارزش های انسانی می گذارد و در دام تعصبات قومی نمی افتد.
معنا و مفهوم «پر کرگس» در بیتی از شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این جستار به شرح و تفسیر مصرعی از داستان رستم و سهراب شاهنامة فردوسی «شما را زمین، پرّ کرگس مرا» می پردازد. اختلاف نظر شارحان و گزارندگان شاهنامه دربارة معنی و مفهوم این مصراع نگارندگان را به جستجو در چرایی این اختلاف ها، شواهد معانی ارائه شده و مفهوم نهایی بیت واداشت. فرضیّة پژوهش حاضر این است که کاربرد کم تعبیر «پر کرگس مرا» در متون ادبی فارسی، ابهام در معنای بیت را دامن زده، شارحان و مترجمان را به گزارش کلّی بیت واداشته است. نگارندگان با بهره گیری از روش قیاسی و بررسی درزمانی، شواهدی از کاربرد تعبیر «پر کرگس» به دست آورده اند و معنای جدیدی را پیشنهاد می کنند. حاصل پژوهش بیانگر آن است که در این مصراع، تعبیر «پر کرگس» از سویی القاگر مفهوم خُردی، تقلیل و ناچیزی است در برابر زمین و هر آنچه در آن است و از سوی دیگر، تعبیر «به عاریت گرفتن پر کرگس» برای بیان شتابزدگی و عجله و سرعت به کار رفته است.
بررسی و تحلیل نوعی حذف در زبان شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زبان شاهنامه، زبانی شگفت انگیز، خاص و در عین حال ساده و نزدیک و هم جوش با ذهن مخاطب توصیف شده است. راز و رمز این تقرّب، البته پیچیده است و بسادگی نمی توان از همه جوانب آن پرده برداشت. کار درست و شایسته ، در حوزه زبان شاهنامه، بررسی همه ابعاد و زیر و بم آن از جهات گوناگون است، کاری که شگرف است و تنها در سایه تحقیق دقیق و همراه با تجربه ها و دانش های گوناگون، ممکن و میسّر است. هدف نگارنده از ارائه این مقاله، پرداختن به مقوله ای بسیار جزئی و در عین حال با اهمّیّت در زبان شاهنامه است. معرفی و تحلیل نوعی حذف در زبان شاهنامه چیزی است که به گمان ما، دانستنش بر هر شاهنامه خوان و شاهنامه پژوهی، بایسته است. دستاورد شناخت این مقوله از حذف، می تواند دست کم در چهار موضوع نسخه شناسی، معناشناسی، آشنایی با شیوه ای از بلاغت و نحو زبان شاهنامه، مورد استفاده قرار گیرد؛ با این حال هرگاه ما از کم و کیف این تحقیق آگاه گردیم؛ با این که این ویژگی به زبان فردوسی منحصر نبوده است؛ پی خواهیم برد که چگونه شاعر، در سراسر شاهنامه، با کاربرد آن به عنوان یکی از تکنیک های زبانی، زمینه وحدت زیبایی و معنایی را برای متن خویش فراهم آورده است. کثرت نمونه هایی که در این جا ارائه می گردد، از گرایش فردوسی به بیان گفتار، از طریق همین شیوه زبانی خبر می دهد. این مقوله حذف که عجالتاً به «حذفی غریب» نام گذاری می شود؛ پیش از این در هیچ گفتاری نقل نگردیده و این مقاله برای نخستین بار بدان می پردازد
سیمرغ
حوزههای تخصصی:
آیا ضحّاک شاهنامه را می توان مادینه پنداشت؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اگرچه ضحّاک در شاهنامه «نراژدها» خوانده می شود، او را بنا بر گواهی هایی می توان مؤنث پنداشت که آن عبارت است از: 1- همان گ ونه که در کیش مانی، دیوِ بی شرمِ آز جنسیتِ زنانه دارد، ضحّاک نیز که نماد آز در شاهنامه است، ممکن است مادینه باشد. در شاهنامه، ابلیس در برابر خدماتش به ضحّاک، جایی از تن او را می بوسد که محارم اجازه بوسیدن دارند. این نشانی است بر جنسیتِ غیر متعارفِ ضحّاک؛ 2- ضحّاک شاهنامه و مُردیانگِ مادینه مانوی هر دو ابزارِ دستِ اهریمن هستند و می خواهند جهان را از مردم تهی کنند. این کارویژه همسان، جنسیتِ مادینه ضحّاک را تداعی می کند؛ 3- ضحّاک پس از سالیان زندگی با ارن واز و شهرناز، صاحب فرزند نمی شود که این نکته ناتوانی او را در مردانگی می رساند؛ 4- پژوهندگانی معتقدند واژه ارن واز در یشت های اوستا که واژه ای مؤنث است، صفت اژدهاکه بوده است که از او جدا شده و در شکل زنی به نام ارنواز در متن ها آشکار شده است؛ 5- پژوهنده ای دیگر اژی را با همتای بودایی آن، ناگی، سنجیده است؛ موجودی ک ه از دوشِ او مار روییده و مؤنث است؛ 6- اژی دهاکه اوستا از آب برآمده است و ازدهاک در بندهش در سپیدرودِ آذربایجان، مُرادِ خود را از اهریمن و دیوان می جوید. او در شاهنامه نظم کیهانی را برمی آشوبد و طبقات اجتماعی را بر هم می زند. همین ویژگی ها درباره تیامتِ میان رودی نیز دیده می شود که این همانندی ها می تواند ما را بر آن دارد، ضحّاک چون تیامت مادینه است؛ 7- در برخی متن های دوره اسلامی، رفتارِ ضحّاک، به کردار زنان تشبیه شده است.
شاهنامه نواب عالی و قاسمی گنابادی
حوزههای تخصصی:
آیین های شمنی و شاهنامه
منبع:
نامه پارسی ۱۳۸۴ شماره ۳۶
حوزههای تخصصی:
شیر و اورنگ (داستانهای شاهنامه ی فردوسی - بازنویسی به نثر: احسان یارشاطر)
حوزههای تخصصی:
مقدمه قدیم شاهنامه
حوزههای تخصصی:
یکی دخمه کردش ز سم ستور
حوزههای تخصصی:
هفت خان رستم بیژن و منیژه و نکاتی درباره منابع و شعر فردوسی
حوزههای تخصصی:
مکافات عمل
حوزههای تخصصی:
«عمل»، در کنار اعتقاد قلبی و اقرار زبانی، یکی از سه پایه ی دین ورزی را تشکیل می دهد و در واقع بدون آن، همه ی سلوک دینی و معنوی انسان مختل می شود. مولوی از جمله عارفان اندیشمندی است که در سرتاسر کتاب ارجمند خود، مثنوی معنوی، به مسئله ی «عمل» بسیار توجه کرده است. سخنان او در این باره آن قدر گسترده و ژرف است که طرح همه ی آن ها در حوصله ی یک مقاله ی مختصر
نمی گنجد. از آن جا که بخش عظیمی از سخنان مولوی در مورد عمل، به پاداش عمل اختصاص دارد و او از زوایای مختلف این مسئله را بررسی کرده است، در مقاله ی حاضر مسئله ی «رابطه ی عمل و پاداشِ آن» را مرکز توجه قرار داده و کوشیده ایم سخنان او را در این زمینه گردآوری، دسته بندی و تحلیل کنیم.
به طور کلی می توان گفت که مولوی در مورد رابطه ی عمل و پاداش آن، مسائل زیر را مطرح کرده است: فناناپذیری اعمال، بی پاسخ نماندن اعمال، یگانگیِ پاداش و عمل، پیوند رنج ها و قبض های روحی با کارهای ناپسند، حبط اعمال، کافی نبودن عمل برای دست یابی به حقیقت (ترکِ عمل) و عملِ بلا عوض. پیش گفتار مقاله هم به بحثی آسیب شناسانه در مورد نگاه جامعه ی ما به مسئله ی عمل و پاداش اختصاص یافته و سه آسیب اساسی را در این زمینه معرفی کرده است: جداسازی عمل از پاداش آن، اعتقاد به ملازمت ایمان و بدبختی در دنیا و بالأخره بی توجهی به فرهنگ کسب و کار.