فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۸۱ تا ۹۰۰ مورد از کل ۴٬۴۸۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
غموض و ابهام، واژه هایی هستند که به هنگام سخن گفتن از آنها یا در هنگام نقد شعر و حکم درباره آن، هردو به یک معنا به کار می روند، حال آنکه تفاوت قابل توجهی میان آنها دیده می شود. غموض، با مفهوم مثبت خود در شعر، جایگاه غیرقابل انکاری را به خود اختصاص داده، به علاوه، این شعر نیز در برجسته ترین نمونه های خود با ویژگیِ غموض شناخته شده است. در حالی که ابهام با مفهوم سلبی اش موجب کم شدن یا از دست رفتن ارزش هنریِ یک اثر گردیده، خالق آن را در معرض اتهام قرار می دهد. در این مقاله سعی شده ابتدا با بیان معنای لغوی و اصطلاحی غموض و ابهام، به معادل هایی که در زبان های عربی و فارسی برای آنها در نظر گرفته شده اشاره و تفاوت آن دو بیان گردد. همچنین در کنار ارائه ابیاتی از شعر مبهم، به تحلیل نمونه هایی از شعر غامضِ سوررئالیستی و سمبولیک عربی پرداخته شود.
قیاس و سماع نحوی از دیدگاه ابوعلی فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نحویان از همان آغاز پیدایش نحو، به تدوین قواعد زبان عربی که قرآن به آن نازل گشته بود، همت گماشتند. آنان در این راه، چند اصل را مورد توجه قرار دادند: 1) برای تدوین قواعد نحو، تنها به زبان قبایل فصیح و اصیل عرب و نیز راویان مورد وثوق استناد کردند 2) قواعد نحو را بر لغت « مطرد » و غالب در میان عرب ها بنیان نهادند و هر چه غیر آن را «شاذ» و نادر دانستند و تنها به ثبت آنها اکتفا نمودند و از نمونه های شاذ و نادر پیروی نکردند. 3) با استخراج قواعد زبان از کلام « مطرد » و غالب عرب های فصیح، کلام غیر منقول را بر کلام منقول حمل کردند و از این طریق، کلام منقول را قیاسی برای نظایر و امثال آن نمونه ها قرار دادند. « ابوعلی فارسی » از بزرگان نحو در قرن چهارم، در خصوص سماع و قیاس، بر این قول بود که قواعد نحو را باید تنها از لغت غالب در میان عرب ها استنباط نمود و لغت شاذ را تنها می توان به کار برد ولی از قیاس بر آن باید پرهیز نمود. او همچنین از استشهاد به حدیث پیامبر (ص ) ـ جز در چند مورد خاص ـ و نیز شعر شعرای « مولـد » اجتناب می کرد. « ابوعلی » سماع، برتر و مهم تر از قیاس می شمرد و معتقد بود نباید قیاس را، هرچند درست باشد، بر سماع و لغت غالب، ترجیح داد.
تئاتر: نه دلیل دوست داشتنی بودن چخوف
حوزههای تخصصی:
ورلن وجنبه های امپرسیونیستی شعر وی (Verlaine et les aspects impressionnistes de sa poésie)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با نخستین خوانش اشعار ورلن، ما به حضور تاثیرات مسلم دیداری در این اشعار پی می بریم. این اشعار که معادلی است کلامی از نقاشی و تجسمی است از واقعیت شاید یادآور تلاش های امپرسیونیست ها در این زمینه باشد. هدف از این مقاله شناخت نوشتار شعری ورلن به کمک سبک نقاشی امپرسیونیست است. نقاشی امپرسیونیستی احساسات و هیجاناتی را کشف کرد که شعر ورلن نیزکوشید همان را بیان کند و برای این منظور شیوه بیان خویش را با شکلهای بیان نقاشی وفق می داد. تاثیرات محیطی، به ویژه احساس نور و هوا و رنگ از تاثیرات طبیعی و ذاتی نقاشی هستند و هنگامیکه کیفیاتی از این گونه در شعر ورلن بیان می شود البته می توان از اسلوب نقاشی در شعر این شاعر سخن راند. در این مقاله با پرداختن به شعر ورلن به طور کلی و به ویژه به دو مجموعه شعری ترانه های بی کلام و اشعار ساتورنی وی و مقایسه دو شعر ترانه پاییزی و خورشید غروب کننده با دو تابلوی نقاشی از مونه نقاش امپرسیونیست سعی شده است برخی از جوانب نقاشی گونه شعر ورلن مورد بررسی قرار گیرد.
دست های از دست رفته
منبع:
آزما بهمن ۱۳۸۹ شماره ۷۶
حوزههای تخصصی:
ادوارد براون
قدرت عشق در رمان های زیر تور و شاهزاده ی سیاه از مورداک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادبیات مدرن، نقد ادبی و فلسفه غرب، تاثیر عظیمی از نظریات آیریس مورداک، یکی از نامدارترین نویسندگان انگلیسی و فلاسفه غرب، پذیرفته اند، اما متاسفانه این نویسنده و متفکر بزرگ کمتر در ایران شناخته شده است. در بیشتر رمان های مورداک، فلسفه نقش مهمی در روند حوادث و شخصیت پردازی ایفاء می کند و مسائل مختلف فلسفی-اخلاقی، همانند دیدگاه وی درباره عشق و قدرت آن، هنر، اخلاقیات، خوبی، خدا و حقیقت، با بافت رمان در هم آمیخته اند. در واقع، یکی از محورهای اصلی هر یک از این رمان ها، وجود عشاقی است که تعاملات، احساسات و افکار آنها، قدرت اخلاقی و تهذیب کننده ی عشق را به تصویر می کشند.
از آنجاﺋیکه دیدگاه مورداک درباره ی آثار اخلاقی و نیز ویژگی های عشق حقیقی، در مقایسه با عشق مجازی، در واقع بازتابی از مطالعات وسیع وی و سالها تدریس، تفکر و تعمق در ادبیات و فلسفه ی غرب بوده است، هدف نگارنده از این پژوهش که به روش کتابخانه ای انجام شده است بررسی و شناسایی عنصر عشق و قدرت آن در دو رمان مورداک (زیر تور و شاهزاده ی سیاه) است که منجر به شناساندن جایگاه عشق در این رمان ها و بطور کلی در ادبیات مورداک، و در سطحی وسیع تر، نوع نگرش غربی نسبت به موضوع عشق در ادبیات خواهد شد.
ایستادن ممنوع! به آینده نگاه کن
حوزههای تخصصی:
نقش فلسفه شوپنهاور در شکل گیری آثار دوران جوانی آندره ژید : بررسی دفترها و اشعار آندره والتر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پیش از نگارش درتنگ در سال ۱۹۰۹، آندره ژید اقبال چندانی نزد خواننگان فرانسه زبان نداشت. در میان آثاری که به هزینه شخصی به چاپ رساند و تنها در حلقه محدود دوستانش خوانده شد، می توان به دفترها و اشعار آندره والتر اشاره کرد. ژید، در این دو اثر، با تکیه برفلسفه شوپنهاور که میل و اشتیاق به زندگی را نوعی نفرین تلقی می کند، از دغدغه های فلسفی و اخلاقی، از بی میلی و دلسردی خویش سخن می گوید تا نشان دهد که اثر هنری، به عنوان برترین محل تجلی آمال یک انسان، می تواند مکان گفتگوی نویسنده با خود و رویارویی اش با خویشتن خویش باشد.
سوبژکتیویتة آمریکاییهای آفریقایی تبار در رمان محبوب اثر تونی موریسن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحلیل روان کاوانة داستان «سیذارتا» اثر هرمان هسه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقد روان شناختی از شاخه های پویای نقد ادبی معاصر است که خود زیرشاخه های متعددی دارد. یکی از آن ها نقد از دیدگاه کارل گوستاو یونگ است. آثار هرمان هسه را می توان از دیدگاه روان کاوانة یونگ به خوبی نقد و تحلیل کرد، زیرا اندیشه ها و افکار او در موارد زیادی به یونگ شبیه است. آن ها با هم ارتباط مستقیم داشتند. هردو به سمبل ها و نمادها علاقه مند بوده آن ها را تفسیر و تحلیل می کردند. هسه نیز مانند یونگ درون گرا بود و به حقایق روانی فرد توجه داشت و در آثارش جنبه های اجتماعی کم رنگ است. هسه و یونگ علاقه مند به عرفان شرق از جمله عرفان هندی اند. هند حلقة زنجیری بود که یونگ و هسه را به هم پیوند داد. هندی ها در جهان سمبل ها زندگی می کنند، بر سمبل ها تأثیر می گذارند و از آن ها تأثیر می گیرند، اگرچه علاقه ای به تفسیر آن ها ندارند. سمبل ها از موضوعات مورد علاقة یونگ و هسه اند و فراوانی آن ها در آثار هسه زمینة مناسبی برای نقد و تحلیل از دیدگاه یونگ فراهم می کند. تفحص در سمبل ها که به آن ها نماد و رمز نیز گفته می شود و نقد کهن الگویی آثار ادبی، به ویژه آن دسته از آثاری که از اعماق روح و روان انسان برخاسته و درون گرایانه اند، شیوه ای مناسب برای درک معانی پنهان و نهفته در لایه های روساختی و بیرونی است. این تحلیل ها مشترکات و حقایق موجود در روان بشر را نیز نمایان می کند. در این مقاله سعی می شود با دیدگاهی روان کاوانه به نقد کهن الگویی داستان «سیذارتا»ی هرمان هسه پرداخته شود. الگوهای کهنی مانند رؤیا، سفر، قهرمان، آب، رودخانه و گذار از آن، آنیما، درخت و پیر خرد از نمادهای مهمی است که به گونه ای هماهنگ در این داستان گرد آمده و بیانگر تلاش انسان در فرآیند خودیابی و تفرد هستند. در این مقاله به بررسی این نمادها پرداخته می شود.
پرونده: نسل های قدیم و جدید مهاجران در آثار شوا
حوزههای تخصصی:
نگاهی به داستان های بحر پیمایی در قلمرو ادبیات ایران و جهان
حوزههای تخصصی:
گزارش و شرح ابیات و عبارات متون ادبی که امروزه اغلب از آن با عنوان «تعلیقات» یاد می شود، عمر دراز و قدمتی بیش از پانصد سال دارد. در دوره معاصر نیز پژوهشگران و محققان با نوشتن شرح و تعلیقات بر آثار کهن زبان فارسی به صورت کتاب یا مقاله، گزارشهای گوناگونی از آن متون به دست داده اند. توضیح این مطلب لازم است که کالبد و روساخت متون مهم ادبی، مقدمه و وسیله نخستین و بنیادین رسیدن به درونمایه و ژرف ساخت آن متون است. به همین خاطر، این جنبه از پژوهش ها؛ یعنی گزارش درست و دقیق ابیات و عبارات متون ادبی نباید مورد بی توجهی و غفلت قرار گیرد. اهمیت و سودمندی چنین گزارش هایی زمانی آشکارتر و مشخص تر می گردد که با افسوس و اندوه بسیار بدانیم هنوز شماری از دانشجویان دوره های کارشناسی ارشد و دکترای زبان و ادبیات فارسی از خواندن و گزارش درست بعضی از لغات و ابیات و عبارات متون کهن ادبی ناتوانند.
آنچه در این جستار بدان می پردازیم، یکی از یادداشت های پراکنده ای است که نگارنده سالهای متمادی، در حاشیه شرح مثنوی دکتر جعفر شهیدی نوشته است و در واقع، حاشیه ای است بر حاشیه ایشان در شرح این بیت از دفتر ششم مثنوی که نکاتی را در ضرورت توجه به شرح و گزارش آثار ادبی و دقت در آن خواستار است.
باید گفت بی شک، مثنوی معنوی نیز از جمله کتابهایی است که دریایی بیکران از فرهنگ عامه و نکات ازنده ادبی را داراست. این اثر سترگ دارای شاخصه های فرهنگی و ادبی خاصی است که گاه برای خواننده امروزی قابل دریافت نیست.
ترکیب «سرِ سفره» یکی از ترکیبات نادر و دیریابی است که مولانا در مصرع «چون سر سفره رخ او توی توی...» دفتر ششم آن را آورده است که معنای آن ترکیب برای نویسنده این جستار دغدغه ایجاد کرده است و از سوی دیگر، بسیاری از شارحان در معنی آن حدس هایی زده اند. این نکته نیز درخور توجه است که آنچه در معنی این ترکیب بدان دست یافته ایم، از تمامی فرهنگ لغت های زبان فارسی فوت شده و بدان توجهی نشده است.
نویسنده با تبیین معانی گونه گون این ترکیب در میان کتب ادبی، به کاربرد آن در دیگر متون ادبی اشاره می کند و معنی این ترکیب را در مصراع مورد بحث با توجه به شواهد یافته شده در مصراع مورد بحث گزارش می کند. امید است که خوانندگان، نکته انگشت نهاده و یاد کرده ما را حمل بر بی احترامی به ساحت آن گزارشگر بزرگ (دکتر شهیدی) ندانند و نپندارند که آنچه در این مقاله آمده، از سر هوی و هوس «خالِف تعرَف» است. نامه دکتر شهیدی نیز در پاسخ به این معنی نویافته ضمیمه مقاله است.