ابوالفوارس، شاه بن شجاع کرمانی (درگذشته 288ه.ق) شاهزاده ای است که از دنیا روی گرداند و به تصوّف روی آورد. او خود را در طریقت به ابوحفص حدّاد (درگذشته 264ه.ق) منسوب کرده و ابوعثمان حیری (درگذشته 298ه.ق)، از بزرگان متصوّفه، از شاگردان وی بوده است. کتاب او، مرآهالحکماء، در گذر زمان از بین رفته؛ امّا در لابه لای کتاب های صوفیان، خصوصاً تذکره ها، پاره ای از سخنان او به صورت پراکنده آمده است. بررسی و ریشهیابی این سخنان نشان می دهد که اغلب آنها برگرفته از طبقات الصوفیه سلمی است و با توجه به گرایش سلمی به ملامتیه، شاه شجاع نیز ملامتی خوانده شده است. در این مقاله سخنان شاه بن شجاع از منابع معتبر جمع آوری و طبقه بندی و تحلیل و ریشه های اندیشه ملامتی او نشان داده شده است.
اگر بپذیریم که شعر رستاخیز کلمات است و هنر شاعر نوعی آشنایی زدایی از زبان است، خاقانی شروانی یکی از نوادر شعر جهان به حساب می آید. بی گمان خاقانی یکی از شگفتی های ادبیات ایران است. هر نوع اطلاعی از زندگی او می تواند به شناخت بیشتر او کمک کند. در این مقاله چند نکته مهم از زندگی و روحیات او، بر اساس قدیم ترین اسناد برای اولین بار عرضه می شود.
داستان جاوید داستان جاوید (1359) سومین رمان فصیح است و آن بر اساس سرگذشتی حقیقی نوشته شده است. بافت داستان و کثرت حوادث و تنیده شدن آنها با تار و پود خصوصیات اخلاقی و کردار چهره های داستانی به گونه ای است که هر نوع تلاش برای به خلاصه درآوردن قصه را نه تنها مشکل می سازد بلکه موجب خدشه وارد شدن به زیبایی و یک پارچگی رمان می شود. زیرا، در هر نوع خلاصه نویسی، به بیان تداوم وقایع و رابطه علت و معلول اکتفا می شود؛ در حالی که، در رمان داستان جاوید، هر چند وقایع دارای نقش کلیدی در ایجاد و ساخت و بافت داستان اند، ظرایف ذهنیات حاکم بر این وقایع نقش مهم تر و پردامنه تری دارند و زیبایی و بافت درونی تری پدید می آورند. از این رو، در اینجا، برای القای مضمون و پیام رمان، تنها به نقل مقدمه موجز و بسیار زیبای نویسنده اکتفا می شود. برخلاف سایر آثار این نگارنده، داستان جاوید روایت زندگی واقعی یک پسرک از آیین کهن زرتشتی است که در دهه اول قرن و اوج فساد قاجار به وقوع می پیوندد. مصیبت و مظلمه ای که بر یک انسان با ایمان وارد گردید، بافت اصلی روایت را تشکیل می دهد. انعکاس های روحی او و نیروی ایمان او به سنت های دیرینه نیاکانش نیز در روایت حفظ گردیده است. آشنایی نگارنده با قهرمان اصلی کتاب، در سال های آخر زندگی او در دانشگاهی در خارج از کشور صورت گرفت و الهام بخش خلق این کتاب گردید. دست نویس اولیه این روایت در اوایل دهه 50، پس از سال ها پژوهش و پی گیری، جداگانه آماده گردید. ولی شروع چاپ اول کتاب تا اواسط نیمه دوم این دهه به تاخیر افتاد...
برخی شاعران معاصر در برهه¬ای از زمان به دلیل اوضاع نابسامان سیاسی و اجتماعی و شکست های پیاپی فردی و اجتماعی و در فضایی آکنده از اندیشه های فلسفی غرب، به عقیدة غیاب خدا که یکی از اندیشه های بنیادین فلسفة غرب است اعتقاد پیدا می کنند؛ امّا به دلیل گرایش ذاتی انسان به مفهومی به نام خدا و نیز تحت تأثیر اندیشه های فلسفی غرب به خدایی دیگرگونه روی میآورند. همین مسأله سبب به وجود آمدن شکل متفاوتی از خداباوری در شعر این شاعران شده است. نگارندگان در این گفتار ضمن اشاره به پیشینة عقیدة غیاب خدا و باز آفرینی آن در سنّت دینی و فلسفة غرب، به بررسی چگونگی ظهور، دوام یا افول، شباهت ها و تفاوت های آن در شعر سه شاعر برجستة معاصر، یعنی اخوان، فروغ و شاملو میپردازند.
دیوان فصیحی هروی، به کوشش ابراهیم قیصری، با مقدمه محمد دهقانی، انتشارات امیرکبیر، تهران 1383، 435 )سی و هشت + 258+139 ( صفحه. فصیحی هروی )حدود (1049-987، که از شاعران توانای سبک مشهور به «هندی» است، ظاهرا در بخارا دیده به جهان گشود و در هرات بزرگ شد و پرورش یافت و آرزوی سفر هند در دلش ماند. وی مداح مقرب والیان خراسان - حسین خان شاملو و برادرش حسن خان شاملو - بود و مورد توجه شاه عباس نیز قرار گرفت. شعر فصیحی، در رتبه، یقینا به شعر سرایندگان طراز اول سبک هندی نمی رسد؛ اما آن مایه از توان شاعری و احاطه بر پرورش مضامین در وی بوده است که توجه معاصران را جلب و عنوان ملک الشعرای خراسان کسب کند. گویا میرزا جلال اسیر و ناظم هروی و درویش واله هروی از شاگردان او بوده اند. اسیر شهرستانی وی را چنین ستوده است: آنان که مست فیض بهارند چون اسیر ته جرعه ای زجام فصیحی کشیده اند فصیحی کلمه «آتش» و مضامین و مترادفات و مناسبات آن را بارها و بارها به کار گرفته و آن را دست مایه آفرینش ترکیب ها و مضامین نو ساخته، چندان که در مقدمه دیوان چاپی اش «شاعر شعله» خوانده شده است. به امام علی بن موسی الرضا علیه السلام ارادت بسیار داشته و مدایحی در تکریم امام سروده است.