فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷۸۱ تا ۸۰۰ مورد از کل ۵٬۲۱۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
مفسران بر ضرورت شناخت اعراب (نقش کلمه ها) وقواعد نحو در قرآن کریم تأکید نموده-اند وهیچ یک ازآنها در اهمیت داشتن نقش اعراب در تفسیر تردید نکرده است وطبرسی در کتاب تفسیر خود به اعراب اهتمام ورزیده وبعد از آوردن آیه جهت تفسیر ابتدا به توضیحات لغوی تحت عنوان اللغه پرداخته وسپس اعراب را آورده است.واهمیت اعراب بنا به گفته طبرسی از این قرار است:«اعراب بزرگترین دانش قرآنی است چراکه هرمعنایی مبتنی بر اعراب است واعراب است که از الفاظ گره گشایی کرده وروابط معنایی رااز الفاظ استخراج می نماید،زیرا مقاصد در الفاظ پنهان است واعراب،آنها را آشکار کرده واز آنها بحث می کند وبه آنها راهنمایی می نماید وهمچنین اعراب، معیاری است که نقصان و برتری سخن به واسطه ی عرضه نمودن بر آن معلوم می گردد ومیزانی است که خوبی و بدی سخن با آن مشخص می-شود» (طبرسی،1425ه ،ج1/5) و طبرسی در تفسیر خود در دوقسمت اعراب وقرائت به موضوع اعراب پرداخته وقسمتی هم به بیان معنا اختصاص داده است وما به موضوع تأثیر صورتهای مختلف اعراب در معنایی که ارائه کرده است،پرداخته ایم و اینکه آیا بحث اعراب در معنا تأثیر داشته یا فقط یک بحث تئوری بوده ودر معنا تأثیری ندارد. وبنابراین ما دراین مقاله سعی کرده ایم که صور اعراب را در آیات آورده وسپس معنای آنها را در جاهایی که طبرسی به اعراب آنها پایبند نبوده است،بیان نموده ایم وبرحسب اطلاعات نحوی مان بیان داشته ایم که آن صورت اعرابی به کدام معنا ونظر انتساب دارد ودر بیشتر جاها نظرات افراد را فقط آورده ایم،بدون اینکه نظر طبرسی را بیان نموده باشیم.
چوبک و اندیشة وجودی (تحلیل داستان «انتری که لوتی اش مرده بود» در پرتو فلسفه اگزیستانسیالیسم)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این نوشتار برخی از مؤلفه های اگزیستانسیالیسم همانند حذف واجب الوجود از مناسبات اجتماعی و فردی، وانهادگی، تنهایی و دلهره را در یکی از موفق ترین داستان های چوبک به نام «انتری که لوتی اش مرده بود» مورد بررسی قرار داده ایم؛ نتایج حاصل از دریافت و تشریح این اثر حاکی است که داستان به شدت تحت تأثیر فلسفه اگزیستانسیالیسم قراردارد؛ داستان با بیانی سمبولیک به دغدغه های وجودی انسان محصور در دنیای درهم شکسته معاصر می پردازد و به رنج های بی پایان این موجود وانهاده در عرصه هستی اشاره می کند. مخمل نماد و نماینده انسان معاصر است که برای برون رفت از بحران های دنیای مدرن و بحران ذوب شدن در مفاهیم و مقولات کلی تلاش می کند و با جداشدن از پایگاه معنوی نیرومند خود، به عنوان بزرگ ترین عنصر ارزشگذار، به امید بازیابی تفرد و قرارگرفتن در جایگاه عامل ایجاد ارزش های مستقل پیش می رود. اما واقعیت های موجود، امکان توجه به ساحت آینده را از او سلب می کند و او درنهایت به دلیل عقبگرد به گذشته تاریک، به بن بستی نفوذناپذیر برخورد می کند.
نقش تغییر علّت در تأویل قصص قرآنی در متون عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
روش عارفان در بیانِ اندیشه های عرفانی و مفاهیم سیروسلوک بیشتر مبتنی بر نقل حکایت هایی از گذشتگان است که گهگاه متناسب با موضوع، تغییراتی در اصل آنها ایجاد می کنند تا معنی مورد نظر خود را با آن بیان کنند. بنابراین در روش شناسی تأویلِ عارفان از داستان ها، توجّه به نوعِ تغییری که آنها در روایتِ اصلیِ حادثه ها ایجاد می کنند، اهمیّت بسزایی دارد. مهم ترین تغییری که آنها در داستان ها ایجاد می کنند، «جابه جایی و تغییر علّت اولیّه» ای است که باعث ایجاد حادثه و شکل گیری داستان شده است. این تغییر علّت، خود باعث تغییرات اساسی در دیگر اجزا و عناصر داستان و دگرگونی ساختار کلّی آن می شود و بافت و زمینه ای که در داستان به وجود می آورد کاملاً با بافت و زمینه قبلی آن متفاوت می گردد. در این نوشتار، نخست به اهمیّتِ «علّت» و نقش آن در نوع و چگونگی عناصر داستان اشاره می کنیم، سپس به ذکر چند نمونه از برداشت های عرفانی عارفان از داستان ها که با تغییر علّت اصلی آنها، تغییرات دیگری نیز در درون روایت به وجود آمده است، می پردازیم.
بررسی بازتاب نمادین آتش در دو داستان مثنوی با رویکرد تطبیقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آتش از دیرباز به سبب نقشی که در زندگی انسان داشته است، مورد توجه بوده است. یکی از خویشکاری های نمادین آتش، تطهیر است. آتش با وجود این که سوزاننده است، پاکی و طهارت را نیز به ارمغان می آورد. بنا به باور اساطیری، آتش آوردگاه پاکی و پلیدی است. در این جستار ابتدا به بررسی مفهوم نمادین آتش در اساطیر مختلف پرداخته ایم که گذر از آن (آزمون آتش) عروج به مرحله ای بالاتر را در خود نمادینه کرده است. پس از آن با خوانش اسطوره «گذشتن سیاوش از آتش» در شاهنامه، و ناظر به داستان حضرت ابراهیم (ع) در فرهنگ سامی، با رویکردی تطبیقی آن را با داستان «در آتش افکندن کودک» در مثنوی و نیز حکایت «جواب دهری که عالّم را قدیم گوید» مقایسه کرده ایم و رویکرد مولانا را به خوانش آثار پیشین خود بررسی کرده ایم. این نوشتار در پی آن است که نشان دهد، مولانا از مفاهیم اسطوره ای و نمادین قبل از خود آگاهی داشته و با تخیل شاعرانه خود به بازآفرینی این مضامین در زمان خود پرداخته است.
بررسی اسطوره های مرگ در بینش هندی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مرگ به عنوان یکی از بزرگ ترین رازهای وجود انسان، موضوعی است که در ادیان سراسر جهان مورد توجه قرار گرفته است. نگرش بیش تر این مکاتب به مرگ نگرشی دوگانه است که یا به جهان پس از مرگ اعتقاد دارد و یا اینکه مرگ را پایان زندگی انسان قلمداد می کند. اما در تفکر هندی که بر پایه ی تناسخ بنا شده است، انسان با مردن های پی در پی که به زنجیره ای از حیات های مداوم پیوسته است، همواره در رنج بوده و تنها راه رهایی او از این پدیده رسیدن به نیروانا است. اسطوره های متعددی که در زمینه ی مرگ در سرزمین هند رواج دارد، بازتاب بخشی از تفکرات آن ها در مورد مرگ است. با توجه به اهمیت بینش اساطیری در تفکر هندوان در این پژوهش که به شیوه ی توصیفی و تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای تدوین شده است، به موضوع مرگ در اساطیر هندی پرداخته شده است.
تجلیات أساطیر نهایة العالم لإیران القدیمة فی أرداویراف نامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
لقد کانت فکرة مصیر الروح بعد الموت تشغل بال الإنسان فی جمیع الأعصر والأمکنة وکان للبشر حسب مستویاتهم فی المعرفة مجموعة من التصورات عن عالم مابعد الموت و عن مصیر أرواح الموتی.
تندرج قصة رحلة أرداویراف إلی جهنم والبرزخ والجنة ولقائه بالإمشاسبندان وأهورا مزدا فی السیاق ذاته.
یسعی هذا المقال نحو تحلیل ودراسة هذا الأثر الأدبی القیم محاولاً تفسیر لحظات تجربة أرداویراف فی زیارته للجنة وجهنم والبرزخ ومشاهدته للثواب والعقاب اللذین ینتظران أرواح الموتی من الصالحین والمذنبین،لیثبت فی النهایة أن ما شاهده فی هذه الرحلة لیس ولید خیاله المتوغل فی الأوهام وإنما هو متطابق تماماً مع أساطیر نهایة العالم لدی الإیرانیین القدماء.
ارتباط نمایة نبرد با دیوان در اساطیر ایران با باور به خدایان شاخدار در فرهنگهای بومی (و آزمون وارگی این نبرد در مسیر فردیت قهرمان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
موجودات شرور در اساطیر ایرانی، یاران اهریمن اند، از شاخص ترین موجودات شرور در اساطیر ایرانی، دیوان اند. در این جستار، تحلیل جدیدی از این موجودات ارائه می شود که مبتنی بر تطبیق آنها با خدایان شاخدار در فرهنگهای کهن آسیا و اروپای باستان و ارائة نظریه ای جدید پیرامون خاستگاه دیوان است. در این جستار، از جمله ویژگیهای برجستة مشترک بین این دو، موارد ذیل استخراج شده است: ارتباط با خدای خورشید، استحالة این خدایان باستانی در عصر غلبة تفکر دینی به شیطان و اهریمن، سیه چردگی و شاخداری (ریخت شناسی)، ارتباط با خدایان موسوم به گاو نر و ارتباط با مرگ و دنیای تاریک زیر زمین و سنتهای قربانی و مردم اوباری این خدایان. تعلق این خدایان به فرهنگهای عصر رب النوع پرستی باعث شده، در فرهنگهای توحیدی، ""نبرد"" با این خدایان و دیوان، به مثابه اژدهاکشی، تبدیل به آزمون واره ای برای تشرف قهرمانان شده، خویشکاری آنها این شده که به عنوان مانع در برابر آفریدگان نیکوی اورمزد ایجاد چالش کنند تا قهرمان را در مسیر تکامل قرار دهند. قهرمان با حمایت الهی فرّه بر موجودات مجهز به جادو غالب شده، با غلبه و گذر از دژها و قلعه های آنها، به جاودانگی می رسد
تفننی در ادب فارسی: بازیابی عینک از متون سده های نهم تا دوازدهم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادبیات فارسی منبعی غنی برای تحقیق در آداب و رسوم و چگونگی زیست فارسی زبانان و حتی فرهنگ های نزدیک به آن در گذشته های دور است. بر آشنایان ادب فارسی پوشیده نیست که جز ارزش ذاتی ای که داده های چنین تحقیقی به همراه دارند، در موارد بسیاری داشتن درکی درست از بیت یا نوشته ای بدون آگاهی دقیق از همین مسائل میسر نمی شود. با عنایت به همین نیاز، آثاری در این زمینه تألیف شده است که علی رغم کاستی ها، وجودشان بسیار مغتنم است، چرا که برای تحقیقی دقیق و جامع در چنین موضوعی، می بایست منابعی به گستره تاریخ ادبیات فارسی اساس کار قرار گیرد. ما در ادامه این مسیر، به تأمل بر عینک بنا بر کهن ترین شواهدی که بدان ها دست یافتیم، یعنی آثار سده های نهم تا دوازدهم ه.ق می پردازیم. در آغاز سعی می کنیم ساختمان و مواد سازنده عینک را بازسازی کنیم و پس از آن به اختصار به توصیف آن در ادبیات با تکیه بر واژگان، صورخیال و.. می پردازیم.
در وادی ایمن (ازحقیقت قرآنی تا کارکرد ادبی-عرفانی در شعر)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مکان بعثت حضرت موسی علیه السلام در شعر فارسی به «وادی ایمن» مشهور است. این عبارت ریشه قرآنی دارد؛ اما در قرآن کریم، ترکیبی به صورت «وادی ایمن» نداریم و این عبارت به گونه ای، آفریده ادب فارسی است که از حسن مجاورت واژه وادی و ایمن در آیه 30 قصص، بهره ای شاعرانه برده و عبارت زیبای «وادی ایمن» را پدید آورده است. نام مکان بعثت حضرت موسی علیه السلام در قرآن کریم، وادی مقدس و مبارک طوی است.
این مقاله بر آن است تا پس از ریشه یابی عبارت «وادی ایمن» در قرآن کریم و شرح آیات مربوط به بحث، به جلوه های ادبی عرفانی این عبارت، در شعر بپردازد. وقایعی که در شب بعثت حضرت موسی علیه السلام در «وادی ایمن» پیش آمد؛ از جمله، آتش تجلی، خطاب انی اناالله، خلع نعلین و القای عصا، زمینه ای برای طرح درس های سلوکی است که در این نوشتار، مورد پژوهش قرار گرفته است.
تجلی سه نمود حیوانی آناهیتا در افسانه های عامیانه ایرانی
حوزههای تخصصی:
ایزدبانوان ایرانی همچون آناهیتا به دلیل حضور پرقدرت خود در ادوار تاریخی کهن و همچنین دنیای اساطیری و نیز با داشتن بن مایه هایی از کهن الگوی مادر کبیر توانسته اند در عرصه های مختلف ذهن بشری به حیات خویش ادامه دهند. افسانه های عامیانه ایرانی که برگرفته از ذهن ناخودآگاه مردم هستند، بستر بسیار مناسبی برای ادامة حیات ایزد بانوان ایرانی در طول تاریخ شده اند، به طوری که با تحلیل این افسانه ها می توان ردپای حضور ایزدبانوان و کارکردهای آنها را در قالب نمودهای مختلف انسانی، حیوانی و ... مشاهده نمود. در همین راستا هدف از پژوهش حاضر، بررسی نمودهای حیوانی تداوم حضور ایزدبانوی آب ها (آناهیتا) در افسانه های عامیانه ایرانی است. برای دست یابی به اهداف تحقیق داده ها و اطلاعات ضروری از منابع کتابخانه ای استخراج گردیده و داده های جمع آوری شده به روش توصیفی و تحلیلی بررسی شده اند. در نهایت پس از تحلیل داده ها نتایج حاصل از تحقیق حاضر بیانگر این است که آناهیتا ایزدبانوی آب ها دارای نمودهای حیوانی در افسانه های عامیانة ایرانی است که توانسته در قالب هایی همچون اسب، مار، پرنده متجلی شود و کارکردهای خود را در قالبی فرا انسانی ایفا نماید.
جایگاه زن و خانواده در ضرب المثل های بختیاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی ضرب المثل ها در شناخت جنبه های مختلف فرهنگ مردم نقش مؤثری دارد؛ زیرا در آن ها، فرهنگ هر قوم و ملتی به تصویر کشیده می شود. هدف از این پژوهش، بررسی خانواده و جایگاه زن در ضرب المثل های بختیاری با رویکرد نقد فمینیستی است. در ضرب المثل های بختیاری زن گاه جایگاه فرادست، گاه فرودست و گاه برابر با مردان دارد. وقتی سخن از مسائل درون خانه و حیطه خصوصی به میان می آید، زن موجودی قدسی و فراتر از مرد است و در ضرب المثل هایی که از حیطه عمومی و جایگاه اجتماعی افراد بحث می شود، زن جایگاه فرودستی نسبت به مردان دارد. در ضرب المثل هایی که از مسائل عام زندگی سخن گفته می شود، جایگاه زنان با مردان برابر است. همچنین در بسیاری از این ضرب المثل ها، نگاه مردسالارانه حاکم است و اندیشه های مطلوب جامعه مردسالار برای زنان نهادینه می شود. ازدواج، مذموم شمردن چندهمسری، شناخت همسر پیش از ازدواج، نحوه شناخت همسر و وظایف زوجین، ازجمله مسائل مربوط به خانواده هستند که در مَثل های بختیاری انعکاس یافته اند.
اسطوره خودمرکزی (با تأکید بر نمونه های آن در اساطیر و ادبیاتِ ایران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اسطوره خودمرکزی از مباحثِ جهان شمول است که در اساطیر ایران هم نمونه های آن به وضوح قابل مشاهده است. بر اساسِ این عقیده اسطوره ای، همه اقوام تلاش می کنند خود و داشته های خود را نخستین، بزرگترین، بالاترین، بهترین، و ... معرفی کنند و تمام داشته های دیگران را در رده های پایین تر از آنِ خود جای دهند. به عبارت دیگر خود را اصل و دیگران را فرع، و یا خود را مرکز و دیگران را حاشیه قلمداد کنند. در این مقاله، ابتدا به 17 مورد از نمونه هایِ این اعتقاد اسطوره ای در اساطیر و ادبیاتِ ایران اشاره شده است. مثلاً آنان سرزمینِ اولیه خود «ایرانویج» را از نخستین و بهترین سرزمین ها می دانند که نخستین انسان ها در آن به وجود آمده اند؛ «البرز» کوهِ اساطیریِ خود را کوهی می دانند که گرداگرد زمین را فراگرفته و تا فلکِ خورشید کشیده شده است، و ... . در بخش دوم، به سرچشمه ها و پیامدهای حاصل از این اسطوره اشاره شده است. به نظر می آید این اسطوره از عواملی مانند کمال گرایی (نهایت اندیشی)، باورهایِ دینی، ملکوتی بودنِ انسان، نمادسازی، خودبزرگ بینی، تجارب گذشته و عادت ها، جهان بینیِ محدود، خودِ آگاه و ناآگاه، گشایشِ عقده های حقارت، رازِ تنازعِ بقا، و اصلِ جاذبه عمومی سرچشمه می گیرد؛ و واقعی پنداشتنِ چیزهای غیر واقعی، قهرمان سازی، توتم سازی، محدودیت حق انتخاب، سالاریت (رئیس سالاری، پدر یا مادر سالاری، ...)، افزایش خوی استکباری، حماسه سازی، قوم سازی، و مواردی مانند این از آثارِ آن است.
زبان و تصویر در تعبیرات قرآنی قصاید عربی سعدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحلیل قصاید عربی سعدی و تبیین ساختار زبانی شاعر در تصاویر قرآنی موجود در این قصاید، محور اصلی مقاله حاضر است که با توجه به جایگاه رفیع سعدی در عرصه ادبیات ایران و جهان، تبیین شاخصه های اصلی زبان تصویری او در راستای اثبات تسلط شاعر بر زبان قرآن و شعر عربی ضرورت می یابد. از آن جایی که رویکرد زبان و تصویر در اشعار سعدی با زیر ساخت تاثیرات شاعر از قرآن، کار نشده است لذا در این مقاله در صدد پاسخگویی به سوالات زیر هستیم:
اول این که جایگاه آیات قرآنی در قصاید عربی سعدی چگونه است؟ و میزان ابیات تصویری و غیر تصویری شاعر در چه حدی است؟ دیگر آن که صور خیال در ابیات قرآنی سعدی چه ویژگی هایی دارد؟ و کانون مرکزی تصویر در این ابیات چیست؟ بیان نحوه تقابل و تعامل، پیوند و مجاورت واژگان قرآن در نگاه تصویری شاعر، از رویکردهای دیگر مقاله حاضر است.
داستان انبیاء در کتاب مقدس و بازتاب آنها در اشعار حسین منزوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حسین منزوی (1325-1383) از برجسته ترین و تأثیرگذارترین غزلسرایان معاصر است که با خلاقیت و نوآوری خود، روح تازه ای در قالب غزل فارسی دمید و سبب تحول و اعتلای آن شد. از مشخصه های بارز غزل منزوی، بسامد بالای صنعت تلمیح و تنوع فراوان آن است که منزوی از آن در جهت خلق تصاویر بدیع و افزودن به زیبایی، ایجاز و عمق شعر استفاده کرده است. منزوی برای گریز از کاربرد تلمیحات تکراری، سعی می کند تلمیحات جدید و نادر به کار ببرد و یا تلمیحات شعر کلاسیک را بازآفرینی نماید. حجم وسیعی از تلمیحات شعر منزوی را داستان پیامبران تشکیل می دهد و تنوع مایه های تلمیحی در حوزه ی داستان پیامبران ناشی از وسعت اطلاعات منزوی در این زمینه است. یکی از خاستگاه های عمده ی تلمیحات منزوی به داستان پیامبران، علاوه بر قرآن و روایات اسلامی، کتاب مقدس (تورات و انجیل) است که نشانگر آشنایی منزوی با این کتاب است. برخی از این تلمیحات در شعر فارسی کم سابقه و گاه بی سابقه است به گونه ای که درک و دریافت درست آنها مستلزم مراجعه به کتاب مقدس است و در نقدها و شرح هایی که بر اشعار منزوی نوشته شده است کمتر به این بخش از تلمیحات اشعار او پرداخته شده است. نگارنده در این مقاله که به روش اسنادی و تحلیل محتوا انجام شده است، کوشیده است با استناد به روایات تورات و انجیل، به توضیح و تبیین این قبیل تلمیحات بپردازد.
بررسی صفات و خویشکاری های دیوان در مجموعه روایات فردوسی نامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فردوسی نامه مجموعه ای از روایات شفاهی/مردمی از شاهنامه است که سال ها پیش به همّت سیّد ابوالقاسم انجوی شیرازی در سه مجلّد گردآوری شد. این مجموعه دربردارنده روایاتی درباره قهرمانان شاهنامه و دیگر متون پهلوانی ایران است که در میان توده مردم رواج داشته است. اگرچه ساختار داستان های فردوسی نامه اغلب بر پایه متون منظوم حماسی ایران است، شماری باورها و دیدگاه های عامیانه مردم نیز در آن نفوذ کرده و گاهی ساختار یک روایت، آن چنان دگرگون گشته است که تشخیص آن از خاستگاه و هسته اصلی آن دشوار است. متاسّفانه این مجموعه ارزشمند تا کنون کمتر مورد توجّه پژوهشگران قرار گرفته و درباره ساختار روایات و نیز هسته اصلی آن تحقیق مستقلی انجام نشده است؛ حال آن که بسیاری از روایات این کتاب، از منظرهایی مانند فولکلورشناسی، اسطوره شناسی، جامعه شناسی و برخی علوم مرتبط به آن حایز اهمیت است. یکی از بن مایه های اساطیری پربسامد این کتاب، حضور پررنگ و چشمگیر دیوان است. در این مجموعه، اغلب هریک از دیوان با ویژگی های منحصر به فردی ظاهر می شوند و هریک دارای خویشکاری های مهمّی هستند. در این مقاله صفات و خویشکاری های این دیوان را بررسی می کنیم.
ارزیابی مؤلفه های سرمایه اجتماعی در شهر ایرانی از دریچه متون کهن ادبیات فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تعاملات اجتماعی، روابط و علقه های محله ای، مشارکت و بسیاری مفاهیم اجتماعی دیگر که همگی تحت عنوان سرمایه اجتماعی مطرح هستند از جمله مهم ترین دلمشغولی های طراحان، برنامه ریزان و مدیران شهری است که نقش به سزایی را در آفرینش و تقویت حس مکان، دلبستگی مکانی، رضایتمندی سکونتی، هویت مکانی و بسیاری کیفیت های مکانی دیگر عهده دار است. بر همین اساس چنانچه تقویت این عوامل اجتماعی را که در این تحقیق از آنها تحت عنوان سرمایه اجتماعی یاد می شود به عنوان یکی از اهداف طرح ها و برنامه های شهری در نظرگیریم، نگاه به گذشته جامعه ایرانی، نقاط قوت و ضعف بسیاری را در توانایی ارتباطات اجتماعی ایرانیان در جهت همسایگی اجتماعی، مشارکت شهروندی و زندگی جمعی نشان خواهد داد که می تواند روشنی بخش جامعه امروز در نیل به اهدافش باشد. در این بین ادبیات نیز به عنوان میراثی مکتوب از گذشتگان می تواند نقش مهمی در شناسایی روندها و رویه ها عهده دار باشد. در واقع همواره بخشی از ادبیات به اجتماعیات اختصاص دارد و بیانگر راز و رمزهای نهفته در مناسبات میان مردم است.
از این رو پژوهش حاضر با هدف واکاوی مناسبات اجتماعی در جامعه سنتی ایران با مروری بر تعاریف سرمایه اجتماعی به ارزیابی مؤلفه های سه گانه آن در متون کهن پارسی پرداخته است. بر این اساس در یک سامانه پژوهش کیفی مبتنی بر رویکرد پژوهش تفسیری- تاریخی، با استفاده از روش تحلیل محتوا تلاش شده تا به بررسی هر یک از مؤلفه های سه گانه سرمایه اجتماعی در متون کهن ادبی ایران همچون خمسه نظامی، مثنوی معنوی و گلستان سعدی پرداخته شود. نتایج مطالعات حاضر حکایت از آن دارد که محلات به عنوان مهم ترین تجلی شبکه های اجتماعی در زندگی شهری جامعه ایرانی مهم ترین عامل تعیین کننده دیگر مؤلفه های سرمایه اجتماعی روابط و تعاملات اجتماعی، هنجارهای همیاری و اعتماد هستند. بر این اساس برخلاف جوامع غربی که تعاملات میان شهروندان عمدتاً به صورت میان گروهی، در مقیاس شهر و در فضاهای شهری صورت می پذیرفته است، تعاملات ایرانیان به صورت درون گروهی و در مقیاس محلات تحقق می یافته است به گونه ای که در شکل گیری شبکه های اجتماعی، ارتباطات افقی بسیار قویی تر از ارتباطات عمودی( آوندی) بوده است. همچنین در حالی که هنجارهای همیاری و اعتماد در دو سطح خرد و میانه از سطح مطلوبی برخوردار است لیکن اعتماد در سطح کلان سست و شکننده است. علاوه بر این به نظر می رسد مشارکت دادن مردم در مدیریت فضاهای شهری از طریق شکل گیری و اولویت دادن به سازمان های مردم نهاد به مثابه حلقه واسطه عرصه عمومی و دولتی نقش به سزایی در تقویت سرمایه اجتماعی بین گروهی می تواند عهده دار باشد.
تحلیل و واکاوی حدیث شریف«من عرف نفسه فقد عرف ربه» در متون عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
انسان در تمامی ادوار و هر زمان که با «خود» خلوتی داشته و در جست وجوی شناخت زوایای پنهان و رازآمیز آن برآمده، خویشتن را بسیار پیچیده و با عمقی حیرت انگیز یافته تا آن اندازه که حتی در گذر زمان و با وجود مطالعات گوناگون از هر طیف نیز، همچنان جنبه های درونیش ناشناخته، مجهول و نامکشوف مانده است. ضرورت این شناخت که پیوسته مورد تأکید و توصیه پیامبران و اولیاء الهی بوده است و رابطه ای تنگاتنگ با جهان بینی بشر و شناخت کل هستی و سپس خداوند یافته است؛ انسان را وادار می سازد با تأمل در لایه های ناشناخته درونی وجود، ابعاد ژرف و عمیق هستی خود را واکاوی کند و ضرورت این معرفت را بر سایر معارف مقدم و ارجح بداند. این شناخت تا بدان اندازه مهم است که در نظر برخی از بزرگان حکمت و عرفان، هرکس معنی حدیث « من عرف نفسه فقدعرف ربه» را به درستی بداند و بر زوایای آن اشراف یابد، می تواند جمیع مسائل اصیل فلسفی و مطالب قویم حکمت متعالی و حقایق عرفانی را از آن دریابد.
از آنجا که غالب آثار و تألیفات عارفانه بر پایه شناخت رب و نحوه دید انسان به این مهم و در نتیجه آن چگونگی جهان بینی او به نگارش درآمده، حدیث مذکور به عنوان مرجعی برجسته و ارزشمند به دفعات در این آثار مورد استناد قرارگرفته است و شرح و تبیین شده تا بدان حدکه در زمره ضروری ترین مباحث مندرج در این آثار به شمار آمده است. در بسیاری موارد نیز ارائه تمثیل و حکایت، این مفاهیم را عینی و ملموس تر ساخته، دریافت دشواری های آن را آسان ترکرده است. این مقاله بر آن است تا ضمن بررسی سندی و واکاوی مفردات و اجزاء متشکله این حدیث شریف با رویکرد غالب عرفانی، تحلیل و تعاریفی نیز از مفاهیم مرتبط بدان همچون تلازم معرفت نفس و رب، ممکن یا ناممکن بودن این شناخت و نوع این معرفت بر پایه حصولی یا حضوری بودن آن به دست دهد و سپس با ارائه شواهد مثال از متون عرفانی در هر باب به مفاهیم مشترک مرتبط با این شناخت همچون تعریف، مقدمات و نتایج معرفت نفس و رب و مراتب هر یک بپردازد و آن ها را بر پایه وجوه تشابه یا تفریق دسته بندی نماید.
تحلیل ادبی درونمایه ی اصلی داستان یوسف(ع) در قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی درونمایه که همان فکر مسلط بر هر عمل ادبی است، در داستان های قرآن از اهمیت خاصی برخوردار می باشد؛ چرا که کشف درونمایه یا مضمون داستان، باعث شناخت بهتر عمل داستانی و شخصیت های آن می شود و درنهایت فهم عمیق تر کلام خداوند را در پی دارد. داستان یوسف(ع) در قرآن کریم، درونمایه های فراوانی دارد تا جایی که به داستان درونمایه معروف شده است. در این میان، درونمایه ی اصلی داستان، دارای نقش محوری می باشد و سایر عناصر داستان بر گرد آن می چرخند و با شیوه های مختلف در جای جای داستان، آن را نمایان می سازند. در این پژوهش با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی، چگونگی ارائه ی درونمایه ی اصلی داستان و نیز شیوه های کشف آن تبیین شده است.یافته های پژوهش نشان می دهد: درونمایه ی اصلی در این داستان با یافتن سرنخ هایی به دست می آید که مهم ترین آن ها عبارتند از: شخصیت یوسف(ع)، حوادث داستان،گفتار شخصیت ها، سخنان راوی،صحنه های داستان و انگاره های تکرار.
مقایسه نظام کاست در جنوب شرقی ایران (شهرستان دلگان) و هند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کاست، نوعی نظام طبقاتی است که در آن گروه بندی های قومی درجه بندی شده ای وجود دارد که هریک از آن گروه ها به گروه های دیگر راه ندارد و با جایگاه نسبی خود در جامعه مشخص می شود. بنظر می رسد این سیستم اجتماعی از طریق مهاجرت اقوام آریایی به ایران و هند در هزاره های اول و دوم پ.م. در این دو سرزمین رواج یافته و تا امروز دوام آورده است. منابع کهن هندی و ایرانی این پدیده را تایید کرده اند.
از سوی دیگر، بررسی در جوامع جنوب شرقی ایران، نشانه های نوعی نظام شبه کاستی را در جامعه امروزی بلوچستان، بخصوص در ناحیه دلگان و استمرار بخشی از نشانه ها، آداب و رسوم، الگوها و رفتارهای فرهنگی باستان در میان مردم این ناحیه را، مشخص می کند؛ از این رو، این پرسش مطرح می شود که چه ارتباطی میان فرهنگ و قشربندی اجتماعی مردم دلگان با اعتقادات و نظام طبقاتی کاست در هند وجود دارد. این مقاله تلاش می کند تا از طریق واکاوی منابع مکتوب و تحلیل علمی آن ها به این پرسش پاسخ دهد و دلیل مداومت این سیستم اجتماعی هند را در دلگان روشن کند.روش تحقیق در این پژوهش به صورت مطالعه تطبیقی، میدانی و کتابخانه ای بوده است.