فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۰۲۱ تا ۱٬۰۴۰ مورد از کل ۱۱٬۴۲۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
شاهنامهدر بردارندة مضامینی ناب است که فردوسی آن را با هنرنمایی پهلوانان گوناگون، منظوم ساخته است. در این میان سیاوش به عنوان تنها شاه زاده ای که نماد پاکیست، بسیار جالبِ توجّه است. او همة خصوصیاتِ یک فرمان روای آرمانی را در اندیشه و گفتار خود دارد. او شاه زاده ایست که می تواند آینه تمام نمای آرزوی دیرینه ملّت های جهان باشد. نگارنده در مقالة پیشِ رو با عنایت به ویژگی های حاکم آرمانی (کاریزماتیک)، بر اساس نظریّه ماکس وبر، بر آن شده است تا به بررسی شخصیّت سیاوش بپردازد.
ناتورالیسم ادبی در سینما؛ تنازع بقا و جبر زیست محیطی در فیلم های «خاکستری» و «مرگ کسب وکار من است»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«خاکستری» و «مرگ کسب وکار من است» فیلم هایی ناتورالیستی اند که زندگی شخصیت هایی را بیان می کنند که از لحاظ اقتصادی و اجتماعی در اوضاع وخیم و اسفناکی به سر می برند. رفتار و اَعمال شخصیت های این فیلم ها غیرارادی، غریزی و موروثی، و متأثر از شرایط جبری زیست محیطی ای است که بر آن ها تحمیل شده است. با توجه به اینکه ناتورالیسم از ادبیات به سینما راه یافته، در این پژوهش، فیلم های نام برده براساس ویژگی های ادبیات ناتورالیستی نقد و تحلیل شده و تنازع بقا، جبر زیست محیطی، عامل وراثت و سرانجامِ اسفناک شخصیت های داستانی مورد تأکید قرار گرفته است. داده های پژوهش به شیوه کتابخانه ای گردآوری شده و روش تحقیق نیز توصیفی- تحلیلی است که مبتنی بر قرائت تنگاتنگ داستان فیلم هاست. تنازع میان شخصیت های این فیلم ها و جدال ایشان با محیط بیرونی سرانجامی جز مرگ و استیصال ندارد. درگیری شخصیت های داستانی با همدیگر، جدال شخصیت ها با محیط طبیعی یا ساخته های دست بشر، اوضاع اجتماعی و اقتصادی نامطلوب، بیماری های موروثی یا محیطی و کنش های نمادینی که بر جبر ناشی از وراثت تأکید می کنند، مؤلفه هایی از ناتورالیسم در این فیلم ها هستند.
منشأ شعر «پشت دریاها»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحلیل اندیشه های مثبت گرایانه در مثنوی معنوی از منظر علم روانشناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دنیای درونیات عالم ذهن و عالم روح- مقوله ای است که از دیرباز بسیاری از شاعران عارف مسلک و روانشناسان قرون اخیر بدان پرداخته اند و در ایده بازتاب حالات درونی در دنیای بیرونی، با یکدیگر اتفاق نظر داشته اند. مثبت نگری به عنوان یکی از شاخه های علم روانشناسی، مفاهیمی همچون خوش بینی، اعتماد به نفس، ایمان و اعتقاد، عشق، امید، صبر در برابر مشکلات و... را در برمی گیرد که تمام آن ها را می توان به طور مشروح در مثنوی مولوی یافت. در مقاله حاضر که پژوهشی میان رشته ای محسوب می شود، کوشش بر آن است تا با بررسی مؤلفه های روانشناسی مثبت و تطبیق آن با آرای مولانا که به طور ویژه در مثنوی معنوی همچون روانشناسی حاذق، هزار توهای روان آدمی را کاویده است، گامی در مسیر تبیین اثرگذاری ها و اثرپذیری های دو مقوله روانشناسی و ادبیات گذاشته شود.
نقد و بررسی نمودهای خودشکوفایی در منطق الطیر عطار بر اساس نظریه ی راجرز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گرایش فطری انسان به خودشکوفایی و کمال، به ویژه وقتی که ادبیات به حوزه ی عرفان قدم می گذارد و با چاشنی شریعت و طریقت آمیخته می گردد، گستره ی عظیمی از ادبیات ایران شهر را به خود اختصاص داده است. منطق الطیر عطار از جمله آثاری است که با درونمایه ی اصلی دیدار با خویشتن و شناخت خود، بشر را به فارغ شدن از متعلقات ناسوتی و نیل به کمال فراخوانده است و از رهگذر این اندیشه، به رویکردی از علم روانشناسی به نام «روانشناسی انسان گرا» نزدیک می شود. روانشناسی انسان گرا با قرار دادن انسان در مرکز توجه و با تأکید بر روی جنبه های مثبت انسان و تکیه بر «خویشتن» و «خود» فرد و اصالت بخشیدن به اصل بشریت، با بیان و روشی متفاوت با اندیشه ی عرفانی، به بحث درباره ی خودشکوفایی پرداخته است. در این جستار، منطق الطیر عطار از منظر روانشناسی انسان گرا و بر اساس الگوی خودشکوفایی راجرز نقد و بررسی گردید و روشن شد که در این اثر بشکوه نیز پرندگان سالک، جهت رسیدن به خودشکوفایی و کمال، پنج شاخصه ی بنیادین نظریه ی راجرز را در خود متبلور کرده اند.
خوانشی از نقد اسطوره اییِ داستان اُنیتشا اثر ژان-ماری گوستاو لوکلزیو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ُمان اُنیتشا اثر لوکلزیو، نویسنده فرانسوی، بازنمود واقعی اسطوره ایی و تاریخی از سرزمین آفریقای غربی (نیجریه) است. داستان اُنیتشا «روایت» را به وقایع اسطوره ایی مرتبط می کند که با تصاویر سَمبلیک عینیّت می یابند. به نظر ژیلبر دوران(Gilbert Durand) ارزش پایدار فرهنگهای انسانی در این واقعیت اساس گرفته که آنها قادر هستند «زبانهای سَمبلیک» را با نشانه های خود بازنمایی کنند. بدین دلیل همین فرهنگها بطور ناخودآگاه به تصاویری معنادار متوسّل می شوند. زیلبر دوران در کاوشهای تاریخی و اسطوره شناختیِ خود، ساختار مستترِ اسطوره های تاریخی-انسانی را همچون کلود لِوی-استراوس آشکار می کند. ساختارهایی که در قلمرو وسیع تصاویر سَمبلیک مأوا گرفته اند. لوکلزیو نیز با داستان اُنیتشا و با نوشتاری بسیار متفاوت از «خواب و واقعیت»، اسطوره ها و ساختارهای پیچیده آنها را در قلب آفریقا به تصویر می کشد. در این مقاله با توسّل به رویکرد نقدِ اسطوره ایی ژیلبرت دوران، و با شناسایی ریز-ساختارهای اسطوره ایی به ابر-ساختارهایی دست خواهیم یافت که تحول ذهنیت ها، تجارب، خواب و ادراک انسانی را در بستر تاریخ نشان می دهند.
بررسی و تحلیل نظریة نظم عبدالقاهر جرجانی در پرتوی نظریة نقش گرای هلیدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظریه نظم عبدالقاهر جرجانی از جمله نظریات زبانی ارزشمند در میراث اسلامی ماست که در بسیاری از مبانی و مفاهیم، ارتباط تنگاتنگی با جدید ترین نظریات زبانی و نقدی معاصردارد. از جمله این نظریات، نظریه نقش گرای هلیدی می باشد آنجا که ما شاهد نقاط اشتراک فراوانی میان مفاهیم و اصول به کار رفته از جانب جرجانی و هلیدی می باشیم. پژوهش حاضر بر آن است تا با روشی توصیفی – تحلیلی، در سه بخش اساسی به بررسی برخی از این اشتراکات پرداخته تا با درنوردیدن بعد زمانی بین دو اندیشه زبانی متعلق به دوران قدیم و معاصر، برخی جوانب نقش گرایانه نظریه نظم را آشکار ساخته و ثابت کند زبان به مثابه پدیده ای بشری، زمان و مکان و قومیت خاصی نمی شناسد. این سه بخش عبارتند از: نظریه نظم و دستور نظام مند، نظریه نظم و بافت، نظریه نظم و ساخت متنی. از یافته های پژوهش می توان به موارد ذیل اشاره کرد: تقارب بین مفهوم نظم (اراده معانی نحوی) نزد عبدالقاهر و مفهوم دستور نظام مند نزد هلیدی، اهتمام هر دو نظریه پرداز به بافت (زبانی و غیر زبانی) و نقش ویژه آن در تبیین معنای متن، اتفاق نظر هر دو نظریه پرداز در نقش بی بدیل متکلم و مخاطب بر چینش کلمات و تأثیری که این چینش بر بار اطلاعاتی کلام دارد.
بررسی تجربه های عرفانی در عبهر العاشقین بر اساس فعل: رویکرد نقشگرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در دﺳﺘﻮر ﻧﻘﺸﮕﺮا، ﻓﺮض ﺑﺮ این است کﻪ اﻟﮕﻮﻫﺎی ﺗﺠﺮﺑﻪ در ﻗﺎﻟﺐ ﻓﺮایﻨ ﺪﻫﺎ و از ﻃﺮی ﻖ ﻓ ﺮاﻧﻘﺶ اﻧﺪیﺸﮕﺎﻧی در زﺑﺎن ﺑﺎزﻧﻤﺎیی می شود. ﺑﺮ ایﻦ اﺳﺎس می توان ﺑﺎ ﺑﺮرﺳی اﻧﻮاع ﻓﺮایﻨﺪﻫﺎی ﻣﻮﺟﻮد در اﻓﻌﺎل و ﺗﻌییﻦ ﺑﺴﺎﻣﺪ آن ها در متن ادبی از ﺗﺠﺎرب، ﺗﻔکﺮات و دﻧیﺎی درون ﻧﻮی ﺴﻨﺪه آﮔﺎه ﺷﺪ. اﻣکﺎن و ﻗﺎﺑﻠیﺖ دﺳﺘﻮری ﺑﺮای ﺑﺎزﻧﻤﺎیی ﺗﺠﺮﺑﻪ در زﺑﺎن، از ﻃﺮی ﻖ ﻧﻈﺎم ﮔﺬرایی اﻧﺠﺎم می شود. ﻧﻈﺎم ﮔﺬرایی، ﻣکﺎﻧیﺴﻢ ﺑیﺎن ﻓﺮاﻧﻘﺶ اﻧﺪیﺸﮕﺎﻧی و ﺗﺠﺮﺑ ی در زﺑ ﺎن است. در این مقاله ﺑﻪ ﺑﺮرﺳی تجارب عرفانی روزبهان در کتاب عبهر العاشقین بر اساس فعل: رویکرد نقشگرا ﭘﺮداﺧﺘﻪ شده است. تجربه ها ﺑﺮ پایه ﻧﻈﺎم ﮔﺬرایی در چهارچوب دﺳﺘﻮر نقشگرای هلیدی، ﺗﺠﺰیﻪ و ﺗﺤﻠیﻞ ﺷﺪه اﻧﺪ. با توجه به نتایج به دست آمده، در بیشتر موارد، تجربه گر فعال و کنش گراست، اکثر فعل های غیر رابطه ای، متعدی هستند و بر زمان گذشته دلالت می کنند، بیش از 70% فرایندهای فعلی رابطه ای در زمان حال اتفاق می افتند و بیش از 90% این تجربه ها که با وجه اخباری بیان شده اند، قطعیت دارند؛ به این ترتیب، تجربه عشقی که عبهر العاشقین با ما در میان می گذارد، با توجه به شیوه روایتگری در چند قدمی نگاشتن به وقوع پیوسته است. هنگام خواندن روایت، ذهن از زمان و مکان طبیعی خود جدا می شود و با راوی به لحظه دیدار و مشاهده می پیوندد.
جایگزینی واژگانی در متشابهات قرآنی با رویکرد سبک شناسی نقش گرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سبک شناسی نقش گرا به عنوان رویکردی به نسبت نوظهور، نظامی است میان زبان شناسی و نقد ادبی جدید؛ چراکه هم به مباحث زیبایی شناسی و ارزش گذاری و قضاوت ورود می کند و هم بر یافته های زبان شناسی تکیه دارد. ازاین رو تحلیل سبک شناختی، در رویارویی با جهان متن، درصدد دریافت زیبایی های منحصربه فرد چینش آن متن و کلیت یکپارچه آن و بررسی توانایی خالق متن در بهره گیری از امکانات زبانی است. پژوهش حاضر با اعتقاد به اینکه یکی از ویژگی های سبکی و ساختاری قرآن، به عنوان نمونه والای سخن فصیح و بلیغ، روساخت متغیر و ژرف ساخت پیوسته آن است، با تکیه بر روش توصیفی – تحلیلی و با استناد به رویکرد سبک شناسی نقشگرا، مقوله چرخش سبک شناختی را نقطه آغاز خوانش متشابهات قرآنی قرار می دهد و در سیر تکوینی خود، به مؤلفه ساختاری جایگزینی واژگانی در سه سطح اسم و فعل و حرف، می پردازد. این جستار، با ارائه تحلیلی زبانی – سبکی از جملاتی که دارای ساختاری مشابه هستند اما از نظر سبکی با یکدیگر متفاوتند، در مقام پاسخگویی به سبب تغییر سبک در گونه قرآنی برآمده است و از این امر به عنوان استفاده ای خلاقانه و بدیع از امکانات زبانی یاد می کند و نیز با بررسی رابطه متن و بافت در پرتو دو محور جانشینی و هم نشینی، تنوع سبکی در گونه قرآنی را یکی از عوامل توسعه معنایی و انسجام متن دانسته و ظرافت های معنایی نهفته حاصل از آن را در آیات مذکور به نمایش می گذارد. از مهم ترین رهیافت های این جستار، برقراری پیوند میان مباحث بلاغت و علم مفردات سنتی و مسائل زبان شناسی نوین و ارائه نگاهی نو به صنعت التفات در علم بلاغت، و مساله ترادف و اشتقاق در دانش مفردات است. همچنین از مهم ترین کارکردهای بلاغی آرایش سبکی جایگزینی واژگانی به عنوان محور اصلی پژوهش، می توان به آشنایی زدایی و به تبع آن برجسته سازی و ایجاد ابهام هنری اشاره کرد. وانگهی این آرایه، با توسعه معنایی خود موجب انسجام متن می شود. ازاین رو، می توان آن را یکی از عوامل انسجام واژگانی در نظریه نقش گرای هلیدی و حسن قلمداد کرد و انسجام کلام را از دیگر کارکردهای بلاغی آن دانست.
پژوهشی در بابِ توانِ تحلیلی «مربع نشانه شناختی» در خوانشِ شعر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مربع نشانه شناختی به مثابه الگویی که مبانی دلالت را طرح و تبیین می کند نخستین بار توسط گِرِماس طراحی شد. این الگو که بر نحوِ اولیه دلالت استوار است و حاصلِ بسطِ منطقی تقابل های دوگانی به شمار می رود، در آغاز، برای تحلیلِ ساختار روایت به کار گرفته شد، اما بعدها گرماس، راستیه و برخی از اعضای مکتبِ پاریس آن را در حوزه نشانه شناسی شعر نیز به کار بردند. با وجود این، در پژوهش هایی که بر این اساس در ادبیات فارسی صورت گرفته است، این الگو عمدتاً در تحلیلِ ساختار روایی حکایت های منظوم یا منثور استفاده شده است و تحقیقِ مستقلی که موضوعِ دلالتمندیِ شعر را بر اساسِ مربعِ نشانه شناختی توجیه و تبیین کند به چشم نمی خورد. بر این اساس، پژوهش حاضر می کوشد ضمنِ ارایه کلیّاتی درباره این الگو، آن را در خوانشِ نشانه شناختی شعر به کار گیرد. بنابراین، پس از بررسی مؤلفه های اصلی مربعِ نشانه شناختی و نحوه ترکیبِ این مؤلفه ها، کوشیده شده است نحوه سازمان دهی درونی عناصر، به طورِ موردی، در غزلی از عطار، مولوی و حافظ بر این اساس بررسی و تحلیل شود. چنین پژوهشی علاوه بر اینکه امکانِ بررسیِ ساختاری غزل را از چشم اندازِ نشانه شناسی فراهم می آورد و برخی از تلقی های پنهانِ شعر را آشکار می کند، الگویی خواننده محور به دست می دهد که نشان می دهد یک خواننده توانمند چگونه مؤلفه های معناشناختی را، در راستایِ فهم شعر، شناسایی و طبقه بندی می کند.
ایهام در تاریخ وصاف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برجستگی جنبه های هنری از ویژگی های بارز تاریخ وصاف و سایر متون مصنوع و فنی است. از میان ظرافت های هنری، ایهام جایگاهی ویژه در تاریخ وصاف دارد. در این مقاله در روشی توصیفی-تحلیلی، ایهام های موجود در جلدهای پنج گانه کتاب بررسی شده تا جایگاه ایهام، زمینه های ایهام پردازی و نقش ایهام در گره گشایی ابهام های این متن مصنوع روشن شود. پژوهش حاضر نشان می دهد که بهره گیری فراوان نویسنده از ایهام های لغوی و ایهام سازی با لغات و اصطلاحات علوم و دانش های مختلف، از تنوع زمینه های ایهام سازی و توانایی علمی گسترده او سرچشمه می گیرد و نویسنده در ایهام های کتاب، به سنت های ادبی و نوگرایی توجه ویژه ای دارد. از این رو می توان گفت تاریخ وصاف چکیده ای از ایهام های زبان فارسی و ظرفیت های ایهام سازی آن است و نقد و تحلیل ایهام های کتاب می تواند بخشی از پیچیدگی های آن را مرتفع سازد و راه را برای ورود به این متن مصنوع هموار کند.
اومبرتو اکو و بنیان نشانه شناختی تأویل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اومبرتو اکو با الهام از نگرش های زبان شناختی یلْمْسلف و تأثیرپذیری از پرس در باب وجه تفسیری نشانه، که حاصل تأملات وی در باب معناپردازی نامحدود است، کوشیده است با تکیه بر روش شناسی ساختگرا و پراگماتیسم آمریکایی نظرات بدیعی در باب چگونگی تأویل متن به دست دهد. او با طرح موضوع «بنیان های نشانه شناختی تأویل» نشان می دهد که تأویل به مثابه امری تلقی می شود که از تعامل خواننده و متن شکل می گیرد؛ به همین دلیل تأویل الزاماً در محدوده نیّت مؤلف باقی نمی ماند و از آن فراتر می رود. بر این اساس مقاله حاضر می کوشد ضمن بررسی خاستگاه های نظری اندیشه اکو، استدلال های وی را در این باره بررسی و تحلیل کند. در این بررسی مشخص می شود که تأویل اصیل[1] در برابر تأویل نابه هنجار[2]- که اساساً مستلزم خوانشی سوژه محور است- ناشی از نوعی آزادی در عین محدودیت است؛ به بیانی سرراست تر، متن بر اساس قابلیت های نشانه شناختی خود، خواننده را در مسیرهای مشخصی از جریان تأویل پیش می برد؛ مسیرهایی که می توان با مطالعه نشانه شناختی اثر آن ها را پیش بینی و تبیین کرد.
رمزگشایی از دو افسانة هفت گنبد بر اساس اسطورة آفرینش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آثار نظامی گنجوی، به ویژه «هفت پیکر» حاوی پیام ها و مفاهیمی است که آبشخور بسیاری از آن ها برگرفته از ناخودآگاه فردی و جمعی اوست که در بیانی نمادین و در لایه های رمز انعکاس یافته است. این نوع زایش ادبی برگرفته از نفوذ به نمایه های عمیق اسطوره ای در وجود این شاعر و بروز و ظهور آن در غالب داستان هایی است که بیش از هر چیز، شگفتی و درک تجربة بی زمانی را به خواننده القا می کند. این مقاله بر اساس رویکرد اسطوره شناسی و بهره گیری از اسطورة بنیادین آفرینش و اسطورة دایرهکه در راستای اسطورة آفرینش به آن پرداخته شده است، ساختار فکری اسطوره ای شاعر را نمایان می کند که روح اسطوره را در درونی ترین ابعاد فکری شاعر طنین انداز کرده است. همچنین، به واکاوی و کشف معنای رمزی و تأویلی عناصری در این زمینه از قبیل، اسطورة درخت و اسطورة جاودانگی از رهگذر حضور کامل در بهشت به مدّت یک شبانه روز بر اساس اسطورة دایره و عامل اصلی هبوط بر اساس رهیافت اسطوره ای پرداخته است. در این پژوهش، با روش تحلیلی استنادی و با استفاده از تأویل، در گشودن نشانه های موجود در این باب، دریافتی متفاوت و مستند از دو افسانة گنبد سیاه و گنبد پیروزه ای در ساختار روایی داستان آفرینش ارائه شده است.
تحلیل سبک شناختی چند حکایت گلستان در پرتو دستور نقشگرای نظام مند هالیدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله با به کاربستن رویکرد نقشگرای نظام مندی هالیدی بر داده های زبانی چند حکایت از گلستان سعدی سعی شده است که به این پرسش ها پاسخ داده شود: در سبک شناسی حکایات مورد نظر (که به طور اتفاقی انتخاب شده اند) چه عناصر زبانی برجسته شده اند و از چه فرایند تجربی در هر حکایت بیشتر استفاده شده است؟ دلیل کاربرد آن فرانقش در آن داستان چیست و آیا نوع فرانقش تجربی مضمون مطرح را برجسته سازی می کند؟ فرضیه این پژوهش نیز این بوده است که مضامین مطرح در این حکایت ارتباط نزدیک با صورت زبانی به کار گرفته شده در آن ها دارد. به بیان دیگر، مضامین مورد نظر نویسنده در صورت زبانی برجسته سازی شده اند. پس از تحلیل آماری داده ها این نتیجه حاصل شد که مضمون مورد نظر نویسنده در حکایتها با نوع فرآیند تجربی و فرانقش ارتباطی متبلور در افعال جملات از نظر بسامدی ارتباط دارد، اما تفاوت معنی دار میان فرایندهایی که مستقیماً به مضمون مرتبطند و دیگر انواع فرایندها تنها در نمونه های بزرگی که تعداد افعال در آن ها بیشتر است قابل مشاهده است.
نشانه شناسی نگرش های حروفی مولانا در کلّیات شمس تبریزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مولانا با بهره گیری از کیفیّت های تصویری و ترکیبی حروف الفبا در کلّیات شمس، اشعار بسیار زیبایی سروده است. به کارگیری نظریّه ای فراگیر در مطالعة این سروده ها که زمینه های فرهنگی هنر مولانا را پوشش دهد و نتیجه ای فراخور یک پژوهش را در بر داشته باشد، نیازی آشکار است. در مقالة حاضر، نگارنده بر پایة آرای چارلز سندرس پیرس به نشانه شناسی نگرش های حروفی مولانا می پردازد و همة سروده های حروفی او را گزارش می کند. نظریّة نشانه شناسی پیرس با دانش نقد بلاغی رایج در زبان فارسی پیوند تنگاتنگی دارد، امّا از توانش تفسیری بالاتری در مقایسه با آن برخوردار است و رسیدن به نتیجه ای علمی تر را میسّر می کند. در این پژوهش، سه گانه های مشهور «شمایل»، «نمایه» و «نماد» پیرس و فرایند تکامل نشانگی آنها در کلّیات شمس پژوهیده شده است. فرایندهای نشانگی متفرّد، خطّی و متداخل، سه گونة سِیر نشانگی حروف الفبا در کلّیات شمس هستند که نگارنده آنها را از یکدیگر بازشناخته است. نگارنده در پایان نتیجه می گیرد که نشانگی حروف الفبا در کلّیات شمس، بیشتر با موضوع و تفسیر خود نسبت آسان دارد.
بررسی مقایسه ای «ویژه زبان» قدرت در سیاست نامه و نصیحه الملوک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ویژه زبان اصطلاحی است که از آن برای شناخت زبان سبک های متون مختلف استفاده می شود و به نحوی در تمایزدهی سبکی اهمیت به سزایی دارد. در شناخت ویژه زبان عناصر سه گانه واژه، ساختار نحوی و بافت کلام نقش دارند و از میان انواع ویژه زبان ، ایدئولوژی غالباً با ویژه زبان قدرت ارتباط تنگاتنگ دارد و رمزگان مشترکی را در نظام نشانه شناسی پدیدار می سازد. سلجوقیان دین اسلام را برای تحکیم پایه های قدرت خود پذیرفتند و برای تقویت آن به خلفای بغداد پناه می بردند. نظام الملک و غزالیِ شافعی مذهب، سیاست نامه و نصیحه الملوک را برای راهنمایی سلاطین سلجوقی در کشورداری نوشتند. ویژه زبان قدرت در این دو کتاب به کنش های کلامی و غیرکلامی تقسیم می گردد و مبانی ایدئولوژیک آن از نوع حاکمیت مذهب شافعی است لیکن تفاوت در این است که نظام الملک معتقد به حذف و حتی قتل غیرِ شافعیان، و غزالی معتقد به رعایت عدالت است. از این رهگذر کاربرد وجوه افعال التزامی و امری در مفهوم قطعیت، یکی از برجسته ترین نشانه های مبانی ایدئولوژیک زبان سیاسی در هر دو کتاب است.
نقدِ نظریه زدگی: کاربست نادرست نظریه ها با تأکید بر مقالات مربوط به آراء باختین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش هایی که بر پایه یکی از نظریه های ادبی (فرمالیسم، ساختارگرایی، روایت شناسی، شالوده شکنی و...) صورت گرفته، با اقبال فراوانی از سوی پژوهشگران و جامعه دانشگاهی روبه رو شده است. این رشد تصاعدی، منتقدانی نیز داشته و دارد. هر یک از آنان به دلایلی، پذیرش و کاربست بی چون و چرای این نظریه ها را نادرست دانسته، خواستار نگاهی انتقادی و آسیب شناسانه به این نظریه ها همچنین مقالات و کتاب هایی هستند که بر پایه آنها انتشار یافته اند. مقاله حاضر نیز نگاهی انتقادی و آسیب شناسانه دارد به پژوهش هایی (مقالات) که بر اساس آرا و آثار «میخائیل باختین» (منطق مکالمه و بینامتنیت) نوشته و منتشر شده است. نتیجه این بررسی نشان می دهد که عمده این مقالات ضعف های اساسی و متعددی دارد که اصلی ترین آنها عبارتند از: بی توجهی به بسترها و پیش فرض هایی که این نظریه ها در آن بالیده اند، انتخاب نادرست نظریه ها (بینامتنیت به جای ساختارگرایی، بینامتنیت به جای نقد منابع، منطق مکالمه به جای تبارشناسی)، ساده سازی، تصادفی بودن ارتباط نظریه و متن، برخورد ارزش مدارانه و نادیده گرفتن واقعیت ها.
تحلیل امپراتور کلمات بر پایه نظریه فاصله زدایی کارل مانهایم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
به اعتقاد مانهایم، دموکراسی تنها امری سیاسی نیست، بلکه نوعی فرهنگ و دارای خصایص ویژه خویش است. از نظر او فرهنگ دموکراتیک مبین خصیصه ساختاری فاصله زدایی است که به معنای حذف فواصل کیفی و به رسمیت شناختن تفاوت هاست. این خصیصه در ادبیات نتایج بسیاری دارد که از میان آن ها می توان به ظهور فردیت، افول نقش نویسنده و روایی شدن زندگی او و کلیشه زدایی جنسیتی اشاره کرد. آثار کودک و نوجوان دوران نو را نیز می توان بنا بر دلایل مختلف از این چشم انداز بررسی کرد. امپراتور کلمات اثر احمد اکبرپور-که از داستان های برگزیده نوجوانان است قابلیت تحلیل از این منظر را دارد. بنابراین در این مقاله به بررسی خصایصی می پردازیم که سبب ایجاد فاصله زدایی در رمان مذکور می شود. پژوهش ما سرانجام بدین نتیجه رسید که اکبرپور به عنوان نویسنده ای کلیشه گریز کوشیده است از گونه های مختلف فاصله زدایی در رمان استفاده کند. این پژوهش نه تنها مقدمه ای برای پژوهش های بیشتر در آثار اکبرپور است، بلکه زمینه ای است برای بررسی انواع فاصله زدایی هایی که به ادبیات کودک و نوجوان اختصاص دارد.
زمان و هویت در داستان های گلشیری از منظر نقد مضمونی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمان از خصیصه های اصلی نقد ادبی و رمان قرن بیستم است. ژرژ پوله (1902-1999م) از منتقدان بزرگ نقد مضمونی، بنیان آراء انتقادی-فلسفی اش را به مقوله ی زمان اختصاص می دهد و می کوشد تا از خلال تصاویر نویسندگان به تشریح درک آنان از زمان بپردازد. هوشنگ گلشیری از جمله داستان نویسان مدرن ایران است که در روایت داستان هایش، به ترسیم هویت انسان هم عصر خود و درک او از زمان می پردازد. شخصیت های داستانی او هر کدام به نوعی با زمان درگیرند.
مقاله ی حاضر بر اساس نگرش پوله و با رویکرد تحلیلی- توصیفی به درک شخصیت های داستانی گلشیری از لحظه می-پردازد. مفهوم فضاهای شخصی در داستان های او با ادراک لحظه ی گذرای حال مرتبط است و با تصاویری چون ایستادن افراد در صف های طولانی، هم قدم شدن راوی با آنان، سفر، گام زدن ها و شمردن نقطه های متوالی به ایجاد ادراک متقاطع شخصیت ها از زمان می پردازد. علاوه بر این سرریز شدن گذشته در قالب تداعی صداها و تصاویر در لحظه ی حال ویژگی دیگرچنین زمان است و خصلتی جاودانه به لحظات می دهند. طرح های تکه تکه و ناتمامی که در داستان های گلشیری به شکل نمادهایی چون ریزش مداوم و یکنواخت فواره ها، تکه تکه شدن و شکستن موج های حوض از آن یاد می شود در عین اشاره به گذرایی لحظه، طرحی از معنای ذاتاً پایان ناپذیر آن است. از این رو تکرارها، یادآوری ها و حتی فراموش کردن های افراد رکن اصلی کشف هویت آنان و درک شان از لحظه محسوب می شود.