فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۷۶۱ تا ۱٬۷۸۰ مورد از کل ۱۱٬۴۳۴ مورد.
حوزههای تخصصی:
تعامل میان نویسنده و خواننده متن، نخستین بار در انگاره نظری فراگفتمان هایلند و ذیل دو مفهوم کلیدی «موضع گیری» و «مشارکت جویی» مطرح شد. در این انگاره، نویسنده هر متن به طور خودآگاه یا ناخودآگاه با عناصر زبانی مختلف شامل «تردیدنماها»، «یقین نماها»، «نگرش نماها»، و «ارجاع به خود»، موضع خود را نسبت به مفاهیم و پدیده ها اعلام می کند و همچنین با استفاده از عناصری نظیر «ضمیرخواننده»، «جملات امری»، «جملات پرسشی»، «دانش مشترک» و «جملات معترضه»، مشارکت خواننده را در خوانش متن جلب می کند. در پژوهش حاضر، محقق مقالات نقد کتاب های ادبیات فارسی را با تکیه بر انگاره هایلند بررسی کرده است. پیکره مطالعه حاضر شامل 100 مقاله نقد ادبی (50 مقاله از نشریات دانشگاهی و 50 مقاله از نشریات عمومی) است. پس از شناسایی، استخراج و شمارش داده ها مشخص شد که نویسندگان مقالات نقد پیکره حاضر به ازاء هر 7/11 کلمه، از یک واژه یا عبارتِ مربوط به موضع گیری یا مشارکت جویی استفاده کرده اند. از میان عناصر زبانی مورد مطالعه، نگرش نماهای منفی و جملات امری، به ترتیب، پربسامدترین و کم بسامدترین عناصر زبانی هستند. یافته ها نشان می دهد منتقدان نشریات دانشگاهی در مقایسه با نشریات عمومی سخت گیرتر هستند و در دهه 1380 شمسی، منتقدان نسبت به دهه قبل، از نگرش نماهای بیشتری استفاده کرده اند. همچنین، بخش پایانی هر مقاله نقد، متراکم ترین قسمت مقاله از نظر فراوانی عناصرِ موضع گیری و مشارکت جویی است و منتقدان مرد دیدگاه های خود را با قاطعیت بیشتری ابراز کرده و زنان نیز در استفاده از عناصر زبانی مشارکت جویی از مردان پیشی می گیرند.
نمودهای سودمند کهن الگوی آنیموس در ادب پارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
همه ما از نظر زیست شناختی، به میزان چشمگیری ظرفیت های جنس دیگر را داریم؛ از این رو، واجد صفات مردانه و زنانه به طور توأم هستیم. اما فشارهای اجتماعی به تفاوت های جنسی جنبة اغراق آمیز می دهد: زنان را مجبور می کند وجه زنانه خود را رشد بیشتری دهند و مردان را وادار به تأکید بیشتر بر طبیعت مردانه خود می کند. نتیجه آنکه «جنبه دیگر»، واپس زده و ضعیف می شود. با وجود این، «زنِ درون» یا آنیما در مردان و «مردِ درون» یا آنیموس در زنان، به صورت های گوناگون، از جمله رؤیاها، خیال پردازی ها، اساطیر، ادبیات و... ظاهر می شود. در این مقاله، دو نمود سودمند آنیموس، یعنی «معشوق (مرد آرمانی)» و «همراه درونی»، با نمونه ها و مثال های مختلف، در ادبیات و فرهنگ ایرانی تحلیل شده است و این نتیجه حاصل شده است که حداقل یکی از نمودهای آنیموس در ناخودآگاه زن ایرانی از پروتوتایپ واحدی نشأت می گیرد و این پروتوتایپ، به احتمال زیاد، ایزدِ مهر است.
زن در ضرب المثل ها و اصطلاحات فارسی: بررسی پیکره بنیاد عامل انسجام از دیدگاه تحلیل گفتمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش بررسی عوامل پیوستگی و همبستگی و نوع گفتمان در ضرب المثل ها و اصطلاحات مربوط به زنان و ارائه تحلیل از نوع انسجام در آن هاست. چهارچوب نظری تحلیلْ رویکرد نقش گرایانه هلیدی متیسن و قالب آن فرانقش متنی می باشد. پیکره مورد بررسی ضرب المثل ها و اصطلاحات در کتاب کوچه (شاملو، 1381) است. روش پژوهش دارای مؤلفه های کیفی و نیز رویکرد کمّی است. مؤلفه های کیفی برگرفته از تحلیل گفتمان انسجامی و رویکرد کمّیْ تحلیل آماری این پیکره بر اساس آزمون ضریب همبستگی پیرسون می باشد. نتایج نشان می دهد: 1. هر دو عامل پیوستگی دستوری و واژگانی در کتاب کوچه به کار گرفته می شوند ولی توزیع آن ها متفاوت است؛ 2. در 93/17% از کتاب کوچه پیوستگی صفر و عامل ایجاد انسجام کارکردی و مربوط به عامل همبستگی است؛ 3. ضریب همبستگی میان تعداد عوامل پیوستگی و تعداد واژه ها معنادار و گفتمان در این فرهنگ بیش تر همبسته و از نوع «گفتمان کمینه» می باشد.
بررسی تطبیقی کاربرد اسطوره و کهن الگو در شعر فروغ فرخزاد و گلرخسار صفی آوا (شاعر تاجیک)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تأثیر ادبیاتی بر ادبیات دیگر از پیامدهای تعامل فرهنگی ملل مختلف است. هیچ ادبیات پویایی نمی تواند خود را از تأثیر ادبیات ملل دیگر دور نگاه دارد و وقتی در دو سوی این معادلة تعامل فرهنگی و ادبی، دو ملت همزبان قرار گرفته باشند، مسئله ضرورتی دیگرگونه می یابد. در این میان ادبیات ایران و تاجیکستان که از یک آبشخور زبانی سیراب می شوند، می تواند محلی برای یک مطالعة تطبیقی باشد.
در این مقاله، به بررسی وجوه اشتراک و اختلاف طرز به کارگیری اسطوره، کارکردهای آن و کمیت و کیفیت کاربرد آن در زبان شعری دو شاعر زن معاصر ایرانی و تاجیکی، یکی فروغ فرخزاد و دیگری گلرخسار صفی آوا می پردازیم و نشان خواهیم داد که هریک از این سرایندگان، با توجه به ملیت و موقعیت زمانی و مکانی و شرایط فکری و درونی خود چه نگرشی به اسطوره، مضامین و بن مایه های اصیل اساطیری داشته و تا چه اندازه از این مصادیق در شعر خود بهره جسته اند. برای این کار، مضمون ها و مفردات اساطیری که در پژوهش حاضر بررسی خواهند شد عبارت اند از: خدایان، الهه ها، ایزدان؛ پیامبران و آیین گذاران؛ شخصیت های اسطوره ای، تاریخی و حماسی؛ موجودات، گیاهان و جانوران اساطیری و همچنین مکان های خاص و اسطوره ای.
ابزارهای آفریننده انسجام متنی و پیوستارهای بلاغی در ویس و رامین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برخی از نظریه های زبانشناسی امکانات مفیدی را برای تحلیلِ متون ادبی پیش می نهند. یکی از این نظریه ها، نظریه هلیدی و حسن است. در این نظریه ارتباط معنایی، لفظی، نحوی یا منطقی جمله های یک متن «انسجام» نامیده شده است. از این دیدگاه، انسجام در زبان معیار عواملی دارد که عبارتند از: دستوری، واژگانی، پیوندی. و هر کدام از این عوامل دربردارنده ی عوامل جزئی تر هستند. هدف این مقاله بررسی هر یک از این عوامل انسجام در مثنوی ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی است و در انتها، نتیجه نشان می دهد که در میان گونه های متنوع انسجام، انسجام واژگانی بخصوص تکرار و تضاد، و انسجام پیوندی بویژه ارتباط اضافی، بیشترین تأثیر را در پیوستگی و یکپارچگیِ بیت های ویس و رامین به خود اختصاص داده است. از سوی دیگر سایر عوامل انسجامی در سخن فخرالدین به طور محسوس، برجستگی دارد که می توان این موارد را همراه با کوتاهی جمله های ویس و رامین از دلایل سادگی و فهم پذیری شعر فخرالدین دانست. روش پژوهش توصیفی است و نتایج با استفاده از تحلیل بیت ها، به شیوه کتابخانه ای و سندکاوی بررسی شده اند و هر کدام از عوامل انسجام با ذکر نمونه بیت و بسامد تکرار، مورد بررسی قرار می گیرد.
اسطوره مرگ و باززایی در سووشون و کلیدر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اسطوره ها به عنوان نظامی بینامتنی در تولید آثار ادبی، مخصوصاً رمان، نقش بزرگی ایفا می کنند. دو رمان سووشون و کلیدر در بحران دهه چهل و پنجاه بر پایه اسطوره های آیینی و چرخه ای باروری (مرگ و باززایی) بازآفرینی شده اند. این مقاله تلاش می کند با استفاده از شیوه تحلیل ساختاری، کنش ها و مفاهیم بنیادین اسطوره های باروری را در لایه های پنهان این دو رمان بررسی، و عوامل تجسم نشانه ها و نمادهای آنها را تحلیل نماید. اسطوره های باروری بر چهار کنش بنیادین (عصیان، مرگ، باروری و باززایی) استوارند. این کنش ها را می توان در زیرساخت سووشون و کلیدر ردیابی کرد. در ساختار اسطوره ای این رمان ها، زمان، انسان و جهان پیوند می خورند و شخصیت های نامیرای رمان همچون قهرمانان اسطوره ای و حماسی- نظیر سیاوش، اوزیریس و دیونوسوس- در تکراری ابدی در مبارزه می میرند و بار دیگر به زندگی برمی گردند و در چرخة بی پایانِ زادن ها، سیزیف وار کیفر خدایان خودکامه را به سخره می گیرند.
سفر به جهان زشت رویی کوش با تغییر پیرنگ گفتمان روایی کوش نامه از ژانر حماسی به ژانر عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کوش نامه، با روایتِ جهانِ روایی کوش در ژانری حماسی، فرصت دیگری است برای هم ذات پنداری مخاطب و سفر به جهان قهرمانِ داستان برای اقامت در ژانری عرفانی. روایت کوش نامه بر اساس «جهان پردازی روایی» از دو کلان جهان تشکیل شده است که رازی شگفتْ دو جهان این روایت را تغییری اساسی می دهد. هنر این راز در روایت کوش نامه این چنین است که ۱. ادراکی جامع از پیرنگ نهایی داستان به دست می دهد؛ ۲. دو کلان جهان داستان را با همه مؤلفه ها از یک دیگر متمایز می کند؛ ۳. باعث تغییر بافت متن می شود و، در نهایت، بستر گذر از ژانر حماسی به ژانر عرفانی را فراهم می سازد؛ ۴. تفاوتی شگرف میان قهرمان داستان حماسی کوش نامه با دیگر قهرمانان حماسی شکل می دهد؛ ۵. وجود و سپس گشایش این رازْ بسترِ هم ذات پنداری را هم برای مخاطب زمان خلق اثر و هم مخاطب امروزی ایجاد می کند. این جستار بر آن است تا با نظریه دیوید هرمن در باب جهان پردازی روایی در تحول پیرنگ داستان، نظریه گریگ درباره سفر به جهان روایت، و نظریه زمان روایی ژنت به بازنگری و خوانش راز روایت کوش نامه بپردازد. سرانجام، گره این روایت را دیورویی و زشت رویی کوش و تغییر آن را پیر می گشاید.
بررسی وجوه روایتی در هزار و یک روز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقشی در خیال اقتضای حال نشانه ها در شعر حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نشانه شناسی که اول بار خود را با آراء زبانشناس سوئیسی، «فردینان دو سوسور»، در حوزه مطالعات زبانی مطرح کرد، هدف خود را بررسی چگونگی ارتباط دالّ و مدلول در سطوح مختلف زبانی قرار داد. نشانه شناسی پیش از آن که خود یک علم باشد، روشی خاص در بررسی و ارزیابی متون است. هرچند نشانه شناسی از دل مباحث زبانی سوسور و به ویژه، مساله ی چگونگی ارتباط دال و مدلول سربرآورده است، اما به حوزه های دیگری چون نقد ادبی و بالاخص، نظریه ی خوانش و «حقانیت خواننده» نیز راه یافته است و به نظر می رسد به غیر از جنبه زبانشناختی این روش، که عمدتا بر سویه پیام در نظریه ارتباطی «یاکوبسن» متمرکز است، بتوان از آن در نظریه های مخاطب محور و بالاخص در حوزه بلاغت، برای بررسی تاثیرات مختلف آن بر خواننده بهره گرفت.
این مقاله در نظر دارد ضمن طبقه بندی نشانگان شعر حافظ از حیث ماهوی، به کارکرد متفاوت هر یک بر روی مخاطب بپردازد و سپس، به شناسایی انواع زبان در غزل حافظ، با توجه به دایره نشانگان وی همت بگمارد.
نگاهی تازه به مراعات النظیر و جنبه های بلاغی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مراعات النظیر تا قرن پنجم هجری در کتاب های بلاغی اسم و رسم مستقلی ندارد و برپایه اسناد و مدارک موجود، نخست رادویانی از این آرایه نام برد، سپس بلاغیان دیگر آن را بیشتر مورد بحث قرار دادند و کم کم جایگاه این آرایه میان مباحث علم بدیع تعیین و تبیین شد. پیش تر، ضمن مباحثی مانند «ائتلاف»، «تقسیم» و «مقابله»، طرح کم رنگی از مبحث مراعات النظیر را ملاحظه می کنیم که چندان گویا نیست. در ادامه، به پیشینة بحث اشاره می کنیم.
در مقاله حاضر، پس از بررسی پیشینه بحث مراعات النظیر، تعریف این آرایه را «تشکیل رابطه معنایی تناظر میان اجزای کلام برای ایجاد مضمون ادبی» دانسته ایم و همین رابطه باعنوان «علاقه» بنیاد مجاز را نیز می سازد.
مطالعه دقیق آمیغ های مراعات النظیر و کارکردهای تصویرآفرینی، مضمون پردازی، فضاسازی، مبنادهی و انسجام بخشی این آرایه، و معیارهای صحت، ابداع، وضوح و اعتدال برای ارزیابی آن، از دیگر دستاوردهای این مقاله است. این بحث ها در بلاغت اسلامی معمولاً راجع به مباحثی مانند مجاز، تشبیه و استعاره هم سابقه دارد.
تحلیل ساختاری تقابل نشانه ای در غزلیّات حافظ شیرازی با تکیه بر نظریه «رولان بارت»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ساختارگرایان، تفکّر انسان را مبتنی بر تقابل دوگانه دانسته، معتقدند از طریق بررسی آن می توان به حوزه های فکری و اندیشگی افراد و جوامع پی برد. به نظر آنان، همان طور که در حوزه اجتماعی، ایدئولوژی ها به عناصر متقابل معنا می بخشند، در حوزه زبان نیز تقابل ها در یک نظام ارزشی، معنادار یا نشانه دار می شوند و نشانه چیزی است که ما را به چیز دیگر رهنمون می گردد و ریشه در باورهای اجتماعی دارد. اما نشانه شناسی، نوعی رویکرد به تحلیل متن است. بارت با استفاده از دیدگاه های سوسور، دوگونه دلالت مطرح کرد: یکی صریح و دیگری ضمنی. در این پژوهش، تقابل نشانه ای به شکل کلمات/ واژگان در پنج مقوله اسم، فعل، صفت، قید، ضمایر و صفات اشاره، در غزلیّات حافظ بررسی شده است. نتایج تحقیق گویای آن است که تقابل نشانه ای اشعار حافظ اساساً بازتاب تقابل تصوّف خانقاهی با تصوّف عاشقانه است و هرکدام از آنها، نشانه ها و نظام های خاصی دارند. تصوف خانقاهی دارای دو نظام، یکی زاهدانه و دیگری عابدانه و تصوف عاشقانه نیز دارای دو نظام، یکی مستی و دیگری بزمی است. نظام های زاهدانه و عابدانه با تکیه بر نشانه های خاص، ضمن ایجاد تقابلِ غالب و مغلوب، خود را قطب غالب و نظام مستی و بزمی را مغلوب معرفی می کنند و حافظ با تخریب نشانه های قطب غالب و تقویت نشانه های قطب مغلوب، جایگاه آن دو را عوض می کند. زبان و شگردهای هنری حافظ، تقابل نشانه ای اسم ها را به صورتی فوق العاده قابل پذیرش دلالت های ضمنی می گرداند. علاوه بر این، حافظ انواع تقابل واژگانی چون مدرج، جهتی و مکمّل را به کار می برد، اما دلالت ضمنی یا ژرف ساختی غالب آنها مبتنی بر تقابل مکمّل و هدفشان نفی تصوف خانقاهی و اثبات تصوف عاشقانه است.
درآمدی بر تمهیدات فراداستانی بیژن نجدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فراداستان یکی از مؤلّفه های داستان های پست مدرنیستی است که با ورود نویسنده به عرصة داستان می کوشد خواننده را از غیر واقعی بودن آن بیاگاهاند. بیژن نجدی (1320 - 1376) از نویسندگانی است که در داستان هایش دارای رویکردی پست مدرنیستی است و می کوشد با تمهیدات گوناگون نوشته هایش را به سوی فراداستان سوق دهد. پژوهش حاضر به بررسی این مؤلّفه در سه مجموعة داستانی یوزپلنگانی که با من دویده اند، دوباره از همان خیابان ها، و داستان های ناتمام از این نویسنده می پردازد. روش پژوهش توصیفی تحلیلی است و داده های پژوهش با استفاده از تکنیک تحلیل محتوا به شیوة کتاب خانه ای بررسی شده است. نتیجه نشان می دهد نجدی با شگردهایی چون «آشکارکردن تمهید»، «توصیف»، «تعلیل های نامربوط» و «درهم آمیختن جهان واقعی و فانتاستیک» کوشیده است بر ترفندهای داستان نویسان رئالیست که سعی در باورپذیرکردن داستان ها دارند، خط بطلان بکشد و با این شگردهای نقیضه وار توانسته است غیر واقعی بودن داستان های خود را به خوانندگان خود بقبولاند و به خوبی از عهدة این کار برآید.
تحلیلی انتقادی از مسألة جنسیت و زنانگی در تفکّر ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در میان منابع تصوف، آثار ابن عربی حاکی از نگاهی متعالی و مثبت به مسئلة زنانگی است. این مقاله بر آن است تا نشان دهد در پس نگاه استعلایی او به زن، تقابل های دوگانه ای که از نظرگاه هلن سیکسو، مبنای برخوردهای متفاوت با زن و مرد قرار گرفته و در نهایت به شکل گیری نگاهی مردسالار می انجامد، خودنمایی می کند. در بخش نخست مقاله، مبانی هستی شناسانه ای که بر نحوه برخورد ابن عربی با مسئله زنانگی مؤثّرند مطرح شده و در بخش های بعدی، نظرگاه های منفی و مثبت او به زن که نمایانگر تفکر او درباره مشخّصه های جنسیتی است مورد تحلیل قرار می گیرد. در خلال چنین تحلیلی، دگردیسی عناصر مردسالارانه به مفاهیم متافیزیکی در تفکر ابن عربی نشان داده می شود.
آمیختگی داستان و گفتمانِ روایی در روایت های پسامدرنیستی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله به یکی از انواع و اقسام شگردها و تمهیداتی پرداخته می شود که در داستان های کوتاه و رمان های پسامدرنیستی متجلی می شود؛ یعنی آمیختگیِ بین داستان و گفتمان یا سخن روایی. بنا بر تعریف روایت شناسانِ ساختارگرا، «داستان» عبارت است توالی و پی آیندیِ رخ دادها در نظمی زمانی که شخصیت ها یا موجوداتی متحملِ آن رخ داها می شوند. گفتمان یا سخن روایی نیز عبارت است از واسطه یا رسانه ای بیانی که برای نقل و بیان داستانی برگزیده می شود. در بین داستان های پسامدرنیستی گه گاه روایت هایی دیده می شود که در ژرف ساختِ آن ها چندان داستانِ پرماجرایی موجود نیست و نویسنده قصد نقل و بیان داستانی خاص را ندارد و نمی خواهد هم که امری داستانی را بازنمایی یا مُحاکات کند. همچنین در چنین روایت هایی ژرف ساخت و روساختِ داستان چنان در هم تنیده می شوند که امکان خلاصه کردن داستان یا انتقال آن به رسانه یا وسطه بیانی دیگری نیست؛ به عبارتی موجودیّت و هستیِ داستان در همان روساخت یا گفتمان آن است و «داستان» به سطح گفتمان روایی برکشیده می شود و امکان جدا کردن آن از گفتمان روایی نیست؛ از این رو ماجرای داستان را همانا سیاق های کلام و تمهیداتِ روساختی بر عهده می گیرند. چنین شیوه ای از روایت-پردازی در بین برخی داستان های پسامدرنیستیِ ایرانی معهود و یافتنی است. در این مقاله ضمن تشریح و تبیینِ آمیختگی داستان و سخن، داستان های پسامدرنیستی ایرانی که واجد چنین ویژگی ای هستند، بررسی شده اند.
اشعار نویافته به نام ناصر خسرو در منابع کهن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خوانشی پدیدارشناسانه از داستان کیخسرو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جست وجوی جاودانگی یکی از مهمترین درون مایه های متن های اسطوره ای است. قهرمان اسطوره به دنبال دستیابی به جاودانگی است و برای رسیدن به این هدف، هستی خود را قربانی می کندوازخواسته های نفسانی خودمی گذردو این درست مانندکاری است کهکیخسرودرشاهنامه انجام می دهد. این مقاله برآن است که با روش توصیفی–تحلیلی بر پایه نظریه تقلیل پدیدارشناسانه ادموند هوسِرل، به بازخوانی مسأله بازگشت به اصل در داستان کیخسرو بپردازد. هوسرل معتقد است برای درک واقعی وجود چیزی، باید بی واسطه در مقابل پدیدار آن چیز قرار گرفت و به درکی شهودی از آن رسید. وی برای فهم این امر، نظریه تقلیل را پیشنهاد می کند؛یعنی برای درک یک پدیده باید تمام پیشداوری هاو ادراکات خودرا درباره آن پدیده به کناری نهاد و تنها به حقیقت وجودی آن اندیشید. کیخسرو نیز مانند قهرمانان اسطوره ای تمام حجاب های بیرونی و دورنی رابه کناری می گذارندتا بی واسطه باحقیقت روبه روشود.
بررسی مقوله ی قدرت در شاهنامه از منظر هانا آرنت.(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برداشت هانا آرنت(Hannah Arendt)، در قرن بیستم از مقوله ی قدرت، با تعابیر متعددی که از این مفهوم شده، کاملاً متفاوت است؛ آرنت نیز همچنان که بعدها میشل فوکو (Michel Foucault) به چنین برداشتی از قدرت دست می یابد، دیدگاهی مثبت نسبت به این مقوله در جامعه دارد. او از جمله فیلسوفانی است که بین قدرت و زور تمایز قائل اند. به باور وی، دادن بار منفی به این مقوله، آن را به حیطه ی کاملا متمایز زور وارد می کند. در این مقا له با تکیه بر نظرات هانا آرنت در باب قدرت، سعی برآن است تا ماهیت شاهنامه از دیدگاه سیاسی- اجتماعی و عناوینی که از این جهت به آن داده شده، نشان داده شود و تصویری نو از آراء و اندیشه های فردوسی در خصوص نوع روابط شاهان و پهلوانان( تا پایان بخش پهلوانی) و جایگاه سزاوار هر یک از اینان ارائه گردد؛ و در نهایت به این برداشت دست یافته شود که بالأخره شاهنامه چیست؟ «نامه ی شاهان»، «حماسه ی زور»، «حماسه ی داد»، «تراژدی قدرت» و یا اقتدار به معنای دقیق کلمه.
مشخصه های ادبیات گوتیک در ملکوت بهرام صادقی
حوزههای تخصصی:
گوتیک نام یک ژانر ادبی است که در دهه 1760 تا 1820 به وجود آمد و هنوز هم به اشکال گوناگون دیده می شود. اصطلاح ""گوتیک""، در اصل، مربوط به معماری است اما رمان گوتیک یک تغییر عمده در ذوق و گرایش های روحی عصر را نشان می دهد. در داستان هاى گوتیک نویسنده ذهن شما را با رمز و راز، دهشت و حیرتِ آمیخته به اضطراب مشغول می کند و از فضایى تخیلى و مالیخولیایى برخوردار می کند که به لحاظ ساختارى قابلیت آن را دارند که در پى یک گسست، تبدیل به داستان هاى ژانر جنایى - پلیسى شوند. در داستان های گوتیک ایرانی آنچه باعث ایجاد ترس و وحشت می شود، بیشتر فضاسازی داستانی و توصیفات نویسنده از وقایع است. از داستان های مهم ایرانی ملکوت از بهرام صادقی با بسیاری از ویژگی های گوتیک همخوانی دارد و مواردی همچون زمان کشی، حوادث خارق العاده مثل جن، پیشگویی و سخن گفتن از آینده، پوچ گرایی و درگیری ذهنی بین دنیای درون و بیرون، واقع انگاری حوادث غیرواقعی، دگرگونه نمایی، شخصیت های شرور و ... به خوبی در آن تجلی یافته است.
بررسی فراهنجاری معنایی در اشعار غادۃ السّمّان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
غادۃ السّمّان یکی از شاعران تأثیرگذار جهان عرب است که بیشتر آثار وی به چندین زبان زنده ی دنیا ترجمه شده است. یکی از شگردهایی که این شاعر برای گسترش بعد معنایی و شاعرانه کردن سخن خود به کار برده، آشنایی زدایی(فراهنجاری) معنایی است. به باور فرمالیست ها در درک انسان از جهان پیرامون، فرایند عادت جریان دارد. عادت کردن انسان به محیط پیرامون موجب می شود که بسیاری از پدیده ها از نگاه دقیق انسان دور بماند و درک حسی انسان از زندگی مختل شود. آشنایی زدایی با فاصله انداختن میان انسان و این عادت ها، فضایی برای درنگ و لذت ادبی مخاطب پدید می آورد و ادراک حسی انسان را دوباره سامان می بخشد. یکی از مهم ترین گونه های آشنایی زدایی، فراهنجاری معنایی است. غادۃ السّمّان برای آشنایی زدایی معنایی در اشعار خود، از صور خیال و آرایه های معنوی بهره ی فراوان برده است. در مقاله ی پیش رو، گونه های مختلف فراهنجاری معنایی در چهار منظومه ی این شاعر (غمنامه ای برای یاسمن ها؛ ابدیت، لحظه ی عشق؛ زنی عاشق در میان دوات؛ در بند کردن رنگین کمان) و حوزه های بسترساز این فراهنجاری ها بررسی شده است. این پژوهش به صورت کمّی- کیفی انجام شده و نمونه ها از راه جست وجوی کتابخانه ای گردآوری شده است.