فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۱ تا ۶۰ مورد از کل ۱۱٬۴۲۲ مورد.
منبع:
نقد ادبی سال ۱۷ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۶۸
83 - 125
حوزههای تخصصی:
نظریه ادبی بررسی نظام مند ذات ادبیات و شیوه ای برای تحلیل پدیده ادبی است. نظریه ادبی با اینکه در سالیان اخیر کاربرد وسیعی در پژوهش های ادبیات فارسی داشته است، اما به نظر می رسد قلمرو معنایی و مصداقی آن به خوبی تثبیت نشده، چراکه در برخی پژوهش های صورت گرفته در حوزه ادبیات فارسی، آرای ادبی افراد به اشتباه نظریه ادبی خوانده شده است. در مقاله پیش رو برای نشان دادن تفاوت میان نظریه ادبی با دیدگاه ادبی، پنج ویژگی خاص نظریه ادبی اعم از «برآمده از ذهنیتی فلسفی»، «نظام مند و منسجم»، «حاصل تأمل در متن»، «ارائه دیدی تازه» و «به کارگیری در نقد» تبیین و تشریح شده است. در ادامه دیدگاه افراطی ای که به صرف تشابه میان برخی آرا در متون کلاسیک فارسی با نظریه های غربی بر وجود و حتی تقدم نظریه هایی در گذشته خود معتقد است نقد و مشخص شده که اساساً کشف این آرا در متون علمی و ادبی گذشته نیز به واسطه آشنایی با نظریه های غربی بوده است. درنهایت نتیجه به دست آمده بیانگر آن است که به دلیل بی بهرگی آرای ادبی جمع آوری شده توسط پژوهشگران از ویژگی های نظریه، اطلاق اصطلاح «نظریه ادبی» بر آرا و عقاید ادبی آنان درست و دقیق نبوده و بهتر است برای دقیق تر کردن قلمرو دانش ادبیات فارسی درمورد این قبیل آرا و نظریات از اصطلاح «دیدگاه های ادبی» استفاده کرد تا این اصطلاح تعریف و مصادیق خاص و مشخص خود را داشته باشد.
خاستگاه ترکیب کنایی (درفشی شدن / کردن) با تکیه بر شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال ۱۶ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۴۸)
51 - 66
حوزههای تخصصی:
ترکیب کنایی «درفشی شدن/ کردن» در معنای «انگشت نماشدن/ کردن برای نخستین بار در شاهنامه فردوسی به کار رفته است و در آثار منظوم و منثور پیش از آن سابقه ای ندارد. پرسش هایی که هنگام رویارویی با این ترکیب پدید می آید، این است که چه ارتباطی میان واژگان ترکیب (معنای حقیقی) و مفهوم کنایی آن وجود دارد؟ در آفرینش این ترکیب کنایی، فردوسی چه استنباطی از درفش داشته است و حضور آن را در میادین نبرد چگونه می دیده که سبب شده است مفهوم کنایی «انگشت نمایی» را بیافریند؟ یافته های مقاله حاضر نشان می دهد به کارگیری «نیزه» به صورتی ویژه در میدان نبرد، به منظور اجرای فنی از فنون پهلوانی، خاستگاه آفرینش ترکیب کنایی «درفشی شدن/ کردن» بوده است که هم معنای حقیقی یعنی «به شکل و هیأت درفش درآمدن» و هم مفهوم کنایی، یعنی «انگشت نماشدن و رسوایی» را به درستی منتقل می کند. فردوسی برای آفرینش این ترکیب کنایی، جهان عینی حماسه را در ذهن و زبان خویش بازآفریده و تصویری که خود دریافته را با مناسب ترین واژگان برای مخاطب درک کردنی ساخته است.
نقدی بر کاربست نقد بوم گرا در داستان کوتاه فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۷ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۶۷
185 - 224
حوزههای تخصصی:
نقد بوم گرا که از اواخر قرن بیستم و در مغرب زمین ظهور یافته، غالباً به دغدغه های زیست محیطی نویسندگان می پردازد و میزان و کیفیت توجه آنان به چنین مسائلی را در آثارشان واکاوی می کند. منتقدان و محققان ایرانی نیز با درک بحران های زیست محیطی و با هدف ارائه خوانشی نوین و کارآمد از آثار داستانی معاصر به مطالعه در داستان های کوتاه فارسی پرداخته اند که حاصل کارشان در مواردی با توفیق نسبی و در برخی موارد با کاستی هایی همراه بوده است. در این مقاله به شیوه نقدِ نقد و با هدف آسیب شناسی کاربست این رویکرد در ادبیات داستانی معاصر، هفت عنوان مقاله ای را که در دهه پایانی قرن چهاردهم شمسی، به مطالعه بوم گرایانه در داستان کوتاه فارسی پرداخته اند، از حیث ساختار، روش و محتوا مورد ارزیابی قرار داده ایم تا دریابیم که این نقدها تا چه میزان با هدف و ماهیّت نقد بوم گرا سازگاری دارند؛ منتقدان داستان ها تا چه حد توفیق داشته و توانسته اند خوانش یا یافته تازه ای از این آثار ارائه دهند و درنهایت اینکه اساسی ترین اشکالات نقدهایی از این دست کدام اند؟ اهمّ یافته های پژوهش حاضر که با اتکا به روش توصیفی تحلیلی و به شیوه انتقادی انجام شده عبارت اند از: بی توجهی به ماهیت اصلی نظریه، فقدان برداشت صحیح از نقد بوم گرا، عدم مراجعه به منابع اصیل، محدود بودن مقالات بر مطالعات موردی و خردنگر، فقدان نگرش عمیق به مسئله محیط زیست در میان نویسندگان و منتقدان، بی توجهی به بینارشته ای بودن این شیوه از نقد و بالاخره، نادیده گرفتن ابعاد کاربردی آن.
خوانشی کاربردشناختی از فن بدیعی «مبالغه» بر اساس «اصل همکاری» گرایس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال ۱۶ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۴۹)
15 - 32
حوزههای تخصصی:
مبالغه ازجمله برجسته ترین شگردهای کلامی است که از دیرباز توجه بسیاری از زبان پژوهان را به خود جلب کرده و به گونه ای ویژه در ذیل علم بدیع طرح یافته است. آنچه درباره این فن بدیعی، مانند هر فن بدیعی دیگری، مهم است آنکه طی چه فرایندی آفرینش یافته و چگونه دریافت و خوانش شده است. پژوهش حاضر برای پاسخ به چنین پرسش بنیادینی، روش توصیفی تحلیلی را در پیش گرفته و با بهره مندی از نظریه کاربردشناختی «اصل همکاری گرایس» به تجزیه و تحلیل فرایند ساختی- معنایی این فن بدیعی پرداخته است. نتایج حاکی از آن است که آفرینش فن بدیعی مبالغه در اساس بر رعایت نکردن آنچه گرایس قاعده «کیفیت» می نامند، استوار است؛ چراکه در روند آفرینش این فن، متکلم از اینکه اطلاعاتی درست و استدلال پذیر در اختیار مخاطب قرار دهد، خودداری کرده و بدین گونه قاعده کیفیت را رعایت نمی کند؛ البته باید توجه داشت که رعایت نکردن قاعده کیفیت در این فرایند عامدانه و به گونه ای آشکار و تشخیص پذیر بوده [= نقض قاعده کیفیت] و متلکم نه با هدف فریب دادن یا گمراه ساختن مخاطب [= تخطی از قاعده کیفیت]، بلکه با هدف رهنمون ساختن وی به «تضمن مکالمه ای» دست به چنین کاری می زند. این مطلب می تواند معیاری دقیق برای تمییز مبالغه از سخن دروغین قلمداد شود.
کارکرد تعلیمی «تفکر خلاف واقع» در چهار کتاب قصه کودک: با رویکرد روایت شناسیِ شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۷ بهار ۱۴۰۳ شماره ۶۵
135 - 161
حوزههای تخصصی:
روایت شناسی شناختی به مطالعه عوامل تداعی کننده و تفسیرساز متن می پردازد. یکی از شناختارهای تفسیرگر متن، تفکر خلاف واقع است. هنگامی که کنش یکی از شخصیت های داستان به پیامدی ناگوار یا خوشایند می انجامد؛ پیام اخلاقی داستان از مقایسه واقعیتِ موجود با سناریوی خلاف واقع، استخراج می شود. یعنی خواننده به طور خودکار سناریوی خلاف واقعی را تصور می کند که می توانست به جای واقعیتِ حاضر اتفاق بیفتد و مانع وقوع حادثه مطلوب یا نامطلوبِ موجود شود. این پژوهش با روش تحلیلی توصیفی و با مطالعه موردیِ چهار کتاب قصه در گروه سنی «الف» و «ب» انجام شده است: «عموگرگه» از مجموعه افسانه های ایتالیاییِ دست اسکلت (کالوینو، 1401)، تربچه خانم (سرمشقی، 1394)، یخی که عاشق خورشید شد (موزونی، 1398) و بز زنگوله پا (شاملو، 1398). این قصه ها به صورت هدفمند و به خاطر انطباقشان با انواع تفکر خلاف واقع انتخاب شده اند. مقاله پیش ِرو بر آن است که با رهیافت روایت شناسیِ شناختی به چگونگی کارکرد تعلیمی طرحواره تفکر خلاف واقع در قصه ها پاسخ دهد. این طرحواره از منظر جهت به دو جهتِ «به سوی بالا» و «به سوی پایین» و از منظر ساختار به دو ساختارِ «افزایشی» و «کاهشی» و از منظر معیار ارجاع به سه معیار «خودارجاع»، «دیگرارجاع» و «بدون ارجاع» دسته بندی می شود. پژوهش حاضر ضمن دسته بندی قصه ها براساس انواع تفکر خلاف واقع نشان می دهد جهت روبه بالا با رویکرد سلبی و ادبیات تعلیمی تحذیری همبستگی دارد و جهت روبه پایین با رویکرد ایجابی و ادبیات تعلیمی ترغیبی.
برهم کنش استعاره و مجاز در برآیند معنایی افعال دارای جزء وام واژه ای در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال ۱۶ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۴۹)
71 - 94
حوزههای تخصصی:
تغییرات معنایی واژه ها بر پایه استعاره و مجاز در زبان، امری همواره در جریان و البته مورد توجه است. ازآنجاکه وام واژه ها بستر مساعدتری برای تغییرات معنایی دارند، نوشته حاضر با التفات به آن دسته از افعال غیربسیط فارسی که حاوی وام واژه هستند، به بررسی نحوه تغییرات معنایی مجازی و استعاری وام واژه ها به مثابه جزء غیرفعلی و همکرد هم نشین آنها پرداخته است. شواهد زبانی، اغلب از فرهنگ لغات مخفی زبان فارسی (1400) استخراج و بر مبنای الگوی شناختی روئیز و گالرا (2011) تحلیل شده است. نتایج نشان داد در زبان فارسی گرچه مجاز می تواند مستقلاً عامل تغییر معنایی فعل غیربسیط باشد، استعاره استقلال عمل ندارد و همیشه همراه با مجاز است. همچنین، مشخص شد فرآیندهای دخیل در تغییرات معنایی در فارسی به مراتب پیچیده تر است. مجموعاً دوازده الگو دسته بندی شد که هشت مورد آن منحصر به شواهد زبان فارسی بود. از این میان، سه الگو تنها بر پایه مجاز و سایر الگوها از برهم کنش استعاره و مجاز حاصل آمده بود که عبارت است از: 1. گسترش مجازی دامنه حوزه؛ 2. کاهش مجازی دامنه حوزه؛ زنجیره متوالی گسترش و کاهش دامنه حوزه؛ 3. گسترش مجازی حوزه مبدأ استعاره و کاهش مجازی حوزه مقصد؛ 4. کاهش مجازی حوزه مبدأ استعاره و گسترش مجازی حوزه مقصد؛ کاهش مجازی هر دو حوزه مبدأ و مقصد استعاره؛ 5. تلفیق حوزه مقصد دو استعاره در یک حوزه مبدأ و در نهایت زنجیره استعاری با کاهش مجازی حوزه مبدأ استعاره نخست. چهار الگوی دیگر منطبق با ساختارهای پیشنهادی روئیز و گالرا شامل گسترش مجازی حوزه مبدأ استعاره، کاهش مجازی حوزه مبدأ استعاره، کاهش مجازی حوزه مقصد استعاره و تلفیق یک استعاره در حوزه مبدأ-مقصد استعاره دیگر است. از مجموع مشاهدات روئیز و گالرا در انگلیسی و نگارنده در فارسی، مجموعاً نوزده الگوی تغییر معنایی حاصل آمد که نشان می دهد زبان بشری در کاربرد تعاملی استعاره و مجاز ظرفیت بیشتری دارد.
یادآوری و بازآفرینی انسان از دست رفته: بررسی رمان آدم نما از منظر مطالعات حافظه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۷ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۶۸
41 - 82
حوزههای تخصصی:
این مقاله به بررسی رمانِ آدم نما، نوشته ضحی کاظمی، از چشم انداز مطالعات حافظه می پردازد و دو هدف کلیدی را در نظر دارد. هدف نخست، کنکاش در تأثیر فناوری های پیشرفته در جامعه پادآرمان شهریِ آدم نما بر حافظه شخصیت ها و تغییر هویت انسانی آن هاست. هدف دوم بررسی ارتباط عمل روایت پردازی و روایتگری رمان با حافظه و کارکردهای آن و در نگاه گسترده تر ارتباط آن با شکل گیری عمل سیاسی و ایجاد تغییر در اجتماع است. ضرورت این پژوهش در آن است که آدم نما در دورانی نگارش می یابد که پیشرفت ِ پرشتاب فناوری های گوناگون خواه ناخواه به دغدغه های بسیاری پیرامون تأثیر این پیشرفت ها بر ذهن، حافظه، هویت فردی و جمعی، و فرهنگ دامن می زند، و به این ترتیب، بررسی این دغدغه ها در بوته ادبیات پاسخی طبیعی و بهنگام است. در این راستا، مطالعه حاضر از چارچوب نظری موجود در حوزه مطالعات حافظه بهره می برد و به فراخور نیاز، خوانشی نزدیک از بخش هایی از رمان ارائه خواهد کرد. به این ترتیب، موضوعات کانونی چون حافظه آشکار و حافظه روندی، ارتباط حافظه با فناوری و شکل گیری هویت، و نیز پیوند حافظه با سیاست و روایت در رمان تبیین خواهد شد. نتایج این پژوهش نشان می دهد که فناوری های نوین در حوزه زیست شناسی در جامعه پادآرمانیِ آدم نما ابزاری برای مهار و شکل دهی به هویت انسانی است که او را در مسیر تکوین به سوی وضعیت پساانسان قرار می دهد. در مقابل، روایت می تواند ابزاری برای حفظ هویت انسانی محسوب شود و با خلق نگرش و کنش سیاسی، جامعه را به سوی آگاهی، مقاومت و تغییر پیش برد.
«گفت وگوی با خودم»، خودزندگی نامه آمیغی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۷ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۶۸
127 - 168
حوزههای تخصصی:
ارشد طهماسبی علاوه بر جایگاه معلمی در عرصه موسیقی نوازندگی و آهنگ سازی، در حوزه نگارش های پژوهشی موسیقی ایرانی هم نامی آشنا و برجسته کسب کرده است. او به تازگی کتابی در باب زندگی خود نگاشته است که نظر به روحیه لطیف و حساس هنری و منش و روش تحقیقی، همچنین نگاه اخلاقی و بیان صریح جسارت بارش و ضمناً تجربه نوشتاری ارزنده و انسش با ادبیات داستانی به ویژه، مهم ترین منبع آگاهی برای شناخت درونی ترین جریان ها و شخصیت های مهم موسیقی این نیم قرن به شمار می آید. افزون بر این ها این کتاب خواندنی از باب خلاقیت نوشتاری، نمونه ای از گونه ادبی آمیغی خودزندگی نامه نگاری است. این اثر او در قالب مصاحبه خیالی، ترکیبی از روزنوشت، خودزندگی نامه، اعتراف نامه، سفرنامه و نقدنامه تولید شده است. از آنجا که نویسنده این مقاله مدعی است که این کتاب اتفاقی تازه در گونه شناسی ادبی است، نخست در مقدمه ای به ماهیت ژانری این اثر و تدقیق بعضی زوایای این بحث اعم از مرز این گونه با گونه های هم سنگش پرداخته، سپس به تحلیل گونه شناسی آن و بیان ارزش های هنری و محتوایی آن کوشیده است. کتابی که با تمرکز بر مراوده نویسنده با چند موسیقی دان جریان ساز ایرانی، یعنی لطفی و علیزاده و نیز دیگر اهالی این وادی به همراه اظهار نظرهای بسیار باریک بینانه نویسنده کتاب از منظرهای متنوع خاصه قومی و صنفی بی اندازه جذاب و آگاهی بخش است.
کالبدشکافی آثار داستانی خالد حسینی با تمرکز بر عناصر روان شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال ۱۶ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۴۹)
117 - 138
حوزههای تخصصی:
خالد حسینی، رمان نویس تحسین شده افغان-آمریکایی، به دلیل روایت های تکان دهنده اش شهرت دارد که فراتر از داستان سرایی صِرف به پیچیدگی های روان شناسی و جامعه شناسی می پردازد. رمان های او که با مخاطبان مختلف طنین انداز می شود، به دلیل پروراندن شخصیت های غنی و درون مایه ای قوی مورد توجه علاقه مندان ادبیات است. این آثار به طرز ماهرانه ای از نسل های مختلف سخن می گویند و پیچیدگی های پیوندهای خانوادگی، رازها و میراث ها را آشکار می کنند و برای خوانندگانی که مجذوب روایت های داستانی میان چندین نسل و پویایی شخصیت های پیچیده هستند، جذاب می شوند. علاوه بر این، آثار حسینی نگاهی عمیق به فرهنگ، تاریخ و هنجارهای اجتماعی افغانستان دارد. رمان های او با برانگیختن احساسات و عاطفه مخاطب که از رنج خیانت تا لذت ارتباط ادامه دارد، سبب ایجاد حس همدلی با شخصیت های داستانی می شود و همین امر نثر او را از دیگر آثار متمایز می کند. درهم تنیدگی ماهرانه مضامین روان شناختی با اصالت فرهنگی جایگاه او را به عنوان شخصیت برجسته ادبی تثبیت می کند. هدف این مقاله کالبدشکافی جنبه های مختلف آثار داستانی حسینی با تمرکز بر تحلیل عناصر روان شناختی است. این مقاله به دنبال درک دقیق تری از رابطه پیچیده بین ادبیات، روان شناسی و جامعه شناسی است که در آثار برجسته حسینی به تصویر کشیده شده است تا شاهدی بر قدرت ادبیات در لمس قلب و روح انسان باشد.
سه دهه خرده پژوهی ادبی در غیاب ادبیات شناسیِ کلان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۷ بهار ۱۴۰۳ شماره ۶۵
5 - 11
حوزههای تخصصی:
از آغاز دهه هفتاد تا کنون که در آستانه قرن پانزدهم شمسی هستیم ادبیات شناسی فارسی در دانشگاههای ایران در قیاس با نیم قرن پیش از آن، فراز و نشیبهای زیادی را از سرگذرانده است. دیدگاهها و نگرشها به مسائل گوناگون ادبیات، به تنوع و تعدد شاخه های مطالعات ادبی انجامیده است و از سویی پژوهش ادبی با دیگر رشته های علوم انسانی پیوندهایی ولو سست و ناپایدار پیدا کرده است.
دستاوردهای ادبیات شناسی در سه دهه اخیر بر خلاف آنچه منتقدان و آسیب شناسان طرح می کنند چندان نومیدکننده نیست. در این سالها پژوهش های زیادی در قالب رساله های دکتری، مقالات پژوهشی و دانشنامه ای، تک نگاریهای دقیق درباره آثار و مؤلفان منتشر شده است. یافته های پژوهشی اخیر، پاره ای از روایتهای مشهور ادبیات شناسان پیشین را که حکمِ نظریه مرجع در ادبیات شناسی و مطالعات ادبیات فارسی پیدا کرده بود مشکوک ساخته یا از اعتبار انداخته است.
سوژه عاشق در نظام گفتمانی عشق حقیقی و مجازی بر مبنای نظریه قدرت فوکو (مطالعه موردی رمان «قلندر و قلعه» و «غزال، آهوی باغ زعفرانیه»)
منبع:
تحلیل گفتمان ادبی دوره ۲ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
85 - 108
حوزههای تخصصی:
در تاریخ ادبیات فارسی عشق دو جلوه حقیقی و مجازی یافته است؛ عشق حقیقی که منبعی لایزال دارد و نشات گرفته از باورهای دینی است که در واقع عشق به خداوند هست؛ عشق مجازی نیز همان عشق بین دو انسان تعریف می شود. نقطه عطف هر دوی این تعاریف در آن است که ماهیت عشق بستری را بر می سازد تا طرفین این گفتمان در تعامل با یکدیگر در دوسوی ناهمگن قرار بگیرند. هژمونی قدرت معشوق منجر به انقیاد سوژه- عاشق می شود. از این روی، می توان گفت عشق منبع قدرت است. از آنجایی که فوکو یکی از مهم ترین متفکرانی است که بر لزوم بازاندیشی و نگاه دوباره به مفاهیم کلاسیک از دریچه «قدرت» تأکید کرده و تا حد ممکن، این بازشناسی را انجام داداست؛ در پژوهش حاضر به شیوه توصیفی- تحلیلی مبتنی بر نظریه فوکو تأثیر مناسبات قدرت بر دو طرف این گفتمان عشقِ مجازی و حقیقی واکاوی شده است. بدین منظور نظام گفتمانی عشق حقیقی در داستان قلندر و قلعه که درباره سهروردی است با نظام گفتمانی عشق مجازی در داستان غزال، آهوی باغ زعفرانیه که رمانی عاشقانه از جنسِ دو انسان است، سنجیده شده است. نتایج نشان داد که آنچه عشق حقیقی را از عشق مجازی منفک می کند، تنها، تفاوت در شیوه اجرای خواسته های معشوق است اما در عشق مجازی، بسته به وضعیت ابتدایی، معشوق تصمیم می گیرد که از عاشق چه کارهایی بخواهد.
زمان صفر روایت: شالوده شکنی کلانروایت به وسیله خرده روایت ها در نمایشنامه مرگ یزدگرد اثر بهرام بیضایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۷ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۶۸
271 - 302
حوزههای تخصصی:
در نمایشنامه مرگ یزدگرد، بهرام بیضایی صحت روایات تاریخی درباره مرگ یزدگرد را زیر سؤال می برد. شخصیت ها به بداهه گویی درباره خرده روایت های نا/پذیرفتنی درباره مرگ یزدگرد می پردازند. مقاله حاضر از یک سو کلان روایت تاریخی را بررسی می کند که قدرت ایزدی به یزدگرد شاه حق سلطنت بر مردم را داده است و از سوی دیگر خرده روایت هایی که منطق این سلطنت مطلقه را به چالش می گیرند. این پژوهش همچنین به بیان شگردهای روایی بیضایی می پردازد که شالوده کلان روایت فراتاریخی را می شکند و آن را تا حد هم ارزی با دیگر خرده روایت ها فرو می کاهد.
An Analytical Overview of Alexander’s Epic (Iskandarnāme) in Persian Literature(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال ۱۶ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۴۷)
27 - 36
حوزههای تخصصی:
In works revolving around the life of Alexander, the characterization of Alexander is marked by exaggerations and contradictions, as if we are faced with two distinct Alexanders; a wise, just, and prophet-like figure, and a detested, tyrannical oppressor. Conducted by the library method, the present study investigates the description and qualitative content analysis of famous Persian Alexander Epic (Iskandarnāme). While briefly introducing existing Alexander Epics, the study explores the characterization of Alexander besides comparing various texts of the same genre. The analysis reveals that in most of these works, Alexander assumes a mythical, legendary, and sacred persona. In some works, such as Nizami’s Iskandarnāme, Alexander is identified with Dhu al-Qarnayn, while in the mystical works of Jami and Amir Khosrow, he takes on an orphic character. In some works, like Darab Nameh, references to Alexander’s weaknesses are more or less hinted at. Nevertheless, overall, he is depicted as a just and wise monarch, and in some instances, a prophetic figure. Regarding Alexander’s ethnicity, there is no consensus in these works. Among these, two narratives are more noteworthy: some, like Nizami, consider him of Iranian descent, while others view him as from the lineage of the Greek hero Philip.
بررسی استعاره های شناختیِ وحدت وجود در مثنوی مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر تحلیل استعاره های شناختی/مفهومی وحدت وجود در مثنوی مولانا با روش توصیفی-تحلیلی است. با بررسی وحدت وجود در قالب استعاره های شناختی، منظرهای جدید و تصاویر منسجمی از وحدت وجود برای مخاطبان نمایان می شود. براساس نظریه استعاره شناختی، استعاره پدیده ای شناختی است و آنچه در زبان ظاهر می شود، تنها نمود این پدیده شناختی است و استعاره به هرگونه فهم و بیان تصوّرات انتزاعی در قالب تصوّرات ملموس تر اطلاق می شود. اساس رابطه این دو حوزه ادراکی به صورت تناظرهایی است که «نگاشت» نامیده می شود. در این تحقیق مفهوم ذهنی «وحدت وجود» قلمرو مقصد است (قلمرویی که نگاشت بر آن صورت می گیرد) و یکی از خوشه های تصویریِ عینیِ «نور»، «آب»، «باده، »«موسیقی»، «شیرینی»، «بهار»، «دلربا» و «آتش» قلمرو مبدأ است (قلمرویی که نگاشت می شود). می توان «وحدت وجود» (طرف انتزاعی/حوزه مقصد) را با این محسوسات (حوزه مبدأ/دهنده) منطبق کرد و کلان استعاره هایی را به دست آورد که هر یک از آن ها خرده استعاره هایی را در بر دارند. با این اوصاف، تحلیل مفهوم «وحدت وجود» در چارچوب نظریه شناختی از این منظر که دریچه ای جدید بر دریافت نظام ذهنی مولانا می گشاید و مفهوم انتزاعی وحدت وجود را عینی تر و ساختارمندتر می کند، اهمیت می یابد؛ کاری که نخستین بار این پژوهش به آن می پردازد. این موضوع زمانی اهمیت بیشتری می یابد که بدانیم محور اصلی و مرکزی اشعار مولانا و هم سلکانش وحدت وجود و تصاویر مربوط به آن است و مخاطبی که بر استعاره های شناختی وحدت وجود اشرافی ندارد، نمی تواند جهان شاعرانه-عارفانه کسانی همچون مولانا را درک و کشف کند و ظرایف ذهنی و لایه های پنهان اندیشگانی او را دریابد.
ترجمه بینانشانه ای: از ادبیات کهن به نمایش معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال ۱۶ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۴۹)
95 - 116
حوزههای تخصصی:
یاکوبسن ترجمه را به سه دسته درون زبانی، بینازبانی و بینانشانه ای تقسیم می کند و اقتباس را نوعی ترجمه بینانشانه ای می داند. این پژوهش به شیوه توصیفی تحلیلی درصدد است روابط بینانشانه ای را میان داستان شیخ صنعان از منظومه عطار نیشابوری به عنوان «روایت کهن» و مجموعه تلویزیونی میوه ممنوعه به کارگردانی حسن فتحی «نمایش معاصر» بررسی کند. در این پژوهش سعی شده است با ذکر نمونه های گوناگون نشان داده شود که این نمایش تلویزیونی معاصر متأثر از داستان شیخ صنعان بوده و اقتباس صورت گرفته است. بدین ترتیب، در جریان تبدیل نظام نشانه ای متنی کهن به نظام دیداری شنیداری معاصر که نوعی ترجمه بینانشانه ای به شمار می آید، از روابط بینامتنی موجود رمزگشایی می شود. نتایج نشان می دهد که برطبق دسته بندی ارائه شده ازسوی اندرو (Andrew,1984/1382) اقتباس از این ترجمه بینانشانه ای از نوع اول است و وام گیری در بسیاری از مؤلفه های ساختاری و محتوایی دیده می شود. در این نمایش اقتباس شده وفاداری کامل به متن اصلی مدّنظر اقتباس گر نبوده و اصالت آن نیز حفظ نشده است؛ بلکه بسیاری از مؤلفه های این اثر ادبی کهن در نمایش وام گرفته شده و به اقتضای محدودیت های رسانه ای، نوع مخاطبان و هدف فیلم با تغییراتی همراه بوده است.
بررسی و نقد ایجاز مخل در متون بلاغت فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های دستوری و بلاغی سال ۱۴بهار و تابستان ۱۴۰۳شماره ۲۵
95 - 110
حوزههای تخصصی:
ایجاز از مباحث مهم در دانش معانی است و یکی از ارکان بلاغت در کلام محسوب می شود. البته گاه اسبابی در این شگرد ایجاد اخلال می کنند و آن را از کارکرد اصلی خود که انتقال پیام به خوبی و با سرعت است، بازمی دارند، اما متون بلاغت فارسی به این اسباب اخلال توجهی نکرده و آن ها را تنظیم و تدوین نکرده اند. بر این اساس، لازم است مبحث ایجاز مُخل بررسی و نقد شود و این اسباب با دقت در تعاریف و مثال های مبحث مذکور کاویده شود. در مقاله پیش رو کوشش شده است با بازخوانی تحلیلی- انتقادی متون بلاغت فارسی تعاریف ایجاز مخل نقد و بررسی شود و در میان این تعاریف و مثال ها اسباب ایجاز مخل یافته شود. تحلیل داده های این پژوهش نشان می دهد معمولاً تعاریف ایجاز مخل، مبهم، کلی و ناهم خوان با مثال های آن ارائه شده و اشاره ای مستقیم و صریح به اسباب اخلال در ایجاز نیز نشده است. این نبودِ شفافیت در تعریف، باعث بروز تشتت آرا درباره اسباب ایجاز مخل شده است. دیگر اینکه معیار سنجش ایجاز مخل، پسند و ذوق مخاطبان نیست؛ زیرا ممکن است برخی به دلیل فضایی که در آن تربیت یافته اند، معنا را درنیابند اما از شعر لذت ببرند یا درست به سبب فضای تربیتی و آشنایی با سنن ادبی، معنا را دریابند؛ درحالی که شعر به لحاظ قواعد زبانی خلل دارد؛ بنابراین باید اصل را رعایت قواعد زبانی و دستوری قرار داد. اسباب ایجاز مخل در متون بلاغت فارسی حذف های پی درپی و بدون قرینه و رعایت نکردن قواعد زبانی و دستوری است. این دو هم بنا به نسبت اِخلالی که در کلام موجز ایجاد می کنند، با هم متفاوتند.
بررسی 'گفتمان کارکردهای اجتماعی نوروز در اشعار پیره میرد بر اساس نظریه امیل دورکیم
منبع:
تحلیل گفتمان ادبی دوره ۲ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
109 - 127
حوزههای تخصصی:
بر اساس نظریه امیل دورکیم اعیاد و جشن ها کارکردهای نمادینی دارند، بنابراین نوروز هم به عنوان یک جشن کهن کارکردهایی نمادین و فراتر از یک جشن صرف دارند. نوروز در میان کردها جایگاه ویژه ای دارد و در کلام سرایندگان و نویسندگان کرد به وضوح بازتاب یافته است، تا بدان جا که کمتر شاعر کردی را می توان یافت که در سروده های خود -با اهداف گوناگونی- به نوروز اشاره نکرده باشد. در پژوهش حاضر که به شیوه تحلیل- توصیفی و بر اساس نظریه امیل دورکیم انجام شده است، بر آنیم کارکردهای اجتماعی نوروز در شعر پیرمرد را بررسی کنیم؛ پیرمرد از شعرای آزادی خواه و وطن پرست کرد است که نوروز را جشن کهن کردها خوانده و هر ساله به برگزاری باشکوه آن اصرار می ورزید ه است و در سروده های خود به جنبه های گوناگون نوروز اشاره کرده که نشان می دهد او به کارکردهای نمادین این جشن پی برده است. یافته های پژوهش نشان می دهد نوروز در کلام پیرمرد کارکردهای نمادینی چون همبستگی و وحدت میان اقشار مختلف جامعه، بازشناسی هویت کردها، حفظ فرهنگ کردها-فرهنگ عامیانه-، شناخت پیشینه نوروز، آزادی خواهی و تداعی پاره ای اسطوره های کهن دارد.
الگوهای سطحی ارتباطی در تعامل شخصیت ها براساس رویکرد هورتولانوس و همکاران (رمان تاریکی معلق روز و آتش)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد و نظریه ادبی سال ۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۱۹)
215 - 246
حوزههای تخصصی:
روابط فردی و کارکرد آن موضوعی است که در قرن بیستم مباحث چالش برانگیزی را به خود اختصاص داده است. در پژوهش حاضر این موضوع براساس دو رمان تاریکی معلق روز از زهرا عبدی و آتش از حسین سناپور، به روش توصیفی- تحلیلی بررسی می شود. برای تحلیل روابط میان فردی در شخصیت ها، از دیدگاه هورتولانوس و همکارانش به عنوان نظریه اصلی استفاده شده است. در این چارچوب الگوی ارتباطی سطحی شکلی از روابط مدرن امروزی است که دارای سه ویژگی اصلی است: «عقلانی سازی»، «فردگرایی خودخواهانه» و «ناپایداری روابط». براساس تحلیل کنش شخصیت ها نتیجه آن است که اکثر ارتباطات (عاطفی) عقل محور است و فردگرایی خودخواهانه، خصوصیت اصلی این کنش هاست. همچنین ویژگی دیگر این نوع کنش ها عدم تعهد و روابط ناپایدار است که احساس تنهایی و رهابودگی نتیجه آن است. با غلبه این الگو شخصیت ها هرچه بیشتر درجهت رقابت منفی و عدم اعتماد پیش می روند و در این راستا پیوندهای خانوادگی خود را نیز قربانی می کنند و تنها شخصیت ایما از این الگو مستثنا می شود. در این رمان ها، عمده ترین عامل در پیشبرد شخصیت ها به سمت این الگو، تغییرات جامعه و تشدید آن به ویژه در دهه نود است که از آن میان مسئله شغل و پول و خلاءِ معنویت بیشترین تأثیر را در بعد اجتماعی دارند و در بعد فردی، فقدان خانواده حمایتگر و پیوندهای سست و عاری از صمیمت در آن، دیگر عامل مهم است.
فضاهای هتروتوپیایی (دگرسان) در داستان های شهریار مندنی پور: خوانشی فضا - مکان محور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۷ بهار ۱۴۰۳ شماره ۶۵
49 - 91
حوزههای تخصصی:
شهریار مندنی پور از نسل نویسندگان معاصری است که به تجربه گرایی در ساختار و فرم پرداخته است. برای همین، خواننده در داستان های او با فضاهایی مواجه است که درواقع ترکیبی از فضاهای مختلف و در عین حال ناهمگون می باشد. پرداخت به این نوع فضاها را به صورت نظری و گاه عملی می توان در رویکرد میشل فوکو مشاهده کرد که او آن ها را فضاهای هتروتوپیایی یا دگرسان می نامد. در همین راستا، این مطالعه به شرح این نوع فضاها در آرای فوکو و دیگر متفکران می پردازد که در این زمینه اندیشه ورزیده اند تا خواننده آگاهی عمیقی از فضاها به دست آورد. سپس مطالعه حاضر، جستاری به بحث این فضاها در آثار مندنی پور مومیا و عسل، ماه نیمروز، شرق بنفشه و آبی ماورای بحار می زند که از معدود نویسندگان ایرانی است که چنین تجربه ای در داستان نویسی داشته است. این مطالعه به این نتیجه گیری می رسد که مندنی پور با مطرح کردن چنین فضاهایی در داستان های خود به حقیقت مکتوم در ورای ساختار همگن تک فضایی اشاره دارد و چنین فضاهایی به شخصیت ها کمک می کنند از محدودیت های فضاهای همگن فراتر رفته و طرحی نو دراندازند.
عنصر تشبیه و پیوند آن با جهان بینی و درون مایل مقتل سر الأسرار في مصیبة أبی الأئمة الأطهار(ع)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقتل نویسی از گونه های تاریخی روایت و در شمار شاخه های تاریخ نگاری است. از آنجا که رویداد تاریخی عاشورا، تأثیرات اجتماعی، اعتقادی و سیاسی بسیاری داشته است، روایت تاریخی آن نیز با علوم مختلف از جمله ادبیات پیوند می خورد. تشبیه، از موضوعات اصلی علم بیان است که با بازتاب اندیشه و احساس در آثار مختلف، زمینه این پیوند را فراهم ساخته است. مقتل «سر الأسرار فی مصیبه أبی الأئمه الأطهار(ع)» از مقتل های تاریخی برجسته معاصر، اثر جلیلی کرمانشاهی است که تا کنون مورد غفلت پژوهشگران واقع شده است. این پژوهش بررسی کرده تشبیهات با چه ساختار و هدفی در مقتل سر الأسرار ظهور یافته اند. ارکان تشبیه در انتقال فضا و درون مایه مقتل چه نقشی دارند و چگونه جهان بینی نویسنده را منعکس کرده اند. پژوهش حاضر بر آن بوده است تا به شیوه توصیفی- تحلیلی ارتباط عنصر تصویری تشبیه را با درون مایه مقتل سر الأسرار بررسی کند. نگارندگان ابتدا ساختار تشبیهات، بسامد گونه های آن را استخراج، تشبیه را به اعتبار طرفین بررسی و سپس ارتباط این عنصر را با درون مایه مقتل مذکور تبیین کرده اند تا از طریق ساختمان تشبیه، پیوند جهان بینی نویسنده با درون مایه اثر روشن شود. یافته های پژوهش نشان داده اند که میان مقتل سر الأسرار با عنصر تشبیه پیوند معنایی حاکم است و اغلب تشبیهات با هدف روشن سازی، بیان اندیشه و احساس نویسنده ایجاد شده اند تا آفرینش تشبیهات ادبی و هنری. بررسی انواع شگردهای تشبیه، وجه شبه و عناصر تشبیه ساز سهم عمده ای در تبیین فضا و درون مایه این روایت تاریخی دارد و از سویی معرّف اندیشه ها و جهان بینی های نویسنده هم هست که اغلب با جلوه های حماسی، غنایی، اعتقادی و عرفانی نمایان می شوند.