فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۶۱ تا ۴۸۰ مورد از کل ۲٬۲۲۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
گمان می رود نگارش متون عرفانی در ادب فارسی از نیمة دوم قرن پنجم هجری آغاز شده است. در این آثار بسیاری از آیات قرآن کریمو احادیث به طور پراکنده شرح و تفسیر می شود؛ البته اطلاعات دقیقی از نخستین تفسیرهای عرفانی قرآن کریمو احادیث به زبان فارسی و شیوة بیان آنها در جمع های علمی و عرفانی در دست نیست. از قرن ششم تفسیرهای سنتی فارسی رشد بسیاری یافت. برپایة اسناد و متون موجود به نظر می رسد برخی از حکیمان و عارفان با جهان بینی عرفانی و با تأکید بر جنبه های معرفتی آیات و احادیث به تفسیر روی آوردند. اکنون دو رساله در تفسیر آیات و احادیث موجود است که از نخستین نمونه های کم یاب در این زمینه است. این دو رساله با نگارش مستقل و مجزا در مجموعة دست نوشته های سلیم آغا و کتابخانة سلیمانیه نگهداری می شود. فروزانفر یکی از این دو رساله را با عنوان تفسیر سورة محمد و سورة فتحبه صورت تک نسخه تصحیح کرد؛ اما رسالة ترجمه و تفسیر احادیث همچنان ناشناخته باقی مانده است. در این جستار شیوة شکل گیری و دگرگونی تاریخی تفسیرهای عرفانی فارسی قرآن کریمتحلیل و یکی از کهن ترین نمونه های تفسیر عرفانی احادیث نبوی نیز معرفی و بررسی می شود.
گونه های دلالت زبانی در روح الارواح سمعانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نشانه های زبانی در متون عرفانی ازنظر تحول تاریخی سطوح زبانی آن، گوناگونی درخور توجهی از دلالت های انگیخته و اختیاری پدید آورده است. در این پژوهش تلاش خواهد شد با بررسی نشانه های زبانی در ساحت های مختلف زبان روح الارواح سمعانی، انواع دلالت های این متن، ازنظر ویژگی انگیخته یا اختیاری بودن نشان داده شود. انواع مختلف دلالت های زبانی در ساحت های زبان اسطوره ای و دینی، زبانِ تصویریِ تمثیلی و مجازی و زبان مفهومی و استدلالیِ این متن ظهور یافته است؛ این موضوع باعث شکل گیری متنی با اندیشه و زبانی کم نظیر شده است. برای دست یابی به گونه های دلالت نشانه های این متن، از نظریه ها و دیدگاه های تحول تاریخی و تکاملیِ دلالت زبانی بهره برده شد و نویسندگان نشانه های زبانی این متن را برپایه دگرگونی تاریخی زبان و اندیشه بررسی کردند. سرانجام دلالت های نشانه های متن روح الارواح ازنظر ویژگی انگیخته یا اختیاری بودن آنها دسته بندی شد و پژوهشگران رابطه هر دسته را با زبان منطقی و مفهومی؛ و زبان تصویری و مجازی این متن نشان دادند. این نشانه ها شامل چهار دسته مختلف می شود که هم دلالت های انگیخته و هم اختیاری را در بر می گیرد.
استعاره مفهومی عشق و خوشه های معنایی مرتبط با آن در تذکره الاولیای عطار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
استعاره پیش از پیدایش زبان شناسی شناختی، بیشتر رویکردی برای زیبایی آفرینی و روشی برای ابداع های هنری بود؛ اما با طرح نظریه استعاره مفهومی، استعاره ابزاری برای تفکر و اندیشه به شمار رفت که در سراسر زندگی بشر جریان دارد و بسیاری از مفاهیم انتزاعی به کمک آن مفهوم سازی می شود. استعاره های مربوط به احساسات، به ویژه استعاره عشق، در متون ادبی از فراوانی بسیاری برخوردار است. این مقاله به بررسی استعاره مفهومی عشق و خوشه های معنایی مرتبط با آن در تذکره الاولیاء می پردازد. مبنای نظری این مقاله دستور زبان شناختی و نظریه لیکاف و جانسون درباره استعاره، همچنین معیار طبقه بندی استعاره مفهومی عشق، دسته بندی افراشی و حسامی (1392) بوده است. با بررسی توصیفی همه انواع استعاره ها و استخراج نگاشت های مرتبط با آن این نتیجه به دست آمد که عطار در تذکره الاولیاء برای مفهوم سازی عشق از حوزه های ملموس مکان ها، مفاهیم عینی، جانداران و برخی مفاهیم ذهنی برای حوزه مبدأ بهره برده است. تحلیل آماری استعاره مفهومی عشق نشان می دهد از 166 استعاره یافت شده بیشترین فراوانی به ترتیب مربوط به استعاره های شیءبنیاد و استعاره ساختاربنیاد است. این دو نوع استعاره درمجموع 45/43 درصد از کل استعاره های به کاررفته را در بر می گیرد. استعاره جهتی ازنظر کاربرد در رتبه سوم و استعاره جانداربنیاد و ذهنی به ذهنی در رتبه های بعدی قرار دارد. در تذکره الاولیاء به ترتیب کمترین استفاده به استعاره تصویری (1 عدد) و استعاره حس بنیاد (2 عدد) اختصاص دارد. همچنین استعاره عینی به عینی در زمینه مفهوم تحقیق شده به کار نرفته است.
ماهیّت تجربه عرفانی بر پایه الگوی مدیریت احوال(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال دهم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۱۹
135 - 156
حوزههای تخصصی:
برای شناخت بهتر عرفان اسلامی باید تجربه عرفانی دقیق تر تحلیل گردد. تا کنون پژوهش هایی درباره ماهیت عرفان اسلامی انجام گرفته است و هر کدام از دیدگاهی ویژه، تجربه عرفانی و در کل عرفان اسلامی را بررسی کرده اند. تقسیم عرفان اسلامی به گونه هایی چون عرفان عاشقانه و تصوف عابدانه، عرفان خراسانیان و بغدادیان و همین طور تجربه طریقی و تجربه عرفانی از جمله این دیدگاه ها است. هم چنین ماهیت تجربه عرفانی را با تأکید بر رویه زبان آن بررسی کرده اند. اما این پژوهش ها و پژوهش هایی که پیرو آن ها انجام گرفته است، نتوانسته اند ماهیّت عرفان اسلامی را به طور دقیق تحلیل کنند. این پژوهش با تأکید بر متون دسته اول عرفانی، نخست نظریه های یادشده را خیلی کوتاه نقد می کند و سپس با توجه به سخنان خود عارفان تجربه عرفانی را به چهار بخش مقدمات، معارف، احوال و گفتار و کردار بیرونی تقسیم می کند و الگویی جدید ارائه می کند که ماهیّت عرفان اسلامی را دقیق تر نشان دهد. در این الگو میزان تسلط عارفان بر احوالی که بر ایشان وارد می-آید، یکی از دلایل تفاوت آنان با یکدیگر می باشد.
متن شناسی و بررسی ساختاری ده مجلس اسفزاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
موضوع این نوشتار بررسی ده مجلساسفزاری است. این اثر از نثرهای خطابی و تعلیمی فارسی از قرن نهم هجری است. کتاب در ده بخش و به شیوة مجلس گویان و به صورت شفاهی بیان شده است. مریدان و علاقه مندان، آن را برپایة سخنان اسفزاری نوشته اند یا به اصطلاح املا کرده اند. نویسنده در این مقاله می کوشد تا این نسخة خطی ارزشمند دورة تیموری را با روش توصیف و تحلیل محتوا معرفی و از زاویة مجلس گویی، متن و ساختار این اثر را بررسی کند؛ همچنین ویژگی های ممتاز سبکی آن را شرح دهد. از مهم ترین یافته های پژوهش، جنبة آشکار عرفانی اثر است. افزون بر این، سخنور در بیشتر قسمت ها آیات و احادیث بسیاری را گواه می گیرد و می کوشد این موضوعات را شرح و تفسیر کند. بیان حکایات مذهبی و عرفانی و اشعار زیبا و سخنان عارفان نیز سبب گیرایی نثر کتاب شده است. سادگی و رعایت اقتضای حال و مقام نیز همه جا منظور اسفزاری بوده است. این نکته ها سبب شده است تا ده مجلسدر شمار آثار ممتاز منثور عصر تیموری در بخش نثرهای خطابی جای گیرد.
تصویر خداوند در اندیشه اشو: وجوه افتراق تعالیم او با آموزه های مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال دهم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۱۹
107 - 134
حوزههای تخصصی:
امروزه در حالی شاهد گسترش جریان های معناگرا در داخل کشور هستیم که فرهنگ ما دارای آثاری ارزشمند در حوزه معنویت و عرفان است. توجه روزافزون به معنویت، برخی از پژوهشگران را بر آن داشته است تا با اشاره به تعالیم جنبش های نوپدید معنوی، تنها به بیان وجوه تشابهات آن ها با آموزه های عرفان اسلامی بپردازند که این امر می تواند تبعات جدی به دنبال داشته باشد. این پژوهش با درنظرگرفتن این مسئله و با هدف نشان دادن وجوه افتراق تعالیم جریان های معناگرا با عرفان و معنویت اسلامی، تعالیم اشو را که بنیان گذار یکی از جنبش های نوپدید معنوی است مطالعه می کند و دیدگاه او را درباره وجود خداوند، امکان و راه های شناخت او که همواره از مهم ترین دغدغه های بشر بوده است، مشخص می سازد. همچنین تعالیم او در این حوزه را با آموزه های مولانا به عنوان یکی از نمایندگان راستین عرفان و معنویت اسلامی مقایسه می کند تا وجوه افتراق دیدگاه او را با دیدگاه عارفان مسلمان نشان دهد. نتایج این تحقیق، تفاوت بنیادین دیدگاه اشو و مولانا در این حوزه را آشکار می سازد. انسجام نداشتن دیدگاه او درباره وجود خداوند و نیز برداشت متفاوت او از مفاهیمی مانند عشق، آزادی و شناخت خویشتن به عنوان راه های شناخت خداوند در مقایسه با آموزه های مولانا مؤید این گفتار است. به نظر می رسد این امر از خاستگاه فکری متفاوت این دو صاحب نظر نشئت گرفته است؛ چرا که برخلاف اشو که آشکارا به انکار ادیان الهی می پردازد، اعتقادات مولانا ریشه در آموزه های دین اسلام دارد.
زبان حال ابلیس در بیتی از حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود آدم آورد در این دیر خراب آبادم با خواندن دقیقِ این بیتِ مشهور حافظ، این پرسش برای بیشتر خوانندگان یا شنوندگان پیش می آید که «منِ» گوینده بیت کیست که خود را فرشته ای فردوس نشین نامیده و آدم (ع) را مسبب هبوط خود در این دنیا دانسته است؟ شارحان و محققان هفت نظر مختلف در این باره مطرح کرده اند که از آن میان تفسیرِ بیت به زبان حال فرزندان آدم (نوعِ بشر) یا روح انسان معروف تر و پذیرفته تر است؛ اما با دقت در ساختارِ معناییِ مصراعِ اول که گوینده خود را «مَلَک» خوانده و منطقِ نحویِ بیت که گوینده مصراع نخست، اول شخصِ مفرد و فاعلِ مصراع دوم، سوم شخص مفرد است که باعثِ تنزّلِ «من/ گوینده» بیت شده است گمان دیگری به نظر می رسد و آن اینکه احتمالاً بیت از زبان ابلیس است و به ماجرای سجده نکردن او بر حضرت آدم (ع) و اخراج از بهشت و افتادنش در جهانِ فرودین اشاره دارد. با این تفسیرِ پیشنهادی، بیت حافظ نیز از شواهد ابلیس ستایی در ادب فارسی و از نمونه هایی است که به زبان حالِ شِکوه آلود این فرشته درباره قُرب و مقامِ نخستین و طرد و فراقِ او اشاره دارد.
ضحاک و لوکی: مقایسه دو اسطوره ایرانی و اسکاندیناوی بر مبنای نمایشنامه های ضحاک و ایولف کوچک در چهارچوب نظریه کنشگرایانه ژرژ دومزیل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال چهاردهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۵۲
249 - 276
حوزههای تخصصی:
اسطوره ها از بهترین عناصر برای مقایسه و تطبیق میان ملت های مختلف به شمار می روند. اسطوره ها در طول زمان شکل های مختلفی به خود گرفته اند و تأثیرات شان در آثار فرهنگی ادبی جوامع مختلف، مشاهده می شود. مقاله حاضر مطالعه تطبیقی میان دو اسطوره از دو ملیت مختلف است: اسطوره ضحاک در ایران و اسطوره لوکی در اسکاندیناوی. هدف از نگارش این مقاله، یافتن شباهت های میانِ این دو شخصیت شرّ اسطوره ای و دریافتن ویژگی های بنیادین آن هاست که در روند شکل گیری شخصیت هایی با همین ویژگی ها در ادبیات نمایشی مؤثر واقع شده اند. در این تحقیق به بررسی تطبیقی نمودهای شکل گرفته از اسطوره ضحاک در نمایشنامه ای با همین نام از غلامحسین ساعدی و اسطوره لوکی در نمایشنامه ایولف کوچک اثر هنریک ایبسن، در چهارچوب نظریه کنشگرایانه ژرژدومزیل پرداخته شده است. نظریه کنشگرایانه دومزیل از بررسی تطبیقی کارکردها و کنش ها بهره می گیرد که سه کارکرد اساسی آن، حکمرانی، قدرت و باروری است. نتایج حاصل از این پژوهش با شرح تفاوت ها و شباهت های موجود در این آثار نشان می دهد که دو نمایشنامه مذکور به عنوان انعکاسی از ریشه های فرهنگی جامعه خود بنابر مقتضیات زمانه توانسته اند با کنش های کارکردشناسانه ژرژ دومزیل منطبق شوند.
مطالعه و تحلیل کهن الگوهای آنیما و آنیموس در اسطوره ماه نزد ملل مختلف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نحله های فکری گوناگون، راه های متفاوتی را برای مطالعه اساطیر پیشنهاد می کنند. یونگ از پیشگامان روان شناسی، اعماق مفاهیم ناخودآگاهی جمعی و کهن الگو ها را پیش روی می نهد. آنیما نیمه زنانه در وجود مردان و آنیموس نیمه مردانه در وجود زنان، از کهن الگو های شاخص یونگ در جست وجوی ناخودآگاه بشریت هستند که از ابعاد مثبت، منفی و مراحل انکشاف خاص خود برخوردار هستند. این نحله های فکری قسمت عمده ای از ضمیر ناخودآگاه خود را از طریق اسطوره ها جلوه گر می سازند؛ ماه به شکل نمادین و روایت های اسطوره ای آن نزد ملل مختلف، بستر مناسبی برای جست و جوی این بخش از ناخودآگاه و کهن الگو ها است. در این پژوهش، بررسی روایت ها و شناسایی روابط کهن الگویی، اشتراکات فراوان ملل را نشان می دهد و از سرشت دو گانه ماه رازگشایی می کند، همچنین اتحاد اضداد را در این اسطوره به اثبات می رساند.
شقاوت و شکنجه در اساطیر و حماسه های ایرانی (با تکیه بر شاهنامه فردوسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شکنجه از قدیمی ترین پدیده های زندگی اجتماعی و سیاسی بشر است. تاریخ ملل مملو از اعمال شنیع و ننگین انسان ها است که غالباً به مرگ دردناک همنوع می انجامیده؛ شقاوت ها یی همچون مثله کردن، سوزانیدن، پوست بازکردن، شکنجه نه مرگ، و جز آنها. شگفت آور است دانستن اینکه دین ورزان نیز گاه در همسویی با ارباب قدرت، مهر تأیید بر چنین رفتارهایی می نهاده اند. نویسنده این جستار بر آن است تا با روشی توصیفی تحلیلی ضمن اشاره ای گذرا به چند و چون شکنجه در ایران باستان، آن را در برخی آثار حماسی فارسی به ویژه شاهنامه بررسی کند. یافته ها نشان می دهد که به گواهی شاهنامه ، در ایران پیش از اسلام، انواع شکنجه به انگیزه های مختلف اعمال می شده و فردوسی با تمام دلبستگی به فرهنگ ایران، از بیان این نقاط تاریک تاریخ ایران فروگذار نکرده است. دیگر آنکه سخت ترین شکنجه ها در پی اتحاد قدرت مندان و دین ورزان، برای سرکوب مخالفان و دست یابی به مشروعیت و قدرت بیشتر، اعمال می شده است.
سفر قهرمانی مؤنث در رمان عادت می کنیم زویا پیرزاد براساس نظریه مورین مرداک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رمان عادت می کنیم زویا پیرزاد، یکی از تأثیرگذارترین رمان های معاصر ادبیات فارسی است. شخصیت کلیدی و مهم این رمان، زنی به نام آرزو است که در زندگی با سختی ها و دغدغه های فراوان دست و پنجه نرم می کند. زندگی آرزو از نگاه سفر قهرمانی زن، با الگوی مورین مرداک پیوند دارد. این الگو ده مرحله جدایی از زنانگی، همذات پنداری با مردان، امتحانات دشوار، آرزوی موهوم موفقیت، نه گفتن زنان قوی، سفر به سرزمین تاریک روح، میل شدید برای پیوند دوباره با زنانگی، شفای شکاف روحی بین دختر و مادر، یافتن مرد مهربان درون و فراسوی دوگانگی را شامل می شود. مقالله حاضر، رمان عادت می کنیم زویا پیرزاد را براساس مراحل مختلف الگوی مرداک بررسی کرده و نشان می دهد این الگو برای خوانش رمان هایی مناسب است که کهن الگوی آتنا غالب بر رفتار، کنش و شخصیت زن قهرمان آن باشد.
تحلیل شخصیت از خود فرارونده کیخسرو بر اساس نظریه ویکتور فرانکل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال چهاردهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۵۲
181 - 209
حوزههای تخصصی:
«لوگوس» یک واژه یونانی است که به «معنی» اطلاق می شود. لوگوتراپی که «مکتب سوم روان درمانی وین» نیز خوانده شده بر معنی هستی انسان و جست وجو برای رسیدن به این معنی تأکید دارد. بنابر اصول لوگوتراپی، تلاش برای یافتن معنی در زندگی اساسی ترین نیروی محرکه هر فرد در دوران زندگی اوست. نیاز به معنا انسانی ترین انگیزش و حقیقتی انکار ناپذیر در زندگی انسان است و «معناجویی» حقیقتی است که ارضای صحیح آن، بشر را به معانی و ارزش های مشترکی چون اصل تحقّق خویشتن و «از خود فرارفتن»، رهنمون می شود. یافتن رشته های ظریف معنا در زندگی، به شکل یک انگاره استوار از مسئولیت، آزادی و اراده معطوف به معنا، هدف و موضوع مبارزه طلبی لوگوتراپی است که تعبیرِ فرانکل از تحلیل اگزیستانسیالیستی نوین است. در این جستار نگارندگان می کوشند شخصیت کیخسرو به عنوان فردی از خود فرارونده را بر مبنای اصل معنا گرایی ویکتور فرانکل بررسی کنند و از رهگذر این کنکاش در می یابند کهکیخسرو به عنوان شخصیّتی از خودفرارونده چهارچوب کمال شخصیتی خود را بر پایه معناجویی بنیان نهاده است شخصیّتی که فراسوی مرزهای توجّه به خود در تلاش برای حصول به سطح پیشرفته کمال و تحقق استعدادهای وجودی خویش، حداکثر استفاده را از ویژگی های ماهیّتی خود چون آزادی، انتخاب، مسئولیّت و معنویت می برد.
مصادیق ریاضت حقیقی (مشروع) در جهان بینی عطار نیشابوری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال چهاردهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۵۲
119 - 151
حوزههای تخصصی:
ریاضت شرعی، اهتمام ورزیدن بیشتر به ورع، پرهیزکاری و رسیدن به عبودیّت واقعی است. ریاضت در عرفان اسلامی هرگز از چهارچوب شریعت خارج نمی شود. بررسی ریاضت از دیدگاه عطار به عنوان یکی از سه قلّه بلند ادبیات عرفانی، برای مشخص کردن چهارچوب و حدود ریاضت شرعی در عرفان، حائز اهمیت است. هدف پژوهش این است که به روش تحلیلی، نمایه های ریاضت حقیقی و مشروع را در مثنوی های عطار نیشابوری بیان کند. عطار در مثنوی های خود به چله نشینی، شب زنده داری، سکوت، چالاکی، صبر و اسیر کردن شهوت به عنوان جلوه های مهم ریاضت تأکید می کند و آن ها را بهترین راه برای پیوستن به حقّ می داند. یادکرد بسیار از طرق مختلف ریاضت در مثنوی های عطار، نتیجه مستقیم پریشانی اوضاع سیاسی و اجتماعی روزگار وی است. بسامد ریاضت های جسمانی در مثنوی های عطار بیشتر است؛ زیرا این نوع ریاضت ها مقدمه و ابزاری برای تزکیه نفس به شمار می رود. ریاضت حقیقی یا جهاد اکبر از نظر او غلبه بر خواسته های نفس امّاره است. به عقیده شیخ، آن زمان که سالک به کمک ریاضت، وجود خود را شکست، نور ذات احدیّت تمامی اجزای وجودش را فرا می گیرد و قوت های نفسانی وی در نور حقّ، مستهلک و ناچیز می گردد .
رفتار مولانا با زبان و پدیده های غیرزبانی در مناقب العارفین افلاکی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال دهم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱۸
83 - 110
حوزههای تخصصی:
بخشی از هرمنوتیک صوفیه، شامل تأویل های صوفیه از امور غیر قدسی است. تأویل های امور غیرقدسی صوفیه را می توان به زبان و پدیده های غیرزبانی تقسیم بندی کرد. در این مقاله، این بخش از تأویل های مولانا که در مناقب العارفین گزارش شده، بررسی می شود. مولانا، همانند بیشتر عرفا، تأویل امور غیرقدسی را دستمایه وسعت بخشیدن به تجارب معنوی خویش قرار داده است. براساس آرای هرمنوتیکی گادامر، این تأویل ها از طریق فرایند گفت وگوی فهمنده با متن حاصل شده است. فهمنده در مواجهه با نمود، بنا بر شاکله های ذهنی و مفهوم پیشین در ذهن، در گفت وگو با نمود، تأویلی از آن بیان کرده که با پیش داوری ها و زیست جهانش انطباق دارد. در این قسم تأویل ها، هر نمود آفاقی تداعی کننده امری انفسی در ذهن عارف است؛ تداعی هایی که برمبنای تشابه، مجاورت و تضاد شکل می گیرد و در زبان عارف، به صورت های بلاغی ای نظیر واج آرایی، اسلوب الحکیم، تشبیه، تشخیص، رمز، مجاز و خلاف آمد نمایان می شود.
بررسی استعاره مفهومی «عرفان خرابات است» در دیوان حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه مطالعات زبان شناسی شناختی به این مهم دست یافته است که بشر بدون استعاره مفهومی توانایی اندیشیدن ندارد. با کمک گرفتن از استعاره مفهومی افزون بر راه یابی به ذهن اهل زبان، با افکار آنان نیز بیشتر می توان آشنا شد. باتوجه به شیوه تفکر بشر می توان دریافت انسان برای بیان امور معنوی و ماورای فیزیک، به امور مادی و برخی مصداق ها نیازمند است تا بتواند به آنها اشاره کند. ادبیات فارسی که در دوره ای گزارشگر حالات عرفانی عارفان بزرگ بوده است. در بسیاری از موارد، برای مفهومی کردن این حالات از حوزه های مادی استفاده کرده است. یکی از این حوزه ها، خرابات و میکده است. عرفان در ادب فارسی بسیار به خرابات تشبیه شده است. گویا خرابات و میکده ادامه سنتی آیینی به نام نوشیدن هوم (شیره سکرآور در مزدیسنا و پیش از آن) است که در شعر فارسی در دوره اسلامی به یک سنت ادبی تبدیل شد و مضامین عرفانی ماندگاری را نمایان کرد؛ به گونه ای که بدون استعاره مفهومی «عرفان، خرابات است»، درک مفاهیم ماورایی در عرفان آسان نخواهد بود. تلاش نگارندگان در این پژوهش بر آن است تا با استفاده از واژه ها و اصطلاحات حوزه خرابات نشان دهند استعاره نامبرده چگونه شکل گرفته است. شواهد شعری در این پژوهش از دیوان حافظ است. نتایج نشان می دهد با حذف این استعاره از شعر فارسی (به ویژه در شعر سبک عراقی)، متون عرفانی بسیار بی مایه خواهد شد.
نظریه شادی مولانا در فیه مافیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با رواج روانشناسی مثبت نگر، مطالعات روانشناسی از تفکر در جنبه های منفی روان انسان به تأمل بر جنبه های مثبت روانی تغییر مسیر داد و روانشناسان، شادی را نیز در جایگاه یکی از عوامل مؤثر در موفقیت و سلامت روانی بازخوانی کردند. این موضوع در مطالعات ایشان، به ویژه کنجکاوی در عوامل ایجاد شادی، فصل پردامنه ای را دربرگرفت. سرانجام آنان عوامل متعددی مانند اعتقادات دینی، عزت نفس، سلامت، وضعیت اقتصادی و... را عوامل شادی آفرین معرفی کردند. توجه به این مسیله در کنار ضرورت آگاهی از راهکارهای بومی برای رسیدن به شادی و رضایت از زندگی، کافی بود تا توجه نویسنده این جستار به یکی از شادترین شخصیت های عرفانی ادبی، مولانا جلال الدین محمد بلخی جلب شود. در همین راستا و با هدف پی بردن به نظریه شادی مولوی و راهکارهای رسیدن به شادی و رضایت از زندگی در اندیشه ها و آرای او، کتاب فیه مافیه از این چشم انداز به صورت تحلیلی توصیفی مطالعه شد. نتایج این بررسی چنین است: 1) مولانای فیه مافیه به طور نظری، به شادی و عوامل شادی آفرین توجه داشته است؛ 2) بخش اصلی نظریه شادی مولوی چه درباره وابسته کردن احساس شادی به اراده الهی و در جایگاه جزای اعمال انسان و چه درباره استغراق در متن تجربه تفسیری و باور دینی، تفسیرپذیر است؛ 3) شادی ازنظر مولوی انعکاسی است و این موضوع را باتوجه به نظریه شادی آفرین بودن سرمایه اجتماعی نیز می توان بازخوانی کرد. این نظریه به تقویت سلامت اجتماعی توجه دارد.
بررسی ساختار روایی الگوی لباو و والتسکی در داستان پیرچنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
روایت نقل معنایی، طرحی است که رویداهای آن با نظم زمانی خاصی بیان می شوند. در روایت، جهت گیری حوادث داستان به وسیله روابط علت و معلولی به سمت خاصی پیش می رود و با بررسی ساختار روایت یک اثر می توان به مفاهیم و ژرف ساخت آن دست یافت. لباو و والتسکی از نظریه پردازان ساختار روایی، معتقدند که روایت های شفاهی دارای اصول و ضوابط خاصی هستند، و برای آن ها ساختار داستانی متناسبی را مطرح می کنند. طبق الگوی لباو، روایت از مراحلی چون چکیده، جهت گیری، رخداد، گره، ارزیابی، نتیجه و پایانه تشکیل می شود که تمام مراحل به غیر از ارزیابی در بندهای ثابت روایی قرار دارند. از آنجا که مثنوی متنی گسترده با داستان های متنوع است، در پژوهش حاضر نویسندگان برآن هستند تا بر اساس الگوی روایت شناسی لباو و والتسکی، داستان پیر چنگی را مورد بررسی قرار دهند. نتایج پژوهش نشان می دهد که مثنوی با وجود کلاسیک بودن با نظریه های نوین از جمله الگوی لباو و والتسکی قابل تطبیق است و ارزیابی که مهم ترین بخش این الگو است در بندهای روایی آزاد، وجود دارد.
بازنگری رمز تنبیه اول نمطِ نهمِ اشارات و تنبیهات در تبیینِ عدمِ صحّتِ انتساب تصنیفِ سلامان و ابسال به ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال دهم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱۸
33 - 56
حوزههای تخصصی:
در پی تشکیک و معارضه فخر رازی با موضوع اشاره رمزی ابن سینا به قصه رمزی-تمثیلی سلامان و ابسال در تنبیه اول از نمط نهم انتشارات و تنبیهات، خواجه نصیر در رد ادعای او به تأویل قول ابن سینا به روایتی از سلامان و ابسال پرداخت که آن را موافق قول ابن سینا یافته بود. جوزجانی نیز قصه سلامان و ابسال را در ردیف آثار ابن سینا آورده و ابن سینا هم در رساله قضا و قدر به نام «ابسال» اشاره کرده است. با توجه به این شواهد می توان به طور تلویحی، روایت دو برادر سلامان و ابسال را از قصه های رمزی-تمثیلی ابن سینا تلقی کرد. پس از این اقدام خواجه نصیر، شارحان متأخر اشارات و تنبیهات و دیگر آثار ابن سینا، بی هیچ تحقیق، و صرفاً به اعتبار ادعای خواجه نصیر، روایت سلامان و ابسال خواجه نصیری را سومین قصه رمزی-تمثیلی ابن سینا تلقی کردند؛ درحالی که برای این کار، جز ادعای نامستند خواجه نصیر هیچ سندی نداشتند. این پژوهش این تلقی را رد و اعلام می کند که ابن سینا هیچ قصه ای با عنوان «سلامان و ابسال» تصنیف نکرده و مشارالیه او در تنبیه اول از نمط نهم اشارات و تنبیهات نیز، نه روایت خواجه نصیر از قصه سلامان و ابسال که اسطوره سلامان و ابسال یونانی الاصل ترجمه شده توسط حنین بن اسحاق بوده است.
بررسی جایگاه و نقش عصا در اساطیر و ادیان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال چهاردهم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۵۳
155 - 186
حوزههای تخصصی:
عصا از عناصر مهم اساطیری و فرهنگی است که علاوه بر کارکردهای طبیعی و اولیه، در اسطوره ها و ادیان مختلف حضور گسترده ای داشته است. روزگاری ابزاری ساده برای انجام کارهای روزمره بود؛ اما به مرور زمان، کارکردهای اساسی و بنیادینی در زندگی مردم یافته است و در دوره های بعد، متناسب با رشد عقلی بشر، به شکلی نمادین ظهور پیدا کرده است. نقش های نمادین عصا در ادوار مختلف اساطیری و دینی تغییر شکل داده، گاه بر اثر این دگرگونی ها، ارتباط و پیوند ظاهری خود را با فلسفه وجودی خویش قطع کرده، به شکل و شیوه ای متفاوت جلوه گر شده است. از طرف دیگر، همگام با پیشرفت های مادی بشر، بخشی از کارکردهای عصا به ابزارهای به نسبت پیشرفته تری مانند نیزه، کمان، شمشیر و سلاح های نوین واگذار شده است. در این مقاله با روش تحلیلی توصیفی حضور عصا و اشکال گوناگون آن در دوران اساطیری و حماسی، در پیوند با خدایان، پادشاهان و پهلوانان، همراه با بازتاب آن در ادیان بررسی و نقش های مختلف نمادین عصا و علل تغییرات تدریجی آن تبیین شده است.
نقش اسطوره باروری در شکل گیری تراژدی پسرکشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مضامین درخور تأمل در جهان اسطوره و حماسه، پسرکشی است. شاهنامه فردوسی و برخی از داستان های حماسی اسطوره ای از آثاری محسوب می شوند که صورت مفصل این آیین شرقی را دست مایه برخی از داستان های مشهور خود کرده اند. در داستان رستم و سهراب، سیاوش و به نوعی در داستان رستم و اسفندیار، شاهد مرگ فرزند به دست پدر هستیم. در این جستار عاملی مطرح شده که می تواند عامل اصلی شکل گیری تراژدی در این داستان ها فرض شود. بر اساس اسطوره های باروری و آفرینش، رسالت اصلی والدین تداوم و بقای نسل است؛ با کشته شدن پسر به دست پدر، حلقه اصلی تداوم نسل به دست پدر از بین می رود و سبب می شود که پدر نتواند رسالت اصلی خود، یعنی پرورش فرزند را به انجام برساند. این واقعه داستان را در حد تراژدی اعتلا می بخشد حال آنکه در روایات پدر کشی، لفظ تراژدی کمتر به کار برده شده زیرا پدر، تکلیف اسطوره ای خود را به پایان رسانده است و مرگ او از دیدگاه اسطوره ای چندان مورد اعتنا نیست. این مقالله با روش تحلیلی استنادی ساختارهای مشترکی را که سبب وقوع تراژدی پسرکشی شده با اسطوره باروری پیوند داده و آن را به عنوان مهم ترین عامل شکل گیری تراژدی در این داستان ها معرفی می کند.