فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۳۸۱ تا ۱٬۴۰۰ مورد از کل ۲٬۲۱۴ مورد.
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر به منظور بررسی مفهوم ولی و ولایت - که یکی از مهمترین عناصر تصوف اسلامی است - به شیوه سند کاوی نوشته شده است. در این گفتار پس از بررسی چشم انداز های گوناگون درباره ویژگی های ولی و ولایت، تاثیر فرهنگ شیعی بر مجموعه آثار صوفیه نشان داده شده، سپس انواع ولایت، صفات و شرایط ولی، تعداد اولیا و مراتب ولایت مورد بحث قرار گرفته است. از آنجا که طریقت حول محور ولی و پیر شکل می گیرد، می توان نتیجه گرفت که به اعتقاد صوفیه و در تحلیل نهایی، پیر چیزی جز نفس طریق و مسیر سالک نیست، از اینرو در پرتو شناخت دقیق پیر و ولی، می توان بسیاری از نکته های تصوف اسلامی را تجزیه و تحلیل نمود.
«مولانا و قرآن»
حوزههای تخصصی:
این مقاله به طور اجمال ارتباط مولانا و دریافت های او را از قرآن کریم مورد تتبع قرار می دهد و مراد این است که بیان کند عرفان مولانا آن گونه که در آثار او موجود است برگرفته از بطن و متنِ قرآن است و او خود نیز به منزله نوعی مفسر قرآن به حساب می آید. از طرفی نیز باورمندی و ایمان و عشق مولانا به این کتاب و کلام وحیانی و آسمانی را به نمایش می گذارد تا نشان دهد که عرفان مولانا عرفانی در جریان وحی و نبوت بوده و لاجرم تابع سنت نبوی هم خواهد بود و از کژی ها و خواسته های نفسانی به دور بوده و آنچه آن سلطان خوبان گفته را به عبارت منظوم کشیده و به فهم ما نزدیک کرده است، هر چند که از کج فهمی های خاصه امروزِ برخی از افراد به فغان است و می گوید:کرده ای تاویل حرف بکر راخویش را تاویل کن نه ذکر رابر هوا تاویل قرآن می کنیپست و کژ شد از تو معنیِ سنی
مبانی سلوک عرفانی در شرح چند غزل از حافظ
حوزههای تخصصی:
در خصوص اشعار خواجه شیراز دیدگاه های مختلفی وجود دارد و حافظ شناسان به فراخور حال در گشودن راز سروده های این شاعر بزرگ کوشیده اند. در این مقاله، این دیدگاه مورد تحقیق و بررسی قرار گرفته است که غزلیات حافظ را می توان جملگی به مبانی عرفانی بازگردانید و حتی برای ظاهری ترین مضامین آن نیز، معانی باطنی و عرفانی یافت. به بیان دیگر حافظ خود اهل سیر و سلوک بوده و در واقع احوال شخصی و سلوک خود اوست که در اشعارش تجلی یافت و در حقیقت او از همین طریق، هدایت عملی طالبان را با بیان ظرایف و جزئیات این سیر به عهده می گیرد.
صبر بر جفای خلق و نقش آن در تکامل روحی و معنوی انسان از دیدگاه عرفان و تصوف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ ۱۳۸۵ شماره ۵۷
حوزههای تخصصی:
هر نوع کمالی که در درون انسان و یا در طبیعت و به طور کلی در جهان خلقت رخ میدهد، به علت روبه روشدن با سختیها و مشکلات و صبر و استقامت دربرابر آنها پدید میآید. در تصو ّف و عرفان که سیری و تحو ّلی درونی و بیپایان به سوی کمال مطلق است، به رنج ها و سختیها و صبر دربرابر آنها بسیار اهمیت داده میشود. یکی از انواع سختیها (ابتلا)، اذیت و آزار مؤمنان و مردان کامل ازسوی فرومایگان و اغیار و نامحرمان است . به اعتقاد صوفیه، صبر دربرابر اذیت افراد جاهل و نادان، به شکسته شدن قوای نفسانی و تجلی صفات و قدرت های الهی در روح منجر میشود و عارف را به سرچشمه و منبع کمال پیوند میدهد.
سیمای امام علی(ع) در مثنوی معنوی
حوزههای تخصصی:
در عمق افکار و عقاید مولوی و گفته های او در مثنوی، نوعی ارادت و محبت به امیرمؤمنان علی(ع) و خاندان پیغمبر اکرم(ص) وجود دارد. آراستن سخن به گوهرهای گنجینة کلام مولا و نقل و اخذ تعداد قابل ملاحظه ای از اقوال آن امام، صرفاً برای استناد و استشهاد و یا به قصد نشان دادن علم و فضل نیست، بلکه این همه تعظیم و تمجید، در قالب حکایات و ذکر اقوال، بیانگر تولی و محبت بسیار این شاعر به مولا و حاکی از افق گستردة اندیشه تابناک و عمق و گسترة نظر و وسعت دید و رشد و کمال روحی مولاناست.
این نوشته تبیین دیدگاه مولانا در مورد امیر مؤمنان و بازنمایی جلوه هایی از کلام آن امام است که آشکارا و یا به تلمیح و اشاره در مثنوی آمده و سبب جاودانگی اندیشه های بلند این شاعر گردیده است.
تجربه عرفانی و بیان پارادوکسی ( تجربه دیدار با خدا در سخن )(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر به تبیین " تجربه عرفانی" و " بیان پارادوکسی" می پردازد ؛ در بخش اول به کارکرد اصلی این دو مقاله ، در حوزه بیان توجه دارد که خارج کردن زبان از حالت اعتیادی و مرده و بخشیدن زندگی به آن است ؛ در نتیجه سخن گفتن به زبانی حقیقی و از روی صدق و یکی کردن دل و زبان . در بخش دیگر به این سوال های مهم پاسخ می دهند که آیا " متناقض نمایی" خصوصیت ذاتی تجربه عرفانی است و آیا محتوای تجربه عرفانی فقط با بیان پارادوکسی قابل انتقال است یا می توان همان تجربه را بی آنکه محتوایش از دست برود با بیان غیر پارادوکسی ارائه کرد ؟ برای پاسخ به این سوال ها ، ابتدا نظریات گوناگونی را که در این باره وجود دارد ارائه می کند که بعضی از این نظریات ، معتقدند پارادوکس های موجود در آثار عرفانی صرفا لفظی اند و بعضی دیگر ، متناقض نمایی آثار عرفانی را محصول ناتوانی زبان در بیان تجارت عرفانی معرفی می کنند ؛ اما پس از رد این گونه نظریات به این نتیجه می رسد که زبان عارفان تنها به این جهت ،متناقض نماست که تجربه شان متناقض نماست و زبان ، تجربه را درست منعکس می کند . در پایان نیز توصیف آخرین مرحله کمال زبان عرفانی – تجربه دیدار با خدا در سخن ؛ یعنی ، تجربه شطح که نقطه غایی پیوند تجربه عرفانی و بیان پارادوکسی است – می پردازد .
شرح های مثنوی در آناتولی
فلسفه و قطعیت در اسلام
هنجارشکنی در شعر صائب تبریزی
حوزههای تخصصی:
نگرش صائب تبریزی به شخصیتی معروف نظیر خضر ـ علیه السلام ـ دوگانه است. صائب در برخورد با داستان خضر(ع) و در ساختن تلمیح، گاه موافق سنت ادبی عمل می کند و گاه به خلاف عرف و عادت شاعران گذشته، با خضر(ع) و عناصر داستانی او مخالف خوانی می کند. اگر شاعرانی چون خاقانی، سعدی و حافظ با انتقادی ملیح به ماجرای خضر ـ علیه السلام ـ نگریسته اند، صائب در وسعت بخشیدن به این نگرش، تلاشی جدّی کرده است. او گاه با شماتت خطاب به خضر(ع)، خود را بی نیاز از عمر جاودان و آب حیات، صاحبِ ویژگی هایی می داند که حتی خضر به آنها دست نیافته است. بدیهی است که صائب برای اثبات نظریات و افکار خویش و نیز برای ترجیح روش سلوک خود حاضر است از خضر(ع) سبق ببرد و او را با وجود همة اعتباری که در عالم ادب و عرفان دارد، بیرون از دایرة علایق و پسندهای خود بپندارد، این نحوة نگرش، نوعی هنجارشکنی و گریز از سنت ادبی به شمار می رود.
در این مقاله، موضوعاتی دسته بندی شده که در آنها صائب تبریزی نگرش انتقادآمیز خود را متوجه ماجرای حضرت خضر(ع) کرده است.
کاوش در مجاز عقلی
حوزههای تخصصی:
در این گفتار ضمن بیان انواع مجاز، تعریفی جامع و مانع از مجاز عقلی ارائه و به علت نامگذاری، قرینه و علاقه های آن، اشاره شده است. سپس به جایگاه مجاز عقلی در علوم مختلفی چون معانی، بیان، کلام، زبان شناسی، تفسیر، فلسفه و نیز اینکه منظور از عقل، کدام عقل است، پرداخته و در این میان نظرات بزرگانی چون سکاکی، خطیب قزوینی، جرجانی، زمخشری، فخررازی، دکتر بدوی طبانه، دکتر شفیعی و دکتر کزازی مطرح شده است. در ادامه مباحثی از جمله نسبت در مجاز عقلی، اقسام این مجاز و نشانه برونی و درونی آن تبیین و در پایان نیز به بیان ایراد به تعریف سکاکی اشاره و سپس اعتراضات تفتازانی در رد مذهب سکاکی تحلیل شده است.
برای تبیین بیشتر مجاز عقلی، شواهدی از قرآن و نهج البلاغه و متون فارسی و عربی، گفتار ما را مزین کرده است.
« گرال » ، جامی بسان « جام کیخسرو »(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی عرفان تطبیقی و بازتاب اندیشه های عرفان ایران در دیگر فرهنگ ها زمینه ای را فراهم می آورد که از رهگذر آن می توان بنیان باورهای عرفان شرقی و پدیده های نمادین فرهنگ ایرانی را که در قرون وسطی و پیش از آن بر عرفان مسیحیت سایه افکنده باز شناخت. بیشتر این باورها را از چشم انداز آشنایی مغرب زمین با پیشینه های فرهنگ و اساطیر ایرانی، آیین مانی، زرتشت، اسلام و سرانجام دیدگاه های شیخ اشراق آنان سخت گره خورده است، به ویژه دیدگاه های شیخ شهاب الدین سهروردی در قصه...
دیوانگی و دیوانه نمایی در ادبیات عرفانی
حوزههای تخصصی:
عشق و محبت و زیبایی؛ یکی از دغدغه های همیشگی بشر بوده و درگیری های دنیایی و فکری با آن داشته است. این موضوعات اساسی، در عرفان نیز تبلور خاصی یافته اند تا آنجا که به عنوان یکی از بحث های عرفان در شاخه های گوناگون آن مطرح گردیده اند. عشق به معشوق، مستغرق شدن در جمال بی پایان نگار ازلی و سر کشیدن جرعه ای شراب نام محبت یار، حالتی به عاشق می دهد که او را از وادی عقل وهوشیاری به صحرای بی کران جنون و سرگشتگی می کشاند و به اصطلاح متصوفه، او را از «صحو» به «سکر» رهنمون می گردد و در بیخودی و مستی و دیوانگی از اثر می ناب وحدت، خود را بیگانه می یابد و رفتار و کرداری از او سر می زند که از عقل بشری و هوشیاری دنیوی به دور است و به حالات مجانین نزدیک تر است و همین امر، باعث به وجود آمدن حالات و کرداری می شود که بیشتر کاویده خواهد شد. این مجانین و مستان الهی در پناه این بیخودی و جنونشان، به زیباترین و ناب ترین ارتباط معنوی و درونی با معشوق یکتای ازلی شان می رسند و چنان به پختگی می رسند که از خودیِ خودشان اثری نمی ماند و آنچه برجا می ماند فقط «او»ست و لاغیر... .
ایهام و دگرسازی مقوله های دستوری
حوزههای تخصصی:
ایهام از آرایه های پندارخیز است که سخن را دوگانه یا چندگانه می کند. سخنی که ایهام دارد، توصیف دستوری یگانه و یکسانی ندارد. چرا که با هر معنی از معانی ایهامی، نوعی و نقشی ویژه می پذیرد. در این مقاله، دربارة چگونگی و چندگانگی تأثیر ایهام در مقوله های دستوری بحث و دری تازه در این زمینه به روی محققان گشوده شده است تا به این نکتة نو، به دیدة تحقیق بنگرند.
موانع معرفتی کمال در مثنوی معنوی
حوزههای تخصصی:
اهل سلوک و رهروان وادی حقیقت، رسیدن به قلة رشد و شکوفایی معرفت را «کمال» می نامند. البته مفهوم کمال به تناسب ادراک و استعداد مستعدان و طالبان، متفاوت و به اصطلاحِ اهل فلسفه، مفهومِ ذات مراتب تشکیک است، اما برای رسیدن به نور معرفت و حصول کمال، که نتیجه تهذیب اخلاق و تصفیة باطن و گسیختگی از عالم ظاهر و پیروی از پیران راستین است، باید موانعی که به عنوان پردة شهود و سد تکمیل نفس و یا حجاب حق است، از میان برداشت. از این موانع با عنوان ورطه های هولناک هوا و هوس و عقبات سلوک نام برده اند که پیمودن سنگلاخ سلوک را بر سالک سخت می گرداند و تا سالک آن موانع را نشناسد و از خود سلب نکند، نمی تواند به مقام معرفت برسد، زیرا جز از راه توسل به پیران راستین و ریاضت و مبارزه با هوای نفس، رسیدن به حقیقت ـ که کمال است ـ امکان ندارد و تنها سلوک است که آفتاب معرفت و کمال را در جهان جان طالع می دارد و جان در بندِ آدمی را بر پهناور گسترة جهان محیط می سازد و این مقیم تیره تن و محدودة جسم را به بال آزادگی بر بام جهان بینی نامحدود می نشاند.
موانعی که مانع انجذاب سالک حقیقتند، دو دسته اند: برخی از آنها جنبة معرفتی و روانی دارد که موانع معرفتی اند مانند حسد و بخل و غفلت و غم و غصه و کفر و شرک و یأس و دنیادوستی؛ و گروه دیگر جنبة عملی و در میدان عمل نمایش عملی دارند مانند تکبر و غیبت و انجام کارهای منافی عفت و نفاق و توسل به سبب و ندیدن مسبب و غیره، که سد معبر سالک و خار راه اویند، و مولوی در مثنوی این موانع را شناسایی کرده و در تقریر مطالب و مَطاوی بحث های عرفانی و پرش و پردازش معانی بلند سلوک، به آنها پرداخته و این مقاله نیز مواردی از آن موانع را بررسی کرده است.
نیمایوشیج، شاعرِ شهود و طبیعت
حوزههای تخصصی:
طبیعت با قابلیت و داشته های بی نهایت خود، همواره پشتوانه ای عظیم برای هنر و آثار هنری بوده است. هنرمندان با بهره مندی از سرمایه های طبیعت، هنر خویش را تعالی بخشیده و آن را از امکانات بسیاری بهره مند ساخته اند. نیمایوشیج، شاعر طبیعت گرای معاصر، با حضور مداوم در دامن طبیعت، توانست پیوندی فکری و عاطفی بین خود و طبیعت پدید آورد. او ذهنیتِ شعری خویش را با طبیعت، به صورتی تنگاتنگ درآمیخت و آن را جانمایة هنر خویش ساخت. تأثیرپذیری نیما از طبیعت، دستاوردهای بسیاری برایش داشته است. او نوآوری خویش را نیز مدیون طبیعت است. مشاهدة تازگی های طبیعت و درک بی واسطة او از پویایی و تحولِ جاری در آن، توانست منبع الهامش قرار گیرد و در وی به انگیزه ای عظیم برای تحول تبدیل شود. شعر نیمایوشیج از هر نظر با طبیعت ارتباط و آمیختگی یافته است. او به اشکال مختلف از امکانات طبیعت بهره برده است.