فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۰۱ تا ۳۲۰ مورد از کل ۱۶٬۶۳۷ مورد.
پرنده در شعر حافظ
تحلیل تطبیقی «ققنوس» و «آلباتروس»؛ دو شعر از نیما و بودلر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله به مطالعة تطبیقی «ققنوس» و «آلباتروس» دو شعر از نیما و بودلر می پردازد. ابتدا سعی شده است به سمبولیسم این دو شاعر اشاره شود و بعد به تحلیل تطبیقی دو شعر مذکور از ابعاد مضمونی و ساختاری پرداخته می شود و بالاخره با بیان شباهت ها و تفاوت های موجود در دو شعر تاثیرپذیری نیما از بودلر نشان داده می شود.
مراتب سلوک از منظر عطار و شبستری با تکیه بر منطق الطیر و گلشن راز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
منطق الطیر و گلشن راز با فاصله زمانی تقریباً یک قرن، مبتنی بر سیر و سلوک هستند. نویسندگان، طریقت را راهی دشوار می دانند؛ و از طریقت با عنوان وادی و مانع یاد کرده اند؛ چنان که در گلشن راز موانع سلوک آمده، و در منطق الطیر به هفت وادی (طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحید، حیرت و فقر و فنا) اشاره شده است. اگر مراتب سلوک این دو عارف با تکیه بر هفت وادی منطق الطیر و مقامات اربعین تحلیل شود، در برابر وادی طلب با اندکی تسامح، برخی مقام توبه را برای شبستری به عنوان اولین وادی اتخاذ کرده اند. شبستری بر خلاف عطار برای وادی عشق و توحید مفاهیمی بیان داشته که توأم با شطح و طامات است، و آن را نهایت تفکر می پندارد؛ اما عطار حیرت را لازمه توحید می داند. وادی چهارم در سیر و سلوک عطار (استغنا) همچون مقامات محبت، صبر، جهد، عبادت و تسلیم در شعر شبستری به کار نرفته، همان گونه که نهایت، ورع، اخلاص و ولایت در شعر شبستری آمده، اما در منطق الطیر نیامده است. این دو شاعر 27 مقام مشترک دارند که البته برخی مقامات نیز در شعر هر دو به کار نرفته است. در این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی، ابتدا هفت وادی عطار و مقامات اربعین، به عنوان مبانی تحقیق، در گلشن راز و منطق الطیر بررسی شده و مفاهیم، الفاظ مشترک و متباین در این دو، مشخص گردیده است.
سروش ایزد در شاهنامه و اوستا
منبع:
فرهنگ پاییز ۱۳۶۹ شماره ۷
حوزههای تخصصی:
تأثیر زبان و ادبیّات فارسی در ادبیّات دیوانی عثمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تعامل، تأثیر و تأثّر فرهنگ، زبان و ادب ملل مختلف امری اجتناب ناپذیر است. زبان و ادبیّات فارسی، از جهت تأثیرگذاری بر دیگر زبان ها و فرهنگ ها و تأثیرپذیری از سایر فرهنگ ها، دارای پیشینه دور و دراز و قابل اعتنایی است. تعامل زبان فارسی با زبان و ادبیّات ترکی از آن جمله است. این مسأله در دوره ای به ضرورت سیاسی، با ورود و هجوم لغات و اصطلاحات ترکی و در دوره ای دیگر به شکل مجرای تأثّر از دگرگونی های دنیای جدید و تحولات اروپا و غرب قابل مشاهده است. منظور از ادبیّات دیوانی عثمانی، ادبیّات ششصدساله ترکی از قرن سیزده تا میانه های قرن نوزدهم میلادی و به عبارتی ادبیّات ترکی دوره اسلامی تا زمان ادبیّات دوره تنظیمات است. این تأثیرپذیری چنان که از آثار و بررسی های خود عثمانی ها و محققان دوره های بعدی ترک نیز برمی آید، تنها در حوزه تأثّر ناخودآگاه و غیر مستقیم نیست، بلکه تشبّه به شاعران فارسی و تقلید از آثار آنان از باب تعمّد و تفاخر و تقلیدی آگاهانه و مستقیم است. در این مقاله با نگاهی به ادبیّات دیوانی ترک در دوره های سلجوقی و عثمانی، تأثیر سروده های شاعران فارسی بر شاعران این دوره بررسی شده نیز با ارائه تاریخچه مختصر ادبیّات قبل از تنظیمات ترک معرفی شده و شاخصه های مهم ّ آن از جمله تقلید و تأسّی از زبان فارسی، نشان داده شده است.
رابطه خدا و انسان در ادبیات خداشناسی و عرفانی با تأکید بر آثار مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی ادبیات علوم ادبی سبک شناسی مفاهیم کلی سنتی سطح فکری
- حوزههای تخصصی ادبیات حوزه های ویژه مولانا پژوهی
- حوزههای تخصصی ادبیات انواع ادبی ادبیات غنایی مناجات نامه
- حوزههای تخصصی ادبیات علوم ادبی نقد و بررسی آثار ادبی کلاسیک نظم
- حوزههای تخصصی ادبیات حوزه های ویژه عرفان و تصوف در ادبیات متون عرفانی و تحلیل عرفانی متون ادبی
این مقاله با بررسی جایگاه خدا، انسان و عشق به عنوان بنیادیترین مفاهیم جهاننگری مولوی با اشاره ای به تاریخ قدسی نخستین تجربه دیدار خدا و انسان و پرسشگریهای دوران تاریخی معاصر در این باب آغاز می شود و موضوعهایی چون ماهیت، آغازگرى و ابتکار عمل، جایگاه شوق و محبت الهی و کارکرد و نقش شفقت و مهرورزی انسانی در رابطه خدا و انسان به شیوه ای تحلیلی دنبال میگردد. جستجوی دو جانبة خدا و انسان برای نزدیکی به یکدیگر و آغازگری رابطه از سوی خداوند، تقدم ارادة خداوند بر خواست آدمی، اشاره به محبت متقابل خدا و انسان و خاستگاه الهی عشق و همچنین نقش و کارکرد شفقت انسانی جهت برقراری ارتباط با خداوند، اجابت دعا، بخشایش الهی و مصونیت از قهر الهی ازجمله نتایج حاصل از این پژوهش است.
سعدی شیرازی و سردار مغول امیر انکیانو
حوزههای تخصصی:
قطعه در شعر فارسی/ سعدی، شاعر قطعه سرا
حوزههای تخصصی:
نقد بلاغی ابیاتی از شاهنامه ی فردوسی از دیدگاه علم معانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مبنای علم معانی تناسب سخن با مقتضای اوضاع و احوال است، مواد علم معانی ساختار های نحوی است و منابع این علم در هر زبانی شاهکار های ادبی آن زبان می باشد. شاهنامه ی فردوسی یکی از مهم ترین شاهکار های ادبیات فارسی است که بررسی آن بر مبنای علم معانی برای کشف بخشی از اسرار بلاغی مختص زبان فارسی موضوع پژوهش حاضر است.
در این بررسی، مسأله این است که برای کشف و توصیف اصول و معیارهای زیبایی شاهکارهای زبان و ادبیات فارسی از دیدگاه بلاغت، لازم است این
متون به شیوه ی استقرایی مطالعه شوند. در این مطالعه، نظریه ی مهم و اساسی عبدالقاهر جرجانی (متوفی 471ه.ق)- که او را بزرگ ترین نظریه پرداز بلاغت
در ایران و اسلام می دانند- مورد توجه است. عبدالقاهر بلاغت و تأثیر را
منحصر در حوزه ی ساختارهای نحوی زبان می داند و آن را علم معانی النحو می خواند.
نگارنده با توجه به نظر این دانشمند و برخی از شاخه های زبان شناسی مانند: تحلیل گفتمان، کاربردشناسی، نظریه ی گرایس، نظریه ی هلیدی و برخی از مکاتب ادبی مانند فرمالیسم در پی اثبات این نکته بوده است که: با استقصا در متن شاهنامه ی فردوسی می توان دریافت که بسیـاری از زیبایی های این کتاب در گرو شگردهای نحوی آن است که در حوزه ی علم معانی باید از آن ها بحث شود؛ شگردهایی مانند: «واو مقابله»، «واو فوریت»، «معنی ضمنی ایجاز، اطناب و اغراق»، «انسجام»، «گفتگو» و «لحن».
نتیجه ی به دست آمده از پژوهش این است که برای تفسیر متون ادبی زبان فارسی از دیدگاه علم معانی، نمی توان به مبانی سنتی این علم اکتفا کرد و لازم است نظریه ی نظم عبدالقاهر جرجانی از شاخ و برگ های زایدی که بعد از او پیدا کرده است پیراسته شود؛ در ضمن برای این کار لازم است از نظرات مطرح در برخی از شاخه های زبان شناسی بهره گرفت. توجه به کاستی های مطالعات بلاغی سنتی در کشف شگردهای بلاغی متون لازم است و باید توجه داشت که مبانی نظری و عملی علم معانی مختص زبان فارسی از راه استقصا در شاهکارهای ادبی این زبان به دست می آید.
انواع خواب و رویا در مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خواب و رؤیا از دیرباز مورد توجه انسان بوده و در برخی از دانشها بسیار مورد توجه قرار گرفته است. علوم ادیان، اساطیر، روانشناسی، عرفان و تصوف و ادبیات از جمله دانشهایی هستند که به خواب و رؤیا کم و بیش علاقه نشان داده اند.پژوهش حاضر به بررسی خواب و رؤیا در مثنوی مولوی می پردازد و هدف آن پاسخ به این پرسشها است که: مولوی در مثنوی چگونه با رؤیا برخورد کرده و آنها را چگونه در این اثر شگرف خود به کار گرفته است. روش پژوهش کتابخانه ای و منبع مورد نظر دفاتر شش گانه مثنوی معنوی تصحیح محمد استعلامی است.در پژوهش حاضر ابتدا رؤیا از دید قرآن، حدیث، روانشناسی، عرفان و تصوف به اختصار بررسی شده، سپس به چگونگی برخورد مولوی با تمثیلات مربوط به رؤ یا در مثنوی پرداخته شده و دلایل دیدن خواب، رؤیای صادقه، تفاوت خواب اولیای حق با دنیاپرستان و مواردی از این دست در26 خواب حکایت گونه از دیدگاه مولوی مورد بررسی واقع شده است.
قصه شناسی نوش آفرین نامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نوش آفرین نامه، داستان عامیانة منثوری در شرح عشق شاهزاده ابراهیم فرزند جهانگیرشاه، پادشاه چین و دلاوری های او برای رسیدن به معشوق خود، نوش آفرین گوهرتاج، دختر پادشاه دمشق است. ویژگی های سبکی بسیاری از داستان ها یا رمانس های عاشقانه سنتی و عامیانه را در این داستان می توان دید؛ ازجمله جنبه های شگفت آوری چون خرق عادت ها، انسان ها، جانوران، گیاهان، موجودات، مکان ها و اشیای شگفت انگیز، طرح مدور، گزاره های قالبی، استفاده از اشعار و ضرب المثل ها، کنایات و اغراق ها. زبان و بیان این داستان، نیمه ادبی است. نثر آن به شیوة نثر دوران قاجار است و کهنگی آثار دورة صفویه را ندارد. افعال وصفی و عبارات عامیانة فراوانی در آن دیده می شود. بن مایه های مهم داستان های عامیانه و عیاری در داستان دیده می شود. این داستان و داستان شیرویة نامدار، الگوی داستان گویی نقیب الممالک در نوشتن داستان امیر ارسلان بوده است. این مقاله ضمن معرفی و تحلیل ابعاد گوناگون ساختاری و محتوایی داستان نوش آفرین گوهرتاج، به بیان نمونه هایی از تاثیرپذیری داستان امیر ارسلان نامدار از آن می پردازد.
مولانا و حافظ؛ دو همدل یا دو همزبان؟
حوزههای تخصصی:
در این نوشته کوشیده ام پاسخی برای این سؤال پیدا کنم که: آیا در شعر حافظ هیچ نشانه ای دال بر اثرپذیری حافظ از شعر مولانا هست یا نه؟ در انجام این کار، خود را به دو دلیل ناگزیر از تفکیک حساب محتوای شعر این دو شاعر از حسابِ صورت آن یافته ام: یکی به دلیل سرشتِ تغییرگریز و ایستای معانی و مضامین در هر فرهنگ سنتی از جمله در فرهنگ ایران؛ و دیگری به دلیل ضرورت بهره گیری از دو پایگاه نظری متفاوت (یعنی نظریه بینامتنیت و نظریه استعاره و مجازِ مرسل)، به ترتیب، برای تحلیل محتوای شعر و تحلیل صورت آن. حاصل کوشش من این بوده است که، به لحاظ محتوی، تنها می توان نشان داد که میان این دو شاعر نوعی همدلیِ معطوف به هم فرهنگی وجود دارد و، به لحاظ صورت، شعرِ این دو هیچ شباهتی با یکدیگر ندارد؛ چه، اولاً شعر مولانا شعری صورت شکن است؛ حال آن که شعر حافظ شعری است سخت صورتگرا؛ ثانیاً شعر مولانا شعر سلوک در راستای محور همنشینی است؛ حال آن که شعر حافظ شعر عروج در راستای محور جانشینی است؛ و ثالثاً حافظ، به شهادت شعر او، از مولانا بیش از آن مضمون و صورت در جهت بهینه سازی وام نگرفته که از شاعران دیگر مضمون و صورت وام گرفته است.
آخرین تیر «بررسی تطبیقی اسطوره آرش و فیلوکتتس»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یافتن وجوه مشترک میان اسطوره های اقوام هم ریشه، امری بدیهی است. این مقاله اسطوره آرش را از ادبیات باستانی ایران با فیلوکتتس از ادبیات باستانی یونان مقایسه می کند. براساس این اسطوره ها، قهرمان هر دو داستان با پرتاب تیری، به دو جنگ فرسایشی نسبتاً طولانی مدت در برابر دشمنانشان پایان می بخشند؛ بدین معنی تا زمانی که تیر و کمان آرش به کار نمی افتد، جنگ و گریز بی فرجام دوازده ساله ایران و توران به سرداری منوچهر و افراسیاب به سرانجام نمی رسد و تا وقتی که تیر و کمان فیلوکتتس به میدان نمی آید، نبرد ده ساله یونانیان برای تسخیر تروا پایان نمیپذیرد. نویسندگان در این تطبیق، با توجه به اسطوره شناسی تطبیقی ، شباهت های دو روایت را در دو بخش ساختاری و معنایی ذیل نه محورِ «نوع سلاح دو قهرمان و ارتباط آن با نیروهای مافوق بشری، دخالت خدایان در پرتاب تیر، ارتباط دو قهرمان با امر قدسی و پیوند آن دو با مکان های مقدس، فرجام کار قهرمانان از منظر مینوی، پایان دادن به دو جنگ فرسایشی، نقش محاصره در دو داستان و تاثیر اسطوره ها بر ادبیات پس از خود» و تفاوت های ساختاری و معنایی آن دو را ذیل هفت محور «مکان، زمان و ویژگی های آن، قالب روایت، انگیزه قهرمانان، ارزش های ملی، پایان کار دو نبرد و تفاوت در پایان کار قهرمانان از لحاظ مرگ و زندگی»، بررسی می کنند. نتایج بررسی، خویشاوندی و تجربه های مشترک اقوام هم خانواده هندو اروپایی را، که در حماسه ها و قصه های آن ها تجلی یافته است، نشان می دهند.
دژهوش دبا ( قلعه ذات الصور )؛ آخرین داستان مثنوی مولوی
حوزههای تخصصی:
29426
ادبیّات تطبیقی چیست؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زیگبرت پراور (1925-2012) استاد ادبیات تطبیقی دانشگاه آکسفورد بود. کتاب درآمدی بر مطالعات ادبی تطبیقی (1973) پراور از معتبرترین کتاب های درسی کلاسیک این رشته در دانشگاه های معتبر جهان محسوب می شود. شالوده این کتاب بر این اصل استوار است که ادبیات ملی بدون شناخت ادبیات سایر ملل به درستی فهمیده نمی شود. در این کتاب پراور نظریه ها و روش های تحقیق در ادبیات تطبیقی را در ده فصل با ذکر مثال توضیح می دهد و برای دانشجویان ادبیات فارسی و خارجی و سایر رشته های علوم انسانی که به مطالعات بینارشته ای علاقه مند قابل استفاده است. این مقاله ترجمه فصل اول این کتاب است که سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه ها (سمت) به صورت درس نامه نظریه و روش تحقیق ادبیات تطبیقی به زودی آن را منتشر خواهد کرد.
بررسی محتوایی شعر کودک در دهه هفتاد ( گروههای سنی الف ، ب و ج )(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
موضوع اصلی مقاله، بررسی محتوایی شعر کودک در دهه هفتاد است. بدین منظور ابتدا مجموعه اشعار منتشر شده در این دهه را مورد بررسی و مطالعه دقیق قرار دادیم. مجموعه مضامین موجود در شعر این دوره، در شش محور اصلی خلاصه شد: مضامین طبیعت گرایانه، مضامین سرگرم کننده و لذت بخش، مضامین سیاسی -اجتماعی، مضامین دینی، مضامین آموزشی ـ علمی و مضامین تربیتی ـ اخلاقی. سپس در صدد برآمدیم که فراوانی هر مضمون را در شعر این دهه مشخص کنیم و در عین حال فراوانی هر موضوع را در اشعار گروههای سنی «الف»، «ب» و ج مشخص کردیم. سپس به سراغ هر دسته از مضامین رفتیم و سعی کردیم با یافتن معیارهای علمی، نقاط ضعف و قوت اشعار را مشخص کنیم. این مقاله به ما نشان می دهد که شعر دهه هفتاد از جهت محتوایی چه وضعیتی دارد.
جنسیت در آثار رمان نویسان زن ایرانی
حوزههای تخصصی:
جنسیت در ایران همواره توسط گفتمان های مردان تعریف شده است. تولید نظام های معنایی در طی سده ها در انحصار مردان بوده است. نویسندگان آثار ادبی در ایران همواره مردان بوده اند و جز استثناهایی معدود، صدای زنان شنیده نشده است. اما در سالهای اخیر با رشد حیرت آور زنان نویسنده در ایران مواجه بوده ایم. آثار زنان نویسنده مورد استقبال مخاطبان قرار گرفته و به بحث های متعددی در حوزه فرهنگی ایران منجر شده است. اکنون زنان ایران توانسته اند خود را ابراز کنند، صدایشان شنیده شود و خود در تعریف و تصویر جنسیت خویش مشارکت داشته باشند. آثار آنان را می توان همچون هرمحصول فرهنگی دیگر به صورت شکلی از بازنمایی نگریست که سرنخ های مهمی درباره نظام عقیدتی فرهنگی به دست می دهد. این مقاله می کوشد از خلال ردیابی نظام های بازنمایی جنسیت در آثار برخی نویسندگان زن ایرانی به این پرسش پاسخ دهد که جنسیت زنانه در آثار زنان رمان نویس ایرانی چگونه تصویر می شود؟ آیا بازنمایی زن در این رمان ها به بازتولید ایدئولوژی جنسیتی مسلط یاری می کند یا علیه آن می شورد؟ و اینکه آیا تفاوتی میان بازنمایی زنان در رمان های مختلف مورد مطالعه وجود دارد؟
رمان های مورد بررسی دو دستگاه متمایز بازنمایی زنانگی را آشکار می کنند که آن ها را می توان «تصویر سنتی زن» و «تصویر زن جدید» نامید. زن سنتی با مفاهیمی همچون خانه، سکون، مصرف، خواندن، کار خانگی، وابستگی و گذشته بازنمایی می شود و زن جدید با مفاهیمی همچون تحرک، تولید، استقلال و آینده. تصویر زن سنتی تصویری در خدمت روابط جنسیتی قدرتی است که ایدئولوژیِ مردسالارِ مسلط سعی در حفظ و بازتولید آن دارد و تصویر زن جدید بدیلی در برابر ایدئولوژی مسلط است. رمان های عامه پسند بازتولیدکننده ایدئولوژی مردسالار مسلط است و رمان های نخبه گرا در برابر آن موضعی برانداز دارند. اما نوع نوظهوری از رمان های زنان که مرزهای میان ادبیات نخبه گرا و عامه پسند را مخدوش کرده اند، بدون گسست از سنت های فرهنگی موجود تلاش دارند تا با برخوردی انتقادی و پرسشگر از این سنت ها موقعیت زن در جامعه را تجدید نظر و بازاندیشی کنند.