مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
ققنوس
حوزه های تخصصی:
پژوهش های کهن درباره موسیقی، آن را متعلق به طبیعت و عناصر دانسته اند و این علم را منشعب از اصوات طبیعت بخصوص آوای پرندگان خوش آهنگ فرض کرده اند. با جستجو در روایات کهن اساطیری، همچنین متون ادبی می توان رابطه پرندگان خوش نوا را با موسیقی بررسی کرد، پرندگانی چون قو، قمری و...،پرندگان اسطوره ای چون ققنوس، سیمرغ، سانگ سانگ و... و پرندگانی مقدس، مانند کرشیپ ته.
تحلیل تطبیقی «ققنوس» و «آلباتروس»؛ دو شعر از نیما و بودلر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به مطالعة تطبیقی «ققنوس» و «آلباتروس» دو شعر از نیما و بودلر می پردازد. ابتدا سعی شده است به سمبولیسم این دو شاعر اشاره شود و بعد به تحلیل تطبیقی دو شعر مذکور از ابعاد مضمونی و ساختاری پرداخته می شود و بالاخره با بیان شباهت ها و تفاوت های موجود در دو شعر تاثیرپذیری نیما از بودلر نشان داده می شود.
بررسی عملکرد روایت در اشعار نیما با تکیه بر نشانه شناسی ققنوس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«ققنوس» نیما را باید از مهم ترین آثار در سرآغاز سرایش شعر نو دانست. این شعر علاوه بر ویژگی های ادبی، از نظر روایت شناسی نیز تغییر عمده ای در شیوه شاعری نیما به شمار می رود. روایت شناسی اشعار نیما از این جهت حائز اهمیت است که با شروع سرایش شعر نو، نوع روایتگری در شعر فارسی دستخوش دگرگونی شده است.
در تحقیق حاضر با تلفیق شیوه های روایت شناسی و نشانه شناسی، ابتدا نشانه ها و رمزگان در متن انتخابی، از نظر کمی و کیفی مورد بررسی قرار گرفته و سپس برمبنای نتایج حاصله، ویژگی های روایی آن تحلیل شده است. براساس این پژوهش، نه نیمای افسانه تا ققنوس را می توان رمانتیک کاملی دانست و نه نیمای ققنوس به بعد را سمبولیست کامل. روایت در اشعار نیما که در ققنوس شکل پخته تر و قابل قبول تری یافته است، در سروده های پایانی عمر او بسیار غنی تر و درونی تر شده است. از این به بعد، اشعار وی کوتاه تر شده و بسیاری توضیحاتِ اضافه از آثار او حذف گردیده است.
بررسی عناصر مدرنیسم در شعر ققنوس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله ی حاضر می کوشد با بازخوانیِ «محتوا» و «صورت» در شعر «ققنوس» نیما، وجوهِ «مدرن» بودن را در آن واکاود و نشان دهد که اگر ققنوس «سرآغاز شعرِ مدرنِ فارسی» قلمداد می شود، این «مدرن بودن» در کدام وجوهِ این اثر و چگونه خودنمایی می کند. برای رسیدن به هدف یاد شده، نخست ویژگی های «پارادایم»های «پیشامدرن» و «مدرن» به شکلی گذرا و فشرده از منابع استخراج و ذکر گردیده و پس از آن، آرایِ منتقدان درباره ی شعر «ققنوس» ، با آن مطابقت داده می شود و در صورت یافتن جنبه های مشترک میان این دو نظرگاه (ویژگی های اصلی و حدّاقّلی شعر و ادب مدرن و محوری ترین ویژگی های ققنوس) و هم سویی آن ها کوشش می شود جنبه های مدرنیستی شعر ققنوس، بازخوانی و بررسی و تحلیل شود. یافته های پژوهش نشان داد شعر ققنوس هم از جنبه های صوری به سوی مدرنیسم حرکت کرده است که تغییر و آزادسازیِ قالب و واکاویِ نمودهای چندمعنایی در این بخش ، نقش ویژه ای داشته است و هم از جنبه ی محتوایی، این حرکت دیده می شود؛ چون یکی از ویژگی های مهم مدرنیسم، نشان دادن مصادیق و اهمیّتِ ویژه ی تنهایی است. «گونه شناسی» تنهایی های ققنوس، نشان می دهد اصلی ترین تنهاییِ مطرح شده در شعر، تنهایی وجودی و باطنی از نوع «درک ناشدگی» است که با نگاه و خصلتِ پیامبرگونه ی نیمای نوپرداز، تناسبی تام دارد و با تنهایی مطرح در شعرهای قبل به ویژه «افسانه» که بیش تر رنگ و بوی «جداماندگی» یا «غربت» دارد، به طور کلی متفاوت است.
توظیف أسطورة العنقاء (قُقنوس) فی قصیدتی «قُقنوس» لنیما یوشیج و«عصرالجلید وبعد الجلید» لخلیل حاوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
إنّ أسطورة طائر العنقاء أو ققنوس من أهمّ الأساطیر الّتی استخدمها الشّعراء المعاصرین فی أشعارهم. ومن أولئک الشّعراء؛ نیما یوشیج رائد الشّعر الحر فی الأدب الفارسی الحدیث، وخلیل حاوی. ونحن نحاول فی هذا المقال أن نجیب على هذا السّؤال: هل الشّاعران نجحا فی توظیف هذه الأسطورة فی قصیدة ققنوس وعصر الجلید وبعد الجلید؟ وبعد دراسة الأسطورة فی القصیدتین المذکورتین سنرى أنّ الشّاعرین وظفا هذه الأسطورة لکی یصوّرا أجواء بیئتهما الاجتماعیّة. کما استخدما کیفیّة مماته وحیاته من جدید تعبیرا لأملهما وأهدافهما السّامیة. وقد تناولت فکرتهما العناصر الموجودة فی الأسطورة بأحسن صورة. أمّا المنهج الّذی انتهجه هذا البحث هو المنهج المقارن الّذی یرکّز علی وجوه الشّبه والخلاف فی استخدام أسطورة العنقاء (ققنوس).
"ققنوس" و "فینیق" در اشعار نیما و آدونیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
علی اسفندیاری (نیما یوشیج) و علی احمد سعید (آدونیس)، از شاعران برجستة معاصرِ فارسی و عربی هستند که دستی بر اسطوره و رمزگرایی دارند. یکی از این اسطوره ها «ققنوس» و «فینیق» است که از مشترکاتِ اساطیر ایرانی و سامی هستند. در این مقاله از شیوة توصیفی- تحلیلی با رویکرد تطبیقی استفاده شده است؛ به این ترتیب که نخست، طرح اولیه و ویژگی های اساطیری ققنوس و فینیق، براساس منابع اسطوره ای ایرانی و سامی بیان گردیده و سپس، به مسئلة بازتولید این اسطوره ها در قالب شعر نو فارسی و عربی پرداخته شده است. در گام بعدی، این دو اسطوره از نظر وجوه تشابه و تفاوت و چگونگی کاربردشان در جهت بیان مسائل سیاسی- اجتماعی عصر نیما و آدونیس مقایسه شده اند. یافته های این تحقیق نشان می دهد که نیما و آدونیس، اسطورة «ققنوس» و «فینیق» را به طور نمادین و با وجه شبهی تازه، متفاوت با اشعار پیشینیان، در سروده های خود به کارگرفته اند که هم رمز و نمادی برای خود شاعر است و هم جهت القای مفاهیمِ سیاسی- اجتماعی مدّنظر ایشان به کارگرفته شده است؛ به نوعی که هر دو شاعر، از این اسطوره برای مضمونی واحد و رسالتی مشابه بهره برده اند.
طایر الموت والانبعاث فی شعر نیما والسیاب؛ دراسه مقارنه حول قصیدتی ققنوس، والقصیده والعنقاء(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
للطایر الأسطوری حضور کبیر فی الأدب والفلسفه، تطرقت هذه الدراسه إلی باب الکشف عن کیفیه حضور طایرین أسطوریین فی مساحه صغیره من الأدب وتبیان دلالتهما عند شاعرین کبیرین یعدان من أبرز المؤسسین للشعر العربی والفارسی الحداثوی وهما السیاب فی قصیدته «القصیده والعنقاء» ونیما یوشیج فی قصیدته الشهیره التی تعتبر أولى قصاید الحداثه وهی قصیده «ققنوس» وکل ذلک بعد مقدمه قصیره حول الطایر الأسطوری، ویمکن أن نعتبر هذه الدراسه فی عداد دراسات التوازی أو قل إنها تندرج فی إطار الإتجاه الفرنسی الجدید للأدب المقارن الذی یبحث عن حضور المیثات الأدبیه فی الآداب المختله والذی من شأنه أن یبحث فی الأدبین من أجل تتبع التأثیرات أو عن مجرد مشابهه. یمکنک أن تحصل علی اشتراکات واختلافات عده بین هاتین القصیدتین. أما الاشتراک الرییس فهو استخدام الأسطوره فی کلتا القصیدتین لتمثیل خلق الأثر الفنی بموت یأتی بحیاه جدیده تتمثل فی تکون أثر فنی جدید علی صعید تاریخ الأدب الفارسی المعاصر، وتکون شعر الحداثه عند نیما وعلی صعید تکون وجودی عام عند السیاب، علی أنقاض الشاعر/ ققنوس عند نیما وعلی أنقاض القصیده المتکونه سابقا عند السیاب. وقصیده نیما «ققنوس» تحظى ببنیه سردیه عبر انسجام شبکه من الدلالات وتراعی تقنیه المعادل الموضوعی بأقصى درجاتها تبعد جو القصیده بشکل تام عن الغناییه والمباشره، لکن السیاب یشیر إلى قضیته المدروسه فی القصیده بغناییه ومباشره أکثر.
مطالعه ی تطبیقی پرندگان اسطوره ای در ایران و تمدن های مجاور؛ مطالعه موردی: سیمرغ و عنقا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جلوه هنر سال دهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۲ (پیاپی ۲۰)
55 - 66
حوزه های تخصصی:
در داستان ها، اسطوره ها و افسانه های ملل مختلف می توان نقاط مشترک و مولفه های یکسانی را جستجو نمود، این اسطوره های مشترک، به تشابه در نقش مایه ها نیز منتهی می شود، از این رو می توان با بررسی این مولفه ها به بن مایه ی مشترک و اصلی آنها دست یافت. در تحقیق پیش رو به بررسی اسطوره ی سیمرغ در ایران و پرندگان اسطوره ای مشابه در تمدن های همجوار براساس نقش مایه ی آنها در آثار فلزی، سفالی، نقاشی، کاشی کاری و مجسمه پرداختیم؛ تا به شناخت جامعی درباره ی افسانه های پیرامون آنها و نقش مایه هایشان دست یابیم. در این نوشتار ابتدا به مبانی نظری این اسطوره ها با تکیه بر منابع تاریخی، ادبی و آثار هنری باقی مانده پرداخته شد؛ روایات مربوط به تولد، زندگی و مرگ آنان استخراج و سپس مشهورترین نقش مایه ی آنان بررسی شد. تا به ردیابی این فرضیه پرداخته شود که میان این اساطیر چه نقاط مشترک مهمی وجود دارد. بنابر یافته های حاصل از مطالعات و مقایسه ها که به شیوه ی تحلیلی و توصیفی انجام شده است، این اسطوره ها در برخی از ویژگی ها نقاط اشتراک بارزی دارند که می توان به نامیرایی، عمر جاویدان، دشمن بدی، تولد دوباره، خودکشی، نداشتن جفت و کمک رسانی اشاره نمود؛ همچنین در نقش مایه ها داشتن هیبت قوی، بال های پرندگان، پنجه های قوی و زیبایی از ویژگی های مشترک آنهاست.
تحقیقی درباره مرغ افسانه ای، ققنوس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ققنوس از مرغان افسانه ای متون ایرانی (فارسی و عربی) است که اصل داستان آن خاستگاه غیر ایرانی دارد. کهن ترین توصیف این پرنده بدون آوردن نامش در البلدان ، گرشاسپ نامه و تحفه الغرائب است و المعتبر فی الحکمه بغدادی به زبان عربی نخستین اثری است که آن را با ذکر نام معرّفی کرده. ققنوس در ادبیّات کهن فارسی بسیار کم (حدود بیست بار) و در ادب معاصر فراوان مورد توجّه شعرا و نویسندگان قرار گرفته است. در این مقاله پس از نگاهی به مهم ترین مآخذِ فارسی و عربیِ مربوط به ذکر نام و یا معرّفیِ این پرنده، همه ویژگی های آن از این متون استخراج و طبقه بندی شده است. سپس تمام شواهدِ کاربرد آن در شعرِ گذشته فارسی و بعضی نمونه های مهمّ آن در شعر معاصر آورده و بررسی شده است. در پایان نیز به مرغانِ مشابهِ ققنوس در برخی منابع و همانندی هایِ این مرغ با فونیکسِ روایات غربی پرداخته شده.
تجلی اسطوره ققنوس وتطور معنوی آن در شعر محمود درویش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اسطوره ققنوس در شعر محمود درویش با آرمان ملّت مظلوم فلسطین و مبارزه برای رهایی از یوغ اشغالگران صهیونیست، شوق بازپس گیری اراضی اشغال شده علیرغم جنگ و کشتار و جنایات فراوان، و نیز تحوّلات شعری اش گره خورده است. او ققنوس را به عنوان نماد مقاومت و ایستادگی، و سر برآوردن از خاکستر مرگ بازخوانی کرده است. ققنوس در شعر محمود درویش از اولین دیوانی که بدان اشاره کرده است یعنی «أحبّک أو لا أحبّک» تا «کزهر اللوز أو أبعد» که آخرین دیوان اوست دستخوش تغییراتی گشته است، که در مقاله حاضر به تحلیل و بررسی ابعاد آن پرداخته ایم. مهم ترین نتیجه پژوهش در سه مسأله تجلّی یافته است: اول اینکه، اسطوره ققنوس در شعر محمود درویش به دنبال این است که بگوید که مردم فلسطین و نیز آرمان او هیچوقت نخواهد مرد، بلکه هر زمان از خون شهدایش جوانان غیوری پرورش یافته و راه آنان را ادامه خواهند داد. دوم اینکه، ققنوس در شعر درویش برخی موارد با سخن از زن و مرد همراه است که نماد زایش هستند. سوّم اینکه ققنوس در مراحل پایانی حیات درویش نماد جدال او با مرگ و رستاخیز دوباره است. روش تحقیق در مقاله حاضر تحلیل و توصیف است، و سعی کرده ایم به نقد و تحلیل اسطوره ققنوس و تحوّلات معنایی آن در شعر این شاعر بزرگ بپردازیم.
رمزپردازی افسانه ققنوس«در گذاری از اسطوره به عرفان»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در بسیاری از اسطوره ها و نمادپردازی ها ، نکات مشترکی می توان یافت که ریشه در ناخودآگاه مشترک جمعی بشر دارد و از نزدیکی باورهای فره نگی و مع نوی جهانیان حکایت می کند. اسطوره جهان شمول ققنوس نیز از جمله اساطیری است که اگرچه دگردیسی های فراوان یافته است - اسطوره کوتزال کواتل را می توان صورت دگردیسی یافته ای از اسطوره ققنوس دانست - ولی می توان نکات مشترک و بویژه بن مایه مرگ و رستاخیز را در تمامی چهره های نموده شده از این پرنده خورشیدی، تشخیص داد. این حقیقت که مرگ، گذاری به نوع برتری از هستی و عالی ترین راه برای دست یابی به نوزایی است، در این اسطوره نموده شده است؛ مضمونی که در سیری صعودی به عرصه عرفان راه یافته، به صورت رستاخیز روحانی و ولادت ثانوی جلوه گر شده است و بدین سبب ققنوس، این پرنده افسانه ای، جنبه ای غیر عینی و چهره ای قدسی یافته است. ققنوس رمز روحی تعالی یافته است که به ساحت ورای مرگ گام می نهد. در مقاله حاضر، که به روش کتابخانه ای و به شیوه تحلیلی-توصیفی انجام شده، با نگاه به اساطیر برخی ملل، جایگاه اسطوره ای، عرفانی ققنوس، پرنده آتش، تبیین گردیده است.
کارکرد نمادین «ققنوس» در شعر «نیما»
حوزه های تخصصی:
یکی از مهم ترین دلایل ابهام و پیچیدگی شعر نو به کارگیری اسطوره است. اسطوره بازتاب دهنده ی فرهنگ، اندیشه و دریافت انسان های گذشته برای توجیه چیزی است که از راه عقلی آن را نمی توانستند اثبات کنند؛ البته اسطوره فقط مربوط به دنیای باستان و انسان های نخستین نیست و بر زندگی و باورهای انسان های امروز نیز تأثیرگذار است. اسطوره سازی هیچ گاه متوقف نمی شود و همواره ادامه دارد. یکی از تجلی گاه های اسطوره و اسطوره سازی هنر و به ویژه ادبیات است. ققنوس یکی از اساطیر ذهنی است که بر اساس برداشت های انسان های کهن شکل گرفته است و در میان فرهنگ ها و اقوام گوناگون با اسامی مختلف و ویژگی های شبیه به هم وجود دارد. در ادبیات معاصر فارسی به این اسطوره توجّه شده است و شاعران با برداشت های گوناگون خود از ققنوس، آن را به گونه ای نمادین به کار گرفته اند. «نیما یوشیج» یکی از شاعرانی است که اسطوره ی ققنوس در شعر او جایگاه ویژه ای پیدا کرده است. گردآوری داده ها در این مقاله به شیوه کتاب خانه ای صورت گرفته است و روش پژوهشِ آن تحلیلی-توصیفی است که در آن قرائتی تنگاتنگ از شعر «ققنوس» با توجه به ویژگی های این اسطوره ارائه شده است. ققنوس در شعر نیما، به عنوان نمادی خصوصی به کار رفته است که منظور از آن «شعر فارسی» است. در این مقاله بر قرینه هایی که در این زمینه در شعر «ققنوس» وجود دارد، تأکید شده است.
تحلیل بوطیقای «سیمرغ» و «ققنوس» در گذار از حماسه و عرفان به شعر نو فارسی با تکیه بر شعرِ «ققنوس» نیما یوشیج(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش زبان و ادبیات فارسی زمستان ۱۳۹۹ شماره ۵۹
19-48
حوزه های تخصصی:
سیمرغ و ققنوس به مثابه موجوداتی اسطوره ای، جلوه های تصویری متفاوتی در هر یک از گونه های ادبی دارند. مدعای مقاله اثبات، این است که این پرندگان از حیث وجودی دارای ویژگی های متعددی هستند که هر گونه ادبی به فراخور بافتار خود، بر بخشی از آن ویژگی ها توجه می کند و این نکته در گذارِ شعرِ کلاسیک به نو فارسی کاملاً مشهود است. برای اثبات مدعای مطرح شده، شباهت ها و تمایزهای وجودی سیمرغ و ققنوس را در نمونه های برجسته حماسی، عرفانی و شعر نو بررسی کرده ایم و تمایز نگاه نیما را از این منظر تحلیل نموده ایم. پژوهش حاضر در پی پاسخگویی به دو سؤال اساسی است: خوشه های تصویری سیمرغ و ققنوس در گذار از حماسه و عرفان به شعرِ نو فارسی دچار چه تحولاتی شده است؟ بوطیقای تصویرِ ققنوس در شعرِ «ققنوس» نیما تا چه اندازه معرفِ نگاه نوی است که او به دنبال طرح و بسط آن در شعرِ نو فارسی بوده است؟ نتایج این پژوهش نشان می دهد که نیما با بهره گیری از آشنایی ذهن انسان ایرانی با تصاویرِ سیمرغ و ققنوس، این بار ققنوس را در ساختاری سمبولیک و با غلبه دادن وجه عینیت گرای شعرش و برای ارائه اندیشه سیاسی- اجتماعی اش به کار می گیرد، حال آنکه در اشعار سمبولیک پیش از او، همواره وجه انتزاعی شعر غلبه داشت. علاوه بر این ارائه روایت تام و البته کوتاه این شعر، در پرتو انسجام تصاویر شعری، تلاش تازه نیما را برای جایگزین کردن «تصویر به جای تصریح» نشان می دهد.
تحلیل تطبیقی نقش سی مرغ در اساطیر ایران با نقش عقاب و ققنوس در اساطیردیگر تمدن های باستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
سیمرغ در اساطیر ایرانپرنده ای مرتبط با آسمان و خورشید است که بیانگر اهمّیّت ویژهآسمان و خورشید در اندیشه و زندگی ایرانیان است و از این رو گاهی سیمای ایزدی به خود می گیرد. به دلیل اهمّیّت نقش خورشید و آسمان در زندگی بشری و باورها و اعتقادات آنها، در دیگر تمدن ها نیز پرندگانی دیگر مانند ققنوس و عقاب و حواصیل، کارویژه سیمرغ را در اسطوره ها ایفا می کنند. در این جستار، به بررسی تطبیقینقش برخی از پرندگان در اساطیرتمدن هایی چون ای ران،ی ونان، چین، مصر، آمریکا و بعض ی از تمدّن ه ای مشه ور، ب ه منظ ور شناخت وجوه مشترک آنها، پرداخته شده است. شاخص ترین وج ه مشترک سیمرغ و پرندگان مشابه آن، نوزایی و حیاتبخشی و عامل پیوند میان زمین و آسمان یا عالم مادّی با عال م علوی ب وده و مردمان سرزمین های مختلف، ب ه هنگ ام روی اروی ی ب ا مشکلات، برای ب رط رف شدن دشواری ها، به آنها پناه می برده اند.
بررسی تطبیقی کارکردهای اسطوره ققنوس در منطق الطیر عطار نیشابوری و اشعار ادونیس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۶ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۶۲
45 - 66
حیوانات از هنگام شکل گیری جوامع بشری، نقش عمده ای را در زندگی اجتماعی انسان برعهده داشته اند. حیوانات مهمترین پروراننده، یاریگر و دشمن انسان ها بوده و بشر از گذشته تا کنون در فرهنگ، اسطوره، حماسه و تمام ژانرهای ادبی خود از آنان بهره گرفته است. مرغان اسطوره ای از مهمترین حیوانات اساطیری و ققنوس یکی از شاخص ترین پرندگان اساطیری است. مرغان اسطوره ای از مهمترین حیوانات اساطیری هستند که در شعر فارسی و عربی حضوریافته اند و ققنوس یکی از شاخص ترین پرندگان اساطیری است که به سبب صفات برجسته ای که در وجود این پرنده نهفته است، امکانات تأویلی بالقوه و متعددی را در اختیار ادبیات و شعر فارسی و عربی گذاشته است . نتایج تحقیق نشان می دهد که کارکردهای خاستگاه، خاکستر و زاده شدن، آوای ققنوس و میرایی از مهمترین کارکردهای اسطوره ققنوس در منطق الطیر عطار است. از مهمترین کارکردهای ققنوس در اشعار ادونیس نیز می توان به نگرش شخصی در ابتدای راه به این اسطوره، درآمیختن و دگردیسی اسطوره ققنوس و بخشیدن جنبه اجتماعی به آن است.
اسطوره های مشترک در شعر شفیعی کدکنی و آدونیس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال نهم بهار ۱۳۹۴ شماره ۳۳
129 - 143
حوزه های تخصصی:
شفیعی کدکنی و ادونیس از شاعران معاصر نوگرا هستند که روحیات مشابه و زبان شعری نزدیک به یکدیگر دارند؛ هر دو در روستا و دامان طبعیت بزرگ شده اند. هر دو درآغاز به شعر و ادبیات کلاسیک دلبستگی عمیق داشتند و به همان سبک شعر می سرودند و بعدها به شعر نو گرایش پیدا کردند. شفیعی شاعر معاصر ایران و ادونیس شاعر معاصر عرب از قریحه و فطرت شاعری، در شعر خویش از دیدگاهی انسانی و اجتماعی سخن می گویند. اندیشه ها و دریافت ها و پدیده های زیبای جهان شاعرانه خود را به صورتی دلکش و پر تأثیر در قالب نماد به ما عرضه می کنند. در مقاله حاضر تلاش می شود اسطوره های مشترک در شعر این دو شاعر نوپرداز و زبان آور بررسی شود.
از ققنوس شکسپیر تا سیمرغ عطار: بررسی گذار از عالم محسوس به عالم مثال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پوفسور آی. ای. ریچاردز از چهره های تأثیرگذار در نقد و نظریه ادبی سده بیستم است که در سخنرانی به وجوه معنایی منظومه کوتاه شکسپیر و بیان چند مصراع از منطق الطیر عطار درباره ققنوس اشاره می کند. همین اشاره مختصر، نگارنده را برآن داشت تا در این مقاله به وجوه شباهت و تمایز میان دو اثر عطار و شکسپیر در توجه به مضمون سیر و سلوک عارفانه بپردازد. شیوه اصلی پژوهش حاضر مبتنی بر تحلیل کیفی محتوای دو اثر و همچنین مضمون شناسی تطبیقی است. شعر شکسپیر درباره مجلس عزایی است که پرندگان برای دو عاشق و معشوق یعنی قمری و ققنوس تدارک دیده اند که به تازگی درگذشته اند. عامل پیوند شعر شکسپیر به سنت عرفان فارسی، نوعی معرفت عرفانی است که از طریق کشف و شهود به دست می آید و نه از رهگذر آگاهی و استدلال منطقی. مهم ترین وجه شباهت میان دو اثر، یکی شدن سی مرغ در منظومه عطار و قمری با ققنوس در شعر شکسپیر است. مهم ترین وجه تمایز نیز این است که مرغان در منظومه عطار، سیر و سلوکی عارفانه را برای وصال با سیمرغ آغاز می کنند، اما در شعر شکسپیر، نه سیر و سلوک، بلکه عشق پاک و افلاطونی میان ققنوس و قمری در جریان است. دیگر اینکه هر دو اثر به مفهوم خرد توجه نشان می دهند: خرد از این سیر و سلوک و از این یگانگی و فناپذیری عاشق و معشوق، حیرت می کند. با این همه، مهم ترین وجه مشترک این است که هم سی مرغ و هم قمری و ققنوس برای آنکه بقا و دوام یابند، باید فنا شوند: سی مرغ، بقای خود را در سیمرغ؛ و قمری و ققنوس بقای خود را در ققنوس تازه تولدیافته می بینند. در نهایت، وحدت وجود در عرفان اسلامی با عشق افلاطونی تناظر و همسانی کلی پیدا می کند: هر دو از عالم محسوس درمی گذرند و به جهان مثالی وارد می شوند.