مطالب مرتبط با کلیدواژه

گارودا


۱.

بررسی تطبیقی گارودای هندی و سیمرغِ مینیاتورهای ایرانی (عهد صفوی)

کلیدواژه‌ها: اسطوره سیمرغ نگارگری دوره صفویه گارودا مینیاتورهای ایرانی

حوزه‌های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی ادبیات ادبیات و مطالعات بین رشته ای اسطوره شناسی
  2. حوزه‌های تخصصی ادبیات ادبیات و مطالعات بین رشته ای هنر
تعداد بازدید : ۱۷۷۱ تعداد دانلود : ۱۰۶۷
ایران و هند، از دیرباز دو تمدن کهن و غنی محسوب می شود که خاست گاه های مشترک فرهنگی شان باعث شده تا نمادها، نشانه ها و رمز هایی هم سان برای نسل ها و عصرهای پس از خویش، بجای گذارد. بررسی این اشتراکات فرهنگی و تمدّنی به مدد جستار در نمادهای بجا مانده از آن اعصار طلایی، هر جوینده ای را به رازهایی نهفته در بطن تاریخ هدایت می کند. در نقاشی های ایران پس از اسلام، تصویر پرنده ای دیده می شود که از چشم انداز زیبایی شناختی، پرنده ای عظیم با بال های فراخ و رنگ های نیکو در میان عناصر طبیعت است. این پرنده که سیمرغ نامیده می شود، بی شک از مهم ترین بن مایه های اسطوره هاست که در شعر و ادب و فرهنگ گذشته ما تجلّی بارز یافته است. «گارودا» در سنت ادبی - اساطیری هند همانند سیمرغ در فرهنگ ایران به «شهریارپرندگان» مشهور است؛ پرنده ایست از خدایان حیوانی، تند پروازتر از باد و مرکوب ویشنو که از احترامی بسیار نزد هندوان برخوردار است. نقش سیمرغ و گارودا از جمله زیباترین نقوشی است که به طرزی بسیار استادانه در تزیین بسیاری از آثار هنر اسلامی دوره صفوی، بویژه نگارگری کار شده است. این مقاله سعی دارد به بیان نمادین نقش سیمرغ و گارودا که در آثار نگارگری دوره صفوی تجسم یافته، بپردازد. بدین منظور در ابتدا گارودای هندی به همراه مشخصات آن و پس از آن، سیمرغِ مینیاتورهای ایرانی(عهد صفوی) به روش توصیفی مورد مطالعه قرار گرفته و در نهایت، برای تطبیق با یک دیگر سنجیده شده اند.
۲.

مطالعه ی تطبیقی پرندگان اسطوره ای در ایران و تمدن های مجاور؛ مطالعه موردی: سیمرغ و عنقا(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: پرنده ی اسطوره ای سیمرغ ققنوس فونیکس گارودا عنقا

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۵۹۵ تعداد دانلود : ۵۲۷۴
در داستان ها، اسطوره ها و افسانه های ملل مختلف می توان نقاط مشترک و مولفه های یکسانی را جستجو نمود، این اسطوره های مشترک، به تشابه در نقش مایه ها نیز منتهی می شود، از این رو می توان با بررسی این مولفه ها به بن مایه ی مشترک و اصلی آنها دست یافت. در تحقیق پیش رو به بررسی اسطوره ی سیمرغ در ایران و پرندگان اسطوره ای مشابه در تمدن های همجوار براساس نقش مایه ی آنها در آثار فلزی، سفالی، نقاشی، کاشی کاری و مجسمه پرداختیم؛ تا به شناخت جامعی درباره ی افسانه های پیرامون آنها و نقش مایه هایشان دست یابیم. در این نوشتار ابتدا به مبانی نظری این اسطوره ها با تکیه بر منابع تاریخی، ادبی و آثار هنری باقی مانده پرداخته شد؛ روایات مربوط به تولد، زندگی و مرگ آنان استخراج و سپس مشهورترین نقش مایه ی آنان بررسی شد. تا به ردیابی این فرضیه پرداخته شود که میان این اساطیر چه نقاط مشترک مهمی وجود دارد. بنابر یافته های حاصل از مطالعات و مقایسه ها که به شیوه ی تحلیلی و توصیفی انجام شده است، این اسطوره ها در برخی از ویژگی ها نقاط اشتراک بارزی دارند که می توان به نامیرایی، عمر جاویدان، دشمن بدی، تولد دوباره، خودکشی، نداشتن جفت و کمک رسانی اشاره نمود؛ همچنین در نقش مایه ها داشتن هیبت قوی، بال های پرندگان، پنجه های قوی و زیبایی از ویژگی های مشترک آنهاست.
۳.

پیشینه اساطیری داستان سلیمان و نگریستن عزرائیل بر مردی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: مثنوی حضرت سلیمان عزرائیل گارودا سامرا

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۴ تعداد دانلود : ۱۹
مسئله یافتن مأخذ حکایات و تمثیلات آثار ادبی یکی از شیوه های پژوهش ادبی است که  تا دوره معاصر کم تر مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است، اما این نوع پژوهش علاوه بر اینکه به حل برخی از مشکلات متون کمک می نماید، از جریان های فکری و فرهنگی جاری در زمان سرایش اثر نیز پرده برمی دارد.  مولانا در مثنوی داستانی آورده است با عنوان «نگریستن عزرائیل بر مردی و گریختن آن مرد در سرای سلیمان ...» که هدف این پژوهش یافتن مأخذ اصلی این داستان است. قدیم ترین منبعی که فروزانفر معرفی می نماید، حلیه الاولیا است که احتمالاً در اواخر قرن چهارم نگارش یافته است. از میان منابع نویافته تر عربی، قدیم ترین منبع، المصنف از ابن أبی شیبه است که تاریخ تألیف آن اوایل قرن سوم است. از سوی دیگر پژوهشگران معتقدند درباره حضرت سلیمان غیر از مطالبی که در قرآن آمده است، هیچ روایت صحیح و قابل اعتمادی وجود ندارد. پس می توان نتیجه گرفت که این داستان ساختگی است و اصیل نیست. همچنین دو روایت متفاوت از این داستان نیز وجود دارد که یکی با عنوان «ملاقات در سامرا» در ادبیات غرب وارد شده و دیگری با سه روایت متفاوت در ادبیات هندی شناخته می شود. مقایسه روایت های اسلامی، غربی و هندی این داستان نشان می دهد که صورت اساطیری هندی مأخذ اصلی است و این داستان در سفری شرقی غربی به ادبیات عربی و فارسی و سپس ادبیات غربی وارد شده و به حضرت سلیمان منتسب شده و سپس به مثنوی مولانا راه یافته است.