در این مقاله دو رویکرد برای ارزیابی کیفیت خدمت یک شرکت امدادرسانی خودرو با نظرسنجی از مشتریان این شرکت ارائه میشود. یک رویکرد مبتنی بر بررسی آماری از طریق اندازهگیری رضایت مشتری میباشد و رویکرد دیگر مبتنی بر بررسی به وسیله روشهای کنترل کیفیت آماری است که در این زمینه تاکنون به ندرت مورد استفاده قرار گرفته است. مبنای نظری بررسی مدل کیفیت خدمت (سروکوال)، میباشد. بهطورکلی سه بُعد برای اندازهگیری کیفیت خدمت تعریف شده و مناسب بودن استفاده از این ابعاد به صورت تحلیلی مورد بررسی قرار گرفته است. سپس 18 عامل (3 عامل رضایت کلی و 15 عامل موثر بر رضایت کلی مشتری) شناسایی شده و مورد نظرسنجی و بررسی قرار گرفتند. دادههای مربوط به طرز تلقی مشتریان از خدمات دریافتی در 15 ماه متوالی (هر ماه 2000 مشتری) در جوامع آماری مورد نظر جمعآوری و در نهایت روند این درک مشتری در مدت یادشده مورد مطالعه قرار گرفته است. یافته های حاصل از این تحقیق نشان میدهد که استفاده از بازخوردهای این دو رویکرد به طور چشمگیری سبب افزایش رضایت و کاهش نارضایتی مشتریان میگردد.
با توجه به رقابتی شدن عرصه کسب وکار، شناخت سلسله نیازهای مصرف کننده و برآوردن آن ها به گونه ای دقیق و همچنین آگاهی از موقعیت شرکت در عرصه رقابت، حیاتی ترین معیار برای بقای شرکت ها در بازار رقابتی قلمداد می شود. از این رو در پژوهش حاضر، به شناسایی معیارهای مؤثر بر خلق جایگاه رقابتی محصول در ذهن مشتری و همچنین تعیین موقعیت رقابتی یک شرکت تولیدی (اسامی واقعی شرکت تحت مطالعه و شرکتهای رقیب در گزارش تحقیق موجود است) نسبت به رقبای اصلی آن بر اساس معیارهای حاصل پرداخته شده است. برای انجام فرایند تعیین معیار و اولویت بندی معیارها، از روش فرایندتحلیل سلسله مراتبی (AHP) و برای مشخص سازی جایگاه رقابتی شرکت تحت مطالعه، از مدل اصلاح شده کوک و سیفرد (مدلی از گروه مدل های تصمیم گیری با معیارهای چندگانه MADM با 19 گام اجرایی) کمک گرفته شده است.
در سال 1952 اندیشمندی به نام"" وایبه"" یک سئوال انقلابی مطرح کرد که پاسخ به آن سال ها بعد به پایه گذاری""بازاریابی اجتماعی""منجر شد. او پرسید:""چرا ما نمی توانیم برادری را هم مثل صابون به مردم بفروشیم؟!"" او با بررسی چهار بسیج همگانی نتیجه گرفت که: ""با کمک فنون بازاریابی می توان یک موضوع اجتماعی را به مخاطبین فروخت""
بازاریابی اجتماعی برای اولین بار در سالهای ابتدایی دهه هفتاد توسط""فیلیپ کاتلر""مطرح شد. او به همراه ""جرالد زالتمن"" با ترکیب مفاهیم مربوط به تغییرات اجتماعی و بازاریابی تجاری و فنون تبلیغات این بحث مهم را پایه گذاری کرد وبه این ترتیب نظر دانشمندان و صاحبنظران علوم رفتاری و اجتماعی رابه خود جلب نمود.
کاتلر تاکید داشت که بسیج همگانی برای ایجاد تغییرات اجتماعی پدیده جدیدی نیست و نمونه های آن دریونان وروم باستان(در جریان آزادسازی بردگان) ودر اروپای دوران انقلاب صنعتی (در جریان آزادی زندانیان ،اعطای حقوق زنان و جلوگیری از بکارگماردن کودکان در کارخانجات صنعتی ) قابل مشاهده است
مراحل طراحی استراتژی ارتباطات / تعیین هدفهای ارتباطات / سلسله مراتب تأثیرهای سنتی، مدل آیداز به عنوان ابزاری برای اندازه گیری اثربخشی فعالیتهای ترویجی، تعیین بودجه فعالیت های ترویجی عناوین مطالبی است که این مقاله به آن پرداخته است.