در سال های اخیر کارآفرینی در حوزه فناوری اطلاعات به عنوان مهم ترین عامل در توسعه اقتصادی کشورها شناسایی شده است. با توجه به این که تشخیص فرصت به عنوان اولین و مهم ترین مرحله در کارآفرینی است، از این رو شناسایی عامل های موثر بر تشخیص فرصت موضوع بسیار با اهمیتی بوده و در همین راستا مقاله حاضر با هدف بررسی عامل های موثر فردی و اجتماعی بر تشخیص فرصت های کارآفرینانه در حوزه فناوری اطلاعات انجام شده است. در راستای سوال اصلی تحقیق، اثرهای متغیرهای مستقل (دانش سابق کارآفرین، احساس خود اثربخشی، جستجوی منظم فرصت ها، پیوندهای قوی و ضعیف اجتماعی، مربیان و جریان های اطلاعاتی) بر متغیر وابسته (تشخیص فرصت کارآفرینانه) آزموده شد. جامعه آماری این تحقیق 230 نفر از کارآفرینان در حوزه فناوری اطلاعات در شهر تهران بوده اند که از میان آن ها حدود 142 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها پرسش نامه، روش تحقیق توصیفی و از نوع همبستگی بوده و روایی پرسش نامه به روش اعتبار محتوا و پایایی آن با روش آلفای کرونباخ (0.7) تایید شده است. نتایج نشان می دهد که متغیرهای مستقل دانش سابق، وجود مربی در صنعت فناوری اطلاعات و احساس خود اثربخشی، تاثیر مثبت بر تشخیص فرصت کارآفرینانه دارند؛ اما متغیرهای مستقل دیگر تاثیر معناداری بر تشخیص فرصت در این حوزه نداشته اند. هم چنین مقایسه پیوندهای ضعیف و قوی اجتماعی نشان می دهد که پیوندهای ضعیف اجتماعی تاثیر بیش تری بر تشخیص فرصت کارآفرینانه در مقایسه با پیوندهای قوی دارند.
بسیاری از متخصصان بازاریابی بر این باورند که نوآوری در کالا و خدمات یکی از رموز بقای شرکتها در بازارهای پر رقابت امروزی است. نوآور بودن خود دارای پیچیدگیهای مختلفی اعم از شناخت بازار، شناخت نیاز مشتریان ، تیم توانمند تحقیق و توسعه، تیمهای توانمند فنی، خط تولید منعطف، قدرت سرمایه گذاری در تولید، و... است.
نوآوری زمانی می تواند منجر به ارائه ی محصولات و خدمات مناسب و مورد پسند مشتری باشد که بستر تامین نیاز مشتریان فراهم آمده باشد و پس از تولید و ارائه ی محصول، رضایت مشتری فراهم شود. بدون رضایت مشتری، نوآوری محصول با شکست مواجه می شود. تحقیقات نشان داده است که حدود 70 درصد از نوآوریهای انجام شده در صنعت با شکست مواجه شده و محصولات جدید مورد پسند مشتریان قرار نمی گیرد؛ به همین دلیل بسیاری از شرکتها پیش از آنکه محصولی را تولید کنند، با استفاده از تکنیکهای تحقیق بازار مانند کلینیک محصول، نیاز مشتریان را شناخته و سعی می کنند محصولی ارائه شود که مورد پسند مشتریان قرار گیرد.
در این پژوهش به بررسی رابطه بین ارزش افزوده اقتصادی (EVA) و قیمت سهام و همچنین رابطه بین ارزش افزوده اقتصادی و نسبت قیمت به عایدی هر سهم ( ) در بین سال های 1381 الی 1385 پرداخته شده است. جامعه آماری این تحقیق را کلیه شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران به استثنای شرکت های سرمایه گذاری تشکیل می دهند. از بین اعضای جامعه آماری 65 شرکت به روش نمونه گیری تصادفی جهت مطالعه رابطه بین متغیرهای تحقیق انتخاب شده است که با بررسی اسناد و مدارک موجود در سازمان بورس (نرم افزار دناسهم، ره آورد نوین) اطلاعات لازم جمع آوری و طبقه بندی شده است، به منظور آزمون فرضیه های تحقیق ابتدا با استفاده از آزمون کولموگروف- اسمیرنوف نرمال بودن داده ها بررسی شده است که نتایج، حاکی از عدم نرمال بودن داده ها می باشد، و با استفاده از ضریب همبستگی اسپیرمن و رگرسیون خطی ضریب همبستگی بین متغیرها محاسبه شده و با استفاده از نرم افزار SPSS قابلیت تعمیم پذیری یافته ها به جامعه آماری مورد مطالعه قرار گرفته است. نتایج نشان می دهد که تنها در بعضی از سال های تحقیق بین متغیرها رابطه وجود دارد. این طور انتظار می رود که ضعیف بودن رابطه و عدم وجود رابطه بین متغیرهای پژوهش، ناشی از عدم کارآیی بازار و عوامل سیاسی و اقتصادی حاکم بر کشور باشد که قیمت بازار سهام با ارزش ذاتی آن فاصله دارد و انجام تحلیل های اقتصادی و مالی را به این شکل مواجه می کند.
این پژوهش با هدف شناسایی برخی عوامل همبسته با ترویج کارآفرینی در بین دانشجویان تحصیلات تکمیلی انجام شده است. به این منظور رابطه محتوای آموزشی، آموزشگران، آموزش های دانشگاهی، ویژگیهای کارآفرینانه دانشجویان و روشهای ترویجی اجرا شده در دانشگاه، با ترویج کارآفرینی مورد مطالعه قرار گرفته است. تحقیق از لحاظ هدف کاربردی و از لحاظ روش اجرای پژوهش توصیفی-همبستگی بوده است. جامعه آماری شامل تعداد1746 نفر دانشجوی تحصیلات تکمیلی دانشکده بودند که بر اساس جدول مورگان تعداد 313 نفر به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. روش نمونه گیری تصادفی بود. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با آزمون ضریب همبستگی، مقایسه میانگینt ، رگرسیون چندگانه و رتبه بندی فریدمن انجام پذیرفت. نتایج حاصل از تحقیق نشان داد، ویژگیهای موفقیت طلبی، خلاقیت و نوآوری، ریسک پذیری، تعیین سرنوشت و استقلال طلبی دانشجویان رابطه مثبت و معناداری با متغیر ترویج کارآفرینی دارند. همچنین عوامل آموزشی های دانشگاهی، آموزشگران دانشگاه، محتوای آموزشی و روشهای ترویجی اجرا شده در دانشگاه، رابطه مثبت و معناداری با متغیر ترویج کارآفرینی دارند. نتیجه حاصل از رگرسیون چند گانه نیز نشان داد عوامل آموزشگران دانشگاه، آموزشهای فعلی دانشگاه، محتوای آموزشی، روشهای ترویجی اجرا شده در دانشگاه و همچنین ویژگیهای موفقیت طلبی و خلاقیت و نوآوری دانشجویان،,3 %50از تغییرات متغیر ترویج کارآفرینی را تبیین می کنند.
این پژوهش با هدف شناسایی مولفه های ارزیابی راهبردهای کارافرینی فرهنگی و تعیین تاثیرگذارترین مولفه ها در اجرای این راهبردها و ارایه یک مدل مناسب برای موسسه های فرهنگی و هنری با استفاده از پرسشنامه و به روش توصیفی از نوع موردی- زمینه ای، روش شناسی مبتنی بر واریانس به روش حداقل مربعات جزیی و روش آنتروپی شانون انجام شده است.
در این پژوهش کاربردی، پژوهشگر ابتدا با تعاریفی از کارآفرینی فرهنگی و راهبری کارآفرینی فرهنگی به اهمیت نقش ارزیابی راهبردهای کارافرینی فرهنگی در جهت توسعه فعالیت های موسسه های فرهنگی و هنری غیر انتفاعی پرداخته است. برای تعیین فرضیه های پژوهش، علاوه بر مطالعه پیشینه پژوهش پروژه ای با شرکت 40 مدیر موسسه های کارآفرینی فرهنگی انجام شد و نتایج این پژوهش حاکی از آن است که عوامل محیط داخلی بیش از عوامل محیط بیرونی در فرآیند ارزیابی استراتژی اهمیت دارند. در این فرآیند به عواملی نظیر امکان پذیری، ثبات رویه، مزیت رقابتی و سازگاری با عوامل محیطی به عنوان نقاط قوت و ضعف، فرصتها و تهدیدهای محیطی توجه شده است.