فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۹۲۱ تا ۱٬۹۴۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
منبع:
شناخت پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۸۵
93 - 109
حوزههای تخصصی:
فلسفه اولی یا مابعدالطبیعه بنیادی ترین دانش است. نیاز همه دانش ها به مابعدالطبیعه نه فقط در سلسله طولی دانش هاست، که مفاهیم آن نیز به دانش ها وارد شده است و آن ها را از درون به خود وابسته کرده است. اصلی ترین مفاهیم مابعدالطبیعه سه مفهوم است: وجود و عدم و ماهیت (= هستی و نیستی و چیستی= بود و نبود و نمود). نمی توان بحثی از مباحث مابعدالطبیعه را بدون حضور صریح یا ضمنی این سه مفهوم تصور یا تصدیق کرد. عموماً فلسفه ها وجود و ماهیت را بیشتر کانون توجه قرار داده اند، بی آنکه به عدم توجه نکرده باشند. ازاین رو، عدم و بحث های ناظر به آن بیشتر به صورتِ استطرادی در کتاب های فلسفی مطرح شده اند. در این نوشتار می کوشیم نشان دهیم که سهم عدم در به سامان رسیدن دانش مابعدالطبیعه و مباحث آن تا چه اندازه است. پس از نشان دادن موقعیت شناخت عدم در مباحث معرفت شناسی، خداشناسی و جهان شناسی، طرح یک مابعدالطبیعه درباره عدم پیشنهاد می شود که مابعدالطبیعه وجودی و ماهوی را کامل می کند. نتیجه این پژوهش ضرورت شناخت عدم و احکام آن به دلیلِ حضور وسیع آن در مباحث مابعدالطبیعه و به تبعِ آن در سایر علوم است.
" صنعت فرهنگ" آدورنو و نسبت آن با موسیقی معاصر ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۷
495 - 521
حوزههای تخصصی:
ریشه تفکرات آدورنو را می توان در اعتقاد وی به نابودسازی آن دسته از ایده های فلسفی دانست که به دنبال ایجاد کلیات تغییرناپذیری در قالب نظام های فلسفی منجمد و متقن شده هستند. به عبارت دیگر، وی به دنبال نجات بخشی جزئیات دورمانده از ایده های مطلق و یکسان سازی است که خرد و کلان یا جزء و کل را به گونه ای مشابه، در خود می بلعند. آدورنو، رؤیای دست یازیدن به تفکری منظومه ای را در روش فلسفی خاص خود، تحت عنوان دیالکتیک منفی، جستجو می کند. در این روش، نااین همانی، دیگر در زیر چتر این همانی کاذب قرار نخواهد گرفت؛ چرا که سنتزسازی دیگر معنایی ندارد و حقیقت در لابه لای نفی و کشمکشی بی پایان، ردیابی می شود. لذا وی، هدف اثر هنری را در نوعی آشتی ناپذیری با هرکلیتی تعریف می کند. به باور آدورنو، این کلیت در عرصه فرهنگ و هنر با سویه ای پراگماتیک در پدیده ای تحت عنوان صنعت فرهنگ ظهور بیشتری می یابد؛ چراکه آثار هنری در مکانیزم بوروکراتیزه شده و یکسان سازی به واسطه نظام اقتصادی کالایی تولیدی، گرفتار می شوند که در آن سوژه فردی کمرنگ می شود. چنین خطری محصولات فرهنگی امروز جامعه ایرانی (به خصوص در حوزه موسیقی)، را بیش از پیش تهدید می کند؛ در این مقاله با توجه به نظریات انتقادی آدورنو و ساختار موسیقی کلاسیک ایرانی، این مسأله مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
علت اعدادی و نقش آن در پیدایش امور مادی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲
213 - 230
حوزههای تخصصی:
علت اعدادی یا معد در فلسفۀ اسلامی به عنوان علت غیرحقیقی شناخته می شود که معلول هیچ وابستگی وجودی به آن ندارد، ولی زمینه ساز پیدایش معلول است. حقیقت و ویژگی های علت اعدادی کاملاً روشن نیست. فلاسفۀ اسلامی مباحث مجمل و پراکنده ای در مورد آن مطرح کرده اند؛ اما به طور منسجم و مفصل به آن نپرداخته اند. در این مقاله تلاش می شود با مراجعه به منابع اصیل فلسفۀ اسلامی ابعاد مختلف این موضوع در یک ساختار منسجم بیان و نقش معد در پیدایش امور مادی تبیین شود. طبق یافته های این پژوهش، معد بنا بر اصطلاح رایج، زمینه ساز پیدایش معلول است؛ به این صورت که ماده را برای دریافت صورت جدید آماده و استعداد صورت جدید را در آن ایجاد می کند. با اینکه علت اعدادی با علت حقیقی تفاوت هایی دارد، مانند اینکه معیت و سنخیت علی- معلولی در آن ضرورت ندارد، اما فرآیند اعداد برای حدوث هر امر طبیعی ضرورت دارد. بدون اعداد معد، هیچ شئ مادی برای تبدیل به شئ جدید ترجیحی ندارد و ایجاد بدون اعداد در عالم ماده مستلزم ترجیح بلامرجح است. با عنایت به اینکه حقیقت اعداد همان تحریک ماده برای برای نزدیک شدن به امکان استعدادی است، هر معدی ضرورتاً صرفاً مادی یا نفسی است که با ماده در ارتباط است.
پیشنهادهایی برای ترجمه سه گانه دیداکشِن/اینداکشِن/اَبداکشِن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره اول بهار ۱۴۰۰ شماره ۲
۱۵۹-۱۵۵
حوزههای تخصصی:
واژه های دیداکشن، اینداکشن، ابداکشن و مشتقات آن ها از کلیدواژه های مهم و پربسامد متون منطقی و فلسفیِ دوران معاصرند که مترجمان ایرانی، به ترتیب، معادل هایی چون «قیاس/استنتاج»، «استقرا» و «فرضیه ربایی» را برای آن ها پیش نهاده اند. در این نوشتار نشان خواهم داد که این معادل ها با نگاهی منفرد به صِرفِ واژه انتخاب شده اند، نه با توجّه به نقش واژه در بافتار متن؛ و از همین روی، این معادل ها (به ویژه اوّلی) دشواری هایی را در مقام ترجمه و در بافتار متن پدید می آورند. پس از گزارش این دشواری ها، پیشنهادهایی برای گشایش آن ها به دست داده می شوند که در آن ها (۱) بر ریشه شناسی تکیه می شود، (۲) واژه ها در بافتار متن نگریسته می شوند و (۳) از ظرفیت های فراموش شده زبان فارسی بهره گرفته می شود. بر این اساس، سه اصطلاح یادشده، به ترتیب، به «فروبُرد»، «اندربُرد»، و «فرابُرد» برگرداندنی خواهند بود.
بررسی شناخت گرایی اخلاقی محقق طوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شناخت گرایی اخلاقی یکی از مباحث فلسفه اخلاق و معرفت شناسی اخلاق محسوب می شود و محقق طوسی در زمره شناخت گرایان اخلاقی قرار می گیرد؛ زیرا وی اولاً به راه های گوناگون شناخت واقعیت هم چون عقل، شهرت، تجربه و وحی و الهام اشاره دارد؛ ثانیاً به حدوسط به عنوان معیار شناخت پرداخته است؛ ثالثاً برهان پذیری جملات اخلاقی عقلانی را می پذیرد و رابعاً به مطلق گرایی اخلاقی پای بند است؛ با توجه به شناخت گرا بودن محقق طوسی و این که تمام شناخت گرایان اخلاقی، وحدت گرای اخلاقی محسوب می شوند، محقق طوسی نیز در زمره وحدت گرایان اخلاقی قرار می گیرد. اما به نظر می رسد محقق طوسی در تبیین برهان پذیری جملات اخلاقی، رابطه حقیقی میان اعطای نعم الهی و وجوب شکر را برهانی نکرده است و با ادعایی به نتیجه رسیده است که می توان این رابطه را نتیجه رابطه علّی معلولی قلمداد کرد که میان فعل اخلاقی و نتیجه آن وجود دارد، یعنی هر فعل اخلاقی مانند شکرگزاری سبب سعادت بخشی و به کمال رسیدن انسان می شود و این وجوب شکرگزاری خدا مبین رابطه علی و معلولی میان شکر خدا و سعادت حاصل از آن برای شکرگزار خواهد بود؛ پس اگر پرسیده شود چرا شکر مُنعِم واجب است، پاسخ داده می شود برای کسب سعادت و کمال، این شکرگزاری واجب است.
تاثیر تقسیم بندی قضایا به خارجیه، ذهنیه و حقیقیه بر شرایط برخی از قیاس ها؛ بر مبنای نظر معاصران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره اول تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳
۱۹۴-۱۸۵
حوزههای تخصصی:
در سراسر متون منطق دانان معاصر، این نکته به صراحت یا به صورت ضمنی بیان شده است که تقسیم بندی قضایا به خارجیه، ذهنیه و حقیقیه هیچ تأثیری بر قیاس های منطقی ندارد. در متن پیش رو، ابتدا با تحلیل آراء معاصرین در باب تقسیم بندی قضایا به خارجیه، ذهنیه و حقیقه، تفاوت ها و شباهت های نظرات موجود در این باب مشخص شده است؛ سپس به بررسی جایگاه سور شرطی و تاثیر آن بر شرایط قیاس های (اقترانی یا استثنائی) شرطی-حملی در آراء منطق دانان معاصر می پردازیم. در قدم نهایی و بر پایه شرایط ذکرشده برای قیاس های (اقترانی یا استثنائی) شرطی-حملی، نشان داده ایم که برخی از ضروبی که اغلب معاصران آنها را منتج اعلام کرده اند دارای مثال های نقض بوده و تنها با حقیقیه بودن مقدمه حملی در همه وضعیت ها و برای همه نمونه ها منتج خواهند بود.
بازتاب اندیشه کیرکگارد در آثار هنری (نمایشی) سارتر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره اول تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳
۲۴۷-۲۲۹
حوزههای تخصصی:
سارتر فیلسوف بزرگ و هنرمندی خلاق است که اندیشه های اگزیستانسیالیسم را به طور ماهرانه در آثار هنری به ویژه در آثار نمایشی به تحریر درآورده است. اما هدف این مقاله، بررسی و نقد تلاش های سارتر است که خواسته «اندیشه های فلسفی اگزیستانسیالیسم را مانند «فاصله گذاری» «نگاه» و «انتخاب» و غیره هم به سبک اجرا، نگارش، کارگردانی، بازیگری و حتی صحنه و تماشاچی تعمیم دهد. در این راستا، ضمن ابراز نظریات استه تیک در هنر در این موارد و موضوعات، نظریات سارتر از جمله «تئاتر موقعیت» «تحلیل روانی»، «زمان»، «مکان» و موارد مطرح شده در بالا که در تئاتر و سینما رمان مورد بحث قرار گرفته است و سارتر بر بنیاد ایده های فلسفی اش ابراز نموده است، به روش تطبیقی و توصیفی، تحلیلی و با شیوه آزمایشات و تجربیات شخصی در عرصه کارگردانی تئاتر و فیلم و سریال را به مقایسه می گذاریم و به پاسخ این سؤال که آیا این نظریات در همه هنرها و همه سبک های هنری و مکاتب به ویژه سینما و تئاتر مصداق دارد یا ندارد، به بحث و بررسی می پردازیم تا روشن شود که آیا این نظریات و تعمیم هایی که در ذهن سارتر می گذرد تا چه اندازه مورد تأیید صاحبان فن و نظریه پردازان دسته تیک در هنر می باشد؟ سارتر اگرچه مباحث فوق را در حضور آلبرکامو، ژان کوکتو، ژان لویی بارو از بزرگان هنر فرانسه به بحث و گفتگو گذرانیده است ولی ضمن تقدیر و پاسداشت سارتر به عنوان یک فیلسوف و نویسنده تئاتر، برخی نظریات او در عرصه بازیگری، صحنه، تئاتر و سینما و تماشاچی و حتی نگارش نه تنها عمومیت ندارد، بلکه در مواردی از اندیشه هایی خام و گاه دستوری و ذهنی و غیرواقعی، برخوردار بوده اند و در این مقاله از دیدگاه استه تیک در هنر به اثبات آن مبادرت ورزیده ایم.
مواجهه با بحران رابطه خود و دیگری در پاندمی کووید-19 بر اساس نظریه حکمت عملی ریکور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در روند کنترل بحران کنونی شیوع بیماری کوید-19، آنچه بیش از هرچیز شنیده ایم تأکید بر فاصله گذاری است. اما آیا این فاصله گذاری مکانی در نظام روابط افراد، ممکن است در زمان طولانی منجر به دگرگونی هنجارهای رفتاری متداول گردد؟ آیا از هم گسیختن انواع این نظام مندی ها که مانند طرح های روایی می توانند نقش وحدت بخش داشته باشند، قابل بازسازی یا نوسازی خواهد بود؟ در این نوشتار وضعیت بحران رابطه ی خود و دیگری را در این شرایط مورد واکاوی قرار می دهیم. نخست به تبیین رویکرد معرفت شناختی ریکور به رابطه ی من و دیگری در پرتو مفاهیم اخلاق و مسئولیت اجتماعی می پردازیم. سپس تلاش می کنیم براساس نظریه ی حکمت عملی وی امکان هایی را برای مواجهه با این بحران در شرایط پاندمی نشان دهیم. با برقراری پیوند میان قانون و اخلاق از طریق حکمت عملی، خود را به دستورالعمل نهاد سیاسی، به عنوان فرمانی درونی که ندای وجدان است ملتزم می کنیم. این ندا فرمانی اخلاقی از سوی دیگران در درون ما است. این امر می تواند برانگیزاننده ی این امید باشد که مردم و نهادهای سیاسی برای عبور از بحران حاضر با یکدیگر مشارکت کنند.
ریشه های ملی گرایی جدید در بریتانیا و خروج از اتحادیه اروپا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحلیل های مختلفی درباره تصمیم انگلستان برای خروج از اتحادیه اروپا (برگزیت) از زمان همه پرسی 2016 ارائه شده است. عمده تحلیل ها ناظر بر پیامدهای نابرابری ناشی از اقتصاد سیاسی، جهانی شدن، ادغام اروپا و مساله مهاجران متمرکز اند، از منظر این پژوهش ظهور ملی گرایی جدید در بریتانیا را از طریق ریشه های تاریخی، میراث فرهنگی و هویتی بریتانیا که در بسیاری از تحلیل ها مغفول مانده است، می بایستی جستجو کرد. این مقاله به انگاره ملی گرایی جدید در بریتانیا می پردازد و نقش آن را در تصمیم این کشور برای خروج از اتحادیه اروپا(برگزیت) مشخص می کند. بر این اساس به این پرسش پاسخ می دهد که کدام عوامل در ظهور انگاره های ملی گرایی جدید در بریتانیا موثر هستند؟ فرضیه ای که در این مقاله این است که بحران های اقتصادی، مهاجرت و شکاف های اجتماعی و اقتصادی ناشی از جهانی شدن با برجسته کردن علقه های هویتی و میراث فرهنگی تاریخی نزد نیروهای اجتماعی موجب ظهور ملی گرایی جدید در بریتانیا و بازنمایی آن در مقابل اتحادیه گرایی شده است. روش پژوهش در این مقاله مبتنی بر توضیح ملی گرایی جدید و سپس تبیین عوامل ظهور انگاره ملی گرایی در بریتانیا است.
تبیین عقلانیت دینی ونقد عقلانیت سکولاری با تأکید بر اندیشه صدراالمتآلهین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲۱
263 - 285
حوزههای تخصصی:
تبیین عقلانیت دینی با تأکید بر اندیشه صدراالمتآلهین ونقد عقلانیت سکولاری چکیده بحث عقلانیت، یکی از پیچیدهترین و مهمترین مباحث معرفتشناسی است. با توجه به بررسی تحلیلی- منطقی در حوزه دین وسکولاریسم وایضاح تفاوت ورابطه عقلانیت دراین دو حوزه که هدف این مقاله می باشد وبراساس مطالب بررسی شده به این نتیجه خواهیم رسید عقلانیت در سکولاریسم یک عقلانیت ابزاری است که با فطرت ، معنویت وعقلانیت عملی وارزشی در تضاد است که در زندگی روزمره بازتاب دیدگاهی صرفاً عملگرایانه و خودسرانه دارد وسکولاریسم با عقلانیت ابزاری و نفوذ در همه عرصههای زندگی اجتماعی بشر غربی، جهان اجتماعی او را شکل داده و سیاستگذاری کرده است. اما در اندیشه دینی، عقلانیت همراه فطرت سالم ،ملازم معنویت ،کنترل کننده، تعدیل کننده واصلاح کننده قدرت وسیاست است؛و با تأکید بر اصول و قواعد علمی دینی برای خردورزی به برخی اصول نظیر عقل، ایمان، قدسی بودن، حکمت، حریت، تهذیب واخلاق برگرفته از شریعت ؛نیازمند است. کلید واژه ها: عقلانیت دینی،سکولاریسم،انسان محوری،قدسی بودن،اخلاق،حکمت،حریت،فطرت،معنویت،خرد ورزی،خدامحوری،صدراالمتآلهین
مبانی و فلسفه همگرایی اجتماعی در عصر نبوی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های عقلی نوین سال ششم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱۱
87 - 107
حوزههای تخصصی:
انسجام اجتماعی در جامعه جزیره العرب پیش از اسلام بر محوریت قبیله، شخص رئیس قبیله، هنجارها و مناسکی که بین افراد قبیله و قبائل دیگر مشترک بود قرار داشت. با ظهور اسلام در مکه، گفتمان قبیله گرایی با رقیب قدرتمندی به نام گفتمان تئوکراسی دینی مواجه گردید و برای مدتی به حاشیه رانده شد. در این سرزمین، عوامل واگرایی در سطح جامعه به حداکثر خود رسیده بود. پیامبر اسلام ص نمی توانست نظام وحیانی را در رویارویی کامل با نظام قبیله ای که سال ها در اعماق وجود فرد عرب ریشه دوانده بود، قرار دهد. فعالیت های پیامبر ص در راستای زدودن واگرایی و تبدیل آن به همگرایی اسلامی بود. این مقاله با رویکردی توصیفی – تحلیلی به طرح این پرسش می پردازد که تعاملات عقیده، قبیله و دشمن به مثابه روح جمعی در انسجام اجتماعی عصر نبوی چگونه بود. نتایج به دست آمده از تحقیق نشان می دهد عقیده در مرحله اول و قبیله در قامت امّت اسلامی در مرحله دوم و دشمن در مرحله سوم از عوامل انسجام اجتماعی عصر نبوت قرار می گیرند.
تبیین دیدگاه صدرالمتألهین در علم حق و ارزیابی آن(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۴۰۰ شماره ۸۵
حوزههای تخصصی:
تبیین و تحلیل علم پیشینی خداوند به موجودات، نقش مؤثری در روشن شدن اصل حقیقت «آگاهی» دارد؛ زیرا هر کمالی در ممکنات سریان داشته باشد، جلوه ای از کمال الهی است. یکی از نظریات مورد توجه فلاسفه در باب علم پیشینی خداوند دیدگاه صدر المتألهین و پیروان او در حکمت متعالیه است؛ ازاین رو ارزیابی این دیدگاه در شناخت اصل حقیقت آگاهی مفید است. صدر المتألهین به استناد قاعده «بسیط الحقیقه، کل الأشیاء»، علم پیشینی خداوند را بر مبنای واجدیت وجود بسیط خداوند بر هر وجودی تبیین می کند و سپس او این دیدگاهش را بر دیدگاه عرفا که مبتنی بر نظریه اعیان ثابته است، منطبق می داند. دیدگاه او در این باب گرچه از طرف فلاسفه بعد از خودش تلقی به قبول شده، به نظر نگارنده این دیدگاه توالی فاسدی دارد که پذیرش آن را ناممکن می گرداند؛ علاوه بر اینکه انطباقش با دیدگاه عرفا تفسیری است بما لا یرضی صاحبه.
نقش عوامل غیر اکتسابی در شکل گیری هویّت فردی از دیدگاه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۹ بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱
239 - 260
حوزههای تخصصی:
در حیات انسان عوامل بسیاری در شکل گیری هویّت فردی او دخالت مستقیم یا غیر مستقیم دارد که در مجموع، موجب تمایز فرد از دیگران می شود. در نظام فکری ابن سینا برخی از عوامل هویّت ساز مانند ویژگی های فیزیولوژیکی، مستقیماً با بدن و برخی دیگر مانند روحیات و خلقیات، مستقیماً با نفس در ارتباط اند؛ اما با توجه به رابطه تنگاتنگ و دوسویه ای که میان نفس و بدن برقرار است، این عوامل نیز همواره از حالات و ویژگی های یکدیگر متأثرند و در کنار هم در شکل گیری هویّت فرد نقش ایفا می کنند. هدف نوشتار حاضر این است که با روش توصیفی- تحلیلی دیدگاه ابن سینا درباره چگونگی تأثیر عوامل غیر اکتسابی بر شکل گیری هویّت فردی انسان را در پنج مقطع مهم حیات، یعنی «دوران جنینی»، «زمان تولد تا دوسالگی»، «دو تا پنج سالگی»، «شش سالگی تا ابتدای نوجوانی» و «دوران نوجوانی و جوانی» واکاوی کند. از میان این عوامل، برخی مانند «ماده اولیه بدن»، «جنسیت» و «محیط خانواده»، می توانند متأثر از دخالت انسان های دیگر باشند؛ ولی برخی دیگر مانند «محیط زیست» و «فصول مختلف سال»، عوامل کاملاً طبیعی هستند که اساس تغییر در آن ها خارج از حیطه انسان است. این عوامل که تأثیرات بلندمدت یا کوتاه مدتی در جنبه های فیزیولوژیکی، اخلاقی و رفتاری انسان دارند، در مجموع سازنده فردیّت او هستند.
تاملی بر منطق های چند ارزشی گزاره ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در اوایل قرن بیستم، ایده هایی مبنی بر تخطی از «اصل دو ارزشی» منطق ارسطویی شکل گرفت. البته خود ارسطو نیز با اشاره به مسئله صدق یا کذبِ جملاتی که در مورد آینده اطلاعی می دهند، به این موضوع که بعضی جملات نه ارزش «راست» و نه ارزش «دروغ» دارند اشاره کرده بود. اما این مسئله تقریباً تا دوره رنسانس بطور کلی فراموش شد و از دوره رنسانس تا اوایل قرن بیستم، بعضی مبانی فلسفی برای آن بیان شد. تخطی از «اصل دو ارزشی» پای منطق های مختلفی از جمله منطق های چندارزشی را به حوزه منطق باز کرد. در این مقاله، پس از مرور مختصر سیر تکاملی ایده های مربوط به منطق های چند ارزشی در قرن بیستم و بررسی اهدافی که بعضاً این منطق ها بدنبال آن هستند، با مداقه روی مجموعه ارزش های درستی و عملگرهای مختلفی که نقش تعابیر رابط های منطقی را بازی می کنند، سعی می کنیم دید جامع تری نسبت به منطق های چند ارزشی کسب کنیم.
رد اصل بخش پذیری در منطق کوانتومی با نگاهی به اصل عدم قطعیت و پارادوکس EPR(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از زمانی که منطق کوانتومی توسط فیزیکدان ها ارائه شد این منطق به نحوی در نسبت با مکانیک کوانتومی و تجربیات حاصل از آن شکل گرفت. درواقع مکانیک کوانتومی و تجربیات حاصل از آن تأییدی برای این منطق در نظر گرفته شده است. یکی از بزرگ ترین دستاورد های مکانیک کوانتومی اصل عدم قطعیت است که آموزه ای برای رد بخش پذیری در منطق کوانتومی می باشد. از سوی دیگر EPR نیز به عنوان آموزه ای برای رد مکانیک کوانتومی استاندارد ارائه شده است. حال آیا در صورت رد مکانیک کوانتومی با EPR، منطق کوانتومی هم زیر سؤال می رود؟ در این مقاله به دنبال آن هستیم که نشان دهیم اصل عدم قطعیت، اصل بخش پذیری را رد می کند و نظریه متغیر های پنهآن که به دنبال پارادوکس EPR می آید هم به عنوان یک نظریه رقیب، حتی در صورت رد مکانیک کوانتومی استاندارد، منطق کوانتومی را رد نمی کند. نتیجه چنین امری این است که عملاً منطق کوانتومی مستقل از مکانیک کوانتومی کارآمد است و ممکن است در حوزه هایی به جز مکانیک کوانتومی هم به کارآید.
بازنگرش گرایی در باب مسئولیت اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال سیزدهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۱
19 - 35
حوزههای تخصصی:
بازنگرش گرایی در باب مسئولیت اخلاقی می گوید میان فرضیۀ توصیفی در باب مسئولیت اخلاقی (آنگونه که می اندیشیم) و فرضیه تجویزی (آنگونه که باید بیاندیشیم) مغایرت وجود دارد. دیدگاهی بازنگرش گروانه به حساب می آید که معتقد باشد (1) فهم عامه از مسئولیت اخلاقی ناهمسازگرایانه است، (2) فهم ناهمسازگرایانه از مسئولیت اخلاقی درست نیست، و (3) باید در فهم عامه از مسئولیت اخلاقی بازنگری کرد. وارگاس مفهوم بازنگری شدۀ مسئولیت را "نظام مسئولیت" می نامد و معتقد است این مفهوم جدید همۀ کارکردهای مفهوم پیشین را دارد؛ به این معنا که قادر است توجیه تازه ای برای فعالیت های فردی و اجتماعی که بر مبنای مفهوم سنتی مسئولیت شکل داده ایم - مثل سرزنش کردن، ستایش کردن، مجازات کردن و ... – فراهم کند. اما به نظر می رسد از آنجا که الگوی توجیه در نظام مسئولیت آینده نگرانه است، قادر به توجیه عدالت کیفری نیست. ضمن آنکه وارگاس باید بتواند از مفهوم بازنگری شدۀ مسئولیت در برابر استدلال "مداخله های چهارگانه" دفاع کند. در این مقاله نشان داده ایم که دفاعیه او موفق نیست.
ابر انسان، بازگشت جاودان همان و تکنیک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۸۴
67 - 91
حوزههای تخصصی:
ابرانسان مشهورترین اندیشۀ نیچه است و شهرت آن محدود به فلسفه نیست. بااین حال و درست به همین دلیل، برداشت از ابرانسان در بیشتر موارد برداشتی نادرست است. این برداشت های نادرست تنها به فرهنگ عمومی محدود نمی شود و تاحدی از دشواری و پیچیدگی طرح خود این اندیشه ناشی شده است. در این مقاله با پیگیری نوشته های نیچه –هماهنگ با خوانش هایدگر از نیچه- نخست به پیوستگیِ عمیق میان ابرانسان و «آموزۀ بازگشتِ جاودانِ همان» پرداخته ایم. آنگاه، جایگاه یکتایِ ابرانسان را در به هم رسیدنِ دو اندیشۀ سترگ نیچه -«بازگشتِ جاودان» و «اراده به قدرت»- نشان داده ایم؛ ابرانسان و مطلقِ واقعیت برای نیچه این همان اند. پس از این، تفسیر هایدگر از این واقعیت و نسبت میان تکنیک و ابرانسان بیان شده است. بنابراین، با این تفسیر، ابرانسانِ نیچه و جهان تکنیکیِ هایدگر اندیشیدن به امری یگانه اند. در ادامه نشان داده ایم که چگونه «بازگشتِ جاودانِ همان» نیچه بیانِ متافیزیکیِ مصرف و بروزِ زمانمندیِ جهانِ تکنیکی است.
تکثرگرایی علمی ساندرا هاردینگ و ناسازگاری های آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲
111 - 132
حوزههای تخصصی:
سه جریان اصلی در فلسفۀ علم فمینیستی وجود دارد: تجربه گرایی فمینیستی، نظریۀ موقعیت مندی معرفت، و معرفت شناسی پست مدرن. ساندرا هاردینگ فیلسوف علم فمینیست، تلاش می کند نظریۀ موقعیت مندی معرفت را به طریقی تفسیر کند که نسبت به انتقادات پست مدرن ایمن باشد. این گرایش هاردینگ در دیدگاه او دربارۀ تکثرگرایی علمی نیز دیده می شود. از آراء هاردینگ در دفاع از تکثرگرایی علمی می توان دو استدلال متمایز استخراج کرد: استدلال اول بر مبنای مفهوم «عینیت قوی»، و استدلال دوم در دفاع از «جهانی از علم ها». استدلال مبتنی بر عینیت قوی برگرفته از نظریۀ موقعیت مندی معرفت است که طبق آن منظر گروه های حاشیه ای واقعیات جهان را با تحریف کمتری بازنمایی می کنند. از طرف دیگر استدلال به نفع جهانی از علم ها متأثر از گرایش های پست مدرن هاردینگ، و مبتنی بر فرض رابطۀ قوام بخشی متقابل جامعه و علم است. اگرچه هاردینگ هر دو استدلال را به نفع تکثرگرایی علمی به کار می برد، اما این دو استدلال به دو نوع متفاوت از تکثرگرایی علمی منتهی می شوند. این دوگانگی محصول تعارض های موجود میان نظریۀ موقعیت مندی معرفت و معرفت شناسی پست مدرن است. در مقالۀ زیر مواضع تناقض آمیز تکثرگرایی علمی هاردینگ دربارۀ دو مسئلۀ «واقع گرایی و ناواقع گرایی علمی»، و الگوی «تعاملات اجتماعی در جامعۀ علمی» بررسی می شود.
نقش و اهمیت متافیزیک برای علم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۷
20 - 41
حوزههای تخصصی:
در مقاله حاضر ابتدا به بررسی دلایل مخالفت با متافیزیک می پردازیم. قصد داریم ضمن بررسی این دلایل به موضعی مناسب در قبال جایگاه و نقش و اهمیت متافیزیک برسیم. دیدگاه های مختلفی درباره مسئله قدیمی نسبت متافیزیک و علم وجود دارد. با کمک شواهد تاریخی استدلال می کنیم که تعامل متافیزیک و علم تعامل پیچیده ای است که تنها در پرتو رویکرد نقادانه قابل دفاع است. در این نگرش نقادانه هم باید به نقش و اهمیت متافیزیک در علم توجه داشت و هم در خصوص انتظارات خود از آن تواضع معرفتی داشت.
بررسی تطبیقی مبانی نظری اشاعره و حکمت متعالیه در مورد خلق از عدم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۷
856 - 879
حوزههای تخصصی:
از دیرباز چگونگی آفرینش و به تبع آن، نظریه «خلق از عدم» یکی از چالش های اساسی میان فیلسوفان و متکلمان اسلامی است. تفسیرها و تبیین های متعدد در این خصوص، بیشتر در شکل تقابل میان حدوث و قدم مورد بررسی قرار گرفته است. اشاعره منشأ آفرینش را از عدم «خلق شیئ از لا شیئ» می دانند و معتقدند که حوادث قبل از حدوث نه از اشیاء هستند و نه از اعیان. در این نگرش، ابتدای آفرینش هیچ است و جهان هستی با اراده و قدرت مطلقه الهی، بدون واسطه از عدم پدید آمده است. پیدایش هستی مبتنی بر نظام طولی نیست؛ بلکه موجودات جهان با اراده الهی و به طور مستقل پدید آمده اند. اراده و قدرت او هرگونه ضرورت و واسطه را در خلقت نفی می کند. مخلوقات صدور و فیضان جبری از جانب الوهیت نیستند؛ بلکه ذاتاً به اراده آزاد و اختیار خالق وابسته اند. در مقابل، ملاصدرا معتقد به حدوث زمانی و حدوث ذاتی است و با تعدیل اصطلاح خلق از عدم، بر آفرینش، از «لا من شیء» استفاده کرده است. وی حدوث عالم و خلق از عدم را با براهین فلسفی اثبات کرده و بر اساس حرکت جوهری، عالم را حادث زمانی می داند. از نظر وی جهان ذاتا متجدد است و حدوث زمانی عالم به معنی خلق جهان «با زمان» است نه «در زمان».