فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۱۸۱ تا ۳٬۲۰۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
منبع:
فلسفه دین سال هفدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۴۴)
443 - 465
حوزههای تخصصی:
جامعه هند از دیرباز تحت سلطه نظام طبقاتی سختگیرانه ای قرار داشت که در متون دینی و آموزه های دوره «وِدَه ای» ریشه دارد. اهمیت و تأثیر این سلسله مراتب اجتماعی تا حدی بود که تقریباً همه جریان ها و فِرَق دینی و فکری هندو در همین ساختار رشد کرده و به نوعی آن را پذیرفته بودند. اما معدود اندیشه هایی این ساختار را باور نداشتند و از آن تخطی کردند؛ مانند طریقت «بَهکتی» سنت شیواپرستی جنوب هند که توسط شصت وسه تن از قدیسین شیوایی یا «ناینمارها» شکل گرفته بود و یکی از تأثیرگذارترین جریان های مردمی در سده های میانه بود. بسیاری از این قدیسین از طبقات پایین جامعه بودند و طی حدود سه سده آموزه هایی را ترویج کردند که به شکل گیری «جنبش بَهکتی» منجر شد. از بارزترین ویژگی های آنان می توان به عدم پایبندی به ساختار طبقاتی و برابری انسان ها اشاره کرد. بررسی مبانی کاست باوری و دیدگاه های مخالف، آن به ویژه «بَهکته ها» و «ناینمارهای شیوایی»، پرسش های اصلی این نوشتار را تشکیل داده است.
مبانی معرفت شناختی اخلاق با تأکید بر اندیشه کلامی شیخ مفید(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۳۹۹ شماره ۸۱
149 - 173
حوزههای تخصصی:
توجه به مبانی اخلاق برای دستیابی و شناخت دستورالعمل های معین رفتار انسانی، یکی از ضروریات حوزه نظری اخلاق است. مبانی معرفت شناختی از جمله مبانی مطرح در حوزه فرااخلاق است که به تعیین ملاک های کلی در شناخت احکام و گزاره های اخلاقی پرداخته، منابع و راه های معرفتی را جست وجو و ارزش گذاری می کند. این مقاله که با روش توصیفی- تحلیلی و از نوع کتابخانه ای است، به تبیین مبانی معرفت شناسی اخلاق از نظر شیخ مفید پرداخته و عقل، وحی، حس و شهود با زیرشاخه هایی مانند نظر و تحقیق و حسن و قبح عقلی در حوزه عقل و قرآن، روایات و اجماع در حوزه وحی، نقش کلیدی در معرفت اخلاقی ایفا می کنند. مفید با تکیه بر حسن و قبح ذاتی و اذعان به ادراک آن توسط عقل (حسن و قبح عقلی)، عقل را از منابع مهم معرفتی در اخلاق دانسته است. وی اوصاف و احکام اخلاقی را بر پایه یک سلسله اصول بدیهی بنا نهاده، مناط و ملاک خوبی و بدی احکام غیربدیهی را با ارجاع به بدیهیات تعیین می کند که حاکی از عام گرایی ایشان در اخلاق است. همچنین ارزش احکام و گزاره های اخلاقی را بسان اندیشمندان اخلاقی بر اساس بداهت خوبی عدل و بدی ظلم تشریح می کند و بدین سان در زمره شهودگرایان اخلاقی قرار می گیرد. وحی در موارد زیادی آنچه را عقل فی الجمله تأیید می کند، تفصیل داده، در موارد فراوان نقش کاشفیت حکم عقل را بر عهده دارد. تکیه بر شهود عقلانی مشترک در میان انسان ها و فاصله گرفتن از شهودات شخصی غیرقابل استناد و نیز توجه و اهمیت فراوان به عقل و جایگاه آن در معرفت، باعث عقلانی تر و باورپذیرترشدن اخلاق می گردد.
تحلیل هایدگری از یافت حال های دازاین در مواجهه با کوید 19(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۱
247-278
حوزههای تخصصی:
هدف مقاله این است که از نحوه طرح مفاهیم هایدگر در «هستی و زمان» برای شرح نسبت ها، یافت حال و حال های دازاین در مواجهه با کوید 19 استفاده کند. با روش تحلیلی-تطبیقی و رویکرد اگزیستانسیالیسم کاربردی در این مواجهه نسبت هایی چون علمی و پدیدارشناختی ضمن معرفی نسبت های القایی سرمایه داری شرح داده شده اند. ضمن مطالعه یافت حال و حال برسانده ی آن، متوجه اهمیت در-جهان-هستن دازاین در پرتوی مفهوم بدن زیسته می شویم. یافت حال به طور خلاصه احساس درونی نیست، بلکه در نسبت ها و رابطه ها شکل می گیرد و امکان هایی را پدیدار می کند. نسبت های پدیدارشناختی، مواجهه با کوید 19، وجوه مختلف رویارویی، یافت حال ها و در نتیجه حال هایی را در بدن زیسته به وجود می آورد. ترس و اضطراب بسته به نوع مواجهه و رویارویی دو نوع یافت حال است که از حالت ضعیف به قوی حال های متفاوتی را رقم می زند. دازاین در ترس، حال هایی چون فرار، بی تفاوتی، بیماری هراسی، ترس دائمی از کوید 19، دیگرترسی، دیگری هراسی، ترس از مرگ را تجربه می کند. اضطراب در حالت قرنطینه مطلق و نیز برای برخی افراد مبتلای بستری در بیمارستان، قریب به فوت روی می دهد. اضطراب حاکی از خنثی شدن همه امکان ها و سربرآوردن پرسش از کیستی و چیستی دازاین است. نحوه زیستن اضطراب در قرنطینه مطلق یا مرگ تدریجی در بیمارستان، تجربه مرگ به معنای هایدگری، است. تحلیل یافت حال های دازاین در این شرایط به روشن سازی عملکرد دازاین می انجامد که می تواند به بهبود اقدامات بشر در بحران های مربوط به حوزه بهداشت و سلامت منجر شود.
بدهی چیته در بودایی مهایانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۷
145 - 167
حوزههای تخصصی:
یکی از مفاهیم مطرح در سنت بودایی و به ویژه بودایی مهایانه مفهوم " بدهی چیته" است.مفهوم بودایی بدهی چیته در دو معنای اولیه و ثانویه یا جزیی وکلی به کارمی رود. بدهی چیته درمعنای اول که می توان آن را بیداری دل ترجمه کرد تقریبا معادل مفهوم یقظه در عرفان اسلامی است، و آن سرآغاز مسیری است که یک سالک بودایی طی می کند تا خود و سایر موجودات را از رنج نجات و به رهایی برساند. به همین دلیل این مفهوم در بودایی مهایانه دارای اهمیت ویژه است. در این طریقت بدهی چیته از گام های دهگانه "بدهی ستوه "یا سالک آرمانی این طریق در سیر وسلوک عرفانی به شمار نمی آید و آن را از مقدمات ورود سالک به طریقت می دانند.بدهی چیته در معنای کلی و اصلی امری وجودی و مطلقی است که همگان در ذات خود از آن بهره مند هستند و تا ابد بدون تغییر باقی می ماند. این مفهوم از بدهی چیته معادل "شونیتا،" "دهرمه کایه "و "تتهتا "است.
الهیات سلبی در حوزه هستی شناسی صفات الهی در اندیشه علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال پنجاه و سوم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲
326 - 307
حوزههای تخصصی:
«الهیات سلبی» به مثابه نظریه ای مهم در حوزه «زبان دین»، در الهیات یهودی، مسیحی و اسلامی پیروان زیادی دارد و در سه حوزه هستی شناسی، معرفت شناسی و معناشناسی صفات الهی مطرح است و میان آنها پیوند مستحکمی برقرار است. از رهگذر این جستار مشخص می شود که بر پایه یافته های این تحقیق، علامه طباطبایی در برخی رساله های فلسفی و عرفانی و در مواردی از تفسیر المیزان، با گذر از الهیات ایجابی در حوزه هستی شناسی صفات الهی و با تأثیرپذیری از عرفا به ویژه سیداحمد کربلایی، الهیات سلبی را در این حوزه پذیرفته، بر این باور است که فیلسوفان بزرگی نظیر فارابی، ابن سینا و حتی صدرالمتألهین به درک این دیدگاه نرسیده اند. به باور علامه طباطبایی، نامتناهی بودن ذات الهی از یکسو و محدودیت مفهوم بما هو مفهوم از سوی دیگر، توجیه کننده الهیات سلبی و مانع پذیرش الهیات ایجابی و صدق مفاهیم کمالی بر ذات الهی است.
بررسی ادله قرآنیان ایران در نقد منصوص بودن امامت (مطالعه موردی نقد های برقعی و قلمداران و طباطبایی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نواندیشان دینی در دو قرن اخیر به نقد و پالایش میراث اسلامی پرداخته اند. گستردگی طیف نواندیشان دینی و نقد های آنان بر سنت اسلامی از موضوعاتی بسیار مهم در مطالعات اندیشه اسلامی معاصر است. قرآنیان به عنوان گروهی از مسلمانان که مدعی اند بر محوریت قرآن بیش از دیگر فرقه های اسلامی تأکید ورزیده اند، توجه پژوهشگران دینی را به خود جلب کرده اند. ازآنجاکه این گروه داعیه مبارزه با خرافات را دارند، بسیاری از باور های شیعی را به دلیل تعارض با قرآن باطل و مردود معرفی کرده اند. مهم ترین موضوعی که در این جریان نقد شده، امامت اهل بیت است. قرآنیان با تمسک به آیات متعددی از قرآن کوشیده اند تئوری امامت شیعی را به چالش بکشند و آن را باوری مخالف قرآن معرفی کنند. با بررسی اشکال های نقضی قرآنیان بر منصوص بودن امامت روشن می شود که هیچ یک از آن ها نافی وجود نص بر امامت نیست و مستندات آنان با نصوص امامت تضاد و تنافی ندارد.
این همانیِ عرفی؛ رویکردی نو در جمع میان نظریه شَبَح مُحاکی و وجودِ ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دو نظریه شَبَح مُحاکی و وجود ذهنی در مسئله رابطه صورت ذهنی با واقعیّتِ خارجی ، رقیب یک دیگرند. اگر چه برخی عباراتِ طرفداران نظریهٔ شَبَح مُحاکی حاکی از آن است که صورت ذهنی با واقعیّتِ خارجی این همانی نداشته و بلکه تباین دارد ، امّا با استناد به برخی عباراتِ دیگر ، می توان گفت که هواداران این نظریه، این همانی صورت ذهنی با واقعیّتِ خارجی را قبول دارند. از سویی ، هوادارن نظریهٔ وجود ذهنی، بر این ادعا هستند که این همانیِ ماهوی میان صورت ذهنی با واقعیت خارجی برقرار است. با تحلیلِ مفهومِ این همانیِ ماهوی و نیز با تمرکز بر دو اصل تمایزناپذیریِ این همان ها و این همانیِ تمایزناپذیرها ، روشن می شود که اولاً، ادّعای این همانیِ ماهوی در نظریه وجود ذهنی گزاره ای تحلیلی و همان گویانه است و یا دست کم مقصود آنان را نمی رساند و ثانیاً، در نهایت ، منظورِ طرفدارانِ آن ، همان ادّعای طرفدارانِ شَبَح مُحاکی است. در این پژوهش - با روش توصیفی۔تحلیلی و به شیوه ای نو - نشان داده شده است که ادّعای این همانیِ صورت ذهنی با واقعیّتِ خارجی از منظر هر دو دیدگاهِ پیش گفته درست است، امّا منظورِ هردو دیدگاه از این همانیِ صورت ذهنی با واقعیّت خارجی ، این همانیِ عرفی بوده است و نه این همانیِ عددی.
چیستی دین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال پنجاه و سوم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲
381 - 365
حوزههای تخصصی:
این نوشتار بر آن است که طبیعت عقل یک معرفت اجمالی به نحو یک دانش محض و ضروری نسبت به چیستی دین دارد. بر این اساس هرگاه عقل با واقع دین روبه رو شود بر حسب آن دانش پیشینی پایه، در شناخت آن توفیق دارد و هرگاه دین نمایی بر او عرضه شود یا پذیرفته نمی شود یا در مصاف با آن معرفت اجمالی کنار گذاشته می شود. بر پایه ی این شناخت اجمالی عقلی به واقع دین، بسیاری از تعریف های ناظر به چیستی دین از اعتبار می افتند. در نهایت، این معرفت اجمالی به پایه های دین، هم در عقل نظری و هم در عقل عملی، آشکارسازی شده و به یکدیگر پیوند داده می شوند. این پایه ها عبارتند از مبدأ هستی، راهنمای هستی و جهان غایی هستی در عقل نظری و مبدأ اخلاق، راهنمای اخلاق و جهان اخلاق در عقل عملی. اصل ها و پایه های هستی و اخلاق از دانش طبیعت عقل اند و با یکدیگر تعریفی از دین را به دست می دهند که می تواند مقبول همه باشد و از آراء شخصی فاصله بگیرد. با این تعریف می توان به شناخت جهانی دین نزدیک تر شد.
گسست ماکیاوللی از مبانی فلسفه سیاسی ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۱
333-361
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش درصدد توضیح این موضوع هستیم که چگونه نیککولو ماکیاوللی، مبانی اندیشه سیاسی کلاسیک را به صورت بنیادین مورد نقد قرار می دهد و در گسست از آن مبانی، راه را برای ایجاد نگرشی جدید به سیاست و همچنین تأسیس علم سیاست هموار می کند. در این جستار، فلسفه سیاسی ارسطو به عنوان نماینده منطق اندیشیدن سیاسی کلاسیک مطرح شده است و این اندیشه را بر اساس سه اصطلاح استراتژیکِ طبیعت، بخت و فضیلت و همچنین نسبت پیچیده میان آن ها و ارتباطشان به سیاست در منظر ارسطو، مورد تفسیر و بررسی قرار می دهیم و نشان خواهیم داد که سیاست دنباله نگاه طبیعت محور و اخلاق محور ارسطوست. همچنین به صورت همزمان می پردازیم به اینکه چگونه ماکیاوللی با سه اصطلاحی که در مقابل اصطلاحات ارسطو وضع می کند (که عبارتند از قدرت، ویرتو و میهن) مبانی اندیشه سیاسی ارسطو و همچنین به تبع آن اندیشه سیاسی کلاسیک را بی اعتبار می کند و راه را برای ایجاد اندیشه سیاسی جدید که در بیرون میدان جاذبه قدرت طبیعت، قدرت اخلاق و قدرت بخت شکل می گیرد، باز می کند. جایی که آدمی تنها با اتکا به اراده خود و ویرتو و بدون نیاز به نیروی طبیعت و بخت، منطق مناسبات سیاسی را به نفع خود بر هم می زند.
بی تفاوتی؛ کنشی اعتراضی
حوزههای تخصصی:
جامعه ایران دچار انفعال و بی تفاوتی نیست. انفعال، اشاره به وضعیتی دارد که جامعه درباره سرنوشت و تحولات جاری، هیچ عکس العملی نشان ندهد؛ در حالی که جامعه ایران بسیار فعال است. در همان دوره ای که انفعال و بی تفاوتی شکل می گیرد، به همان میزان، تمایل برای کسب منافع فردی، فردگرایی و بی توجهی به منافع جمعی تقویت می شود؛ به نوعی حاصل این انفعال، لیبرالیزه شدن روابط اجتماعی است. اساسا آن تفکری که تلاش می کند وضعیت ما را در رابطه با کشورهای توسعه یافته عادی نشان دهد، دارای خطاهای روش شناسی و نظری است. رابطه بین افراد و گروه های اجتماعی متقابل و دیالکتیکی است و اگر گروه هایی منفعل شوند، در مقابل گروه هایی فعال می شوند و از طریق این تعامل جامعه مسیر خود را پیدا می کند و به پیش می رود؛ بنابراین جامعه را نمی توان موجودی میرا و ایستا دانست؛ جامعه موجود پویایی است که دائما برای بقا و بهبود وضعیت تلاش می کند.
انکار معقولیت باور به وجود خدا و راه حل متفاوت معرفت شناسی فضیلت محور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال هفدهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۴۳)
213 - 234
حوزههای تخصصی:
معقولیت باور به وجود خدا مهم ترین مسئله معرفت شناسی دینی است. معرفت شناسی فضیلت محور در تقریر خانم زاگزبسکی ضمن نقد نگاه برون گرایانه و فردگرایانه معرفت شناسی اصلاح شده، بر اختیاری بودن باور و تأثیرپذیری آن از اجتماع تأکید می کند. در این دیدگاه حجیت باور دینی بر مبنای فضیلت «اعتماد معرفتی» به خود و به دیگر افراد جامعه معرفتی تبیین می شود. در نتیجه باور مؤمنان به وجود خداوند در زمان ها و مکان های مختلف، می تواند مبنای حجیت باور من به وجود خدا باشد. این مسئله در استدلالی که برتری جهانشمولی معرفتی را بر خودمختاری معرفتی و خودرأیی معرفتی نشان داده، تبیین شده است..
چیستی و جایگاه «پرسش» در آثار متقدم هیدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۸۲
119-134
حوزههای تخصصی:
«پرسش هستی» مشهورترین دغدغه مارتین هیدگر در سراسر دوران حیات فکری او است. این پرسش بنا بر روایت خود او، از آغازین گام ها تا لحظه مرگ پیوسته توجه فیلسوف فرایبورگ را به خود معطوف داشت و تمام آثار و نوشته های او را می توان بر زمینه این پرسش نگریست. اما فهم دامنه معنایی و ساختار صوری پرسش هستی، متوقف به درک دقیق چیستی پدیدار «پرسش» در هیدگر و نحوه ارتباط آن با هستی و انسان است. بر این اساس، مقاله حاضر بر آن است تا با طرح افق معنایی عام «پرسش» در تاریخ فلسفه، رویکرد هیدگر را به این عامل بنیادین روشن سازد تا از این طریق، در پژوهش های دیگر، نور بیشتری بر «پرسش هستی» در آثار او افکنده شود. در این مسیر، ابتدا اهمیت، چیستی و محوریت پرسش در تاریخ فلسفه به اختصار مورد بررسی قرار خواهد گرفت و در ادامه، پس از طرح تصور هیدگر از این پدیدار در رساله هستی و زمان ، نحوه تکوین این تحلیل در آثار متقدم او در چارچوبی واحد بررسی خواهد شد. در نهایت، ارتباط پرسش هستی با انسان، و گذرناپذیری آن، به عنوان ویژگی بنیادین دازاین پایان بخش تحلیل خواهد بود.
زمان انفسی به عنوان افق فراتاریخی تاریخمندی دازاین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال پنجاه و سوم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱
201 - 223
حوزههای تخصصی:
این مقاله در پی یافتن پاسخی برای این پرسش است که آیا می توان برای انگاره «زمان انفسی» یا «زمان لطیف» تفسیری فلسفی و خردپسند به دست داد؟ البته این پرسش سرآغاز طرحی بود که هانری کربن شیعه شناس و پدیدارشناس معاصر دیرزمانی آن را دنبال می کرد و سخت در پی پیدا کردن رهیافتی در فلسفه مارتین هایدگر بود که از رهگذر آن، از افق تاریخمندی دازاین که حاصل واشکافیهای پدیدارشناسانه هایدگر از هستی دازاین بود، نقبی به افقهای فراتاریخی این «بود و باش» بزند. حکیمانی چون شهاب الدین سهرودی، شیخ جعفر کشفی، سید احمد علوی و قاضی سعید قمی خیلی پیشتر از این بزرگواران به افقهایی از این دست پی برده بودند و کوششهای فلسفی خود را برای بازنمود و بازگو کردن آنها به خرج داده بودند. به منظور پیکربندی کردن چنین مبحثی، مقاله پس از صورتبندی مسئله، به سراغ انگاره زمان انفسی در آثار حکیمان مسلمان رفته ودر پی آیند آن، پدیده تاریخمندی را در کتاب هستی و زمان هایدگر دنبال می کند، آنگاه نوشته های هانری کربن را می کاود تا نشان دهد که او چگونه از فلسفه هایدگر کلیدی برای فهم و تفسیر ایده زمان لطیف بهره برده است. این موارد از بروندادهای این مقاله است:گفت و گوی فلسفی حکیمان خاور و باختر زمین چیزی که برخی آن را فلسفه تطبیقی می خوانند؛ پیگیری کوششهای پدیدارشناسانه مارتین هایدگر و دست پیدا کردن به افقهایی ورای تاریخمندی دازاین؛ به دست دادن رهیافتی معقول و فلسفی برای فهمیدن برخی داده های دشوار فهم و پیچیده متنهای مقدس خاصه قرآن کریم.
رهیافتی منطقی بر آموزه «عدل الهی» در نهج البلاغه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رویکرد حضرت علی (ع) در نهج البلاغه به آموزه عدل الهی و تفهیم آن بر اساس اسلوب منطقی و التفات به مواد و قالب استدلال های ایشان در تبیین این موضوع، مورد عنایت عدل پژوهان واقع نشده است. در کلام حضرت (ع) عدل تکوینی، بر محور توازن در عالم هستی استوار است که به اعتقاد ایشان علاوه بر غنای از تشریح، می تواند به عنوان مقدمه ای بارز در براهین وجودی استفاده شود. التفات حضرت به مسئله عدل تشریعی نیز با تلویحی بر بعثت انبیاء و عدالت در تکالیف الهی قابل توضیح است. تناسب جزا و پاداش الهی با اعمال بشری و عدم تبعیض در این امر، در صورت تساوی استحقاقات نیز دو امری است که در پرتو آن، تبیین منطقی عدل جزایی میسر می شود. نوشتار حاضر با شیوه توصیفی تحلیلی علاوه بر ترسیم نمایی از رویکرد حضرت به مقوله عدل الهی در سه ساحت تکوین، تشریع و جزا، به عرضه صور و مواد استدلا های ایشان نیز پرداخته است. نتایج این جستار حاکی از آن است که بیانات حضرت در این باب، مستدل، مبرهن و واجد ساختار و قالب متعارف منطقی بوده و به اعتقاد نگارنده در گشایش ابواب نوین در حیطه نهج الباغه پژوهی کارآمد است.
حمل اولی ذاتی و حمل شایع صناعی و کاربرد آن نزد میرداماد در مسئله وجود ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مسائل مهم در فلسفه اسلامی، بحث از وجود ذهنی و اشکال های مطرح به آن است. از میان اشکال هایی که به وجود ذهنی مطرح شده است، دو اشکال بنیادهای این مسئله را با تردید مواجه کرده است. اشکال اجتماع جوهر و عرض و اجتماع مقوله های عرضی تحت یکدیگر. مسئله اصلی این مقاله نشان دادن کاربرد تمایز میان حمل اولی و حمل شایع در اثبات و حل اشکال های وجود ذهنی نزد میرداماد است. روش بحث، روش کتابخانه ای و تاریخی خواهد بود. پاسخ اجمالی که این به مسئله اصلی این است که میرداماد را می توان یکی از طلایه داران بحث از حمل اولی ذاتی و حمل شایع صناعی دانست و وی توانسته همان جوابی را با تفکیک بین دو حمل به مسئله وجود ذهنی بدهد که بعدها به نام شاگردش ملاصدرا ثبت شده است. در ضمن میرداماد در بسط و گسترش نظریه حمل و تمایز حمل اولی و شایع تأثیر به سزایی داشته است.
اصل بستار معرفت از نگاه درتسکی و باز خوانی مجدد آن در منطق توجیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال شانزدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۶۳)
35 - 60
حوزههای تخصصی:
اصل K در منطق معرفت بیانگر این رویکرد معرفت شناختی است که معرفت تحت استلزام های معلوم بسته است. درتسکی به دو دلیل نشان می دهد که بستار معرفت نمی تواند اصلی راستگو باشد: اول آن که عملگر معرفت در بعضی نتایج منطقی گزاره های مورد باورمان نفوذ نمی کند و دوم اینکه دلیل قطعی باور به یک گزاره نمی تواند برای باور به استلزامات پر وزن آن گزاره قطعی محسوب شود. بنابراین، اگر همچنان بر پایبندی تمام به بستار معرفت اصرار داشته باشیم، ناگزیر از پذیرش شکاکیت خواهیم بود و راهی جز کنارگذاردن این اصل معرفت شناختی و رد اصل K نیست. اما کنارگذاشتن بستار معرفت و در نتیجه رد اصل K بدین معنی خواهد بود که تمام منطق های موجهه ای که شامل این اصل هستند، نمی توانند نظام های صوری مناسبی برای بررسی استدلال های معرفت شناختی باشند. در این مقاله نشان می دهیم که منطق توجیه، به عنوان منطقی وجهی، ضمن برآوردن نظرات درتسکی، می تواند نظام صوری موجهه مناسبی برای بررسی استدلال های معرفت شناختی باشد.
ارزیابی نظریه تدئوس متز درباره معنای زندگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۳
45 - 63
حوزههای تخصصی:
تدئوس متز از فیلسوفان تحلیلی با ارائه ویژگی های یک نظریه معنای زندگی، نظریه خود را با تکیه بر 1) تفکیک ساحات انسان به حیوانی و عقلانی 2) ارائه لذت و معنا به مثابه ملاک های متناسب با دو ساحت فوق، سامان داده و بر این باور است که اگر هر فرد انسانی اولا نوعی گرایش مثبت به خوبی، حقیقت و زیبایی یا دست کم، گرایش منفی به آنچه این حوزه ها را تهدید می کند، داشته باشد ثانیا گرایش مثبت و منفی وی مستلزم نقض ارزش های اساسی اخلاقی مانند تحقیر دیگران نباشد ثالثا در ارزیابی معناداری زندگی فرد علاوه بر اجزاء زندگی، کل زندگی وی را نیز در نظر بگیریم، میتوان زندگی وی را معنادار دانست. اگرچه، نظریه وی توانسته است اولا معنای زندگی را از اخلاق و خوشبختی جدا سازد ثانیا تبیینی فراگیر از شهود انسان ها درباره معناداری زندگی انسان ها ارائه کند؛ ولی به باور وی، نتوانسته است تبیینی از پوچ گرایی و معناداری کمک به کاهش درد حیوانات ارائه دهد.
صدق تارسکی به عنوان یک محمول فرازبانی موضعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
استدلال خواهم کرد که نه تنها پارادوکس های سمانتیکی پیچیده تر از پارادوکس دروغگو اشکالی برای راه حل تارسکی برای آن، یعنی تعهد به سلسله مراتب زبان، ایجاد نخواهند کرد، بلکه می توان از آنها برای یافتن ساختار درست فرازبان بهره گرفت: پارادوکس ها زمانی بروز می کنند که برای زبان یک ساختار طبقاتی سرتاسری را پیشفرض بگیریم. این کاوش ما را به تصویر غنی تری از فرازبان رهنمون خواهد شد: فرازبان را نیز نباید به منزله طبقه فوقانی زبان موضوعی تلقی کرد، در عوض باید آن را به منزله یک توپولوژی تعریف شده بر زبان موضوعی دانست، که تنوعی از ساختارهای سلسله مراتبی میان مراتب زبان را مجاز می دارد. بحث خواهم کرد که در این تصویر توسعه یافته از مراتب زبان، صدق تارسکی را باید محمولی موضعی در نظر گرفت. نهایتاً بحث خواهم کرد که این رویکرد حاوی پیشنهاداتی برای تحلیل بهتر پارادوکس ها، و به طور خاص پارادوکس یابلو، است: با در نظر گرفتن یک توپولوژی دایره ای می توان مدلی بدون خودارجاعی و غیرپارادوکسیکال برای انتساب صدق و کذب به عبارات یابلو بدست داد.
نقد به مثابه تربیت فرهنگی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های عقلی نوین سال پنجم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۹
105 - 122
حوزههای تخصصی:
مسأله این پژوهش ، تحلیل نسبت نقد با پدیده تربیتِ فرهنگی است. به این منظور با روش تحلیل مفهومی، درصدد ارائه مفاهیم پایه و نحوه ارتباط آنها با یکدیگر برآمدیم تا بتوان به نقشه مفهومی تحلیل مسأله دست یافت. پس از ابتنای مقاله بر دو پیش فرض مفهومی یعنی مفهوم فرهنگ و مفهوم تربیت، از دو معنای نقد سخن بمیان آمده است؛ معنای اول نقد همچون دانش نظری و معنای دوم نقد؛ همچون فعالیت کاربردی؛ و سپس به وجوه تحلیل نسبت نقد با تربیت فرهنگی پرداختیم. پذیرش فرآیند اجتماعی پدیده تربیت فرهنگی، پژوهش را بر آن داشته که در پایان مقاله به راهکارهای بالندگی جریان «نقد به مثابه تربیت فرهنگی» اشاره شود مانند:ترویج فرهنگ نقد در آموزش های غیر رسمی و رسمی، بکارگیری طرح هایی مانند: p4c و pwc ،آموزش و کاربرد الگوها و شیوه های نقد علمی ،حذف ساختارهای «حافظه محور» در نظام آموزشی.
نگرشی به حقیقت علم حصولی(مقاله ترویجی حوزه)
حوزههای تخصصی:
نظرات فلاسفه را در مسئله حقیقت علم حصولی می توان به دو قسم تقسیم کرد: عده ای حقیقت علم حصولی را حضور ماهیتِ معلومِ خارجی، در اذهان می دانند، درنتیجه علم حصولی مختص به ماهیات می شود. ایشان با همین نگاه مسئله ی مطابقت علم با معلوم را نیز حل می کنند. در مقابل حکماء دیگر یعنی قدما علم حصولی را مثال و شبحی از معلوم خارجی می دانند.آنچه باعث به وجود آمدن این مباحث شد مسئله ی نحوه ی حکایت علم از معلوم بوده است. طبق دیدگاه دوم، علم به ماهیت ذهنی علم به ماهیت خارجی می تواند باشد. ولی قول به شبح، حکایت از محکی را برای علم، ذاتی می داند و نیازی به ارتباط و نوعی اتحاد واقعی میان علم و معلوم نمی بیند. همینجا بحث ارتباط علم با عالم نیز مطرح می شود. در اینجا نیز عمدتا دو دیدگاه وجود دارد: عده ای قائل به اتحاد وجودی علم و عالم هستند، در مقابل عمدتا قدما رابطه ای انضمامی میان علم و عالم تصویر می کردند. در این نوشتار ادله ی قائلین به اقوال مذکور طرح و بررسی و در نهایت از دیدگاه قائلین به شبح بودن علم و اتحاد علم و عالم دفاع شده است. بر اساس این دیدگاه علم حصولی همان وجود عالم است که حاکی از معلوم می باشد.