فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۲۰۱ تا ۳٬۲۲۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف شناسایی ابعاد و مولفه های توسعه تفکر پژوهشی دانش آموزان در دوره های تحصیلی و با رویکرد کیفی و استفاده از راهبرد پدیدارشناسی انجام شد. بر اساس نمونه گیری هدفمند و تا حصول اشباع نظری، 13 نفر از متخصصان حوزه ی تعلیم و تربیت به مشارکت دعوت شدند. داده ها به کمک مصاحبه ی نیمه ساختار یافته گردآوری و با روش تحلیل محتوا تجزیه و تحلیل شدند. برای بدست آوردن اعتبار و روایی داده ها از دو روش بازبینی مشارکت کنندگان و مرور خبرگان غیرشرکت کننده در پژوهش استفاده شد. ابعاد و مولفه های شناسایی شده در قالب 36 کد باز و 5 کد محوری: نگرش معلم، فضای آموزشی مناسب، تشریک مساعی، قابلیت های محیطی و خودراهبری دانش آموزان تبیین شدند. مطالعات ما نشان داد که توسعه تفکر پژوهشی دانش آموزان در دوره های تحصیلی، نیاز به داشتن معلمانی فکور و پژوهشگر، امکانات آموزشی مناسب، گسترش فرهنگ تفکر، پژوهش و همکاری، برقراری ارتباطات موثر با امکانات محیطی خارج از محیط مدارس و دانش آموزانی فعال و با انگیزه دارد.
تحویل و واقع گرایی ساختاری وجودی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۸ پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲
197 - 219
حوزههای تخصصی:
تحویل علمی یکی از مسائل مهم فلسفه علم است که به دیگر مسائل آن، از جمله به واقع گرایی علمی مربوط می شود. در این مقاله با اتخاذ موضعی مشخص درباره «مفهوم تحویل» و «رویکرد به تحویل» که آن را رویکرد «ساختاری-پیشینی در زمان مشخص» نامیده ایم، به بررسی برقراری روابط حدی و روابط ساختاری میان دو نظریه می پردازیم. همچنین با فرض واقع گرایی ساختاریِ وجودی، بیان صریح جنبه معناشنا ختی مسئله تحویل و فرض برقراری جنبه معرفت شنا ختی آن، به دو اشکال که به رویکرد ساختارگرایانه وارد شده است، پاسخ می دهیم؛ این دو اشکال، یکی اشکال ناشی از قضیه شفنر است و دیگری، اشکال هستی شناختی نامیده شده است. همچنین نشان می دهیم هیچ یک از اشکالات به رویکرد ساختاری-پیشینی در زمان مشخص وارد نیست. همین طور استدلال می کنیم که ادعای قضیه شفنر به رویکرد ساختارگرایانه، به معنای عام هم وارد نیست، و اشکال هستی شناختی هم تنها به بهای هزینه گزاف فرض های متا فیزیکی نه چندان مقبول وارد می شود؛ یعنی تنها بر اساس فرض های متا فیزیکی ای چون جوهر، این بودن، ویژگی ذاتی، خودبودگی یا چیزهایی شبیه به این ها، که بر اساس آن ها بتوان بین امور تمایز برقرار کرد، می توان اشکال را وارد دانست؛ فرض هایی که هزینه قبول آن ها بیش از قبول رویکرد ساختارگرایانه است.
تمایز میان نظریه تکامل به عنوان نظریه ای علمی و طبیعت گرایی تکاملی به عنوان رویکردی فلسفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال هجدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۷۰)
97-113
حوزههای تخصصی:
از منظر طبیعت گرایی تکاملی، شواهد تکامل، جهان بدون طراحی را نمایان می کنند و نظریه تکامل باور به وجود هویات و علل فراطبیعی را طرد می کند. اما به نظر می رسد باید میان نظریه تکامل به عنوان نظریه ای علمی و «طبیعت گرایی تکاملی» به عنوان دیدگاهی فلسفی تمایز بگذاریم. طبیعت گرایانی همچون داوکینز ادعا می کنند که «شواهد تکامل، یک جهان بدون طراحی را نمایان می کند»؛ اما تنها با پیش فرض گرفتن طبیعت گرایی هستی شناختی است که می توان چنین نتیجه ای از نظریه تکامل گرفت. البته با پذیرش طبیعت گرایی هستی شناختی نیازی به نظریه تکامل نیست تا جهان بدون طراحی به ما ثابت شود. طبیعت گرایی هستی شناختی با هر چیز دیگری هم جمع شود، این نتیجه را خواهد داشت. در این مقاله نشان خواهیم داد استدلال طبیعت گرایان نمی تواند نشان دهد که هویات و علل فراطبیعی وجود ندارند و ازاین رو طبیعت گرایان نمی توانند امکان ورود چنین هویات و عللی را به تبیین های در خصوص ویژگی های جهان طبیعی، رد کنند؛ مگر اینکه به نحو پیشینی و براساس یک رویکرد فلسفی اجازه ورود چنین هویاتی را ندهند.
تحلیل معنای اتوس در آرای هراکلیتوس (مطالعه موردی: قطعه 119ب هراکلیتوس)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۸
201 - 228
حوزههای تخصصی:
واژه اتوس (ethos) که نخست درآثار هنرمندان قرن های هشتم تا پنجم پ.م در معنای جایگاه عادت، سرشت، شخصیت و شخصیتی فریبکار به کار رفته است، در آرای فلاسفه آن زمان و بیش از همه در آثار هراکلیتوس نیز دیده می شود اما معنای اتوس نزد هراکلیتوس، همواره محل اختلاف محققان بوده است و این اختلاف، بیش از همه در قطعه 119ب دیده می شود. با تحلیل دو اصطلاح کلیدی این قطعه، «دایمون» و «اتوس» می یابیم، «دایمون» در معنای «والاترین مرتبه هستی انسانی» و اتوس در معنای «سرشت الهی» است؛ سرشتی که کانون ربط و پیوند میان دایمون، حکمت و لوگوس است. از منظر هراکلیتوس، علی رغم تفاوت فاحش مرتبه اتوس و دایمون در تبعیت از حکمت که خود جزئی از نظام لوگوس است و فضیلت شمرده می شود، این امکان وجود دارد که انسان به مرحله دایمون در حد دنیوی عروج نماید؛ اما نیل به سرشت کامل الهی در دنیا منتفی است.
چیستی دین شناسی علمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دین شناسی علمی، به مطالعاتی میان رشته ایی گفته می شود، که دین را مورد بررسی قرار می دهد، و از منظر تجربی به مطالعه رفتار و تفکر دینداران می پردازد، بدون اینکه بخواهد از عقیده خاصی طرفداری کند. از این رو با الهیات و کلام از این جهت تفاوت پیدا می کند. زیرا در الهیات و کلام به تبیین و دفاع از عقاید خاصی می پردازند؛ اما در دین شناسی علمی از نگاه برون دینی به توصیف و توضیح رفتار و عقاید دینداران پرداخته می شود. مسائلی را که در دین شناسی علمی مطرح می شود، می توان در پیرامون دو موضوع دسته بندی کرد؛ یکی بحث درباره منشاء دین و دیگری بحث درباره کارکرد دین. از نظر روشی نیز دو رویکرد اساسی در دین شناسی علمی وجود دارد؛ یکی روش تبیینی و دیگری روش تفسیری. هریک از این روش ها مبتنی بر مبانی و پیش فرض هایی هستند که به نظر می رسد بحث درباره آنها ضروری و لازم است. آنچه در این مقاله مورد نظر می باشد، تبیین چیستی دین شناسی علمی، اهداف و ضرورت ها، مسائل، مبانی و پیش فرض های رویکردهای دین شناسی علمی است.
ذهن مبسوط، انتقادها و محدودیت های آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال دوازدهم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۹
79 - 94
حوزههای تخصصی:
ایده اصلی مندرج در فرضیه ذهن مبسوط این است که قلمروِ ذهنْ به بدن یا سیستم عصبی محدود نیست. ادعا این است که برخلاف دیدگاه سنّتی (فیزیکالیستی) که ذهن را به مغز محدود می کند و مطابق آن مرزهای ذهن بر مرزهای مغز و سیستم عصبی منطبق می شود ، حالات ذهنی و شناختی می توانند به خارج از مرزهای سیستم عصبی بسط پیدا کنند. در این پژوهش، تلاش بر این است که علاوه بر شرح و بیان استدلال هایی در تأیید این فرضیه، به برخی اشکال ها و محدودیت های ناشی از آن پرداخته شود. انتقادی در این پژوهش ملهم از استدلالی موسوم به «استدلال معرفتی» است. مطابق این انتقاد، حالات پدیداری را نمی توان به سیستم های ترکیبی متشکل از سیستم عصبی و عنصر محیطی نسبت داد. به علاوه، نشان داده می شود که فرضیه ذهن مبسوط، در بهترین حالت، تنها به حالات غیرآگاهانه محدود می شود و البته به نظر نمی رسد با پذیرش این قید بزرگ، مدافعان این فرضیه در بیان این ادعا موجه باشند که با محدودکردن دامنه بسطِ مفهوم «ذهن»، مدلولشان از این لفظ همچنان به اندازه کافی با مدلول مدافعان دیدگاه سنّتی هم پوشانی معنایی دارد. انتقاد دیگر به این فرضیه، به این اشاره دارد که مفهوم سنّتی ذهن به لحاظِ تبیین و پیش بینی باروَر بوده است؛ حال آنکه بعید است مفهوم مبسوط ذهن به چنین انتظام های متعدد قانون واری منجر شود.
سازگاری خودآیینی با آتوریته دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۱
437-458
حوزههای تخصصی:
خودآیینی از کانت به بعد فضیلتی عقلانی به شمار می آید که فرد را مستقل از دیگری دارای توانایی انتخاب و تصمیم گیری در حوزه هایی مانند اخلاق، سیاست و معرفت فرض می کند. شخص خودآیین با این تعریف در مقابل هر آتوریته شامل آتوریته دینی مقاومت نشان می دهد. به همین دلیل همواره خودآیینی مانع از پذیرش آموزه های دینی بدون شاهد مستقل قلمداد می شود. در این تصویر، دوراهی بین باور دینی و عقلانیت انتخاب سختی را پیش روی انسان مدرن دیندار قرار داده است. انسان مدرن ناگزیر است عقلانیت را به کنار نهاده و متعبدانه به دین باور داشته باشد یا باورهای دینی خود را محدود به گزارهای اندکی کند که برای آن شاهدی داشته باشد. فیلسوفانی مانند زاگزبسکی، کُدی و رابرت و وود در تلاشند با تحلیل دوباره مفهوم خودآیینی تفسیری از آن ارائه کنند که با پذیرش آتوریته معرفتی از جمله آتوریته دینی ناسازگاری نداشته باشد. در این مقاله پس از مرور تعریف خودآیینی و تاریخچه آن بر چرایی تنافی این مفهوم با آتوریته تمرکز می شود. سپس به رابطه این مفهوم با مفاهیمی مانند استقلال و آتوریته پرداخته می شود. در ادامه با ارائه تفسیری سازگار از این مفهوم با آتوریته رابطه این مفهوم جدید با آتوریته دینی تحلیل می گردد و صورت هایی از سازگاری خودآیینی و آتوریته دینی ارائه می گردد.
مواجهه قاضی عبدالجبار با شکاکیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شکاکیت به عنوان رویکردی همیشگی در تفکر بشر مورد توجه قاضی عبدالجبار معتزلی نیز بوده است . او به نقد شکاکیت فراگیر و حیطه ای پرداخته و سعی کرده به اشکالات سوفسطاییان ، ذهنیت گرایان ، منکران معرفت عقلی و منکران متواترات پاسخ دهد . در مواجهه با سوفسطاییان ضمن ناصواب دانستن رویکرد ابوعلی جبایی و بلخی در برخورد با آن ها ، روش استاد خویش ابوهاشم مبنی بر عدم بحث را پیش گرفته و راهکار را تنبّه و توجه دادن آن ها به واقعیات می داند . همچنین او با ردّ دیدگاه ذهنیت گرایی، این دیدگاه را متضمّن تناقض صریح دانسته و دیدگاه منکران معرفت عقلی و منکران متواترات را نیز دارای ناسازواری می داند و معتقد است که این دیدگاه ها در نهایت، به انکارِ کلیه منابع معرفتی می انجامد . او با به رسمیت شناختنِ معرفت عقلی و همچنین دانشی که از راه گواهی و متواترات حاصل می شود ، سعی دارد نشان دهد که هیچ یک از انواع شکاکیت، جز شکاکیت دستوری، نمی تواند مورد پذیرش عُقلا باشد.
دفاع از عقلانیت دینداری با تکیه بر زندگی معنادار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد هفتم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱
145-164
حوزههای تخصصی:
در این مقاله با ارائه تعریفی از عقلانیت 1)نظری و عملی و 2)عقلانیت ابزاری و غیرابزاری سازوکاری برای دفاع از عقلانیت عملی التزام به آموزه های دینی یا دینداری ارائه شده است. ابتدا با تکیه بر نظریه آبراهام مزلو درباره هرم نیازهای انسان و نظریه های تدئوس متز و سوزان ولف درباره معنای زندگی از عقلانیت "معناداری زندگی" به مثابه هدف اساسی در زندگی انسانها دفاع شده است سپس به مدد نظریه توصیفی نینیان اسمارت پدیدارشناس دین معاصر درباره ابعاد دین سازوکاری برای دفاع از عقلانیت عملی ابزاری دینداری ارائه کرده و نشان داده ایم که اگر ادیان بتوانند به مدد ابعاد گوناگون خویش سطح خاصی از نیازهای انسان در نظریه مزلو را تامین کرده و در نهایت، طبق نظریه متز و ولف، به زندگی مومنان معنا -بخشند، میتوان از عقلانیت ابزاری دینداری دفاع کرد. نیاز دفاع از عقلانیت ابزاری دینداری به عقلانیت نظری آموزه های دینی، فراگیری مفهوم "معناداری زندگی" به مثابه هدف دینداری در تبیین عقلانیت عملی دینداری در مقایسه با دیگر اهداف دینداری ، توان معنابخشی ادیان به زندگی انسانها یا دست کم، به زندگی مومنان به خویش به مثابه یکی از ملاکهای عقلانیت دینداری و تفکیک میان سازوکار عقلانیت دینداری و تحقق این سازوکار در مقام عمل از زمره نکاتی است که در ارزیابی بدانها اشاره شده است.
اراده آزاد انسان؛ بررسی تطبیقی نظریه اصول فقه معاصر و حکمت متعالیه(مقاله ترویجی حوزه)
حوزههای تخصصی:
مختار یا مجبور بودن انسان در افعال خود مساله ای است که از دیرباز ذهن انسانهای عاقل را به خود مشغول کرده است. حتی با پذیرش اختیار، دقت در لایه های درونی نفس انسانی شبهه غیر مختار بودن انسان را از زاویه ای دیگر مطرح می سازد. از یک سو رابطه نفس با اراده خود و چگونگی صدور اراده از نفس و از سوی دیگر کیفیت ضرورت یافتن افعال صادر از نفس، شبهاتی اساسی را نسبت به فاعلیت انسان ایجاد کرده است. چنین مسائلی که در میان فلاسفه و متکلمان گذشته نیز مطرح بوده است توسط آنان جواب داده نشده و حتی با تشکیکهای متکلمین به شبهه ای بغرنج تبدیل گشت. بعدها عده ای از اصولیون مکتب نجف صراحتا قائل به تخصیص قانون علیت در این محدوده شده و آن قاعده را فقط در خصوص فعل و انفعالات عالم طبیعت جاری دانستند، گاهی قاعده «ترجیح بلامرجح» را انکار کرده و گاهی اصل «الشیئ ما لم یجب لم یوجد» را مورد خدشه قرار دادند. در این مقاله با توجه به اهمیت این بحث و تاثیرگذاری آن در مساله ثواب و عقاب و نیز به هدف پاسخگویی به این پرسشها، ابتدا نظریه اصولیون را نقد و بررسی کرده، سپس با تبیین پاسخ ابتکاری حکمت متعالیه با تکیه بر گونه های مختلف علت فاعلی شبهات از این دست را پاسخ می دهیم.
تحلیل و بررسی انگاره «وعده فرجام شناختی» در الهیات امید یورگن مولتمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زندگی اجتماعی بشر در میان آرمان کامیابی ابدی و آرمان شهر محفوف به عدل و صلح از یک سو، و رنج ناشی از واقعیات تلخ حیات جمعی او مانند مرگ، استثمار، فقر و ... از سوی دیگر، ذهن بسیاری را برای ارضای گرایش های اُتوپیایی و غلبه بر رنج و شر، به خود مشغول کرده است. فیلسوفان دین، روان شناسان و جامعه شناسان همگی در پی نسخه ای راه گشا جهت امید بخشی در پرتو آینده ای روشن برای بهبود زندگی جای مردم بوده اند. انگاره "وعده" شاید از مهمترین مفاهیم پرکاربرد در نظریات علوم انسانی و بویژه کتب مقدس بوده است. مولتمان که در بحبوحه آشوب جنگ جهانی دوم و اوج نومیدی مردم از فرهنگ مدرنیته و الهیات فرهنگی اروپا، الهیات امید را با تأکید بر وعده فرجام شناختی نوشت، درپی تدوین دکترین سنتز شده ای از مارکسیسم و مسیحیت، آینده موعود تاریخ حیات بشر را با خوانشی بدیع از تثلیث اجتماعی همراه ساخت و در ملکوت عدل و صلح خدای عهدین گره زد، نیز وعده فرجام شناختی را در کنار ایمان به خدا که در رویداد منحصر بفرد صلیب و رستاخیز مسیح محقق گردید، زمینه داوری اخلاقی و محبت خدا به انسان دانست. این مقاله با روش تحلیلی اسنادی با بررسی مهمترین آثار دوره اول الهیات یورگن مولتمان، الگوی ابتکاری مولتمان یعنی تفسیر "فرجام شناختی وعده" را مهمترین چاره چالش بحران اجتماعی و الهیاتی جامعه مسیحی می انگارد؛ لذا تبیین و تحلیل چیستی وعده فرجام شناختی، چرایی و خاستگاه فلسفی و الهیاتی وعده، زمان بروز و ظهور آن از یک سو و رابطه وعده با ایمان، عشق، امید و عمل از جمله مسائلی هستند که نگارندگان این مقاله در پی تحلیل و بررسی آن از دیدگاه مولتمان در الهیات مسیحی می باشند.
فلسفه و معرفت به خدا به روایت مایستر اکهارت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد هفتم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲
81-102
حوزههای تخصصی:
مشهور است که اکهارت تا آخر عمر از «وجود» نامیدن خدا پرهیز کرد. این مسئله را -که بسیاری از مفسران او به سادگی از کنار آن می گذرند- باید پراهمیت تلقی کرد؛ چراکه می تواند کلید فهم کلان اندیشه ی او مخصوصاً نظریه اش در باب معرفت به خدا باشد.اکهارت به خوبی می داند که اگر خدا از جنس وجود باشد، موضوع فلسفه است. با این حساب موضوع فلسفه ،همه چیز را در بر می گیرد و این به جزم اندیشی فیلسوفان می انجامد.اکهارت با فراتر از وجود دانستن خدا فیلسوفانه با جزم اندیشی فلسفی زمان خود مبارزه می کند. مبرا دانستن خدا از وجود، تنها جنبه ی سلبی ندارد بلکه در وجه ایجابی،اکهارت به دنبال معرفی تصوری از خدایی است که سازگاری بیش تری با خدای کتاب مقدس داشته باشد. لذا وی از واژگانی چون عشق، شناخت، تبتّل، لوگوس و... برای معرفی خدای مدنظرش استفاده می کند. درنهایت وی با ارائه ی تفسیری عرفانی از کتاب مقدس ،تنها راه شناخت خدای کتاب مقدس را رازورزی می داند. این مقاله ،تلاشی است جهت روشن سازی مسیر عبور اکهارت از فلسفه و ورود او به عالَم رازورزی برای شناخت خدا.
تحلیل انتقادی دیدگاه ریچارد تیلور در معنای زندگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و پنجم بهار ۱۳۹۹ شماره ۹۵
31 - 60
حوزههای تخصصی:
نظریه های معنای زندگی به دو دسته غیرپوچ گرا و پوچ گرا تقسیم می شوند. دیدگاه غیرپوچ گرا به دو دسته معناداربودن و معنادارکردن زندگی تقسیم می شود. دیدگاه معناداربودن زندگی نیز به دو دسته طبیعت گرا و فراطبیعت گرا تقسیم می شود. این مقاله به طورمشخص به دیدگاه تیلور به عنوان نماینده طبیعت گرا- ذهن گرا پرداخته است. طبق نظر تیلور با علوم بشری می توان شرایط لازم برای به دست آوردن یک زندگی معنادار را فراهم کرد. امکانات موجود در این دنیای مادی به ما کمک می کند بتوانیم به زندگی خود معنا دهیم؛ بنابراین نیازی به عالمی فراتر از عالم ماده برای به دست آوردن معنای زندگی نیست. وی تحقق زندگی معنادار را در گرو وجود خلاقیت با سه ویژگی علم و آگاهی و آزادی و برنامه کلی برای زندگی می داند. از اشکالات این دیدگاه عدم تحقق این سه شرط به طورکامل به دلیل محدود بودن در دایره طبیعت، نسبیت در معنای زندگی و عدم توجیه مناسب برای زندگی بعد از مرگ و ناتوانی در حل احساس پوچی و تنهایی و از خود بیگانگی است.
بررسی تطبیقی جبر و اختیار از دیدگاه لایب نیتس و علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال هفدهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۴۳)
317 - 342
حوزههای تخصصی:
بحث از مسئله جبر و اختیار یکی از مهم ترین مسائل تاریخ تفکر بشریت و همواره محل مواجهه طیف گسترده ای از آرای اندیشمندان بوده است. سؤال اصلی این خواهد بود که آیا اعتقاد به اصل هماهنگی پیشین، بنیاد نوعی نفی اختیار و حاکمیت ضرورت نیست؟ چگونه اراده ازلی الهی با اختیار آدمی سازگار است؟ لایب نیتس به عنوان یکی از فلاسفه بزرگ قبل از کانت، در صدد است که با تمایز میان ضرورت مطلق و ضرورت شرطی و نظریه جهان های ممکن، به تثبیت اختیار انسان بپردازد. علامه طباطبایی هم اختیار را امری فطری دانسته و بیان کرده است که قاعده «ضرورت سابق الشی ما لم یجب لم یوجد» هیچ منافاتی با اختیار انسان ندارد. در این پژوهش ضمن بیان مبانی لایب نیتس و علامه طباطبایی، دیدگاه لایب نیتس نقد می شود. آنچه در اینجا مهم بوده، بیان دیدگاه این دو اندیشمند و تطبیق، تحلیل و بررسی آن است.
غرض ماورای سیاسی مکتوبات سقراطی کسنوفون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مکتوبات سقراطی کسنوفون حاوی آن وجهی از فلسفه ی سیاسی سقراطی است که به فراسوی شیوه ی زندگی سیاسی اشاره کرده و تربیت سیاسی را در معنای سلبی آن مدّ نظر قرار می دهد. کسنوفون از این منظر، به تبعِ استادش سقراط، می کوشد تا با موضوع قراردادن بحث در باب طبیعت انسان به جای بحث در باب طبیعت به معنای کلی کلمه، بر این بینش سقراطی مهر تایید بزند که فلسفه ی سیاسی، در حکم فلسفه ی اولی است. موضوع فیلسوف در مقام مربّی، طبیعت انسان و بحث در باب زندگی انسانی و چیزهای خیر و شرّ است، و انسان به مثابه ی یگانه موجود لوگوسیک، در ضمن یگانه موجودِ گشوده به سوی کل است. بدین ترتیب فیلسوف سیاسی در مقام مربّی، با آغازکردن از زندگی سیاسی به صورت زنده و بلاواسطه ی آن، می کوشد مترّبی را از یک سو با محدودیت ها مندرج در تحت این شیوه از زندگی، و از سوی دیگر محدودیت ها عقل برای چیر ه کردن تامّ و تمام اصول عقلانی بر زندگی سیاسی آشنا سازد. ما در این مقاله می کوشیم تا با طرح بحث از غایتِ تربیتی مکتوبات سقراطی کسنوفون، به ویژه ممورابیلیای او، زمینه را برای فهم کلیت فکر فلسفی کسنوفون در مقام یک فیلسوف سیاسی سقراطی فراهم گردانیم.
گذر به ایده آلیسم عینی و تحقق شناخت و آگاهی در بستر پدیدارشناسی هگل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال شانزدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴ (پیاپی ۶۴)
53 - 68
حوزههای تخصصی:
مسئله شناخت یکی از مسائل مهمی است که فیسلوفان بر آن بوده اند تا با مواجهه به جهان واقعیت بیرون فرایند شناسایی و تعامل آن را با ذهن یا سوژه اندیشنده دریابند. در این فرایند آنچه مقدم بر شناخت است، مسئله هستی شناختی واقعیت موجود است و تعامل سوژه اندیشنده با جهان بیرون. از آنجا که فیلسوفان میان شناخت و واقعیت فاصله انداخته و ذهن را ابزار و رسانه ای به منظور دستیابی به حقیقت و واقعیت در نظر گرفته اند، هگل ضمن انتقادات جدی بر این نگرش ها بر آن بوده تا از شناخت به مثابه علم، به تعریفی نوین از آن دست یابد. از این رو، او را باید پیشگام طرح پدیدارشناسی در حوزه تفکرات فلسفی دانست. در پدیدارشناسی او پرسمان فرایند شناخت انسانی با کل تفکر فلسفی در طول تاریخ همسان انگاشته می شود. در این نوشتار، نویسندگان بر آن بوده اند تا نشان دهند هگل چگونه با رد دوپاره ساختن واقعیت موجود از سوی کانت به دو حوزه پدیداری و ناپدیداری، امکانی را فراهم می سازد که فاهمه دوباره بتواند به وسعت و گسترش خود آگاه شده و با عزیمت از آگاهی از پدیدارهای جزئی به سوی صور عالی تر هستی و در نهایت رویارویی با امر نامتناهی و مطلق دست یابد.
نقدی بر مبانی نظریه کنش ارتباطی در اندیشه یورگن هابرماس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۸۳
245 - 265
حوزههای تخصصی:
یورگن هابرماس، به عنوان شناخته شده ترین هوادار آرمان های روشنگری در عصر حاضر، دفاع از این آرمان ها، به ویژه آرمان رهایی از سلطه و سرکوب، را در گرو درانداختنِ نظریه ای می داند که مقید به زمینه های بومی و محلی نباشد و بتواند نوعی اخلاقِ گفتمانی را بر پایه بنیان هایی جهان شمول توجیه کند. او برای طرح چنین نظریه ای عمدتاً به مفاهیم «صدق» و «جهان شمولی» متوسل می شود. از سوی دیگر، او خود را در طیف متفکران پسا-متافیزیکی طبقه بندی می کند و طرح «عقلانیتِ ارتباطی»اش را از ثمرات ضد-سوبژکتیویستیِ چرخش زبانی به شمار می آورد. در این مقاله، می کوشم نشان دهم که شیوه استناد او به مفاهیم «صدق» و «جهان شمولی» با تعهدات پسا-متافیزیکیِ او و لوازم چرخش زبانی سازگار نیست.
قاعده الواحد از منظر توماس آکوئیناس و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۸ پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲
221 - 241
حوزههای تخصصی:
قاعده الواحد، به عنوان یکی از مهم ترین قواعد فلسفی، در جهت تبیین پیدایش کثرات عالم از واحد همواره مورد توجه فلاسفه بوده است. اغلب فلاسفه مفاد آن را پذیرفته و برخی از متکلمان نیز منکر آن بودند. پذیرش قاعده الواحد و اعتقاد به مبدأ واحد برای همه موجودات کثیر، فیسلوف را به مسئله چگونگی صدور کثرت از خداوندی که از جمیع جهات واحد است، رهنمون می سازد. در این میان، توماس آکوئیناس و ملاصدرا نیز بر مبنای مبانی فلسفی و وجودشناختی خود، دیدگاه های خویش را درباره آن بیان کرده اند. اینکه چگونه موجودات کثیر از واحد بسیط نشئت گرفته اند، ذهن هر دو را به خود مشغول کرده است و باید همچون دیگر فلاسفه راهی برای آن می یافتند. این مقاله در نظر دارد با مطالعه آثار توماس و ملاصدرا و شارحان و محققان به شیوه تحلیلی و پژوهشی، نظر دو فیلسوف را درباره قاعده الواحد بررسی کند تا مشخص شود آیا آن دو به اصل قاعده اعتقادی دارند؟ دلایل ردّ یا پذیرش قاعده از نظر آنها چیست؟ هرکدام چگونه پیدایش کثرات از واحد را توجیه می کنند؟ توماس بر مبنای وجودشناختی خود به انکار قاعده پرداخته است و قائلان به آن را مورد انتقاد قرار می دهد؛ اما ملاصدرا با پذیرش اصل قاعده، به ترمیم آن پرداخته و بر اساس مبانی فلسفی خود، طرح نوینی از آن ارائه داده است.
مطالعه و تبیین مبانی معرفت شناختی الگوی تدریس بدیعه پردازی در راهبردهای یاددهی-یادگیری(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن زمستان ۱۳۹۹ شماره ۸۴
207 - 236
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف کشف مبانی معرفت شناختی الگوی تدریس بدیعه پردازی صورت گرفته است.راهبرد پژوهش حاضر کیفی و روش آن توصیفی- تحلیلی و رویکرد آن واکاوی اسناد بوده است. داده های پژوهش با ابزار فیش برداری فراهم و با استفاده از تکنیک تحلیل متن مورد تحلیل قرار گرفته است. یافته های پژوهش در تحلیل عناصر آموزشی (معلم، شاگرد، تدریس و برنامه درسی) حاکی از آن است که معلم در این الگو نقش روشنفکر، دگرگون ساز و پرسشگر را ایفا کرده و شاگرد ضمن مشارکت و محتوی سازی و لذت بردن از محتوای در حال ساخت دانش و هویت خویش بوده است. تدریس در این الگو به روش حل مسئله پرسش و پاسخ، قیاس و استعاره صورت گرفته است و برنامه درسی به صورت فرایندمدار و انعطاف پذیر بوده است. نتایج تحلیل معرفت شناختی الگوی تدریس بدیعه پردازی نشان داد معرفت در این الگو به صورت سلسله مراتبی، نسبی و ذهنی بوده و نوع معرفت در الگوی حاضر به صورت معرفت تجربی، عقلانی و بخشی هم معرفت شهودی بوده است؛ نیز مکاتب فلسفی زیربنایی الگوی بدیعه پردازی شامل مکاتب پراگماتیسم، طبیعت گرایی، اگزیستانسیالیسم و پست مدرنیسم بوده است.
بررسی اهمیت پرورش تفکر انتقادی درکودکان با تکیه برداستان های مثنوی مولوی(رهیافتی آموزشی براساس نظریه لیپمن)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف ا ز این پژوهش، دستیابی به تفکر انتقادی در داستان های مثنوی به منظور تبیین تفکر انتقادی در تعلیم و تربیت کودک است. پژوهش پیشِ روابتدا جایگاه اهمیت پرورش تفکر انتقادی در کودکان را بررسی کرده، سپس به تحلیل داستان های موجود در مثنوی ازجهت مهارت های تفکر انتقادی براساس دیدگاه لیپمن پرداخته است. روش پژوهش، توصیفی-تحلیلی است. این پژوهش درصدد پاسخ به این پرسش است که آیا داستان های مثنوی به لحاظ موضوع و ساختار به نیازهای کودکان در جهت پرورش فلسفی آن ها پاسخ می دهد؟ یافته های پژوهش نشان می دهد که بیش از 211 داستان ِمثنوی علاوه براین که در زمینه عاطفی نیرومندند، چالش های بالقوه ای را نیز برای پردازش شناختی در کودک فراهم می کنند. ویژگی ساخ تاری داستان ها به شی وه غیرمستقیم و تنوع موضوعات، می تواند تفکر کودکان را تحت تأثیر قراردهد و منجر به شکل گیری مهارت هایی درتفکر انتقادی ؛ مانندپرسش، استنباط و...در کودکان شود وآن ها به کمک این مهارت ها قادر خواهند بود مسائل پیرامون خویش را به روشنی درک و ارزیابی کنند