فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۴۸۱ تا ۲٬۵۰۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۷
348 - 374
حوزههای تخصصی:
در این مقاله به بحث درباره چگونگی نقش آفرینی بدن در شناسایی می پردازیم. بدین منظور، دو رویکرد تقویمی و علّی در علوم شناختی مطرح می شود. این بحث معضلاتی را به پیش کشیده است، ازجمله اینکه هر دو رویکرد، درنهایت، فهمی دکارتی-فرادستی از نسبت بدن و شناسایی فراپیش می نهند و بدن را به امری فیزیکال فرومی کاهند. افزون براین، تقویم گرایانی همچون کلارک نمی توانند صورت بندی پدیدارشناسی از تقویم را در سطح علوم شناختی بدن مند بازسازی کنند که نتیجه آن بازگشت موضع دکارتی در قبال شناسایی است. با توجه به رهیافت پدیدارشناسانه هایدگر این معضلات را تبیین و راهی برای گذار از برخی معضلات این بحث مطرح کنیم. مبانی هایدگری کمک می کند دو انگاره از بدن مندی یعنی بدن مندی تودستی و بدن مندی بنیادین را طرح کنیم؛ هر دو انگاره از بدن مندی در برابر فهم فیزیکالیستیِ برخی نحله های علوم شناختی از بدن مندی قرار می گیرد. در مرحله بعد با توجه به اشاراتی که هایدگر در هستی و زمان درباره بحث بدن مندی مطرح کرده است، تلاش وی برای گذار به سطحی بنیادی تر در تحلیل هستی را بررسی می کنیم و توضیح می دهیم چرا هایدگر در سطح تحلیلی بدن مند از هستی نمی ماند.
نقش محوری زمان در تفسیر اونتولوژیک هایدگر از فلسفه کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۷
709 - 740
حوزههای تخصصی:
زمان در تفسیر اونتولوژیک هایدگر از کانت چه نقش و جایگاهی دارد؟ تفسیر هایدگر از فلسفه کانت، تفسیری بحث برانگیز و متفاوت از جریان تفسیرهای معمول از فلسفه او است. هایدگر در پرتوی فهم معنای وجود به تفسیر کانت می پردازد و قصد دارد پروژه کانت را به معنای کلی، یک پروژه اونتولوژیک قلمداد کند. حال، ما با توجه به پرسش اصلی این مقاله، درصدد هستیم تا نقش محوری زمان را در تفسیر هایدگر از کانت نشان دهیم، نقشی که به گمان ما، خط اصلی و رشته پیونددهنده دیدگاه های هایدگر در باب کانت است و بدون درنظر گرفتن آن، فهم چگونگی تفسیر هایدگر از کانت، چندان راه به جایی نخواهد برد.
تبیین سازگارترین الگو از تشکیک وجود صدرایی با مبانی معرفتی ملاصدرا بر اساس نظریه داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۲
185 - 212
حوزههای تخصصی:
تشکیک وجود به عنوان یکی از اصول مبنایی متافیزیک صدرایی در تنقیح و تبیین ساختار حکمت متعالیه نقش بسزایی داشته و لوازم و نتایجی را در حوزه وجودشناسی و معرفت شناسی به بار می آورد. با توجه به اینکه تلقی های متفاوتی از تشکیک در حکمت متعالیه موجود است و الگوهای تصوری متفاوتی از آن قابل ترسیم است که در صورت انتساب هریک از آن ها به ملاصدرا، دیدگاه های معرفت شناختی وی تحت تاثیر قرار می گیرد، هدف از نوشتار حاضر که ماهیت بنیادی دارد، تبیین سازگارترین الگو از تشکیک وجود صدرایی با مبانی معرفتی او بر پایه روش گرندد تئوری است. روش شناسی حاکم بر متن، ماهیت توصیفی- تحلیلی دارد و ضمن استفاده از اسناد و منابع کتابخانه ای و مصاحبه با چند کارشناس خِبره، عوامل زمینه ای، علی، مداخله گر و پیامدهای معرفتی دو الگو طرح و بررسی شد. نمونه ها از طریق نمونه گیری هدفمند انتخاب شده و اطلاعات به دست آمده با استفاده از روش گرندد تئوری کدگذاری و تجزیه و تحلیل شده اند. یافته های پژوهش نشان داد که الگوی تشکیک در مراتب و الگوی تشکیک در مظاهر، ضمن تفاوت هایی در عوامل زمینه ای، علی و مداخله گر، لوازم و نتایج معرفتی یکسانی دارند.
مناسبات دین و حوزه عمومی در اندیشه سیاسی معاصر غرب؛ طرح الگویی برای ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بی شک، یکی از مسائل مهم حوزه اندیشه سیاسی در عرصه عمومی، رابطه نهاد دین و حوزه عمومی است که امروزه در ایران نیز مباحث مربوط به آن بسیار مورد توجه قرار گرفته و در بین اندیشمندان و روشنفکران چه دینی و چه سکولار درباره ی نوع و چگونگی این رابطه، مناقشه و نزاع جدی وجود دارد. در جامع ه کنونی در خ ود و ب رای خ ود زیستن دیگر معنایی ندارد و بایستی به چگونگی امکان همزیستی هماهن گ س نت های دین ی در ح وزه ی عم ومی اندیشید. مسئله پیش روی این نوشتار این مطلب است که دین نهادینه در این راستا چه نقشی می تواند داشته باشد؟ آیا می تواند موجب گشایش باب گفت وگو در عرصه عمومی گردد یا اینکه اصلاً به مثابه مانعی بر سر راه آن قرار می گیرد؟ مقاله حاضر با طرح برخی از الگوهای رابطه دین نهادینه شده و عرصه عمومی؛ ضمن بررسی سه دیدگاه مطرح در این حوزه، کوشش می کند بااستفاده از نتایج مطالعه تطبیقی بین الگوهای مذکور، الگویی را ارائه دهد که درخصوص ایران اسلامی کارساز باشد و ما را از این تصلب دوگانه که یا باید حکومت را دین تصاحب کند و یا کلاً به عرصه خصوصی تنزل یابد، رها سازد. روش انجام این پژوهش توصیفی-تحلیلی است.
شیئ گرایی و زبان دین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در بحث از زبان دین، افراد و جریان های مختلف، هر کدام از مبانی نظری خود به ماجرا پرداخته و سعی کرده ا ند درباره این موضوع نظریه پردازی کنند. با این حال، در بحث های معاصرِ پیرامون زبان دین، هنوز نسبتِ بین رویکردهای نومینالیستی با بحث زبان دین، به شکل مدونی مورد بررسی قرار نگرفته و ابعاد بحث روشن نشده است. در این مقاله، ضمن مطرح کردن یکی از رادیکال ترین تئوری های نومینالیستی، یعنی شیئ گرایی(رئیزم)، نسبت بین شیئ گرایی و زبان دین را مطالعه کرده و به این منظور، نسبت تاریخی بین نومینالیسم و زبان دین، خصوصاً از اوکام تا کانت را ارزیابی کرده و سپس با طرح دیدگاه های معناشناختی کوتاربینسکی «نظریه پرداز شیئ گرایی» و نیز مطالعه سیستم منطقی شیئ گرایی، نسبت این نظریه را با بحث زبان دین بررسی کردیم
فلسفه هگل از نگاهی دیگر (با عنوان جدید اُمنای ژیکتیویسم)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هگل، شقاق یا دوگانگی را سرچشمه نیاز به فلسفه می دانست. او مکتب خود را با هدف غلبه بر این دوگانگی که چالش مهم نظام های فلسفی افلاطون، ارسطو، دکارت و کانت بود، بنیان گذاشت. غلبه بر این دوئالیسم، مستلزم انکار شیء فی نفسه کانتی به عنوان مانع بزرگ این آرمان بود و لذا هگل با نفی آن، هم صورت و هم ماده شناخت را به حوزه ذهن منتقل کرد و با لحاظ اینکه هر دو آفریده ذهن اند، لازم می آید که سراسر کائنات به اندیشه تأویل گردد و این یعنی ایده آلیسم مطلق. در این نوشتار این مکتب را به جای ایده آلیسم مطلق امنای ژیکتیویسم (ذهن- عین گرایی) نام گذاری کرده ایم؛ یعنی مکتبی که جهان و همه اشیاء آن را حاصل درهم تنیدگی ذهن و عین یا روح و جسم می داند. امنای ژیکتیویسم بودن این مکتب را می توان در تحلیل های خاص هگل در کاربرد ویژه از اصطلاح سوژه - ابژه و از مبحث درهم تنیدگی متناهی و نامتناهی و نگرش خاص او به روح مطلق به عنوان سوژه تن یافته جستجو کرد.
مولفه های متعارض معرفتی در اندیشه ماکس شلر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ماکس شلر در مقام بنیان گذار جامعه شناسی معرفت، ضمن بررسی نسبت میان شناخت انسان با زمینه های اجتماعی در کنار امور واقعی و انضمامی، عناصر ایده آل و ارزش ها را نیز در تحلیل خود مورد توجه قرار داده است. در این میان یکی از اهداف مهم وی در تلفیق مباحث جامعه شناختی با مضامین فلسفی، نیل به شناختی جامع، از انسان بوده است. شلر به رغم اذعان به تأثیر عوامل اجتماعی، اصلِ اندیشه را مقوله مستقلی می داند که نمی توان تمامی آن را به عوامل بیرونی فروکاست؛ همین نکته وجه امتیاز مهم شلر به شمار می آید، چرا که وی برخلاف بسیاری از دیدگاه های متأخر، تکوین معرفت را تنها به تأثیر شرایط تاریخی و اجتماعی منوط نکرده و در کنار آن، ویژگی های انسانی را نیز مورد توجه قرار می دهد. از نظر وی در نگاهی جامع به انسان، افزون بر عقل، باید وجوه عاطفی، احساسی و نیز ارزشی او را نیز مورد توجه قرار داد. در این نوشتار با تحلیل رویکرد پدیدارشناسانه شلر از جمله در قلمرو اخلاق، تلاش می گردد نشان داده شود که چگونه شلر با تلفیق حوزه های مختلف، از دوگانه سازی های معمول فراتر رفته و جامعه شناسی معرفت را بسط داده است. یافته های حاصل از این روند حاکی از آن است که کلیّت پروژه ی فکری شلر، تلاش برای تلفیق و همراهی حوزه ه ایی از معرفت بشری است که در بدو امر متعارض به نظر می رسند و قابل جمع به شمار نمی آیند؛ اما شلر با نگاهی جامع و فراگیر به انسان و جامعه، بدان ها توجه نموده و بر آن است که از فروکاستن آنها به بخشی خاص اجتناب ورزد.
ارزیابی معنای زندگی از گذرگاه تأمل در ایماژهای ابوالعلاء معری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اَبوالْعَلاءِ مَعَری (363-449 ق.)، شاعر و اندیشمند برجسته نابینا و بدبین جهان عرب، در رابطه با چیستی زندگی، از ایماژهای مختلفی استفاده می کند که به واسطه آنها می توان به بررسی معنای زندگی پرداخت. این ایماژها عبارت اند از رنج، بیماری، زندان، مار زهرآگین، لاشه، دریای تیره و مواج، قاضی ظالم و فاقد قوه تشخیص، مهمان ناخوانده و سراب واهی. بر این اساس زندگی تحمیلی است ناخوشایند که در سه معنای متداول خود که ناظر بر هدف، ارزش و کارکرد هستند فاقد معناست. فرایند جستجوی ما در نوع ایماژهایی که ابوالعلاء به زندگی نسبت می دهد نشان از آن دارد که اندیشه عمیق او هیچ گاه فارغ از دلواپسی های غایی بشر نبوده است. بی ثباتی زمان، از دست دادن قوای جوانی و فرارسیدن پیری، فرارسیدن مرگ، ملال و خستگی از روزمرگی های مکرر، پوچی، تنهایی و غربت در جهانی که نسبت به دردهای انسان فاقد هر گونه عاطفه ای است، عدم آزادی و نداشتن توان مقابله با جبر روزگار، و در رأس همه اینها تحمیل زندگی سراسر رنج، عواملی هستند که زندگی را طاقت فرسا کرده اند. فقدان مؤلفه های لذت، عشق و در نهایت خوش بینی کیهانی از مشخصه های نگاه او به زندگی است. دیدگاه ابوالعلاء را در خصوص بی معنایی زندگی می توان در ردیف معتقدان به پوچ گرایی کیهانی یا وجودی قرار داد و نه اخلاقی.
تاملی بر سمانتیک و متافیزیک قابلیت ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدفِ نخستِ مقاله حاضر معرفیِ مبحثِ قابلیت ها در فلسفه تحلیلی و روایتِ تاریخِ آن از زاویه مسئله های سمانتیکی و متافیزیکیِ آن ها است. برای این منظور من ابتدا پرسشِ سمانتیکی و پرسشِ متافیزیکی در قبالِ قابلیت ها را از هم تفکیک می کنم. سپس پنج رویکردِ سمانتیکِ مختلف به قابلیت ها (یعنی تحلیلِ شرطیِ ساده، تحلیل ناپذیر دانستن، تحلیل های شرطیِ اصلاح شده، تحلیلِ نوعی و تحلیلِ مدرج) و متافیزیک های متناظر با آن ها را معرفی می نمایم. به نظرِ من نقدهایی که بر تحلیلِ شرطیِ ساده و تحلیل های شرطیِ اصلاح شده وارد آمده است برای ردِّ آن ها کافی است. من علاوه بر روایتِ این نقدها سه نقدِ جدید علیهِ تحلیلِ نوعی و دو نقدِ تازه نیز بر تحلیلِ مدرج وارد می کنم. در نتیجه از دیدِ من رویکردِ سمانتیکی که قابلیت ها را تحلیل ناپذیر می داند ارجح است. این تحلیل ناپذیری و به همراهِ امکانِ قابلیت هایی که هرگز به نمایش در نمی آیند دلایلِ خوبی را برای رویکردِ متافیزیکیِ قابلیت باوری فراهم می آورد.
پیشرفت و انقلاب های علمی: تأمّلی در فلسفه علم کوهن و بسکار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۵
1 - 16
حوزههای تخصصی:
تبیینِ پیشرفت علم، یکی از مباحثی است که همواره در فلسفه علم مورد توجّه بوده و روایت های مختلفی در خصوص اینکه پیشرفت چه زمانی حاصل شده و چه معیارهایی برای پیش رونده بودن یک نظریه در نظر گرفته می شود، ارائه شده است. از چالش های مهم در مبحث پیشرفت، تغییرات ریشه ای در نظریه های علمی است که از آن با نام انقلاب های علمی یاد می شود. کوهن، این انقلاب ها را گسست هایی در تاریخ علم می پندارد و اگرچه با اشاره به فعّالیّت جورچینیِ دانشمندان، به پیشرفت در دوره علم عادی اذعان دارد، امّا با مطرح کردن قیاس ناپذیر بودن پارادایم ها، از تبیینِ پیشرفت در انقلاب های علمی ناتوان است. درمقابل، بسکار با توصیفِ لایه مند بودن جهان، علم را فرایندی مداوم و پیوسته می پندارد که با هدفِ دستیابی به مکانیزم ها و ساختارهای علّی، به کشف و توصیفِ لایه های جدید و عمیق می پردازد که پایانی برای آن قابل تصوّر نیست. او پیشرفت را بر همین مبنا تبیین کرده و معتقد است علم، در حرکت به سمتِ لایه های زیرین، هم امکانِ پیشرفت دارد و هم تغییر. در این مقاله ضمنِ شرح نظریه پیشرفت کوهن و بسکار، به بررسی جنبه های معرفت شناختی و هستی شناختی این دو دیدگاه پرداخته شده تا عدمِ توانایی کوهن در تبیین پیشرفت در انقلاب را در پرتو آراء بسکار، بررسی کنیم.
تحلیل و نقادی رویکردهای متفاوت به مسئله آگاهی در سنت دکارتی- اروپایی و پدیدارشناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رویکرد دکارت و سنت فلسفی پس از وی به آگاهی، پیامدهای معرفتی را به دنبال داشت. تمایز سوژه و ابژه و مسئله نحوه ارتباط ذهن و بدن که موجب گرفتاری ذهن در میان تصورات خود شده و درنهایت منجر به مسئله «تنگنای شخصی» گردید. همچنین مشکل این همانی شیء ادراکی، شکاکیت، و بحث ارزش گذاری با توجه به شکاف میان ذهن و عین، به طور خلاصه از پیامدهای این رویکرد به شمار می روند. با عنایت به این مسئله، رویکردهای بدیل برای مرتفع ساختن این پیامدها از سوی فیلسوفان ارائه گردید. ازجمله این رویکردها، پدیدارشناسی در تقریر هوسرل، هیدگر و مرلوپونتی است. پدیدارشناسی استعلایی هوسرل، با به میان کشیدن حیث التفاتی و همچنین هیدگر با آموزه «بودن در جهان» و مرلوپونتی با ایده بدن های آگاه، توصیفی از سازوکار و ویژگی های آگاهی به دست دادند. مقاله حاضر در تلاش است تا مشکلات نظام معرفتی دکارتی-اروپایی را بررسی کرده، سپس نحوه مواجهه با مشکلات پیش آمده را نشان داده، و درنهایت ویژگی های هر رویکرد را تحلیل و نقادی کرده و تبیین کند که آیا رهیافت های بدیل توانسته اند مشکلات پیش آمده را مرتفع سازند یا خیر؟
Philosophical and Epistemological Foundations of Contextualism in Postmodern Urban design and architecture(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳۶
328 - 343
حوزههای تخصصی:
In this essay I present a new and empirically-testable strategy for completing quantum mechanics. In recent decades, urban design and architecture disciplines witnessed plenty of theories and school development. Primarily, those disciplines are inspired by philosophical perspectives. Thus, it is required to have a good deal of perception on the philosophical roots. Contextualism theory and approach is considered one of the most important controversial approaches in urban design and architecture. The present study intends to elaborate contextualism and explicate its difference with other similar philosophical ideas. Subsequently, it tends to explain the epistemological and philosophical foundations of contextualism in postmodernism and Gestalt school and subsequently to elucidate its position in the postmodern art and specifically in postmodern urban design and architecture. Contextualism is an idea based on the epistemology that the meaning perceived from an epistemological sentence would differ according to the epistemological standards. The idea has three distinct uses in philosophical views, primarily, the truth condition of the sentences is come to be assessed; in the second use, the language meaning is dependent on the context. The paper indicates the first and second uses of contextualism are mostly seen in urban design and architecture contextualism theory.
اندیشه فارابی درباره ماهیت و کارکرد عقل نظری و عقل عملی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد هشتم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱
109 - 128
حوزههای تخصصی:
در نگاشته های حکمای مسلمان برای عقل نظری و عقل عملی دست کم سه شناسه ذکر شده است. در این میان دست یابی به دیدگاه فارابی به عنوان یکی از برجسته ترین و تأثیرگذارترین فیلسوفان مسلمان، چندان هموار نیست و شاید نتوان در نگاه آغازین با لحاظ مجموع آثار وی به پاسخی روشن رسید؛ زیرا ظاهر سخنانش در این باره گاه با یکدیگر ناسازگار می نماید. با این وجود نگاشته حاضر بر آن است تا در پس این ناسازگاری نشان دهد که اندیشه فارابی درباره چیستی و کارکرد عقل نظری و عقل عملی می تواند به گونه یکنواخت و همسو با دیدگاه ابن سینا تفسیر شود. در این راستا نوشتار حاضر با پرداختن به سخنان فارابی در سه بحث «کارکرد قوای ناطقه»، «چگونگی تحقق فعل اختیاری خیر و شرّ» و «چیستی فضائل انسانی»، آشکار خواهد کرد که از دید فارابی عقل نظری تنها به حیطه شناخت حقایق کلی اعم از کلیات نظری و کلیات عملی مربوط است و عقل عملی قوه درک کننده جزئیات عملی است که توان تصرف در این جزئیات و ایجادشان در خارج برای انسان وجود دارد و قوه عملی با استخدام قوای دیگر یعنی حسّاسه، متخیّله، نزوعیه و فاعله، انجام آنها را تدبیر و مدیریت می کند.
شرح دلوز از رابطه امر واقعی و واقعیت برمبنای فعلهای تخیل در نقد اول و سوم کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف مقاله حاضر روشنکردن رابطه امر واقعی و واقعیت در شرح دلوز بر مبنای فعل های تخیل از نقد اول و سوم کانت است. این رابطه، از رهگذر فعلهای تخیل یعنی سنتز و شاکله در نقد اول و نیز تکوین در نقد سوم قابل توضیح است. مطابق خوانش دلوز، مولفه محوری در نقد اول کمیت اشتدادی، ریتم و شاکله است. او به جای کمیت امتدادی متوجه رابطه بین تغییرات بینهایت کوچک کمیتهای اشتدادی در خود ماده ادراک است. دلوز به واقعیت یعنی احساس بر مبنای کمیت اشتدادی زیر کمیت امتدادی و به ریتم در ادراک استتیکی به عنوان مبنای سنتز تکیه میکند. شاکله، قاعدهای است زمانی برای تولید مصداق مفهومی در تجربه. دلوز برایناساس، شکلگیری ایده یعنی امر واقعی را توضیح میدهد.تشریح امر والا، بههمریختن سنتز بازتولید و از دسترفتن معیار اندازهگیری، تنظیم هماهنگی آشوب بر اساس ریتم، حد تخیل و نیز تکوین ایده عدمتناهی در قوه فوق محسوس به تعبیری همان شدت محض است که پویاییهای مکانی-زمانی، شدت و روابط دیفرانسیل هستنده را رقم میزند و بنیاد فعل وی را تعین میبخشد. دلوز با تأکید بر فعل دیگری از تخیل، یعنی تکوین ایده عدمتناهی یا امرواقعی در موقعیتهای حدی، قادر میشود وجه معرفتشناختی تخیل را به هستیشناختی تغییر دهد.
پیش بینی انواع قلدری بر اساس زیرمقیاس های گسست اخلاقی و هویت اخلاقی در دانش آموزان مقطع ابتدایی شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، پیش بینی انواع قلدری بر اساس زیرمقیاس های گسست اخلاقی و هویت اخلاقی، در دانش آموزان ابتدایی بود. به این منظور ، از بین کلیه دانش آموزان دختر و پسر مقطع ابتدایی شهر تهران، با روش های خوشه ای و تصادفی ساده 420 دانش آموز انتخاب گردید، که شامل، 203 دانش آموز پسر و 217 دانش آموز دختر بود که 240 نفر در پایه پنجم و 180 نفر در پایه ششم تحصیلی بودند. شرکت کنندگان در این پژوهش به سه پرسشنامه قلدری (تورنبرگ و جانگرت، 2014)، گسست اخلاقی (تورنبرگ و جانگرت، 2014) و هویت اخلاقی آکویینو و رید (2003) پاسخ دادند. این پژوهش با روش رگرسیون و با کمک نرم افزار spss22 تجزیه و تحلیل شد. با توجه به سطح معناداری یافته ها و همچنین استاندارد بودن دیگر شاخص های مورد بررسی، هر دو فرضیه پژوهش تأیید شده و نشان داده شد که زیرمقیاس های گسست اخلاقی و هویت اخلاقی هر دو تأثیر معناداری در پیش بینی قلدری دانش آموزان دارند (05/0≥α). بنابراین می توان نتیجه گرفت که مطابق با مفهوم عاملیت اخلاقی، جهت بررسی قلدری دانش آموزان، می توان به میزان گسست اخلاقی و هویت اخلاقی آنان توجه نمود. بدین صورت که قلدری با گسست اخلاقی رابطه مثبت، و با هویت اخلاقی رابطه منفی دارد.
شگردهای فکرورزی در داستان های فرهاد حسن زاده بر پایه نظریه لیپمن (مطالعه موردی: داستان های گروه سنی الف، ب و ج)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فکرورزی در نگاه صاحب نظران برنامه «فلسفه برای کودکان» مهارتی آموزشی است که فکرورزی کودکان و نوجوانان را با شرایط تحت کنترل فراهم می آورد و داستان ابزاری چند وجهی است که می تواند توانایی شناختی، عاطفی و اجتماعی کودک را غیر مستقیم پرورش دهد. پژوهش پیش روی چگونگی بسندگی و بسامد گونه های فکرورزی فلسفی خلّاق، مراقبتی و انتقادی را در داستان های کودکانه گروه «الف، ب و ج» فرهاد حسن زاده و توانش و قابلیت پرورش فکرورزی فلسفی آن ها را در کودکان بر پایه برنامه فبک در انگاره لیپمن با رویکردی توصیفی- تحلیلی بررسی کرده است. دستاورد پژوهش نشان می دهد، بسندگی و بسامد فکرورزی فلسفی خلّاق در داستان های مورد مطالعه با مولفه های استدلال و آزمون نگری، نوآوری در رفتار بیشترین بسامد را در این مهارت دارد. تفکرورزی انتقادی با مؤلفه دیگر اصلاحی و حساسیت به متن و تفکر مراقبتی با مؤلفه رشد مهارت تفکر مسئولانه در رده های بعدی هستند. وجود این مؤلفه ها و نیز تکنیک زبانی و ادبی داستان ها سبب توانش و قابلیت ایده های عمل گرایانه «اجتماع پژوهشی» برنامه فبک در قصه های مورد پژوهش است.
جایگاه اندیشۀ وجود در مکتب صدرایی(مقاله ترویجی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال هفتم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۱۳)
55 - 72
حوزههای تخصصی:
اصالت وجود به مثابه ستون فقرات فلسفه صدرایی است. حکمت متعالیه از سایر مکاتب فلسفی از این جهت که فلسفه وجودشناسانه به طور آگاهانه است، ممتاز می شود. آنچه شاکله حکمت صدرایی را مدیریت می کند و در سراسر حکمت متعالیه به منصه ظهور رسیده، اندیشه وجودی و اصالت وجود است. از این رو فرق دارد که اندیشه ماهوی بر زندگی حکمفرما باشد یا اندیشه وجودی؛ چراکه اندیشه ماهویِ بریده شده از وجود، آدمی را به تکاثر می کشاند؛ اما اندیشه وجودی، انسان را متأله و کوثری تربیت می کند. بنابراین هم بر تک تک افراد و هم بر اجتماع است که به «وجود» بازگردند. با وجود نوشته های فراوان در باب اصالت وجود، به جایگاه این بحث در زندگی فردی و اجتماعی و اهمیت رجوع به وجود کمتر پرداخته شده است. از این رو جا دارد که به صورت جداگانه از اندیشه وجودی بحث شود.
از انگاره خدا در مابعدالطبیعه کلاسیک تا طرح جایگزین نیچه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۷
1052 - 1074
حوزههای تخصصی:
نیچه معتقد بود اهل مابعدالطبیعه، باورهای خود را راستین پنداشته و برای پندارهای خود حقیقتی عینی قائل اند. نیچه مدعی است همه ارزش ها و باورهای آدمی از جمله باور به خدا، از چشم انداز خواست قدرت و به منظور حفظ و صیانت از زندگی و سودمندی آدمی به وجود آمده است؛ بی آنکه بتوان برای این پندارها وجودی عینی قائل شد. این دقیقاً همان جایی است که نیچه مابعدالطبیعه غربی را آسیب پذیر می یابد زیرا متعاطیان این دانش، حقیقت فی نفسه ای را مطابق با تفسیر و برداشت خود درنظر گرفته و با این کار، نقش صیانت از زندگی را از کار ویژه های خداوند حذف کرده و آن را به ضد خود تبدیل کردند. نیچه در مقابل، برمبنایی پراگماتیستی ایده خدا را تحلیل و در گامی بعد، بازسازی کرده است. این نوشتار تلاش دارد با نظر به تحلیل تاریخ متافیزیک در اندیشه نیچه و ارتباط آن با ایده کلاسیک خداوند و همچنین تلاش برای طراحی دیگرگونه انسانی در جهان آینده، طرح این فیلسوف در باب خداوند را نشان دهد..
انگیزش درست و نادرست: استدلالی علیه نظریه هیومیِ انگیزش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال دوازدهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۷
171 - 202
حوزههای تخصصی:
نظریه هیومی انگیزش، حالات شناختی نظیر باور را فاقد قوت انگیزشی می داند و تأکید می کند برای اینکه فاعل برای انجام فعلی برانگیخته شود، لازم است نه تنها یک میل پیشین مثلاً به Φ داشته باشد بلکه این باور را هم داشته باشد که با انجام عمل Ψ، میل پیشین به Φ برآورده خواهد شد. این نظریه، تقریرهای مختلفی ممکن است داشته باشد، اما در این مقاله ما تقریری از برنارد ویلیامز را مد نظر قرار می دهیم که برآورده کردن یا ارضای میل پیشین، تنها مبنای انگیزشی برای انتخاب عمل قرار می گیرد. هدف مقاله حاضر این است که نشان دهد این تقریر از نظریه هیومی، هرچند نظریه استانداردی برای تبیین اعمال قصدی به شمار می رود، برای تمایز گذاشتن میان انگیزش های درست و نادرست، با دشواری های قابل توجهی مواجه است. برای رسیدن به این مقصود، پس از ارائه مقدماتی ناظر به دیدگاه هیومیِ ویلیامز، به ترتیب از تمایز میان انگیزش لنفسه و لغیره، تمایز میان انگیزش خودگرایانه و دگرگرایانه، داوری افراد بر اساس انگیزش ها و آزمایشی فکری سخن به میان خواهد آمد. به نظر می رسد یک نظریه انگیزشی خوب در مقام نظریه ای فرااخلاقی، طبق فهم و شهود عموم آدمیان باید بتواند این نوع از تمایزها را در خود جای دهد، در حالی که مدلِ ویلیامزیِ نظریه هیومی انگیزش، فاقد این ویژگی است.
بازنگری اخلاق خانواده، پیش شرط حمایت دین از نهاد خانواده در رویارویی با مدرنیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و ششم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۱۰۱
171 - 198
حوزههای تخصصی:
در شرایطی که نهاد خانواده با هجوم مدرنیسم به سوی دگرگونی نگرش ها، ارزش ها، روابط و نقش ها پیش می رود و کارکردهای طبیعی خود را یکی پس از دیگری از دست می دهد، دین در صورتی می تواند با اخلاق این نهاد را به مثابه یکی از مقاصد خود حمایت کند که در دانش معطوف به اخلاق خانواده بازنگری شود. اخلاق خانواده در سنت جاری جامعه ما هنوز با روش های کم کارامد وعظی، توصیفی و دستوری و با تکیه بر ذخایر موروثی تدوین و ارائه می شود. این در حالی است که پیشرفت های صنعتی، تحول ارتباطات و گسترش اطلاعات شرایط ویژه ای را پدید آورده که در سنت اخلاقی ما وظیفه کنشگر در آنها تعیین نشده، پرسش هایی را مطرح کرده است که جواب از پیش ساخته ای ندارند و مسائل تازه ای را ایجاد کرده اند که جز با روش حل مسئله نمی توان با حفظ اخلاق از آنها عبور کرد. بر این اساس دین در صورتی برای رویارویی با مدرنیسم کارامد خواهد بود که اخلاق خانواده در روش و محتوا دگرگون شود و این مهم با تبیین دقیق ابعاد این رشته مطالعاتی دست یافتنی است. این مقاله با روش تحلیلی- توصیفی به تبیین مهم ترین ابعاد اخلاق خانواده با وجه دانشی پرداخته و درنتیجه تصویری نسبتا دقیق از آن به دست داده است و درنهایت به این نتیجه دست یافته که بازتولید «اخلاق اسلامی» در پارادیم اسلامی موجب حضور دین در میدان رویارویی با مدرنیسم در حوزه خانواده می شود.