فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۷۰۱ تا ۲٬۷۲۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
منبع:
ذهن تابستان ۱۳۹۷ «ویژه نامه فلسفه عرفان»
157 - 182
حوزههای تخصصی:
عرفان به عنوان معرفت، حاصل تجربه ای باطنی است که در سنت اسلامی معمولاً از آن به «کشف» و «شهود» و در سنت غربی جدید معمولاً از آن به «تجربه عرفانی» تعبیر می کنند. در فلسفه دین معاصر از «تجربه دینی» نیز بسیار سخن می گویند که نزدیک به تجربه عرفانی است. مباحثی هم که در این دو زمینه مطرح می شود، مشابه است و در مواردی هم پوشانی دارد. گاهی تجربه دینی را امری عام و تجربه عرفانی را قسمی از آن در نظر می گیرند که در این صورت نسبت آنها عام و خاص است. گاهی آنها را دو نوع تجربه متفاوت تلقی می کنند. در این تلقی تجربه عرفانی شهود مستقیم وحدت هستی است؛ اما تجربه دینی، تجربه امر مقدس بدون عنصر یگانگی هستی است. آنچه در این تلقی ها مشترک است، این است که تجربه عرفانی نوع برتر تجربه باطنی و معنوی است. برای شناخت چیستی و حقیقت تجربه عرفانی نخست به مهم ترین ویژگی هایش آن گونه که برخی از پژوهشگران غربی طرح کرده اند، خواهیم پرداخت؛ سپس نکاتی را در باب چیستی تجربه عرفانی خاصه شهود و اقسام آن در عرفان اسلامی طرح می کنیم.
رمانتیسم در فرانسه
آیا افلاطون مرتبه عالم محسوس را پایین آورده است(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
افلاطون را معمولاً سرسلسله کسانی می شمارند که عالم محسوس و اشیای طبیعی را در برابر عالمی معقول و موجوداتی ماورای طبیعی قربانی کرده اند. این سخن تا اندازه ای درست است. در آثار افلاطون به شواهد فراوانی برمی خوریم که از پایین تر بودن مرتبه عالم محسوس نسبت به مرتبه عالم معقول، و پایین تر بودن مرتبه ادراک حسی نسبت به مرتبه معرفت عقلی، حکایت می کند. اما اولاً، کسانی جلوتر از او بوده اند که حس و محسوسات را بی اعتبار خوانده اند؛ ثانیاً، شکاکیت نظری و آشفتگی عملی ناشی از حس گرایی باعث شده است که افلاطون در عالمی معقول به دنبال یقین نظری و ثبات عملی بگردد؛ و ثالثاً، عالم محسوس در نظر او بهره مند از واقعیت است و همین بهره مندی باعث می شود که نتوانیم آن را توهم محض بشماریم. وجود عالم محسوس و ادارک حسی آن مقدمه ای ضروری برای رسیدن به معرفت عالم معقول است. از منظر هستی شناختی نیز فرض عالم معقول چیزی از واقعیت عالم محسوس نمی کاهد.
دین و مدرنیته؛ بررسی رویکرد فروکاهشی به دین در نسبت با مدرنیته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در عصر مدرن اگر تعارضی میان دین و مدرنیته باشد، این تعارض چگونه قابل رفع و رجوع است؟ در این تعارض برخی تقدم دین، بعضی تقدم فرهنگ مدرن و برخی نیز راهی میانه را مطرح می سازند. در نگاه آقای ملکیان، دین هم به متون دینی و هم به برداشت های انسان ها از آن متون و نیز به اعمال انسان های متدین اطلاق می شود. فهم سنتی از دین، فهم بنیادگرایانه و مبتنی بر تاریخ است که با مدرنیته سازگار نیست. از این رو وی معنویت را به منزلة دین عقلانی شده، و تفسیر مدرن از دین را به جای فهم سنتی از دین ارائه می کند. فهم سنتی از دین با برخی از مؤلفه های مدرنیته سازگار نیست. پس از آنجا که این مؤلفه ها اجتناب ناپذیرند، باید از دین فهمی ارائه دهیم که ناسازگاری با مدرنیته در آن برطرف شود. در نقد این دیدگاه باید گفت اولاً برخی از مؤلفه هایی که در دین مورد ادعای او با مدرنیته درگیر می شوند، اصولاً در ادیان یا دست کم در دین اسلام وجود ندارند و برخی دیگر که از مؤلفه های دین به شمار می روند، از پشتوانة عقلی و معرفتی برخوردارند. روش این مقاله توصیفی، تحلیلی و انتقادی است.
امتناع مفهوم فرد در اندیشه ایرانی
منبع:
کیان ۱۳۷۵ شماره ۳۴
حوزههای تخصصی:
فلسفه تاریخ هگل
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید کانت تا ابتدای دوره معاصر ایده آلیسمِ آلمانی (قرون 18 و 19)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تاریخ
- حوزههای تخصصی تاریخ فلسفه تاریخ مباحث نظری
- حوزههای تخصصی علوم سیاسی اندیشه سیاسی اندیشه سیاسی در غرب تاریخ و مبانی اندیشه سیاسی از قرن 16 میلادی تا اوایل قرن بیستم
- حوزههای تخصصی علوم سیاسی آثار و زندگینامه اندیشمندان سیاسی آثار و زندگینامه اندیشمندان سیاسی غرب
بررسی آئین تانترا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر بررسی مکتب تانترا می باشد که روش اعتقادی بر مبنای پرستش زوجیت در جهان قرار گرفته است . این مکتب عالم مادی وناسوت را آینه ای میداند که تصاویر عالم بالا را در خود منعکس می کند ‘ لذا همانگونه که زوجیت در عالم بالا حکم فرماست ‘ در عالم پایین هم سایه های آنهاست که فاعل امورند . لذا با خواندن ادعیه و انجام مراسم ‘ سعی در تحقق درست انعکاس امور عالم بالا به پایین را دارند.
«مفهوم نمایی» محالات ذاتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در منطق و فلسفة ارسطویی و اسلامی، محالات ذاتی دارای مفهوم و معنا تلقی می شوند، هرچند در خارج محقق نمی شوند و نمی توانند بشوند. محالات، احکامی فلسفی دارند که در امور عامة فلسفه مورد بحث قرار می گیرند. در این نوشتار، ضمن رد دلایل اندکی که بر معنا داری محالات ذاتی آورده اند، چند دلیل فلسفی و منطقی بر بی معنایی محالات ذاتی اقامه خواهیم کرد. به نظر می رسد مبحث منطقی «عدم و ملکه»، مبنای خوبی برای تشخیص بی معنایی جملات و مرکبات به دست می دهد. بر این اساس و توضیحاتی که در متن آمده است، محالات ذاتی را باید الفاظ مرکبی دانست که از طریق بازی با الفاظ ایجاد شده اند و هیچ مفهومی را به ذهن نمی آورند، بلکه صرفاً ذهن را به توهم معنایابی می اندازند؛ محالات ذاتی «مفهوم نما» هستند. پیامدهای مهم این نظریه در این نوشتار به اجمال مورد اشاره قرار گرفته اند.
بررسی رهیافت اندرو فینبرگ و مارتین هایدگر برای برون رفت از فضای تکنولوژیک حاکم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله، پس از نگاهی اجمالی به رهیافت اندرو فینبرگ و مارتین هایدگر برای برون رفت از فضای تکنولوژیک حاکم[i]، مقایسه ای میان نگرش این دو متفکر در مواجهه با جهانی که در آن زندگی می کنیم انجام می شود. فینبرگ داخل ساختن ارزش های دموکراتیک در طراحی های تکنیکی را راه کار رهایی قلمداد می کند و هایدگر از آمادگی برای ظهور خدایی نجات دهنده سخن می گوید. با وجود آن که فینبرگ و هایدگر هر دو به جهانی بدیل برای زیست آدمی می اندیشند، در چگونگی بدیل اندیشی با یک دیگر تفاوت بنیادی دارند. فینبرگ بدیل اندیشی را در سطح اونتیک دنبال می کند و هایدگر در سطح اونتولوژیک. با توجه به تفاوت نگرش هایدگر و فینبرگ به خطرهای فضای تکنولوژیک حاکم، نهایتاً توضیح داده می شود که رهیافت فینبرگ در پارادایمی قرار می گیرد که هایدگر خواهان گذر از آن است.
[i]. از آن جا که رهایی از فضای تکنولوژیک حاکم در اندیشة فینبرگ و هایدگر هریک به طور جداگانه و مفصل در مقالاتی توسط نگارنده مورد بحث قرار گرفته است و هدف از نگارش مقالة پیش رو عمدتاً مقایسه و فهم دو رهیافت مورد نظر در نسبت با یک دیگر است، در بخش های «مروری بر اندیشة فینبرگ» و «مروری بر اندیشة هایدگر» نگاه فینبرگ و هایدگر به جهان تکنولوژیک در خلاصه ترین صورت ممکن بیان شده است.
مبناگرایی در بوته نقد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مبناگرایی یکی از نظریه های مطرح درباب ساختار معرفت و توجیه است. این نظریه همانند سایر نظریه های موجود در این زمینه، با انتقادات فراوانی روبرو شده است. برخی از این انتقادات به طور کلی ساختار مبناگرایانه ی توجیه را مورد تردید قرار می دهند و سعی در رد باورهای پایه یا اثبات ساختاری متقارن در باورهای موجه دارند. برخی دیگر از آنها، تنها چند تقریر از این نظریه را به نقد می کشند و اموری مانند توجیه غیرباوریِ باورهای پایه، خطاناپذیری آنها یا استنتاج باورهای پایه از باورهای پدیداری را انکار میکنند. به منظور تقریر این انتقادات و پاسخگویی بدانها، تحقیق حاضر در سه بخش اصلی تدوین گشته است. بخش نخست به بررسی انتقادات وارد بر وجود باورهایی که به صورت غیراستنتاجی موجه هستند، می پردازد. در بخش دوم سعی شده تا انتقادات مطرح در زمینه توجیه غیرباوریِ باورهای پایه تقریر گردد و بخش سوم به صورت خاص به انتقادات وارد بر مبناگرایی سنتی می پردازد. به نظر می رسد با وجود انتقادات فراوان، این نظریه همچنان معقول ترین نظریه درباب ساختار توجیه است.
تحلیل تواضع براساس اندیشه های فیلسوفان اخلاق معاصر غربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از فضایل مهم در حوزه اخلاق، «تواضع» است و فیلسوفان اخلاق در باب ماهیت تواضع و مؤلفه های تشکیل دهنده آن بسیار سخن گفته اند. در این پژوهش به تبیین و تحلیل دیدگاه های فیلسوفان اخلاقِ معاصر غربی پرداخته شده است؛ این نظریات را می توان در چهار گروه دسته بندی کرد: 1. نظریه باورمحور؛ 2. نظریه مبتنی بر غفلت؛ 3. نظریه میل محور؛ 4. نظریه مبتنی بر عدم تقارن. با تحلیل این نظریات معلوم می شود که برخی از آنها نه جامع اند و نه مانع و برخی دیگر از توجیه فضیلت بودنِ تواضع ناتوان اند. در نهایت نظریه «میل باور» به عنوان نظریه مختار برگزیده شده که به نظر می آید از اشکالات وارد بر دیدگاه های چهارگانه مذکور مصون است.
روشنفکرى و روند شکلگیرى آن و نقد هگل از آن
منبع:
رواق اندیشه ۱۳۸۲شماره ۲۳
حوزههای تخصصی:
این مقاله در صدد است تا تبیینى تاریخى و مفهومى فشرده از روشنفکرى در غرب را ارائه کند. بدین منظور نخست نقطه مقابل آن؛ یعنى جهانبینى مسیحیت قرون وسطى توصیف شده است و سپس تحولات فرهنگى اجتماعى اواخر قرون وسطى که زمینهساز نهضت تجدید حیات فرهنگى (رنسانس) و اصلاح دینى (پروتستانتیزم) و بالاخره انقلاب علمى بودند، بیان گردیده و پس از ارائه گزارشى فشرده از نهضت تجدید حیات فرهنگى، نهضت اصلاح دینى و انقلاب علمى به عنوان عوامل تکوّن عصر روشنایى و روشنفکرى، به خود روشنفکرى، اهداف، ویژگیهاى روشنفکرى و روشنفکران پرداخته شده است. جهت ارائه بحثى انتقادى در این زمینه، نقد هگل از روشنگرى که در کتاب پدیدارشناسى روح مطرح شده است نیز گزارش مىگردد. قبل از پرداختن به نقد هگل از روشنگرى، ابتدا روند روشنگرى در آلمان و مراحل مختلف آن توصیف و سپس نقد هگل از روشنگرى در دو مرحله مطرح شده است: الف) نقد او از موضع سلبى روشنگرى نسبت به ایمان مذهبى. ب) نقد او از دستاوردهاى ایجابى روشنگرى. هگل در مجموع روشنگرى قرن هیجدهم از نوع فرانسوى آن را روشنگرى کاذب و سطحى مىشمرد. اما قبل از پرداختن به نقد هگل از روشنگرى، چگونگى و جایگاه روشنگرى در آلمان را بررسى مىکنیم و پیشاپیش خاطرنشان مىکنیم که پدیده روشنگرى در آلمان آن روزگار مانند پدیده روشنگرى در ایران امروز، امرى وارداتى، اجنبى و نامطلوب تلقى مىشده است.
لذت زیبایی شناختی و تمایز آن با لذت زیستی از دیدگاه توماس آکویناس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
توماس آکویناس یکی از دو چهره ی پیشگام قرون وسطی بعد از آگوستین است که در مقام متنفذترین فیلسوف دوره جدید کلیسا، صاحب آثار نظام یافته ای است که می توان از دل آن، گزاره های فلسفی درخوری در حوزه هنر و زیبایی شناسی استحصال کرد. بر این اساس جستار حاضر با پیش رو گذاشتن این فرضیه که تمایز موجّهی میان لذت بر آمده از ادراک زیبایی و لذت حاصله از ارضاء تمایلات زیستی مبتنی بر اشارات و اظهارات توماس وجود دارد، با روش توصیفی و تحلیلی، اقدام به بررسی و توضیح عناصر این ادعا در ذیل مسائل جزیی تری کرده است. در دو بخش نخست این مقاله، ماهیت لذت زیبایی شناختی با تکیه بر سایر مولفه های موثّر فلسفی در این رابطه، تبیین گشته است که از جمله آن؛ بررسی فرایند ادراک زیبایی مبتنی بر نظریه شناخت آکویناس، کیفیت حرکت «میل» در ادراک امر خیر، مقاطع مختلف حرکت میل و تمایز آن با لذتی که از ادراک زیبایی حاصل می شود و در دو بخش نهایی با تاکید بر مقدمات قبل، تمایز لذت زیبایی شناختی و لذت زیستی تبیین گشته است.
دفاعی از مبناگرایی کلاسیک(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن ۱۳۸۲ شماره ۱۵ و ۱۶
حوزههای تخصصی:
با وجود نقدهایی که از مبناگرایی به عمل آمده است. اما اخیراً آثاری در دفاع از مبناگرایی و حتی مبناگرایی کلاسیک نگاشته شدهاند.مؤلف در این مقاله ضمن نقد مبناگرایی تعدیل شده استدلال میکند که پایههای قوی برای معرفت هم ضروری است و هم دسترس پذیر و ما میتوانیم از این راه به گونهای قابل توجه برچالشهای شکگرایانه غلبه نماییم.
آیا می توان خواجه نصیرالدین طوسی را معتقد به منطق سه ارزشی دانست؟(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک ۱۳۸۸ شماره ۱
حوزههای تخصصی:
خواجه نصیرالدین طوسی (یکی از بزرگترین منطق دانان در تاریخ جهان اسلام) در کتاب اساس الاقتباس تحلیلی از گزاره های شرطیه متصله دارد که به تحلیل های منطق های سه ارزشی از گزاره های شرطی شبیه است. بنابراین، این پرسش پیش می آید که آیا خواجه نصیرالدین طوسی به ارزش سومی برای جمله ها قایل بوده است یا خیر؟ در این مقاله، ما با بررسی نظر خواجه و همچنین شاگردان او و مقایسه این نظرات با نظرات منطق دانان سه ارزشی، نشان می دهیم که خواجه به ارزش سومی غیر از صدق و کذب معتقد نبوده است. همچنین نشان می دهیم که در تحلیل خواجه از شرطی های متصل کلمه «صدق» نه به معنای عام صدق، بلکه به معنای صدق در گزاره های تحلیلی و کلمه «کذب» نه به معنای عام کذب، بلکه به معنای کذب در گزاره های تحلیلی به کار رفته است. بنابراین، در نزد خواجه کلمه «صدق» بین صدق به معنای عام آن و صدق تحلیلی و «کذب» بین کذب به معنای عام آن و کذب تحلیلی مشترک لفظی است.